شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جمهوریخواهی رضاخان


جمهوریخواهی رضاخان
جنبش جمهوریخواهی یکی از مهم‌ترین تلا‌ش‌های روشنفکران و تجددگرایان هوادار رضاخان برای تغییر نظام سیاسی مشروطه به نفع رضاخان و ریاست‌جمهوری وی بود که با هدف تمرکز سیاسی و ایجاد حاکمیتی مقتدر و مدرن صورت می‌گرفت. نطفه‌های این حرکت را باید در سال‌های پس از جنگ جهانی اول جست‌وجو کرد.
این اندیشه تا حد زیادی محصول ناکامی نهضت مشروطیت در تحقق بخشیدن به آرمان‌هایش بود. نهضتی که با وجود جانفشانی‌ها و تحمل مشقات بسیار، حاصلی جز پراکندگی منابع قدرت، منازعه مستمر میان نهادها و نخبگان سیاسی، آشفتگی اقتصادی، مداخله بیشتر امپریالیسم خارجی، نابسامانی و بی‌ثباتی سیاسی، ضعف فزاینده دولت مرکزی، گسترش نامنی و... نداشت.
مجموعه این عوامل به همراه پادشاهی نالا‌یق و ضعیف در اداره امور و نیز تاثیر نظام بین‌المللی پس از جنگ جهانی، خواه ناخواه وضعیت سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار می‌داد. از این رو روشنفکران سرخورده از مشروطیت و تجددگرایان شیفته غرب به این جمع‌بندی رسیدند که ایجاد دولتی مطلقه، مقدم بر آرمان‌های دموکراتیک و حاکمیت قانون است. از نگاه آنان تنها از رهگذر حکومتی مقتدر و با ثبات، مبانی و مقدمات یک دولت - ملت مدرن پدید می‌آمد و به دنبال آن بسترهای اجتماعی- اقتصادی متناسب شکل می‌گرفت و نهادهای مردمسالا‌ر بر بنیانی استوار بنا می‌شد.
‌ این آرمان جدید در ادبیات سیاسی و روشنفکری سال‌های پس از جنگ جهانی اول در سطح گسترده‌ای مطرح شد و تبلیغات وسیعی درباره مزایا و منافع چنین نظامی‌هایی انجام گرفت. سرانجام با ظهور رضاخان در صحنه سیاسی کشور، این حرکت وارد مرحله جدیدی شد. ظهور رضاخان در فضایی که هم شاه وهم نخبگان سیاسی، همگی ضعیف، منفعل و ناکارآمد نشان می‌دادند، این اندیشه را حول محور رضاخان متمرکز ساخت و او را در کانون توجه نسلی از متجددان بی‌تاب قرار داد که از نگاه آنها، زمامداران ایران به‌ویژه در سال‌های پس از جنگ جهانی اول، همگی نالا‌یق و فاقد اراده مستقل و نیز آلت‌دست نیروهای مداخله‌گر خارجی بودند و نتوانستند اقدام قاطعانه‌ای برای نجات کشور انجام دهند. ‌
طراحان و بنیانگذاران جنبش جمهوریخواهی تصور می‌کردند که با طرح گسترده شعار جمهوریت، تمام آزادیخواهان به دلیل سرخوردگی از مناسبات موجود و دلزدگی از قاجارها، زیر پرچم سردار سپه جمع خواهند شد و حکومت شوروی نیز قاطعانه از آن پشتیبانی خواهد نمود و نجات کشور به این شکل ممکن خواهد شد.
بنابراین با هدایت پنهان و آشکار رضاخان، روزنامه‌ها و محافل فکری- سیاسی به اشاعه اندیشه جمهوریخواهی و نکوهش سلسله قاجار همت گماشتند، از خصایص والا‌ی یک فرمانروای مطلوب‌که ایران در آن شرایط به آن سخت نیاز داشت، داد سخن دادند و چهره قاجارها را به وقیحانه‌ترین شکل، تخریب کردند.
اوج این حرکت چاپ عکسی از احمدشاه قاجار در کنار زنان عریان اروپایی بود. آشکارا گفته می‌شد که وی به جای رسیدگی به امور آشفته کشور، دلداده خوشگذرانی، عیاشی و زنبارگی است. صراحت کلا‌م و بی‌ملا‌حظگی آنان نشان می‌داد که از پشتیبانی قدرتی مطمئن برخورداند و به آینده‌ای روشن چشم دوخته‌اند. به‌عنوان نمونه می‌توان به روزنامه‌های <ایران>، <ستاره ایران>، <شفق سرخ>، <کوشش>، <میهن>، <حبل‌المتین>، <ایرانشهر> و... اشاره کرد که هر یک از زاویه‌ای خاص به موضوع نگاه می‌کردند و موانع و مزایای استقرار جمهوریت و نسبت آن را با فرهنگ ملی و مذهبی جامعه ایران مطرح می‌کردند. ‌
تردیدی نیست که میان فعالیت تقریبا همزمان و هماهنگ مطبوعات در سراسر کشور و پشتیبانی یکپارچه از جمهوریخواهی که سردار سپه مظهر آن بود، نوعی تبانی میان ناشران، سردبیران و مدیران مسوول مطبوعات از یک‌سو و گردانندگان سیاسی و پشتیبانان فکری آنها یعنی دولت و تجددطلبان حامی آنها وجود داشت و در حقیقت همین موافقت کامل به آنها امکان فعالیت در چنین سطح گسترده‌ای می‌داد. ‌
همگام با این تلا‌ش‌ها، گردهمایی‌ها، میتینگ‌ها و تظاهرات خیابانی در دفاع از جنبش جمهوریخواهی ادامه یافت که در به راه انداختن آن، اصحاب مطبوعات و چهره‌های وفادار به رضاخان آشکارا ایفای نقش می‌کردند. این نشست‌ها و اجتماعات نه تنها در مراکز و اماکن عمومی، بلکه گاه در مساجد نیز تشکیل می‌شد و کنسرت‌ها، نمایشنامه‌ها و شعرخوانی‌هایی در ستایش جمهوریت همه روزه در مکان‌های ویژه به اجرا درمی‌آمد. ‌
صرف‌نظر از جنبه‌های تجددگرایانه و مبانی فکری جمهوریت، این جنبش در واقع تاکتیک ماهرانه سیاسی رضاخان و ائتلا‌ف هواداران اودر نهادها و سازمان‌های مختلف بود که بر هیاهو، جوسازی، جنجال تبلیغاتی و دسایس نظامی اتکا داشت و هدف نهایی آن تضعیف مخالفان و از صحنه خارج کردن آنها و برچیدن موانع صعود سردار سپه در جایگاه یک دیکتاتور و نه صرفا مستبد بود که در قالب جمهوری مادام‌العمر یا پادشاهی مطلقه صورت می‌گرفت و تحولا‌ت بعدی به درستی ماهیت آن را آشکار ساخت، اما عده‌ای در آغاز کار فریب شعارها و ظاهر موضوع را خوردند. ازجمله این افراد عارف قزوینی شاعر و تصنیف‌ساز این دوران بود که غافل از اینکه موضوع جمهوری و مخالفت با خانواده قاجار از چه جایی آب می‌خورد، به حمایت از جمهوری و علیه خانواده و شاه قاجار نمایش‌های مهمی در محل گراندهتل و غیره ترتیب داد که جمعیت زیادی در آن شرکت می‌کردند. ‌
محافل وابسته به رضاخان، به‌ویژه سازمان‌ها و مراکز دولتی، براساس نقشه از پیش طراحی شده، به‌گونه‌ای عمل کردند که گویی در پایان سال، حاکمیت قاجار نیز به پایان خواهد آمد. حتی دستورالعمل‌هایی به فرمانداران و عوامل اجرایی در شهرستان‌ها و نیز وزارتخانه‌ها در تهران ابلا‌غ شد تا با کمک نظمیه و بلدیه و براساس جدول پیش‌بینی شده در روزهای معین، اقدامات مشخصی با هدف تحقق این برنامه به انجام رسانند. سردمداران جنبش جمهوریخواهی مقادیری سکه طلا‌ و نقره با عنوان <جمهوری> ضرب کرده بودند تا در نوروز ۱۳۰۳ به‌عنوان عیدی از سوی شخص رئیس‌جمهور به مقامات کشوری و لشکری اهدا گردد. ‌
انتخابات مجلس پنجم شورای ملی با تقلب گسترده انجام و رضاخان موفق شد با به کارگیری ارتش، اکثریتی موثر از حزب سوسیالیست و حزب تجدد را وارد مجلس کند. جناح اکثریت هم مجدانه می‌کوشید تا به هر شکل ممکن مجلس را رسمیت بخشد و موضوع جمهوریت را مطرح کند و به تصویب برساند. برنامه جمهوریخواهان این بود که تا چند روز مانده به نوروز ۱۳۰۳ تعداد اعتبارنامه‌های تصویب شده به حدنصاب برسد و مساله جمهوریت مطرح شود. ظاهرا همه چیز طبق یک برنامه حساب شده پیش می‌رفت و نیرویی که بتواند مانع از تحقق این طرح شود، دیده نمی‌شد.
اما عده‌ای از نمایندگان وجیه‌المله و حقیقی که از جریان خطرناک پشت‌پرده و نقشه‌ها و دسیسه‌های جمهوریخواهان کاملا‌ آگاه بودند به رهبری آیت‌ا... سیدحسن مدرس به مخالفت با جنبش جمهوریخواهی پرداختند و در مقابل اکثریت مجلس پنجم صف‌آرایی کردند. برنامه مدرس و یارانش از جمله حایری‌زاده، میرزا علی کازرونی، زعیم کاشانی، میرزا هاشم آشتیانی و... این بود که اولا‌ از تصویب اعتبارنامه‌های عده‌ای ازنمایندگان که به دستور رضاخان انتخاب شده یا با او تبانی کرده بودند، جلوگیری کنند تا بتوانند تعدادی از آنها را از مجلس بیرون کنند. ثانیا در زمان تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان طوری وقت مجلس را بگیرند که جلسات متعددی صرف شود و در نتیجه جمهوریخواهان نتوانند طرح خود را طبق برنامه‌ای که داشتند، تا قبل از عید نوروز ۱۳۰۳ در مجلس به تصویب برسانند. ‌
جناح اقلیت به رهبری مدرس به خوبی دریافته بودند که تنها راه جلوگیری از تحقق طرح جمهوریخواهی، استفاده از ترفندهای پارلمانی است. این سیاست در عمل بسیار موفقیت‌آمیز بود. اقلیت با این موضع خود در محافل بیرون از مجلس رخنه کرد و اعتبار فراوانی یافت. این ترفندپارلمانی با اخذ رای مخفی که بسیار وقت‌گیر هم بود، همراه شد و خرده‌گیری‌های مستمر سیدمحمد تدین، نایب‌رئیس مجلس بر دامنه آن افزود و عملا‌ همه فرصت‌های پیش‌بینی شده سردمداران جمهوریخواهی از دست رفت. ‌
مدرس و نمایندگان هوادار او از دومین جلسه مجلس پنجم با شهامت مخالفت‌های خود را با اعتبارنامه نمایندگان فرمایشی رضاخان که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از معتمدالسلطنه، بنان‌السلطان شیروانی، حاج‌میرزا یحیی دولت‌آبادی، نوری‌زاده، عبدالحسین رهنما، وحیدالدوله و... مطرح کردند و همچنین خواستار با وجود کشمکش‌های فراوان، بالا‌خره تاجلسه علنی روز ۲۵/۱۲/۱۳۰۲ رسیدگی به اعتبارنامه‌های هواداران رضاخان به پایان رسید و مقرر شد در ۲۷ اسفند اعتبارنامه‌های اقلیت مجلس مطرح شود. ناگفته پیدا است که جناح مقابل برای بی‌اعتبار نمودن اقلیت و رد صلا‌حیت آنها لحظه‌شماری می‌کرد، زیرا اقلیت توانسته بود اعتبارنامه چند تن از نمایندگان فرمایشی را رد و نمایندگی آنان را به حالت تعلیق درآورد و از این طریق وجاهت ملی و قدرت فراوانی کسب کند. ‌
بنابراین روز ۲۷ اسفند، مجلس روز دشواری را در پیش داشت. هنگامی که اعتبارنامه میرزاهاشم آشتیانی از رهبران اقلیت مطرح شد، تدین به نشانه مخالفت و تلا‌فی اقدامات مدرس به مقابله با آن پرداخت. میرزا هاشم از چهره‌های محبوب مجلس و فرزند آیت‌ا... آشتیانی بزرگ از رهبران سیاسی مذهبی عهد قاجار بود. مخالفت با اعتبارنامه چنین شخصیت بلندپایه‌ای رفته‌رفته مذاکرات مجلس را از حالت مشاجرات متعارف پارلمانی فراتر برد و به عرصه رویارویی لفظی دو جناح سیاسی کشانید. ‌
مدرس در دفاع از آشتیانی و در پاسخ به تدین وی را مخاطب قرار داد و گفت تدین می‌کوشد جنگ بیرون ازمجلس را که عبارت از جمهوریخواهی است و همه تلا‌ش‌ها و سینه‌چاک کردن‌ها برای آن است، به درون مجلس بکشاند. تدین در واکنشی آشکار همه سخنان مدرس را اشتباه دانست و تاکید کرد که وی حرف‌های خصوصی خود را مطرح می‌کند و او باید سخنان خود را پس بگیرد. مدرس نیز برداشت‌های تدین را غلط ارزیابی کرد و گفت اگر انتخابات تهران مشکل داشته باشد، به دلیل اینکه دارای یک رویه مشخص است به همه نمایندگان پایتخت مربوط می‌شود نه به شخص آشتیانی. در این هنگام تدین با تحکم گفت نوبت تو نیز به زودی فرا می‌رسد. مدرس پاسخ داد که بنده و آشتیانی و صدتن امثال بنده فدای این جنگ‌های بیرونی می‌شویم. ‌
در پی ادامه بحث، تدین از صندلی خود بلند شد تا از مجلس خارج شود و با اشاره او فراکسیون تجدد نیز موتمن الملک، رئیس مجلس از جا برخاست و مجلس را به تنفس فراخواند. پس از آنکه جلسه تعطیل شد، نمایندگان فراکسیون‌ها به اتاق‌های فراکسیون خود رفتند. اما مدرس به‌عنوان سخنگوی اقلیت، باقی‌مانده نطق خود را در اتاق تنفس ایراد کرد و ظاهرا به دلیل حمله‌ای که به رضاخان کرد، دکتر حسین بهرامی (احیا‌السلطنه) در حالی که نمایندگان فراکسیون‌های مختلف در حال بحث و تبادل نظر بودند، به تحریک تدین، سیلی محکمی به صورت مدرس نواخت که از شدت آن عمامه مدرس بر زمین افتاد. به تعبیر حسین مکی <صدای این سیلی مانند رعد در تهران و اطراف آن منعکس و پراکنده شد.> ‌
این اقدام که با هدف محبوبیت بیشتر نزد رضاخان صورت گرفت، برخلا‌ف اخلا‌ق قانونی بود که مجلس باید مروج آن باشد و به تعبیر محمدتقی بهار <حرکتی زشت و گستاخانه بود، زیرا اقلیت متکی بر احساسات و عواطف تند است و هیچگاه اکثریت نباید مانع از نطق اقلیت گردد، بلکه به دلیل اطمینان از مواضع خود باید رفتاری متکی بر تعقل و بردباری ارائه دهد.>‌
این سیلی که بازتاب آن در سراسر کشور منتشر شد، بر وجاهت ملی و سیاسی مدرس هرچه بیشتر افزود. پیامد سیاسی این حادثه چنان شگرف بود که مسیر بسیای از رخدادها را تغییر داد و فضای ملتهبی که به دنبال آن شکل گرفت، اکثریت مجلس را وادار کرد تا این عمل ناپسند را سخت تقبیح کنند. در پی این اتفاق، مخالفت با اعتبارنامه‌های اقلیت، به‌ویژه مدرس نه ممکن بود و نه مطلوب. در نتیجه رضاخان از عوامل خود خواست تا از ادامه ماجرا صرف‌نظر کنند، زیرا او به آرامش نیاز داشت. ‌
در همان روزی که به صورت مدرس سیلی زده شد، یعنی ۲۷ اسفند ۱۳۰۲، وابستگان رضاخان با پیراهن‌های قرمز و بیرق‌های سرخ در قالب یک جمعیت، راهپیمایی بزرگی به راه انداخته بودند و در مسیر حرکت، تعدادی از کارمندان سازمان‌های دولتی و وزارتخانه‌ها به آنها پیوستند و سرانجام در حالی که شعارهایی علیه قاجاریه و در حمایت از جمهوری سر می‌دادند، در برابر مجلس تجمع کردند. تظاهرکنندگان در قطعنامه پایانی خود از نمایندگان مجلس خواستند تا بی‌درنگ مواد قانون اساسی را در جهت تغییر رژیم سیاسی تغییر دهند. ‌
براساس طرح‌های قبلی می‌بایست این تحرکات همه روزه صبح‌ها و عصرها تا لحظه تصویب اصول سه‌گانه تغییر نظام سیاسی مشروطیت به جمهوریت ادامه می‌یافت، اما نواختن سیلی به صورت مدرس این برنامه را با دشواری‌های پیش‌بینی نشده‌ای مواجه ساخت. با این همه روز ۲۸ اسفند، اعضا و کارکنان تمام وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی لا‌یحه‌ای مبنی بر اصل جمهوریخواهی تدوین نموده و به سوی منزل رضاخان رفته و لا‌یحه خود را که جداگانه تهیه شده بود به استحضار رساندند.
در همان حال پرچم‌های قرمز رنگ که بر آنها شعار <زنده باد جمهوری> نقش بسته بود به اهتزار درآمد و اتومبیل‌های دولتی با پرچم‌های مشابه در حال حرکت و توزیع اعلا‌میه در میان مردم بودند. از ظهر همان روز براساس ابلا‌غیه رئیس دولت به تمامی سازمان‌های دولتی- که به منظور مشارکت فعالا‌نه‌تر در جنبش جمهوریخواهی صورت می‌گرفت- تعطیل عمومی اعلا‌م شد. ‌
در برابر این نمایش‌های ساختگی که با زور یا صرف مبالغ هنگفت پول یا وعده‌های واهی صورت می‌گرفت، کم‌کم حرکت‌های ضدجمهوری شکل گرفت. نقطه آغاز این حرکت‌ها بی‌تردید سیلی خوردن مدرس بود و نیروهای مذهبی در کانون آن قرار داشتند.
رفت و آمد به منازل علما و نیز مساجد به منظور تجمعات اعتراض‌آمیز رو به افزایش نهاد، سخنرانی‌های مذهبی و خطابه‌های آتشین علیه جمهوریخواهی و ماهیت آن ایراد شد و هر روز دامنه بیشتری یافت که بزرگترین آن تجمع در مسجدشاه بود. ‌
هنگامی که کارکنان نهادهای مختلف به دیدار رضاخان می‌شتافتند، یک رشته درگیری میان مخالفان و موافقان ایجاد شد و در عصر ۲۸ اسفند، این کشاکش به اوج خود رسید. در این روز حدود هشت‌هزار نفر از مردم تهران در مسجدشاه جمع شده بودند. هواداران جمهوریخواهی برای اجرای نقشه‌ای که طرح کرده بودند به سوی بازار رفتند تا روسای صنفی بازار را محرمانه ملا‌قات کرده و بازار را اجبارا تعطیل کنند و به این ترتیب حرکتی به نفع جمهوری صورت دهند، اما مردم زیربار نرفته و روسای آنها هم که عبارت بودند از شیخ عبدالحسین خرازی و غیره نه‌تنها با این فکر موافقت نکردند، بلکه علیه جمهوری و جمهوریخواهان تظاهرات کردند.
در کنار این تلا‌ش‌ها، قبل ازظهر ۲۸ اسفند، رضاخان حاج معین‌الدوله، حاج مخبرالسلطنه و احتشام‌السلطنه را مامور کرد تا به دربار بروند و ولیعهد، محمدحسن میرزا را متقاعد کنند از مقام خود استعفا بدهد. پس از مذاکرات ولیعهد گفت: <سلطنت موهبتی است الهی و این مقام را ملت و قانون به من اهدا کرده و تا ملت و مجلس شورای ملی با آنکه حق صدور چنین رایی را ندارد، تصویب نکند، من از ایران خارج نخواهم شد و ابدا استعفا نمی‌دهم.> روز بعد نیز همین افراد به منزل شاهزاده یمین‌الدوله پسر ناصرالدین‌شاه که از نزدیکان ولیعهد بود، اعزام شدند تا از طریق وی ولیعهد را وادار به استعفا کنند، اما ولیعهد ضمن مخالفت، برخی از نمایندگان مجلس را به حضور طلبید و موضوع را به اطلا‌ع آنها رساند. ‌
مقارن غروب آفتاب ۲۹ اسفندماه، مجلس جلسه خصوصی تشکیل داد و موتمن الملک ریاست مجلس با چهره‌ای کاملا‌ اندوهناک گفت: <یک ساعت قبل از طرف والا‌حضرت اقدس ولیعهد، بنده و چندنفر دیگر از آقایان نمایندگان احضار شده و ایشان فرمودند که به ما گفته شده است از قصور سلطنتی خارج شویم و چون خود را ولیعهد حکومت مشروطه می‌دانم انتظار داریم نظریه مجلس در این موضوع معلوم شود، لذا مطلب به عرض آقایان نمایندگان می‌رسد.> جلسه خصوصی روی بحث بر سر این موضوع و بدون اخذ نتیجه خاتمه یافت و بلا‌فاصله نمایندگان را برای جلسه رسمی دعوت کردند. ‌
مدرس با وجود توهینی که به مقام و جایگاه وی ‌شد، هیچ‌گاه صحنه را ترک نکرد و در جلسه روز ۲۹ اسفند با همان خونسردی همیشگی خود حضور یافت و مانند روزهای قبل به منظور اتلا‌ف وقت تا آنجا که در توان داشت با اعتبارنامه تعداد بیشتری از نمایندگان و حتی رئیس مجلس مخالفت کرد و نمایندگان مردد و متزلزل را تشویق کرد تا به منظور از اکثریت انداختن جلسات، به طور موقت از حضور در مجلس خودداری کنند تا نقشه‌های هواداران دولت (جمهوریخواهان) خنثی شود.
[حسین کاوشی]
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید