چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

آن‌ها هرگز کوبا را تصرف نخواهند کرد


آن‌ها هرگز کوبا را تصرف نخواهند کرد
امیدوارم، هیچ کس نگوید که من بی‌جهت به بوش حمله می‌کنم، چون مطمئن هستم که آن‌ها خوب می‌دانند چرا من آن‌قدر به شدت از او انتقاد می‌کنم.
رابرت ودوارد، که یک روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی آمریکایی است، به‌خاطر نوشتن مقالاتی همراه با کارل برنشتین در روزنامه‌ی واشنگتن پست، که منجر به بازجویی از نیکسون و استعفای او گردید، معروف شد.
او مولف و همکار مولف ده کتاب پرفروش است که شیوه‌ی هولناکی برای گرفتن اعتراف از مصاحبه‌شوندگان خود دارد. در یکی از کتاب‌های خود به نام «دولت دروغ» می‌گوید در ۱۸ ژوئن ۲۰۰۳، سه ماه بعد از شروع جنگ عراق، زمانی که بوش بعد از شرکت در یک جلسه‌ی مهم در حال ترک دفتر خود در کاخ سفید بود، دستی به پشت «جی‌گارنر» زد و گفت: راستی جی با ایران چه می‌خواهی بکنی؟
جی گفت: من و بچه‌ها به این نتیجه رسیدیم که بهتر است اول به کوبا بپردازیم... نه اصلا فکر می‌کنم، بهتر است گیلاسی بزنیم و سیگاری دود کنیم دنبال عشق و حال هم رفتن بد نیست. بعد بوش خندید و گفت: آفرین خوب فهمیدی باید رفت سراغ کوبا.
مسئله این بود که بوش گول ناخودآگاه خود را خورده بود، چون قبلا هم گفته بود که به چند گوشه‌ی تاریک دنیا باید حمله شود که کوبا در این مورد اهمیت خاصی دارد.
گارنر، یک ژنرال سه ستاره‌ی بازنشسته‌ای بود که مسئولیت برنامه‌ریزی بعد از جنگ عراق را به‌عهده‌ی او گذاشته بودند از نظر او یک شخصیت استثنایی برای راهبرد جنگ او بود. او در ۲۰ ژانویه‌ی ۲۰۰۳ به این سمت منصوب شد و در ۱۱ ماه مه همان سال به دستور رامسفیلد برکنار گردید.
نکته مهم این بود که او جرات نداشت مخالفت شدید خود را در مورد سیاست راهبردی آمریکا در عراق ابراز دارد.
او به مسایل دیگری فکر می‌کرد. در چند هفته‌ی گذشته، هزاران تفنگ‌دار دریایی و تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با ناوگان‌های پشتیبانی چند مایل دورتر از ایران در آب‌های خلیج فارس مشغول مانور بودند.
به‌زودی ۵۰ سال می‌شود که مردم کوبا، از درد تحریم بی‌رحمانه‌ای رنج می‌برند. هزاران پسر و دختر ما، به‌خاطر جنگ کثیفی که علیه کوبا راه انداخته‌اند مردند یا علیل شدند. آمریکا با تصویب قانون سازگاری، مردم کوبا را تشویق به مهاجرت غیرقانونی به کوبا می‌کند که در دنیا منحصر به‌فرد است.
دلیل دیگر این است که مردم کوبا، ۱۵ سال است که بازارها و منابع تهیه‌ی غذا، انرژی، ماشین‌آلات، مواد خام و تامین مالی کم‌بهره و دراز مدت خود را از دست داده‌اند.
در وحله‌ی اول با از بین رفتن اتحاد شوروی و بلوک سوسیالیسم مشکلات شروع شد و بعد امپراتوری آمریکا محاصره را تنگ‌تر و بین‌المللی نمود و مشکلات شدت پیدا کرد.
بدین ترتیب از مقدار پروتئین و کالری که قبلا علی‌رغم تحریم‌ها به اندازه‌ی کافی به همه می‌رسید چهل درصد کاهش یافت و در نتیجه امراضی چون التهاب عصبی چشم و سایر امراض شیوع یافت.
در عین حال کمبود دارو هم، به علت این تحریم از جمله‌ی واقعیت‌های روزمره گشت. دشمن برای این که از نظر اخلاقی نیز به ما صدمه بزند و تحقیرمان کند، فقط اجازه داد که دارو به صورت خیریه به ما داده شود و این نیز موجب ایجاد بازار سیاه و مشکلات خاص آن شد.
در نتیجه دوران مخصوص شروع شد. در این دوران مجبور شدیم که اقدامات خشنی انجام دهیم که رسانه‌های امپراتوری آن را یک کلاغ چهل کلاغ نمودند.
همه منتظر خورد شدن انقلاب کوبا بودند، عده‌ای با ناراحتی و دشمن هم با خوشحالی منتظر پایان کار ما بود. دسترسی به پول قابل تبدیل، به خاطر عدم تساوی و ضعف ایدئولوژیکی موجب شد تا کم و بیش صدمه به آگاهی اجتماعی ما بزند.
انقلاب در زمان خود، صدها هزار پزشک، دانشمند، روشنفکر، هنرمند و مهندس کامپیوتر و حرفه‌های دیگر با مدارک دانشگاهی معتبر تربیت نمود. این گنجینه‌ی با ارزش به ما امکان داده که مرگ و میر کودکان را به میزان قابل توجهی کاهش دهیم به‌طوری که در هیچ یک از کشورهای جهان سوم امکان ندارد.
در عین حال توانستیم، امید زندگانی را افزایش داده و سطح تحصیلی مردم را به‌طور متوسط به ۹ کلاس برسانیم.
در زمانی که بهای نفت به میزان زیادی افزایش یافت انقلاب بولیوی و ونزوئلا کمک زیادی به ما کرد و امکانات زیادی در اختیار ما گذاشت. از طرف دیگر مدت‌ها بود که ما در حال تولید روزافزون انرژی مورد نیاز خود بودیم و به همین دلیل بود که توانستیم نفت کشور را با شرایط مناسبی تهیه کنیم.
امپراتوری آمریکا سال‌هاست که به‌خاطر منافع خود در صدد نابودی انقلاب کوباست. در سال ۲۰۰۲ تلاش کرد و باز هم تلاش خواهد کرد. به همین دلیل است که انقلاب‌های «بولیواری» خود را آماده‌ی مقاومت می‌کنند.
در عین حال بوش به اقدامات شدیدتری برای اشغال کوبا دست زد، تا جایی که با تصویب قوانینی یک دولت مداخله‌گر و دست‌نشانده‌ی خود را به این منظور تعیین نموده. براساس امتیازاتی که در برتون‌وود، به آمریکا داده شده بود و حقه‌بازی نیکسون که استاندارد طلا را از بین برد و به جای آن محدودیتی برای صدور پول کاغذی ایجاد کرد، امپراتوری آمریکا ده‌ها تریلیون دلار پول کاغذی نشر و پرداخت کرد که به بیش‌تر از دوازده رقم می‌رسید.
بدین ترتیب است که یک اقتصاد نامتعادل حفظ می‌شود. قسمت بزرگی از ذخیره‌ی ارزی دنیا در حواله‌ها و اوراق قرضه‌ی خزانه‌داری آمریکا حفظ می‌گردد. به همین دلیل، بسیاری ترجیح می‌دهند که مانند سال ۱۹۲۹ با بحران دلار مواجه نشوند که آن ارواق قرضه‌ی کاغذی باد هوا شد و رفت. امروز ارزش یک دلار به طلا حداقل ۱۸ برابر کم‌تر از دوران نیکسون است. همین امر در مورد ارزش آن ذخایر ارزی هم صدق می‌کند.
آن اوراق قرضه ارزش ضعیف خود را تا امروز حفظ کرده‌اند زیرا هنوز می‌توان با آن‌ها مقادیر زیادی اسلحه‌های جدید و گران را خرید که هیچ ارزش تولیدی ندارند. آمریکا بیش‌تر از هر کشور دیگری در جهان اسلحه می‌فروشد. مسئله این‌جاست که با همان اوراق کاغذی، امپراتوری پیچیده‌ترین و مرگ‌بار ترین سلاح‌های کشتار جمعی را تولید نموده که سلطه‌ی ظالمانه‌ی او را به جهان اعمال می‌کند.
چنین قدرتی به او امکان می‌دهد تا عقیده‌ی تبدیل غذا به سوخت را به دنیا القا کند به‌طوری که مردم خطر گرم شدن جهان را که به‌طور عینی شدت پیدا می‌کند فراموش کنند. تشنگی، گرسنگی، بالا آمدن سطح آب دریاها و هزار درد و بدبختی دیگر به‌خاطر سیاست‌های امپراتوری آمریکاست.
فقط در صورت ذخیره‌ی جدی انرژی است که انسان می‌تواند به آینده‌ی خود امید داشته باشد، اما جامعه‌های مصرف‌زده‌ی کشورهای ثروتمند کاملا به این مسئله بی‌اعتنا هستند.
کوبا همچنان توان رزمی خود را با استفاده از سلاح‌های کارآمد و دفاعی کوچکی که دارد افزایش خواهد داد و می‌تواند با دشمن خود هر وقت و همه جا هر چقدر هم که قوی باشد مقابله کند. حتا زمانی که تولید ناخالص ملی شومی که با استانداردهای سرمایه‌داری هم ممکن است رشد نکرده باشد، ما همچنان به کسب مواد لازم و قدرت آتش مناسب ادامه خواهیم داد. چون تولید ناخالص ملی آن‌ها، شامل استاندارهایی چون مقدار خصوصی سازی، مواد مخدر، خدمات جنسی و تبلیغات است درحالی که مسایلی چون آموزش مجانی و خدمات بهداشتی را برای شهروندان خود نادیده می‌گیرند.
اما مسئاله‌ی اصلی این است که می‌توان با استفاده از دانش و فن سطح زندگی انسان و شان او را بالا برد. این کار مشکلی نیست فقط کافی است که ریخت و پاش را کاهش داد تا اقتصاد رشد کند. به‌هرحال علی‌رغم تمام مشکلات ما تا حد امکان به رشد اقتصادی خود ادامه می‌دهیم.
«خوزه مارتی» می‌گوید: آزادی گران‌بهاست یا باید از داشتن ان صرفنظر کنیم یا برای برخورداری از آن بهای لازم را بپردازیم.
هر کس که می‌خواهد کوبا را تصرف کند حتا اگر در جنگ از بین نرود، خونش به زمین ریخته خواهد شد.
ما اولین انقلابی‌ای نیستیم که این‌طور فکر می‌کنیم و آخرین هم نخواهیم بود. ممکن است یک نفر خود را بفروشد، اما تمام مردم را که نمی‌شود خرید.
سرنوشت حکم کرد که علی‌رغم دستگاه سرکوب امپراتوری زنده بمانم. به‌زودی یک سال از بیماری من می‌گذرد، در ۳۱ جولای ۲۰۰۶ گفتم، کوچک‌نرین شکی ندارم که مردم ما تا آخرین قطره‌ی خون در دفاع از انقلاب خواهند جنگید.
آقای بوش مطمئن باش که هرگز نمی‌توانید کوبا را تصرف کنید.
مقاله‌ای از کاسترو
برگردان: منوچهر بصیر
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید