چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

زورخانه و مرشد


زورخانه و مرشد
● زورخانه
«زور» واژه ای است فارسی که در فرهنگ لغات به معنی توانایی، نیرو، فشار و قوه است.زورخانه به محل زورآزمایی یا ورزشخانه معنی شده است.قدمت نام ورزشخانه به دوران صفویه می رسد ولی قبل از آن زورخانه را«آماج خانه» می نامیدند که به معنی محل تیراندازی است.
ساختمان ورزشخانه، ریشه در معماری قبل از اسلام، بویژه دوران اشکانی دارد، با شکلی هشت گوش و سقف گنبدی، این سبک دردوران بعد از اسلام تکمیل شد و به شکل کنونی ساختمان های قدیمی و مساجد و مزارات و امام زاده ها درآمد، از جمله، زورخانه ها و خانقاه و تکیه ها، که علاوه بر جنبه ی مذهبی از بعد ملی نیز مورد توجه بوده است.
ورزشخانه ها را در قدیم مانند حمام ها و سردابه ها از سطح زمین پایین تر می ساختند و این براساس سنت مخفی بودن این اماکن بوده است.با دری کوتاه که برای ورود به آن خم می شدند.
شکل داخل زورخانه های سنتی اغلب هشت گوش است؛ هر ضلع آن شامل یک غرفه است و از این غرفه ها برای تماشاچیان و یا محل سنگ گرفتن و مشتمال کردن و لباس کنی استفاده می شده است.سقف زورخانه ها اکثراً گنبدی است که درست در زیر آن «گود» قرار دارد.
گنبد در زورخانه ها و اماکن متبرکه و بقعه ها، گذشته از جنبه معماری دارای ارزش معنوی نیز بوده است که هنوز هم متداول است.این اعتقاد از زمان های پیش از اسلام سرچشمه می گیرد زیرا گنبد را نشانه ای از نیروی آسمانی و ارتباط با عالم بالا می دانسته اند.لذا چرخیدن ورزشکاران در زیر گنبد نوعی ارتباط معنوی و متافیزیکی با گردش جهان خلقت است.
در دوره های اسلامی بویژه بعد از حمله مغول که ورزش زورخانه ای برای بدنسازی و آمادگی جسمانی در راه پیشرفت کشتی پهلوانی رواج یافت.اماکن ورزشی در سردابه ها و حمام های متروک و بعضی انبارها دایر بود و در کمتر شهری ساختمانی را مخصوص زورخانه بنا می کردند تا زمان صفویه که تشیع رونق یافت کم کم ورزش زورخانه ای مورد توجه قرار گرفت و زورخانه هایی تأسیس شد که تا عصر قاجاریه ادامه یافت.
زورخانه دارای چهار رکن اصلی است:گود، سردم، زنگ و جایگاه تماشاگران.
● مرشد
کلمه ی مرشد یکی از اصطلاحات صوفیان است که معنی آن ارشاد کننده است و مرشدها را تا اوایل قاجاریه کهنه سوار می نامیده اند و مسئولیت آنان تعلیم ورزشکاران بوده، که امروز به آن مربی می گویند، و نوازندگی ضرب به عهده دیگری بوده است. ضمناً کهنه سوارها همیشه چوبی در دست داشته اند که به آن چوب تعلیم می گفته اند.
در سال های نزدیک به اواخر سلسله صفویه که اصول تصوف در زورخانه بیش از گذشته رایج و بلکه ثابت شده، کهنه سوارها هم عنوان مرشدی یافته و تاکنون باقی مانده اند و بعد از آنکه ورزش باستانی روی به انحطاط نهاد، همان مرشدها ضرب گرفتن را هم به عهده گرفته اند.و اینکه که هنوز هم در محاوره می گویند (مرشد و ضرب گیر) نشانی از این است که مرشد و ضرب گیر دو نفر بوده اند و مسلماً اگر در عصر میرنجات هم در مثنوی گل کشتی خود نامی از آن آورده بود.
مرشد در زورخانه نقش تربیتی مهمی دارد و این معلم والامقام در حقیقت الگوی تمام عیار باستانی کاران به شمار می رود.یک مرشد مسلط باید توانایی هماهنگی شعر و ریتم و هنر تلفیق شعر و موسیقی را داشته باشد.مسلط به ریتم و قواعد کلی آن بوده و توانایی دگرگونی آنی در اوزان حرکتی ورزش های متنوع و قدرت رهبری را داشته باشد.همچنین توانایی مدیریت امور داخلی زورخانه را دارا باشد.
▪ ادبیات زورخانه ای
اشعاری که در زورخانه توسط مرشد به هر مناسبت خوانده می شود اعم از آهنگ های ضربی، گل کشتی، گل چرخ و یا اشعاری مانند: حق خوانی، رخصت طلبی، حتی دعای ختم ورزش که توسط میاندار اجرا می شود «ادبیات زورخانه ای» را تشکیل می دهند.از اشعار زورخانه یکی از اشعار حماسی و پهلوانی است که در رأس آن شاهنامه فردوسی قرار دارد.وزن این اشعار در بحر تقارب است که برای حرکات ورزشی چهار ضرب بسیار مناسب است، گروه دوم اشعاری از شعرای بزرگ پارسی گوی است که این سروده ها از نظر اخلاقی و عرفانی و فتوت بسیار پندآموز و ارزنده است.در بین این اشعار مرسوم ترین آنها استفاده از مدیحه سرایی ائمه طاهرین بویژه مولا علی (ع) است.دیگر اشعاری است ویژه پهلوانی و فتوت که شعرای آن بیشتر ورزشکاران باستانی و پهلوانان بوده اند و توانسته اند از عهده اصطلاحات و مضامین مربوط به زورخانه به خوبی برآیند.
معروف ترین شاعر پهلوانی، پهلوان محمود معروف به «پوریای ولی» است که در مکتب پهلوانی بسیار مشهور بود و متخلص به «قتالی» بوده است.
▪ نمونه ای از رباعیات پهلوان محمود
آنم که دل از کون و مکان برکندم وز خوان جهان به لقمه ای خرسندم
کندم ز سر کوی قناعت سنگی آوردم و بر رخنه آز افکندم
گر بر سر نفس خود امیری مردی گر بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری مردی
امشب ز سر صدق و صفای دل من در میکده آن هوش ربای دل من
جامی بکفم داد که بستان و بخور گفتم نخورم گفت برای دل من
منبع : سایت پارس اسپورت


همچنین مشاهده کنید