سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

حکایت غول و قدرت


حکایت غول و قدرت
در اساطیر باستان «غول» را موجودی هیولایی، افسانه ای و وحشت زا خوانده اند. این تعبیر اگرچه افسانه ای است و اطلاق آن بر یک واقعیت چندان شایسته نیست، اما ملموس ساختن یک واقعیت دردناک، مسامحه این عمل را قابل اغماض می نماید.
فساد، غول قصه پر غصه ایست که سر از چراغ جادوی استغنا بیرون می کشد. «ان الانسان لیطغی راه استغنی» و برق این طغیان از بد روزگار دامان مدعیان مبارزه با فساد را نیز می گیرد. همان ها که تا چندی پیش برای تضییع حقی کوچک ابرو در هم می کشیدند، اکنون گرفتار در سنت استدراج، خود در قامت تضییع کنندگان حقوق دیگران ظاهر می شوند.
اما چاره چیست با این نگاه، هیچ انسانی ظرفیت قدرت را نخواهد داشت چرا که دیر یا زود آن را پله کسب ثروت و انحصار قدرت ساخته و آنگاه غول فساد چنان او را در آغوش می کشد که خود به جزیی از آن پیکره تبدیل می شود. آیا این، سرانجام محتوم حاکمان زمینی است اگر این است، اعتراض به اصل و فروع آن نیز عبث است چه آنکه اینچنین نوشته شده و در سنت الهی تبدیل و تحویلی نیست. اما شاید اینگونه نباشد. یعنی، تمام ماجرا این نباشد. خداوند بندگانش را در چنبره جبر و بن بست قرار نداده است. انسان هایی که قدم در راه تزکیه می نهند، اراده سرکوب طغیان مستظهر به غنا را نیز می یابند و هرچه خود را بیشتر به دامان تزکیه بیاندازند، بیشتر از آن طغیان سرکش فاصله می گیرند و چقدر در گفتن سهل است و در عمل...
بی شک انقلاب اسلامی ایران، واکنشی بود به طغیان طاغوت. طغیانی که مفاسد حکمرانی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی حاکمان وقت، ملت را به امید حکومت صالحان به حرکت واداشت. فراز و نشیب های پیروزی انقلاب، سالهای گذار از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی و جنگ تحمیلی، هرکدام کوره ای بود که جریان انقلاب را آبدیده تر می کرد و با ذوب ناخالصی ها، رویش هایی از پس ریزش ها به بار می آورد.
جامعه ایرانی اما به هر دلیل، ۲۷ سال بعد، در خرداد و تیرماه ،۸۴ به این نتیجه رسید که چنگ در ریسمانی زده که سر آن، گاه آرام و گاه تند، به ناکجاآبادی رفته است که انقلابیون دیروز، تصور آن را هم نمی کردند. احمدی نژاد در این حال و هوا، رنگ یک قهرمان گرفت که می تواند قلاب این ریسمان را دوباره برداشته و به همان صراط مستقیم بیاویزد. اما چرا احمدی نژاد چون تنها وی بود که به میل غالب «بازگشت» ایمان داشت و شعارهایش را نه بر مبنای دهن کجی بیشتر به اصول انقلابی، بلکه بر اساس بازگشت به آنها، استوار کرد.
سوم تیر ۸۴ پاسخی بود به انحراف اجرایی از مبانی انقلاب. میان انتظار ملت از انقلاب و واقعیتها، چنان فاصله ای افتاده بود که وقتی یکباره چشم باز کرده و لَختی از عافیت طلبی یا کوه مشکلات چشم برداشت و به گذشته و حال و آینده نگریستند، چاره را تنها در روی کارآمدن یک قهرمان دید. این نه یک تلقی عوامانه، بلکه باوری در میان سطوح نخبه جامعه نیز بود. به گواه ناظران تحلیلگر انتخابات ،۸۴ قشر دانشجو و طلبه فعال ترین بخش ستاد مردمی حامی احمدی نژاد و تبیین گر روزهای پس از آن بودند.
منجی سازی اما اگرچه امید به آینده را همراه خود دارد اما انتظار عمومی از منجی نیز تمام نشدنی است. قهرمان این داستان، هرچه بدود باز هم، تماشاگران را قانع نمی کند چه آنکه آنها وی را قهرمان پنداشته بودند و قهرمانی قهرمان، همواره در گرو فتوح روزافزون است وگرنه دیگر او قهرمان نیست. هم از این رو، اغلب نیز تماشاگرند چرا که قهرمان اساساً بی نیاز از غیر است! البته تماشاگرانی امیدوار و مایل به پیروزی قهرمان رؤیاهای خود.
دولت نهم در چنین فضایی برسر کار آمده است. همین انتظار و امیدواری تماشاگرانه است که موجب می شود با همه تلاش دولت برای سد منافذ و مبارزه با باندهای طغیانگر، همچنان افکار عمومی در آرزوی فتح الفتوح دیگری باشند. در مقابل، طغیانگران سابق نیز بیکار ننشسته و باید به مردم بباورانند که قهرمان قصه شما، اساساً قهرمان نبود، فریب صدای کلفتش را خوردید، ببینید چه راحت ضربه فنی می شود! مردم، باید از قهرمان ناامید شوند تا دیگر فکر ظهور منجی را نیز از سر نگذرانند. مگر در دنیای مدرن مبتنی بر عقلانیت، تفکر منجی گرایانه، قرار است محلی از اعراب داشته باشد
مفاسد اقتصادی به عنوان ویترین کثیف طغیانگریها، باید با هیاهو نماد خدمات و مفسدان به مثابه خادمان ملت معرفی شوند. جنجال سیاسی- ژورنالیستی که پس از معرفی ۲ مفسد اقتصادی یک بانک رخ داد، فراموش ناشدنی است. در این پروسه هم مردم باید ناامید شوند و هم قهرمان قصه آنچنان سرکوب و منکوب که دیگر جرأت تکرار بالا بردن چنین وزنه هایی را نداشته باشد.
اما تماشاگران این مبارزه اگر از تماشا خسته نشوند احمدی نژاد هنوز خسته نیست! چندی پیش در حاشیه جلسه هیأت دولت وقتی یک روز پس از اعلام قرار صادره برای متهم پرونده جاسوسی هسته ای، خبرنگاری با اضطراب خطاب به وی گفت: «مردم در اجرای عدالت و مبارزه با رانت خواری ها و ویژه خواری ها به شما امید بسته اند اما در برخی موارد می بینیم که در مقابل اقدامات عدالت خواهانه شما، موانعی ایجاد می شود و افرادی خاص درمقابل شما می ایستند و دراین مقاومت ها ردپاهای مشخصی مشاهده می شود که از جمله این موارد موضوع برخورد با دانشگاه آزاد و قضیه موسویان است، شما با این مقاومت ها و مانع تراشی ها چه می خواهید بکنید »، با آرامش جواب داد: «سؤال شما مثل این است که بگویند استکبار جهانی علیه شما اقدام می کند، شما چه می کنید. این یک مبارزه است. آنچه در این خصوص اعلام کردم، برای این بود که شما بدانید که کار چقدر پیچیدگی دارد اما از من نخواهید که سختیهای کار را به مردم منتقل کنم. مردم ما نوعاً متوجه هستند که چه می گذرد اما دلیلی ندارد که من به عنوان یک مسئول دائماً به مردم بگویم که برای دولت مشکل ایجاد می کنند. اگر در جایی با اعلام کردن مشکل حل شود، من این کار را انجام می دهم، مانند سال گذشته که قرار بود یک معامله غیر قانونی سنگین انجام شود و با اعلام ما این کار غیر قانونی انجام نشد. هر چند که عده ای از آن کار غیر قانونی پشتیبانی کردند و بار ها به ما گفتند که چرا اعلام کردید. »
حکایت «غول و قدرت»، حکایتی است که در طول تاریخ بار ها تکرار شده و اغلب نیز پایان دلچسبی نداشته و غول فساد و طغیان، قدرت را به خدمت گرفته است. انگشت شمار حاکمانی بوده اند که غول را، رام قدرت ایمان ناشی از تزکیه کرده اند و احمدی نژاد هنوز تسلیم نشده است. روحیه مبارزه وی مثال زدنی است.
اینکه آیا احمدی نژاد خواهد توانست، آب رفته را به جوی بازگرداند یا نه، خود نیز گرفتار همان طغیان شود، به میزان همان تزکیه پیش گفته وی و یارانش باز می گردد. اگر خواننده از قرائت این سطور، خیال اسطوره سازی کرد، متأثر از همان پیش فرض مدال قهرمانی است که بر سینه رئیس جمهورش آویخته و با چشمی نگران، نسبت به کامیابی او امیدوار و از ناکامی اش، خوفناک است.
با این حال، می خواهم حکایت را امیدوارانه و منتظرانه تمام کنم. روحیه احمدی نژادی (اینگونه نوشتم تا اصرار کنم اگر چنانچه روزی رئیس فعلی دولت نیز گرفتار غول توانمند داستان شد، دیگر برای تمام آنها که نه به وی، بلکه به آرمانهایش امید بسته بودند، احمدی نژاد نخواهد بود، چراکه روحیه احمدی نژادی باید در تاریخ ایران، بسان ضرب المثلی شیرین باقی بماند) هر قدر هم که جهادی باشد و جهاد اکبر و اوسط و اصغر را در خود جای داده باشد، رشحه ای از رشحات آن ذخیره خستگی ناپذیر الهی است. ظرفیتی که به هر انسان متزکی به قدر ظرف وجودش داده می شود. مهم این است که خناسان، روح انتظار آن قهرمان تاریخ را در ما نکشند و ما را از آن یگانه قهرمانی که قهرمانان طفیلی او هستند، ناامید نسازند.
احسان صالحی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید