سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


نشان شوالیه و یک پرسش


نشان شوالیه و یک پرسش
بازتاب جهانی یک موضوع یا پدیده ملی در سال های اخیر برایمان خیلی مهم شده است، حتی مهم تر از خود آن مورد! چنانکه همه هوش و حواس رسانه های داخلی و همینطور توده مردم را به خود مشغول می کند.
گویی هیچ نبوده و اینک به مدد یک رخداد فرامرزی همه چیز نصیب مان شده است. از مصادیق بارز آن می توان به انواع نشان ها، مدال ها و مدارج افتخاری در حوزه های فرهنگی، هنری، ورزشی و غیره اشاره کرد. اینکه دیگران به دلایلی برخی از کارهای ما را زیر ذره بین قرار دهند و بعد به این نتیجه برسند که جایزه و نشان هم بدهند، امر نکوهیده ای نیست. مگر آنکه اغراض سیاسی در کار باشد. اما واکنش ما نسبت به این مسائل خیلی مهم است.
اعطای نشان فرهنگی شوالیه از طرف دولت فرانسه با عنوان لوژیون دونور به شهرام ناظری خواننده سرشناس موسیقی ایرانی در مهرماه گذشته، از همان مواردی است که چشمان فرامرز نگر ما را حیرت زده کرد و موجی از اقبال و استقبال در جامعه هنری و رسانه ای شکل گرفت. برای نخستین بار در تاریخ موسیقی ما، محمد حسین احمدی بالاترین مقام موسیقایی کشور برای استقبال از شهرام ناظری به فرودگاه مهرآباد رفت.
امری که هشت سال پیش، پس از اعطای نشان فرهنگی پیکاسو به محمدرضا شجریان رخ نداد! سیل تبریک ها و شادباش های دوستانه و مسئولانه به سوی ناظری روان گشت و نهادهای مختلفی به همین مناسبت خواستار برگزاری بزرگداشتی برای وی شدند. اما در این گیر و دار تقریباً همه فراموش کردند شهرام ناظری اساساً که بود و چه شد که ناظری شد؟
پر روشن است او یک شبه متولد نشد. فرانسوی ها نیز یک شبه او را نیافتند تا جایزه ای تقدیم اش کنند. چنانکه خود می گوید اعطای نشان لوژیون دونور معطوف به فعالیت های ۱۵ سال اخیر اوست که رویکردی جهانی داشته است. در حالی که ناظری خیلی زودتر از اینها در عرصه موسیقی کشورمان درخشیده بود. به راستی چرا پس از سی سال فعالیت هنری شهرام ناظری، بیگانگان بر ما پیش دستی کردند و نشان قهرمانی شوالیه بر سینه اش چسباندند؟
بی گمان حرکت فرهنگی فرانسوی ها در اعطای نشان فرهنگی شوالیه به کبک خوشخوان موسیقی ایرانی قابل احترام است. آنها به فرهنگ و هنر ما احترام گذاشتند و متقابلاً ما نیز قدردان حرکت اخیرشان هستیم ولی همه ما یک بدهی به شهرام ناظری و هنرمندانی نظیر وی داریم. هر چند نیک می دانیم او به عشق آرمان های فرهنگی کشورش تا کنون غزل خوانی کرده است و چشم داشتی از مام میهن ندارد. اما خیلی پیش از این می بایست نشان قهرمانی در حوزه فرهنگ را بر سینه اش می چسباندیم. هیچ ملتی به اندازه خود ما شایستگی تجلیل و قدردانی از هنر شهرام ناظری را ندارد.
بخش بزرگی از شهرت و اعتبار وی به خاطر نقش آفرینی در آثار موسیقایی سال های ۱۳۵۶ تا ۱۳۷۰ است و اگر قرار بود ما هم مانند فرانسوی ها به قهرمان خود نشان افتخار بدهیم، طبیعتاً این بخش از کارنامه هنری وی را بیشتر مد نظر قرار می دادیم. صدای ناظری برای نزدیک به ده سال به همراه صدای محمد رضا شجریان، در گوش مردم ایران یکه تازی می کرد.
روزگاری نه چندان دور، نغمه "اندک اندک" او ورد زبان میلیون ها ایرانی بود. در سال های آتش و خون، هر صبح و شام این صدای مواج و پر طنین شهرام ناظری بود که از رادیو و بلندگوهای مختلف بیرون می آمد و پرده گوش ها را می لرزاند. او تقریباً برای لحظه لحظه حرکت های ملی و میهنی این دیار خنیاگری کرده است. از نخستین روزهای خیزش مردمی بر علیه پادشاهی پهلوی گرفته تا طلیعه نخستین بهار آزادی در سال ۵۸ و با این حال باز هم نایستاد و همچنان خواند.
آنگاه که گرگان درون مرز و فرامرزی دندان طمع به تجزیه ایران تیز می کردند، ناظری به اتفاق همراهان همیشگی اش بر آنها خروشید و کرد و ترک و بلوچ و آذری و ترکمن را به اتحاد ملی فرا خواند. وقتی نظامیان همسایه غربی مست از دلارهای نفتی، خاک وطن را مورد هجوم قرار دادند، باز هم صدای ناظری بود که شیردلان را به شکار دشمن بعثی فرا می خواند. صدای او بود که مظلومیت "شهید" را به تصویر می کشید و "کاروان شهید" به راه می انداخت و باز هم صدای اساطیری او بود که آزادی خرمشهر از دست متجاوزان عراقی را به مذاق ایرانیان درد کشیده از طعم تلخ تجاوز، شیرین تر کرد.
اینک با چنین پشتوانه ای پر بار از فرهنگ و هنر و حماسه و میهن دوستی، چرا ناظری را فراموش کردیم تا با نشان فرهنگی فرانسوی ها دوباره در کانون توجه رسانه ها و افکار عمومی ما قرار گیرد؟ آیا او مستحق دریافت نشان از دستمان نبود؟ یا اینکه ما چنین توفیقی نداشتیم تا از فرزند خلف ایران و کبک خوشخوان زاگرس قدردانی کنیم؟
http://hooshang-samani.blogfa.com
هوشنگ سامانی


همچنین مشاهده کنید