پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه قرآن در مهندسی فرهنگی کشور کمرنگ است


جایگاه قرآن در مهندسی فرهنگی کشور کمرنگ است
احمد ابوالقاسمی از جمله استادان برجسته صوت و لحن در ایران است. وی در سال ۱۳۴۷ در جنوب غرب تهران دیده بر جهان گشود و از کودکی توفیق همنشینی با قرآن را یافت. پس از سال ها شاگردی و تلمذ در محضر استادان قرائت، در سال ۱۳۷۱ و در جریان مسابقات بین المللی قرآن مالزی رتبه اول را به دست آورد، رتبه سوم مسابقات قرآن اوقاف در ایران، داوری ده ها مسابقه بین المللی و داخلی و سفر به ده ها کشور در قاره های گوناگون برای ترویج قرآن از جمله دیگر افتخارات اوست.
▪ دوستی تان با دنیای قرآن از چه زمانی آغاز شد؟
ـ متولد ۱۳۴۷ در منطقه جنوب غرب تهران هستم، خیابان رضوان سه راه آذری. از نزدیکی منزلمان با مسجد موسی بن جعفر(ع) استفاده های فراوانی بردم. صدای قرائت و اذان قبل از ظهر هر روز در مسجد توانست من را به موضوع قرائت قرآن علاقه مند کند و من آموزش قرآن را هم از این مسجد شروع کردم. در محضر پسر عمویم استادمحمدرضا ابوالقاسمی که از قاریان قدیمی هستند، آموزش دیدم و این نزدیکی منزل به مسجد که امروز برخی متاسفانه از نزدیک بودن به مسجد فراری هستند سبب شد که به آموزش قرآن بپردازم و از سال ۱۳۶۱ به صورت رسمی قرائت را دنبال کردم و تاکنون هم ادامه دارد.
▪ مهم ترین مسابقات قرآنی که در آن شرکت کردید؟
ـ مسابقات سراسری جانبازان در سال ۷۰ که اول شدم و به واسطه آن برای اولین بار به سفر حج مشرف شدم. در سال ۱۳۷۱ در مسابقات بین المللی مالزی شرکت کردم و توانستم آن جا نیز مقام اول را کسب کنم.
▪ صدا و حنجره برای یک قاری مهمترین ابزار است، شما برای حفظ صدا و حنجره تان چه کارهایی انجام می دهید؟
ـ آن چه که صدا را در درجه اول حفظ می کند، خوب استفاده کردن از آن است در قضیه قرائت قرآن کمتر کسی به صورت حرفه ای به صوت نگاه می کند، یعنی آن چه که حق صوت است ادا نمی شود و متاسفانه از ۵۰-۶۰ درصد استعداد صوتی افراد به علت ناآگاهی استفاده نمی شود. به علت سنتی بودن آموزش های صوت و لحن، استفاده از صوت خیلی مورد تحقیق قرار نگرفته، تمرین های مخصوص ارتقای سطح صوت خیلی مهم است. البته ممکن است عده ای برخی غذاها را بخورند که برای صدایشان مناسب باشد که قطعا هم همین طور است ولی متناسب با طبع افراد تغییر می کند و نمی شود گفت هر کسی این غذا را بخورد حتما صدایش می گیرد و هر کسی این غذا را نخورد صدایش نمی گیرد. من معتقدم آموزش صوت و لحن در کشور ما سنتی است به همین دلیل گاهی شاهد هستیم که هماهنگی خوبی در بین جلسات قرآنی صوت و لحن وجود ندارد. ببینید موضوع تجوید یک موضوعی است که قدیمی تر، محدودتر و دارای مباحث مشخص است و بیشتر روی این موضوع در کشور کار شده و کسی خیلی نمی تواند نظراتش را اعمال کند ولی در صوت و لحن به طور مثال هنوز در برخی نقاط ایران
می گویند وقتی صدای شما گرفت باید داد بزنید تا گرفتگی صدای شما رد شود و من مثالی دارم که اگر کسی برای کمر درد به پزشک مراجعه کند حتما پزشک به او استراحت می دهد نمی گوید وزنه سنگین بلند کند در صوت هم همین طور است. به خاطر دارم در یکی از سفرها یکی از کارشناسان علوم قرآنی در مکه هنگام تلاوت قاریان در فضای باز مسجدالحرام گفتند که این کار(دادزدن) درست نیست و ما داریم سرمایه های ملی را هدر می دهیم (یعنی صدای افراد) این یک نفر این نظر منطقی را داشت ولی کسی آن را قبول نکرد و این نشان می دهد غالبا نگاه ها در بحث صوت و لحن در کشور ما سنتی است و حرفه ای و آکادمیک به موضوع نگاه نمی شود.
▪ خاطره ای را به نقل از شما درباره استاد عبدالباسط نقل می کنند که ایشان کیف پر از پولی را که به عنوان هدیه تلاوت به او داده بودند به قاری هموطن خود استاد احمد رزیقی هدیه می دهد ماجرا چه بوده؟
ـ در سفری که به اتفاق استاداحمد الرزیقی در ترکیه بودیم ایشان کیفی همراه داشت و به شدت از این کیف مراقبت می کرد و در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود می گفت: این یادگار استاد عبدالباسط است. رزیقی نقل می کرد که من به اتفاق استاد عبدالباسط به یکی از کشورهای عربی رفته بودیم و به دلیل این که از استاد برای حضور در محافل بسیاری دعوت می شد، برای این که ایشان قبول دعوت کند بسیار هدیه و پول به ایشان اعطا می کردند. روز آخر سفر به من پاکتی پر از دلار دادند و به استاد عبدالباسط یک کیف سامسونت پر از دلار و با این که من از استاد جوان تر بودم ایشان احساس کرد من ناراحت شدم، قبل از این که داخل کیف را ببیند به من گفت من احتیاجی به این کیف ندارم و چون تو در حال ساختن خانه هستی نیاز داری و به اصرار بسیار کیف را به من داد. وقتی من این کیف را باز کردم دیدم پر از پول است و من خانه ام را با همان پول و با عنایت استاد عبدالباسط ساختم و هر زمانی که به این کیف نگاه می کنم یاد استاد گرانقدر و جاودان تاریخ قرائت قرآن را گرامی می دارم. رزیقی به من می گفت: اگر استاد عبدالباسط، عبدالباسط شد به خاطر صدایش نبود بلکه به دلیل این بود که مرد بزرگی بود و خدا هم این ظرفیت را در او دید و او را بزرگ و جاودان کرد. البته خاطره دیگری هم درباره عبدالباسط نقل شده که بد نیست اشاره کنم. یک نفر از هند به فرودگاه قاهره می رود و می گوید من قصد دارم به خانه استاد عبدالباسط بروم. یک نفر او را تا درب منزل استاد راهنمایی می کند و ایشان به همراه همسرش به مدت یک هفته در خانه استاد عبدالباسط میهمان می شود. در روز آخر اقامت این فرد هندی در خانه استاد، ایشان به او می گوید من می خواهم به تو هدیه اختصاصی بدهم و برای تو قرآن تلاوت کنم، استاد عبدالباسط سه تلاوت ۴۵ دقیقه ای برای او انجام می دهد که من معتقدم اگر استاد عبدالباسط هزاران دلار هم به این میهمان هندی می داد آن قدر ارزش نداشت که در اتاقی به طور اختصاصی برای او قرآن بخواند. من نوار این تلاوت ها را شنیدم و با شنیدن این تلاوت ها متوجه شدم صدای استاد عبدالباسط بدون اکو، مانند شیشه می ماند و بسیار جذاب و شنیدنی است و داشتن چنین روحیه هایی است که لطف خداوند را شامل حال قاریانی چون عبدالباسط می کند.
▪ خاطره ای از حضور در محضر مقام معظم رهبری دارید؟
ـ الحمدالله من چند بار در محضر آقا قرآن خواندم، ایشان خیلی خوب ارزش خواندن را تشخیص می دهند. هر بار که من قرآن خواندم به من فرمودند: الحمدالله که خواندن شما روز به روز بهتر می شود و هر بار بهتر از قبل و شما باید این را به فال نیک بگیرید و اشاره کردند که سه برابر این، خواندن شما جای رشد دارد و هیچگاه نباید به این خواندن کنونی راضی باشید. من از سالی که این حرف را شنیدم با همین انگیزه کار می کنم. البته مقام معظم رهبری یک انگشتری هم به من هدیه دادند که برایم بسیار ماندگار است.
▪ خاطره ای از یک سفر خارجی؟
ـ من به همراه قاری ای از ترکیه به مدت ۴ شب در یکی از سفرها به کشور آلمان رفته بودیم، رییس هتل خانم مسنی بود که روز آخر از مترجم ما سوال کرد این دو نفر چه کاره هستند. مترجم گفت: قاری قرآن هستند. وی گفت: یعنی چه می شود برای من بخوانند من نمی توانم درک کنم قاری قرآن یعنی چه. در ابتدا برای من سخت بود و شرایط مهیا نبود و من به بهانه ای که ساک هایم را بیاورم. رفتم و گفتم قاری ترک برای او می خواند و او متوجه می شود قاری یعنی چه! با تاخیر برگشتم و دیدم این خانم هنوز منتظر ایستاده تا من هم قرآن بخوانم و مشخص بود علاقه مند شده. من هم سوره کوچکی را تلاوت کردم. در پایان گفت: خیلی زیباست ولی عجیبه که این قدر از قرآن تبلیغ منفی می کنند و چهره قرآن را مخوف جلوه می دهند. من یک نتیجه گیری کردم و آن این که قرآنی که این ظرفیت را دارد که می شود به این زیبایی تلاوت کرد مطمئنا آمیخته با هنر است و حرفی از ترور، خشونت و کشتار در آن وجود ندارد و همه حرف هایی که در مورد قرآن می زنند دروغ است و الا نمی شد به این زیبایی تلاوت شود و به طور حتم از طرف خداوند فرستاده شده. وی علاقه مند به تلاوت قرآن شد و گفت اگر همراهتان قرآن دارید به من یک نسخه بدهید و دوست من با توجه به نزدیکی منزلش قرار شد، قرآنی با ترجمه آلمانی را در اختیار ایشان قرار دهد و این خانم هم در تسویه حساب به احترام قرآن یک مقدار کمی از مبلغ اجاره هتل را بخشید. این برخورد نشان می دهد که ارایه کردن مطالب دینی و مذهبی از طریق هنر می تواند تاثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد. ما حرف های خوبی داریم که می توانیم در دنیا بزنیم به شرطی که این حرف ها را خوب بزنیم، با تبلیغات می شود خیلی کارها کرد. در دنیا با تبلیغات توانستند به افرادی که درآمدشان در ماه یک سوم قیمت گوشی تلفن همراه است طوری بقبولانند که ظرف هر ۳ ماه یک بار گوشی همراهش را عوض کند و با تبلیغات طوری توانستند حرف های بدشان را خوب القا کنند و متاسفانه ما نمی توانیم حرف های خوب مان را خوب عنوان کنیم و اگر بتوانیم به این مهم دست یابیم در دنیا می توانیم در مسایل فرهنگی بسیار موفق باشیم چون قرآن تنها برای قشر خاصی نیست.
▪اشاره ای به این که ما می توانیم در انتقال فرهنگ خودی و به ویژه فرهنگ قرآنی در دنیا موفق باشیم داشتید، انتقال فرهنگی مستلزم داشتن برنامه ریزی و طراحی مهندسی فرهنگی در کشور است ارزیابی شما از جایگاه قرآن در مهندسی فرهنگی کشور چیست؟
ـ هزینه های زیادی در کشور ما خرج مسایل مختلف به طور مثال در بحث ایجاد امنیت می شود، باید توجه کرد ریشه نا امنی از کجا است به راحتی می توان ادعا کرد اگر همه هزینه ها در قسمت آشنایی با قرآن و دین مبین اسلام هزینه می شد، شاید نیاز به این تعداد دادگاه، قاضی و پلیس نبود. اگر در این بخش سرمایه گذاری می شد دیگر نیازی نداشتیم که بیاییم این قدر خرج پرورش و تربیت پلیس و قاضی کنیم. من اطلاع دارم که در برخی از شهرهای مرکزی کشور به دلیل فرهنگ سازی قرآنی، پاسگاه نیروی انتظامی تقریبا تعطیل است. اگر از این زاویه به جایگاه قرآن در مهندسی فرهنگی کشور نگاه کنیم من نه به عنوان یک نیروی قرآنی بلکه به عنوان یک شهروند ایرانی راضی نیستم و انتظار توجه بیشتری به جایگاه قرآن در مهندسی فرهنگی کشور دارم. در حال حاضر با وجود ادعاهایی که درباره اختصاص بودجه به مسایل قرآنی وجود دارد شنیده ام تنها هشت میلیارد تومان به این بخش اختصاص داده اند که در مقایسه با جمعیت کشور بسیار ناچیز است و اگر به ۷۰ میلیون نفر تقسیم کنیم سرانه بسیار پایینی به هر نفر می رسد.
▪ ویژگی های یک استاد خوب قرآن؟
ـ اگر در بحث کلاس داری و به ویژه قرائت باشد اولین ویژگی استاد خوب این است که اگر شاگرد مستعدی دید بلافاصله راه های رشد را برای او ایجاد کند و مراکز رشد را به او معرفی کند، به طور مثال اگر یک فرد مستعد پیش من بیاید ممکن است من خیلی به مراکز دیگر معرفی نکنم و این برای استاد خوب نیست که فرد مستعد را پیش خودش نگه دارد، استاد باید سعی کند که اگر تا یک سال برای این فرد حرف دارد بعد از آن او را به استاد دیگری معرفی کند. از نظر اخلاقی هم ارتباط استاد با شاگردان نباید تنها محدود به کلاس و جلسه قرآن باشد. شاید شاگردان سوالات مذهبی و اجتماعی داشته باشند و دوستان قرآنی هم نداشته باشند بنابراین باید ارتباط وسیع تری بین معلم و شاگرد برقرار شود.
▪ آخرین کتابی که مطالعه کرده اید؟
ـ بهترین خاطره من از تمام مطالعاتم، خواندن کتاب شب های پیشاور بود که مناظره یک عالم شیعی و چند نفر از اهل سنت است و به دلیل جذابیت این کتاب من هزار و صد صفحه را در ۹ شب خواندم، همچنین کتاب های مرحوم علی صفایی حائری که به نام« عین صاد» معروف است، محوریت قرآنی و تربیت اخلاقی دارد و بسیار پرمحتوا است.
▪ آخرین فیلمی که دیدید؟
ـ درباره فیلم هم من فیلم کم و پراکنده نگاه می کنم اما فیلم زیرنور ماه را در سینما دیدم و یک جمله ای در فیلم بسیار جالب بود که برای من اثرگذار هم بود. در پایان فیلم جمله ای است که می گوید: این لباسی که تن ما است عملگی خداست، خدا هم عمله خوب دارد هم عمله بد تو بیا عمله خوب خدا باش. این فیلم نشان داد یک روحانی چقدر خوب می تواند برای مردم کار کند و اگر با این نگاه جلو بیاید چقدر جای کار دارد. برای خود من خیلی جالب بود که در خروج از سینما شاهد تاثیر این فیلم بودم و ما متاسفانه در این زمینه کم و ضعیف عمل کرده ایم.
علی فرج زاده
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید