پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

جنگ نامتقارن لبنان و امنیت ملی اسرائیل


جنگ نامتقارن لبنان و امنیت ملی اسرائیل
اسرائیل به منظور نابودی حزب الله و تامین امنیت مرزهای شمالی خود با طرح و نقشه قبلی تهاجم گسترده ای را در ژوئن ۲۰۰۶ به لبنان آغاز کرد، اما پس از ۳۳ روز جنگ تمام عیار به هیچ یک از اهداف نظامی و سیاسی خود دست نیافت. ناکامی ارتش و شکست راهبردها و تاکتیک های نظامی ضریب امنیت ملی اسرائیل را در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کاهش داده است. این مقاله درصدد شناسایی و سپس توصیف و تحلیل تأثیرات این جنگ بر امنیت ملی اسرائیل در چارچوب نظریه جنگ نامتقارن می باشد.
مهم ترین ارزش و حیاتی ترین منفعت کشورها در نظام بین المللی غیر متمرکز و خودیار(۲)، امنیت ملی است. در یک نظام آنارشیک که فاقد اقتدار و حکومت مرکزی است، کشورها بقای خود را بر هر امر دیگری مرجح می دانند و رفع و دفع تهدیدات امنیتی را مقدم می دارند. طبعاً، یک واحد سیاسی و موجودیتی که بر پایه اشغال سرزمینی و نظامی گری و جنگ شکل گرفته، بیش از همتایان دیگر خود احساس ناامنی و تهدید می کند.
بنابراین، امنیت دولت بهبود و یهودیان ساکن در فلسطین، همواره در صدر اولویت های سیاسی خارجی و امنیتی اسرائیل قرار داشته است. اگرچه این هدف در طول حیات اسرائیل تداوم یافته است ولی رهنامه ها (دکترین ها) و راهبردهای متفاوتی برای تحقق آن تدوین واجرا شده است.
ماهیت نظامی –اطلاعاتی اسرائیل و محاصره آن توسط کشورهای عربی که موجودیت آن را به رسمیت نمی شناختند، امنیت نظامی را در راهبرد امنیت ملی این رژیم اهمیت و اولویت بخشیده است. به گونه ای که اسرائیل برای تامین امنیت خود و دفع تهدیدات نظامی خارجی، با تکیه بر قدرت نظامی، شش بار با همسایگان عرب جنگیده است. ششمین جنگ اسرائیل با اعراب در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ با تهاجم گسترده و همه جانبه ارتش اسرائیل به لبنان به منظور نابودی حزب الله به وقوع پیوست. نبرد تمام عیاری که ۳۳ روز به طول انجامید و با صدور قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت مبنی بر ترک مخاصمات پایان پذیرفت. جنگی که مهم ترین هدفش افزایش ضریب امنیتی اسرائیل از طریق رفع و دفع تهدیدات حزب الله بود.
این مقاله درصدد شناسایی و سپس توصیف و تحلیل تاثیرات این جنگ بر امنیت ملی اسرائیل در عمل می باشد. هدف، یافتن پاسخ به این پرسش بنیادی است که: نبرد ۳۳ روزه لبنان چه تاثیرات و پیامدهای امنیتی برای اسرائیل و امنیت ملی آن داشته است؟ در درون این سؤال اصلی، پرسش های فرعی دیگری نهفته است: تهدیدات امنیتی نامتقارن ناشی از جنگ، چگونه امنیت نظامی اسرائیل را تحت تأثیر قرار داده است؟ امنیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی – اجتماعی اسرائیل چه تأثیری از این جنگ پذیرفته است؟ قدرت و توان طرف های درگیر چه تغییر و تحولی یافته است؟
پاسخ احتمالی و موقت به سؤال اصلی، به عنوان فرضیه، این است که: ناکامی و عدم موفقیت اسرائیل در تامین اهداف خود در جنگ، ضریب امنیت ملی آن در ابعاد مختلف نظامی، سیاسی-اجتماعی و اقتصادی را کاهش داده است. جهت آزمون این فرضیه، نخست ماهیت و ویژگی های جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل به مثابه یک نبرد نامتقارن مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. در قسمت دوم، تهدیدات امنیتی برخاسته از جنگ علیه امنیت اسرائیل توضیح داده می شود. سرانجام، نتایج منطقی از مباحث در چارچوب نتیجه گیری ارائه می شود:
۱) نبرد نامتقارن(۳)
جنگ حزب الله و اسرائیل، نبردی نابرابر و نامتجانس محسوب می گردد که در گونه شناسی منازعات خشونت آمیز، جنگ نامتقارن به شمار می رود؛ زیرا، عدم تقارن همه جانبه بر دو طرف مبارزه حاکم بود. برای تبیین سرشت نامتوازن رویارویی نظامی حزب الله و اسرائیل، توضیح مفهوم وابعاد جنگ نامتقارن ضروری به نظر می رسد.
۱-۱) تعریف، ابعاد و سطوح
اگرچه در اکثر نبردها، طرف های متخاصم با هم متفاوت دارند ولی این تفاوت ها همواره به گونه ای نیست که موجب عدم تقارن گردد. بنابراین، جنگی را می توان نامتقارن خواند که اختلاف طرفین درگیری به اندازه ای است که یکی بر دیگری در یک یا چند حوزه تفوق کامل دارد. نوعی رابطه فرادستی و فرودستی بر طرفین نبرد حاکم است. بر این پایه، عدم تقارن راهبردی به معنای استفاده از نوعی تفاوت است که به پیروزی و غلبه بر دشمن می انجامد. {۱}
این اندیشه، سابقه دیرینه ای در جنگ دارد که در ازمنه مختلف معنا و مفهوم متفاوتی یافته است. تفکر راهبرد جنگ نامتقارن ریشه در افکار استراتژیست هایی چون لیدل هارت (۴) و ادوارد لات واک (۵) دارد که به ترتیب بر رهیافت غیر مستقیم براساس غافلگیری دشمن در غیر منتظره ترین مواقع و عدم کارآمدی و تأثیر ابزارهای به ظاهر کارآمد و مؤثر تاکید می ورزند. هارت استدلال می کند، همواره باید از نقاط قوت و قدرت حریف پرهیز کرد و در جستجوی نقاط ضعف و آسیب پذیری های او برای ضربه زدن بود.{۲ }
به رغم کاربرد نسبتا گسترده مفهوم عدم تقارن راهبردی در مطالعات امنیت ملی، هنوز تعریف واحدی از آن در دست نیست. هر یک از نظریه پردازان راهبردی، آن را به مفهوم متفاوتی به کار می برند. نشریه بررسی راهبرد مشترک(۶)، عدم تقارن راهبردی را این گونه تعریف می کند: عدم تقارن، اقدامات و تلاش هایی در جهت دور زدن یا تحت الشعاع قرار دادن قدرت و توانمندی حریف به همراه استفاده از نقاط ضعف و آسیب پذیری های او و به کارگیری شیوه هایی است که تا اندازه زیادی با روش های او متفاوت می باشد.
رویکرد نامتقارن درصدد ایجاد تاثیرات بزرگ روانی مانند شوک آفرینی، مختل کردن اراده، ابتکار و آزادی عمل دشمن است. شیوه های نامتقارن متضمن افزایش دامنه آسیب پذیری ها و نقاط ضعف دشمن است. این شیوه، معمولا از فناوری ها، تاکتیک ها و تسلیحات غیر مرسوم و ابتکاری سود می جوید ودر تمامی سطوح و ابعاد جنگ اعم از راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی در طیف نظامی گسترده ای کاربرد دارند. {۳}
داگلاس جانسون و استیون متز، عدم تقارن راهبردی را به صورت زیر تعریف می کنند:
«عدم تقارن در حوزه مسائل نظامی و امنیت ملی به معنای اقدام، سازمان دهی و اندیشه متفاوت از دشمنان برای پیشینه سازی برتری های خود از طریق بهره گیری از نقاط ضعف حریف، حفظ ابتکار عمل یا کسب آزادی عمل می باشد. این راهبرد می تواند به صورت سیاسی – راهبردی، نظامی – راهبردی، عملیاتی یا ترکیبی از همه آنها، یا در برگیرنده، روش ها، فناوری ها، ارزش ها، سازمان ها و دیدگاههای مختلف، یا آمیزه ای از کلیه آنها؛ کوتاه مدت یا بلند مدت، تعمدی یا سهوی؛ مستقل و مجزا یا ترکیبی ازرهیافت های متقارن و نامتقارن و در نهایت، دارای ابعاد روانی و فیزیکی یا هر دو باشد. {۴}
بنابراین، عدم تقارن راهبردی، چند بعدی بوده و شامل عدم تقارن مثبت یا منفی، کوتاه مدت یا بلند مدت، عمدی یا سهوی، کم خطر یا پرخطر، مستقل یا مشترک و مادی یا روانی می شود. عدم تقارن منفی نوعی تمایز است که یک طرف در استفاده از آسیب پذیری ها و نقاط ضعف حریف برای حفظ و کسب برتری بر او، از آن بهره می گیرد. اما عدم تقارن مثبت متضمن استفاده بهینه از نابرابری ها وناهمانندی ها برای کسب تفوق بر حریف است. هم چنین ممکن است عدم تقارن برای مدت طولانی ادامه یابد یا مدت کوتاهی دوام بیاورد. اما به طور کلی عدم تقارن راهبردی معمولا کوتاه مدت است.
فراتر از این، عدم تقارن می تواند تصادفی و بدون برنامه ریزی راهبردی باشد. یا برعکس، طراحی شده و مبتنی بر تفکر راهبردی صورت گیرد. از طرف دیگر، عدم تقارن های مختلف دارای هزینه ها و خطرات متفاوتی هستند. مثلا عملیات تروریستی اگرچه کم هزینه است، ولی امکان دارد در اثر واکنش شدید حریف، در بردارنده هزینه و خطرات بسیار بالایی باشد. بر خلاف این، حفظ برتری های فرماندهی، مدیریت و آموزش، با وجود اینکه هزینه بالایی دارد، اما از خطر کمتری برخوردار است. بر این پایه، شیوه های اقدام و ابزارهای نامتقارن ممکن است به صورت انحصاری یا در ترکیب با روش ها و ابزارهای متقارن به کار روند. سرانجام، عدم تقارن می تواند فیزیکی یا روانی یا ترکیبی از هر دو باشد. عدم تقارن روانی در چارچوب جنگ روانی و تبلیغاتی متبلور می شود.
عدم تقارن دارای سطوح مختلف و متفاوتی نیز می باشد. در سطح عملیاتی، عدم تقارن به معنای بهره گیری از ابزارها و شیوه های مختلف عملیاتی جهت مقابله با خنثی نمودن تفوق است؛ مانند جنگ های چریکی و نامنظم در مقابله با ارتش های نیرومند کلاسیک. عدم تقارن سیاسی – راهبردی، به کارگیری ابزار و وسایل غیر نظامی، برای کسب تفوق نظامی و استراتژیک است. بر این اساس، یک طرف ممکن است با مظلوم نمایی یا نشان دادن مظلومیت و قربانی بودن خود و وحشیگری دشمن، به برتری اخلاقی و عاطفی دست یابد. در نهایت، عدم تقارن نظامی – راهبردی، نوعی راهبرد نظامی است که بیشتر بر به کارگیری شیوه های نامتقارن مبتنی است تا روش های متقارن و متداول. {۵}
عدم تقارن اشکال مختلفی نیز می یابد. شش نمونه آن عبارتند از: نخست، عدم تقارن در شیوه کاربست مفاهیم عملیاتی، نظریه ها و دکترین ها یا رهنامه های تاکتیکی نسبت به دشمن، همانند مفهوم جنگی چریکی و نامنظم و دوم، عدم تقارن فناورانه، به معنای بهره گیری از فناوری نظامی پیشرفته تر نسبت به حریف می باشد. شکل سوم، عدم تقارن در نیت، تصمیم و اراده است. این نوع از عدم تقارن بدین معناست که یک طرف به علت اینکه بقاء یا منافع حیاتی آن در معرض خطر است، در مقایسه با دشمنی که منافع وجودی و حیاتی خود را تهدید شده نمی بیند، از انگیزه واراده بالاتری برای جنگیدن و تحمل هزینهٔ های غیر متعارف برخوردار است. عدم تقارن عزم و اراده در سطح عملیاتی، همان عدم تقارن روحیه است و رابطه تنگاتنگی با عدم تقارن هنجاری دارد. این گونه عدم تقارن در نبرد دشمنان برخوردار از هنجارها و باورهای متفاوت بروز می کند.
عدم تقارن صبر، بردباری، مدارا یا دیدگاه زمان، شکل دیگری از عدم تقارن است که رابطه دقیقی با عدم تقارن عزم و اراده و ایمان دارد. اگر رویکرد طرفین مخاصمه به طول زمان جنگ متفاوت باشد به گونه ای که یک طرف خواهان جنگ دراز مدت و فرسایشی باشد در حالی که حریف دیگر جنگ کوتاه مدت را ترجیح دهد، عدم تقارن صبر و تحمل شکل می گیرد. سرانجام، عدم تقارن سازمانی و ساختاری ناظر بر تفاوت و تمایز در تشکل، نظم و سازمان دهی نظامی طرفین متخاصم است.مانند رویارویی و نبرد شبکه های تروریستی سازمان یافته و سازمان های رهایی بخش با ارتش های کلاسیک. {۶}
۲) ماهیت نامتقارن جنگ لبنان
بر اساس تمهیدات نظری پیشین، می توان نتیجه گرفت که نبرد سی و سه روزه حزب الله لبنان با اسرائیل، نمونه بارز یک جنگ نامتقارن تمام عیاربه شمار می رود. کلیه ابعاد و اشکال عدم تقارن در ششمین جنگ اعراب واسرائیل یا سومین جنگ لبنان و اسرائیل مشهود است. زیرا کمترین تقارن بین توان، ابزارها، راهبردها، تاکتیک ها، اهداف، عناصر قدرت، سازمان دهی و فرماندهی نیروی مقاومت اسلامی لبنان و ارتش اسرائیل وجود دارد. پس این رویارویی نظامی علاوه بر نابرابر و ناعادلانه بودن، نبردی نامتقارن نیز می باشد.
۱-۲) ابعاد عدم تقارن
در جنگ اسرائیل و حزب الله، هر دو نوع عدم تقارن منفی و مثبت به چشم می خورد. از یک سو، اسرائیل نهایت استفاده را از نا برابری ها و ناهمانندی های خود نسبت به حزب الله در زمینه های مختلف، راهبردی، نظامی، تکنولوژیک و عناصر وابزار قدرت می کند تا به پیروزی و برتری سریع و سهل دست یابد. از سوی دیگر، نیروهای مقاومت سعی می کنند با سود جستن از آسیب پذیری ها و نقاط ضعف اسرائیل به اهداف ومنافع آن ضربه وارد سازند و امنیت ملی آن را به خطر اندازند. مهم ترین وبارزترین نمونه این عدم تقارن، استفاده اسرائیل از پیشرفته ترین سلاح ها از قبیل بمب های هوشمند، هواپیماهای مدرن و نیروی ذره ای فوق مدرن است. از طرف دیگر، حزب الله با هدف قرار دادن عمق خاک شمال اسرائیل با موشک های کاتیوشا و اتخاذ شیوه های جنگ نامنظم و چریکی، استفاده بهینه از آسیب پذیری های اسرائیل را نمود.{۷}
مدت زمان عدم تقارن بین دو طرف نیز به علت تمایز و تفاوت ماهوی حزب الله به عنوان یک بازیگر غیر دولتی و اسرائیل، بر خلاف معمول جنگ های بین دولتی، طولانی است. به گونه ای که این عدم تقارن در آینده نیز بر طرف نشده و ادامه خواهد یافت. مقاومت و عملیات برنامه ریزی شده جنبش حزب الله و عملکرد هدفمند آن از سال ۲۰۰۰ میلادی بیانگر عدم تقارن ارادی و طراحی شده بین طرفین جنگ است. به عبارت دیگر، راهبرد مقاومت و جنگ ۳۳ روزه بر اساس آسیب پذیری های اسرائیل طراحی و اجرا گردید. اسرائیل نیز بر پایه یک استراتژی نظامی به منظور تامین اهداف و آماج از پیش معین و مشخص،تهاجم گسترده خود به لبنان را آغاز نمود. {۸}
تخریب گسترده و همه جانبه زیر ساخت های اقتصادی واجتماعی لبنان، کشتار شهروندان غیر نظامی و آواره شده نزدیک به یک میلیون نفر حکایت از هزینه سنگین جنگ برای لبنان دارد. همان گونه که دبیر کل حزب الله اعلام نمود، این جنبش انتظار واکنش شدید اسرائیل به صورت یک جنگ تمام عیار و مخرب را نداشت. از طرف دیگر، اسرائیل نیز خسارات مادی و هزینه های غیر مادی غیر قابل پیش بینی را متحمل شد. بمبماران مناطق شمالی اسرائیل توسط حزب الله موجب تلفات جانی و خسارات مالی زیادی گردید. همچنین قریب به یک سوم جمعیت اسرائیل مجبور به ترک محل سکونت خود شدند. اما بیشترین هزینه اسرائیل به صورت معنوی در قالب از دست رفتن اعتبار و روحیه ارتش آن و شکسته شدن اسطوره شکست ناپذیری ارتش یهود تبلور یافت، لذا، جنگ لبنان از نظر میزان هزینه و خطر نیز یک نبرد نامتقارن به شمار می رود.{۹}
شیوه اقدام، تسلیحات، ابزارها و تاکتیک های جنگی حزب الله در طول جنگ مبیین نوعی عدم تقارن انحصاری و ابتکاری است. چون نیروهای مقاومت اسلامی لبنان در صحنه نبرد بیش از آنکه از روش ها و ابزارهای سنتی و متداول نظامی استفاده کنند از شیوه ها، تاکتیک ها و وسایل ابتکاری و حتی منحصر به فرد سود می بردند. روش ها و ابزارهایی که برای ارتش اسرائیل ناشناخته و غافلگیر کننده بود. عدم تقارن روانی نیز یکی دیگر از ویژگی ها و ابعاد رویارویی نظامی اسرائیل و حزب الله می باشد. ارتش و به ویژه نیروی هوایی اسرائیل با اتخاذ راهبرد سرزمین سوخته تلاش کرد با بمباران و تخریب مناطق مسکونی و زیر بنای اقتصادی – اجتماعی لبنان و حزب الله و مجازات دسته جمعی حامیان آن، با ایجاد جو رعب و وحشت مقاومت و روحیه آنان را در هم شکند. کشتار کودکان و شهروندان عادی مانند فاجعه قانا به منظور نشان دادن مجازات سخت ارتش اسرائیل و هراساندن مردم صورت گرفت تا آنان دست از حمایت رزمندگان مقاومت بکشند.
در مقابل نیروهای حزب الله با شلیک روزانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ موشک کاتیوشا به شمال اسرائیل ضمن به نمایش گذاردن قدرت و توان موشکی خود، خوف و ترس بی سابقه ای را به وجود آوردند. به گونه ای که نه تنها شهروندان و ساکنان این مناطق، بلکه نیروی های احتیاط و ارتش اسرائیل نیز روحیه خود را از دست دادند. در نتیجه، در جنگ نامتقارن روانی، حزب الله از موفقیت بیشتری سود برد. {۱۰}
۲-۲) سطوح و اشکال عدم تقارن
در جنگ ۳۳ روزه لبنان هر سه سطح عدم تقارن آشکار و نمایان می باشد که در اشکال مختلفی تبلور و تجلی یافت. در سطح نظامی – راهبردی عدم تقارن به صورت تدوین و اجرای راهبرد نظامی متمایز و به کارگیری متفاوت مفاهیم، نظریه ها ودکترین های جنگی مشهود است. اسرائیل به عنوان یک بازیگر دولتی، استراتژی خود را بر اساس قدرت یک ارتش حرفه ای منظم ومجهز به تسلیحات وفناوری نظامی پیشرفته و فوق مدرن تدوین و اجرا کرد. مفاهیم و رهنامه های راهبردی رایج و متداول که ارتش های کلاسیک سنتاً برای دستیابی به اهداف خود در جنگ های متعارف به کار می گیرند. اسرائیل نیز در پنج جنگ پیشین خود با اعراب آنها را اتخاذ واعمال نموده بود. راهبرد «تخریب قطعی» یا «انهدام همه جانبه» که از سوی اسرائیل به کار بسته شد بر پایه اصول بنیادین سنتی چون بازدارندگی، حملات برق آسا، برتری تکنولوژیک تسلیحاتی و جنگ کوتاه مدت استوار است. این استراتژی به منظور نابودی کامل حزب الله از طریق تخریب پایگاه نظامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن و زیر ساختارهای اقتصادی – اجتماعی لبنان وایجاد رعب و وحشت در دو مرحله اجرا گردید. {۱۱}
در مرحله نخست، با پیروی از عملیات آمریکا در کوزوو و عراق، حملات گسترده هوایی و موشکی به پایگاه های نظامی حزب الله و مناطق شهری با هدف در هم کوبیدن مقاومت مدنی مردمی صورت گرفت. هدف غایی، محروم کردن حزب الله از بدنه اجتماعی آن بود.چون در راهبرد نظامی جنگ چریکی، حمایت مردمی به مثابه آبی است که نیروهای رزمنده به مانند ماهی در درون آن تحرک دارند. بنابراین، اسرائیل تلاش کرد با انهدام پایگاه های اجتماعی – سیاسی حزب الله این راهبرد عملیاتی را خنثی سازد.در مرحله دوم، جنگ زمینی بر اساس برتری و تفوق تسلیحاتی وتکنولوژیک نیروی زره ای فوق مدرن، آتشباری توپخانه دوربرد و عملیات کماندویی آغاز شد. عملیات نیروی زمینی جهت وارد ساختن ضربه نهایی به حزب الله و پاکسازی مناطق جنوب لبنان از نیروهای مقاومت اسلامی با حداقل تلفات و خسارات مالی و جانی صورت گرفت. {۱۲}۱-۲-۲) ابعاد راهبرد حزب الله
از طرف دیگر، حزب الله راهبرد کاملا نامتقارن و نامتجانسی با اسرائیل اتخاذ و اجرا کرد. حزب الله بر مبنای ماهیت غیر دولتی خود راهبرد نظامی خود را در چارچوب جنگ چریکی و نامنظم تدوین و محقق ساخت. استراتژی حزب الله را می توان «دفاع متحرک همه جانبه» نامید. این راهبرد چند بعدی و چند لایه برای خنثی سازی استراتژی اسرائیل در سطوح و ابعاد مختلفی به مرحله عمل درآمد. {۱۳}
الف) بُعد نظامی
در بُعد نظامی، راهبرد «دفاع متحرک» در قالب جنگ چریکی و شبکه ای، بر پایه اصول تحرک یا تکثیر و تکثر، جنگ فرسایشی، نبرد اطلاعاتی و غافلگیری، عملیاتی گردید.مهم ترین اصل در استراتژی حزب الله تحرک و جابه جایی نیروها و ادوات جنگی در طول خطوط جنگ و نبرد با ارتش اسرائیل می باشد. جنگجویان مقاومت اسلامی با تکیه بر تاکتیک های نامتقارن جنگ و گریز مبتنی بر تمرکز و تحرک شتابان و ساختار وسازمان شناور، تهاجم و تدافع همزمان و توأمان را امکان پذیر ساختند. به علت فقدان عمق استراتژیک و شرایط جغرافیایی و طبیعی منطقه عملیاتی، تدارک و تجهیز نیروها و پایگاه های متحرک ضرورت واهمیت دارد. در راهبرد دفاع متحرک، زمین و پایگاه های ثابت اهمیت و نقش سنتی خود را از دست می دهد. چون پایگاه چریک های حزب الله، سرزمینی است که این نیروها در آن تحرک دارند. سرزمینی که پا به پای رزمندگان قبض و بسط می یابد. به طوری که در مراحل آغازین جنگ، پایگاه تدارکاتی نیروهای مقاومت اسلامی در کوله پشتی آنان بود. آنان هر چه آنچه را نیاز داشتند با خود حمل می کردند. فراتر ازاین، سکوهای متحرک پرتاب موشک، از جایگاه کانونی و محوری در این راهبرد نظامی برخوردار است. {۱۴}
اصل تحرک، حزب الله را قادر ساخت که ضمن استفاده بهینه از توانایی ها و امکانات خود، بیشترین استفاده را از نقاط ضعف و آسیب پذیری های اسرائیل نیز ببرد. اولا، تهاجم و تدافع متکثر زمانی وهمزمانی را میسر ساخت.دوم، با تکیه برتکثیر و تکثر نیروها، حزب الله توانست نابرابری تعداد رزمندگان خود در مقایسه با سربازان اسرائیل را جبران نماید. سوم، اهمیت استراتژیک که زمین نقش کانونی و محوری در جنگ ها و ارتش های کلاسیک دارد، کاهش یافت. چهارم، تفوق و برتری تکنولوژیک و تسلیحاتی ارتش اسرائیل نیز تا حد بسیار زیادی در نابودی نیروها و سکوهای موشکی حزب الله خنثی گردید. پنجم، غافلگیر کردن نیروهای منظم ارتش اسرائیل نیز در سایه اصل تحرک مقدور شد. {۱۵}
اصل غافلگیری در راهبرد نظامی حزب الله دو گونه تجلی یافت. نخست، حزب الله با حمله به نیروهای اسرائیلی در روز ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ در آغاز عملیات نسبت به اسرائیل پیش دستی کرد. این پیش دستی، ارتش اسرائیل را که از ماه ها قبل تهاجم به لبنان و حزب الله را طراحی کرده بود، کاملاً غافلگیر کرد. {۱۶} اقدامی که شوک شدیدی به ارتش اسرائیل وارد ساخت وآن را از واکنش مطلوب و کارآمد در موقع مناسب بازداشت. علاوه بر این، در ادامه جنگ و در صحنه عملیات نیز رزمندگان حزب الله با به کارگیری شیوه ها و ابزارهای جنگی ناشناخته و ابتکاری، ارتش اسرائیل را متحیر و غافلگیر نمود. موشک اندازهای متحرک، موشک های ضد تانک و موشک های زمین به هوا و دریا از جمله تسلیحاتی بودند که از نظر کمیت و کیفیت عملیاتی اسرائیل را غافلگیر وناتوان ساخت. مهم ترین عامل غافلگیر کننده راهبرد حزب الله توان موشکی آن بود. {۱۷}
بر این اساس، نوعی عدم تقارن عملیاتی شکل گرفت که در اثر آن استراتژی اسرائیل کم اثر و تضعیف شد. اول، موشک های کاتیوشا و کوتاه برد حزب الله سیستم دفاعی ضد موشکی اسرائیل، موسوم به آرو(۷) را از کار انداخت. سپر دفاع موشکی که اسرائیل پس از حمله موشکی عراق در سال ۱۹۹۱، جهت ردگیری و رهگیری موشک های بالستیک تأسیس نمود. ناکارآمدی این سیستم، اسرائیل را بر آن داشت تا از نیروهای هوایی برای انهدام توان موشکی حزب الله بهره ببرد. تاکتیکی که در اثر استفاده حزب الله از سکوها و موشک اندازهای متحرک ناکام ماند. دوم، موشک های پیشرفته ضد تانک نیرو های مقاومت اسلامی، از جمله آر.پی.جی ۲۹، قدرت رزمی نیروی زره ای ارتش اسرائیل، به ویژه تانک های مدرن مرکاوا ۴ به میزان زیادی تضعیف و کاهش یافت. توانی که نقطه قوت نیروی زمینی ارتش اسرائیل را به آسیب پذیری آن تبدیل نمود. سوم، توان موشکی ضد هوایی حزب الله، در بر گیرنده موشک های پیشرفته اس.آ.۱۸، موجب شد تا تاکتیک عملیات کماندویی و هلی برد در چارچوب به کارگیری تیپ ویژه گولانی خنثی و غیر ممکن شود.
جنگ فرسایشی، سومین اصل استراتژی نظامی حزب الله به شمار می رود. ایده و اندیشه جنگ فرسایشی در عملیات چریکی، به مثابه خرید وقت و کسب زمان برای بقاء و زنده ماندن به منظور ضربه زدن به دشمن در فرصت مناسب است. هدف اصلی نیروهای مقاومت اسلامی در روزهای نخست جنگ، پرهیز و انتخاب برتری مطلق نیروی هوایی اسرائیل بود. حزب الله تلاش کرد با استفاده بهینه از تاکتیک بهینه از تاکتیک تحرک و تکثر، برای ادامه نبرد در روز دیگر زنده بماند و از انهدام کامل توسط ارتش اسرائیل جلوگیری نماید.
طولانی شدن جنگ اگرچه خسارات و تلفات زیادی را به حزب الله و لبنان وارد ساخت، اما هزینه های جبران ناپذیری را نیز براسرائیل تحمیل نمود. زیرا، از یک طرف، ارتش ومردم اسرائیل به جنگ برق آسا و پیروزی زودهنگام خو گرفته اند. از طرف دیگر، تصمیم گیرندگان، سیاسی و فرماندهان نظامی اسرائیل اعتقاد و انتظار داشتند که در صورت وقوع جنگ با حزب الله در زمانی کمتر از ۷۲ ساعت آن را نابود خواهند کرد. {۱۸}
لذا، به درازا کشیدن جنگ نه تنها قدرت جنگاوری و توان نظامی اسرائیل را تحلیل برد، بلکه روحیه آنان را نیز تضعیف و تخریب کرد. در نتیجه، علاوه بر بروز عدم تقارن صبر و تحمل یا رویکرد زمان جنگ، عدم تقارن روحیه نیز بین ارتش اسرائیل و حزب الله شکل گرفت.
جنگ اطلاعاتی، یکی دیگر از اصول و عناصر نظامی راهبرد، «دفاع متحرک همه جانبه» حزب الله است. بدون تردید یکی از مهم ترین ویژگی های جنگ ۳۳ روزه که آن را از سایر جنگ های چریکی و کلاسیک متمایز می سازد، کسب، حفاظت و ضد اطلاعات نظامی از سوی حزب الله می باشد. سیستم اطلاعاتی و ضد جاسوسی پیشرفته و پیچیده، حزب الله را قادر ساخت در عین حفظ اسرار نظامی خود، اطلاعات فوق سری را از ارتش و اهداف اسرائیل به دست آورد.به گونه ای که بسیاری از استراتژیست های اسرائیلی یکی از دلایل اصلی ناکامی ارتش را عدم اطلاعات دقیق و کافی از تجهیزات و تسلیحات و مهارت های جنگی و رزمی نیروهای حزب الله از یک سو و دسترسی حزب الله به اطلاعات فوق سری ارتش اسرائیل از سوی دیگر می دانند. {۱۹} ضعف اطلاعاتی اسرائیل به ویژه در زمینه قدرت رزمی نیروهای مقاومت اسلامی و توان موشکی آن، سیستم دفاع موشکی آن را از کار انداخت.
ب) بُعد سیاسی
در بعد سیاسی نیز حزب الله تلاش نمود با بهره گیری بهینه از ابزارهای غیر نظامی و ایجاد نوعی از عدم تقارن سیاسی، به اهداف راهبردی دست یابد. لذا، راهبرد حزب الله دارای ابعاد سیاسی پیچیده و پیشرفته ای است که در سطح داخلی و خارجی تدوین و پیگیری شد. به طوری که بعضی از تحلیل گران، آن را مهم ترین رکن و جزء راهبرد حزب الله قلمداد می کنند. هدف اصلی و اساسی حزب الله جلب حمایت شیعیان لبنان و بسیج آنان جهت مقاومت و مقابله با اسرائیل بوده است. بر پایه نظریه «ماهی در آب»، کسب پشتیبانی غیر نظامیان و شهروندان، مؤلفه بنیادین راهبرد حزب الله است که بر اصول دیگر ارجحیت دارد.
برخلاف راهبرد سنتی اسرائیل که بر عناصر نظامی همچون عملیات هوایی، زمینی و دریایی متمرکز است، استراتژی حزب الله بر کیفیات بعد چهارم جنگ با ماهیتی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی – مذهبی و اقتصادی تاکید می ورزند. زیرا در جنگ های نامنظم، نیروی نظامی نقش و کارکرد درجه دوم دارد. در حالی که شهروندان غیر نظامی عامل تعیین کننده اصلی هستند. مردم نه تنها هدف نهایی مبارزه بلکه نیرومندترین و مؤثرترین عنصر قدرت و مبارزه نیز می باشند. {۲۰} عملیات نظامی به منظور جلب حمایت عمومی طراحی و اجرا می شود. همچنین پشتیبانی و رضایت مردم، به ویژه شیعیان جنوب، به میزان زیادی ماهیت عملیات را تعیین و ترسیم می کند. علاوه بر این، اصول تحرک، اطلاعات، غافلگیری و دسترسی تدارکاتی به عنوان مهم ترین اجزای راهبرد دفاع متحرک به میزان حمایت و همدردی عمومی ومدنی بستگی دارد.عاملی که از آن به عنوان قدرت مدنی و اجتماعی حزب الله یاد می شود.
جنبه دیگری از رکن و خرد سیاسی راهبرد حزب الله در سطح داخلی، سازمان و ساختار سیاسی آن وماهیت و شیوه سازمان دهی و فرماندهی نیروی مقاومت اسلامی است. حزب الله در زمان صلح از ساختار و سازمان سیاسی و نظامی دو گانه ای برخوردار می باشد که تعامل ارگانیکی دارند. کار ویژه اصلی بخش سیاسی، تدارک و بسیج قدرت و نیروهای سیاسی – اجتماعی در سطوح مختلف جامعه لبنان است. اما در زمان جنگ، سازمان و ساختار واحدی مبنی بر تجمیع اقتدار سیاسی – اجتماعی ونظامی شکل می گیرد. ساختاری که در رأس آن دبیرکل حزب الله قرار دارد. سید حسن نصرالله همزمان عالی ترین مقام سیاسی و تصمیم گیرنده و فرمانده کل قوای نیروهای مقاومت اسلامی می باشد. {۲۱}
بنابراین، قدرت عملیاتی حزب الله بسیار فراتر از نیروی نظامی و جنگجویان آن است. نیروی مقاومت اسلامی چون کوه یخی است که ناظرین و دشمن تنها نوک پیکان عملیاتی – نظامی آن را می بینند. در حالی که بدنه و پایگاه غیر نظامی و پشتوانه اصلی آن میلیون ها لبنانی هستند که در طول روز یا هنگام صلح به زندگی روزمره می پردازند و در شب و موقع عملیاتبه مثابه نیروی رزمندئه یا تدارکات رزمندگان عمل و اقدام می کنند. {۲۲} عنصری که موجب شکل گیری عدم تقارن سازمان دهی، تشکیلات و فرماندهی بین حزب الله و ارتش کلاسیک اسرائیل گردید.
در سطح خارجی هم حزب الله تلاش نمود از بروز واستمرار عدم تقارن تبلیغاتی و رسانه ای به نفع اسرائیل جلوگیری کند. در روزهای نخستین جنگ، اسرائیل موفق شد تا حزب الله را تروریست، آغازگر جنگ و متجاوز نشان دهد. اسرائیل سعی کرد تا با قربانی نشان دادن خود علاوه بر دست یافتن به موفقیت برتر اخلاقی و عاطفی، تهاجم گسترده و نامحدود به لبنان را تحت عنوان دفاع از نفس توجیه نماید. همچنین برای محروم ساختن حزب الله از حمایت داخلی، جهان عرب و اسلام، تلاش کرد تا جنگ را فرقه ای و شیعی جلوه دهد، در ابتدا، اسرائیل با تایید بعضی از کشورهای عرب موفق شد افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و منحرف نماید.اما با تشدید حملات هوایی و موشکی اسرائیل به مناطق مسکونی و غیر نظامی، به ویژه پس از فاجعه قانا، ورق برگشت. به طوری که حزب الله با به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات واستفاده بهینه از رسانه های جمعی مخصوصاً شبکه ماهواره ای المنار و الجزیره ، عمق جنایات جنگی اسرائیل و مظلومیت ملت لبنان را به نمایش گذاشت. اقدامی که نه تنها تاکتیک تبلیغات جنگی اسرائیل را خنثی کرد بلکه همدردی و حمایت گسترده داخلی ،عربی، اسلامی و حتی بین المللی را نیز جلب نمود. {۲۳}
ج) بُعد فرهنگی – هنجاری
بُعد فرهنگی وآرمانی استراتژی «دفاع متحرک همه جانبه» حزب الله نیز حائز اهمیت بسیار زیاد است. زیرا، مقاومت اسلامی در لبنان و رویارویی نظامی حزب الله با اسرائیل تنها یک نبرد نظامی – سیاسی نیست. بلکه این نبرد حق و باطل، ماهیتی کاملا عقیدتی، مذهبی و فرهنگی دارد. جنگ ۳۳ روزه جلوه ای از جنگ ایدئولوژیک و عقیدتی بین حزب الله و اسرائیل است. رزمندگان حزب الله بر پایه باورهای دینی و آموزه های شیعی با اسرائیل مبارزه و مقابله می کنند. لذا طبیعی و بدیهی است که مؤلفه های روحی و روانی نقش تعیین کننده ای در راهبرد و شیوه مبارزه حزب الله ایفا نماید. حزب الله با آگاهی از اینکه مبارزه قبل از هر چیز در ذهن و فکر جنگجویان شکل می گیرد، تلاش کرد رزمندگان خود را پیش از ورود به صحنه عملیات از نظر روحی و روانی آماده سازد.
آماده سازی روحی و روانی، از طریق فرهنگ سازی و جامعه پذیری مقاومت صورت می گیرد. فرهنگ مقاومت نوعی شیوه زندگی و تفکر است که بر پایه ایستادگی در برابر اسرائیل به عنوان نیروی اشغالگر و باطل تعریف و تعیین می شود. در گفتمان مقاومت، همه رفتارها و کردارهای فردی و اجتماعی در چارچوب دال متعالی «مقاومت» و «مبارزه» معنا و مفهوم می یابد.در این فرهنگ، مبارزه با اسرائیل نه تنها یک وظیفه ملی بلکه یک تکلیف دینی و الهی است. رزمندگان حزب الله به حقانیت و وجوب جهاد با اسرائیل ایمان راسخ دارند. هدف آنان بیش از پیروزی در جنگ، ادای تکلیف است. در یک چنین نظام ارزشی، کشتن و کشته شدن پیروزی به حساب می آیند. {۲۴}
بدین ترتیب، عدم تقارن عزم و اراده بین رزمندگان حزب الله و ارتش اسرائیل پدید آمد. نیروی مقاومت اسلامی که مبارزه با اسرائیل را نبرد حق و باطل می داند برای پرداخت هزینه های فوق العاده، پذیرش خطرهای غیر عادی و تحمل خسارات غیر متعارف از انگیزه و عزم بسیار بیشتری نسبت به ارتش و مردم اسرائیل برخوردار است.این امرموجب شکل گیری عدم تقارن هنجار و روحیه میشود که ناشی از ارزش ها، هنجارها و معیارهای اخلاقی متعارف دوطرف جنگ است. برای نمونه، شهادت طلبی بر پایه باورها و آموزه های شیعی یک نوع پیروزی و ارزش است که برای سربازان اسرائیلی قابل درک و فهم نیست. واقعیتی که از یک سو باعث تضعیف روحیه ارتش اسرائیل و ارتقای روحیه نیروهای مقاومت اسلامی در مقاومت ومبارزه از سوی دیگر می شود. {۲۵}
د) بُعد اقتصادی - اجتماعی
چهارمین جزء راهبرد «دفاع متحرک همه جانبه» حزب الله ماهیت اقتصادی دارد. اختلاف و شکاف فاحش بین قدرت وساختار اقتصادی – تجاری اسرائیل و بنیه و بضاعت مالی و حزب الله بیانگر عدم تقارن اقتصادی بین آنان است. حزب الله به منظور مدیریت استراتژیک مقاومت اسلامی و تجهیز و تدارک نیروی انسانی و تسلیحاتی در زمان جنگ، تلاش کرده است این عدم توازن وتقارن را تعدیل کند. این تعادل در دو سطح به صورت تقویت و توسعه پایگاه و توان اقتصادی حزب الله از یک سو وتخریب و تضعیف قدرت اقتصادی اسرائیل از سوی دیگر تعریف و تامین می گردد. در حقیقت مؤلفه اقتصادی راهبرد حزب الله دارای دو بعد مثبت و منفی می باشد.
در بعد مثبت، حزب الله تلاش کرده است با ایجاد ساختارها و سازمان های اقتصادی و اجتماعی، پایگاه وسیستم اقتصادی و خدماتی نیرومندی را در سطوح مختلف جامعه لبنان ایجاد نماید. شبکه ای که به هنگام صلح، کارکردی همانند سازمان خدمات شهری، تامین اجتماعی و بنگاه اقتصادی دارد. کار ویژه این سیستم و سازمان در زمان جنگ امداد رسانی و تدارکات برای شهروندان و رزمندگان در جبهه نبرد می باشد. کارکردی که آزادی و دسترسی لجستیک را تسهیل و تسریع می کند. {۲۶}
در بعد منفی، هخدف تخریب و تضعیف توان و بنیه اقتصادی اسرائیل است. هدفی که از طریق حملات موشکی به مراکز شهری، تجاری و توریستی در شمال اسرائیل پیگیری شد تا فشار و هزینه جنگ را برای شهروندان تحمل ناپذیر سازد. برآیند این دو بعد مثبت و منفی، افزایش قدرت تحمل و صبر و بردباری نیروی مقاومت اسلامی و کاهش و تضعیف توان شکیبایی شهروندان و سربازان اسرائیل می باشد.
۳) تهدیدات و تاثیرات امنیتی
جنگ ۳۳ روزه تهدیدات امنیتی نامتقارنی را علیه اسرائیل به وجود آورده است که کلیه ابعاد امنیت آن را در معرض خطر قرار داده است. ماهیت نامتقارن این تهدیدات موجب شده است که اسرائیل نتواند با راهبردها، شیوه ها و ابراز متعارف و مرسوم به مقابله با آنها برخیزد. درنتیجه، تفکر و اندیشه راهبردی اسرائیل را تحت تاثیر قرار داده است که به تبع آن دکترین و نظریه امنیت ملی آن را نیز زیر سئوال برده است. به گونه ای که اصول و ارکان راهبرد نظامی و امنیت ملی اسرائیل را که نزدیک به ۶۰ سال امنیت آن را تامین کرده بود در آستانه بازنگری و بازاندیشی قرار داده است. {۲۷}
اگر امنیت را فقدان تهدیدات و خطرات نسبت به ارزش های مکتسب و عدم ترس و هراس از اینکه این ارزش ها مورد حمله و تهدید قرار گیرد، تعریف کنیم،{۲۸} جنگ ۳۳ روزه در هر دو بعد عینی وذهنی امنیت ملی اسرائیل را تهدید کرده است. این جنگ علاوه بر ایجاد تهدیدات خارجی علیه امنیت اسرائیل، آسیب پذیری داخلی آن را نیز توسعه و افزایش داده است. برآیند تهدیدات خارجی و آسیب پذیری داخلی ناشی از جنگ، ضریب امنیت ملی اسرائیل را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داده است. برخلاف دیدگاه سنتی، تهدیدات امنیتی این جنگ تنها به حوزه و بعد نظامی محدود نمی شود. بلکه ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- هویتی امنیت اسرائیل را نیز به مخاطره انداخته است.
بنابراین، در بررسی امنیتی برخاسته از جنگ لبنان به جز امنیت نظامی که به معنای فقدان تهدیدات نظامی است، باید به سایر ابعاد امنیت ملی نیز توجه کرد. امنیت سیاسی متضمن ثبات سازمان و ساختار سیاسی و مصونیت و مشروعیت بخش به نظام سیاسی است. امنیت اقتصادی دربرگیرنده دسترسی آزادانه به منابع، سرمایه و بازارهای خارجی است. امنیت اجتماعی- هویتی، توانایی جامعه در حفظ، تداوم و استمرار هویت خود تحت شرایط متغیر و تهدیدات واقعی و احتمالی می باشد. به عبارت دیگر، توان ادامه شیوه زندگی خاص جامعه یا حفظ زبان، فرهنگ، سنت، مذهب و هویت ملی است. بدین ترتیب، تهدیدات امنیتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی- فرهنگی نیز معنا و تعریف می شود. {۲۹}
۱-۳) تاثیرات نظامی
جنگ ۳۳ روزه لبنان با ایجاد تهدیدات نظامی عینی و ذهنی در سطوح داخلی و خارجی، امنیت ملی اسرائیل را تحت تاثیر قرار داده است. حمله غافلگیرانه و پیش دستانه حزب الله به نیروهای اسرائیلی و به تبع آن نبرد یک ماهه با اسرائیل و موشک باران مناطق شمالی آن، بیانگر تهدیدات عینی و فقدان امنیت نظامی است. اسرائیل جهت دفع تهدید نظامی حزب الله از طریق نابودی نیروی مقاومت اسلامی یا حداقل پاکسازی مناطق مرزی از آن، تهاجم گسترده و همه جانبه به لبنان را آغاز کرد. اما ارتش اسرائیل پس از ۳۳ روز نبرد و تحمل خسارات و تلفات سنگین و بی سابقه نتوانست به هیچ یک از این دو هدف دست یابد. لذا عملیات نظامی نه تنها تهدیدات خارجی علیه امنیت اسرائیل را کاهش نداد، بلکه بر شدت و حجم آن نیز افزود. {۳۰}
جنگ با تضعیف و تخریب مولفه ها و عناصر قدرت و امنیت اسرائیل، ضریب امنیت ملی آن رابه چند صورت کاهش داده است، اول، حزب الله پس از ۳۳ روز مبارزه و مقاومت، آماده تر و با روحیه تر از گذشته، همچنان تهدید نظامی قدرتمندی علیه امنیت ملی اسرائیل به شمار می رود. {۳۱} پیروزی نسبی یا حداقل عدم شکست حزب الله در جنگ، علاوه بر ارتقای روحیه رزمندگان آن، جایگاه و منزلت سیاسی- اجتماعی را نیز افزایش داده است.
دوم، ناکامی و عدم موفقیت ارتش اسرائیل در نابودی حزب الله و جنگ، به اسطوره شکست ناپذیری نظامی آن پایان داد. پیامد منطقی این اسطوره شکنی مخدوش و منسوخ شدن قدرت بازدارندگی اسرائیل است که یکی از اصول و بنیادهای امنیت ملی اسرائیل به حساب می رود. {۳۲} تضعیف نیروی بازدارنده اسرائیل به معنای تشدید و تقویت تهدیدات نظامی از ناحیه جهان عرب می باشد. چون انگیزه و احتمال انتخاب گزینه نظامی و توسل به جنگ از سوی کشورها و نیروهای عربی افزایش می یابد. {۳۳}
سوم، جنگ لبنان موجب به حاشیه رفتن گفتمان صلح و سازش و غلبه و تفوق گفتمان مقاومت ومبارزه در مناقشه اعراب و اسرائیل شد. به گونه ای که عمرو موسی از مرگ پروسه صلح سخن گفت. آغاز فرآیند صلح خاورمیانه در کنفرانس ۱۹۹۲ مادرید و موافقت نامه صلح اسلو در سال ۱۹۹۳ به معنای فسخ جنگ و عبور از راه حل نظامی برای معضل فلسطین بود. لذا، از این پس، حل و فصل مسالمت آمیز منازعه اعراب و اسرائیل بدون توسل به نیروی نظامی به صورت سیاست رسمی اعراب درآمد. درحالی که اسرائیل همچنان از قدرت نظامی به عنوان مهم ترین و موثرترین ابزار تامین امنیت و اهداف ملی خود سود می برد. تهاجم اسرائیل به لبنان به منظور نابودی حزب الله و شکست آن، روند صلح را به محاق برد. گفتمان مقاومت و مبارزه مسلحانه و قائلین آن نیز در جهان عرب و اسلام تفوق و غلبه یافت. {۳۴} برآیند این دو عامل، گزینه نظامی را در جهان عرب مطرح و برجسته ساخت. فراتر از این، اسرائیل نیز ممکن است برای جبران ناکامی اخیر، به شروع جنگ دیگری با لبنان مبادرت ورزد. {۳۵}
چهارم، تقویت اسلام گرایی رادیکال، فراگیر شدن گفتمان مقاومت و تضعیف گفتمان صلح، به منزله تقویت و ارتقای جایگاه و نقش نیروها و کشورهایی است که موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمی شناسند. این تحول به معنای برهم خوردن توازن استراتژیک به نفع دشمنان اسرائیل و به ضرر اسرائیل و حامی آن امریکا می باشد. {۳۶} پیامد منطقی این عدم توازن نیز تشدید و تحکیم تهدیدات وجودی و حیاتی علیه امنیت اسرائیل است. تحولی که ممکن است در درازمدت موجودیت اسرائیل را به مخاطره اندازد. براین اساس، رهبران اسرائیل جنگ لبنان و نبرد با حزب الله را حیاتی تلقی می کردند.
پنجم، ناکامی راهبرد و ابزار نظامی اسرائیل، همانند حملات برق اسای هوایی و موشکی، جنگ مکانیزه و زرهی و نیروی کماندویی، در جنگ بیانگر ناتوانی و عجز ارتش در تامین امنیت ملی اسرائیل می باشد. ناکارآمدی ارتش اسرائیل در مدیریت و تحمل جنگ فرسایشی، آسیب پذیری ا سرائیل را در معرض دید دشمنان آن قرار داد. {۳۷} امری که آنان را به انتخاب گزینه نظامی در رویارویی با اسرائیل تشویق و تحریک خواهد کرد.
اما مهم ترین تأثیر نظامی جنگ، ایجاد جنگ روانی بوده است. عاملی که باعث تضعیف روحیه ارتش و شهروندان غیرنظامی در مناطق شمالی و حتی سراسر اسرائیل شده است. وضعیتی که نوعی جوّ فروپاشی(۸) را به وجود آورد. به گونه ای که نیروهای نظامی و غیرنظامی اسرائیل به تدریج روحیه خود را برای جنگیدن با جنگجویان حزب الله از دست دادند. تلفات جانی و خسارات تسلیحاتی در جنگ زمینی فرسایشی عدم آمادگی و ناکارآمدی ارتش را به نمایش گذاشت. به طوری که تعداد کشته ها، مجروحان و همچنین تجهیزات و تسلیحات منهدم شده غیرمنتظره و بی سابقه بوده است.
ارتش اسرائیل که اساساً از نیروهای احتیاط و داوطلب تشکیل شده است انگیزه و روحیه لازم برای ادامه جنگ با مبارزات حزب الله را ندارد. نه تنها تعداد داوطلبان خدمت در واحدهای رزمی ارتش کاهش یافته است بلکه آمار نظامیان و سربازان فراری نیز رو به افزایش است. {۳۸} همچنین پدران و مادران سربازان نیز دیگر تمایلی به ادامه جنگ و شرکت فرزندانشان در جنگ را ندارند. فراتر از این، روحیه عمومی وملی نیز برای پرداخت هزینه های جنگ شدیداً کم شده است. خستگی و خسارت ناشی از یک جنگ نامنظم، آستانه تحمل و صبر اسرائیلی ها را تنزل داده است. تضعیف روحی و روانی ملی اسرائیل در اثر جنگ به اندازه ای بوده است که حتی رهبران و فرماندهان نظامی نیز به آن اذعان دارند.
سیاست اهود اولمرت برای تأمین «امنیت مطلق»(۹) در مرزهای شمالی، در اثر عملیات تلافی جویانه حزب الله «ناامنی مطلق» برای نظامیان و غیرنظامیان به ویژه ساکنان شمال را به بار آورد. به رغم تجهیز به تسلیحات نظامی و دفاعی پیشرفته، ارتش نتوانست امنیت مناطق شمالی را فراهم سازد. این تحول موجب بی اعتباری ارتش اسرائیل در بین مردم و به تبع آن بی اعتمادی آنان به ارتش شده است. همچنین، امنیت و نقش قدرت نظامی در تأمین امنیت ملی اسرائیل به عنوان تنها ابزار، دچار شک و تردید شده است. {۳۹}
برآیند این عوامل و تحولات، تنزل و تضعیف جایگاه و پایگاه ارتش اسرائیل در جامعه و دولت اسرائیل می باشد. به علت ماهیت نظامی- امنیتی جامعه و حکومت در اسرائیل، ارتش و نظامیان نقش انحصاری و استراتژیک ایفا می کنند. زیرا، اسرائیل یک «دولت پادگانی» (۱۰) است که نظامیان و نیروهای مسلح در اداره و هدایت آن جایگاه و منزلت منحصر به فرد و اصلی را دارند. زیرا رابطه تنگاتنگ و وثیقی میان شکل گیری ارتش و تأسیس اسرائیل وجود داشته است. نیروی نظامی در فرآیند دولت سازی، ملت سازی و ادامه حیات این دو نقش اولیه ایفا کرده است. ارتش هم علت وجودی دولت یهود بوده است و هم علت بقا و استمرار آن. {۴۰} اما در اثر ناکامی و ناکارآمدی ارتش و نیروی نظامی در تأمین امنیت، این نقش محوری و بنیادی متزلزل شده است.۲-۳) تأثیرات- اجتماعی
در اسرائیل دولت و جامعه درهم تنیده اند و مرزهای سپهر سیاسی و اجتماعی شفاف نیست و تمایز میان فرهنگ و سیاست کم رنگ است. صهیونیسم بنیان هویت سیاسی- فرهنگی اسرائیل است که ملت و دولت سازی برپایه آن صورت گرفته است. بنابراین، هم ایدئولوژی مشروعیت بخش به نظام سیاسی اسرائیل می باشد و هم عامل تداوم هویت ملی آن در مقابل تهدیدات احتمالی و واقعی. درنتیجه، جنگ ۳۳ روزه امنیت سیاسی- فرهنگی اسرائیل را تهدید و تضعیف کرده است. از یک طرف، ایدئولوژی صهیونیسم که مهم ترین عامل توجیه کننده تشکیل یهود و استمرار آن می باشد، را زیر سئوال برده و مشروعیت آن را مورد تهدید قرار خواهد داد. امری که به معنای تزلزل و تضعیف ایدئولوژی مشروعیت بخش به دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین است.
از سوی دیگر، انسجام و وحدت ملی نیز مخدوش گشته و در درازمدت جامعه اسرائیل دستخوش گسست های نژادی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی عمیقی خواهد شد. زیرا با تزلزل صهیونیسم بسیاری از هنجارها و ارزش های سنتی آن نیز که زیربنا و شالوده جامعه اسرائیل و نظام سیاسی آن می باشد، نیز متزلزل می گردد. تردید در وثوق و صحت صهیونیسم به معنای شک در فلسفه وجودی اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی خالص و خاص یهودیان و نفی اسرائیل محوری است. تهدیدات امنیتی این پدیده که از آن به پست صهیونیسم یاد می شود، برای دولت یهود از آسیب پذیری نظامی و اقتصادی خطرناک تر است. {۴۱}
پست صهیونیسم شامل سه رهیافت مختلف می شود که در چگونگی به چالش طلبیدن ایدئولوژی صهیونیسم، تفاوت دارند. رویکرد نخست، ماهیتی ضدصهیونیستی دارد. این دیدگاه با تبارشناسی صهیونیسم، در گفتمان و روایت رسمی تاریخی آن از تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین تشکیک می کند. شک در درستی و صدق اندیشه صهیونیسم، نفی آموزه ها، ادعاها و شالوده های آن نیز می باشد.
رهیافت دوم، برعکس، درستی روایت صهیونیسم از یهودیت و دولت یهود را نفی نمی کند، بلکه صحت و دقت شیوه ها و روش های به کار گرفته شده برای فعلیت بخشیدن به اهداف صهیونیسم در قالب دولت اسرائیل را مورد نقد و چالش قرار می دهد. از این منظر، مطلوبیت فایده و هزینه صهیونیسم مورد پرسش واقع می شود. با توجه به هزینه هایی که یهودیان باید برای بقا و امنیت اسرائیل بپردازند، این سئوال مطرح می شود که آیا صهیونیسم بهترین راه حل را برای تحقق آرمان های یهودیان در چارچوب تأسیس دولت یهودی در فلسطین ارائه داده است؟
این دو رهیافت، به رغم اختلاف نظرهایی که دارند، هردو ایدئولوژی صهیونیسم را طرد کرده و راه حل های دیگری را برای برآورده ساختن آمال و آرزوهای قوم یهود پیشنهاد می کنند. اما رهیافت سوم، ضد صهیونیستی نیست. بلکه اعتقاد دارد که مأمور صهیونیسم مبنی بر تشکیل دولت یهودی ساکن در سرزمین یهودی پایان یافته است. لذا اسرائیل باید برای تحقق اهداف غیرنظامی و رفاه عمومی یهودیان ساکن در سرزمین موعود فلسطین بیشتر تلاش نماید. {۴۲}
براین اساس، جنبش مقاومت اسلامی به طور کلی و جنگ اخیر لبنان به صورت خاص، نقش انکارناپذریری در تقویت و تحکیم اندیشه های پست صهیونیستی در جامعه اسرائیل ایفا می کند. همان گونه که توضیح داده شد، هزینه های جانی و مالی که یهودیان باید برای بقای اسرائیل بپردازند، افزایش می یابد ولی دولت قادر به امنیت آنان نیست. گرایشات ضدصهیونیستی، به ویژه در بین جوانان اسرائیلی، رشد فزاینده ای داشته است که در آینده تقویت خواهد شد. چون آنان برای حفظ موجودیت اسرائیل باید بیشترین هزینه را با خدمت در ارتش متحمل گردند. فراتر از این، عدم موفقیت ارتش در تأمین امنیت و پیروزی در جنگ، مشروعیت و کارکرد آن به عنوان یکی از ارکان دولت یهود که در شکل گیری و ادامه حیات آن نقش اساسی دارد را مسأله دار و خدشه دار می سازد.
تشکیک و تردید در ایدئولوژی صهیونیسم نه تنها پایه های سیاسی اسرائیل را متزلزل می سازد بلکه شکاف های اجتماعی- فرهنگی عمیقی را نیز در جامعه اسرائیل موجب می شود. یهودیان ساکن در سرزمین فلسطین امروز حول محورها و موضوعات مختلفی دسته بندی شده اند که براساس آن جامعه اسرائیل نیز قطب بندی می گردد. از یک طرف، یهودیان به صهیونیست وپست صهیونیست تقسیم می شوند که نوعی گسست سیاسی-اجتماعی را شکل می دهد. یهودیان مذهبی و سکولار گروه بندی دیگری را باعث می شوند که گونه ای از شکاف فرهنگی- مذهبی را پدید می آورد. تنش میان یهودیان اشکنازی و سفاردی، گسست اجتماعی دیگری در جامعه اسرائیل می باشد. تقابل عربی- یهودی در داخل مرزهای ۱۹۴۸ نیز جامعه اسرائیل را به دو گروه قومی- مذهبی تقسیم می کند. این شکاف ها و گسست های مختلف، امنیت اجتماعی و هویتی اسرائیل را آسیب پذیر می سازد. {۴۳}
یکی دیگر از آثار جنگ ۳۳ روزه، بی اعتمادی مردم به کفایت و درایت رهبران و نظام سیاسی اسرائیلی است. ناکامی ارتش در جنگ به معنای ناتوانی حکومت اسرائیل در مدیریت جنگ و تأمین امنیت می باشد. {۴۴} بی اعتمادی عمومی نیز ترجمان فقدان و نقصان روحیه ملی است. مهاجرت معکوس یهودیان از اسرائیل، پیامد دیگر جنگ لبنان می باشد. بسیاری از یهودیان که به امید امنیت و رفاه به فلسطین مهاجرت کردند، در اثر تهدیدات و خطرات ناشی از جنگ و ناامنی در حال مهاجرت از اسرائیل هستند. {۴۵} تحولی که یکی دیگر از اصول صهیونیسم و ارکان وجودی اسرائیل مبنی بر سکوت در سرزمین موعود را مخدوش می سازد.
۳-۳) تأثیرات اقتصادی
تهاجم اسرائیل به لبنان و عملیات تلافی جویانه جزب الله دربردارنده هزینه ها و خسارت های ملی و اقتصادی بوده است که امنیت اقتصادی اسرائیل را تهدید می کند. بخشی از این هزینه ها مربوط به مخارج و مصارف نظامی، ارتش و نیروهای مسلح می شود که خود بردوگونه است: نخست، بودجه نظامی و هزینه نگهداری و تجهیز ارتش برای جنگیدن. زیرا، همان گونه که گفته شد، اسرائیل یک کشور پادگانی و جامعه نظامی است که بر پایه جنگ شکل گرفته و ادامه حیات می دهد. لذا، تأمین چنین موجودیتی مستلزم و مبتنی بر تجهیز آماده باش کامل ارتش و به کارگیری نیروی گسترده نظامی است.
وضعیت جنگی فوق العاده متضمن صرف منابع اقتصادی و هزینه های مالی و مادی هنگفتی است که اقتصاد و مردم اسرائیل باید آن را تحمل کنند. پدید ه ای که به معنای محرومیت از رفاه و وضعیت مطلوب اقتصادی می باشد. براین اساس، بودجه سالانه نظامی اسرائیل ۱۱ میلیارد دلار معادل ۱۵% تولید ناخالص ملی است. {۴۶} در دهه ۱۹۹۰ بیش از ۲۵% تولید ناخالص داخلی اسرائیل صرف هزینه های نظامی شده است که به قیمت از دست رفتن امکانات و تسهیلات رفاهی و عمومی می باشد. برای نمونه اسرائیل میلیاردها دلار را در زمینه دفاع ضدموشکی آرو خرج کرده است که عملاً در صحنه عملیاتی با حزب الله با شکست مواجه شد. علاوه بر این، طبق بعضی از آمار، اسرائیل تنها در جنگ اخیر با حزب الله حدود ۳/۲ میلیارد دلار هزینه کرده است.
اما بیشترین و مهم ترین تهدیدات و تأثیرات اقتصادی جنگ ۳۳ روزه از طریق وارد ساختن خسارت و هزینه های مالی ومادی به اقتصاد آن صورت گرفته است. اقتصاد اسرائیل که تولید سالانه آن بالغ بر ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون دلار است، حدود ۲۰ میلیارد دلار آسیب و خسارت دید. {۴۷} این خسارت طیف وسیعی از حوزه های اقتصادی و اجتماعی را در برمی گیرد. از جمله، این خسارت طیف وسیعی از حوزه های اقتصادی و اجتماعی را در برمی گیرد. از جمله، این خسارات شامل اموال، دارایی ها، توقف فعالیت های تولیدی، تجاری و توریستی، تأسیسات، ساختمان ها و محیط زیست می شود. به عنوان مثال، نزدیک به ۲۰ کارخانه در کریات شمونه، دهها کارخانه در حیفا و سایر شهرها و ده ها اماکن گردشگری تخریب شده است. بیش از ۳۰۰۰ منزل در شمال اسرائیل منهدم گردید. {۴۸} جریان زندگی در بیش از ۳۰ شهر و شهرک در مناطق شمالی متوقف شد. حجم و میزان این خسارات به اندازه ای است که رئیس دفتر نخست وزیر اسرائیل اذعان داشت که بازسازی آن حداقل تا سال ۲۰۰۸ به طول خواهد انجامید. علاوه بر این، منابع طبیعی و محیط زیست، حیات نباتی اسرائیل نیز متحمل خسارات بی سابقه ای شد. به گونه ای که پل گنیس برگ، یکی از مدیران صندوق ملی دیوید اظهار داشت که: «جبران آن حدود ۵۰ سال زمان لازم دارد».{۴۹}
جنگ لبنان، همچنین دسترسی اسرائیل به منابع و بازارهای خارجی با مانع و مشکل مواجه می سازد. صادرات کالاهای اسرائیلی به کشورهای عربی به علت تحریم تولیدات آن، بسیار محدود شده است. این در حالی است که یکی از اصول برنامه رشد و توسعه اسرائیل، مبادله کالا با نیروی کار و منابع کشورهای عربی پس از عادی سازی روابط با آنها می باشد. طرح خاورمیانه جدید شیمون پرز نیز بر توسعه و همکاری اقتصادی اسرائیل با اعراب استوار است. اما جنگ لبنان، صدور تولیدات اسرائیلی به جهان عرب را محدود و مشکل کرد، بلکه عادی سازی روابط تجاری- اقتصادی اسرائیل با کشورهای عربی را متوقف ساخته است. {۵۰}
اگرچه اسرائیل وانمود می کند که نیازی به تجارب و مبادله اقتصادی با جهان عرب ندارد، ولی واقعیت آن است که بخش هایی از سرمایه اسرائیل برای شکوفایی نیازمند صدور به کشورهای پیرامونی عرب است. به ویژه بخش های صنعتی وابسته به کشاورزی برای تأمین منابع خود، خواهان دسترسی به بازارهای فلسطینی- عربی هستند. براین اساس، این دعای شیمون پرز، وزیر خارجه پیشین اسرائیل، در کنفرانس اقتصادی خاورمیانه در امان در ۲۷ اکتبر ۱۹۹۵ مبنی بر اینکه «اسرائیل نیازی به تجارت با دنیای عرب ندارد» به دور از واقعیت و سیاست های اقتصادی اسرائیل است. بنابراین، جنگ اخیر لبنان، همانند حملات گسترده اسرائیل به غزه در تابستان ۲۰۰۶، شکل گیری خاورمیانه اقتصادی مبنی بر استیلا و سیطره اقتصادی اسرائیل را به چالش طلبیده است.
● نتیجه گیری
اسرائیل به منظور نابودی حزب الله و تأمین امنیت مرزهای شمالی خود با طرح و نقشه قبلی تهاجم گسترده ای را به لبنان آغاز نمود. اما پس از ۳۳ روز جنگ تمام عیار و نامحدود به هیچ یک از اهداف نظامی و سیاسی خود دست نیافت. لذا، پس از پایان نبرد، ضریب امنیت ملی اسرائیل در کلیه ابعاد نظامی، سیاسی و اقتصادی تهدید و کاهش یافت. ناکامی ارتش و شکست راهبردها و تاکتیک های نظامی، مهمترین اصل امنیت ملی اسرائیل یعنی بازدارندگی را متزلزل ساخت. به تبع آن، با تقویت جایگاه رقبای اسرایل و فراگیری گفتمان مقاومت و مبارزه در سطح منطقه، احتمال و امکان به کارگیری نیروی نظامی از سوی دشمنان اسرائیل افزایش یافته است. در بعد سیاسی نیز در اثر بی اعتمادی ملی به ارتش، نیروی نظامی، نظام سیاسی و ایدئولوژی صهیونیسم، امنیت ملی تضعیف شده است. اقتصاد اسرائیل نیز متحمل خسارات و زیان های گسترده ای گردیده است .
اسرائیل برای جبران ناکامی نظامی در لبنان سناریوها و گزینه های مختلفی پیش رو داشته است. اول، بلافاصله پس از پایان مخاصمات و صدور قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت، تلاش کرده است تا از طریق دیپلماسی و راه حل سیاسی اهداف خود را تأمین نماید. حمایت و نیروهای سیاسی غرب گرا و مخالف حزب الله در صحنه سیاسی لبنان که خواهان خلع سلاح حزب الله می باشند، در این راستا تحلیل می شود. دوم، احتمال دارد که اسرائیل جهت بازسازی اعتبار نظامی خود، دست به عملیات نظامی دیگری علیه نیروهای مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان بزند. امری که رهبران سیاسی- نظامی اسرائیل آن را رد نکرد ه اند. حمله به سوریه و یا حتی ایران نیز در چارچوب این سناریو قابل تحلیل است. سوم، شکست اسرائیل در عرصه نظامی ممکن است آن را به سوی انتخاب گزینه سیاسی و احیای روند صلح با اعراب، به ویژه سوریه و لبنان سوق دهد.
شواهد و قراین نشان می دهد که اسرائیل قادر به آغاز جنگ دیگری با حزب الله، سوریه و ایران در آینده نزدیک نیست. مهم ترین پیامد جنگ ۳۳ روزه برای اسرائیل بازسازی قدرت نظامی و بازبینی راهبرد امنیت ملی جهت مقابله با تهدیدات نامتقارن و جنگ های چریکی خواهد بود. زیرا در طول جنگ آشکار گردید که تسلیحات، نیروها و رهنامه های نظامی اسرائیل از تناسب و کارآیی لازم برای مقابله با این گونه تهدیدات برخوردار نیستند.



پاورقی ها:
(۱). دکتر سید جلال الدین دهقانی فیروز آبادی دانشیار روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی است.
(۲).Seif-help.
(۳). Asymmetric
(۴).Liddell Hart
(۵).Edward Luttwak
(۶).Joint Strategy Review
(۷).Arrow
(۸).Cliamate of Collapse
(۹).Absolut Security
(۱۰).Garrsion State
پی نوشت
[۱]. Johson Douglas V.and Steven Metz, “Asymmetry and U.S.Military Stategy: Defining and Stategic Concepts” , www.rand.org. Jun ۲۰۰۱
]۲[. برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به:
B.H.Liddell Hart, Strategy, ۲nd Revised Edition, (New York Signt, ۱۹۷۴);
Edward N.Lutwak, “Strategy: TheLogic of War and Peace”, (Cambridge, MA: Belknap, ۱۹۸۷)
[۳]. Joint Strategy Review, Washington, DC: The Joint staff, ۱۹۹۹,p.۲.
[۴]. Douglas V.Johnson and Steven Metz, Op. Cit.
[۵]. Ibid.
[۶]. Steven Metz, “Armed Conflict in the ۲۱ st Century: The Information Revolution and Postmodern Warfare”, Carlistle: U.S. Army War college, strategic Studies Institute (April), ۲۰۰۰.
]۷[. جهت مطالعه بیشتر ر.ک به:
دهقانی، جلال «حزب اسرائیل غیرالمتکافئهٔ ضد فلسطین و لبنان»، خلیج، (۲۱/۷/۲۰۰۶)، ص.۱۴.
]۸[. جهت توضیح بیشتر در مورد اهداف اسرائیل از حمله به لبنان ببینید:
دهقانی،‌جلال، «اهداف و ابعاد العدوان» «الاسرائیلی» علی لبنان، الخلیج، (۶/۸/۲۰۰۶)، ص.۱۷
]۹[. برای آگاهی بیشتر در مورد مقایسه خسارات و تلفات لبنان و حزب‌الله ر.ک به: البیان، (۱۶/۸/۲۰۰۶)،‌صص ۱۵و۲۷.
]۱۰[. جهت توضیح بیشتر ر.ک به:
رهبری، کامل، «ایمان و ابداع المقاومه اقوی من اسلحه الدمار شامل»، الخلیج، (۱۳/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۵؛ احمد المرشد، «قلب الموازین»، الخلیج، (۲۵/۸/۲۰۰۶)
]۱۱[. برای مطالعه بیشتر در خصوص راهبرد و تاکتیک‌های نظامی اسرائیل در جنگ لبنان بنگرید به:
الضی بشری الضی،«اسرائیل و استراتیجیه الرعب و الصدمه» ، الخلیج، (۲۱/۷/۲۰۰۶)، ص.۱۴؛
ناصیف حتی، «تداعیات السرائیلیه للحرب علی لبنان»، البیان،(۲۷/۸/۲۰۰۶)، ص ۲۴، هانی لعقاد، «المدنیون ورقه» اسرائیل «الخاسره»
]۱۲[. جهت آگاهی بیشتر ر.ک به:
العقاد، هانی، «المدنیون ورقه ا سرائیل الخاسره»، الخلیج، (۲۶/۸/۲۰۰۶)، ص۱۶؛ حزب‌الله ینهدم منطق «التنین الهائج»، الاسرائیلی، الامارات الیوم، (۲۷/۸/۲۰۰۶)،ص.۳۲.
]۱۳[. برای مطالعه بیشتر در مورد راهبرد حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه بنگیرید به:
ریاح، ولید، «هل سیغیر حزب‌الله استراتیجیه الجیوش النظامیه؟»، الخلیج، (۲۲/۸/۲۰۰۶)، ص.۱۵؛ الرکابی، عبدالزهره، «اول انتصار للکرامه، العربیه» الخلیج، (۱۷/۸/۲۰۰۶)، ص۱۵؛
]۱۴[. جهت توضیح بیشتر رک به:
الامارات الیوم، «اسرائیل تواجه معرکه من نوع جدید»، (۱۲/۸/۲۰۰۶)، ص ۳۰.
]۱۵[. طی ابوضرغم، محمود، رئیس سابق ستاد ارتش لبنان در مصاحبه با روزنامه‌های اماراتی الخلیج، مورخ (۱۵/۸/۲۰۰۶)، ص ۲۳، چگونگی اجرا و اعمال اصل تحرک توسط اسرائیل راتوضیح داده است.
]۱۶[. بسیاری از تحلیل‌گران و نویسندگان بر این اعتقادند که براساس شواهد، قرائن و اسناد موجود، اسرائیل طرح حمله گسترده به حزب‌الله را با رایزنی با آمریکا تدوین کرده بود تا در سپتامبر ۲۰۰۶، علیماتی گردد. برای نمونه بنگرید به: هرش، سیمور، «اشتباه تاریخی»، ترجمه: نیلوفر قدیری، همشهری، (۱/۶/۸۵)، ص ۱۰،
تیسیر خالد، «اسرائیل تستهسل الخروج الی الحرب»، (۲۸/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۷؛ فهمی الهویدی، «فی ردالنبران الصدیقه»، الخلیج، (۲۲/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۲.
]۱۷[. بعضی از نویسندگان اسرائیلی از جمله زئیف شیف کارشناس امور استراتژیک به غافلگیر شدن ارتش در نبرد با حزب‌الله اشاره کرده‌اند. برای مطالعه ترجمه مقاله وی تحت عنوان «غافلگیری جنگ» ببینید: الخلیج، (۱۹/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۵؛ همچنین جهت ترجمه مقاله دیگری از روزنامه‌ گاردین بنگرید به: الامارات الیوم، «المقاومه البنانیه مفاجأه ادهشت العالم»، (۱۷/۸/۲۰۰۶)، ص۳۱.
]۱۸[. شیف، زئیف در روزنامه هاآترتص مورخ ۱۱/۸/۲۰۰۶، این برآورد و انتظار ارتش اسرائیل از جنگ با حزب‌الله را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
]۱۹[. برای مثال، یوثیل مارکوس تحلیل‌گر روزنامه‌ هاآرتص در شماره مورخ ۱۱/۸/۲۰۰۶، به شکست اطلاعاتی و جاسوسی ارتش اسرائیل در جنگ با حزب‌الله اشاره می‌کند. الکس فیشمان، نیز در روزنامه یدیعوث آحروتوت یکی از دلایل ناکامی ارتش اسرائیل در نبرد اخیر را قدرت ضدجاسوسی حزب‌الله و ضعف اطلاعاتی اسرائیل از توانایی‌های جزب‌الله می‌داند. به نقل از: الخلیج، (۱۹/۸/۲۰۰۶)، ص۱۵.
]۲۰[. جهت مطالعه در مورد این ویژگی جنگ‌های انقلابی و چریکی ر.ک به :
بیلیس، جان (۱۳۷۶)، «جنگ انقلابی»، در: جان‌بیلیس، کن‌یوت، جان گارنت و فیل‌ویلیامز، استراتژی معاصر: نظریات و خط‌مشی‌ها، ترجمه: هوشمند میرفخرایی، تهران: دفعر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، صص ۱۸۹-۱۸۵.
]۲۱[. برای توضیح بیشتر در زمینه ساختار و تشکیلات سیاسی- نظامی حزب‌الله بنگرید:
اسداللهی، مسعود (۱۳۸۲)، جنبش حزب‌الله لبنان: گذشته و حال، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
]۲۲[. جهت آگاهی بیشتر ر.ک به:
http/www/.theepochtimes.com/tools.-
غندور، صبحی، «معابیر النصر و الهزیمه»، البیان، (۱۷/۸/۲۰۰۶)، ص۲۳.
]۲۳[. برای نمونه ببینید:
عصام سلیمان، «القرار ۱۷۰۱ و تداعیات الحرب السیاسیه»، الخلیج، (۱۹/۸/۲۰۰۶)، ص۱۱.
]۲۴[. جهت مطالعه بیشتر بنگرید: مسعود اسداللهی، پیشین.
]۲۵[. برای مثال نگاه کنید به: محمد الامین ولدالکتاب، «دروس مستفاد من المقاومه اللبنانیه»، الخلیج، (۳/۹/۲۰۰۶)، ص ۱۶.
]۲۶[. برخی از تحلیل‌گران عرب یکی از دلایل قدرتمندی حزب‌الله و علل پیروزی آن را شبکه گسترده اقتصادی- اجتماعی آن می‌دانند. به عنوان مثال ببینید: حازم صاغبه، الاسباب العشره وراء قوه «حزب‌الله»، (۱۹/۸/۲۰۰۶)، ص۲۸.
]۲۷[. جهت توضیح بیشتر ر.ک غمری، عاطف، «هل انتهت حرب اسرائیل»، الخلیج، (۲۳/۸/۲۰۰۶)، ص۱۲؛ فهمی هویدی، «آن ازمان الضفادع آن یولی»، الخلیج، (۱۵/۸/۲۰۰۶)، ص۱۲.
]۲۸[. ولفرز، آرنولد، امنیت ملی را این‌گونه تعریف می‌کند، بنگرید به:
Wolfers, Arnold, (۱۹۶۲), Discord and Collaboration: Essays on Internation Politics, Baltimore: John Hobkins University Press, p.۱۵۰.
]۲۹[. برای مطالعه بیشتر در مورد ابعاد مختلف امنیت ملی و انواع تهدیدات امنیتی ر.ک به:
Buzan, Barry, (۱۹۹۱), People, States and Fear: An Agenda for International Security in the Past-Cold War Era, Second Edition, Boulder Co. Lyne Rinner, pp.۱۹-۵۶.
]۳۰[. جهت توضیح بیشتر بنگرید به :
خلیفه، محمد، «الرایح و الخاسر فی حرب لبنان،» الخلیج، (۲۰/۸/۲۰۰۶)، ص.۱۳. جمیل مطر، «اعظم الخاسرین» الخلیج، (۲۴/۸/۲۰۰۶، ص ۱۳. بسیاری از تحلیل‌گران ورهبران اسرائیل نیز به شکست و ناکامی ارتش در جنگ لبنان اذعان دارند. برای نمونه بنیامین بن‌الیعارز، وزیر جنگ سابق اسرائیل، صراحتا اعلام داشت که اسرائیل جنگ را به حزب‌الله باخت و باید آن را پذیرفت. به نقل از روزنامه الخلیج، مورخ (۲۰/۸/۲۰۰۶)، ص.۱۳. همچنین الکس فیشمان در روزنامه بدیعوت آحرونوت، دلایل شکست اسرائیل را تحلیل کرده است. بنگرید به ترجمه مقاله در روزنامه الخلیج، (۱۹/۸/۲۰۰۶)، ص.۱۵. رؤویین بدهتسور نیز در روزنامه هاآرتص از شکست اسرائیل تحت عنوان ضربه مهلک یاد کرده است. نگاه کنید به ترجمه مقاله در الخلیج، (۱۷/۸/۲۰۰۶)، ص۱۷.
]۲۱[. جهت آگاهی بیشتر رک به:
Patrick Devenny, “Hezbollah’s Strategic Threat to Israel”, The Middle East Quarterly, Vol XIII,(Winter ۲۰۰۶).
]۲۲[. برای توضیح بیشتر در مورد ماهیت و اصول راهبرد امنیت اسرائیل نگاه کنید به:
لطفیان، سعیده، «سیاست امنیت ملی اسرائیل: فرضیه و تحلیل»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال ۶، شماره۱، (بهار ۱۳۷۸)،‌فرهادی‌نیا، حمید و حسینی، سیدجمال، «سیر تطور مفهوم امنیت ملی در اسرائیل»‌، ماهنامه نگاه سال اول، شماره ۶، (شهریور ۱۳۷۹).
]۳۳[. جهت توضیح بیشتر در خصوص تأثیر جنگ بر تضعیف اصل بازدارندگی اسرائیل و به تبع آن افزایش احتمال به کارگیری نیروی نظامی از سوی اعراب نگاه کنید به:
النعامی، صالح، «تآکل الامن الاسرائیلی»، الخلیج (۲/۹/۲۰۰۶)، ص.۱۵؛ مغایری البدراوی، «نظریه الردع بالظن»، البیان، (۲۱/۸/۲۰۰۶)، ص.۲۸؛ عوفی صادق، «لایسترالاجرام ما فضحته الهزیمه»، الخلیج، (۲۷/۸/۲۰۰۶)، ص۱۴؛ عزمی بشاره «حول الاخفاق و النجاح»، الخلیج، (۱۷/۸/۲۰۰۶)، ص۱۵۰؛ محمد عبدالعزیز ربیع، «حزب اسرائیل علی لبنان و النتائج المتوقعه»، البیان، (۱۵/۸/۲۰۰۶)، ص۲۹.
]۳۴[. برای مطالعه بیشتر در این خصوص رک به:
السماک،رضی «العدوان و دروس التاریخ العربی» الخلیج، (۳۰/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۲؛ ناصیف حتی، «من مؤتمر مدرید الی مؤتمر نیویورک»، البیان،(۳/۹/۲۰۰۶)، ص ۳۰؛ ممدوح طه،«الحق لایموت»، البیان، (۱۸/۸/۲۰۰۶)، ص۲۴؛ ممدوح طه،«عصر المقاومه»،البیان، (۲۲/۸/۲۰۰۶)،ص ۱۴؛ صلاح الدین حافظ، «لم یترکوالنا سوی الکراهیه»، خلیج، (۳۰/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۴.

]۳۵[. بعضی از مقامات نظامی اسرائیل از امکان شروع مرحله دوم جنگ با حزب الله سخن گفته‌اند. برای مثال عاموس یدلین رئیس سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل در روزنامه یدیعوت آحرونوت و همچنین ایتبان هابر در همین روزنامه جنگ مجدد با حزب الله را محتمل دانسته‌اند. به نقل از روزنامه الخلیج،(۱۵/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۶.
]۳۶[. جهت آگاهی بیشتر نگاه کنید به:
البیان،«فشل اسرائیل ورقه ایرانیه رادعه فی مواجهه آمریکا، (۱۷/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۳. الخلیج «الحرب تنتهی تیراجع نفوذ و مصداقیه آمریکا»،(۱۵/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۷.
]۳۷[. جهت توضیح بیشتر در مورد علل شکست اسرائیل در جنگ یا حزب الله نگاه کنید به ترجمه مقاله فیشمان، الکس ، تحت عنوان :«لماذا لم ننتصر» در روزنامه الخلیج، (۱۹/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۵.
]۳۸[. برای مثال، تحلیل‌گر روزنامه یدیعوت آحرونوت، در شماره مورخ ۲/۹/۲۰۰۶، از پدیده عدم استقبال جوانان از خدمت در ارتش و فرار از انجام وظیفه گزارش داد.
]۳۹[. جهت توضیح بیشتر در این مورد نگاه کنید به:
فاف، ویلیام،«لبنان و العراق و اوهام الحرب الخاطفه»، الاتحاد،(۲۲/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۵؛ توفیق المدینی، «الحرب تعدی عجز الجبروت العسکری الصهیونی»، الخلیج،۰۲/۹/۲۰۰۶)، ص ۱۲؛ بوطالب، عبدالهادی، «بعد فشل تجربه القوه …»، الخلیج (۲۱/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۵؛ همچنین ببینید ترجمه سرمقاله هیات تحریریه روزنامه هاآرتص مورخ ۲۰/۸/۲۰۰۶ تحت عنوان:«الحاجه الی التفاوض و انهاء الاحتلال» در روزنامه الخلیج،(۲۱/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۷.
]۴۰[. برای آگاهی در مورد مفهوم و ماهیت دولت پادگانی اسرائیل و جایگاه ارتش در آن بنگرید به:
Lassswell,Harold,(۱۹۶۲)The Garrson State Hypothesis Today,in SP.Huntington (ed),Chaging Pattern of Military Politics,New York:Free Press,pp.۵۱-۷۰.
]۴۱[. جهت مطالعه بیشتر نگاه کنید به:
Balint.Benyamin.Religious Post-Zionism,The Commentator,Vol.۶۲,Lssue ۸,pp.۱-۳.
]۴۲[. برای توضیح بیشتر در این مورد رک به:
ملک محمدی، حمیدر‌ضا، پساصهیونیسم: ابهامی از یک گذار یا یک گسست»، فصلنامه مطالعات فلسطین، سال اول، شماره اول (پاییز ۱۳۷۸)،صص ۲۲-۹.
Pappe,Ilan,Post-Zionist Critique on Israel and the Palestinians,Part I:The Academic Debate, Journal of Palestine Studies,Vol.XXVI,No.۲,(Winter ۱۹۹۷),pp.۲۹-۴۱.
‌]۴۳[. جهت آگاهی بیشتر رک به:
الشابی، رشاد،«الصهیونیه فشلت فی تحقیق و عدوها للیهود» الخلیج، (۱۸/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۳.
]۴۴[. بسیاری از نویسندگان و تحلیل‌گران اسرائیلی در روزنامه‌های یدیعوت آحرونوت، هاآرتص، معاریو از ناکارآمدی ارتش در تامین امنیت اسرائیل در اثر سوء مدیریت رهبران سیاسی و نظامی آن سخن گفته‌اند برای مثال نگاه کنید به ترجمه این مقالات در: الخلیج،(۱۷/۸/۲۰۰۶)،ص ۱۷.
]۴۵[. به عنوان نمونه روزنامه معاریو چاپ اسرائیل طی گزارشی از افزایش مهاجرت یهودیان از اسرائیل به زادگاه اولیه‌شان خبر داد. به گونه‌ای متقاضیان مهاجرت به کاندا پنج برابر افزایش یافته واز ۱۰ نفر قبل از جنگ به ۵۰ نفر بعد از آن رسیده است. به نقل از روزنامه البیان، (۳۰/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۹.
]۴۶[. به نقل از روزنامه الخلیج،(۱۵/۸/۲۰۰۶)، ص ۱۷.
]۴۷[. به نقل از: الغمری، عاطف،«هل انتهت حرب اسرائیل»، الخلیج،۰۲۳/۸/۲۰۰۶)،ص ۱۲.
]۴۸[. به نقل از: البیان،(۱۶/۸/۲۰۰۶)،ص ۲۷.
]۴۹[. به نقل از: البیان، (۲۲/۸/۲۰۰۶)،ص ۱۲.
]۵۰[. برای مطالعه بیشتر رک به:
عنایه، محمدجلال،«الحرب اللبانیه– الاسرائیلیه متون وهوامش»، الخلیج ،(۱۹/۸/۲۰۰۶)،ص۱۰.
نویسنده: سید جلال - دهقانی فیروزآبادی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فصلنامه سیاست خارجی سال بیست و یکم بهار ۸۶
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید