جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پازل ناقص مطبوعات


پازل ناقص مطبوعات
نمایشگاه مطبوعات را می توان به مانند پازلی تصور کرد که از قطعات مختلف نشریات و روزنامه ها تشکیل شده که با چیدن آنها در کنار یکدیگر تکمیل می شود.
وقتی وارد نمایشگاه مطبوعات امسال می شویم البته به نظر می رسد که این قطعات پازل کامل هستند. ردیف بودن عددها و رقم ها و شماره غرفه ها از آغاز تا پایان هر سالن از نظر ظاهری بی عیب و نقص بودن را می رساند. اما به واقع این گونه نیست. قطعات این پازل کامل نیست، این پازل قطعات دیگری دارد که گم شده اند ولی چیدمان نمایشگاه به گونه یی است که با ترفندی دستمالی شده این قطعات را از دیدگان ما پنهان می کند.
هر مراجعه کننده یی که مطبوعات را می شناسد، حتی لازم نیست تعداد آنها را هم بداند و از حفظ باشد، متوجه می شود جاهایی قطعات این پازل کامل نیست و جاافتادگی یا جاانداختگی دارد. اتفاقاً جاانداختگی درست تر است چون تعمدی در کار است و اراده یی که به مخاطب و مراجعه کننده نمایشگاه مطبوعات می خواهد بقبولاند که هر آنچه می بیند از قطعات این پازل کامل است.
اما مخاطب نمایشگاه مطبوعات خلاف این ادعا را در تصور و عینیت اولیه می بیند. می بیند جای خیلی از نشریات و روزنامه ها که در ماه ها و سال های گذشته در دکه های مطبوعات به عنوان کالاهای فرهنگی دلپذیر و مورد علاقه مردم عرضه می شدند و در سال های گذشته در همین نمایشگاه مطبوعات حضور پررنگ داشتند، خالی است. حضور این نشریات و روزنامه ها در مطبوعات آنقدر پررنگ بود و آنقدر به نمایشگاه مطبوعات رونق می داد که نمی توان با قدم گذاشتن به نمایشگاه نبودن آنها را ندید. مگر آنکه بخواهیم آنها را ندیده بگیریم.
کم رونقی و سردی این نمایشگاه همانند سردی فضای دکه های مطبوعات در گوشه و کنار خیابان های شهر به آشکار دیده می شود. اما مگر می شود نبود روزنامه ها و نشریاتی که توقیف شده اند را پذیرفت؟ چگونه است که ما در دکه های روزنامه فروشی و غرفه های نمایشگاه از هر جنس از مطبوعات بر پیشخوان دکه ها و در غرفه های نمایشگاه می بینیم؟ نشریات ورزشی جنس شان کامل است همین طور نشریات اقتصادی، نشریات اجتماعی و... اما جنس نشریات سیاسی، روشنفکری، اندیشه یی و جدی کامل نیست. هستند ولی کامل نیستند. فقط بخشی از سیاست وجود دارد، فقط بخشی از اندیشه وجود دارد. بخشی که مورد تایید است و در واقع باید نقش تریبون رسمی را ایفا کنند. البته شمار نشریاتی که سعی می کنند بخشی از هویت اصلی رسانه یی خود یعنی نقد و نظارت و چالش را در عرصه مسائل جدی و اساسی جامعه و قدرت حفظ کنند، آنقدر اندک است که حضور آنها به مانند آدم های غریب در شهری کوچک می نماید.
غریب بودن آنها تابلو است. انگشت نما هستند و همه آنها را می شناسند. آنقدر که انسان را دچار دلتنگی و آه می کند که چرا این گونه است؟ چرا ما با خود چنین کرده ایم؟ مگر مطبوعات منتقد و آزاد در رژیم های مردم سالار به عنوان نهادهای مدنی تاثیرگذار به جامعه کمک نمی دهند؟
مگر روندها، سیاست ها و رفتارهای رسمی و دولتی را نقد و نظارت نمی کنند؟ مگر این نقد و نظارت جزء بهترین های یک جامعه خواهان پیشرفت و آبادانی و آزاد و عدالت خواه نیست؟ مگر به جز از طریق مطبوعات و رسانه های غیردولتی این مهم قابل انجام و سرانجام درستی است؟ آیا حتی به دلیل اشتباه و خطا که جزء جدایی نشونده کار رسانه یی است می توان آنها را حذف کرد؟ این چه عقلانیتی است که با حذف نهادهای ناظر مدنی و چشمان بیدار جامعه بتوان با آن راه پرفراز و نشیب پیشرفت را طی کرد؟
اما شاید این تصور ایجاد شود که فقط مدیران و سردبیران نشریات توقیف شده نسبت به آنها تعلق خاطر دارند و در غم از دست دادن آنها نوحه سرایی می کنند. اما اینگونه نیست، چون نشریات به خصوص در زمینه یی که پرمخاطب و تاثیرگذار هستند و به مسائل مهم و مورد علاقه و مشکل ساز جامعه می پردازند، هم سردبیران، هم نویسندگان، هم خبرنگاران و هم مخاطبان و جامعه نسبت به آنها تعلق خاطر دارند. بنابراین با توجه به نقش و اهمیت این نوع رسانه ها که در واقع رکن چهارم دموکراسی و نظارتی رژیم های سیاسی مستقر هستند نمی توان انتظار داشت که با پاک کردن صورت مساله یعنی حذف آنها، جامعه این گونه مطبوعات را فراموش کند و نبود این گونه نشریات را بپذیرد. ضرورت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی «نیست» این بخش از مطبوعات را برنمی تابد. به خصوص در دنیای پیچیده و مدرن رسانه یی و ارتباطی، مطبوعات همچنان به رغم مخالفت ها و نگرش های نامداراپیشه، خود را ناگزیر تحمیل می کنند. بنابراین پس از توقیف یا توقف هر روزنامه یا نشریه یی به دفعات دیده شده که حداقل، حداقلی از محتوا و کارکرد مدنی و نظارتی آنها در معدود نشریات موجود که رویکردی انتقادی و روشنفکری دارند، بازتولید می شود و می توان گفت این ناشی از انگشت شمار بودن مطبوعات جدی در زمینه سیاسی، روشنفکری، اندیشه یی و انتقادی است. اما آیا همچنان با پایین ماندن آستانه تحمل، این نارسایی و ضعف همچنان برجسته است و قدرت و دولت را به تجدیدنظر واخواهد داشت؟
به اعتقاد نگارنده اگرچه جشنواره مطبوعات جشن مطبوعاتی است که هستند و حیات دارند اما همچنان سوگی است برای مطبوعاتی که نیستند و البته تفاوت این «نیست» با «نیست انسانی» آن است که می توان نه با دم مسیحایی که با اراده یی بشری به مطبوعاتی که به هر دلیل نیست شده اند ولی هست بودنشان ضرورتی برای جامعه و قدرت است، هستی داد و دمی به کالبد آنها زد و زندگی دوباره داد تا زندگی انسانی و اجتماعی ما هم جانی تازه بگیرد.
محمدحسن علیپور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید