سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


به داد این مرزها برسید


به داد این مرزها برسید
در ماه گذشته که به دعوت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه سیستان برای ایراد سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه زاهدان و خاش به زاهدان رفته بودم، در این مدت کوتاه که در این استان میهمان بودم، اخبار غیرمنتظره‌ای شنیدم که باور آن برایم بسیار سخت بود اما دردناک‌تر آن بود که قضیه از حد این چند خبر فراتر و ریشه‌دارتر است و به قول معروف، «مشت نمونه خروار است»!
یکی از اهالی زاهدان که در هواپیما کنار من نشسته و در مرکز زاهدان شغل آزاد داشت، از آزادی عمل آدم‌ربایان در مرکز استان سخن می‌گفت که اشرار در روز روشن در قلب زاهدان، از غفلت نیروها سوءاستفاده می‌کنند و دست به آدم‌ربایی می‌زنند.
دیگری که از کادرهای فرهنگی دانشگاه زاهدان بود نیز از یک مورد آدم‌ربایی اشرار می‌گفت که خانواده فرد ربوده‌شده ناچار شدند در ازای پرداخت ۴۵۰ میلیون تومان ـ به حسب تعدادشان ـ به اشرار، وی را از این جنایتکاران بازپس گیرند.
آن دوست زاهدانی می‌گفت: شگرد اشرار این است که افراد پولدار و ثروتمند را که غالبا از قشر تاجران عمده هستند، از پیش شناسایی کرده، در فرصت مناسبی آنان را می‌ربایند و سپس از مرز گذرانده و به داخل پاکستان منتقل می‌کنند و پس از دریافت پول از خانواده فرد ربوده‌شده، وی را آزاد می‌کنند.
دوست دیگری نیز از مشاهدات خود در مرز کویته پاکستان با میرجاوه سخن می‌گفت که مردم بدون روادید در ازای پرداخت هزار تومان به مأموران مرزی، به آسانی از مرز گذشته و به خارج از کشور می‌روند. وی می‌گفت شنیده در یک مورد، فرد آزادشده ۴۵۰ میلیون تومان برای آزادی خود پرداخت کرده و با ناراحتی گفته بود، آن‌قدر که دیدن صحنه پرداخت هفت هزار تومان از سوی اشرار به مأموران در ازای بردن وی به داخل سیستان او را رنج می‌دهد پرداخت ۴۵۰ میلیون تومان نگران نمی‌کند و افزوده بود: مأمور نیروی انتظامی حتی از آن اشرار نپرسیده بود که ماجرا چیست، نمایانگر آن بود که دیدن این امر و صحنه‌های مشابه آن برای آنان کاملا عادی شده است.
در اینجا قصد نگارنده آن نیست که زحمات نیروی انتظامی و مرزبانان غیوری را که در سرما و گرما به صیانت و حفاظت از مرزهای مقدس ایران می‌پردازند و در این راه چه خون‌های مقدسی نثار امنیت مرزهای اسلام و ایران نکرده‌اند، نادیده بگیریم، اما به نظر می‌رسد، به رغم همه تدابیر امنیتی نظیر ایجاد خندق و کانال در مرزها و از سوی مسئولان امر، بیش از همه و پیش از هر تدبیر، باید به نقش چشمگیر عامل نیروی انسانی نیروی انتظامی در برقراری امنیت در مرزها توجه کرد.
از نقطه نظر فرهنگی هم نکات قابل ملاحظه‌ای دیده می‌شود. روز بعد که نیم ساعت وقت داشتم، در زاهدان چرخی زدم؛ آن را درست شبیه پیشاور دیدم. مغازه‌های زاهدان، لباس و پارچه فروشی‌‌ها و خواربار فروشی‌‌های آن، تماما اجناس پاکستانی داشتند! حتی شکل و مناره‌های مساجد و رنگ‌آمیزی آنها کاملا پاکستانی بود، تا جایی که اگر کسی از پاکستان به این شهر قدم بگذارد، هیچ‌گونه احساس غریبی و ناآشنایی نمی‌کند. خود ماها که در شهرهای مرز عراق و در مغازه‌های این شهرها، تماما اجناس ایرانی را می‌بینیم. بعید به نظر می‌رسد این همه برنج، ‌پارچه، چای، ادویه و ... از مرز پاکستان از راه قانونی و گمرک به این کشور وارد شده باشد!
پرسش اساسی این است من در مسیر کمتر از یک روز با شنیدن اخباری از این دست، این همه نگران امنیت سیستان و بلوچستان کشور شدم و آرزو کردم، ای کاش از دست من کاری برمی‌آمد که همین نگرانی هم باعث قلمی شدن این سطور شد. آیا قرار است این وضعیت ادامه پیدا کند و اشرار قدرت و میدان جولان داشته باشند و حاکمیت نظام را ـ هرچند برای لحظاتی ـ به هیچ انگارند؟
آیا مسئولان فرهنگی کشور، بهتر نیست توجه بیشتری به تقویت نهادها و بنیادهای فرهنگی این استان کنند؟ امید آن‌که نخبگان و چهره‌های برجسته فرهنگی و علمی کشور، همان‌گونه که به استان‌های خوش آب و هوا و آرام کشور می‌روند، گاه و بی‌گاه دعوت دانشجویان و جوانان این خطه را هم با لبیک اجابت کنند.
دکتر غلامعلی رجایی


همچنین مشاهده کنید