شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم توفیق اجباری، ساخته محمدحسین لطیفی


نگاهی به فیلم توفیق اجباری، ساخته محمدحسین لطیفی
۱) نمی دانم چه اتفاقی می تواند برای یک فیلمساز رخ دهد تا او از فیلمی مثل روز سوم به فیلمی چون توفیق اجباری می رسد. منظور به هیچ وجه مقایسه کیفیت و ارزش های سینمایی دو فیلم نیست بلکه تفاوت حال و هوای این دو فیلم است که هر تماشاگری را حیرت زده می کند و این حیرت به خصوص با نگاه به آخرین مجموعه تلویزیونی محمدحسین لطیفی فزونی می گیرد. صاحبدلانی که صرف نظر از موافقت و یا مخالفتمان مضامینی که مطرح می کرد در تعهد و دغدغه قابل تحسین و ارزش و ارزشمند سازنده اش نمی توانستیم تردید کنیم.
اگر شرایط اقتصادی لغزان و نابه سامان سینمای کوچک و کم سو اما روشنی بخش و نجیب و شریف این مملکت دلیل این همه تغییر و تبدیل است آن گاه باید از فیلمساز متعهد و دغدغه مدار سوال کرد که آیا تثبیت موقعیت حرفه ای خوشبین به کاستن از اعتبار و شخصیت قابل احترام هنریمان می ارزد؟ پاسخ به این پرسش یقینا در دل همان مناسبات اقتصادی است که امکان پذیر است و شاید هم...
۲) توفیق اجباری قرار است از آن دست فیلم هایی باشد که به زندگی خصوصی ستاره های سینما و مشکلات مربوط به آن می پردازند و داستان آنها به تبع موضوعشان یک پای در واقعیت دارد. در این دست فیلم ها داستان شما آمیزه و ترکیبی است از واقعیت که سرچشمه و خاستگاه داستان شماست و عنصر خیال همیشگی هر اثر هنری و از جمله فیلمنامه است. شخصیت و ماهیت اول فیلم «توفیق اجباری» (دهانم نمی چرخد بگویم قهرمان فیلم) همان شخصیت وماهیت بازیگرش است یا به عبارت بهتر بازیگر نقش اول فیلم نقش خودش را بازی می کند منتها این جمله به همان اندازه که صحیح است نادرست هم هست. چرا که مطمئنا محمدرضا گلزار در قالب توفیق اجباری غیر از محمدرضا گلزار در قالب زندگی شخصی برای باورپذیر کردن و بارور کردن شخصیت اصلی فیلم که در اینجا ما به ازای مشخص و معین آن در عالم خارج موجود است ناگزیر باید آن عناصر شخصیتی و ماهیتی او را که در دسترس شناخت همگان است و جزو عناصر شخصیتی عمومی اوست به نقش اضافه کرده تا تماشاگر را در برابر شخصیت اصلی فیلم اقناع کرده و این اتفاق (اقناع تماشاگر در برابر شخصیت اصلی فیلم) از مهم ترین پیروزی های یک فیلم خوب است. سختی کار فیلمنامه چنین فیلمی در همین حفظ تعادل و بندبازی ماهرانه در شخصیت پردازی فیلم است که آمیخته ای است از تخیل نویسنده و کارگردان در بخش های نامکشوف شخصیت برای عموم و بخش های شناخته شده یا همان عناصر عمومی شخصیتی. به نظر می رسد که در توفیق اجباری این تعادل به خوبی حفظ نشده و در نتیجه پای شخصیت اصلی فیلم به شدت چوبین است. محمدرضا گلزار فیلم توفیق اجباری به سختی میان واقعیت و جهان داستان و فیلم سرگردان است و در نهایت با همراهی سایر شخصیت های فیلم کفه ترازو به نفع وجه داستانی و خیالی می چربد( حضور شخصیت غریب و نادری چون عطا که اساسا تنها در جهان داستان و فیلم است که معنا می یابد و از قضا برادرزن آقای ستاره است. حضور نابهنگام و ناگهانی سیمین و اتفاقاتی که این حضور سبب می شود و رفتارهای عجیب و غیر قابل دریافت واقعیت که به هدف خنده گرفتن از تماشاگر از تیپ های حاضر در فیلم سر می زند همگی تقویت کننده وجه تیپیک نقش اول فیلم هستند و بنابراین، فرضیه بررسی مشکلات ستاره های سینما در مورد فیلم پذیرفتنی نیست، گو این که تا آنجایی که می دانم هیچ یک از عوامل فیلم همچین ادعایی را نداشتند.
۳) فیلم از درون به شدت تهی می نماید. در جاهایی تبدیل می شود به بحث های از مد افتاده و پیش پا افتاده جنگ مردان و زنان و بحث های خاله زنکی ای که به نام فیمینیسم به خورد تماشاگر می رود. در حالی که هدف این بحث ها اساسا هیچ و پوچ است. دخترهای تیپیکالی که کاری جز فکر کردن و غش کردن برای پسرها ندارند ( از گلزار گرفته تا عطا) دقایقی طولانی از فیلم را با گفتن سخیف ترین حرف ها هدر می دهند.
شوخی های بی مزه و در جاهایی زشت و هتاکانه فیلم به خصوص در چند مورد که با بردن نام چند شخصیت حقیقی رعایت شان و آبروی آنها را نمی کنند، همه و همه منجر به این می شوند که در پایان احساس بیهودگی و پوکی خاصی را از دیدن این فیلم حس کنیم. همچنین در بعضی سکانس ها به نوعی ریتم و ضرباهنگ بیان دیالوگ ها و نحوه گویش آنها توسط بازیگران به گونه ای است که شوخی های فیلم را بسیار بی مزه و کلیشه ای و قابل پیش بینی می کند که به عنوان نمونه به سکانس مکالمه گلزار با همسایه های مسنش در مورد مرگ عنایت الله خان می توان اشاره کرد. پایان بندی فیلم به شدت سهل انگارانه و آبکی است. چقدر خوب که همیشه درست در موقعی که باید، شخصیت هایی که باید، آن حرف هایمان را که باید می شنوند. چقدر جهان و اجزای آن در این گونه فیلم ها ساده و تجربه شده اند. آدم ها و سرنوشت هایشان در این فیلم ها چه معادله های آسان قابل حلی اند.
۴) پشت صحنه اکثر آثار محمدحسین لطیفی را که دیدیم متوجه شدیم که او به شدت با شخصیت های فیلم ها و سریال هایش همدل است و به آنها دل می دهد. برای آنها اشک می ریزد و تکه هایی از وجود خودش را در آنها به یادگار می گذارد و این مساله هیچ ربطی هم به کیفیت آن فیلم یا سریال ندارد. خیلی دلم می خواهد امکان این فراهم شود تا پشت صحنه توفیق اجباری را هم ببینم.
علیرضا نداف
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید