جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

دو بازوی چپ اروپا


دو بازوی چپ اروپا
با فروپاشی شوروی و آغاز دهه ۹۰ بسیاری از نظریه پردازان از پایان سوسیالیسم سخن گفتند و افزودند که بحث درباره سوسیالیسم در قرن بیست و یکم، کار بیهوده ای است، زیرا سوسیالیسم مرده است و آگهی های تسلیت آن نیز نوشته شده است.
فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز پایان تاریخ که درسال ۱۹۸۹ خبر از مرگ سوسیالیسم داده بود در مقاله تاریخی اش نوشت: «ما شاهد... پایان تاریخ بدین منوال هستیم: نقطه پایان تکامل ایدئولوژیکی بشر و جهانی شدن دموکراسی لیبرالیستی غرب به عنوان شکل نهایی حکومت انسان ها.»
به این صورت لیبرال ها مجلس ختم چپ را برپا کردند و به تأسی از فوکویاما اعلام کردند که نتیجه قطعی فروپاشی چپ، گردش به راست است و سوسیالیسم را به دست آن چیزی سپرده است که تروتسکی در شرایط کاملاً متفاوتی آن را «زباله دان تاریخ» می نامید. اما کسانی که درک عمیق تری از تاریخ داشتند به صدای ناقوس مرگ سوسیالیسم که لیبرال ها به صدا درآوردند گوش نسپردند. این طیف به جای تسلیم و انفعال در برابر هیمنه راست تلاش کرد به بازسازی سوسیالیسم دست بزند.
همین تلاش ها بود که در اوایل قرن بیست و یکم، به ظهور نسل جدیدی از دولت های چپ منجر شد. از اروپا تا آمریکای لاتین بسیاری از نظام های متکی بر لیبرالیسم، پای راست خود را در کفش چپ ها کردند و اینگونه سوسیالیسم و یا به عبارت بهتر سوسیال دموکراسی قدبرافراشت تا کسی نتواند برای تاریخ، پایانی قائل شود.
● اروپا در شوک
صاحبنظران چپگرای اروپایی معتقدند که اروپای خسته، آرام، آرام به روی چپ ها آغوش می گشاید و برای اثبات مدعای خود از پیروزی «رومانو پرودی» در ایتالیا و «خوزه لوئیس رودریگرز زاپاته رو» در اسپانیا در برابر دورقیب قدرتمندشان یعنی «سیلویو برلوسکونی» و «خوزه ماریوازنار» به عنوان شاهد مثال نام می برند. اگرچه پیروزی «نیکولا سارکوزی» در فرانسه راستگرایان اروپایی را به ادامه حیات امیدوار کرد اما امروزه برخی از خود می پرسند که آیا ستاره اقبال رهبران پرآوازه لیبرالیسم در قاره سبز رو به افول است و کامیابی چپ های اروپایی نشانه ای از تکرار پیشروی حلقه چپ گرایان آمریکای لاتین در قاره اروپا است
حتی اگر شباهت چندانی میان چپ گرایان دو سوی آتلانتیک نباشد اما نتیجه و حاصلی که از انتخابات دو اقلیم چپگرایان شیلی، بولیوی و ونزوئلا از یک سو و ایتالیا و اسپانیا از سوی دیگر به دست آمده، یکی است و آن، عقب نشینی تاریخی محافظه کاران و نحله راست است.
اوو مورالس، میشل باشلت و هوگو چاوز در بولیوی و شیلی و ونزوئلا، اردوگاه محافظه کاران را با همان دردسری روبه رو کرده اند که پرودی و زاپاته رو در ایتالیا و اسپانیا.
به اعتقاد برخی صاحبنظران، مردمی که رأی خود را در سبد چپ ریخته اند، چه در اروپا و چه در آمریکای لاتین، یک مقصود را دنبال می کنند و آن خارج شدن از گرداب تعهداتی است که راست گرایان به تأسی از حاکمان کاخ سفید بر گرده این کشورها نهاده اند.
البته شاید مهمترین دلیلی که موجب شد میراث سیاسی راست در دو سوی جهان غرب زیرسؤال برود، شانه خالی کردن پرچمداران و حاملان این میراث از زیربار مرامنامه لیبرالیسم یعنی همان تأمین رفاه عامه بود.
در واقع گردش به چپ ملت های دو سوی آتلانتیک، بازگرداندن سیاست های دولت شان به مسیری است که عدالت و رضایت عامه مردم در آن به دست می آید.
صدای رستاخیز چپ درست هنگامی از صندوق های رأی به گوش رسید که توانایی و صلاحیت دولت های لیبرال در عبور از چالش های عصر جدید مورد تردید قرار گرفت.
به همین خاطر به نظر می رسد که قربانیان انتخاباتی جریان راست در اروپا و آمریکا جملگی شرح حال واحد دارند، چرا که آنها بی محابا کشور را به پای تعهدات سرسام آور بین المللی کشانده اند و در تنظیم سیاست های داخلی امر مهم عدالت و توزیع یکسان رفاه را به فراموشی سپرده اند. اما دو بازنده پرآوازه لیبرال ها در شبه جزیره ایبری (یعنی ماریوازنار و سیلویو برلوسکونی) گناهی افزون بر آن دو اشتباه در پیشگاه مردم مرتکب شدند و آن ناکامی آنها در ادغام اروپای ۲۵ تکه و ضعف در تنظیم شاخص های رفاه و معیشت مردم با اقتصاد درحال جهانی شدن، بود.
صاحبنظران چپ در اروپا معتقدند که «ازنار» و «برلوسکونی» آخرین قربانیان شکست اردوی راست گرایان نیستند، لذا باید کارنامه ناکام راست گرایان ایتالیا و اسپانیا را تورق کرد تا ظرایف نهفته در مطالبات مردم قاره سبز از احزاب و دولت ها هویدا شود و از این تندباد نباید به آسانی عبور کرد، چرا که خود می تواند، مقدمه و پیش درآمدی باشد برای وزش نسیم های تازه یا توفان های جدید در فضای پاریس، لندن، برلین و شرق و غرب اروپا.
● پرودی،امیدهای ایتالیای خسته
«آیا این یک کودتاست »، این جمله ای بود که با پیروزی رهبر ۶۷ ساله چپ های ایتالیایی از زبان وزیر صنایع دولت راستگرای برلوسکونی مطرح شد اما دیری نپایید که اعضای حزب «فورزا»-ی- ایتالیا به رهبری برلوسکونی به دلایل نارضایتی های مردم پی بردند.
پرودی که بر سه محور آزادی مذهب، توجه به رفاه عمومی و خروج سربازان ایتالیایی از عراق تأکید می کرد توانست بر رقیب محافظه کارش که خواستار حفظ وضع موجود و رابطه تنگاتنگ با کاخ سفید بود، پیروز شود.
از نظر رومانوپرودی باید بیش از هر کار دیگر با معضل رکود اقتصادی و کسر بودجه مبارزه شود تا اعتبار ایتالیا بیش از این درمیان کشورهای اتحادیه اروپایی خدشه دار نشود. پرودی این اتهام را بیشتر متوجه دولت برلوسکونی می داند که در سال های گذشته فقرا، فقیرتر و ثروتمندان، ثروتمندتر شدند. از سوی دیگر پرودی وعده داده است که اقتصاد ضعیف جنوب ایتالیا را توسعه و رونق دهد و به وضعیت آن منطقه به صورتی اساسی رسیدگی کند. در بعد سیاست خارجی به نظر می رسد شعار خروج سربازان ایتالیایی از عراق که محقق هم شد توانست در افزایش آرای چپ ها مؤثر واقع شود.
از سوی دیگر، اگرچه رومانو پرودی سوسیالیست همواره با سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا مخالفت کرده است اما در عرصه عمل دولت های حاکم بر ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم همواره به دنبال سیاستی متوازن در همکاری با آمریکا و همگرایی با اروپا بوده اند، سیاستی که در توسعه و رشد ایتالیا، نقش بسزایی داشته است.
● زاپاته رو، نخست وزیر جوان
اسپانیا، کشوری که نفوذی سنتی در آمریکای لاتین دارد، نتوانست در برابر گرایش های چپگرایانه دوام بیاورد و مادرید نیز مانند رم یک گام به چپ برداشت تا این دو کشور لاتین اروپایی دراین برهه همسو با رم به پیشبرد سیاست های سوسیالیستی در اروپای سنتی کمک کنند.
اگرچه رهبر ۴۵ ساله اسپانیا درگیر مشکلات اقتصادی مانند همتای ایتالیایی نیست اما او نیز در پارادوکس واگرایی و همگرایی با نومحافظه کاران کاخ سفید گرفتار است.
شکست راستگرایان اسپانیا و یاران ازنار در حزب موسوم به حزب «مردمی» نتیجه همگرایی افراطی او با جورج بوش در حمله به عراق بود به نحوی که دامنه تأثیر تروریسم به اسپانیا کشیده شد و انفجار چهار قطار مسافربری که به تلافی دخالت دولت اسپانیا در جنگ عراق و افغانستان توسط نیروهای القاعده صورت گرفت، فضای انتخاباتی را به سود سوسیالیست های اسپانیا رقم زد و رؤیاهای ازنار برباد رفت.
مردم اسپانیا که بارها در اعتراض به دخالت بدون مجوز دولت درجنگ عراق ، دست به تظاهرات گسترده زدند، چاره ای نداشتند تا با برگه های رأی خود به سوسیالیست ها روی آورند.
«خوزه لوئیس رودریگرز زاپاته رو» نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا که پس از روی کار آمدن، بسیاری از سیاست های دوره لیبرال ها را در کشورش تغییر داده است، برخلاف ازنار از حمایت آمریکا در جنگ عراق دست کشید . وی نیز مانند رومانوپرودی باشعار «خروج سربازان کشورش ازعراق» توانست اعتماد عمومی را جلب کند. زاپاته رو که «تهاجم آمریکا به عراق» را اشتباه می داند و معتقد است که آمریکا و دیگر گردانندگان منازعات در عراق باید اشتباهات خود را بپذیرند و سیاست هایشان را تغییر دهند. او که بارها خواستار تغییر سیاست های راهبردی ایالات متحده شده می گوید: «... تروریسم مثل طاعون است ... ما نمی توانیم تروریست ها را با موشک از بین ببریم.»
اما زاپاته رو نیز مانند همتای ایتالیایی اش با مشکل تنظیم روابط متوازن با واشنگتن دست به گریبان است.
او هر چند سربازان اسپانیایی را از عراق خارج کرد، اما در عین حال از تعمیق روابط اروپا با آمریکا سخن می گوید.
● سیاست های مشترک دوقلوهای چپ
در حالی که به نظر می رسد اتحادیه اروپا از زمان بحران عراق دچار شکاف سیاسی شده است و به دو گروه حامیان و مخالفان سیاست های یکجانبه گرایی واشنگتن تقسیم شده است، دو کشور اسپانیا و ایتالیا با دو رهبر سوسیالیست خود بیش از پیش در کنار یکدیگر قرار گرفتند چرا که هر دو کشور علاوه بر تفاوت های فکری شان با دولت راستگرای آمریکا، منافع مشترکی را در حیات خلوت ایالات متحده یعنی آمریکای لاتین پیگیری می کنند.
اگرچه امروز فرانسه، آلمان و انگلستان به عنوان شرکای اصلی کاخ سفید در اروپا محسوب می شوند اما این اتحاد به قیمت انشقاق در اتحادیه اروپا تمام شده و دولت های فرانسه و آلمان که بیشترین تلاش را برای یکپارچگی اروپا کردند، امروز بیش از همه کوشش خود را بر باد رفته می بینند و در این میان همگرایی بیش از پیش اسپانیا و ایتالیا می تواند به تقویت و نفوذ سوسیالیسم در اروپا کمک کند. گسترش سوسیالیسم در اروپا بزرگترین ضربه را به موقعیت همان سه دولت شریک ایالات متحده یعنی فرانسه، آلمان و انگلستان می زند. افکار عمومی اروپا به سیاست اعلام شده این سه دولت چندان اقبالی نشان ندادند. به این دلیل روشن که آنها فقط برای تأمین منافع فردی خویش تلاش می کنند.
امروز خط مشی اروپاگرایی دولت های رم و مادرید بیش از پاریس و برلین مورد توجه است.
پرودی و زاپاته رو هر دو در شعارهای انتخاباتی شان از تلاش برای تصویب قانون اساسی اروپا سخن گفتند و وعده دادند تا اروپا را از این بن بست کنونی خارج کنند.
سران سوسیالیست دولت های ایتالیا و اسپانیا در عرصه اقتصاد نیز بر داشتن سیاست های مشترک تأکید می کنند.
به گونه ای که ایتالیا هم اکنون در رده سوم واردات کالا به اسپانیا است و همچنین در رده سوم دریافت کنندگان محصولات اسپانیا قرار دارد. واردات اسپانیا از ایتالیا پس از روی کار آمدن زاپاته رو به ۱۹ میلیارد و ۸۶۳ میلیون یورو رسید که ۸‎/۵ درصد بیشتر از دوران حاکمیت راستگرایان بود.
در هر حال گسترش روابط دو دولت سوسیالیست ایتالیا و اسپانیا که با قدرت یابی چپ ها در آمریکای لاتین همزمان شده است، زنگ خطر را برای راستگرایان اروپا به صدا درآورده است.
در این میان برخی ناظران گفته اند که فقط اتفاق دیگری مانند پیمان وستفالی بتواند اروپای از هم گسسته را به اتحاد و انسجام برساند اگرچه امروزه دیگر ملت ها زیربار تصمیمات «وستفالیایی» نمی روند و با یک قلم و برگه رأی گرایش های خود را نشان می دهند.
حسن محمدی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید