جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

دین در صدف آموزش


دین در صدف آموزش
کتاب و سنت مهم ترین منابع دین اسلام هستند و توجه به مضامین آنها در امر آموزش در مقاطع و مراحل گوناگون آموزشی از ضروریات سیاست های کلان آموزشی است.
روح و حقیقت دین، ایمان و محبت به خدا است و انسان زمانی به سعادت واقعی دست می یابد که ایمان و محبت سراسر وجودش را فرا گیرد و او را از علایق مادی و فانی دنیوی تهی کند و در مسیر صحیح زندگی قرار دهد. این مهم با شناخت حقایق کتاب و سنت و پیروی از دستورهای الهی میسر است و سرپیچی و تخلف از دستورهای الهی نشانه عدم محبت و ایمان به او است. خداوند جزئیات برنامه سعادت بشر را توسط پیامبر اسلام (ص) به بشر ارزانی داشته و سنت آن حضرت و ائمه معصوم (ع)، تشریح جزئیات کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم است.
بر مسلمانان واجب است که حقایق و احکام (اوامر و نواهی) الهی را از منابع دست نخورده به دست آورند و مطابق آنها رفتار کنند تا به سعادت برسند. بی تردید کتاب و سنت، مواد اولیه برنامه سعادت بشر را به دست می دهند و عدم آگاهی به آنها یکی از علل مهم انحراف انسان ها در طول تاریخ بوده است. اما نباید این نکته را هم نادیده گرفت که آموزش نادرست و به کار نگرفتن روش های صحیح در آموزش مضامین کتاب و سنت هم می تواند گمراه کننده باشد و یا تأثیر مناسبی نداشته باشد بنابراین پرسش مهمی در این باره مطرح می شود که «در آموزش مضامین کتاب و سنت از چه روش هایی می توان کمک گرفت » پرسش دیگری هم در این زمینه مطرح می شود و آن اینکه: «اگر روش های گوناگونی برای آموزش مضامین کتاب و سنت در کار است، کدام یک از آنها سودمندتر است » برای اینکه پاسخ مناسبی برای این دو پرسش بیابیم، باید روش های گوناگون موجود را بررسی کنیم. این روش ها عبارتند از:
۱) روش استدلالی
یکی از روش های متداول در آموزش مضامین کتاب و سنت روش استدلالی است. معمولاً در برخی کتاب های تعلیمات دینی و معارف چنین روشی به کار می رود. در این روش آموزه های دینی براساس معیارهای عقلی اثبات می شود. علم منطق از قدیم این معیارها را بررسی کرده و نحوه صحیح استدلال را به ما آموخته است. در این روش، مقدماتی برای اثبات مطلوب ترتیب داده می شود و براساس آنها نتیجه که یک آموزه دینی است، اثبات می شود.
بی تردید این روش در حوزه های خاصی کارآیی بسیاری داشته است؛ اما برای ارزیابی آن در امر آموزش به چند نکته اشاره می کنم:
▪ دین پیش از هر چیز ماهیت ارتباطی دارد؛ بدین معنا که دین درحقیقت پیام الهی است که خداوند آن را به بشر ارسال کرده است. در دانش ارتباطات (Communication theory) در تحلیل پدیده ارتباط، فرستنده و گیرنده و پیامی در نظر گرفته می شود. (نک: اسولیوان و...، ،۱۳۸۵ ص ۸۸) خداوند هم فرستنده این پیام و بشر گیرنده آن است. این ارتباط اشکال گوناگونی داشته است. خود خداوند در انتقال دادن مراد جدی اش به استدلال و روش های منطقی بسنده نکرده است. قرآن، هم از نکات هنری سود می جوید، هم در پاره ای موارد استدلال می کند و هم شکل دیالوگ دارد و ... خود قرآن می فرماید:
ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ ...
با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن ...
جدال احسن، روش استدلالی خاصی است که پیامبران الهی برای تقویت حق از آن استفاده کرده اند؛ اما تنها روشی نیست که آنها به کار گرفته اند. بنابراین شکل ارتباطی دین اقتضا می کند که تنها به روش استدلال بسنده نکنیم؛ البته خود قرآن نمی کوشد که همه معارفش را با استدلال های منطقی یا فلسفی ارائه دهد. این نکته دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد: یک دلیل ممکن است این حقیقت باشد که این روش همگانی نیست؛ یعنی همگان توانایی فهم استدلال های منطقی و فلسفی را ندارند. استدلال معمولاً از مکانیسم پیچیده ای پیروی می کند که استفاده از آن، تعلیم را دشوار می سازد.
▪ همه آموزه های دینی اخباری نیستند و بخش وسیعی را انشائیات تشکیل می دهد. آموزه های اخباری دین که بیشتر در بخش عقاید می گنجند، قابل تصدیق و تکذیبند. معمولاً روش استدلالی در این بخش به کار گرفته شده است و در آموزش بخش انشائیات کمتر می توان از این روش استفاده کرد. انشائیات قابل صدق و کذب نیستند تا آنها را با روش استدلالی اثبات کنیم.
▪ روش استدلالی را در مقاطع سنی بالا می توان به کار گرفت و معمولاً در سنین پایین تر قدرت درک استدلال بشر ضعیف تر است و تدریجاً با رشد عقل و بالا رفتن سن به کمال می رسد. در روان شناسی ژنتیک، تحقیقات جالبی در این باره صورت گرفته و نحوه رشد دستگاه مفاهیم و توان استدلالی بشر در مقاطع سنی گوناگون بررسی شده است. استدلال و روش استدلالی نیاز ثابت بشر در همه مقاطع نیست. دین هم برای همه مقاطع برنامه و سخن دارد؛ از این رو باید نیازهای همه مقاطع را بررسی کرد.
▪ روش استدلالی آموزه های دینی را به فضای خاصی انتقال می دهد. در این روش مسائل در فضای عقلانیت بشری حل می شود. با آنکه این روش در محدوده خاصی کارآیی دارد، ولی همه حقایق دین را نمی توان در این فضا مطرح کرد. امام صادق (ع) در روایتی به ابان بن تغلب فرمود:
إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُصَابُ بِالْقِیَاسِ
همانا دین خدا با قیاس به دست نمی آید.
در اصول کافی هم این روایت آمده که خداوند دو حجت دارد: حجت باطنی و حجت ظاهری. حجت باطنی همان عقل است. برخی از اصولیون در جمع این دو روایت گفته اند که عقل مستقل از دین نمی تواند همه حقایق دین را بیابد و عقلی که حجت باطنی است، همان عقلی است که به نورانیت شرع روشن شده و در پرتو آن عمل می کند. (مظفر، ۱۴۰۳ هـ ، ج ،۲ ص ۱۰۹ ـ ۱۲۰)
خلاصه، این روش محدودیت های خاصی دارد و در همه موارد کارایی ندارد.
۲) روش دیالوگ
یکی از روش های دیگر متداول در آموزش مضامین دینی کتاب و سنت روش دیالوگ است. در این روش، آموزه دینی از طریق گفت وگو و دیالوگ انتقال داده می شود. استاد از طرح دیدگاه خاصی آغاز می کند و در مقابل از شاگردان خود می خواهد که نظرشان را در این باره بگویند. آنها هم سخن خود را می گویند و استاد درباره آن بحث می کند و این روش تا آنجا ادامه می یابد که استاد در پایان به آموزه و دیدگاه مورد نظر می رسد.
این روش از مخاطب فعالیت بیشتری می طلبد و حالتی پویا دارد؛ بدین معنا که مخاطب دیگر شنونده و یا خواننده محض نیست، بلکه خود در آموزش مشارکت دارد. در مقابل، در روش استدلالی مخاطب مشارکت و فعالیتی ندارد و تنها مصرف کننده است. او تنها در فهم استدلال تلاش می کند. در مقایسه با روش استدلالی، روش دیالوگ روشی زنده است؛ زیرا مخاطب در این روش به تمام معنا در آموزش مشارکت دارد. در آموزش فلسفه سقراط این روش را به کار گرفت؛ ولی ارسطو روش عقلی و استدلالی را به کار بست.
آثار افلاطون که به اعتقاد برخی همان تقریر درس های سقراط است، آکنده از گفت وگوها و دیالوگ های مهم است. این گفت وگو مباحث دشواری مانند مباحث فلسفه را بسط می دهد و مخاطب را به صورت طبیعی در قلمرو آنها وارد می سازد. قرآن مجید هم این روش را در برخی موارد به کار می گیرد و گفت وگوهایی میان افراد و یا میان خداوند و دیگران نقل می کند. این روش، مخاطب و یا خواننده را در جریان طبیعی گفت وگو قرار می دهد و ماجرا را به شکل زنده تری درمی آورد؛ به گونه ای که مخاطب احساس می کند خودش در این گفت وگو شرکت دارد.
۳) روش داستانی
قرآن کریم می فرماید:
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ
ما بهترین سرگذشت ها را از طریق این قرآن که به تو وحی کردیم، برتر بازگو می کنیم و مسلماً پیش از این، از آن خبر نداشتی.
یکی از ویژگی های مهم قرآن اشاره به داستان های مهم تاریخی است. بی تردید یکی از راه های آموزشی آموزه های دینی، آوردن داستان های گوناگون تاریخی است. داستان به مفهوم گسترده آن ترتیبی از حوادث گذشته است. به عبارت دیگر، یک یا چند حادثه در زمان گذشته که ترتیبی خاص دارند و در مجموع یک داستان را تشکیل می دهند. معمولاً یک داستان نویس، یک یا چند حادثه و نیز وضعیت ها، شخصیت ها و محیط های ویژه ای را برمی گزیند و آنها را به زبانی تعبیر می کند. این زبان گاهی به گونه روایت پیوسته و گاه هم به صورت گفت وگو و یا آمیخته ای از هر دو است. هر کدام از اینها هدف فکری معینی را دربردارد. نویسنده، عناصر این هدف را در دایره رفتارهای ممکن و محتمل (نه رفتارهای ممتنع) می آورد و این کار براساس «گزینش» ویژه ای از همان عناصر مزبور انجام می شود. (نک: بستانی، ،۱۳۸۴ ص ۱۳)
نکته جالب توجه اینکه داستان نویس هیچ گاه همه حوادث مرتبط را ذکر نمی کند و تنها به گزینش از میان حوادث گذشته دست می برد. این گزینش متناسب با هدفش صورت می گیرد. این نکته در مورد نصوص دینی بیشتر مشهود است؛ به عنوان مثال در داستان حضرت یوسف، قرآن همه حوادث رخ داده را ذکر نمی کند و تنها به ذکر حوادث مرتبط با هدفش بسنده می کند . در این میان حلقه های مفقوده بسیاری به چشم می خورد که باید آنها را با رجوع به منابع روایی و تاریخی پر کرد. داستان های دینی در مقام آموزش به بازسازی نیاز دارند. نصوص دینی، مانند قرآن مواد اولیه داستان ها را به ما می دهد و ما هم برای اینکه آنها را به صورت آموزشی مناسب درآوریم، باید آنها را بازسازی کنیم. در توضیح نحوه بازسازی باید به دو نکته اشاره کنیم:
▪ گاه ممکن است همان داستانی را که در قرآن و یا روایات آمده است، در امر آموزش به کار بریم. این نوع داستان به پردازش و بازسازی نیازمند است. باید حلقه های مفقوده در اجزای آن را به نحوی مناسب پر کرد. بازسازی در این مورد به معنای یافتن حلقه های مفقوده است. از این گذشته، در نصوص دینی در نقل داستان دقیقاً همان ترتیب وقوع حوادث رعایت نمی شود؛ به عنوان نمونه در بیان داستان اصحاب کهف، قرآن از پناه بردن آنها به غار آغاز می کند و سپس برمی گردد و به حوادث قبلی می پردازد. بازسازی در این مورد، یافتن ترتیب واقعی وقوع حوادث و نقل داستان به همان صورت است.
▪ گاه در یک متن آموزشی همان داستان موجود در نصوص دینی را نمی آوریم؛ بلکه برای یک آموزه داستان سرایی می کنیم؛ به عبارت دیگر مضمون کتاب و سنت را در قالب یک داستان ارائه می دهیم. در این صورت کار بازسازی دو چندان می شود. باید با رجوع به حوادثی که در زندگی روزمره رخ می دهد، ماجرایی را برای آموزش مضمون مورد نظر بازسازی کرد؛ همچنین در این مورد، می توان امر بازسازی را به صورت های گوناگونی انجام داد و بی تردید، برخی از این صورت ها مزیت های خاصی بر دیگر صورت ها دارند. در روش داستانی می توان از دستاوردهای نقدادبی هم استفاده کرد و براساس مطالب کلی که در این رشته بیان می شود، به قوت و غنای این روش افزود. اشاره به چند نکته در مورد این روش ضروری است:
۱) این روش در مقایسه با روش استدلالی و دیالوگی جذابیت ویژه ای دارد. روش داستانی از لحاظ روانی تأثیر ویژه ای بر مخاطبان خود دارد که چه بسا روش استدلالی و عقلی یا دیالوگی آن را ندارد. نحوه بازسازی ماجرا و داستان در میزان تأثیر بر مخاطب اثر می گذارد.
۲) تأثیر این روش مانند دیگر روش ها در مورد گروه های سنی مختلف متفاوت است و در این مورد نیز باید مطالعات میدانی صورت گیرد تا مطابق دستاوردهای این مطالعات، میزان بهره گیری از این روش در مورد گروه های سنی متفاوت مشخص شود.
۴) روش هنری
امروز هنر به معنای وسیع آن به عنوان یکی از روش های انتقال آموزه ها به کار گرفته می شود. برخی از محققان اعتقاد دارند که قرآن هم تا حدی از این روش سود جسته است. تصور نادرستی از هنر وجود دارد که بر طبق آن هنر صرفاً برای ایجاد لذت (در خوانندگان یا شنوندگان) کارآیی دارد. نگرش های مادی به مقوله هنر چنین دیدگاهی را پذیرفته اند؛ اما هنر در موارد بسیاری برای انتقال اندیشه ها به کار گرفته می شود و همواره حامل مضمون معرفتی ویژه ای است. (بستانی، ،۱۳۸۴ ج ،۱ ص ۱۵)
فیلسوفان دیدگاه های بسیار جالبی درباره هنر دارند. برخی از فیلسوفان اسلام به این نکته اشاره کرده اند که کارکرد هنر صورت بخشی به معقولات است؛ به عبارت دیگر، ذهن گاه مطالب معقول را در قالب صورت های حسی بازسازی می کند. نقاشی، شعر و دیگر امور هنری همه جزو این نوع فعالیت هستند. می دانیم که در ریاضیات از کمیت و اشکال گوناگون مانند مثلث، مربع و غیره بحث می شود. کارکرد اصلی ریاضیات هم به اعتقاد فیلسوفان در حیطه صورت بخشی است. ریاضیات با صورت های کمی سر و کار دارد و از این جهت به هنر شبیه است. هنر با صورت بخشی به معقولات، فهم آنها را ساده تر می سازد؛ البته نقش هنر تنها ساده سازی نیست، بلکه قوه تخیل بشر را برمی انگیزد و او را به قلمرو اموری وارد می کند که با بحث عقلی صرف امکان پذیر نیست. معمولاً نقش معرفتی که در روش هنری وجود دارد، در امر آموزش چندان مورد توجه قرار نگرفته است. گاه این روش تأثیراتی می تواند داشته باشد که در دیگر روش ها مشاهده نمی شود. قرآن گاه تشبیه های هنری بسیار ظریفی را در القای حقایق دینی به کار می گیرد. این تشبیه ها جنبه هنری دارد و تأثیرات خاصی را در مخاطب به وجود می آورد.
در روایتی از امیرمؤمنان علی (ع) آمده:
العاقل إذا تکلم بکلمه أتبعها حکمه و مثلا و الأحمق إذا تکلم بکلمه أتبعها حلفا
عاقل هر زمان که سخنی بگوید، در پی آن حکمتی و مثلی می آورد؛ ولی احمق هر زمان که سخن براند، در پی آن سوگندی می آورد.
شناسایی تمثیل های مختلف و قطعات شعر در موضوعات مختلف به مثابه ابزاری بسیار سودمند در امر آموزش است.
درخصوص استفاده از جلوه های هنری می توانیم به استفاده درست از کارهای گرافیکی و خطاطی اشاره کنیم. نوشتارهایی که با خطی زیبا بر روی تابلو نوشته می شود یا مطالبی که با نقاشی های گوناگون ارائه می شود، به طرزی زیبا و بدیع مقصود خود را به مخاطب می رساند. یکی از تفاوت های این روش با دیگر روش ها، مقبولیت عمومی آن است. هنر در موارد بسیاری می تواند مقبولیت همگان را برانگیزد؛ در صورتی که درک روش استدلالی و غیره به گروه های بسیار محدودی اختصاص دارد.
مهمترین نقدی که بر روش های رایج در آموزش دین وجوددارد عبارتند از:
▪ در کاربرد بسیاری از این روش ها، مقاطع مناسب سنی در نظر گرفته نمی شود؛ چنان که گفتیم، هر روشی را در مورد هر مقطع سنی نمی توان به کار گرفت. به عبارت دیگر، تحقیقات روان شناختی عمیق که پشتوانه به کارگیری روش های آموزش دین هستند، به چشم نمی خورد. این قبیل تحقیقات قادرند مشخص کنند که در چه مواردی، کدام یک از این روش ها را با چه میزانی باید به کار بست.
▪ معمولاً به روش های هنری و دیالوگی و اهمیت آنها در امر آموزش دنیا کمتر توجه شده است. در عصر جدید، هنر و روش های هنری در امر آموزش و تبلیغ، جایگاه ویژه ای یافته است. بر همین قیاس، روش دیالوگی هم اهمیت دو چندانی دارد و باید به نحوی که متناسب این روش ها است، در بالاترین حد در آموزش دین لحاظ شود.
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی نیا
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
منابع:
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تاریخ ۳۰ آبان ماه همایشی به منظور نقد و بررسی « آسیب شناسی تربیت دینی » برگزار کرد . مکتوب حاضر از جمله مقالاتی است که در این همایش ارائه شد .
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید