پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


نویسنده خشمگین


نویسنده خشمگین
نورمن میلر، نویسنده متفاوت و جنجالی ادبیات آمریکا از شوکه کردن جامعه باکی نداشت، او با دندان های بهم فشرده به جامعه یورش می برد. آثارش وقایع نگاری آمریکا در قرن بیستم است.
«من ترسی از مرگ ندارم، چرا باید بترسم » این جمله ای است که نورمن میلر در ماه سپتامبر در گفت وگو با مجله اشترن (Stern) گفته بود. او تا آخر سعی داشت نقش پیرمردی پر جار و جنجال و بزن بهادری جوانمرد را بازی کند که با کنجکاوی به مرگ نیشخند می زند. همواره به دنبال داستانی بود که ارزش بازگو کردن داشته باشد.
او آنجا که رفته رفته موضوعات قابل توجهش ته کشید مجبور شد خود را وقف آخرین و بزرگترین آنها نماید: موضوع خدا. «گفت وگو با خدا: گفت وگویی استثنایی» نام آخرین کتاب نورمن میلر بود، کتاب کم حجم بامصاحبه هایی که دوست و نماینده اش مایکل لنون با این نویسنده هشتاد و چهار ساله درباره عقیده اش در باب ایمان به خدا انجام داده بود. این کتاب حدود یک ماه پیش در ۱۶ اکتبر منتشر شد.
● همیشه متفاوت
نورمن میلر در ماه های اخیر لطیفه مورد علاقه ای داشت که مکرراً آن را تعریف می کرد. طبق این لطیفه او بعد از مرگش در سالن سردی انتظار می کشید. از او می پرسند که اگر قرار باشد دوباره متولد شود دوست دارد چه شکل و شمایلی داشته باشد، می گوید: « یک ورزشکار سیاهپوست. فرشته می گوید: همه همین تقاضا را دارند، ما بیش از حد کفایت ورزشکار سیاهپوست اسم نویسی کرده ایم. بگذارید ببینیم برایتان چه پیش بینی کرده ایم. آها، شما به عنوان یک سوسک در بروکلین دوباره متولد خواهید شد. اما خبر خوش این است که شما سریعترین سوسک خیابان خواهید شد.» نورمین میلر در عمرش کارهای مختلفی کرد: سرباز در جنگ جهانی دوم، روزنامه نگار، نویسنده پر فروش، وجدان انتقادی- اخلاقی ملت آمریکا درباره ویتنام، مجازات اعدام و جنگ عراق . پدر ۹ فرزند بود و نزدیک بود شهردار نیویورک شود؛ هنرپیشگی نیز کرد و آدمی متفاوت و جنجال آفرین بود. او که در سال ۱۹۲۳ در نیوجرسی از پدری مهاجر و اهل لیتوانی به دنیا آمده بودهمیشه سعی داشت از طریق نوشتن تابوشکنی کند. حتی در آخرین سال ها که خوانندگان آمریکایی و اروپایی را با رمانی درباره آدولف هیتلر آشفته کرد. در این رمان که از دیدگاه یک شیطان بازگو می شود او هیتلر را فرزندی نامشروع معرفی می کند.
● مرد خشمگین
هیتلر- صد البته دیو بزرگی بود که بشریت به جهان آورده بود- در آتلیه شخصیت هایی که میلر در دهه شصت خود را منحصراً وقف پرداختن به معضلات روحی شان کرده بود فقدانش احساس می شد. کتاب میلر درباره هیتلر با نام «قصر در جنگل» متأسفانه به لحاظ ادبی با عدم موفقیت فوق العاده ای روبه رو شد. جذبه ای که هیتلر برای میلر داشت از دوران کودکیش نشأت می گرفت. میلر با آخرین رمانش این شیطان نخستین خاطراتش را طرد کرد، به این شکل که او را به صورت پسرکی نحیف و روان نژند به تصویر کشید.
شاید این از ویژگی های منحصر بفرد نورمن میلر بود که از مطرح کردن چنین داستان های زمختی باکی نداشت. در حالی که نویسندگان معاصرش همچون فیلیپ راث، جان آپدایک، سال بلو «نوول های بزرگ آمریکایی» را می نوشتند و به خاطر هنرشان مورد تجلیل قرار می گرفتند. میلر که به لحاظ هنر نویسندگی کم استعداد تر از آنها بود در گل ولای ورطه های انسانی می لولید و با علاقه ای خاص به جراحت های اجتماعی و سیاسی موطنش آمریکا می پرداخت. او در این زمینه مهارت خوبی داشت: ژورنالیست تر از تام ولف بود و قلم بدست تر و حاضر جواب تر از نوآم چامسکی، دیگر منتقدان بزرگ جامعه آمریکایی.
● نویسنده ای صاحب نفوذ
نورمن میلر یکبار داعیه اش را در مورد نویسندگی با این جمله بیان کرده بود: «می نویسم، چون دوست دارم به درون انسان ها نفوذ کنم و بدین طریق بر تاریخ دورانم اندک تأثیری بگذارم.» او با نگاشتن ۳۲ کتاب و ۱۰ فیلمنامه، که چهار تایش را خود کارگردانی کرد، براستی توانست این خواسته اش را متحقق کند. او در کنار نویسندگان قدیمی تری همچون ارنست همینگوی، تنسی ویلیامز یا هنری میلر در زمره بانفوذ ترین نویسندگان مدرن آمریکایی محسوب می شود. از همان نخستین حضورش در صحنه ادبی در سال ۱۹۴۸ بسیار پر سر وصدا بود: نخستین و تاکنون موفق ترین رمانش «برهنه ها و مرده ها» که در آن پسر یک مهاجر اهل لیتوانی تجربیاتش را به عنوان سرباز در جنگ جهانی دوم تشریح می کند. این اثر خیلی زود به کتاب بین المللی و پرفروش تبدیل شد. میلر که دوران سربازی اش را در ژاپن و جزایر فیلیپین گذرانده بود و پیش از این که به نویسندگی بپردازد در نظر داشت مهندس هواپیما بشود با این کتاب شاهکاری سرد آفرید که در آن جنگ و آشفتگی هایش را در تصاویری برنده و روشن عرضه می کرد.
با این که رمان های پرحجم بعدی اش «پارک گوزن»، «لشکریان شب» یا «در حاشیه بربریت» او را به عنوان نویسنده ای سنگین وزن مشهور کرد، با این حال یک بار رمان را «دشوارترین شکل ادبی» خواند. میلر همچنین با نوشتن گزارش هایی برای مجلاتی نظیر «اسکوایر» یا «ویلیج وویس» جنجال های زیادی آفرید.
البته بعد از انتشار «برهنه ها و مرده ها» آثار بعدی اش سیری نزولی داشتند: «در حاشیه بربریت» و «پارک گوزن» که هر دو در سال های نخستین دهه پنجاه منتشر شدند نه با اقبال منتقدین ادبی روبه رو شدند و نه با استقبال خوانندگان. میلر به ناچار بااین واقعیت روبه رو شد که هرگز نخواهد توانست به مقام الگوی بزرگش ارنست همینگوی دست یابد، بنابراین خودش را وقف موضوعات ژورنالیستی کرد. کتاب های جنجال برانگیز «چرا در ویتنام هستیم» (۱۹۶۷) و «لشکریان شب» (۱۹۶۹) - که جایزه پولیتزر رانصیبش کرد - چهره جدیدی از وی را به نمایش گذاشتند؛ چهره ای خشمگین و سیاسی که متعلق به خودش بود.
● علاقه به شخصیت های افراطی
حاصل علاقه اش به کشف و تفحص ، زندگینامه هایی بود که در باره معاصرانی نظیر پیکاسو، محمدعلی کلی، مریلین مونرو یا قاتل کندی به نام لی هاروی اوسوالد نگاشت. میلر خوب می دانست که چطور باید دراین شخصیت جنبه های تازه و ناشناخته ای را پیدا کند. یک بار در مورد آثار بیوگرافیکش نوشت: «همیشه نوشتن درباره انسان هایی که برتر از خودم بوده اند - شجاع تر ، زیباتر، قوی تر یا پر رمز و رازتر- برایم چالش برانگیز بوده است.» در دهه نود در کتاب «ارواح» زد و بندهای پنهانی سازمان سیا را فاش کرد و در کتاب «داستان اوسوالد» یک بار دیگر به طور مفصل به شخصیت لی هاروی اوسوالد - ضارب جان اف.کندی - پرداخت.
نورمن میلر همچنین نخستین نویسنده بزرگ آمریکایی بودکه در سال ۲۰۰۳ با استناد به کتابش «چرا در ویتنام هستیم» - چاپ شده در سال ۱۹۶۷- به سیاست های جنگی جورج بوش اعتراض کرد و به واقعه ۱۱ سپتامبر پرداخت.
او در جایی گفته علاقه اش به شخصیت هایی افراطی یا مافوق طبیعی به خاطر پیشرفت شخص خودش به عنوان نویسنده بوده است. بعد ازموفقیت فوری «برهنه ها و مرده ها» برایش محرز شد که دیگر نخواهد توانست مانند دیگر همکارانش بی سروصدا به کارش بپردازد. پس از گذشت سالها به جایی رسیدکه از شهرتش به عنوان مزیتی برای نویسندگی اش استفاده کند. «در وضعیتی قرار گرفتم تا انسان هایی را که زندگی شان غیرعادی بود درک کنم. به همین دلیل درباره شخصیت های نامتعارف بسیاری قلم زده ام.» شخصیت های غیرمتعارف در کشوری غیرمتعارف. نورمن میلر تنها نویسنده نسلش بود که یک وقایع نگار و یک زمین شناس ادبی بود، زمین شناسی که در گسل های متعدد آمریکا در مورد ماهیت واقعی این کشور به تحقیق می پرداخت.او همچون گونترگراس، دن کیشوتی بود که سعی داشت با تخیل پردازی وضعیت کشورش را بهبود بخشد، با واژه ها ، داستانها و مقالات. در تابستان امسال به روزنامه «ولت» گفت :« همیشه از آمریکا خشمگین بوده ام و همیشه عاشق آن. «متعادل کردن این تضاد رسالت میلر بود . حدود دو ماه قبل به مجله «اشترن» گفته بود: «آیا فرض نویسنده دراین نیست که بگوید : من آن چیزی را توضیح می دهم که دیگران قادر به توضیحش نیستند هر وقت که نویسنده نوشتن رمانی را آغاز می کند در تلاش است تا چیزی را ثابت کند.» اگر گذرتان به نیویورک افتاد به سوسک های تندرو توجه کنید. این نویسنده آمریکایی که گاه کافکا را الگویش می خواندو گاه داستایوفسکی را و از پرنفوذترین منتقدین دولت و جامعه آمریکا به شمار می رفت در دهم نوامبر درگذشت.
مترجم: سهراب برازش ‎/ منبع: مجله «اشپیگل»
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید