جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


فرزند سالاری


فرزند سالاری
● پرسش: فرزندسالاری چه نشانه ها و عوارضی دارد؟
پاسخ: بی گمان فرزندسالاری پدیده ای است نوظهور و از محصولات تمدن جدید و جوامع توسعه یافته و یا در حال رشد به شمار می رود و مشکل بتوان برای آن پیشینه ای عمومی و رایج جستجو کرد. زیرا فرزندسالاری برآیند فرهنگی و اجتماعی این گونه جوامع است که پیش از این با این گستردگی, سابقه ای نداشته است. و ما پیش از پرداختن به قسمت اصلی پاسخ, به برخی ریشه های مهم این پدیده در سطح خانواده ها, اشاره می کنیم.
● ریشه های فرزندسالاری
۱) نابرابری سطح تحصیلات والدین با فرزندان
در بین مردم کشورهای در حال رشد, معمولا پدران و مادران یا بی سواد و یا کم سواداند, در حالی که به اقتضای توسعه و بروز اوضاع جدید, فرزندان آنها با شتاب, روی کرد به تحصیلات عالی و ارتقای معلومات و اطلاعات خود دارند, در نتیجه فرزندان با تکیه بر دانش بیشترشان, پدر و مادرها و نظرات آنان را چیزی به حساب نمی آورند و آنها نیز با توجه به معلومات اندکشان, تاب و مقاومت در برابر فرزندان تحصیلکرده خویش را رفته رفته از دست می دهند و یا اینکه اساسا خود آنها چون فرزندانشان را آگاه تر و زمان شناس تر از خود می دانند در برابر خواست و امیال آنان تسلیم خواهند بود و برآمد هر یک از این دو, چیزی جز فرزندسالاری نیست.
۲) توجه بیش از حد به خواسته ها و مطالبات اولاد
این کار نیز به طور شایع و رایج آن, پدیده ای نوظهور است که والدین نسبت به برآوردن مطالبات و امیال فرزندان خود زیاده روی و افراط کنند, گرچه این گونه خواسته ها غیر منطقی, بلندپروازانه و فراتر از توانایی و بنیه مالی خانواده و یا حتی بیرون از مرزها و حدود قانونی و دینی باشد. بدیهی است در پیش گرفتن چنین شیوه ای به تدریج به فرزندسالاری و تحکم اولاد بر والدین خواهد انجامید.
۳) ضعف اخلاقی در درون خانواده
نزاع ها و مشاجره های خانوادگی و بی توجهی زن و شوهر نسبت به جهات و مسایل اخلاقی بین یکدیگر و بی احترامی آنان به یکدیگر, به ویژه در حضور فرزندان, به شدت حرمت و شخصیت آن دو را در نظر آنان خوار و بی مقدار خواهد کرد و به جایگاه و اعتبار هر یک از آن دو آسیب و لطمه جدی وارد می کند, وقتی چنین اتفاقی بیفتد اولین ثمره تلخی که از آن به بار می نشیند بی توجهی فرزندان نسبت به نظرات و مدیریت والدین و شانه خالی کردن از اجرای دستورات آنها است.
برخی فکر می کنند برای حفظ موقعیت خود نزد فرزندان باید طرف دیگر را از نظر آنان بیندازند و او را تحقیر کنند, غافل از اینکه در چنین فضایی هیچ یک سودی نخواهد برد. چون او نیز به نوبه خود سعی خواهد کرد از خویش واکنش نشان داده و به مقابله به مثل بپردازد, گذشته از اینکه چون فرزندان به هر یک از پدر و مادر خود علاقه دارند اگر ببینند که از سوی هر یک از آن دو نسبت به دیگری در حضورشان آزار و اهانتی وارد می شود, بر خلاف تصور فرد توهین کننده که به خاطر حفظ موقعیت خود نزد فرزندان دست به این کار می زند, کینه او را ناخودآگاه به دل می گیرند, و پیداست در این صورت متضرر واقعی مجموعه خانواده خواهد بود و فرزندان پس از این اعتنایی به نظرات و سخنان والدین خود نخواهند داشت, زیرا مدیریت کسی نزد دیگری وقتی پذیرفته می شود, که در نظر او دارای اعتبار و شخصیت قابل احترامی باشد.
۴) کم رنگ بودن آموزه ها و اعتقادات دینی خانواده
از آموزه های مهم دین این است که باید در هر حال, احترام والدین را پاس داشت و از آزار و اذیت آنان پرهیز کرد و در حدود عقل و دین از دستورات و خواسته های آنان پیروی کرد. اگر فضای حاکم بر محیط خانواده از سلامت دینی و اعتقادی برخوردار نباشد و بی بند و باری و گناه در آن رایج باشد, نه چنین انگیزه ای در فرزندان وجود دارد و نه والدین توانایی کنترل اخلاقی و تربیتی آنان را خواهند داشت و بدترین نوع فرزندسالاری در چنین زندگیه ایی حاکم است, که پدر و مادر بی هیچ واهمه ای, با میل و رغبت, عنان اختیار خود را به دست فرزندان فاسد خویش سپرده که به هر سو آنان را بکشانند تسلیم آنها هستند و چون تربیت دینی ندیده اند, پاس حرمت والدین را نیز نخواهند داشت, به ویژه اگر زمانی آنها بخواهند در برابر خواسته ای از فرزندان خود بایستند, با بدترین نوع برخورد و توهین و حتی ضرب و شتم, از سوی آنان مواجه خواهند شد.
● آثار منفی فرزندسالاری
۱) تضییع حقوق و احترام والدین
پدر و مادر نسبت به فرزند, دارای حقوقی هستند که خداوند بزرگ توجه به آن را در ردیف رعایت حقوق خویش دانسته است. قرآن مجید می فرماید: « و قضی ربک إن لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا » (۱) پروردگارت حکم کرد که جز او نپرستید و نسبت به پدر و مادر خود نیکی کنید.
گویا این سیاق و ترکیب بی تناسب با جنبه خالقیت حق نباشد, زیرا خداوند, آفریدگار بشر و والدین واسطه آفرینش اویند.
در نظام حقوقی اسلام, گرچه اولاد نیز دارای حق بر عهده والدین اند, ولی نباید از یاد برد که حقوق پدر و مادر همچون اطاعت مشروع, احسان, تواضع و خاکساری و مانند آن, از اموری اند که ذاتا با فرزندسالاری دمسازی ندارند در حالی که حقوق فرزندان مانند کفالت, تربیت, تأمین مصالح و غیر آن, از اموری است که جز با فرمان برداری از والدین و پذیرش مدیریت آنان به دست نمی آید و معمولا در خانواده های فرزندسالار حقوق والدین به فراموشی سپرده می شود و این نخستین نقطه انحراف و میوه تلخ این پدیده در درون خانواده است.
۲) تهدید شدن ارزشها و سنتهای مفید
هر جامعه ای به تناسب اوضاع فرهنگی, مذهبی, ملی, اجتماعی و حتی اقتصادی خود, دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که مجموعه آن, هویت آن جامعه را در قبال سایر جوامع, متمایز و معین می سازد. این ارزشها اموری اند که هر ملتی آن را در گذار زمان و طول تاریخ حیات خویش فرهنگ سازی کرده و سینه به سینه آن را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده است.
بی تردید پاسداشت این ارزشها خود مهمترین عامل ثبات و امنیت همه جانبه آن ملت است و به ویژه عناصر کلیدی و اساسی آن, از عوامل عمده و توانمند حفظ وحدت و یکپارچگی جامعه در برابر انواع تهاجمات بیگانه به شمار می رود.
انتقال این ارزشها به طور شفاف و به دور از هر گونه خرافه و پیرایه منطق گریز, از مهمترین وظایف نسل پیش نسبت به نسل جدید و آینده سازان جامعه است و بی توجهی بدان, زیانهای بزرگی در پی خواهد داشت.
چنین وظیفه ای در فضای فرزندسالاری غیر قابل تحقق است, بلکه به وضعیتی نیازمند است که در آن, والدین دارای جایگاهی برتر نسبت به فرزندان خویش باشند, تا زمینه این انتقال, بهتر فراهم گردد.
البته انجام این کار, تنها به آنچه گفتیم منوط نیست, ولی نقش اساسی و عمده آن در این خصوص غیر قابل انکار است.
۳) اخلال در امر تربیت
در وظایف اساسی پدر و مادر نسبت به فرزند, تربیت و ادب نیکو است.
حضرت موسی بن جعفر(ع) می فرمایند: « شخصی به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و از آن حضرت در باره حق فرزند پرسید, پیامبر گرامی در پاسخ فرمودند: اینکه نام نیکو برایش برگزینی و او را تربیت شایسته کنی و نیز او را در جایگاه مناسب و خوبی قرار بدهی ؛ شاید مقصود از فراز آخر انتخاب همسری شایسته و نیک باشد.(۲)
در حدیث دیگر حضرت صادق(ع) می فرمایند: فرزندانتان را گرامی بدارید و آنان را نیکو ادب کنید تا مورد بخشش خداوند قرار گیرید. (۳)
و بدیهی است تربیت و تأدیب اجتماعی و اخلاقی و نیز برگزیدن همسری پسندیده و مقبول برای فرزند از سوی پدر و مادر, جز با پذیرش جایگاه برتر آنان و قبول شایستگی بیشتر و صلاحیت افزونتر آنها در تشخیص مصلحت جوان خود, امکان پذیر نیست در حالی که در وضعیت فرزندسالاری چنین موقعیتی برای والدین پذیرفته نیست, بلکه در بسیاری از موارد, آنان هستند که مدعی انتخاب راه و روش برتر در زندگی برای والدین خود می شوند.
البته آنچه گفتیم منافاتی ندارد که برخی از فرزندان, با حفظ احترام و احسان به پدر و مادر, در اثر تحصیلات و آگاهی های بیشتر, آنان را نسبت به بعضی امور و دانستنی های لازم راهنمایی دهند و اشتباهاتشان را با زبانی نرم و فروتنانه تذکر دهند.
۴) غلبه احساسات بر تعقل
از ویژگیهای برجسته دوران نوجوانی و جوانی غلبه احساسات بر نیروی عقلانی است. این احساسات که بیشتر ریشه در تخیل دارد تا تعقل, اگر با تدبیر و اندیشه مهار نگردد, نتایج زیانباری به بار خواهد آورد.
افراط در دوستی ها و دشمنی ها, بزرگنمایی و اهتمام بیش از حد به برخی امور و یا حوادث جزیی, غرور و خودخواهی, شاعرانه فکر کردن, میل به انزوا و پرهیز از درگیر شدن و برخورد با واقعیتهای زندگی و ... بخشی از عواطف و احساسات دوران بلوغ و نوجوانی را تشکیل می دهد.
و به روشنی پیداست که زندگی را نمی توان بر اساس آن پایه ریزی کرد. و هر خانواده ای که بنیان خود را بر آن پی ریزی کند, به شدت در معرض آسیب های جدی و دستخوش تزلزل و بی ثباتی خواهد بود. و از ویژگیهای خانواده فرزندسالار, مبنا قرار گرفتن احساسات در روابط و مناسبات درونی و بیرونی آن است.
برای نمونه, در بسیاری از زندگی های فرزندسالار, والدین رفت و آمد و ایجاد ارتباط با خانواده ای را به مصلحت نمی دانند و به دلایل مختلف, آن را به زیان خود و فرزندان خویش احساس می کنند, در حالی که فرزند آنها, چون از آن خانواده به هر دلیلی خوشش می آید, اصرار می کند که این روابط برقرار گردد. و یا برعکس گاهی والدین آمد و شد با برخی را مفید, سالم و به صلاح مادی و معنوی خود و فرزندان تشخیص می دهند ولی فرزند, احساسی غیر آن دارد و در برابر مصلحت اندیشی والدین خود مقاومت و مخالفت می کند. در خانواده فرزندسالار, حاکمیت از اوست و پدر و مادر علی رغم میل و تشخیص خود که با ملاکها و معیارهای عقلی و دینی به آن رسیده است عمل می کند و به خواسته نوجوان و یا جوان خود تن می دهد. و نمونه هایی دیگر از این قبیل.
● اصلاح و تعدیل
به منظور پیشگیری و یا اصلاح این پدیده باید کوشید تا با آنچه در این پاسخنامه به عنوان ریشه های فرزندسالاری ذکر شده است مقابله شود و تا حد امکان ضعیف گردد.
بالا رفتن سطح معلومات و دانش والدین در حدی که بتوانند با فرزندان خود در مسایل درگیر, با منطق و استدلال سخن بگویند و حداقل یافته ها و نظرات تجربه شده خویش را با زبانی قابل قبول و مناسب با آنان در میان بگذارند, کمک بسیاری به تحکیم موقعیت آنان نزد فرزندان خواهد کرد.
بی گمان در عصری که تأثیر نیروی بدنی و زورگویی در کسب موقعیتها و مدیریتها رنگ باخته و بیشتر صلاحیتها و قابلیتهای علمی و دانش سرشار کارساز شده است, توجه به این امر از سوی والدین, از امور بایسته و از شرایط لازم در جهت ایجاد فضایی معقول در خانواده و در دست داشتن مهار زندگی است.
این نکته باید به فرزندان تفهیم شود که اگر آنان صلاحیتها و دانش خود را از والدین خود بیشتر می دانند در مقابل, پدر و مادر به جهت سن بیشتر و مواجهه فراوان با فراز و نشیبها, پیروزی و شکستها و پشت سر گذاشتن بسیاری از ناملایمات زندگی, بار سنگینی از تجارب مفید و آموختنی را همراه خود دارند که استفاده و به کارگیری آن می تواند برای فرزندان کارگشا و دستگیر باشد.
گذشته از اینکه هر موفقیت, پیشرفت و کامیابی که نصیب فرزندان می شود, عمدتا در نتیجه فداکاری, تلاش, زحمت و سرمایه گذاری والدین است و اگر مراقبت و حمایت آنان نبود, دستیابی به هر یک از آنها کاری بس دشوار و گاهی ناممکن بود.
و نیز همچنان که پیش از این گفتیم از ریشه های فرزندسالاری توجه بیش از حد به برآوردن خواسته ها و امیال کودک و نوجوان از سوی پدر و مادر است. و لذا ایجاد تعادل و رویآوری به حد میانه در این باره بسیار اهمیت دارد.
ارزش دادن و گرامی داشتن شخصیت فرزندان گرچه فراوان مورد تأکید واقع شده است و حتی در حدیثی که قبلا ذکر کردیم ابتدا دستور اکرام و بزرگداشت شخصیت اولاد داده شده و آنگاه تربیت نیکو سفارش شده است, که خود حاوی نکته لطیفی در باب تربیت است و آن اینکه تنها راه توفیق کامل در تأدیب فرزندان و یگانه راه به ثمر نشستن و عمق بخشیدن به داده ها و مسایل تربیتی در جان و روان آنان, مهرورزی, احترام به شخصیت و اکرام آنها است, و خشونت و اجبار و تحمیل حاصلی جز سرخوردگی و پس زدن این گونه آموزشها و تعلیمات نخواهد داشت, ولی در عین حال زیاده روی و افراط در این خصوص نتایج نامطلوبی به بار خواهد آورد, که نتیجه نهایی آن پیدایش فرزندسالاری در خانواده است.
برخی محبت و کسب رضایت اولاد خود را محوری ترین اصل زندگی خود قرار داده اند و حتی حاضرند دست به اقداماتی منافی شرع و قانون بزنند, تا خواهش فرزند خود را برآورده و میل نفسانی او را پاسخ دهند, در حالی که تجربه نشان می دهد که بسیاری از این گونه فرزندان که والدین برای به دست آوردن خشنودی و هوای دل آنها از دین و باورهای خود نیز مایه گذاشتند, سرانجام به پدر و مادر خود وفا نکردند و با کمال بی مهری و بی اعتنایی و حتی جفاکاری و ستمگری با آنان مقابله و رفتار کردند.
و در نهایت داشتن رفتار مسالمت آمیز و محترمانه والدین با هم و مهمتر از آن برنامه ریزی جامع, صحیح و جاذب برای تربیت مذهبی و تقویت باورها و اعتقادات دینی فرزندان, راه را برای وصول به روابط و مناسباتی بر پایه حق و آموزه های عقلی و شرعی در درون خانواده همواره خواهد ساخت.
منبع : سایت سیمرغ


همچنین مشاهده کنید