پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شهید آیت الله قاضی طباطبایی و پیروزی انقلاب اسلامی


شهید آیت الله قاضی طباطبایی و پیروزی انقلاب اسلامی
● تظاهرات‌ پنجم‌ بهمن‌ به‌ طرفداری‌ از قانون‌ اساسی‌ در تبریز
بالاخره‌ بهمن‌ ماه‌ فرا رسید؛ انقلاب‌ بسرعت‌ قدمهای‌ نهایی‌ خود را برمی‌داشت‌،جلساتی‌ که‌ روحانیون‌ شهر ترتیب‌ می‌دادند، نه‌ تنها از حرکت‌ و نهضت‌ حمایتی‌نداشت‌، بلکه‌ بیشتر آنها تبدیل‌ به‌ جلسهٔ‌ محاکمه‌ قاضی‌ می‌شد. مساجد شعبان‌ ومقبره‌ در جنب‌ و جوش‌ عجیبی‌ بودند. خصوصاً مسجد شعبان‌ که‌ کانون‌ انقلاب‌ تبریزمحور تمام‌ فعالیتها، اعلام‌ راهپیماییها، توزیع‌ اعلامیه‌ها، سخنرانی‌ وعاظ‌ انقلابی‌بود. روزی‌ نبود که‌ تظاهراتی‌ بر ضد رژیم‌ صورت‌ نگیرد.
روز پنج‌ شنبه‌ پنجم‌ بهمن‌ از سوی‌ طرفداران‌ رژیم‌، تظاهراتی‌ در حمایت‌ از قانون‌اساسی‌ در استادیوم‌ تختی‌ (باغ‌ شمال‌) و در پناه‌ تانکها و نیروهای‌ نظامی‌ ترتیب‌یافت‌. مردم‌ با اطلاع‌ از این‌ اجتماع‌، به‌ سوی‌ استادیوم‌ حرکت‌ کردند که‌ با تیراندازی‌مأموران‌ نظامی‌ مواجه‌ شدند. تظاهرات‌ مردمی‌ تا ساعت‌ هفت‌ شب‌ ادامه‌یافت‌.آیت‌الله قاضی‌ با صدور بیانیه‌ای‌ تظاهرات‌ طرفداران‌ قانون‌ اساسی‌ راصحنه‌سازی‌ کذایی‌ و رسواکننده‌ از سوی‌ عمال‌ رژیم‌ و دولت‌ معرفی‌ و آن‌ را محکوم‌کرد. در قسمتی‌ از آن‌ آمده‌است‌.
«روز پنج‌ شنبه‌ ۵/۱۱/۵۷ تحت‌ لوای‌ طرفداری‌ از قانون‌ اساسی‌ و باجمع‌آوری‌ عدهٔ‌ معدودی‌ از جیره‌خواران‌ و کهنه‌ کاران‌ و به‌ نمایش‌گذاشتن‌ آنها در پناه‌ تانکها و توپها، علناً به‌ احساسات‌ مذهبی‌ وخواست‌ اکثریت‌ مردم‌ مسلمان‌، به‌ نام‌ فضای‌ باز سیاسی‌ اهانت‌ نمودند.صبح‌ روز جمعه‌ ۶/۱۱/۵۷ نیز به‌ بهانه‌ حفظ‌ امنیت‌ و مقررات‌ حکومت‌نظامی‌ جمعی‌ از جوانان‌ عزیز این‌ شهرستان‌ را به‌ خاک‌ و خون‌ کشیدند وعده‌ زیادی‌ را نیز مصدوم‌ و مجروح‌ ساختند.»
در پایان‌ بیانیه‌ ایشان‌ ضمن‌ اعلام‌ پشتیبانی‌ قاطع‌ مردم‌ آذربایجان‌ از امام‌خمینی‌(ره‌) خواستار بازگشایی‌ فرودگاهها جهت‌ ورود ایشان‌ شدند. ششم‌ بهمن‌ نیزتظاهرات‌ دیگری‌ برپا شد.
روز شنبه‌ هفتم‌ بهمن‌ نیز تظاهرات‌ گسترده‌ای‌ (پانصد هزار نفری‌) از خیابان‌ امام‌خمینی‌(ره‌) شروع‌ و در ایستگاه‌ راه‌آهن‌ پایان‌ یافت‌. روز سه‌شنبه‌ دهم‌ بهمن‌ نیز مردم‌تبریز تظاهرات‌ گسترده‌ای‌ داشتند. در این‌ روز خواستار استعفای‌ نمایندگان‌آذربایجان‌ در مجلس‌ سنا و شورای‌ ملی‌ شدند.
فرودگاهها بسته‌ و مردم‌ چشم‌به‌راه‌ رهبر دور از وطن‌ خود بودند. آیت‌الله قاضی‌ باارتباطی‌ که‌ با هُمافران‌ و خلبانان‌ پایگاه‌ هوایی‌ تبریز داشت‌، بر آن‌ شد که‌ با هماهنگی‌با طرفداران‌ انقلاب‌ در فرودگاه‌ تبریز، این‌ فرودگاه‌ را برای‌ فرود هواپیمای‌ حضرت‌امام‌ آماده‌ کنند. در صحبتهایی‌ که‌ از لحاظ‌ امنیتی‌ شده‌ بود، گفته‌ بود: شما مطمئن‌باشید هیچ‌ خطری‌ امام‌ را تهدید نمی‌کند. این‌ طرح‌ به‌ دلیل‌ مخاطرات‌ احتمالی‌ که‌داشت‌ انجام‌ نگرفت‌.
● ورود امام‌ خمینی‌(ره‌) به‌ ایران‌ و دیدار مُجدد
شور و شوِ مردم‌ تبریز برای‌ بازگشت‌ امام‌ بی‌اندازه‌ بود. در اوایل‌ بهمن‌ که‌ خبربازگشت‌ امام‌ منتشر گردید، مردم‌ در اطراف‌ مجسمه‌هایی‌ که‌ به‌ زیر کشیده‌ شده‌بودند، تظاهرات‌ برپا نموده‌ و تصویر بزرگی‌ از امام‌ خمینی‌ را در ساختمان‌ شهرداری‌تبریز (میدان‌ ساعت‌) نصب‌ کردند.
سرانجام‌ امام‌ به‌ وطن‌ بازگشت‌. هنگامی‌ که‌ هواپیمای‌ امام‌ از آسمان‌ آذربایجان‌می‌گذشت‌، آیت‌الله قاضی‌ به‌وسیله‌ بی‌سیم‌ فرودگاه‌ تبریز پیام‌ دادند که‌:
«ورود آن‌ رهبر عظیم‌الشأن‌ اسلام‌ را به‌ خاک‌ وطن‌ خیر مقدم‌ عرض‌نموده‌، تمنا می‌شود در صورت‌ امکان‌، با قدوم‌ مبارک‌ خود شهرستان‌تبریز را مزین‌ فرمایند. سیدمحمدعلی‌ قاضی‌ طباطبایی‌»
آیت‌الله قاضی‌ در اولین‌ فرصتی‌ که‌ به‌ دست‌ آورد (پانزدهم‌ بهمن‌) به‌ همراه‌تعدادی‌ از یاران‌ خود راهی‌ دیدار با امام‌ شد و در تهران‌ به‌ منزل‌ حاج‌ عباس‌چاروقچی‌ وارد شدند. تا پس‌ از اندکی‌ استراحت‌ به‌ ملاقات‌ با امام‌ بروند. حاج‌عباس‌چاروقچی‌ می‌گویند:
بعد از بازگشت‌ امام‌، بختیار سرکار بود و حکومت‌ نظامی‌ بود. آیت‌اللهقاضی‌ به‌ همراه‌ پسرانش‌ و آقای‌ نجف‌آقازاده‌ و تعداد دیگر که‌ جمعاًدوازده‌ نفر می‌شدند به‌ منزل‌ ما آمدند. در آن‌ روزهایی‌ که‌ خطرناک‌ بودبه‌وسیله‌ آقای‌ بنی‌فضل‌ با آقای‌ پسندیده‌ در اینجا، آدرس‌ دادند رفتیم‌.آیت‌الله پسندیده‌ را هم‌ برداشتیم‌ و دسته‌ جمعی‌ رفتیم‌ مدرسه‌ رفاه‌ برای‌دیدار امام‌. در آنجا همه‌ با امام‌ دیدار کردند. در آخر امام‌ و آقای‌ قاضی‌خلوت‌ کردند. آقای‌ قاضی‌ آمد و گفت‌: امام‌ به‌ من‌ امر کردند که‌ ماندن‌تو صلاح‌ نیست‌. زود برگرد به‌ تبریز.»
قبل‌ از بازگشت‌ به‌ تبریز مقدمات‌ دیدار آیت‌الله خوانساری‌ با امام‌ رافراهم‌ آورد.
آقای‌ قاضی‌ سریعاً به‌ تبریز بازگشت‌ و در اعلامیه‌ای‌ که‌ منتشر کرد، نوشت‌:
«روز یکشنبه‌ ششم‌ ربیع‌الاول‌ ]پانزدهم‌ بهمن‌[ ۱۳۹۹ به‌ نمایندگی‌ ازطرف‌ تمام‌ آذربایجانیان‌ حضوراً شرفیاب‌ و خیر مقدم‌ عرض‌ بنمایم‌. باتمام‌ کثرت‌ و احساساتی‌ که‌ مردم‌ مسلمان‌ و قدرشناس‌ ایران‌ به‌حضورشان‌ ابراز می‌دارند، نظر به‌ عنایت‌ معظم‌له‌ به‌ این‌ خطهٔ‌ انسان‌پرور اینجانب‌ را ساعت‌ سه‌ بعد از ظهر همان‌ روز اختصاصاً به‌ نام‌ مردم‌آذربایجان‌ پذیرفتند و فرمودند: از جانب‌ حضورشان‌ اعلام‌ کنم‌ که‌ «قیام‌قهرمانانه‌ شما مردم‌ آذربایجان‌ و اعلان‌ رسمیت‌ مذهب‌ حقه‌ شیعه‌جعفری‌ و پایداری‌ شما در برابر درباریان‌ جبار عثمانی‌، قیام‌ مردانه‌ شمادر جنبش‌ ضد دربار خودکامه‌ قاجار و پایمردی‌ شما در برابر یورش‌قزاقان‌ و برقراری‌ مشروطه‌، قیام‌ شما برای‌ حفظ‌ تمامیت‌ ارضی‌ ووحدت‌ کشور در طول‌ بحرانهای‌ بعد از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و سالهای‌بیست‌ و چهارم‌ و بیست‌ و پنجم‌، قیام‌ شما در دهم‌ ربیع‌الاول‌ ۱۳۹۸،نظیر چنین‌ روزی‌ و ضربت‌ جسورانه‌ای‌ که‌ بر پیکر استبداد و ارتجاع‌پوسیده‌ جنایتکار وارد نمودید و نقش‌ تاریخ‌ ساز شما مردان‌ غیورمسلمان‌، مورد توجه‌ خاص‌ آیت‌اللهالعظمی‌ می‌باشد.»
دیدار با امام‌ و تأیید مبارزات‌ مردم‌ آذربایجان‌، قوّت‌ قلبی‌ برای‌ آیت‌الله قاضی‌ ومردم‌ مسلمان‌ آذربایجان‌ بود تا با اطمینان‌ بیشتر مبارزات‌ را تا سرنگونی‌ رژیم‌ ادامه‌دهند. با اعلام‌ انتخاب‌ مهندس‌ بازرگان‌ به‌ عنوان‌ رئیس‌ دولت‌ موقت‌ از سوی‌ امام‌،حمایتهای‌ سراسری‌ از وی‌ به‌ عمل‌ آمد. در تظاهرات‌ گسترده‌ای‌ که‌ در هجدهم‌ بهمن‌در تبریز برپا شد مردم‌ به‌ حمایت‌ از دولت‌ موقت‌ پرداختند. در خاتمه‌ ضمن‌ ایرادقطعنامه‌ای‌ خواستار کناره‌گیری‌ دولت‌ بختیار و استعفای‌ نمایندگان‌ مجلس‌ شورای‌ملی‌ و سنا شدند.
خبرهای‌ ناگوار کشتار مردم‌ تهران‌، در روزهای‌ پایانی‌ عمر رژیم‌، در گسترش‌تظاهرات‌ شهرستانها مؤثر بود. شایع‌ بود که‌ ارتش‌، کودتا خواهد کرد. مردم‌ تبریز باشنیدن‌ این‌ اخبار به‌ خیابانها ریختند و شعار می‌دادند: کودتا را بر ضد کودتا، تبدیل‌خواهیم‌ کرد.
● پیروزی‌ انقلاب‌ در تهران‌
در ۲۲ بهمن‌ در تهران‌ شیرازه‌ حکومت‌ و رژیم‌ فرو پاشید و سلسلهٔ‌ پهلوی‌ برای‌همیشه‌ متلاشی‌شد. در شهرستانها با فاصله‌ یکی‌، دو روز انقلاب‌ پیروز شد. ساواک‌تبریز عملاً دیگر بطور رسمی‌ فعالیتی‌ نداشت‌. ادارات‌ و سازمانها همگی‌ در تحصن‌ واعتصاب‌ بودند. تنها مظهر رژیم‌ در تبریز که‌ فعال‌ بود، پادگان‌ و پرسنل‌ حکومت‌نظامی‌ به‌ فرماندهی‌ سرلشکر احمد بیدآبادی‌ بود.
سرلشکر بیدآبادی‌ فطرتاً آدم‌ خونریز و جانی‌ نبود، از این‌ رو در تلاشهایی‌ که‌جهت‌ ختم‌ اوضاع‌ بدون‌ خونریزی‌ انقلاب‌ می‌شد سعی‌ در شرکت‌ مثبت‌ داشت‌، وی‌در آن‌ روزها در جلساتی‌ که‌ در منزل‌ آقای‌ قاضی‌ تشکیل‌ می‌شد شرکت‌ می‌کرد.مخصوصاً روزی‌ یک‌ بار به‌ منزل‌ ایشان‌ می‌آمد. مخالفان‌ آقای‌ قاضی‌ چنان‌ شایع‌ کرده‌بودند که‌ وی‌ با بیدآبادی‌ باجناِ است‌، در حالی‌ که‌ صحت‌ نداشت‌. پس‌ از پیروزی‌انقلاب‌ و تشکیل‌ کمیته‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در تهران‌، وی‌ هم‌ در تبریز به‌ سازماندهی‌ستادی‌ برای‌ حفظ‌ نظم‌ پرداخت‌. برای‌ تهیه‌ اسلحه‌ جهت‌ حفظ‌ امنیت‌ توسط‌ جوانان‌پرشور، دلالی‌ را با پول‌ راهی‌ کردستان‌ کرد تا اسلحه‌ خریداری‌ کند. قبلاً هم‌ تعدادی‌اسلحه‌ کمری‌ تهیه‌ شده‌ بود. با مذاکراتی‌ هم‌ که‌ با بیدآبادی‌ داشت‌ قرار بر این‌ بود که‌تعدادی‌ اسلحه‌ به‌ انقلابیون‌ تحویل‌ داده‌ شود.
آیت‌الله قاضی‌ در بیست‌ و چهارم‌ بهمن‌ با صدور اعلامیه‌ای‌ اعلام‌ داشت‌:
«طبق‌ مذاکره‌ با مقامات‌ نیروی‌ هوایی‌، همافران‌ و جوانان‌ مجاهدِذیصلاح‌ تبریز، تحت‌ عنوان‌ ستاد موقت‌ عملیات‌ انقلاب‌ اسلامی‌ زیرنظر روحانیت‌ ذیصلاح‌، مقرر است‌ با استقرار حکومت‌ ملی‌ اسلامی‌ درکلیه‌ محلات‌ تبریز، وظایف‌ حفظ‌ نظم‌ و انتظامات‌ در کلیه‌ مراحل‌ رابه‌وسیلهٔ‌ مأموران‌ انتخاب‌ هر محل‌ و به‌ اتفاِ همافران‌ و افراد مسلح‌نیروی‌ هوایی‌، جوانان‌ مجاهد ذیصلاح‌ امر نظم‌ و انتظام‌ شهر را به‌ عهده‌بگیرند. انتظار دارد کلیه‌ ادارات‌ دولتی‌ و سازمانهای‌ ملی‌ و شهرداری‌ بامأمورین‌ انتظامی‌ همکاری‌ فرمایند.
از اهالی‌ محترم‌، روحانیون‌ و معتمدین‌ محلات‌ تبریز تقاضا می‌شود ازهر گونه‌ اقدامات‌ انفرادی‌ در هر محله‌ قویاً جلوگیری‌ و با مأمورین‌ فوِکه‌ در هجده‌ محل‌ از مساجد و دانشگاه‌ معین‌ شده‌است‌، کمال‌ مساعدت‌و همکاری‌ نمایند...»
● تشکیل‌ کمیته‌ها در تبریز
همزمان‌ ساواکیها و عوامل‌ رژیم‌ گذشته‌، دست‌ به‌ اقدامات‌ ضد انقلابی‌ زدندبه‌گونه‌ای‌ که‌ تبریز، صحنه‌ درگیری‌ انقلابیون‌ و ضد انقلابیون‌ بود. در پی‌ این‌حوادث‌ امام‌ پیامی‌ جهت‌ مردم‌ آذربایجان‌ فرستاد:
«چشم‌ امید ما همیشه‌ به‌ مردم‌ دلیر و مجاهد تبریز است‌ و باید در این‌نهضت‌ اصیل‌ و حیاتی‌، مداومت‌ نموده‌ و تا وصول‌ به‌ نتیجه‌ کامل‌ وهدف‌ مقدس‌ دست‌ از این‌ قیام‌ ملی‌ و مذهبی‌ برنداشته‌... با همبستگی‌در پیکار، با مخالفین‌ به‌ مبارزه‌ پرداخته‌ و به‌ مقصد مقدس‌ خود نایل‌آیند.»
پس‌ از این‌ حوادث‌ کمیته‌های‌ متعددی‌ در شهر تبریز به‌وجود آمد. در یک‌گزارش‌ کنسولگری‌ آمریکا از تبریز آمده ‌است‌:
«ظهور قارچ‌ مانند گروههای‌ رقیب‌، هشدار دهنده‌ و بیدار کننده‌ که‌ ازلحاظ‌ نظری‌ مسئول‌ حفظ‌ نظم‌ بودند، به‌ فرو ریختن‌ نظم‌ در تبریز کمک‌کرده‌ است‌. مأمورین‌ پلیس‌ و ساواک‌ تحت‌ تعقیب‌ قرار می‌گرفتند.دشمنان‌ قدیمی‌ می‌کوشیدند انتقام‌ بگیرند. دو گروه‌ «کمیته‌» یکی‌ تحت‌ریاست‌ آیت‌الله قاضی‌ طباطبایی‌ و دیگری‌ تحت‌ رهبری‌ ملایی‌ به‌ نام‌بنابی‌ می‌کوشیدند هر کدام‌ بر دیگری‌ تفوِ یابند.»
در تبریز تحت‌ نام‌ امام‌ خمینی‌ دو کمیته‌ مرکزی‌ شکل‌ گرفت‌؛ «کمیته‌ مرکزی‌ امام‌خمینی‌ شمارهٔ‌ یک‌» زیر نظر آیت‌الله قاضی‌ و شمارهٔ‌ دو زیر نظر حجت‌الاسلام‌ بنابی‌.کمیته‌ای‌ که‌ زیر نظر آقای‌ بنابی‌ اداره‌ می‌شد، با کمیته‌ مرکزی‌ تهران‌ رابطه‌ نداشت‌ وعلاوه‌ بر مشکلات‌ «کمیته‌های‌ امام‌ شریعتمداری‌»، این‌ کمیته‌ هم‌ در ناهنجاری‌ و عدم‌تمرکز مؤثر بود. آقای‌ سید محمّد الهی‌ می‌گوید:
«در تبریز ۳۲ کمیته‌ بود که‌ همگی‌ مرکزی‌ بودند. از جمله‌ کمیته‌ مرکزی‌آقای‌ بنابی‌. کمیته‌ مرکزی‌ آقای‌ قاضی‌، من‌ و آقای‌ دکتر کرّانی‌ در ستادعملیاتی‌ پادگان‌ بودیم‌، رفتیم‌ حضور آقای‌ قاضی‌. که‌ کمیته‌های‌متعدد و عملکردهای‌ متعدد آنها در شهر امکان‌ درگیری‌ است‌. آقای‌قاضی‌ از آقای‌ بنابی‌ دعوت‌ کرد که‌ ما چهار نفر در اتاِ نشسته‌ بودیم‌.من‌ بودم‌، آقای‌ دکتر کرانی‌ که‌ زنده‌ است‌ و آقای‌ بنابی‌ و آقای‌ قاضی‌. مامسئله‌ را مطرح‌ کردیم‌؛ به‌ عنوان‌ اینکه‌ ما در قضیه‌ داخل‌ بودیم‌. آقای‌بنابی‌ شما هم‌ کمیته‌ مرکزی‌ باز کرده‌اید. آقای‌ قاضی‌ هم‌ باز کرد. یک‌سری‌ تناقضها به‌وجود می‌آید، ارتباط‌ کدامتان‌ با کمیته‌ انقلاب‌ امام‌برقرار است‌؟ ما خود را با او هماهنگ‌ کنیم‌ تا این‌ کمیته‌ها هماهنگ‌شوند. آقای‌ بنابی‌ آن‌ روز نه‌ به‌ من‌ نه‌ به‌ آقای‌ قاضی‌ نه‌ آقای‌ دکتر کرانی‌جوابی‌ که‌ نداد هیچ‌، ]در حالیکه‌[ عبایش‌ یک‌ طرف‌ روی‌ دوشش‌ یک‌طرف‌ روی‌ زمین‌ کشیده‌ می‌شد، بی‌اعتنا خارج‌ شد و رفت‌. اصلاً اعتنانکرد. هیچ‌ به‌ آقای‌ قاضی‌ هم‌ اعتنا نکرد. این‌ وضعیت‌ کمیته‌ مرکزی‌شمارهٔ‌ دو بود. محل‌ تشکیل‌ آن‌ هم‌ در کاخ‌ جوانان‌ ]بود[ که‌ الا´ن‌ دفترتبلیغات‌ اسلامی‌ است‌.»
● تصرف‌ پادگان‌ تبریز به‌ دست‌ انقلابیون‌
پادگان‌ تبریز تنها مظهر رژیم‌ در تبریز بود. به‌ همین‌ دلیل‌ آیت‌الله قاضی‌،حجت‌الاسلام‌ علی‌ خاتمی‌ و فرزند بزرگش‌ را مأمور دستگیری‌ بیدآبادی‌ کرد.گروههایی‌ خواستار غارت‌ اسلحه‌ و مهمات‌ پادگان‌ تبریز بودند. پادگان‌ تبریز با توجه‌به‌ موقعیت‌ منطقه‌ و نزدیکی‌ به‌ مرزهای‌ شوروی‌، دارای‌ انبارهای‌ مهمی‌ بود. آیت‌الله می‌دانست‌ که‌ اگر این‌ انبارها و اسلحه‌ها به‌ دست‌ مردم‌ بیفتد، در جوّ پرالتهاب‌ تبریزفجایعی‌ به‌ بار خواهد آورد. گروههای‌ چپ‌ و مارکسیستی‌، طرفداران‌ رژیم‌ سابق‌ وضد انقلابیون‌، هسته‌های‌ اولیه‌ تشکیلاتی‌ که‌ بعدها به‌ حزب‌ خلق‌ مسلمان‌ معروف‌شد، بسیاری‌ از افرادی‌ که‌ در این‌ مقطع‌ در پی‌ فرصت‌ برای‌ آشوب‌ بودند و هر کس‌هوایی‌ در سر داشتند. خدا می‌داند با دستیابی‌ به‌ اسلحه‌ چه‌ می‌کردند.
پس‌ از سقوط‌ پادگان‌ در بیست‌ و هفتم‌ بهمن‌ سرتیپ‌ حسن‌ ارزیلی‌ را که‌ معاون‌بیدآبادی‌ بود، به‌ فرماندهی‌ پادگان‌ برگزید. وی‌ ستادی‌ به‌ نام‌ ستاد عملیاتی‌ درآنجا مستقر کرد. افرادی‌ چون‌ دکتر کرّانی‌، دکتر رجایی‌ خراسانی‌، مهندس‌ حبیب‌یکتا، سیدمحمد الهی‌، مهندس‌ محمود وافی‌، جواد حسین‌خواه‌ و تعدادی‌ از افسران‌ ودرجه‌داران‌ عضو آن‌ بودند. قاضی‌ برای‌ حفظ‌ پادگان‌ با قاطعیت‌ دستور داده‌ بود که‌هرکس‌ خواست‌ از دیوار پادگان‌ بگذرد با تیر بزنند.
● ربوده‌ شدن‌ اسناد ساواک‌ از پادگان‌ تبریز
ساواک‌ تبریز پس‌ از انحلال‌، پرونده‌های‌ مهم‌ حساس‌ خود را جهت‌ حفاظت‌ به‌پادگان‌ تبریز منتقل‌ کرده‌ بود. از انقلاب‌ و پیروزی‌ چیزی‌ نگذشته‌ بود که‌ اقدامی‌سئوال‌ برانگیز از سوی‌ کمیته‌ مرکزی‌ (آقای‌ بنابی‌) انجام‌ گرفت‌ و آن‌ انتقال‌ اسناد به‌محل‌ کمیته‌ شمارهٔ‌ دو بود:
«چند روز بود انقلاب‌ شده‌ بود. شب‌ به‌ دستور آقای‌ بنابی‌، آقای‌سرهنگ‌ ابراهیم‌ وکیلی‌ با تفنگچیان‌ آقای‌ بنابی‌ وارد پادگان‌ شدند وبدون‌ اینکه‌ مسئولین‌ پادگان‌ را در جریان‌ بگذارند با موضع‌گیری‌ نظامی‌پرونده‌های‌ ساواک‌ را بار کامیونها کردند و بردند و ما هیچ‌ اقدامی‌نتوانستیم‌ بکنیم‌، مگر اینکه‌ آقای‌ قاضی‌ و آقای‌ مدنی‌ را در جریان‌بگذاریم‌.»
آقای‌ محمدحسن‌ عبد یزدانی‌، در خصوص‌ ربوده‌ شدن‌ پرونده‌های‌ ساواک‌می‌گوید: «در آنجا آقای‌ ایرانی‌ و آقای‌ بنابی‌ پرونده‌ها به‌ شکل‌ انبوه‌ را آوردند خودمن‌ دیدم‌. این‌ پرونده‌ها خوب‌ به‌ فروش‌ می‌رفت‌. من‌ فرستادم‌ پرونده‌ ساواک‌ افرادی‌ راخریدند و حتی‌ شهید محمدحسن‌ نوری‌ که‌ در دادگاه‌ بود، به‌ من‌ گفت‌ که‌ چنین‌ است‌ ورفت‌ پرونده‌ تعدادی‌ از افراد را مخفیانه‌ آورد.»
متأسفانه‌ با این‌ اقدام‌ آقای‌ بنابی‌، اسناد مهم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ آذربایجان‌ از میان‌رفت‌. پروندهٔ‌ روحانیت‌ آذربایجان‌ دیگر به‌ دست‌ نیامد. اگر این‌ پرونده‌ در دست‌ بود،جریان‌ اصیل‌ انقلابی‌، مبارز و طرفدار امام‌ در آذربایجان‌ بوضوح‌ قابل‌ ارایه‌ بود، وجریان‌ محافظه‌ کار، خائن‌، حقوِبگیر از ساواک‌ و اوقاف‌، طرحهای‌ ساواک‌ وروحانیت‌ آذربایجان‌ برای‌ خرد کردن‌ و شکستن‌ کمر نهضت‌، همه‌ و همه‌ آشکارمی‌شد. ولی‌ افسوس‌ دشمن‌ هشیارتر از اینها بود. آقای‌ عبد یزدانی‌ در ادامه‌ می‌گوید:
«رفتم‌ نزد آیت‌الله قاضی‌ و آیت‌الله مدنی‌. گفتم‌: قضیه‌ این‌ است‌. هر دومتفقاً نامه‌ای‌ نوشتند که‌ نزد من‌ موجود است‌ و امضا کردند. نوشتند که‌آقای‌ میرزا حمید بنابی‌ و آقای‌ ایرانی‌ پرونده‌ها را به‌وسیله‌ محمدحسن‌عبد یزدانی‌ تحویل‌ دادگاه‌ بدهید. من‌ آمدم‌ این‌ نامه‌ را نشان‌ دادم‌. آنهااهمیت‌ ندادند. یعنی‌ نامه‌ای‌ که‌ دوتا مجتهد بزرگ‌ که‌ شهید شده‌اند،حرف‌ این‌ دو بزرگوار را نفی‌ کردند. حتی‌ مختصر اهانتی‌ به‌ آنها نزد من‌کردند که‌ من‌ آن‌ را بازگو نکردم‌. شهید مدنی‌ و قاضی‌، آقای‌ بنابی‌ راخواستند. مجدداً گفتند که‌ نوشته‌ بودیم‌ پرونده‌ها را بدهید به‌ دادگاه‌،آخر اینها اسناد ملی‌ هستند، اسناد انقلاب‌ هستند. باز هم‌ اهمیت‌ندادند و پرونده‌ها از بین‌ رفت‌»
● سالگرد قیام‌ ۲۹ بهمن‌ تبریز
با پیروزی‌ انقلاب‌ و تلاشهایی‌ که‌ جهت‌ مقابله‌ با انقلاب‌ صورت‌ گرفته‌ بود انقلاب‌در حال‌ حرکت‌ به‌ سمت‌ تثبیت‌ بود. سالگرد قیام‌ شورانگیز ۲۹ بهمن‌ فرارسید. باتسخیر پادگان‌ و تعیین‌ فرمانده‌ جدید، رژه‌ای‌ نظامی‌ در شهر صورت‌ گرفت‌. واحدهای‌نظامی‌ با انجام‌ رژه‌، حرکت‌ مردم‌ مسلمان‌ در سرنگونی‌ رژیم‌ پهلوی‌ را تأیید کرده‌همراهی‌ خود با انقلاب‌ را اعلام‌ کردند.
آیت‌الله قاضی‌ هم‌ به‌ مناسبت‌ سالگرد قیام‌ پیامی‌ منتشر کرد و در آن‌ به‌ شهیدان‌تبریزی‌ درود فرستاد که‌ «نهال‌ آزادی‌ را در ایران‌ کاشتید و با خون‌ پاک‌ خود انقلاب‌ را،ایران‌ گیر کردید. ملت‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌، در بهار آزادی‌، به‌ فردای‌ روشن‌ و پرامید لبخند می‌زند.»
● تثبیت‌ انقلاب‌ اسلامی‌
از این‌ پس‌ تمام‌ تلاش‌ آقای‌ قاضی‌، ایجاد نظم‌ و سازماندهی‌ نهادهای‌ انقلاب‌ وخارج‌ کردن‌ مردم‌ از شرایط‌ مبارزهٔ‌ با رژیم‌ بود. تلاش‌ در جهت‌ بازگشایی‌ کارخانجات‌و ادارات‌، بازگشایی‌ بازار، جلوگیری‌ از تعرض‌ به‌ جان‌ و مال‌ مردم‌، جلوگیری‌ ازاقدامات‌ فردی‌ بدون‌ اجازهٔ‌ قانونی‌، جلوگیری‌ از حمل‌ اسلحه‌ غیرمجاز، جلوگیری‌ ازحیف‌ و میل‌ بیت‌المال‌، رعایت‌ حال‌ مردم‌ و... بود. وی‌ مردم‌ را به‌ خونسردی‌ ومتانت‌ دعوت‌ می‌کرد و در مقابل‌ افراد عجول‌ و خواهان‌ شدت‌ عمل‌، می‌گفت‌: «قدرت‌پنجاه‌ ساله‌ رژیم‌ را می‌خواهیم‌ به‌ رژیم‌ دیگری‌ منتقل‌ کنیم‌ و اینها تصور می‌کنند که‌ درطول‌ بیست‌ و چهار ساعت‌ این‌ کار مهم‌، انجام‌ شدنی‌ است‌!»
یا در جای‌ دیگر برای‌ جلوگیری‌ از اقدامات‌ خودسرانه‌ افراد ناشناس‌ و مفسده‌جوو هر گونه‌ اعمال‌ ضدانقلابی‌ و برای‌ جلوگیری‌ از هر گونه‌ هتک‌ حرمت‌ به‌ افرادمسلمان‌، اعلام‌ کرد: «مِن‌ْ بعد هیچ‌ احدی‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ حق‌ دستگیری‌ افراد و تفتیش‌منازل‌ اشخاص‌ را ندارند. مگر با اجازهٔ‌ کتبی‌ از کمیته‌ مرکزی‌»
در همان‌ ایام‌ در محله‌ای‌ از محلات‌ تبریز مردم‌، معترض‌ بهاییان‌ ساکن‌ آن‌ محله‌شدند، آنها شکایت‌ پیش‌ آقای‌ قاضی‌ آوردند. ایشان‌ دستور داد روحانی‌ آن‌ محل‌ رااحضار کردند. گفت‌: «ما با اینها بحثهایی‌ داریم‌ که‌ الان‌ موقع‌ آن‌ نیست‌. تا شرایط‌مساعد شود، هرکس‌ به‌ اینها تعرضی‌ کرد، بگیرید بیاورید، زندانی‌ کنیم‌.»
مخالفت‌ با استانداری‌ رحمت‌الله مقدم‌ مراغه‌ای‌
دهم‌ اسفند امام‌ خمینی‌ به‌ شهر قم‌ عزیمت‌ کرد. آیت‌الله قاضی‌ با ارسال‌ تلگرافی‌ضمن‌ تبریک‌ ورود امام‌ به‌ قم‌، مشکلاتی‌ را که‌ در آذربایجان‌ مطرح‌ بود بیان‌ کرد اهم‌این‌ مسایل‌ «تأخیر در آمدن‌ استاندار محترم‌ و عدم‌ تعیین‌ رئیس‌ شهربانی‌» بود.دولت‌ موقت‌ خصوصاً شخص‌ مهندس‌ بازرگان‌ به‌ دلیل‌ رابطهٔ‌ نزدیکی‌ که‌ با آیت‌اللهشریعتمداری‌ داشت‌. کسی‌ را که‌ برای‌ استانداری‌ آذربایجان‌ تعیین‌ کرده‌ بود، کاملاًدر مسیر آیت‌الله شریعتمداری‌ بود. رحمت‌الله مقدم‌ مراغه‌ای‌ از سوی‌ دولت‌ موقت‌برای‌ استانداری‌ آذربایجان‌ در نظر گرفته‌ شد. این‌ امر با مخالفت‌ آیت‌الله قاضی‌ مواجه‌شد. آقای‌ قاضی‌ نمی‌توانست‌ شاهد مسئولیت‌ کسی‌ باشد که‌ در جناح‌ امام‌ نبود.می‌گفت‌: «رحمت‌الله مقدم‌ مراغه‌ای‌ نوهٔ‌ شجاع‌ نظام‌ مراغه‌ای‌ است‌ که‌ با انقلاب‌مشروطیت‌ دشمنی‌ کرده‌است‌ و چنین‌ فردی‌ نمی‌تواند استاندار مهد مشروطیت‌باشد.» به‌ همین‌ منظور سیدمحمد الهی‌ را به‌ قم‌ نزد امام‌ فرستاد که‌ جریان‌ چنین‌است‌ و مقدم‌ صلاحیت‌ ندارد. امام‌ فرموده‌ بود: شما بروید. من‌ دعا می‌کنم‌. بامخالفت‌ ایشان‌ مقدم‌ مراغه‌ای‌ نتوانست‌ استاندار آذربایجان‌ شود، و در چند روزی‌ هم‌که‌ در آنجا بود، زمینه‌سازی‌ برای‌ غایله‌ حزب‌ خلق‌ مسلمان‌ می‌کرد.
آیت‌الله قاضی‌ با شناختی‌ که‌ روی‌ منطقه‌ و افراد داشت‌ به‌ همراه‌ آیت‌الله سیداسداللهمدنی‌ نامه‌ای‌ به‌ امام‌ در خصوص‌ مسایل‌ و مشکلات‌ آذربایجان‌ نوشت‌، نخست‌ آنکه‌استاندار آذربایجان‌ شرقی‌ بایستی‌ شخص‌ مسلمان‌ متدین‌ و سیاستمدار نماز خوان‌،آشنا به‌ حساسیت‌ منطقه‌ و در مسیر امام‌ بوده‌ و از جهت‌ سن‌ کمتر از چهل‌ سال‌ نداشته‌باشد. در تأیید جمهوری‌ اسلامی‌ و ترویج‌ مبانی‌ و اجرای‌ احکام‌ شرع‌ کوشا باشد. ازگروه‌ رادیکال‌ و نظایر آنها نباشد و با شور و مصلحت‌ کمیسیون‌، متشکل‌ از افراد عاقل‌و متدین‌ قدم‌ بردارد.
دوم‌: تا وقتی‌ که‌ پرونده‌های‌ افراد در ساواک‌ کاملاً بررسی‌ نشده‌، شوراهای‌شهرستانها فعلاً متوقف‌ شود. چون‌ اگر بدون‌ بررسی‌ صورت‌ گیرد چه‌ بسا افرادی‌ درآن‌ نفوذ کرده‌ مشکلات‌ جدیدی‌ ایجاد خواهند کرد. سوم‌ دولت‌ اهتمام‌ جدی‌ درایجاد کار و اشتغال‌ در آذربایجان‌ کند تا فرصت‌ به‌ ضد انقلاب‌ داده‌ نشود.
● تأسیس‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و حزب‌ خلق‌ مسلمان‌
با تأسیس‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌، آیت‌الله قاضی‌ با صدور اعلامیه‌هایی‌ مردم‌ راتشویق‌ به‌ عضویت‌ در آن‌ کرد. ضمن‌ آنکه‌ از طرف‌ دفتر امام‌ خمینی‌(ره‌) در قم‌ اعلام‌شد «حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را حضرت‌ آیت‌اللهالعظمی‌ امام‌ خمینی‌ تأیید می‌فرمایندو حضرت‌ مستطاب‌ حجت‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آیت‌الله آقای‌ قاضی‌ طباطبایی‌ نماینده‌امام‌ هستند.» در قسمتی‌ از اعلامیه‌ آقای‌ قاضی‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ آذربایجان‌ آمده‌است‌:
«حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ تأیید رهبر انقلاب‌ و با همکاری‌ مجاهدمردانی‌ که‌ چهره‌های‌ آشنایی‌ برای‌ امت‌ قرآنی‌ هستند تأسیس‌ و درضمن‌ خطابه‌ها و بیانات‌ و پیامهای‌ روشنگرانه‌ بزرگ‌ قاید اعظم‌ وابرمرد تاریخ‌ معاصر اسلام‌ و تشیّع‌ حضرت‌ آیت‌الله العظمی‌ الامام‌خمینی‌ (مدظله‌العالی‌) به‌ عنوان‌ تنها حزب‌ مربوط‌ به‌ هدف‌ مقدس‌انقلاب‌ اسلامی‌ ملت‌ ایران‌ تثبیت‌ و تأیید شده‌است‌ و برای‌ حفظ‌وحدت‌ و یکپارچگی‌ ـ که‌ لازمه‌ استمرار انقلاب‌ در بعد سازندگی‌ آن‌لازم‌ است‌ ـ با آگاهی‌ و ایمان‌ رزمندگان‌ یکتاپرست‌ درحزب‌ نامبرده‌ثبت‌نام‌ نمایند.»
رسیدگی‌ به‌ جرایم‌ عناصر و عوامل‌ رژیم‌ گذشته‌ نیز مسئله‌ای‌ بود که‌ اگر از طریق‌اصولی‌ جریان‌ پیدا نمی‌کرد خود معضل‌ بزرگی‌ می‌شد و حربه‌ای‌ بود که‌ بسیاری‌ را ازهستی‌ ساقط‌ می‌کرد. عناصر بظاهر انقلابی‌ در همان‌ روزهای‌ اولیه‌ پیروزی‌ انقلاب‌،بسیاری‌ از سران‌ و مسئولان‌ رژیم‌ را کشتند. با توجه‌ به‌ استقرار نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌اعدام‌ سریع‌ آنها چندان‌ ضرورتی‌ نداشت‌. برای‌ آنکه‌ در تبریز جریان‌ رسیدگی‌ به‌جرایم‌ ضد انقلاب‌ روال‌ منطقی‌ داشته‌ باشد، به‌ دستور امام‌ دادگاه‌ انقلاب‌ شکل‌گرفت‌. از این‌ رو با صدور اعلامیه‌ای‌ در بیست‌ و ششم‌ اسفند وظایف‌ و حدوداختیارات‌ دادگاههای‌ انقلاب‌ در تبریز را به‌ اطلاع‌ مردم‌ رساند. در این‌ دادگاهها فقط‌به‌ جرایم‌ ضد انقلاب‌ رسیدگی‌ می‌شود. احکام‌ قبل‌ از اجرا بایستی‌ مورد تأیید شورای‌انقلاب‌ تهران‌ باشد. پیگرد افراد مظنون‌ ضد انقلاب‌ منوط‌ به‌ دستور کتبی‌ دادستان‌انقلاب‌ است‌. «لذا مجدداً نظر اعضای‌ کمیته‌های‌ انقلاب‌ و مجاهدین‌ مسلمان‌ ورزمندگان‌ محترم‌ را به‌ مراتب‌ فوِ جلب‌ نموده‌، انتظار همکاری‌ بیشتر برای‌ پیشبرداهداف‌ مشروع‌ مقدس‌ اسلام‌ و قوانین‌ قرآنی‌ را داشته‌ بدین‌ وسیله‌ دست‌ افرادمشکوک‌ و فرصت‌ طلب‌ و ضد انقلاب‌ که‌ با نیرنگهای‌ مختلف‌ جلوه‌ می‌کنند، از چهره‌انقلاب‌ عظیم‌ اسلامی‌ برطرف‌ و دستشان‌ کوتاه‌ گردد.»
هنوز مدتی‌ از تشکیل‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ نگذشته‌ بود که‌ حزب‌ دیگری‌ با نظرو تأیید آیت‌الله شریعتمداری‌، به‌ نام‌ حزب‌ خلق‌ مسلمان‌ تأسیس‌ شد. البته‌طرفداران‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ در تبریز از زمانهای‌ قبل‌ دارای‌ تشکیلاتی‌ بودند.تظاهرات‌ روزهای‌ بیست‌ و هشت‌ و بیست‌ و نهم‌ دی‌ ماه‌ سال‌ ۱۳۵۷ در قم‌ به‌وسیله‌همین‌ هسته‌ صورت‌ گرفته‌ بود. حساسیت‌ منطقه‌ و هدف‌ انقلاب‌ اقتضا می‌کرد که‌اختلافات‌ گذشته‌ که‌ ناشی‌ از دو خط‌ مشی‌ بود کنار گذاشته‌ شود: «و اکنون‌ که‌ تشکیل‌مجلس‌ خبرگان‌ و تصویب‌ قانون‌ اساسی‌ ملت‌ ایران‌ و انتخاب‌ ریاست‌ جمهوری‌ درآستانهٔ‌ تحقق‌ است‌، ضرورت‌ این‌ وحدت‌ بیشتر از سابق‌ احساس‌ می‌شود. لذا تمامی‌گروههای‌ مختلف‌ و احزاب‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ خلق‌ مسلمان‌و دیگران‌ با هماهنگی‌ و اتحاد کامل‌ در این‌ راهپیمایی‌ شرکت‌ خواهند کرد. اینک‌ برای‌نمایاندن‌ این‌ نیرو فردا، روز سه‌شنبه‌ در کنار همدیگر در راهپیمایی‌ وحدت‌ شرکت‌خواهیم‌ کرد. امید است‌ که‌ عموم‌ اهالی‌ متدین‌ و غیور آذربایجان‌ شرقی‌ با شرکت‌ دراین‌ راهپیمایی‌ اتحاد و همبستگی‌ خود را در اعلای‌ کلمهٔ‌ حق‌ و توحید، به‌ جهانیان‌اعلام‌ کنند.»
● مشکلات‌ و مسایل‌ سال‌ ۱۳۵۸ در آذربایجان‌
سال‌ ۵۸ در تبریز حوادث‌ گوناگون‌، مسایل‌ متعدد و پیچیده‌ای‌ روی‌ می‌داد که‌پرداختن‌ به‌ آنها از حوصله‌ این‌ بحث‌ خارج‌ است‌. مهمترین‌ کارکرد آقای‌ قاضی‌ را دراین‌ دوران‌ می‌توان‌ به‌ ایجاد امنیت‌ و ثبات‌، تحرک‌ بخشیدن‌ به‌ سازندگیها، رفع‌کدورتها و رفع‌ نواقص‌ اشاره‌ کرد. تلاشهایی‌ برای‌ عبور از دوران‌ شور و التهاب‌ انقلاب‌لازم‌ بود. مشکلات‌ کارگران‌ اخراجی‌ در اوایل‌ سال‌ ۵۸ نمونه‌ای‌ از این‌ تلاشها بود.وی‌ در تلگرافی‌ به‌ امام‌، خواستار رفع‌ مشکل‌ آنان‌ شد:
«لذا استدعا می‌شود امر فرمایید دولت‌ معظم‌ در اسرع‌ وقت‌ دستوربررسی‌ پروندهٔ‌ اخراجیون‌ بی‌گناه‌ و بازگشت‌ آنان‌ به‌ کار و ترتیب‌پرداخت‌ حقوِ ایشان‌ را صادر فرمایند.هرگاه‌ بازگشت‌ آنان‌ به‌ کارخانه‌مورد استخدام‌ ـ با وضعی‌ که‌ در کارخانه‌ حاکم‌ است‌ ـ به‌ مصلحت‌ نباشدترتیب‌ انتقال‌ ایشان‌ را که‌ دارای‌ مدارک‌ عالیه‌ علمی‌ می‌باشند، به‌ وزارت‌آموزش‌ و پرورش‌ بدهند.»
اواخر خردادماه‌، تعدادی‌ از همافران‌ دست‌ به‌ تحصن‌ زدند و خواسته‌هایی‌داشتند. سرانجام‌ با تلاشهای‌ وی‌، دست‌ از تحصن‌ برداشتند. اختلافاتی‌ که‌ درروستاها بین‌ روستاییان‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ به‌ وجود آمده‌ بود نیز از مسایل‌ منطقه‌بود.
«هم‌اکنون‌ عناصر استثمارگر که‌ منافع‌ خود را در مناطق‌ روستایی‌ درخطر می‌بینند، اختلافات‌ روستایی‌ را دامن‌ می‌زنند. من‌ از تمام‌ برادران‌کشاورز می‌خواهم‌ برای‌ تحکیم‌ اصول‌ انقلاب‌ و بسط‌ و نفوذ دولت‌ وهمکاری‌ لازم‌ در روستاها، اختلافات‌ بین‌ خود را فعلاً مسکوت‌ بگذارندو اجازه‌ دهند کل‌ نیروی‌ ملت‌ برای‌ مبارزه‌ با ضدانقلاب‌ مصرف‌ شود.شکی‌ نیست‌ که‌ شرایط‌ ناگوار زندگی‌ شما در سالیان‌ دراز طاقت‌ فرسابوده‌ و تغییر آن‌ هر لحظه‌ واجب‌ ضروری‌ است‌، اما من‌ از شمامی‌خواهم‌ که‌ گوش‌ به‌ فرمان‌ امام‌ و منتظر باشیم‌ تا هر عملی‌ در موقع‌ وموقعیت‌ مقتضی‌ انجام‌ شود. از شما می‌خواهیم‌ بدون‌ اجازه‌ امام‌ درترکیب‌ زراعی‌ روستاها تغییری‌ از جانب‌ خود ندهید. و این‌ تغییر را به‌عهدهٔ‌ امام‌ ودولت‌ منتخب‌ امام‌ واگذار کنید. از شما می‌خواهم‌ به‌ فرمان‌امام‌، ملت‌ ایران‌ را از نیاز به‌ گندم‌ خارجی‌ نجات‌ دهید.»
پس‌ از شهادت‌ آیت‌الله مرتضی‌ مطهری‌، قاضی‌ تلگرافی‌ خطاب‌ به‌ امام‌ مخابره‌کرد. امام‌ در جواب‌ آن‌ نوشت‌:
«خدمت‌ جناب‌ مستطاب‌، حجت‌الاسلام‌ آقای‌ حاج‌سیدمحمدعلی‌قاضی‌ طباطبایی‌ (دامت‌برکاته‌) تلگراف‌ تسلیت‌ آن‌ جناب‌ در موردشهادت‌ جانگداز مرحوم‌ حجت‌الاسلام‌ استاد مطهری‌ (قدس‌ سره‌الشریف‌) واصل‌ گردید. از اظهار تفقد و محبت‌ جناب‌ عالی‌متشکرم‌...»
اندکی‌ بعد حجت‌الاسلام‌ اکبر هاشمی‌ رفسنجانی‌ ترور گردید و در بیمارستان‌بستری‌ شد. قاضی‌ هم‌ به‌ تنهایی‌ و هم‌ به‌ اتفاِ سایر روحانیون‌ تبریز با ارسال‌ تلگراف‌و صدور اعلامیه‌ این‌ اقدام‌ را محکوم‌ کرد. در شهریور همان‌ سال‌ آیت‌اللهسیدمحمود طالقانی‌ درگذشت‌. قاضی‌ ضمن‌ ارسال‌ تلگرافی‌ به‌ امام‌ خمینی‌(ره‌)تلگرافی‌ نیز به‌ آیت‌الله شریعتمداری‌ مخابره‌ کرد و این‌ فقدان‌ را تسلیت‌ گفت‌.
در هفدهم‌ شهریور ۵۸ (سالگرد کشتار مردم‌ تهران‌ در میدان‌ ژاله‌) نیز تلگرافی‌ به‌امام‌ ارسال‌ داشت‌.
در مهرماه‌ تعدادی‌ از جوانان‌ مسلمان‌ (پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌) به‌ وسیله‌دمکراتها در کردستان‌ به‌ شهادت‌ رسیدند. این‌ اقدام‌ موجی‌ از تنفر و انزجار در کشورایجاد کرد. در همین‌ خصوص‌ و در مسجد جامع‌ تبریز مجلس‌ ختمی‌ منعقد شد.
● آیت‌الله قاضی‌ و حکومت‌ اسلامی‌
پس‌ از صدور اعلامیه‌ خلع‌ سلطنت‌، خط‌ مشیها کاملاً واضح‌ و آشکار شد. البته‌ قبل‌از آن‌ هم‌ مشخص‌ بود، لیکن‌ با این‌ اعلامیه‌ جنبهٔ‌ معیّن‌ و بروز بیرونی‌ پیدا کرد.ایشان‌ نظراتشان‌ تابع‌ نظرات‌ امام‌ بود؛ وقتی‌ که‌ امام‌ خواستار تشکیل‌ حکومت‌اسلامی‌ شد، وی‌ نیز آن‌ را مطرح‌ کرد. اول‌ مهرماه‌ ۱۳۵۷ وقتی‌ که‌ خبرنگار روزنامه‌لوموند از وی‌ پرسید که‌ هدف‌ روحانیون‌ تبریز در مورد تعطیل‌ بازار و تظاهرات‌چیست‌؟ پاسخ‌ داد: نظر روحانیون‌ انجام‌ حکومت‌ اسلامی‌ می‌باشد. در ادامه‌ گزارش‌این‌ مصاحبه‌ آمده‌است‌:
«نظریه‌ شنبه‌: به‌طوری‌ که‌ از اظهارات‌ قاضی‌ احساس‌ می‌شود نامبرده‌طرفدار خمینی‌ می‌باشد و گفته‌ می‌شود با وی‌ در ارتباط‌ است‌. مسئله‌حکومت‌ اسلامی‌ تنها از طریق‌ خمینی‌ عنوان‌ گردیده‌است‌»
یا در جای‌ دیگر، روزنامه‌ رستاخیز سئوالاتی‌ کتبی‌ در مورد وقایع‌ ایران‌ و تبریز ازوی‌ کرده‌ بود:
«...۳ـ حضرت‌ آیت‌الله به‌ عنوان‌ یکی‌ از رهبران‌ مذهبی‌ آذربایجان‌ برای‌اوضاع‌ کنونی‌ کشور راه‌ حلی‌ را برای‌ بهبود وضع‌ فعلی‌ پیشنهادمی‌کنید؟ ایشان‌ در جواب‌ نوشتند:
«...۳ـ در شرِ در افکار مردم‌ همبستگی‌ دینی‌ حکم‌فرماست‌، برخلاف‌جهان‌ غرب‌ که‌ در افکارشان‌ ملیت‌ و قومیت‌ و یا همبستگی‌ نژادی‌ وسایر عوامل‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. برای‌ بهبود وضع‌ فعلی‌ باید مردم‌ به‌خواسته‌های‌ خودشان‌ که‌ دینی‌ است‌ و خواسته‌های‌ اکثر مردم‌ ایران‌عموماً (البته‌ بعضی‌ اقلیتها مطرح‌ نیست‌) عمل‌ به‌ قوانین‌ اسلامی‌ است‌.مردم‌ اظهار می‌کنند که‌ ما مسلمانیم‌ و معتقد به‌ قرآن‌ هستیم‌ و باید به‌قوانین‌ آن‌ عمل‌ نماییم‌. قوانین‌ اسلامی‌ موقعی‌ به‌ مرحله‌ عمل‌ می‌رسدکه‌ حکومت‌ اسلامی‌ باشد نه‌ اینکه‌ در دادگاههای‌ ما به‌ قوانین‌ ضداسلامی‌ عمل‌ نمایند.
اگر به‌ خواسته‌های‌ مردم‌ عمل‌ نشود، با وعده‌ و وعیدهای‌ معمولی‌ فایده‌ندارد. مانند ساکت‌ کردن‌ اطفال‌ است‌: ان‌ شاءالله تعالی‌ به‌ قانون‌ اساسی‌عمل‌ خواهیم‌ کرد! در صورتی‌ که‌ بیشتر از هفتاد سال‌ است‌ عمل‌ نشده‌ وهمان‌ استبداد هشتاد، نود سال‌ پیش‌ در لباس‌ مشروطه‌ به‌ میدان‌ آمد.مردم‌ بیشتر از این‌ چیزی‌ ندیده‌ و نشنیده‌اند شاید هم‌ نبینند! مردم‌می‌گویند: ما قانون‌ اساسی‌ یا غیراساسی‌ نمی‌خواهیم‌. ما قانون‌ اسلامی‌و حکومت‌ اسلامی‌ می‌خواهیم‌. به‌طوری‌ که‌ خود تظاهرات‌ گستردهٔ‌گویای‌ عینی‌ این‌ واقعیت‌ است‌.»
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ و تشکیل‌ جمهوری‌ اسلامی‌، ایشان‌ بر اجرای‌ قوانینی‌ که‌ به‌حکومت‌ واقعی‌ و ایده‌آل‌ اسلامی‌ منتهی‌ می‌شد تأکید فراوان‌ داشت‌. وی‌ در این‌مرحله‌ تمام‌ تلاش‌ خود را نمود تا نگذارد با تندرویها دامان‌ انقلاب‌ لکه‌دار شود. وی‌هرچند با استانداری‌ «مقدم‌ مراغه‌ای‌» مخالفت‌ کرد و نگذاشت‌ استانداری‌ آذربایجان‌به‌ وی‌ محول‌ شود امّا با استاندار بعدی‌ مخالفت‌ نکرد. وی‌ هیچگاه‌ نخواست‌ که‌خود مسئولیتهای‌ حکومتی‌ را بر عهده‌ بگیرد. حتی‌ کاندیدای‌ مجلس‌ خبرگان‌ نیز نشد.وی‌ معتقد بود که‌ فقها و حقوقدانها بایستی‌ قانون‌ وضع‌ کنند و او به‌ عنوان‌ نماینده‌ امام‌بر حسن‌ اجرای‌ قوانین‌ نظارت‌ کند. در این‌ صورت‌ بود که‌ می‌توانست‌ از انحرافات‌ وقانون‌ شکنیها جلوگیری‌ کند. اگر خود در جریانی‌ قرار می‌گرفت‌ مسلماً دیگرنمی‌توانست‌ عملکرد آن‌ جریان‌ را به‌ نقد بکشد. چنین‌ بود که‌ بر علمکرد نهادهای‌انقلاب‌ نظارت‌ داشت‌. حتی‌ برادرش‌ را که‌ در کمیته‌ مرکزی‌ کارهایی‌ می‌کرد طرد کرد.به‌ عملکرد دادگاه‌ انقلاب‌ خرده‌ می‌گرفت‌ و وجود عناصر ناسالم‌ در سپاه‌ را مطرح‌می‌ساخت‌ و خواستار تصفیه‌ بود.
اضافه‌ بر این‌ پس‌ از پیروزی‌ و تشکیل‌ حکومت‌، وی‌ به‌ کار کارشناسی‌ توجه‌خاصی‌ داشت‌. صرف‌ انقلابی‌ بودن‌ ملاک‌ نبود. معاون‌ سرلشکر بیدآبادی‌، سرهنگ‌ارزیلی‌ را به‌ فرماندهی‌ پادگان‌ گماشت‌. این‌ کار از عهدهٔ‌ یک‌ فرد روحانی‌ خارج‌ بود.در دادگاه‌ هم‌ چنین‌ کرد. او می‌گفت‌: استاندار، استانداری‌ کند و من‌ بر عملکرد وی‌نظارت‌ داشته‌ باشم‌. وی‌ هیچ‌ گاه‌ در فکر اشغال‌ پست‌ و مقامی‌ نبود، ولی‌ شیفته‌ اجرای‌قوانین‌ و احکام‌ شرعی‌ بود. او می‌خواست‌ در شرایطی‌ معقول‌ و به‌ دور از هیجانات‌،اجرای‌ قوانین‌ خدایی‌ را شاهد باشد. سخنرانیهایی‌ که‌ در دوران‌ مبارزه‌ داشت‌، در همهٔ‌آنها بر عدم‌ اجرای‌ قوانین‌ اسلامی‌ در آن‌ نظام‌ اشاره‌ داشت‌؛ مثل‌ قانون‌ حمایت‌ ازخانواده‌، کشف‌ حجاب‌ و... حال‌ که‌ انقلاب‌ پیروز شده‌ بود بایستی‌ زمینه‌ای‌ فراهم‌می‌شد تا قوانین‌ اسلامی‌ به‌ نحو احسن‌ اجرا شود، نه‌ آنکه‌ شعارهایی‌ بدون‌ عمل‌ تکرارگردد.
پس‌ از استقرار نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ و حاکمیت‌ولایت‌ فقیه‌، وی‌ سلسلهٔ‌ سخنرانیهایی‌ را در تبیین‌ جایگاه‌ ولایت‌ فقیه‌، استدلالهای‌شرعی‌ آن‌ حدود و اختیارات‌ ولی‌ فقیه‌ و... در خطبه‌های‌ نماز جمعه‌ طرح‌ کرد،به‌گونه‌ای‌ که‌ همهٔ‌ آنها از جنبه‌های‌ مختلف‌ قابل‌ توجه‌ می‌باشند.
● آیت‌الله قاضی‌ و آیت‌الله سیداسدالله مدنی‌
قاضی‌ و آیت‌الله شهید سیداسدالله مدنی‌ از جمله‌ یاران‌ وفادار امام‌ بودند که‌ هر یک‌در طول‌ حیات‌ سیاسی‌ فعالیتهای‌ قابل‌ تقدیری‌ در جهت‌ استقرار حکومت‌ اسلامی‌انجام‌ دادند. آنچه‌ که‌ در اینجا مورد نظر است‌ راجع‌ به‌ شخصیت‌ آیت‌الله شهید مدنی‌نیست‌. خود شخصیت‌ و مبارزات‌ وی‌ موضوع‌ گستردهٔ‌ تحقیقات‌ دیگری‌ است‌. آنچه‌مدنظر است‌، جریانی‌ است‌ که‌ ایشان‌ را به‌ صحنه‌ مسایل‌ تبریز کشانده‌ است‌. چه‌قبل‌ از انقلاب‌ و چه‌ بعد از انقلاب‌، آیت‌الله قاضی‌ در یک‌ نامه‌ آن‌ هم‌ به‌ تعارف‌،دعوتی‌ از ایشان‌ نکرده‌ است‌. اواخر عمر رژیم‌ پهلوی‌ تلاشهای‌ گسترده‌ای‌ جهت‌شکستن‌ قاضی‌ و نهضت‌ امام‌ در آذربایجان‌ در جریان‌ بود. نشرنامه‌های‌ جعلی‌،شایعات‌ گسترده‌، راه‌ انداختن‌ تظاهرات‌ در قم‌ و.. همه‌ و همه‌ در جهت‌ شکستن‌همراهی‌ آذربایجان‌ با حرکت‌ هماهنگ‌ و سراسری‌ اسلامی‌ بود.
آیت‌الله قاضی‌ در تبریز همه‌ را می‌شناخت‌. خصوصاً روحانیت‌ تبریز را و بسیاری‌از آنها که‌ سابقه‌ چندان‌ درخشانی‌ نداشتند. نفوذی‌ که‌ در بازار و مردم‌ داشت‌ به‌ مراتب‌بیشتر از همه‌ آنها بود. سابقه‌ تاریخی‌ و خاندان‌ کهنسال‌ وی‌ در تبریز، موقعیتی‌ ایجادکرده‌ بود که‌ روحانیت‌ تبریز نمی‌توانست‌ با وجود او اقدامی‌ داشته‌ باشد ـ بویژه‌ آن‌ که‌علاقه‌ و تمایل‌ به‌ نهضت‌ امام‌ نداشتند ـ که‌ از تعداد امضاهای‌ اعلامیه‌ خلع‌ سلطنت‌روشن‌ است‌. از سالیان‌ قبل‌ گروهی‌ به‌ خاطر آیت‌الله شریعتمداری‌ با قاضی‌ مخالف‌بودند و همواره‌ سعی‌ در بدنام‌ کردن‌، خردکردن‌، وی‌ داشتند. گروههایی‌ از افراد بظاهرهمراه‌ قاضی‌ در تبریز در پی‌ پست‌، مقام‌، پول‌ و شهرت‌ بودند، امّا با وجود وی‌ ـ که‌همه‌ را می‌شناخت‌ ـ رسیدن‌ به‌ این‌ اهداف‌ غیرممکن‌ بود. به‌ همین‌ دلیل‌ اغلب‌ آنها ازمخالفان‌ آقای‌ قاضی‌ بودند. ناگفته‌ نماند که‌ با وجود دشمنان‌ زیاد در تبریز، حضورآیت‌الله مدنی‌ می‌توانست‌ جریان‌ طرفدار امام‌ خمینی‌(ره‌) را قدرت‌ و صلابت‌ ببخشدو افرادی‌ هم‌ بودند که‌ به‌ این‌ نیت‌ در پی‌ دعوت‌ آیت‌الله مدنی‌ بودند.
پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ به‌ هر دلیل‌ هم‌ از انقلابیون‌ تبریز، هم‌ روحانیون‌ مداوم‌ نزدامام‌ می‌رفتند یا طومار تهیه‌ می‌کردند و همواره‌ سعایت‌ و بدگویی‌ قاضی‌ را نزد امام‌می‌بردند تا بلکه‌ نظر امام‌ را در مورد قاضی‌ تغیر دهند. آنها با تلاشهای‌ بسیار موفق‌شدند که‌ آیت‌الله مدنی‌ را به‌ تبریز بیاورند.
کسانی‌ که‌ پس‌ از ورود شهید آیت‌الله مدنی‌ گرد ایشان‌ جمع‌ شدند از همان‌ آغازبرای‌ بر هم‌ زدن‌ میانه‌ این‌ دو شهید در تلاش‌ و کوشش‌ شدند. متأسفانه‌ از انقلابیون‌دیروزی‌ ـ که‌ حتی‌ یک‌ سیلی‌ هم‌ از ساواک‌ نخورده‌اند ـ در این‌ میانه‌ بدترین‌ وخائنانه‌ترین‌ نقشها را ایفا کردند. مدام‌ از قاضی‌ نزد آقای‌ مدنی‌ بدگویی‌ می‌کردند که‌در حق‌ شما چنین‌ و چنان‌ می‌گوید، از آن‌ سو هم‌ افرادی‌ بودند که‌ به‌ نحوی‌ دیگر درایجاد اختلافات‌ مؤثر بودند منتهی‌ آیت‌الله قاضی‌ با سعه‌ صدر و شناختی‌ که‌ از تبریز وروحانیون‌ آن‌ داشت‌ و هم‌ اطرافیانی‌ چون‌ آقای‌ انزابی‌ آقای‌ عبدیزدانی‌، آقای‌ الهی‌،دکتر صدری‌ وی‌ را از عکس‌العمل‌ بازمی‌داشتند.
● نماز جمعه‌های‌ آیت‌الله قاضی‌ طباطبایی‌
بعد از نماز اول‌ که‌ آقای‌ قاضی‌ اقامه‌ آن‌ را به‌ شهید آیت‌الله مدنی‌ محول‌ کرده‌ بودمابقی‌ نمازهای‌ جمعه‌، نماز عید فطر و نماز عیدقربان‌ به‌ امامت‌ خود ایشان‌ برپاگردید. در این‌ ایام‌ آیت‌الله مدنی‌ به‌ نمایندگی‌ از سوی‌ مردم‌ تبریز در مجلس‌ خبرگان‌رهبری‌ برگزیده‌ شد، و بیشتر در تهران‌ به‌ سر می‌برد.
اولین‌ نماز جمعه‌ای‌ که‌ آقای‌ قاضی‌ در تبریز اقامه‌ کرد در روز جمعه‌ بیست‌ و سوم‌رمضان‌ ۱۳۹۹ ه . ِ مصادف‌ با بیست‌ و هفتم‌ مرداد ۱۳۵۸، روز جهانی‌ قدس‌ بود.نماز عید فطر نیز به‌ امامت‌ او برگزار شد.
آیت‌الله قاضی‌ در ماه‌ شوال‌ (شهریور) چهار اقامه‌ نماز جمعه‌ داشتند و مسایلی‌ که‌در خطبه‌های‌ نماز مطرح‌ شد عبارت‌ بودند از سالگرد واقعه‌ هفدهم‌ شهریور، وقایع‌کردستان‌ و شهادت‌ پاسداران‌، مسایل‌ آذربایجان‌، سختی‌ کار انقلاب‌ پس‌ از پیروزی‌،تشکیل‌ انجمنهای‌ اسلامی‌ و...
در ماه‌ ذی‌القعده‌/مهر نیز چهار نماز جمعه‌ اقامه‌ کرد. مهمترین‌ مسایلی‌ که‌ درخطبه‌ها به‌ بحث‌ پیرامون‌ آن‌ پرداخت‌، عبارت‌ بود از موضوع‌ ولایت‌ فقیه‌، جایگاه‌شرعی‌ آن‌، حدودِ و اختیارات‌ ولی‌ فقیه‌. آخرین‌ نظری‌ که‌ ایشان‌ در این‌ مورد ارایه‌کرده‌اند این‌ است‌ که‌ ولی‌ فقیه‌ برتمام‌ اموری‌ که‌ به‌ ادارهٔ‌ جامعه‌ و حکومت‌ مربوط‌می‌شود ولایت‌ دارد؛ مثل‌ امام‌خمینی‌(ره‌).
چهارم‌ ذی‌الحجهٔ‌/ چهارم‌ آبان‌ آخرین‌ نماز جمعه‌ را نیز برپا داشت‌ و در آن‌ ادامه‌ بحث‌ ولایت‌ فقیه‌ را پی‌ گرفت‌.
ماه‌ ذیحجه‌ به‌ عید اضحی‌ نزدیک‌ می‌شد. او بر آن‌ بود که‌ با احیای‌ سنن‌ اسلامی‌،تحقق‌ جامعه‌ای‌ اسلامی‌ را هرچه‌ بیشتر به‌ عینیت‌ نزدیک‌ کند، از این‌ رو با نشراعلامیه‌ای‌ برگزاری‌ نماز عید قربان‌ را به‌ اطلاع‌ مردم‌ رساند. دریغ‌ که‌ این‌ عیداضحی‌، قربانیی‌ همچون‌ او داشت‌ و او با پرواز به‌ سوی‌ معبود و محبوب‌ خویش‌ دل‌دوستدارانش‌ را در غمی‌ همیشگی‌ فرو برد.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید