جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


تمام رازهای سرزمین من در ۲۵ کیلومتر مربع


تمام رازهای سرزمین من در ۲۵ کیلومتر مربع
عبور راه آهن از کنار نقش رستم که در آن از تخریب های باستانی و زیست محیطی چشم پوشی شده و تنها بعد صرفه جویی مالی آن مد نظر قرار گرفته است جز دهن کجی به تاریخ چند هزار ساله ایران تعبیر دیگری ندارد.
اجرای طرح گذر قطار اصفهان-شیراز از کنار نقش رستم که از سال گذشته آغاز و به رغم تمامی مخالفت های موجود در پیمایش مسیر خود برای عبور از فاصله کمتر از ۵۰۰ متری نقش رستم همچنان استوار مانده است بنابر نظر کارشناسان مربوطه آسیب های جبران ناپذیری را به مجموعه یادمانی نقش رستم که در حریم درجه یک تخت جمشید قرار دارد، در پی خواهد داشت. این امر به جهت تهدیدی که در کمین یکی دیگر از میراث فرهنگی ایران نشسته، دغدغه و نگرانی های بسیاری را برای دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران دگر بار به ارمغان آورده است. چنانچه به گفته دکتر کامیار عبدی، باستان شناس و پژوهشگر تاریخ، به واقع نمی دانیم بی توجهی وزارت راه و ترابری به این تاریخ چند هزارساله و ارائه چنین طرحی مبنی بر گذر راه آهن از میان محدوده یی تاریخی را باید غرض ورزی و دهن کجی به تاریخ ایران تلقی کنیم یا نا آگاهی کامل؟ در دومین همایش آسیب شناسی عبور قطار از نقش رستم که به همت دیده بان یادگارهای فرهنگی ایران در دانشگاه تهران برگزار شد، دکتر کامیار عبدی گفت؛ گذر راه آهن اصفهان - شیراز از کنار نقش رستم همانند این است که قطار از میان میدان سرخ مسکو، پیکادلی لندن و کاخ ورسای پاریس که سمبل های تاریخی این کشورها هستند یا از میان پارک ملی گلستان و مجموعه تاریخی اصفهان در دوره صفوی عبور کند که البته با فرض قدمتی ۲۵۰۰ ساله برای نقش رستم یا مجموعه ۵۰۰ ساله صفوی اصفهان، طبیعتاً بخش عمده یی از آن همچون چهار باغ، میدان نقش جهان و کاروانسراها از بین رفته و بخشی از آن نظیر مسجد شیخ لطف الله، مسجد شاه، عالی قاپو و چهل ستون باقی مانده است. حال این گفته که راه آهن را به گونه یی از میان این بخش های سالم عبور می دهیم که آسیبی به آنها وارد نشود تا چه اندازه منطقی به نظر می آید ؟ به واقع باید ایرانیان را همانطور که در سفرنامه حاج سیاح اشاره شده به خاطر بی توجهی به تاریخ و تمدن مقصر دانست. چنانچه در مورد نقش رستم هم با توجه به اهمیتی که نزد یک ملت به عنوان هویت قومی و تاریخی دارد، بیشتر این غربی ها هستند که در مورد آن به پژوهش پرداخته اند. از جمله اریک اشمیت که از سه کتابش، سومین آن تنها درباره نقش رستم است و این کتاب در سال ۱۹۷۱ هنگامی که ملکه الیزابت انگلستان از دانشگاه شیکاگو دیدن می کند به عنوان کتاب رسمی شهر و دانشگاه شیکاگو به وی هدیه می شود که این خود حکایت از اهمیت نقش رستم دارد.

این پژوهشگر که گوردخمه های هخامنشی را علت اصلی اهمیت نقش رستم می داند در این مجموعه از ۴ کتیبه نام می برد که کتیبه اصلی از آن داریوش اول است و به سه زبان مهم آن زمان یعنی یونانی، پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی به نگارش در آمده است. این کتیبه که به نوعی قانون اساسی و اعلام شاهنشاهی ایران محسوب می شود یکی از مهم ترین مدارک تاریخی ایران به شمار می رود. وی در مورد دیگر آثار موجود در این مجموعه یادمانی می گوید؛ در یک محدوده ۳۰۰ در ۱۰۰ متری ۶ نقش برجسته از حداقل ۵ پادشاه ساسانی از اردشیر اول تا نقش برجسته شاپور به یاد شکست دادن امپراتوری رومی، ۴ گوردخمه، کعبه زرتشت، چند استودان و دو آتشکده قرار گرفته و کمی آن طرف تر در یک مربع تاریخی ۵ در ۵ کیلومتری مجموعه نقش رجب، تخت گوهر، غار حاجی آباد و کتیبه شاپور در آن، تخت جمشید و شهر ساسانی - اسلامی و شاید هخامنشی استخر واقع شده است. به عقیده این باستان شناس خاستگاه تمامی اتفاقات تاریخی از جمله حضور عیلامی، پیدایش کوروش، تاسیس شاهنشاهی هخامنشی و تثبیت آن از سوی داریوش، شکست هخامنشیان از اسکندر، حضور شاهزادگان پارس، روی کار آمدن ساسانیان و گسترش آن را می توان از همین محدوده تاریخی ۵ در ۵ کیلومتری سراغ گرفت. اگرچه برخی بر این گمانند چون نزدیک به ۴۰۰ سال است که تخت جمشید و نقش رستم مورد کاوش قرار گرفته اند دیگر به پژوهش های بیشتری در آنجا نیاز نیست اما به تازگی با کاوش های صورت گرفته از نرده های شرقی نقش رستم تا غار حاجی آباد حدود ۴۰ اثر باستانی همچون تعداد زیادی استودان، چند معدن سنگ هخامنشی و نقش برجسته یی به سبک عیلامی در دوره هخامنشی که مدرکی باستان شناسی به شمار می رود، از دوره پارینه سنگی تا دوران اسلامی کشف و به ثبت رسیده است و این نشان می دهد که با وجود ۴۰۰ سال انجام کارهای مهم باستان شناختی و حفاری های گسترده هنوز کل منطقه نقش رستم نیاز به کارهای میدانی و پیمایش دقیق و بیشتری دارد، از این رو نباید نقش رستم را پرونده یی مختومه فرض کرد که کار باستان شناسی آن تمام شده است و به راحتی می توانیم آن را در اختیار اداره راه آهن قرار دهیم. به یقین اگر مسیر پس از عبور راه آهن مورد بررسی قرار می گرفت طبیعتاً این نقش برجسته عیلامی از بین رفته بود و کشفی انجام نمی شد و چندان دور از ذهن هم نیست که مجریان طرح بلوک های سنگ هخامنشی را خرد و به عنوان سنگ ریزه های زیر قطار مورد استفاده قرار می دادند. به واقع همانطور که عبدی می گوید باستان شناسی همانند پازلی با تصویرهای نامعلوم و قطعاتی ناقص و درهم است و اگرچه قطعات بیشماری از مدرک های تاریخی مختلف در دست داریم که با کنار هم قرار دادن آنها می توانیم تصویری از گذشته بسازیم اما آنچه در اینجا با آن مواجه هستیم این است که چیدن این قطعات از زمان عیلامی ها آغاز و سپس هخامنشیان و ساسانیان با طرحی از پیش تنظیم شده و هدفمند این محوطه ها را در کنار هم قرار داده اند که البته به مرور زمان از بین رفته و محو شده اند، به همین دلیل از ارتباط کل مجموعه در عرصه باستانی و فرهنگی منطقه هیچ نمی دانیم. بنابراین اکنون که باید قسمت های بیشتری از آثار عیلامی، هخامنشی و ساسانی برای پی بردن به هدف و طرح مورد نظر این اقوام از کنار هم قرار دادن این محوطه ها به دست آید آیا درست است که اجازه داده شود عاملی کاملاً مخرب این طرح تاریخی را به طور کلی به هم ریخته و از بین ببرد ؟
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید