پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


طبقهٔ کارگر در دوران جهانی سازی سرمایه داری


طبقهٔ کارگر در دوران جهانی سازی سرمایه داری
امروزه این امر روشن تر از همیشه است که سرمایهٔ جهانی، پاسخی جهانی از سوی طبقهٔ کارگر می طلبد. در مانیفست کمونیست، مارکس و انگلس خاطر نشان کردند که دیر یا زود پیروزی از آن کارگران است، فقط زمان می خواهد. ثمرهٔ واقعی مبارزات کارگران نه در دستاوردهای کوتاه مدت و نتایج آنی بلکه در اتحاد گسترش یابندهٔ آنان است.
تا اوایل دههٔ ۹۰ میلادی، ارودگاه سوسیالیستی و از جمله اتحاد شوروی به عنوان ترمزی بر تهاجم امپریالیسم و جهانی سازی (گلوبالیزاسیون) سرمایه داری عمل می کرد. علاوه بر تحت کنترل نگه داشتن برتری طلبی و ماجراجویی های نظامی امپریالیسم، کشورهای عضو اردوگاه سوسیالیستی به عنوان شریک تجاری بسیاری از کشورهای درحال رشد این امکان را برای آنها فراهم می کردند که بتوانند در برابر تجارت ناعادلانه و نفوذ سرمایهٔ خارجی مقاومت کنند یا آن را تا حداقل ممکن کاهش دهند.
در پی فروپاشی سوسیالیسم در شوروی و کشورهای اروپای شرقی، یورش شتابان و گستردهٔ سرمایه به این کشورها شروع شد و رقابت جهانی شدیدی برای دست یابی به این بازارهای تازه به راه افتاد.
زیر لوای پیروزی سرمایه داری، موج گسترده ای از خصوصی سازی ها، برداشتن محدودیت از مالکیت، و تحمیل قرارداد ها و موافقت نامه های تجاری ناعادلانه و غارتگرانه بخش بزرگی از کرهٔ خاکی را در برگرفت. از سوی دیگر، در آغاز دههٔ ۹۰ میلادی پیشرفت در زمینه های فناوری، اطلاع رسانی و رسانگری نیز، که جهانی سازی را تغذیه می کردند و شتاب می دادند، در سطح بسیار بالایی بود. جهانی سازی سرمایه داری که به صورت جریان آزادنهٔ سرمایه در سراسر دنیا خیلی پیشتر آغاز شده بود، با فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی شدت و حدتی بیشتر به خود گرفت. در چنین شرایطی و بدون نقش ترمز کنندهٔ نظام سوسیالیستی، سرمایهٔ آمریکایی تحت حفاظت و حمایت تنها ابرقدرت نظامی باقی ماندهٔ جهان، به قدرتی بی چون و چرا تبدیل شد.
لنین در کتاب امپریالیسم، بالاترین مرحلهٔ سرمایه داری به روشنی نشان داد که امپریالیسم یک سیاست یا خط مشی نیست، بلکه مرحله ای است از سرمایه داری پیشرفته، فرایندی است عینی. در مورد جهانی سازی سرمایه داری هم همین وضع صادق است. جهانی سازی سیاست یا خط مشی این یا آن دولت نیست بلکه یک روند عینی در جریان رشد سرمایهٔ فراملی است.
تشخیص این تفاوت و و توجه به آن اهمیت زیادی درشناخت مبارزهٔ طبقاتی امروزی ما دارد. اگرچه سیاست و خط مشی دولت ها می تواند بر روند پیشرفت جهانی سازی سرمایه تأثیر بگذارد ولی مادامی که سرمایه داری نظام اقتصادی غالب در جهان است، جهانی سازی اش ادامه خواهد یافت. در امر شناخت و درک جنبش کارگری در آمریکای امروز، توجه به روند جهانی سازی سرمایه اهمیت بسیاری دارد. چه طور شد که به اینجا رسیدیم؟ چرا میزان عضویت در سندیکاها در ۳۵ سال گذشته تا این حد افت کرده است؟ علت تعطیلی کارخانه ها و کاهش شدید عضویت در سندیکاهای صنعتی چیست؟ چرا موافقت نامه های به اصطلاح تجارت آزاد، مثل نفتا (موافقت نامهٔ تجارت آزاد آمریکای شمالی بین آمریکا، کانادا و مکزیک)، معضلی برای طبقهٔ کارگر شده اند؟ و خیلی پرسش های دیگر.
در آمریکا، انتخاب رونالد ریگان در سال ۱۹۸۰ نشانهٔ آغاز تشدید حملهٔ همه جانبه از سوی شرکت های بزرگ و دولت بر ضد طبقهٔ کارگر بود. تصادفی نیست که در سال های آغازین دههٔ ۸۰ میلادی تعطیلی کارخانه ها و کاهش نیروی انسانی در بخش تولید شتاب گرفت و سرمایه گذاری برون مرزی شرکت های فراملی مستقر در آمریکا، در آن سوی آب ها افزایش یافت. از مشخصه های دیگرِ این دوران، افزایش سفارش های خرید و تولید در خارج از کشور، در عوض استفاده از منابع داخلی بود. شتاب گیری روند ادغام شرکت ها و بلعیدن شرکت های کوچکتر توسط شرکت های بزرگتر در سال های ۸۰ و ۹۰ میلادی، امپراتوری های عظیم مالی و تولیدی جدیدی پدید آورد. برای مثال، تا سال های دههٔ ۸۰ صنعت فولاد در بیشتر کشورها یک صنعت ملی (چه در تملک دولت و چه در مالکیت خصوصی) بود که سرمایهٔ خارجی در آن نفوذ چندانی نداشت. اما امروزه مرکز سه تا از بزرگترین شرکت های فولاد در هندوستان، لوکزامبورگ و ژاپن قرار دارد. هر کدام از این سه شرکت دارای اموالی در سراسر دنیاست، از جمله در آمریکا. صنعت فولاد آمریکا نیز مالک کارخانه هایی در کشورهای دیگر است، از جمله در برخی از کشورهای سوسیالیستی سابق در اروپای شرقی.
رشد و تمرکز سرمایهٔ فراملی همچنین باعث بروز و پیشرفت گرایش های سیاسی راست افراطی در بسیاری از کشورهای صنعتی، از جمله در آمریکا شده است. حزب ها و جنبش های سیاسی ماورای راست معمولاً برنامه ها و طرح های واقعی هواداری از سرمایهٔ فراملی شان را در پشت مسایل مذهبی و اجتماعی تحریک آمیز پنهان می کنند.
در سال های آغازین دههٔ ۸۰ قوی ترین گرایش در جنبش کارگری آمریکا، انداختن احساسات ضد جهانی سازی سرمایه داری به مسیر انحرافی شوونیستی دست راستی بود. برخی از فعالان به دام بحث هایی انحرافی می افتادند که کارگران آمریکا را به مقابله با کارگران کشورهای دیگر و علیه کارگران مهاجر وا می داشت. رقابتِ درون سرمایه داری جهانی را به صورت رقابت کارگر علیه کارگر نشان می دادند که مستلزم فدا کردن حقوق و مزایا بود تا بتوان بر رقیب غلبه کرد.
سال های آغازین دههٔ ۸۰ میلادی شاهد زیان ها و لطمه های بزرگی به کارگران آمریکایی در زمینه های دستمزد و مزایا بود. اما در همان سال ها، ائتلاف های چپ ـ میانه و جنبش های کارگری به مقابله با این عقب نشینی ها پرداختند و مبارزهٔ طبقاتی را به پیش کشیدند که مصالحه و عقب نشینی را نمی پذیرفت. اینان بر همبستگی بین المللی کارگران تأکید کردند و شرکت های فراملی را هدف قرار دادند. در اواخر دههٔ ۸۰، بسیاری از رهبران جنبش کارگری سال های دههٔ ۷۰ و اوایل دههٔ ۸۰ به رده های رهبری اتحادیه های محلی، ایالتی و کشوری(سراسری) رسیده بودند.
با وجود اینها فرایند عینی جهانی سازی سرمایه داری کماکان به رشد و تکامل خود ادامه می داد. با تأسیس سازمان تجارت جهانی و شکل گیری چندین موافقت نامهٔ به اصطلاح تجارت آزاد، موج های تازه ای در جاری شدن سرمایه های آمریکایی به بیرون از مرزها پدید آمد که منجر به از میان رفتن موقعیت های شغلی باز هم بیشتر و نابودی کامل جوامع کارگری در برخی از نواحی صنعتی آمریکا شد.
همین روند در بسیاری از کشورهای صنعتی دیگر نیز رخ داد. روند جهانی سازی سرمایه داری در ایالات متحد آمریکا هم در دولت دموکرات ها و هم در دوران حکومت جمهوری خواهان ادامه داشت و دارد. آنچه متفاوت است، گسترهٔ حیطهٔ عملی است که طبقهٔ کارگر و مردم برای مبارزه و محدود کردن تأثیر جهانی سازی بر کارگران و خانواده هایشان دارند. در شرایط حکومت یک دولت دموکرات و کنگرهٔ تحت کنترل دموکرات ها، جنبش کارگری می توانست مبارزات موفقی را برای گسترش مزایای بیمهٔ بیکاری و قانون تعدیل تجارت رهبری کند و به آنهایی که بر اثر خروج سرمایه ها و تعطیلی کارخانه ها در پی اقدام های تجاری دولت کارشان را از دست می دادند، کمک محدودی بکنند. اما دولت های جمهوری خواه در کنار کنگرهٔ تحت کنترل جمهوری خواهان، مترادف بوده اند با حمله های شدید تر به کارگران و هر اقدامی که بالقوه می تواند سبب کاهش ضربهٔ جهانی سازی باشد. از آنجا که راست های جمهوری خواه به لحاظ ایدئولوژیکی گرایش بیشتر و شدیدتری برضد کارگران و به نفع جهانی سازی سرمایه داری دارند، بستن معاهده های تجاری ناعادلانه و حمله به حقوق کارگران در دورهٔ اینان همیشه با حدت و شدت بیشتری صورت گرفته است.
● طبقهٔ کارگر، صلح و جنگ
جنگ و نظامی گری دو بخش جدایی ناپذیرِ جهانی سازی سرمایه داری اند. برای مثال، حضور نیروهای نظامی آمریکا و سرمایه گذاری های هنگفت نظامی در کلمبیا جدا از تلاش برای اجرای موافقتنامهٔ تجارت آزاد آمریکا (اِف ـ تی ـ اِی ـ اِی) نیست. و البته حمله به عراق و افغانستان و اعمال فشار قدرت نظامی آمریکا در خاورمیانه در درجهٔ اول در خدمت حفظ منافع شرکت های نفتی فراملی مستقر در آمریکاست. این استفادهٔ بی پروا از توان نظامی در مورد شریکان تجاری آمریکا و آنها که در سراسر دنیا برضد جهانی سازی سرمایه مبارزه می کنند به هرز نمی رود. امروزه کارگران آمریکایی هر چه بیشتر و بیشتر به ارتباط بین جنگ و جهانی سازی سرمایه داری پی می برند. جهانی سازی سرمایه داری، تحت حمایت یک ابرقدرت نظامی بی رقیب، دنیا را محلی بسیار خطرناک می کند. نتیجهٔ مهمی که از این وضع باید گرفت، این است که در دنیا و در ایالات متحد، جنبش های کارگری، صلح و همبستگی طبیعی ترین متحدان یکدیگرند. برقراری این پیوند و کوشش در به هم بستن رشته های مودت بین جنبش های کارگری و صلح، از وظایف مبرم جنبش چپ است.
● همبستگی جهانی
امروزه این امر روشن تر از همیشه است که سرمایهٔ جهانی، پاسخی جهانی از سوی طبقهٔ کارگر می طلبد. در مانیفست کمونیست، مارکس و انگلس خاطر نشان کردند که دیر یا زود پیروزی از آن کارگران است، فقط زمان می خواهد. ثمرهٔ واقعی مبارزات کارگران نه در دستاوردهای کوتاه مدت و نتایج آنی بلکه در اتحاد گسترش یابندهٔ آنان است.
آنچه به این اتحاد کمک می کند وسایل ارتباط پیشرفته ای است که صنعت مدرن به وجود می آورد، و کارگران منطقه های مختلف را در ارتباط با یکدیگر قرار می دهد. برای ارتقای مبارزات محلی متعدد، با مشخصاتی یکسان، به سطح یک مبارزهٔ متمرکز ملی بین طبقات، چنین ارتباطی لازم بود. امروز ما باید این جملهٔ آخر را به این صورت تغییر دهیم که برای ارتقای مبارزات ملی متعدد، که همه مشخصه ای یکسان دارند، به سطح یک مبارزهٔ متمرکز بین المللی بین طبقات فقط همین ارتباط لازم است.
شعار "کارگران همهٔ کشورها متحد شوید" کماکان پاسخگوی خواست مشترک کارگران است. تحولی جهانی در جریان است. هم در کشورهای صنعتی و هم در کشورهای در حال رشد، جنبش های کارگری بیش از پیش به ماهیت جهانی دشمنِ سرمایه دار پی می برند. این که همبستگی جهانی کارگری در نهایت چه شکلی به خود خواهد گرفت، هنوز دقیقاً روشن نیست، ولی آنچه روشن است این است که پیوند های بین المللی باید هر روز محکمتر شوند.
در حال حاضر، یکی از معضل ها این است که هنوز دو سازمان یا فدراسیون کارگری جهانی مجزا وجود دارند، یکی فدراسیون بین المللی سندیکاهای آزاد (آی ـ سی ـ اِف ـ تی ـ یو) و دیگری فدراسیون جهانی سندیکاها (دبلیو ـ اِف ـ تی ـ یو). هر دو هنوز تا حدی در گیر و دار گذشتهٔ به جا مانده از دوران جنگ سردند. با وجود این، هر دو نقش مهمی در مبارزه با جهانی سازی بازی می کنند. فدراسیون های سندیکایی در بخش های خاص (که پیشتر آنها را دبیرخانهٔ سندیکایی می نامیدند) به طور روز افزونی به مرکزی برای برقراری پیوند و همکاری بین کارگران در سطح جهانی تبدیل می شوند. این فدراسیون های سندیکایی جهانی در صنعت های خاصی مثل نساجی و پوشاک یا فلزکاری فعالیت دارند.
در گذشته، هدف این شکل از سندیکاها به طور عمده مبادلهٔ اطلاعات و تجربه های ملی در مبارزه و سازمان دهی کارگران در صنایع مشخص بود. اما امروزه، فعالیت سندیکاها ورا و فرای مبادلهٔ اطلاعات و در حد هماهنگی اقدام های عملی است، از جمله در مورد مبارزات اعتصابی. امروزه بخش عمده ای از همبستگی نوین جهانی کارگری در بیرون از حیطهٔ عمل دو فدراسیون جهانی پیش گفته صورت می گیرد. سندیکاهای آمریکایی بیش از پیش تفاهم نامه ها و قرارهای همبستگی با سندیکاهایی در کشورهای دیگر امضا می کنند که طرف مذاکره شان همان شرکت های فراملی مورد مذاکره با سندیکاهای آمریکایی است.
برای مثال، می توان به تفاهم نامه های دوجانبه ای اشاره کرد که سندیکای کارگران فولادسازی متحد آمریکا با سندیکاهای دیگر در نقاط مختلف دنیا، از جمله در برزیل و مکزیک دارد. سندیکای مذکور، زمانی که بسیاری از سندیکاهایی را که با بریجستون و فایرستون مذاکره می کردند به دور هم فراخواند، پیشگام این اقدام برای هماهنگی و همبستگی شد. امروزه کنفرانس های منظمی در سطح جهان بین این سندیکاهای کارگران لاستیک سازی برای همبستگی و هماهنگ کردن استراتژی های مذاکره در زمینه های خاص تشکیل می شود.
● موانع موجود بر سر راه اتحاد جهانی کارگران
سرمایه داری جهانی بر پایه و اساس گذشتهٔ زشتی از تبعیض نژادی و شوونیسم ساخته شده است. با کاربرد شیوه های برده داری و پی ریزی استعمار و نواستعمار، و در گذار از جنگ های جهانی امپریالیسم و فاشیسم افروخته، سرمایه داری به نظامی جهانی مبتنی بر سرکوب، استثمار وحشیانه و جهان گشایی های خونین فراروییده است. شرکت های غول پیکر فراملی امروزی، مثل نیاکان شان از هر وسیله ای که بتوانند برای تفرقه در بین کارگران و مردم بهره می گیرند. توجیه گران و مدافعان جهانی سازی سرمایه داری مدعی اند که آنگاه که برای بهره گرفتن از دستمزدهای پایین به سراغ کشورهای در حال رشد می روند، در واقع برای آنها کار و رشد اقتصادی به ارمغان می برند. آنها در جریان مذاکره های مربوط به نفتا (موافقتنامهٔ تجارت آزاد آمریکای شمالی) نیز همین استدلال را به کار بردند. اما نفتا به عوض کار و رشد اقتصادی برای مکزیک ارمغانی نداشت جز کاهش عمومی دستمزدها، تخریب اقتصادی روستا و کشاورزی، و بیرون راندن میلیون ها نفر از روی زمین هایشان. این روندی است که در همهٔ موافقتنامه های به اصطلاح تجارت آزاد دیده می شود.
شاید بتوان گفت که یکی از بزرگترین فراورده های جهانی سازی سرمایه داری، مهاجرت است. تا سال ۲۰۰۲ بیشتر از ۱۷۵ میلیون نفر به اجبار کشورشان را در پی یافتن کار ترک کردند. بخش بزرگی از این مهاجرت نتیجهٔ تاراج و چپاول کشورهای در حال رشد توسط شرکت های غول پیکر است. درصد بزرگی از قربانیان این ترک وطن، اقوام و خلق های مورد ستم ملی و تبعیض نژادی هستند. جنبش های کاملاً دست راستی افراطی و حتی فاشیستی متعددی حول اعمال تبعیض نژادی علیه مهاجران در کشورهای صنعتی، از جمله ایالات متحد آمریکا شکل گرفته اند. در حالی که این سرمایهٔ جهانی است که از تبعیض نژادی و شوونیسم سود می برد، متأسفانه چنین دیدگاه های ناسالمی در موارد زیادی در بین جنبش های طبقهٔ کارگر و در میان کارگران نیز دیده می شود.
این وضع حتی در بین بخش های مختلف جنبش سندیکایی جهانی نیز بازتاب داشته است؛ بسیاری از سندیکاهای عضو فدراسیون جهانی سندیکاها از کشورهای در حال رشد آفریقا، آسیا و آمریکای جنوبی اند، در حالی که اعضای فدراسیون بین المللی سندیکاهای آزاد بیشتر از اروپا، آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی اند. در آمریکا، در حالی که گام های بلندی از سوی جنبش کارگری آمریکا برای خنثی کردن این وضع برداشته شده است، از جمله تغییر کامل سیاست جنبش نسبت به کارگران مهاجر، اما موج اخیر تبلیغات ضد چین، تبعیض نژادی و کمونیسم ستیزیِ سیاسی را به هم آمیخته و کارگران چینی و دولت کارگری آنها را هدف حمله قرار داده است.
تأکید مکرر بر توجه به جنبش رشد یابندهٔ اتحاد و همبستگی جهانی کارگران حائز اهمیت زیادی است. زمانی که مجموعهٔ "فدراسیون کار آمریکا ـ کنگرهٔ سازمان صنعتی" و چندین سندیکای صنعتی دیگر با سندیکاهای مکزیک تماس گرفتند، این کار آنها تأثیر زیادی در مقابله با تبعیض نژادی ای داشت که در جنبش کارگری ما [آمریکا] بازتاب یافته بود. تلاش های مشابهی نیز در کشورهای کارائیب و دیگر بخش های آمریکای مرکزی و جنوبی صورت گرفت. شرکت سندیکاهای آمریکایی در جنبش های ضد نژادپرستی دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی نیز وجههٔ جهانی بهتری به کارگران آمریکایی داد. میلیون ها کارگر زن در سراسر جهان نیز به بدترین وجهی از جهانی سازی سرمایه داری رنج می برند. بسیاری از آنان در سراسر جهان در محیط های جهنمی کارگاه های بهره کشی به غیر انسانی ترین وجهی استثمار می شوند. شرکت های غول پیکر فراملی میلیاردها دلار از قِبَلِ استثمار زنان سود می برند.
تنها از راه شرکت کامل زنان در تمام سطوح جنبش کارگری و سازمان دهی جدی صنایع و بخش های گوناگون اقتصاد جهانی که به طور عمده زنان در آنها شاغل هستند می توان طلیعهٔ تحقق برابری را نوید داد. از دیگر مشخصه های دهشتناک جهانی سازی سرمایه داری، افزایش کار کودکان است. تمام دستاوردهای مبارزات طبقهٔ کارگر در زمینهٔ ملغی کردن کار کودکان در یک سدهٔ گذشته در کشورهای صنعتی عمده، اکنون توسط جهانی سازی سرمایه داری از بین برده می شود تا در سراسر جهان سودهای کلان عاید شرکت های فراملی شود. مبارزه برضد کار کودکان امروز بیش از پیش در رأس برنامه های جهانی کارگران قرار می گیرد.
● طبقهٔ کارگر امروزی
دربارهٔ کاهش میزان عضویت در سندیکاهای آمریکا صحبت زیادی می شود. در بیشتر کشورهای صنعتی و در بسیاری از کشورهای در حال رشد نیز چنین کاهشی دیده می شود. واقعیت این است که به تعطیل کشاندن کارخانه ها، سرکوب سندیکاها، قوانین کارگری ناعادلانه و ایجاد محدودیت در حق سازمان دهی، عواملی اند که نه در تنها در آمریکا بلکه در سراسر دنیا سبب کاهش عضویت سندیکاها شده اند.
جهانی سازی سرمایه داری را باید با همبستگی بین المللی کارگران پاسخ داد. باید توجه داشت که فرایند شکل گیری همبستگی جهانی کارگری فرایندی است عینی در پیکار طبقاتی کارگران، درست همان گونه که جهانی سازی سرمایه داری فرایندی عینی است. اگرچه هنوز خیلی زود است که بشود گفت که همبستگی جهانی چه شکلی تازه ای به خود خواهد گرفت، برای مثال سندیکاهای جهانی یا فدراسیون های سندیکایی جهانی با قرارداد های دسته جمعی جهانی، با وجود این یک وظیفهٔ روشن و مشخص در برابر نیروهای مترقی در درون جنبش کارگری قرار دارد و آن عبارت است از برقراری ارتباط و تلاش برای ایجاد پیوند های بین المللی بیشتر و بیشتر و تماس با کارگران سراسر جهان. در وهلهٔ اول، جنبش کارگری آمریکا باید نقش و جای ویژهٔ خود در میان جنبش جهانی را بیابد. لیو جِرارد، رییس سندیکای کارگران فولادسازی متحد آمریکا، در کنگرهٔ اخیر فولادسازان نکتهٔ ژرفی را بیان کرد: "ما نمی توانیم در جزیره ای از رونق و رفاه و کامیابی در میان دریایی از فقر و بینوایی زنده بمانیم." این امر در بسیاری از سطوح صادق است، از جمله در مورد تمام کارگران سازمان نیافته در آمریکا، همهٔ آنها که در فقری عمیق بسر می برند، و در مورد کارگران و فقرزدگان سراسر جهان که قربانیان جنگ های امپریالیستی و سرمایه داری جهانی اند.
بویژه، کارگران آمریکایی باید خود را به عنوان عضوی از جبههٔ کار جهانی ببینند که تنها در صورتی می تواند خود را ارتقا دهد که کارگران و خانواده های شان در سراسر دنیا بتوانند زندگی خود را ارتقا دهند. مایی که دید بازتر و سعهٔ صدر بیشتری نسبت به جهانی سازی همبستگی کارگران در سراسر دنیا داریم، باید به همان اندازه هم اعتقاد و اطمینان بیشتری به پیکارهای بزرگی داشته باشیم که باید به پیش ببریم. برای مثال تصمیم جنرال موتورز (جی اِم) به از میان بردن ۲۵ هزار شغل در آمریکا را در نظر بگیریم. جی اِم یک شرکت غول پیکر جهانی در صنعتی جهانی (خودرو سازی) است که به شدت استثمارگر است.
کارگران خودروسازی آمریکایی (که کارشان را از دست می دهند) نمی توانند بدون یک همبستگی جهانی و یک راه حل جهانی در پیکارشان در داخل آمریکا پیروز شوند. ما در همان حال که در داخل آمریکا برای جلوگیری از خصوصی سازی رفاه اجتماعی و نابودی ذخایر بازنشستگی مان توسط دولت جورج بوش مبارزه می کنیم، باید کاملاً متوجه باشیم که نظام های رفاه اجتماعی و بازنشستگی در سراسر دنیا، از جمله در آلمان و فرانسه نیز مورد تهدید و تهاجم قرار دارند.
ما در همان حال که برای یک نظام بهداشت و درمان ملی مبارزه می کنیم، باید کشورهایی مثل کانادا و بریتانیا و خیلی های دیگر را در نظر داشته باشیم که نظام ملی (غیر خصوصی) بهداشت و درمان آنها زیر حمله قرار گرفته است، و باید با مردم این کشورها ابراز همبستگی کنیم. ما در همان حال که برای تصویب "قانون انتخاب آزاد کارکنان" [که به کارکنان اجازه می دهد آزادانه انتخاب کنند که سندیکا تشکیل دهند یا نه] مبارزه می کنیم نباید فراموش کنیم که سازمان دهندگان و فعالان سندیکایی را در کلمبیا و دیگر بخش های دنیا می کُشند. افزون بر این، ما باید پیکارهای حساسی را که به تمام کارگران و فعالان سندیکایی در کشور مان کمک می کنند تا ضرورت همبستگی جهانی برای کنار زدن شرکت های فراملی را درک کنند، در مرکز توجه مان قرار دهیم. یکی از این پروژه ها مبارزه برضد وال مارت [فروشگاه زنجیره ای غول پیکر آمریکایی] است. وال مارت یک غول جهانی است که هر جا که پا می گذارد، کشنده ترین کارها را برای جوامع به ارمغان می آورد. پیکار برضد وال مارت مبارزه ای است که راه را برای درک سرمایهٔ جهانی و مبارزهٔ مشترکمان برای همبستگی جهانی باز می کند.
و اما نکتهٔ آخر در مورد مسایل و مشکلات اتحاد در جنبش کارگری آمریکا این که ما باید به یاد داشته باشیم که فرایند پیدایی و شکل گیری همبستگی و اتحاد گسترده تر جهانی یک فرایند عینی در مبارزهٔ طبقاتی است. بخش عمده ای از سردرگمی و کشمکش های داخلی ما نتیجهٔ دید محدود نسبت به بلایی است که جهانی سازی در اینجا [آمریکا] و در خارج بر سر کارگران می آورد؛ یا ناشی از عدم درک این مطلب است که علت اساسی بحرانی که جنبش سندیکایی آمریکا با آن رو به روست نه صرفاً کوتاهی نیروی کار و عدم موفقیت این یا آن، بلکه فشارهای جهانی سازی سرمایه داری است.
منبع : صدای مردم


همچنین مشاهده کنید