جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


مصرف درست زندگی روزمره


مصرف درست زندگی روزمره
وقتی می خواهی خرید کنی وسوسه ای به جانت می افتد که گریز از آن به آسانی امکان پذیر نیست. این حس مصرف انبوه نشانه آشکاری بر گرایش به مصرف گرایی در بین عده ای از افراد جامعه است.در این وضعیت خرید تنها تابع مصرف نیست. یعنی تنها به منظور رفع نیاز های انسان صورت نمی گیرد. لذت بخش بودن خرید نیز خود به عنوان یک تنوع در زندگی روزمره پاسخگوی برخی دیگر از امیال ما می شود . اینجاست که فرد خرید را به عنوان یک سرگرمی یا تنوع وارد معادلات زندگی خود کرده و صرفاً به رفع نیاز های اولیه خویش فکر نمی کند. سویه منفی این تفکر آنجا آشکار می شود که نحوه استفاده درست از وسایل و نیازمندی ها از بین رفته و خرید انبوه بدون هیچ استفاده درستی جایگزین آن می شود. این خرید انبوه یا گرایش به آن تنها در رابطه ما با اشیا نمود پیدا نمی کند. کمی که می گذرد نحوه مصرف ما نیز به امری غیر ارادی تبدیل شده چارچوب پذیری خود را از دست می دهد. ما مصرف می کنیم نه از آن رو که قرار است به نیاز خاصی پاسخ بگوییم. مصرف می کنیم چون راهی دیگر برایمان باقی نمانده است. شاید از این روست که مصرف درست یا ترویج این ایده به امری دشوار تبدیل می شود. این در حالی است که استفاده از این روش در زندگی روزمره قاعده ای فرهنگی است تا با استفاده از آن خود آگاهی خویش را در برابر اشیای اطراف حفظ کرده هم به صیانت نفس خود کمک کنیم و هم کمی آگاهانه تر با دنیای مصرف گرای خود برخورد کنیم.
مصرف درست در ذهن یک عده از افراد به هیچ وجه جا نیفتاده است. آنجا که قرار است مثلاً برای خرید یک چیز ساده مغازه ای را انتخاب کند ، با ورود به آن مکان حد و حدود مورد نیاز را فراموش می کند. او در آن مغازه خرید را آغاز می کند. این خرید می تواند خرید میوه باشد، خرید لباس باشد، خرید گوشت و خوراک و دیگر مایحتاج موردنیاز باشد. فرقی نمی کند. خرید بیشتر در چنین مواقعی می تواند نشانه آگاهانه ای باشد که از سوی خریدار بر جای نهاده می شود، به این معنی که او با این انتخاب، دیگران را به هویتی ارجاع می دهد که تنها بر مبنای ثروت بیشتر پایه گذاری شده است.این ثروت آنجا که عیان می شود هویت تازه فرد مرفه را می سازد. اینجاست که او هنگام ساده ترین خرید، دست و دلبازی خود را آگاهانه با خرید اقلامی بیش از نیاز روزمره به رخ دیگران می کشد.از زاویه دیگر هم می توان به چنین موضوعی نگاه کرد، این زاویه را می توان تحت عنوان فرهنگی نام گذاری کرد و در آن بر نداشتن الگوی درست مصرف در جامعه تأکید کرد.
● الگوی گمشده مصرف
همیشه نمی توان با استفاده از مفاهیمی طبقاتی به تحلیل رابطه انسانها با خرید و مصرف ناشی از آن پرداخت. به نظر می رسد اصرار ما به خرید بیشتر و نداشتن آگاهی کافی به چگونگی مصرف این کالاها بیش از آن که مفهومی طبقاتی و ناشی از رفاه بیشتر و در نتیجه چشم و هم چشمی متأثر از آن باشد، موضوعی است ناظر به شناخت ناکافی ما از الگوی مصرف. این شناخت ناکافی را در محیط اطراف خودمان می توانیم ببینیم. بخشی از این نا آگاهی به بی توجهی ما به توصیه های پزشکی در هنگام مصرف برخی کالاها و بخشی دیگر نیز به ناتوانی ما از درک رابطه بین صرفه جویی و مصرف باز می گردد. فردی را به یاد بیاورید که به توصیه های پزشک خود مبنی بر استفاده متناوب و به اندازه دارو توجه نکرده از مبنای مورد علاقه خود تبعیت می کند. مثلاً با خوردن شربت در یک یا دو وعده به خود اطمینان کاذب می دهد که با استفاده از این روش به تسریع در درمان خود کمک می کند. فرد دیگری را هم به یاد بیاورید که هنگام مراجعه به میوه فروشی سرگذر بدون توجه به میزان مورد نیاز مصرف خود کیسه ها را چند کیلو چند کیلو پر کرده و روانه منزل می شود.نصف آن میوه ها مصرف می شود و نصف دیگر روانه سطل زباله شده تا میوه تازه دوباره به خانه راه پیدا کند. این وضعیت درباره گرایش به خرید کالاهای بزرگ تر در زندگی عده ای رنگ دیگری به خود می گیرد. گرایش عجیب و غریب عده ای بر تغییر مکرر دکوراسیون منزل، وسایل آن و خرید و فروش مکرر کالاها و وسایلی مثل اتومبیل چیزی جز اشتباه در الگوی مصرف نیست. علی یاسری کارشناس مسائل اقتصادی با تعریف الگوی مصرف به شرح و توضیح آن بر مبنای اصول توسعه پرداخته، می گوید: «الگوی مصرف در ایران باید متناسب با شرایط اقتصادی و میزان توسعه کشور تغییر کند.» وی می ا فزاید: « از جمله عوامل مؤثر در تعیین الگوی مصرف هر کشور، سطح درآمد مردم آن است. خانوارهای پردرآمد عمدتاً گرایش به پس انداز و سرمایه گذاری دارند و کمتر مصرف می کنند ولی در کشورهای با درآمد پائین (مبتنی بر معیارهای جهانی)، مصرف در این گونه کشورها بیشتر و سرمایه گذاری و پس انداز در آنها کمتر می شود.» به اعتقاد وی مسائل فرهنگی نیز در گرایش مردم به مصرف کمتر و صرفه جویی مؤثر است. او در این باره توضیح می دهد: «برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی مانند ژاپن، کره جنوبی، مالزی و چین به لحاظ ویژگی های فرهنگی، مردم آن بسیار صرفه جو بوده و با عنایت به بالا بودن نرخ پس انداز در آن کشورها، اقتصاد آنها نیز بر همین اساس شکل گرفته است. در کشورهای پیشرفته دیگر هم که یک جامعه کاملاً مصرفی هستند، پس انداز نسبتاً کم بوده و با عنایت به مصرف زیاد مردم، کارخانه های آنها به تولید و اشتغالزایی بیشتر می پردازند.در بین حالت های مذکور، ایجاد یک موازنه ظریف می تواند مفید فایده به حال کشوری مانند ایران باشد که از نظر درآمدی در بین کشورهای با درآمد متوسط تا کم درآمد (متوسط پائین) دسته بندی می شود. » وی با بیان این که هر قدر درآمد کشوری پائین باشد گرایش به سمت مواد غذایی در آنها بیشتر می شود، می گوید: «در کشوری مانند ایران آن هم با میزان درآمد مذکور، گرایش درآمد عمدتاً به سمت مواد غذایی است. البته هر قدر دید مردم نسبت به آینده کشورشان مطمئن تر و با ثبات تر باشد به شکلی که بتوانند آینده اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور را با اطمینان پیش بینی کنند، الگوی مصرف مردم نیز منطقی تر خواهد شد. در غیر این صورت الگوی مصرف تحت تأثیر بی ثباتی و بی اطمینانی نسبت به آینده حالت غیر منطقی پیدا می کند.» وی از دیگر عوامل تأثیرگذار بر الگوی مصرف به تورم اشاره کرده و می افزاید: «نرخ تورم در ایران به نسبت سایر کشورهای جهان بالا است که این مسأله سبب می شود تا مردم به سمت خرید برخی کالاها که در قبال تورم حالت پوشش دهنده دارند (مانند طلا، دلار ) ترغیب شوند که این مسأله در خصوص درآمدهای بالاتر به سمت خرید زمین و مسکن ارزان گرایش می یابد. در چنین شرایطی با توجه به بالا بودن نرخ تورم، امکان رونق امور دلالی و واسطه گری فراهم می شود که بدون هرگونه تلاشی افراد از سود ناشی از مابه التفاوت قیمت خرید و فروش بهره می برند. باز در چنین شرایطی است که الگوی مصرف تحت تأثیر سوء همین تورم و دلال بازی های ناشی از آن قرار می گیرد. با وجود عوامل و دلایل مذکور، امکان اصلاح این الگو با موانع و مشکلات بسیاری روبرو خواهد بود.»
اگر چنین دیدگاهی را از منظر اقتصاد توسعه در رابطه با نداشتن الگوی منطقی در مصرف مبنای تحلیل قرار دهیم، آنگاه بهتر می توان به ترسیم چشم انداز کنونی حیات اجتماعی پرداخت و به به ارتباط آنها با نحوه مصرفشان پی برد. در این چشم انداز خریدار بدون هیچ اطلاعی از ارتباط خرید های فراوان خود با توسعه کشور، افق آینده را بی ارتباط با نقش خود می بیند. چندی پیش یکی از مدیران وزارت بهداشت حین صحبت از وضعیت کمیاب شدن چند قلم دارو در بازار به نکته ای اشاره کرد که دقیقاً ناظر به تلقی نادرست ما از ارتباط ارگانیک مصرفمان با وضعیت مصرف انبوه و بی ضابطه در کشور است. آن نکته ساده این بود: «برخی پزشکان دارو ها را به خاطر تأثیرات مشترک در مورد بیماری های متعدد به کار می برند. این استفاده متعدد باعث می شود که در یک دوره زمانی آن دارو سریع تر از محاسبه پیش بینی شده تمام شود. این وضعیت در مورد قرص های مسکن و مصرف انبوه آن در کشور نیز صدق می کند. اینجاست که در برخی موارد وقتی شخصی واقعاً به آن دارو نیاز پیدا می کند در بازار پیدا نمی شود .» این وضع را می توان در گروه های تخصصی دیگر نیز پی گرفت. الگوی مصرف سوخت در کشور، الگوی مصرف مواد غذایی، آب ، پوشاک و دیگر کالاهای مورد نیاز... در تمامی این موارد می توان آن رگه مشترک فرهنگی را به چشم دید. اینجاست که باید کمی هم که شده در رسانه ها به این نکته توجه کرد و برای حل آن از کارشناسان کمک خواست.
● تلاش آگاهانه
تغییر الگوی مصرف در جامعه به هیچ وجه به معنای مصرف نکردن نیست. انسان به هر حال این حق را دارد که در رفاه و آسایش ناشی از آن به سر ببرد. تغییر الگوی مصرف به هیچ وجه به معنای تغییر الگوی رفاه در جامعه نیست. تلاش آگاهانه در جهت استفاده درست از امکاناتی است که در زندگی به آنها نیاز داریم.
«محمد کریم زاده » کارشناس مسائل اجتماعی در این باره می گوید: « بخشی از این امکانات، امکانات عمومی نامگذاری شده اند. در اینجا استفاده از الگوی مناسب برای استفاده از این امکانات به دلیل تأثیرات عمومی آن است. چه آنکه همه ما به یکسان حق استفاده از این وسایل را داشته و هر گونه استفاده نا درست از این وسایل از سوی دیگران به زیر پا گذاشتن حق دیگری می انجامد. اما در رابطه با امکانات خصوصی دیگر که ما در زندگی خود داریم و بسته به شرایط اقتصادی خود از آن بهره می بریم؛ من فکر نمی کنم استفاده درست هیچ ضربه ای به آن امکانات وارد کند. در هر حال در چنین وضعیتی استفاده درست تعبیر به مصرف بهینه می شود که با استفاده از الگوی مناسب آن را در جامعه ترویج می کنیم. برای این که درک بهتری از رابطه مصرف درست خود با فرهنگ ناشی از آن داشته باشیم می توان به میزان زباله سازی در یک جامعه اشاره کرد. چندی پیش در خبرها خواندم که شهرداری با همکاری مراجع قضایی تصمیم گرفته کسانی را که مثلاً هنگام رانندگی زباله در خیابان می اندازند، جریمه کند. به نظر میان این رفتار یعنی انداختن زباله در خیابان و سطح مصرف گرایی نادرست در یک جامعه ارتباط ارگانیک وجود دارد. آن رفتار این رفتار را هم به وجود می آورد. در آن رفتار امکانات به خاطر نیاز آنی شان مورد استفاده قرار می گیرند، به همین علت رابطه ای بین آن نیاز آنی و نیاز های بلند مدت احساس نمی شود. شهر در اینجا به وسیله مصرف آنی تبدیل می شود. در نتیجه مصرف شهر به خاطر رفع نیاز های آنی،چندان به فکر مراقبت از آن نمی افتیم. زباله مان را در خیابان می ریزیم و بین این رفتار با آسیب رساندن به زندگی خود هیچ ارتباطی نمی بینیم.»
داوود پنهانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید