پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

احیای انقلاب دوم


احیای انقلاب دوم
آرمانگرایی واژه ای است با مفهومی وسیع و گسترده. در طول تاریخ هر اقدامی که بر چنین مبنایی شکل گرفته، جایگاه خاص خود را در بطن آن یافته است و بی‌شک نگریستن به ۱۳ آبان ۵۸ نیز بدون در نظر گرفتن این مفهوم، به مثابه نگاهی ابتر به آن حماسه خواهد بود.
هدف از این نوشتار، یاد آوری و یا توصیف چگونگی حماسه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی نیست. مقصود چرایی ماندگاری این اقدام تاریخی و یافتن همانندی برای آن، پس از گذشت نزدیک به ۳ دهه است. اگر امروز ۱۳ آبان ۵۸ در خاطره‌ی نسل گذشته جاودان مانده است و پس از گذشت ۲۸ سال از حماسه‌ی مذکور، نسل سوم انقلاب علی‌رغم عدم حضور در آن برهه‌ی تاریخی، با شور و هیجان از آن سخن می‌گوید، تنها و تنها یک علت را برای این امر باید جست و آن هم "عمل بر مبنای آرمانگرایی" است. اقدامی که پس از ده ها سال حکومت ننگین پهلوی، ریشه‌ی حضور و دخالت آمریکا در کشور را به معنای حقیقی خویش قطع نمود و این مهم جز با عمل بر مبنای "آرمان‌ها" هیچ‌گاه مجالی برای تحقق نمی‌یافت.
بُعد دیگر این اقدام شجاعانه را باید در استقلال عمل آن توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره) دانست که بدون کوچکترین وابستگی و یا خط دهی از سوی هر جریان دیگری توانستند نام خویش را در تاریخ با افتخار انقلاب به یادگار گذارند و آنچنان اقدامی را منجر شوند که حضرت امام(ره) از آن به عنوان "انقلاب دوم" و "بزرگتر از انقلاب اول" یاد کنند.
اما با اندکی تأمل و دقت بیشتر در زمینه‌ی خاستگاه‌های منجر به شکل‌گیری این واقعه، شاید آنچه که در این زمینه کمی خود را بیشتر برجسته‌تر می‌نماید، پاسخ آن روز دانشجویان و آحاد خشمگین ملت، نسبت به رفتارهای دوگانه‌ی دولت موقت بود. همچنانکه در این زمینه ابراهیم اصغرزاده، نخستین کسی که طرح حمله به سفارت آمریکا را بیان می‌دارد، معتقد است که «رفتارهای دوگانه و غیر همسوی دولت موقت با آرمان‌های انقلاب اسلامی، از جمله دیدار مهندس بازرگان با برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا و دیگر اقدامات دولت موقت در آن برهه از زمان و هم چنین بیانات امام راحل خطاب به دانشجویان و طلاب مبنی بر لزوم مبارزه با آمریکا و برخورد قاطع با آن» را باید از علل اصلی این اقدام انقلابی از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به حساب آورد.
اما پس از حماسه‌ی مذکور و قطع هرگونه روابط رسمی و دیپلماتیک بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در اواخر دهه‌ی ۶۰، سران امریکا که به معنای واقعی، "تحقیر سیاسی" خویش را در عرصه‌ی بین الملل نظاره گر بودند، از هر اقدامی جهت ضربه زدن به منافع ایدئولوژیک و ملی ایران اسلامی دریغ نکردند که به عنوان نمونه می توان از کمک‌های همه جانبه به عراق در ۸ سال جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، کودتای نوژه، اعمال تحریم‌های اقتصادی و سیاسی گسترده و... نام برد. این روند علی‌رغم فراز و نشیب‌ها، تا به امروز نیز ادامه یافته، با این تفاوت که در طول این مدت، این محدودیت‌ها و عملکردهای خصمانه علیه ملت ایران، در اشکال گوناگون و متفاوت خود را بروز داده است.
ولی به مرور زمان و به خصوص پس از رحلت امام (ره)، ضریب نفوذ و همچنین روند الگوگیری از غرب در عرصه‌های متفاوت از جمله، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... در جامعه، به نحوی عجیب و غیرقابل باور گسترش پیدا می‌کند. مصادیق این مدعا فراوان است اما شاید مورد مداقه قرار دادن برخی اظهارات مدعیان روشنفکری دینی، اصلاحات و... در این رابطه راهگشا باشد:
▪ محمد خاتمی:
اگر دین هم مقابل آزادی بایستد، درهم خواهد شکست (روز دانشجو، دانشگاه تهران)
▪ عبدالله نوری:
دین در حکومت‌های دینی، نه تنها افیون توده‌ها است، آنچنانکه مارکس گفته است، علاوه بر آن، افیون حکومت‌ها هم هست زیرا این افیون به واسطه فاصله انداختن بین واقعیت و ذهن حکومت، نه تنها مردم را در ناآگاهی و فریب قرار می‌دهد، بلکه حکومت‌ها را نیز فریب می‌دهد." (کیهان ۲۷/۵/۷۹- به نقل از نشریه عصر ما)
▪ اکبر گنجی:
"ما تلاش می‌کنیم خمینی را به گونه‌ای تفسیر کنیم که مخالف با دموکراسی نباشد. خمینی دیگر وجود ندارد. آنچه وجود دارد فقط برداشت‌های ما از سخنان اوست. اما به هر حال یک روزی در موزه خواهد رفت و هیچ کس نمی‌تواند جلوگیری کند. این یک تکامل تاریخی است." (کیهان- ۲۴/۱/۷۹)
▪ عطاءالله مهاجرانی:
"برخورد با توهین کنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعه توهین می‌شود، خود اشاعه فحشا است" (اخبار اقتصاد- ۵/۷/۷۸- ص ۱۱)
▪ سالار بهزادی:
"تفکر شیعه‌گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است" (صبح امروز- ۲۳/۸/۷۸- ص۸)
▪ عباس عبدی:
-"انقلاب اسلامی متأثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها هم یکسان خواهد بود." (هفته نامه راه نو- ۲۱/۶/۷۷- ص ۴)
-"علت اصلی کشمکش جناحی در ایران، دعوای بین حکومت انتصابی و حکومت انتخابی است. اصل ولایت فقیه در قانون اساسی انتصابی است. طرفداران اصلاحات، طرفداران حکومت انتخابی هستند و راه‌حل از بین رفتن همه دعواهای جناحی، برگزاری یک همه‌پرسی با هدف ایجاد اصلاحات و تغییرات قانون اساسی است." (روزنامه جمهوری اسلامی- ۴/۱۰/۷۹ به نقل از رادیو بی‌بی‌سی)
▪ شیرین عبادی:
"دو عامل در قتل و خشونت دخیل است. یکی جانشینی روابط به جای ضوابط و دیگری که مهم‌تر است، وجود قوانین غلط در مجازات‌های اسلامی است." (ماهنامه دنیای سخن‌‌‌- آبان- آذر ۷۸ ش ۸۸ ص ۲۱)
▪ مرضیه آذرافزا:
"اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده‌اند، نه ابوفاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است." (پیام هاجر- ۱۳/۷/۷۸ ش ۲۸۶ ص ۸)
▪ عبدالکریم سروش:
"فرهنگ شهادت، خشونت آفرین است. اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می‌شود." (روزنامه نشاط- ۱۲/۳/۷۸ ص۶)
▪ مصطفی ملکیان:
"فقه متداول حوزه ها، مستمسک خشونت طلبان است." (روزنامه خرداد- ۳۱/۷/۷۸ ص ۶)
▪ و صدها نمونه‌ی دیگر...
متأسفانه روند فوق، پس از شکل‌گیری و ریشه دواندن در دوران سازندگی، در دوران موسوم به اصلاحات سرعت بیشتری به خود می‌گیرد تا جایی که در برخی مواقع، باید از این جریان تحت عنوان "غیر قابل کنترل" یاد کرد.
این روند تا آنجا پیش می‌رود که دیگر بسیاری از عناصر شاخص جریان دوم خرداد، همانطور که نمونه‌هایی از آن ذکر شد، هیچ ابایی از گفتن گذار از جمهوری اسلامی و آرمان‌های انقلاب اسلامی نداشته و با جسارت تمام، سخن از موضوعاتی به میان آوردند که در تقابل آشکار با آرمان‌های انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) بود و در چنین فضایی که بسیاری از این افراد از هر آنچه که در توان داشتند برای فراموشی ارزش‌های اسلام و انقلاب دریغ نمی کردند، فرصت ۸ ساله‌ای که به امانت در دست آنان بود، به سر می‌رسد.
این مقطع تاریخی نیز به مثابه‌ی امتحان دیگری برای ملت ایران بود. در حالی‌که بسیاری از جریانات سیاسی داخلی و خارجی برای هشت سال آینده حساب ویژه و جداگانه‌ای باز کرده بودند و جریان حاکم بر ۸ سال گذشته، درصدد بود تا این بار نیز بتواند جایگاه خویش را در حاکمیت، با آرای مردمی مستحکم کند، انتخاب فردی که کوچکترین وابستگی به هیچ کدام از احزاب سیاسی در کشور نداشت، بسیار قابل تأمل می‌نمود.
قرار دادن نام احمدی‌نژاد در کنار رجایی، پیش از آنکه حتی بخواهد ارزش‌محوری و آرمان‌گرایی رییس‌جمهور را به رخ بکشد، می‌تواند به معنای نفی فضای حاکم بر کشور در ۱۶ سال گذشته باشد که این مهم بارها از سوی احمدی‌نژاد نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
چنین انتخابی فارغ از وجه تشابهی از جنس "استقلال عمل" که تا کنون به کرات از سوی ملت دیده شده بود، (همچون فتح لانه ی جاسوسی)، بیانگر پیام‌های دیگری نیز بود. اگر اشغال لانه ی جاسوسی آمریکا را معلول کج‌دهنی‌های دولت موقت به آرمان‌های انقلاب و امام راحل بدانیم، انتخاب محمود احمدی‌نژاد در تیرماه ۸۴، نیز پاسخی محکم به تقابل آشکار سالها حاکمیت مدعیان روشنفکری دینی در مقابل مبانی اصیل انقلابی کشور است. سوم تیرماه ۸۴ را می توان "احیای انقلاب دوم" نامید زیرا در هر ۲ حماسه‌ی مذکور، پاسخ مردمی آرمان‌گرا در مقابل آنچه که آن را باید "ضدیت با آرمان‌ها" نامید، به وضوح دیده می‌شود و بی‌جهت نیست که امروز و پس از گذشت ۲ سال و نیم از حاکمیت دولت نهم، مقام معظم رهبری نیز در توصیف دولت، چنین می‌فرمایند:
« ... در این دو سال، آنچه که من از رفتار این دولت تلقی کردم، اینهایی است که عرض می‏کنم و تصور می‏کنم ناظران برخوردار از انصاف هم -که اکثریت نزدیک به اتفاق ملت ایران هستند- همین دریافتها و برداشتها را داشته باشند: اولاً مسئله‏ی پایبندی به اصول و ارزشهاست که خیلی شاخص مهمی است. دولت، هم در قول و شعار -که مهم است- و هم در عمل، نشان می‏دهد که به اصول انقلاب و ارزشهای انقلاب پایبند است... این برای انقلاب ما یک پدیده‏ی معجزآسا و بی‏نظیر است که ما امروز همان شعارهایی را می‏دهیم و همان اصول و مبانی‏ای را برای خودمان برنامه‏ی عمل قرار داده‏ایم که در اول انقلاب همانها اعلام شده بود؛ یعنی در برنامه‏ریزیهای ما و در خواست ما، هیچ تخطی‏ای از این اصول صورت نگرفته است. این خیلی مهم است. روشها تغییر پیدا می‏کنند، لکن مبانی و اصول باقی می‏مانند. این اصول اساسی باقی مانده. همه‏ی دشمنی و خصومتی هم که با انقلاب ما انجام می‏گیرد، برای بقاء این اصول است . شاید در مرور زمان و در دوره‏های مختلف، غبارهایی بر روی این اصول نشست؛ اما امروز انسان می‏بیند که این اصول از همیشه شفافتر، زنده‏تر و برجسته‏تر مطرح است... شعارهای شما، فضای اصولگرایی و فضای ارزشهای انقلابی و فضای وفاداری به مبانی امام و انقلاب را بر جامعه حاکم کرده است؛ این خیلی چیز باارزشی است. اولین و مهمترین شاخصه‏ی دولت شما این است.»
(مقام معظم رهبری ۴/۶/۸۶)
امیرحسین ثابتی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید