پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تعمیم نگرش متکلمان مسیحی به اسلام


تعمیم نگرش متکلمان مسیحی به اسلام
دیلتای هرمنوتیک را از فهم متون دینی و مقدس به مبنایی برای تدوین علوم و مطالعات فرهنگی تعمیم داد و هرمنوتیک را به نوعی روش شناسی و نظریه ی معرفت و شناخت تبدیل کرد. هرمنوتیک در دهه های پایانی قرن بیستم در پژوهش های انسانی، اجتماعی بویژه در فلسفه، زبان شناسی و نقد ادبی و هنری رواج یافت و رفتار انسانی، روانشناسی و تجارب جهان شمول بشری را هم دربر گرفت. مبنای اصلی هرمنوتیک جدید کلی نگری، تاریخ باوری و معرفی حقیقت به عنوان نوعی توافق محاوره ای و تأکید بر ناتوانی انسان در رسیدن به خرد ناب و علم دقیق بود. ادعای رسیدن به حقیقت و کمال مطلق توسط دانشمندان با تردید و ابهام روبرو شد و شناخت به عنوان فرایندهای باز و پایان ناپذیر معرفی شد که بر پایه ی تفسیرها و ذهنیت های مختلف اشکال خاصی می تواند به خود بگیرد.
«در عصر جدید انسان دیگر همانند عصر قدیم مدعی توانایی شناخت حقایق مطلق و رسوخ در ذات اشیاء و اعیان نیست. در اندیشه ی مدرن، فرایند شناخت، ریشه در ذهن فردی انسان دارد و بنابراین محدود و محصور در ساختار این ذهن و مقید به قدرت معین آن است. فرآیند شناخت یک جریان ذهنی است که طی آن، انسان (فرد) از طریق مفاهیم و انتزاعات سعی در سازگاری خود با محیط بیرون و افراد دیگر دارد. عینیتی فراتر از توان ذهنی محدود انسان که برای انسان قابل درک باشد وجود ندارد.»
مهمترین ویژگی دانش هرمنوتیکی در شرایط کنونی بسط اندیشه ها و درک تفاسیر بر پایه ی لایه های وجودی و توانایی های انسان، تاریخ مندی و زمان مندی تجارب انسانی می باشد. هرمنوتیک اگرچه با تلاش برای فهم متون آغاز می شود و رسالت آن بازسازی ذهنیت و فردیت مولف برای درک و فهم درست متون می باشد، ولی این رشته در نهایت به نسبی گرایی تمام عیار ختم می شود. ادعای اصلی این شیوه ی معرفت آن است که همه چیز و همه ی متن ها با تفکر و ارائه ی تفسیر انسانی معنا می یابد و هیچ متنی به خودی خود معنایی ندارد و این فهم ها و تفاسیر انسان ها هستند که به متن ها صورت، شکل و محتوا می دهند. علاوه بر این، هیچ متنی فراتاریخی و مطلق نباید تصور شود و باید از آنها برای پاسخ دادن به شرایط زمان تفسیر به عمل آورد. همگان می توانند متون و نصوص خود را نقد کنند و پوشش های ظاهری را برای درک اصل پیام آنها کنار بزنند.
علم هرمنوتیک یا قرائت و تفسیر متون و نصوص از هر جای دیگری به حوزه ی دین و متون دینی کشانده شد و تفاسیر یقینی، نهایی و قطعی از متون دینی نفی شد. شلایرماخر متکلم پروتستان آلمانی (۱۸۳۴- ۱۷۶۸) که معتقد بود فهم، تجربه و بازسازی اعمال ذهنی مولف متن است، براساس تفاسیر هرمنوتیکی اساس دین را تجربه ی دینی معرفی کرده و آموزه های دینی بویژه دین مسیحیت را بیان و تفسیر این تجربه ها معرفی می کند که در هر فردی به شکلی خاص می تواند ظاهر شود. شلایرماخر اگرچه دیدگاه خود را به انگیزه های مختلفی از جمله نجات دین از حمله ی شک گرایان، عقل گرایان و رفع تعارضات علم با کتاب مقدس بیان کرده بود، ولی تقلیل دین به تجربه ی بشری به عنوان یک رویکرد و نگرش در میان متکلمان مسیحی تبدیل شد و نوگرایان دینی تلاش های این افراد را به دین اسلام تعمیم دادند و تجربه ی دینی را به عنوان رکن ایمان و رفتارهای عبادی انسان ها معرفی کردند.
«اینجانب اصل و اساس دین داری را در این تجربه ها می دانم، این تجربه ها برای همه کس و در یک مرتبه حاصل نمی شود... در قرآن مجید هم دین به همین معنا آمده است. در این کتاب هم هسته ی اصلی دین همین تجربه هاست و اگر از شناخت های دینی صحبت شده از آن شناخت ها به عنوان تفسیر آن تجربه ها صحبت شده است. اگر از اعمال و شعائر صحبت شده، باز هم به عنوان رفتارهای انسانی که در اصل به آن تجربه متکی است، صحبت شده است.»
براساس این نگرش، نوگرایی دیگر احیاء جنبه های متروک دینی و یا اصلاح جنبش های زائد و خرافی آن نیست، بلکه احیاء تجربه ها و معرفی آنها به عنوان آموزه های دینی، محور و مبنای نوگرایی می شود و پیش از نوگرایان ایرانی، دین شناسان غربی پایه گذار آن بوده اند.
«در این رویکرد در نهایت تلاش می شود از طریق تجربه ی دینی به تجربه ی حسی و به دست دادن ساختار مشابه این دو، دین (اعم از اعتقادات و اعمال دینی) و مسائل مربوط به آن همچون منشأ دین، اعتبار اعتقادات دینی و امثالهم در ظل مفهوم تجربه ی دینی تبیین شوند... در غرب کسانی چون ویلیام جیمز W. James رودلوف اوتو R. Otto، والتر استیس W. Stace و از معاصران ویلیام آلستون W. Alston، آلوین پلنتینجا A. Plantinga و دیگران براساس این رهیافت نظریه پردازی نموده و تلاش کرده اند از این طریق مدلی برای معرفت شناسی دینی فراهم کنند.»
● اهداف نوگرایی دینی
برای نوگرایی دینی در ایران اهداف و آرمان هایی برون دینی و درون دینی مرتبط با هم ذکر شده است که تفکیک آنها از هم و اینکه کدام طیف دغدغه ی درون دینی و کدام طیف دغدغه ی برون دینی در نوگرایی دینی دارند، کمی مشکل است. همه ی طیف های نوگرا مجموعه ای از اهداف و آرمان ها را بیان کرده اند و براساس دین مدار بودن بیشتر نوگرایان و تمجید از تمدن علمی و فکری غرب توسط آنها مدعی هستند که در مجموعه ی دغدغه های آنها، هم زدودن زنگارها، رفع رکود و جمود و پویا کردن دین و هم تلاش برای هماهنگ کردن دین با دستاوردهای مادی و معنوی تمدن جدید غربی وجود دارد.
نوگرایی دینی، در آغاز، در مقابله با سنت گرایی و تحجرگرایی برای ارائه ی چهره ای مدرن از اسلام و پس از آن، به طور مشخص در دهه ی بیست برای ارائه ی چهره ای مقبول و علمی از اسلام و مقابله با جریان های چپ گرا و الحادی شروع شد. در هر دو طیف این دیدگاه وجود داشت که اسلام و دین برخلاف آنچه که گفته شده و تبلیغ می شود، نه تنها سرچشمه ی عقب ماندگی و رکود نیست، بلکه می تواند عاملی برای تحرک، پویایی و پیشرفت باشد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اسلام علمی نوگرایان جای خود را به اسلام سیاسی- اجتماعی و ایدئولوژیک داد و هر جریان تلاش می کرد مطابق با برداشت های سوسیالیستی یا لیبرالی خود از دین ایدئولوژی عمل سیاسی و اجتماعی بسازد و پتانسیل و انگیزه های دینی را برای اهداف خود به کار گیرد. نتیجه ی این تلاش ها مطرح شدن قرائت ها و نگاه های مختلف به دین، که بعضاً این نگاه ها التقاطی و انحرافی هم بودند، بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اهداف و رویکردهای نوگرایان دینی دچار تغییرات اساسی شد و پرداختن دین به امور دنیوی و اجتماعی برای حفظ خلوص آن و معطوف شدن تعلیماتش به اهداف دنیوی مذموم گشت. براساس گرایش جدید، اگر دین به معنای برنامه ریزی دنیوی برای اقتصاد، سیاست، اجتماع و آموزش همگانی به ارائه ی طرح و برنامه بپردازد در حقیقت جای عقل و تدبیر عقلانی را پر کرده و می گیرد و ممکن است در چنین شرایطی افراد برداشت های فردی، گروهی و صنفی خود را با عنوان دین بر جامعه تحمیل کنند که هر دو اتفاق می تواند از خلوص و پاکی دین بکاهد.
دغدغه و دلسوزی های درون دینی روشنفکران و نوگرایان دینی در موارد دیگری هم مدعی شده اند. برخی اعلام کرده اند که می خواهند در مقابل تاریک اندیشی، خشک اندیشی و سنتی بودن اموری که به دین منتسب شده، ایستادگی کنند تا در ظل جمهوری اسلامی، ماجراهایی که بر سر گالیله آمده تکرار نشود و مذهب ترمز علم نباشد. به اعتقاد نوگرایان، در طول زمان کاستی ها و نقصان های تاریخی و موضوعی در ساختارها و مباحث دینی ایجاد شده که جایگاه دین را در شرایط کنونی تضعیف کرده است. در مواردی مباحثی مفید از دین متروک شده و در مواردی مطالبی به دین اضافه شده که جزء دین نبوده و در حیات فردی و اجتماعی دینداران موانعی ایجاد کرده که محتاج چاره اندیشی است. چاره اندیشی در موارد ذکر شده بدین سبب لازم است که دین سنتی و قدیمی در شرایط مدرن با دستاوردهای علمی، تجربی و عقلی هماهنگ نیست، بین آنها تعارض ایجاد شده و دین کارایی و توانایی خود را از دست داده است.
«میل به توانمندی اندیشه ی دینی از آنجا نشأت می گیرد که به اعتقاد متفکران بازساز، دین اساساً توانمند است و اگر چیزی به نام دین عرضه شود و توانمند نباشد، چنین چیزی دین نیست بلکه برداشت غلطی از دین است و چنین برداشت هایی باید مورد تجدیدنظر قرار گیرند.»
براساس این نگرش، انسان ها به دلیل پیشرفت علوم و عوامل مختلف نکات جدید و بدیعی از دین درک می کنند که این نکات ضمن تصحیح فهم های گذشته، معنا و درک جدیدی از دین برای هماهنگ شدن با شرایط جدید بیان می کنند.
در کنار اهداف درون دینی، اهداف و آرمان های برون دینی نوگرایان و اموری همچون هماهنگ کردن دین با شرایط جدید و مدرنیته مطرح است که به نظر می رسد بسیار مهم تر و اساسی تر از دغدغه های درون دینی نوگرایان باشد. برای تمامی روشنفکران دینی و نوگرایان مدرنیته، دستاوردهای فکری و مادی تمدن جدید و تحقق آن از اولویت ها و دغدغه های اساسی محسوب می شود. از نظر آنها، دو دسته موانع در مقابل تحقق مدرنیته و تمدن علمی جدید وجود داشته و دارد. یک دسته از این موانع مثل شیوه های حکومتی، سیاسی، قوانین و نهادهای سنتی و اجتماعی، ساختاری و عینی و دسته ی دیگر مثل نوع فکر، برداشت، آگاهی، فرهنگ و ارزش ها، ذهنی می باشد. نگاهی عمیق به هر دو دسته از موانع نشان می دهد که در ورای آنها دین و فرهنگ جامعه قرار دارد که هم در ساختارها، قوانین و نهادها و هم در موانع ذهنی مثل ارزش ها تأثیر اساسی دارد. نوگرایان با آگاهی از این اقتدار اعتقاد دارند تا تأثیرگذاری دین در ساختارها، ارزش ها و افکار باشد، مدرنیته و تمدن جدید محقق نخواهد شد. با توجه به ناممکن بودن حذف دین و حاکم شدن قرائت هایی که دین را نادیده می گیرند، تنها راه باقی مانده ارائه ی قرائت هایی از اسلام است که با مدرنیته قابل جمع باشد.
به قلم : دکترجهاندارامیری
۱ . هرالد وستفال، «هرمنوتیک همچون معرفت شناسی»، ترجمه ی جمعه خان افضلی، مجله ی معرفت، شماره ی ۷۸، سال ۱۳، شماره ی ۳، خرداد ۱۳۸۳، صص ۸۳- ۸۲
۲ . موسی غنی نژاد، آزادی، اقتصاد و سیاست، طرح نو، تهران ۱۳۷۷، ص ۱۴
۳ . محمد محمد رضایی، «خاستگاه اصلاحات دینی»، مجله ی قبسات، سال ششم، شماره ی ۴، زمستان ۱۳۸۰، شماره ی پیاپی ۲۲، ص ۲۱
۴ . محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۶، ص ۱۱۹
۵ . بابک عباسی، «اقبال و مفهوم تجربه ی دینی»، مجله ی کیان، شماره ی ۲۶، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۶، ص ۱۷
۶ . عبدالکریم سروش، «ایدئولوژی و دین دنیوی»، مجله ی کیان، شماره ی ۳۱، سال ششم، تیر و مرداد ۱۳۷۵، ص ۱۲
۷ . عبدالکریم سروش، تفرج صنع، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۶۶، ص ۱۹۶
۸ . احمد نراقی، «منطق احیای اندیشه ی دینی»، مجله ی کیان، سال سوم، بهمن و اسفند ۱۳۷۲، شماره ی ۱۷، ص ۷
۹ . فردین قریشی، «تحریر و تبیین بازسازی اندیشه ی دینی»، مجله ی آفتاب، شماره ی ۲۱، آذر ۱۳۸۱، ص ۷۲
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید