پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

‌جهان‌ و نهضت‌ بیداری‌ اسلام‌


‌جهان‌ و نهضت‌ بیداری‌ اسلام‌
آنچه‌ از نظر خوانندگان‌ ارجمند می‌گذرد حاصل‌ نشستی‌ است‌ با عنوان‌ «بیداری‌ اسلامی» با حضور اساتیدی‌ از جمله‌ ایرانی‌ و غیرایرانی‌ حمید مولانا، محمدعلی‌ تسخیری، دکتر منوچهر محمدی، علی‌اکبر رشاد و حسن‌ رحیم‌پور از ایران‌ که‌ در مراسم‌ موسم‌ حج‌ (اسفند ۸۱) در مکه‌ مکرمه‌ در هم‌اندیشی‌ فرهیختگان‌ کشورهای‌ اسلامی، با حضور دهها تن‌ از متفکران، دانشگاهیان، علمأ دین‌ و صاحبان‌ رسانه‌های‌ جهان‌ اسلام‌ برگزار شد.
علی‌اکبر رشاد: عنوان‌ «بیداری‌ اسلامی»، موضوع‌ بحث‌ ماست. ممکن‌ است‌ بعضی‌ حضار محترم‌ بفرمایند که‌ بیداری‌ اسلامی، مساله‌ نوینی‌ نیست‌ بلکه‌ دهه‌ها است‌ که‌ پیرامون‌ آن‌ نظریه‌های‌ ارزشمندی‌ طرح‌ و عرضه‌ شده‌ است. «بیداری‌ اسلامی» گرچه‌ ادواری‌ را پشت‌ سر نهاده‌ اما امروز دور جدیدی‌ از جنبش‌ در سراسر جهان‌ به‌چشم‌ می‌خورد. در ارتباط‌ با ملل‌ مسلمان‌ و اقوام‌ مختلفی‌ که‌ در موسم‌ حج‌ حضور پیدا می‌کنند ما به‌ روشنی‌ می‌بینیم‌ که‌ این‌ موج‌ بیداری، بسیار گسترده‌ شده‌ و گستره‌ آن‌ امروز شرق‌ و غرب‌ و شمال‌ و جنوب‌ جهان‌ اسلام‌ را فرا گرفته‌ است‌ و اینک‌ افرادی‌ با ملیت‌های‌ گوناگون‌ به‌ مسائل‌ فکری‌ و سیاسی‌ اسلام‌ می‌پردازند و درخصوص‌ مسائل‌ اساسی‌ جهان‌ اسلام‌ موضع‌ می‌گیرند که‌ تا چند سال‌ پیش‌ دشوار بود باور کنیم‌ چنین‌ اتفاقی‌ می‌افتد، حال‌ کمتر نقطه‌ای‌ از جهان‌ اسلام‌ باقی‌ مانده‌ که‌ در آنجا جهش‌ و جنبشی‌ به‌ چشم‌ نخورد. آنچه‌ در جهان‌ جریان‌ دارد تهدیدات‌ کشورهای‌ غربی‌ به‌ ویژه‌ آمریکا و انگلیس‌ علیه‌ جهان‌ اسلام‌ در حقیقت‌ بازتاب‌ همان‌ بیداری‌ و نگرانی‌ از گسترش‌ و تعمیق‌ این‌ بیداری‌ است‌ و اگر گاهی‌ در لسان‌ رهبر معظم‌ انقلاب، تعبیر «تهاجم‌ فرهنگی» مطرح‌ است‌ در حقیقت‌ باید گفت‌ که‌ این‌ پاتکی‌ است‌ در قبال‌ تک‌ گسترده‌ و یورش‌ فکری‌ و فرهنگی‌ که‌ از سوی‌ جهان‌ اسلام‌ آغاز شده‌ است. تحرکات‌ دشمن، ابراز نگرانی‌ عملی‌ دربرابر گسترش‌ این‌ بیداری‌ است. بیداری، ضدخواب‌ است‌ و در خواب، اعمال‌ حیاتی‌ برین‌ جامعه‌ و نشانه‌های‌ حیات‌ برین‌ در انسان‌ یعنی‌ حیات‌ فراتر از حیات‌ نباتی‌ و حیوانی، تعطیل‌ می‌شود و هوش‌ از کار می‌ایستد، انسان، فعال‌ نیست، تنفس‌ هست‌ اما تفکر نیست‌ و «بیداری»، عبارت‌ است‌ از فعال‌ شدن‌ هوش‌ و نشانه‌های‌ حیات‌ برین. حیات‌ برین‌ از دین، اخذ می‌شود و خدا و پیامبرش‌ ما را به‌ آنچه‌ زنده‌ می‌کند فرا می‌خوانند. درحقیقت، «بیداری‌ اسلامی» به‌ مفهوم‌ «احیأگری‌ اسلامی» است‌ که‌ با آن، استقلال، عدالت‌ و همة‌ آموزه‌ها و ارزش‌های‌ متعالی‌ الهی‌ زنده‌ می‌شود. «احیأگری‌ دینی» البته‌ غیر از «اصلاح‌ دین» از نوع‌ غربی‌ است‌ که‌ آنجا دین، دستخوش‌ تغییر و تبدیل‌ قرار می‌گیرد و جامعه، دینی‌ نمی‌شود بلکه‌ دین‌ را با زمانه‌ تطبیق‌ می‌دهند اما احیأگری‌ اسلامی، زنده‌ داشتن‌ انسان‌ و حیات‌ اجتماعی‌ بر مبنای‌ دین‌ و به‌ شیوه‌ دینی‌ است‌ و درنتیجه‌ عملاً‌ می‌بایست‌ غبار غربت‌ از سیمای‌ دین‌ زدوده‌ شود و دین‌ به‌ عرصه‌ حیات‌ آدمی‌ بیاید. مهجوریت‌زدایی‌ از دین‌ یا بازپیرایی‌ و واخوانی‌ گزاره‌ها و آموزه‌های‌ دینی‌ در جهت‌ رفع‌ اجمال‌ و ابهاماتی‌ است‌ که‌ بر سیمای‌ دین‌ نشسته‌ است. اگر خواب، برادر مرگ‌ است‌ بیداری‌ نیز دست‌ در آغوش‌ زندگی‌ دارد.
منوچهر محمدی:برای‌ این‌که‌ احیأگری‌ اسلام‌ و بیداری‌ مسلمانان‌ جهان‌ را درک‌ کنیم‌ ضرورت‌ دارد به‌ اجمال‌ به‌ گذشته‌ تاریخی‌ آن‌ بپردازیم. بیش‌ از ۱۴ قرن‌ قبل‌ با ظهور اسلام، تحولی‌ عظیم‌ در تاریخ‌ بشریت‌ اتفاق‌ افتاد. پدیده‌ اسلام، مرزهای‌ نژادی، جغرافیایی‌ و قومی‌ را در نوردید و بر پایه‌ کلمة‌الله، جوامع‌ مختلف‌ را به‌ یکدیگر نزدیک‌ کرد و قدرتی‌ عظیم‌ و شگفت‌ به‌ وجود آورد در میان‌ قومی‌ که‌ نه‌ بهره‌ای‌ از فرهنگ‌ و تمدن‌ آن‌ زمان‌ برده‌ بودند و نه‌ دارای‌ قدرت‌ مادی‌ قومی‌ بودند و در شرایطی‌ که‌ هم‌ تمدن‌ یونان‌ در اوج‌ شهرت‌ خود بود و هم‌ قدرت‌هایی‌ مانند امپراطوری‌های‌ روم‌ و ایران‌ ابر قدرت‌های‌ زمان‌ بودند، اسلام‌ ظهور کرد و آن‌ دو قدرت‌ بزرگ‌ را شکست‌ داد و به‌ سرعت‌ در جغرافیای‌ زمان‌ گسترش‌ پیدا کرد و دیری‌ نپایید که‌ بخش‌ عظیمی‌ از دنیای‌ متمدن‌ آن‌ زمان‌ را در اختیار گرفت‌ و علاوه‌ بر آن‌ دنیای‌ فکر و اندیشه‌ اسلامی‌ به‌ موازات‌ قدرت‌ نظامی‌ و اقتصادی‌ جهان‌ اسلام‌ گسترش‌ پیدا کرد و این‌ زمانی‌ بود که‌ اروپای‌ متمدن‌ آن‌ دوران، دوران‌ افول‌ خود را طی‌ می‌کرد. زمانی‌ که‌ تمدن‌ اسلامی‌ در اوج‌ شهرت‌ و معروفیت‌ خود قرار گرفت‌ تمدن‌ غرب‌ در خواب‌ فرو رفت‌ به‌ طرزی‌ که‌ امروزه‌ غربی‌ها از آن‌ دوران‌ به‌ نام‌ «عصر تاریکی» در غرب، یاد می‌کنند زیرا در برابر اسلام، آنان‌ چیزی‌ برای‌ ارائه‌ کردن‌ به‌ جهان‌ بشریت‌ نداشتند. جنگ‌های‌ صلیبی‌ در حقیقت، پاتکی‌ بود که‌ غرب‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ وارد آورد و اگر چه‌ در طول‌ دو قرن‌ نتوانست‌ آنچه‌ را می‌خواست‌ از نظر نظامی‌ به‌ دست‌ بیاورد ولی‌ توانست‌ خود را با فرهنگ‌ و ادبیات‌ و پیشرفت‌های‌ فکری‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ تدریج‌ آشنا بکند و این‌ خود زمینه‌ای‌ برای‌ بیداری‌ غرب‌ شد. دوره‌ رنسانس‌ برای‌ غرب، درحقیقت، پشت‌ سرگذاشتن‌ عصر تاریکی‌ و آغاز دوره‌ای‌ بود که‌ به‌ آن‌ «عصر روشنایی» می‌گویند. و بدین‌ ترتیب‌ تحت‌ تأثیر جهان‌ اسلام، غربی‌ها بتدریج‌ توانستند پیشرفت‌های‌ شگفتی‌ را به‌ وجود آورند و قرون‌ ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ دوران‌ شکوفایی‌ جهان‌ غرب‌ بود و در این‌ دوران‌ است‌ که‌ متاسفانه‌ جهان‌ اسلام، تحت‌ تاثیر دو عامل‌ به‌ خواب‌ فرو رفت: یکی‌ استعمار و استثماری‌ بود که‌ غرب‌ در این‌ منطقه‌ مهم‌ جغرافیایی‌ و فکری‌ انجام‌ داد و دوم‌ استبداد و انحرافاتی‌ بود که‌ حکام‌ مسلمان‌ در این‌ دوران‌ داشتند و راه‌ انحراف‌ از افکار و اندیشه‌های‌ ناب‌ اسلامی‌ را طی‌ کردند و آخرین‌ ضربه‌ هم‌ به‌ پیکر باقیماندة‌ جهان‌ اسلام‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول، انقراض‌ خلافت‌ عثمانی‌ بود و در این‌ دوران، قرن‌ بیستم‌ در واقع، آغاز تهاجمی‌ دهشتناک‌ از لحاظ‌ نظامی‌ و از لحاظ‌ فکری‌ از ناحیه‌ غرب‌ بر جهان‌ اسلام‌ وارد آمد به‌ طوری‌ که‌ مسلمانان‌ از خود بیگانه‌ شده، نگاه‌ به‌ دست‌ غرب‌ کرده‌ و امیدوار بودند که‌ شاید با الگوگرفتن‌ از غرب‌ بتوانند عقب‌افتادگی‌ خود را جبران‌ بکنند و البته‌ در این‌ دوران‌ کسانی‌ هم‌ واقع‌بینانه‌ متوجه‌ شدند که‌ علت‌ عقب‌افتادگی‌ و به‌ خواب‌ رفتن‌ جهان‌ اسلام، نه‌ این‌ است‌ که‌ به‌ اسلام‌ پیوند داشته‌اند بلکه‌ بدان‌ خاطر است‌ که‌ از اسلام، دور شده‌ و از اندیشه‌های‌ اسلامی‌ فاصله‌ گرفته‌اند. شخصیت‌هایی‌ مانند سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی، سیدقطب، حسن‌ بنأِ‌ و امثالهم‌ در این‌ دوران‌ تلاش‌ زیادی‌ کردند تا مسلمانان‌ را از خواب‌ سنگین‌ بیدار و به‌ آنها بفهمانند که‌ علت‌ شکست‌ و عقب‌افتادگی‌ آنها چیست‌ و چه‌ باید کرد؟ آخرین‌ ضربه‌ای‌ که‌ جهان‌ غرب‌ بر جهان‌ اسلام‌ زد شکل‌ دادن‌ و تحمیل‌ مسلمانان‌ صهیونیسم‌ بود که‌ در سرزمین‌ مقدس‌ فلسطین‌ کاشت‌ و قرار شد که‌ از نیل‌ تا فرات‌ در سیطره‌ او قرار بگیرد. در این‌ زمان‌ بود که‌ مورخ‌ معروف‌ انگلیسی‌ «آرنولد توین‌ بی»، در بررسی‌ تمدن‌ها جمله‌ بسیار مهم‌ و تاریخی‌ بیان‌ می‌کند و در کتاب‌ «تمدن‌ در بوته‌ آزمایش» چنین‌ می‌گوید:
«پان‌ اسلامیزم‌ خوابیده‌ است‌ با این‌ حال‌ ما باید این‌ امکان‌ را در نظر داشته‌ باشیم‌ که‌ اگر مستضعفین‌ جهان‌ بر ضد‌ سلطه‌ غرب‌ به‌ شورش‌ برخیزد و خواستار یک‌ رهبری‌ ضد‌غربی‌ شود این‌ خفته، بیدار خواهد شد و بانگ‌ این‌ شورش، ممکن‌ است‌ در برانگیختن‌ روح‌ نظامی‌ اسلام‌ مؤ‌ثر افتد و حتی‌ اگر این‌ روح‌ به‌قدر خفتگان‌ هفت‌گانه‌ در خواب‌ بوده‌ باشد، اثر جبران‌ناپذیری‌ دارد زیرا ممکن‌ است‌ پژواک‌های‌ یک‌ عصر قهرمانی‌ را منعکس‌ سازد. اگر وضع‌ کنونی‌ بشر به‌ جنگ‌ نژادی‌ یا عقیدتی‌ منجر شود اسلام‌ ممکن‌ است‌ بار دیگر برای‌ ایفای‌ نقش‌ تاریخی‌ خود قیام‌ کند.»
این‌ مطلبی‌ بود که‌ در سال‌ ۱۹۴۷ یعنی‌ ۵۵ سال‌ قبل‌ توین‌ بی‌ مطرح‌ کرد و در حقیقت، پیش‌بینی‌ توین‌ بی‌ در ۱۹۷۹ با انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ که‌ به‌ قول‌ امام، انفجار نور بود، واقع‌ شد. انقلابی‌ که‌ با دست‌ خالی‌ و با تکیه‌ بر شعار الله‌ اکبر و بازگشت‌ به‌ ارزش‌های‌ اسلامی‌ در مقابل‌ همه‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ و ابرقدرتها ایستاد و توانست‌ نه‌ تنها نقطه‌ عطفی‌ در تاریخ‌ تحولات‌ ایران‌ بلکه‌ نقطه‌ عطفی‌ در جهان‌ اسلام‌ و بلکه‌ در کل‌ تاریخ‌ بشری‌ گردد.
با این‌ حرکت، آن‌ خفته، بیدار شد و به‌ سرعت‌ در سراسر جهان‌ اسلام‌ گسترش‌ پیدا کرد. دو سالی‌ نگذشته‌ بود که‌ در لبنان، ملتی‌ که‌ در محرومیت‌ نگه‌ داشته‌ شده‌ بودند عده‌ای‌ جوان‌ با ایمان‌ پنج‌ قدرت‌ بزرگ‌ آن‌ زمان‌ را که‌ در لبنان‌ پایگاه‌ داشتند یعنی‌ امریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل‌ را به‌ زانو در آوردند و بدون‌ دادن‌ کوچکترین‌ امتیازی، آنها را وادار به‌ فرار کردند. در افغانستان‌ که‌ معروف‌ به‌ گورستان‌ امپراطوری‌هاست، بعد از آنکه‌ امپراطوری‌ انگلیس‌ و روسیه‌ را به‌ زانو درآورده، اینک‌ می‌رود که‌ امپراطوری‌ امریکا را هم‌ به‌ زانو درآورد. در ترکیه، الجزایر و سایر کشورهای‌ اسلامی، تنها بانگی‌ که‌ امروز بلند می‌شود ندای‌ اسلام‌ است‌ و در فلسطین‌ اشغالی، انتفاضه، امان‌ را از صهیونیسم‌ و امپریالیسم‌ گرفته‌ و اگر آمریکا امروز به‌ فکر اشغال‌ عراق‌ است‌ درواقع‌ برای‌ ضربه‌ زدن‌ به‌ این‌ بیداری‌ و آگاهی‌ است‌ که‌ مسلمانان‌ پیدا کرده‌اند. مسلمان‌ها بیدار شده‌اند و بر پایه‌ سه‌ اصل‌ مهم، کار بزرگ‌ خویش‌ آغاز کرده‌اند: یکی، «بازگشت‌ به‌ اسلام‌ ناب» که‌ در صدر اسلام‌ توانست‌ بر قدرت‌های‌ بزرگ‌ آن‌ زمان‌ غلبه‌ کند، دوم، «وحدت‌ جهان‌ اسلام» است‌ که‌ امپریالیسم‌ و استعمار، سالیان‌ دراز سعی‌ می‌کرد با تکیه‌ بر اصل‌ «تفرقه‌ بینداز و حکومت‌ کن»، بین‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ اسلامی‌ فاصله‌ بیشتر بیندازد و امروز وحدت‌ جهان‌ اسلام، اساسی‌ که‌ راهی‌ جزء وحدت‌ برای‌ اقتدار بیشتر نداریم‌ و سومین‌ اصل‌ این‌ بیداری، «استکبارستیزی» و مقابله‌ با کفرو الحاد و طاغوت‌ و طاغوتیان‌ زمان‌ است. این‌ حرکت‌ مبارک‌ یقیناً‌ به‌ پیروزی‌ اسلام‌ و شکست‌ استکبار ختم‌ خواهد شد.
حمید مولانا: حضرت‌ امام‌ خمینی‌ نه‌تنها در بیداری‌ اسلامی‌ بلکه‌ در بیداری‌ بین‌المللی‌ و جهانی، جایگاه‌ بزرگی‌ دارند و انقلاب‌ اسلامی، یک‌ نقطه‌ عطف‌ در تاریخ‌ جهانی‌ است. من‌ در این‌ فرصت‌ کوتاه‌ به‌ بخشی‌ از این‌ دستاوردهای‌ بزرگ، اشاره‌ می‌کنم‌ و ده‌ نکته‌ مهم‌ که‌ به‌ عقیده‌ بنده، موضوع‌ کتاب‌ها و پایان‌نامه‌های‌ دکترا می‌تواند باشد بنده‌ فقط‌ به‌ صورت‌ فهرست، اسم‌ می‌برم.
▪ جایگاه‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ از جنبه‌ دینی‌ و اسلامی‌ در بیداری‌ مسلمانان‌ و در حقیقت، بیداری‌ جهانیان‌ است‌ که‌ به‌ عقیده‌ بنده‌ از قرن‌ پانزدهم‌ در دنیای‌ غرب‌ و شاید کمی‌ پس‌ از صدر اسلام‌ ما شخصیتی‌ را نمی‌بینیم‌ که‌ این‌ همه‌ در سطح‌ جهانی، نهضت‌ او و افکار و عملکرد و راهبردهای‌ او تاثیر داشته‌ باشد. این‌ نکته‌ بسیار مهمی‌ است‌ که‌ باید عمیقاً‌ مطالعه‌ کرد.
▪ جنبه‌ «قدرت» است. حضرت‌ امام‌ خمینی‌ از قدرت، رعب‌ نداشت‌ و درعین‌ حال، معنای‌ «قدرت» را در سطح‌ جهانی‌ تغییر داد. معنای‌ قدرت‌ قبلاً‌ بر منابع‌ ملموس‌ ماد‌ی‌ تکیه‌ می‌کرد ولی‌ پس‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ و گفتمان‌ حضرت‌ امام، این‌ معنا و تعریف‌ قدرت‌ در سطح‌ جهانی‌ از جنبه‌های‌ منابع‌ ملموس‌ به‌ غیرملموس‌ یعنی‌ به‌ عقاید و پرورش‌ افکار و اطلاعات‌ و اطلاع‌رسانی، تغییر پیدا کرده‌ است.
▪ جنبه‌ مشروعیت‌ و مقبولیت‌ خود ایشان‌ در سطح‌ جهانی‌ بود. به‌ عقیده‌ بنده‌ در ۶ و ۷ قرن‌ گذشته، شما پیدا نمی‌کنید یک‌ شخصیت‌ دینی‌ و علمی‌ را که‌ انقلابی‌ کرده‌ و ملتی‌ را رهبری‌ کرده‌ باشد و مشروعیت‌ و مقبولیت‌ او صددرصد حتی‌ از طرف‌ مخالفین‌اش‌ تصدیق‌ شده‌ باشد. مشروعیت‌ سیاسی‌ و دینی‌ امام‌ در سطح‌ تاریخ‌ بین‌المللی‌ در قرون‌ اخیر، بی‌نظیر بود.
▪ نوع‌ رابطة‌ امام‌ خمینی‌ با امت‌ اسلامی‌ به‌ ویژه‌ و به‌ طور کلی‌ با مستضعفین‌ جهان‌ می‌باشد. یکی‌ از خصایص‌ بزرگ‌ کسانی‌ که‌ رهبری‌ انقلاب‌ها را به‌ دست‌ گرفتند این‌ است‌ که‌ توانایی‌ بیشتری‌ دارند برای‌ آنکه‌ با توده‌های‌ وسیع‌ مردم، ارتباط‌ پیدا کنند ولی‌ وقتی‌ رهبران‌ انقلاب‌های‌ دو قرن‌ گذشته‌ را مطالعه‌ می‌کنیم‌ هیچ‌کس‌ به‌ توانایی‌ امام‌ خمینی‌ نمی‌رسد که‌ چگونه‌ با مستضعفین‌ و بلکه‌ با همه‌ طبقات‌ به‌ ویژه‌ در کشورهای‌ اسلامی، چنین‌ ارتباط‌ مردمی‌ و خودمانی‌ و عاشقانه‌ برقرار بکنند. ایشان‌ بیش‌ از هر قائد دیگری‌ موفق‌ شدند که‌ پیام‌های‌ قرآنی‌ را به‌ زبان‌ بسیار ساده‌ به‌ توده‌ها برسانند و این‌ از اسرار بزرگ‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ بود.
▪ زندگی‌ معنوی‌ و بی‌تجمل‌ ایشان‌ بود که‌ صلاحیت‌ رهبری‌ مستضعفان‌ را به‌ او می‌داد. زندگی‌ ایشان‌ بی‌تجمل‌ بود، چه‌ موقعی‌ که‌ طلبه‌ بودند و چه‌ موقعی‌ که‌ فقیه‌ و وقتی‌ که‌ انقلاب‌ را هدایت‌ کردند و نیز وقتی‌ ما را ترک‌ فرمودند. در بین‌ رهبران‌ انقلاب‌ها، ما چنین‌ تواضع‌ و فروتنی‌ و چنین‌ ایستادگی‌ و بی‌تجملی‌ را ملاحظه‌ نمی‌کنیم.
▪ تقوا و اخلاق‌ اسلامی‌ است‌ که‌ باعث‌ می‌شد ایشان‌ نه‌تنها تاثیرات‌ فراوان‌ و شایانی‌ در قلمروی‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ و فرهنگی، بلکه‌ درباب‌ تقوی‌ و اخلاق‌ اسلامی‌ بگذارند. درواقع‌ ایشان‌ خدمات‌ بسیار بزرگی‌ به‌عنوان‌ یک‌ رهبر کردند و جایگاه‌ معنوی‌ ایشان‌ هم‌ در بیداری‌ مسلمانان‌ نقش‌ بسیار مهم‌ داشت.
▪ گفت‌وگو و خطاب‌ ایشان‌ با سایر تمدن‌ها و امت‌ها بود. صحبت‌ ایشان‌ با وزیر خارجه‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ سابق، پیام‌های‌ ایشان‌ به‌ واتیکان‌ و...، درواقع، ایشان‌ ترجیح‌ دادند که‌ این‌ انقلاب‌ نه‌تنها کلامی‌ باشد بلکه‌ ارتباطات‌ این‌ انقلاب‌ در یک‌ محیط‌ گفت‌وگوی‌ ساده‌ و انسانی‌ صورت‌ بگیرد.
▪ ایشان‌ پافشاری‌ زیادی‌ بر جهان‌شمولی‌ اسلامی‌ نهضت‌ کردند. امام‌ خمینی‌ فقط‌ به‌ جهان‌ شمولی‌ اسلامی‌ تکیه‌ کردند نه‌ به‌ «دولت‌ ملی» و الگوهای‌ غربی‌ که‌ امروز آشنائی‌ با آن‌ داریم. در میان‌ خیلی‌ از متفکرین‌ اسلامی‌ این‌ اصرار و این‌ نوع‌ نظریه‌پردازی‌ نمی‌بینیم.
▪ در مورد امام‌خمینی‌ این‌ است‌ که‌ ایشان‌ تنها متفکری‌ هستند که‌ در شاید پنج‌ یا شش‌ قرن‌ گذشته، نه‌ تنها نظریه‌پردازی‌ کردند و تئوری‌ انقلاب‌ را تبیین‌ فرمودند بلکه‌ خودشان‌ آن‌ را به‌عمل‌ آوردند. در تاریخ‌ نداریم‌ کسانی‌ که‌ هم‌ بنویسند که‌ چرا باید انقلاب‌ بشود؟ و بعد هم‌ خودشان‌ موفق‌ بشوند این‌ طرح‌ را اجرا بکنند.
▪ اینست‌ که‌ ما نمی‌توانیم‌ جایگاه‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ را به‌ طور کامل‌ در سطح‌ جهانی‌ و به‌ ویژه‌ در امت‌ اسلامی‌ درک‌ کنیم‌ مگر اینکه‌ توجه‌ کنیم‌ ایشان‌ موفق‌ شدند «دستور روز» بین‌المللی‌ را عوض‌ کنند و موضوع‌ بحث‌ را در دنیا تغییر دهند. چون‌ قدرت‌ تعیین‌ «دستور روز»، یکی‌ از پایه‌های‌ بزرگ‌ قدرت‌ سیاسی، اجتماعی‌ و اقتصادی‌ است‌ و ما می‌بینیم‌ که‌ ۲۴ سال‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران، مسلمانان‌ و مسائل‌ مسلمانان‌ و مسائل‌ مربوط‌ به‌ تمام‌ مستضعفین‌ جهان‌ علیرغم‌ خواسته‌های‌ دیگران‌ در دستور روز قرار گرفته‌ است، یعنی‌ ایشان‌ دستور روز بین‌المللی‌ را عوض‌ کردند و همین‌ «دستور روز بین‌المللی‌ را عوض‌ کردن»، باعث‌ شد که‌ قدرتمندان‌ دنیا و کسانی‌ که‌ نظام‌ جهانی‌ را در دست‌ داشتند علیه‌ انقلاب‌ شوریدند.
حسن‌ رحیم‌پور: برای‌ اینکه‌ بحث‌ را مهار بکنم‌ و حتی‌الامکان‌ در فرصتی‌ که‌ در نظر گرفتند به‌ «عنوان‌ بحث»، هم‌ وفابشود در ذیل‌ عنوان‌ «آسیب‌شناسی‌ نهضت‌ بیداری‌ اسلام»، سعی‌ می‌کنم‌ به‌ پنج‌ یا شش‌ آسیب‌ مهم‌ که‌ ما در خطر آن‌ هستیم‌ اشاره‌ کنم. این‌ خودآگاهی‌ و احساسی‌ که‌ آن‌را «بیداری‌ دینی» بمفهوم‌ جدید (حال‌ به‌مفهوم‌ لغوی‌ «بیداری»، کاری‌ ندارم) می‌نامیم‌ و پدیده‌ای‌ تقریباً‌ صدساله‌ در جهان‌ اسلام‌ است‌ و علیرغم‌ تنو‌ع‌ گرایش‌ها و زیرمجموعه‌های‌ متفاوت‌ اسلامی‌ پیام‌ واحدی‌ به‌ تاریخ، مخابره‌ می‌کند و مضمون‌ آن‌ این‌ است‌ که: «ما دوباره‌ برگشتیم‌ و نوبتی‌ هم‌ که‌ باشد نوبت‌ ماست.» شاید حدود یک‌ قرن‌ قبل، این‌ عزم‌ بیداری‌ در گروه‌های‌ کوچکی‌ از نخبگان‌ جهان‌ اسلام، به‌ وجود آمده‌ بود ولی‌ امروز در سطح‌ امت‌ اسلام، گسترش‌ پیدا کرده‌ است. جوهر اصلی‌ این‌ بیداری، آن‌ است‌ که‌ به‌تدریج‌ امت‌ اسلام‌ متوجه‌ می‌شوند که‌ از اسلام، فاصله‌ گرفته‌اند و جوامع‌ اسلامی‌ اگر دچار انحطاط‌ اخلاقی‌ شده‌اند، اگر زیر بار عقب‌ماندگی‌ اقتصادی‌ و علمی، در دنیا تحقیر می‌شوند، اگر دچار تفرقه‌ و تجزیه‌ شده‌اند، اگر به‌راحتی‌ مورد تهاجم‌ اشغالگران‌ قرار می‌گیرند و استعمار می‌شوند و منابعش‌ به‌ غارت‌ می‌رود، در همة‌ این‌ انحطاط‌ها خود مسلمین‌ هم‌ شریک‌ جرم‌ هستند و مقصرند. توجه‌ به‌ کوتاهی‌ها و مسئولیتِ‌ خود، به‌نظر من، نقطه‌ شروع‌ بیداری‌ اسلامی‌ است‌ چون‌ خوی‌ تجاوز که‌ همیشه‌ علیه‌ مسلمین‌ وجود داشته، اما چرا این‌ میل‌ به‌ تجاوز در دوره‌ای‌ موثر میافتد و در دوره‌ای‌ موثر نمی‌افتد؟ علت‌ را باید در انحطاط‌ خود مسلمین‌ جست‌وجو کرد. نخبگان‌ جهان‌ اسلام‌ کم‌کم‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند که‌ گویا در چند قرن‌ اخیر ما به‌تدریج، هم‌ از عقلانیت‌ اسلامی‌ و هم‌ از ارزش‌های‌ اخلاقی‌ اسلام، و هم‌ از قوانین‌ الهی‌ با فهم‌ اجتهادی‌ فاصله‌ گرفتیم‌ و دور شده‌ایم. این‌ احساس‌ و خودآگاهی، ترکیبی‌ از دو حالت‌ «شرمندگی» و «عزم‌ بازگشت» است. یکی، «شرمندگی» در برابر عزتی‌ که‌ خداوند به‌ مؤ‌منین، وعده‌ داده‌ و امروز مسلمین، فاقد آنند دربرابر سابقة‌ فخر و عزت‌ گذشتة‌ امت‌ در صدر اسلام‌ و دوم، ترکیب‌ این‌ شرمندگی‌ با «میل‌ بیداری» و «عزم‌ بازگشت‌ به‌ اسلام» است‌ که‌ در صد سال‌ گذشته، بتدریج‌ در حلقه‌های‌ خواص‌ و سپس‌ در دو دهة‌ اخیر به‌ برکت‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ طرز بسیار انفجاری‌ و عظیم‌ در کل‌ جهان‌ اسلام، تعمیم‌ یافت‌ و از حلقة‌ خواص‌ به‌ متن‌ جهان‌ اسلامی‌ توسعه‌ پیدا کرد. این‌ یک‌ نوع، «توبة‌ اجتماعی» است. شما سی‌ سال‌ پیش، مفاهیمی‌ مثل‌ «عدم‌ جدایی‌ دین‌ از سیاست»، «ضرورت‌ جهاد اسلامی»، مفهوم‌ «شهادت» یا «عملیات‌ استشهادی»، مفهوم‌ «وحدت‌ امت‌ اسلام‌ و شیعه‌ و سنی‌ و همه‌ فرقه‌های‌ اسلامی»، «تشکیل‌ اتحادیه‌های‌ اسلامی» در سراسر جهان‌ در حوزه‌های‌ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی‌ و نظامی، مفهوم‌ «امکان‌ نجات‌ مستضعفین‌ عالم»، مفهوم‌ «تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی» یا بازگشت‌ به‌ «حضاره‌ و تمدن‌ اسلامی»، سی‌ سال‌ پیش، این‌ مفاهیم‌ در سطح‌ افکار عمومی‌ جهان‌ اسلام، مطرح‌ نبوده‌ است‌ بلکه‌ حد‌اکثر در سطح‌ خواص‌ و روشنفکران‌ دینی‌ و بخشی‌ از حلقه‌های‌ خاص‌ وجود داشت‌ که‌ آنهم‌ توأم‌ با عدم‌ تفاهم‌ بر سر حتی‌ همین‌ مفاهیم‌ بوده‌ ولی‌ امروز اینها همه، پرچم‌هائی‌ شده‌اند که‌ در بیشتر کشورهای‌ اسلامی‌ حتی‌ کشورهایی‌ که‌ مسلمین، اقلیت‌ هستند برافراشته‌ شده‌ و این‌ مفاهیم‌ کاملاً‌ برجسته‌ شده‌اند دنیا در شُرف‌ تغییر است. اگر بخواهیم‌ این‌ خودآگاهی‌ جدید و این‌ بیداری‌ اسلامی‌ را در یک‌ عبارت، جمع‌بندی‌ کنم، می‌گویم‌ معنا و پیامش‌ این‌ است‌ که‌ «به‌ اسلام‌ با همه‌ جامعیت‌ آن‌ و با همه‌ ابعادش‌ بازگردیم.» و وقتی‌ از کلمة‌ «بازگشت»، استفاده‌ می‌کنم‌ مراد، سیر معکوس‌ تاریخی‌ نیست. نباید از بازگشت، بازگشت‌ به‌ گذشته‌ و سیر قهقرایی‌ تصور بشود بلکه‌ مفهوم‌ و منظور، «بازگشت‌ به‌ اسلام» و توبه‌ای‌ تاریخی‌ و یک‌ جبران‌ اجتماعی‌ است‌ یعنی‌ امت‌ اسلام‌ توجه‌ کنند به‌ فاصله‌ عظیمی‌ که‌ در عقیده، اخلاق‌ و عمل‌ اجتماعی‌ از مفاهیم‌ و ارزش‌های‌ اسلامی‌ گرفتند و برای‌ جبران‌ کوتاهی‌های‌ چند قرن‌ اخیر، تلاش‌ کنند. هدف‌ از این‌ بازگشت، ساختن‌ یک‌ تمدن‌ جدید اسلامی‌ است‌ براساس‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ و با استفاده‌ از همه‌ تجربه‌های‌ مباح‌ بشری‌ تا آنجا که‌ در خدمت‌ اهداف‌ و احکام‌ اسلام‌ قرار گیرد و این‌ البته‌ بدون‌ اجتهاد و بدون‌ یک‌ هاضمة‌ قوی‌ اسلامی‌ برای‌ درک، تجزیه‌ و تحلیل‌ و رد‌ و قبول‌ مفاهیمی‌ که‌ در دنیا جاری‌ است‌ و تمدنی‌ که‌ در دنیا حاکم‌ و مسلط‌ است‌ امکان‌ ندارد.
نهضت‌ بیداری‌ اسلامی‌ هدفش‌ تشکیل‌ یک‌ تمدن‌ محمدی‌ جهانی‌ است‌ که‌ در آن، عقلانیت‌ با معنویت، قدرت‌ با اخلاق، دانش‌ با ارزش، علم‌ با عمل، جمع‌ شود یعنی‌ خلاقیت‌ درعین‌ اصول‌گرایی‌ باشد و اصول‌گرایی‌ هم‌ با تحجر، اشتباه‌ نشود و نواندیشی‌ هم‌ با بدعت‌گذاری، اشتباه‌ نشود. یکی‌ از مهم‌ترین‌ نقاط‌ آسیب‌پذیر، این‌ است‌ که‌ جامعیت‌ اسلام، مورد تجزیه‌ قرار بگیرد و برخورد گزینشی‌ با اسلام، صورت‌ گیرد. این‌ همان‌ خطری‌ است‌ که‌ قرآن‌ کریم‌ هم‌ پیش‌بینی‌ فرموده‌ و اخطار کرده‌ است‌ که‌ نکند چنین‌ برخوردی‌ با متن‌ دین، صورت‌ بگیرد. تعبیر قرآن‌ کریم، «ایمان‌ به‌ بعض‌ و کفر به‌ بعض» است‌ یعنی‌ اسلام‌ را به‌عنوان‌ یک‌ موجود زنده، تفسیر کنید و همه‌ ابعادش‌ را در کنار یکدیگر، بفهمید نه‌ آنکه‌ اسلام‌ را زنده‌ زنده، تجزیه‌ و مثله‌ کنید و هر فرقه‌ و گروهی‌ و هر ملیتی‌ و حزبی، بخشی‌ از اسلام‌ را به‌ دلیلی‌ برجسته‌ کند و ابعاد دیگر آن‌ را ندیده‌ بگیرد یا تضعیف‌ کند. قرآن‌ کریم‌ با تعبیر دیگری‌ و از زاویه‌ دیگری‌ هم‌ به‌ همین‌ آفت‌ اشاره‌ کرده‌ و تعبیر «تحریف‌الکلم‌ عن‌ مواضعه» را آورده‌ که‌ در مورد ادیان‌ دیگر هم‌ صورت‌ گرفته‌ و بدین‌معنی‌ است. که‌ مفاهیم‌ دینی، جایگاه‌ و موضع‌شان‌ اگر دیده‌ نشود و هندسه‌ معارف‌ دین‌ درهم‌ بشکند و همة‌ ابعادش‌ رعایت‌ نشود ما صدمه‌ خواهیم‌ خورد.مراقب‌ باشیم‌ که‌ این‌ نهضت‌ بیداری‌ در جهان‌ اسلام‌ در آینده، آماج‌ این‌ آسیب‌ بزرگ‌ قرار نگیرد. برخورد گزینشی‌ با مفاهیم‌ اسلامی، قابل‌ مقایسه‌ با تهیة‌ تصویر کاریکاتوری‌ از افراد است. در کاریکاتور، چهره‌ فرد معلوم‌ می‌شود که‌ چه‌ کسی‌ است‌ یعنی‌ نمی‌توانید بگوئید که‌ مفاد این‌ کاریکاتور، دروغ‌ است‌ بلکه‌ هرکس‌ متوجه‌ می‌شود که‌ این‌ تصویر آقای‌ الف‌ است‌ نه‌ آقای‌ ب. پس‌ دروغ‌ نیست‌ اما ابعاد واقعی‌ آن‌ هم‌ رعایت‌ نشده، و بینی‌ آن، دوبرابر بینی‌ واقعی‌ اوست، چشمش‌ یک‌ سوم‌ چشم‌ واقعی‌ است‌ پس‌ دروغ‌ نگفته‌ و این‌ چهرة‌ همان‌ فرد است‌ اما مضحک‌ از آب‌ درآمده، چون‌ اعتدال‌ در ابعاد ندارد. برخوردی‌ که‌ با اسلام‌ در چند قرن‌ گذشته، صورت‌ گرفته‌ چنین‌ بوده‌ یعنی‌ تصویرهای‌ کاریکاتوری‌ از اسلام، در فرقه‌های‌ مختلف‌ ساخته‌ شده‌ می‌بینید چیزهایی‌ نقل‌ می‌کنند که‌ همه، ادلة‌ قرآنی‌ و روایی‌ دارد و کلماتی‌ می‌گویند که‌ برایش‌ ما بازأِ‌ در قرآن‌ و سنت‌ هست‌ ولی‌ نتیجه‌ آن، یک‌ اسلام‌ غیرعلمی‌ و نامفهوم‌ و غیرعملی‌ است، حتی‌ گاهی‌ مضحک‌ بنظر می‌رسد و حتماً‌ توان‌ رقابت‌ با سیطره‌ تمدن‌های‌ مهاجم‌ نخواهد داشت. ما باید برگردیم‌ به‌ اسلام‌ با همه‌ جامعیت‌ آن، یعنی‌ جمع‌ عقلانیت‌ و اخلاق، جمع‌ حق‌ و تکلیف، جمع‌ دانش‌ و ارزش‌ و جمع‌ همه‌ ابعاد، همانگونه‌ که‌ در قرآن‌ و سنت‌ بوده‌ است. اگر این‌ کار را کردیم‌ و اگر این‌ تصویر کاریکاتوری‌ به‌ تصویر واقعی‌ اسلام‌ برگشت‌ و معادله‌ای‌ که‌ قرآن‌ و سنت‌ بین‌ دنیا و آخرت، بین‌ عقل‌ و نقل، بین‌ حق‌ و تکلیف، فرد و جامعه، مدارا و خشونت، حقوق‌ و اخلاق، قدرت‌ و مسؤ‌ولیت‌ برقرار کردند، در امت‌ اسلام‌ هم‌ بخصوص‌ نزد نخبگان‌ و بالاخص‌ نزد حاکمیت‌های‌ اسلامی‌ رعایت‌ بشود بعد از این‌ عقب‌گردها و انحطاط‌ها دوباره‌ فرقه‌های‌ مختلف‌ اسلامی‌ به‌ وحدت‌ و تعادل‌ باز خواهند گشت‌ و ما می‌توانیم‌ نقاط‌ سوق‌الجیشی‌ که‌ از دست‌ دادیم‌ و مواضعی‌ که‌ در جهان‌ و در تاریخ‌ بشر از دست‌ دادیم‌ دوباره‌ برگردیم‌ و آنها را پس‌ بگیریم. طبقه‌بندی‌ این‌ مفاهیم‌ اسلامی‌ تنها در این‌ صورت‌ است‌ که‌ نزد ما اصلاح‌ خواهد شد چون‌ گاهی‌ بعضی‌ از مفاهیم‌ هست‌ که‌ در اسلام، در قرآن‌ و سنت، بر روی‌ آنها صد درصد، تأکید شده‌ ولی‌ ما در جوامع‌ اسلامی‌ بر آنها یک‌ درصد، تأکید می‌کنیم‌ و متقابلاً‌ بعضی‌ مفاهیم‌ که‌ در قرآن‌ و سنت، یک‌ درصد، تأکید شده‌ ما بر آنها صد درصد تأکید می‌کنیم. معنایش‌ این‌ است‌ که‌ نوع‌ جدول‌بندی‌ و طبقه‌بندی‌ و نوع‌ اولویت‌بندی‌ که‌ بین‌ مفاهیم، ارزش‌ها و احکام‌ اسلامی‌ در کتاب‌ و سنت‌ هست‌ با آنچه‌ در جوامع‌ اسلامی‌ وجود دارد مطابق‌ نیست‌ و علت‌ انحطاط‌ مسلمین‌ هم‌ همین‌ بوده‌ است. یکی‌ از آسیب‌هایی‌ که‌ پس‌ از این‌ هم‌ نهضت‌ بیداری‌ اسلام‌ را تهدید خواهد کرد همین‌ است‌ که‌ ما دوباره‌ نتوانیم‌ این‌ هندسه‌ را آنگونه‌ که‌ در کتاب‌ و سنت‌ است‌ و امام(رض) آن‌را عملاً‌ ارائه‌ کرد، بجا بیاوریم. مثلاً‌ ما همیشه‌ دعوای‌ عشق‌ و عقل، دعوای‌ فقه‌ و عرفان، دعوای‌ زاهد و عاشق‌ را در ادبیات‌ و محافل‌ مذهبی‌مان‌ داشتیم. ولی‌ امام‌ با نحوة‌ زندگی‌ و عملکردش‌ همة‌ این‌ تضاد‌ها را حل‌ کرد و ما انسان‌ برجسته‌ای‌ دیدیم‌ که‌ در اوج‌ عرفان، فقیه‌ بود و در اوج‌ فقه، عارف‌ بود. در اوج‌ زهد، مجاهد بود و در اوج‌ جهاد، زاهد بود، آدمی‌ که‌ برای‌ دنیا، هیچ‌ ارزش‌ و اصالتی‌ از حیث‌ هدف، قائل‌ نبود اما در عین‌ حال، آن‌قدر جد‌ی‌ و منظم‌ با مسائل‌ دنیوی‌ و سیاسی‌ برخورد می‌کرد که‌ توانست‌ در عرض‌ یک‌ دهه، معادله‌ قوا را در دنیا تغییر بدهد.
علی‌اکبر رشاد: یک‌ یادداشت‌ از جانب‌ جناب‌ آقای‌ دکتر عرفه‌ سالم‌ حسن‌ سیف‌الدین‌ از اساتید الازهر مصر، استاد دانشکده‌ اصول‌ دین‌ و صاحب‌ آثار و تالیفات‌ رسیده‌ که‌ هم‌اکنون‌ مدرس‌ دانشگاه‌ در حوزه‌ ادیان‌ تطبیقی، هستند. از جناب‌ آقای‌ سیف‌الدین‌ تشکر می‌کنیم‌ که‌ به‌ جمع‌ فکری‌ و علمی‌ ما پیوستند، یادداشت‌ دوم‌ از حضرت‌ آیت‌الله‌ تسخیری‌ دبیرکل‌ مجمع‌ جهانی‌ تقریب‌ بین‌ مذاهب‌ اسلامی‌ رسیده‌ که‌ با ایشان، همه‌ آشنا هستیم، چهره‌ فعال‌ فکری‌ و اجتماعی‌ که‌ در عرصه‌ مباحث‌ جهانی‌ اسلام، حضوری‌ مؤ‌ثر دارند. خواهش‌ می‌کنم‌ نظر خود را بفرمایند.
محمدعلی‌ تسخیری: می‌خواستم‌ تأکیدی‌ کنم‌ بر آنچه‌ آقایان، بخصوص‌ آقای‌ رحیم‌پور مطرح‌ کردند. همه‌ می‌دانیم‌ که‌ جنگ‌های‌ صلیبی‌ در قرن‌های‌ یازده‌ و دوازده، و تماس‌های‌ فرهنگی‌ و علمی‌ دیگر که‌ اوج‌ آن‌ در قرن‌ سیزده‌ و چهارده‌ و پانزده‌ میلادی‌ بود هویت‌ غرب‌ را تغییر اساسی‌ داد. و ما می‌دانیم‌ که‌ اسلام‌ به‌ اعتراف‌ متفکران‌ غربی، عامل‌ اصلی‌ و بیرونی‌ رنسانس‌ در اروپا بود و محور آن، میراث‌ ارزشمند علم‌ و دانش‌ بزرگ‌ علمای‌ اسلام‌ و اثرات‌ تمدن‌ و فرهنگ‌ اسلام‌ بر غرب‌ بود. نکته‌ دیگر اینکه‌ بیداری‌ اسلامی، ریشه‌های‌ عمیقی‌ دارد و در دورة‌ اخیر، پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران، اوج‌ بیداری‌ بود و تأثیرات‌ عمیقی‌ در جهان‌ گذارد. و بالاخره‌ سقوط‌ شوروی‌ هم‌ به‌ این‌ پدیده، توسعه‌ و ابعاد جدیدی‌ داد. سپس‌ دشمنان‌ برای‌ مقابله‌ با این‌ حرکت‌ عظیم‌ اسلامی، استراتژی‌ تازه‌ای‌ را در سال‌های‌ ۹۰ مطرح‌ کردند و در سال‌ ۹۷ علنی‌ شد که‌ مبارزه‌ با جهان‌شمولی‌ اسلام‌ و علیه‌ اسلام‌ سیاسی، صورت‌ می‌گیرد. یکی‌ از استراتژی‌های‌ آنها پس‌ از شکست‌ در سرکوب‌ این‌ نهضت‌ جهانی‌ جدید اسلام، استراتژی‌ «نفوذ و ایجاد انحراف» و «درگیری‌های‌ داخلی» است‌ یعنی‌ گفتند که‌ خودمان‌ زمام‌ بخشهایی‌ از این‌ حرکت‌ را به‌دست‌ بگیریم‌ و آن‌ را به‌ متلاشی‌ کردن‌ از درون، هدایت‌ کنیم‌ و این‌ جریان‌ که‌ در دو دهة‌ قبل، گسترش‌ یافته‌ را بدنام‌ و متفرق‌ کنیم. حال‌ متقابلاً‌ ما هستیم‌ که‌ باید این‌ رنسانس‌ اسلامی‌ را با هدایت‌ دقیق‌ به‌ اهداف‌ الاهی‌ خود برسانیم. باید توجه‌ داشته‌ باشیم‌ که‌ محو «اجتهاد» از جهان‌ اسلام، با تأکید بر اسلام‌ تک‌بعدی، یک‌ تئوری‌ مهم‌ در توطئه‌های‌ دشمن‌ است. پیشنهاد، این‌ است‌ که‌ متفکران‌ و مجتهدان‌ مسلمان‌ با تلاش‌ جد‌ی‌ و سازماندهی‌شده‌ و متحد فکری، زمام‌ امور را در شیب‌ این‌ بیداری‌ و رشددهی‌ در دست‌ بگیرند و به‌ آن‌ عمق‌ ببخشند. نگذاریم‌ که‌ دشمنان‌ ظاهراً‌ به‌ شکل‌ کمک‌ به‌ جهان‌ اسلام، بتوانند این‌ جنبش‌ عظیم‌ را منحرف‌ کنند و مهم‌ این‌ است‌ که‌ آقای‌ رحیم‌پور هم‌ اشاره‌ کردند. فوق‌العاده‌ شرائط‌ حساسی‌ است. باید متفکران‌ ما کاری‌ کنند که‌ این‌ حرکت‌ بیداری، رشد طبیعی‌ خود را داشته‌ باشد و نفوذی‌ها زمام‌ امور را از متفکران‌ اسلامی، سلب‌ نکنند و به‌ دست‌ افراد و جریانهای‌ مشکوک‌ نسپارند.
علی‌اکبر رشاد: دوست‌ بعدی‌ جناب‌ آقای‌ نو‌اب‌ الموسوی‌ از لبنان‌ هستند. استاد ارجمند جناب‌ آقای‌ موسوی، مسوول‌ امور بین‌الملل‌ حزب‌الله‌ و از وجوه‌ جبهه‌ قهرمان‌ حزب‌الله‌ هستند که‌ امروز آبرو به‌ جهان‌ اسلام‌ بخشیدند و قدرت‌های‌ بزرگ‌ را لرزاندند. و حقانیت‌ موضع‌ خودشان‌ و کارآمدی‌ مبارزه‌ اسلامی‌ را در عمل‌ به‌ اثبات‌ رساندند.
برادر نواب‌ الموسوی: (لبنان) من‌ فکر می‌کنم‌ که‌ کار از «بیداری» جهان‌ اسلام، جلوتر است‌ و باید بجای‌ نهضت‌ بیداری‌ اسلامی، از «نهضت‌ مقاومت‌ جهان‌ اسلام» سخن‌ گفت‌ که‌ بخشهائی‌ از جهان‌ اسلام‌ را هم‌ آزاد کرده‌ و یا در شرف‌ آزادسازی‌ است. آمریکا برای‌ آنکه‌ بتواند هژمونی‌ خود را بر سایر کشورها تحمیل‌ بکند به‌دنبال‌ دشمن‌تراشی‌ با روش‌ تبلیغاتی‌ سوء است‌ و بدون‌ شک‌ باید قدرتی‌ را در مقابل‌ افکار عمومی‌ غرب، خلق‌ کنند تا خط‌ تجاوز و استکبار را ادامه‌ دهند. قطعاً‌ آنچه‌ را به‌ عنوان‌ تهدید عملی‌ و بالفعل‌ به‌ مردم‌ خود، معرفی‌ می‌کنند قدرتی‌ است‌ که‌ بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌نام‌ امت‌ اسلامی‌ ظهور کرده‌است. بنابراین‌ الگویی‌ که‌ استکبار در نظر دارد نسبت‌ به‌ عراق‌ انجام‌ بدهد در حقیقت‌ به‌دنبال‌ ایجاد تفرقه‌ای‌ بزرگ‌ در میان‌ کشورهای‌ اسلامی‌ است. آمریکا به‌دنبال‌ آن‌ است‌ که‌ در کشورهای‌ اسلامی، اختلافات‌ قومی، طایفه‌ای‌ و فرقه‌ای‌ براه‌ بیندازد و هر کشوری‌ را دچار اختلافی‌ درونی‌ و سرگرم‌کننده‌ یا متلاشی‌کننده‌ سازد به‌گونه‌ای‌ که‌ تک‌تک‌ ملل‌ مسلمان‌ را در دایره‌ اختلافات‌ داخلی‌ خویش‌ محدود و محصور کند تا امت‌ واحده‌ اسلامی‌ بوجود نیاید. من‌ سه‌ محور را برای‌ رسیدن‌ به‌ پیروزی‌ تقدیم‌ حضار می‌کنم.
▪ محور اول‌ این‌ است‌ ما باید خط‌ مقاومت‌ را در برابر دشمن، سست‌ و مردد نکنیم‌ و این‌ مقاومت‌ به‌دست‌ نمی‌آید مگر از راه‌ بازگشت‌ به‌ توحید و فرهنگ‌ اسلامی‌ خویش، به‌گونه‌ای‌ که‌ هم‌ به‌ اصالت‌های‌ گذشته‌ توجه‌ بکنیم‌ و هم‌ شرایط‌ و اوضاع‌ امروز را به‌خوبی‌ درک‌ کنیم‌ و بین‌ ظرف‌ و مظروف، هماهنگی‌ و انسجامی‌ برقرار سازیم‌ و نیز اعتقادات‌ و روشهای‌ دینی‌ خویش‌ را با نگاه‌ علمی‌ به‌ پدیده‌های‌ امروزی، عملی‌ سازیم.
▪ محور دوم‌ این‌ است‌ که‌ نباید هیچ‌ کشوری‌ و جریان‌ اسلامی‌ به‌ هیچ‌ بهانه‌ای‌ به‌ سمت‌ آمریکا متمایل‌ شود برای‌ آنکه‌ بتواند بر دیگری‌ پیروز شود و منافعی‌ بدست‌ آورد. هیچکس‌ در درون‌ جبهه‌ «نهضت‌ جهانی‌ اسلام» نباید وحدت‌شکنی‌ کند و به‌ سمت‌ آمریکا و... متمایل‌ شود. حفظ‌ وحدت، مستلزم‌ درک‌ خطرهای‌ واقعی‌ است. بنابراین‌ ما باید بپذیریم‌ که‌ وحدت‌ اجتماعی‌ اسلامی‌ در سایه‌ تحمل‌ یکدیگر و در چارچوب‌ واحد و با مقصد واحدی‌ به‌ هم‌ خواهد رسید.
▪ محور سوم‌ که‌ دو محور بالا را به‌ هم‌ پیوند می‌دهد و مساله‌ای‌ بسیار حیاتی‌ و مهم‌ است‌ و می‌تواند وحدت‌بخش‌ جهان‌ اسلام‌ باشد اصلی‌ دانستن‌ مسئله‌ فلسطین‌ است. قدس‌ را باید مساله‌ اول‌ و اصلی‌ و بنیادین‌ همة‌ مسلمانان‌ تلقی‌ کنیم‌ چرا که‌ در گذشته‌ و در جنگ‌های‌ صلیبی، امت‌ اسلامی‌ جز از راه‌ فلسطین‌ نتوانست‌ به‌ پیروزی‌ جهانی‌ برسد بنابراین‌ به‌ همان‌ شکل، امروز هم‌ موضوع‌ فلسطین، مساله‌ اول‌ جهان‌ اسلام‌ است. ما باید نیرنگ‌های‌ دشمن‌ را که‌ درصدد تبلیغ‌ «اصلاحات‌ از نوع‌ امریکایی» آن‌ است، افشأ کنیم. آنچه‌ آمریکا به‌دنبال‌ آن‌ است‌ تحریف‌ خود دین‌ است!! یعنی‌ روی‌گردانی‌ از این‌ ریشه‌ها و افکار دینی‌ و انقلابی‌ است‌ و این‌ خطر و نیرنگ‌ را باید کاملاً‌ دریابیم. آنان‌ به‌ دنبال‌ حذف‌ و محو اسلام‌ می‌باشند و وقتی‌ نتوانند سپس‌ شعار «اصلاح‌ دین» و خط‌ «تحریف‌ اسلام» را پی‌ می‌گیرند و این‌ توطئه‌ مدتهاست‌ که‌ آغاز شده‌ است.
امروز برنامه‌ریزی‌ دقیق‌ و غنی‌ برای‌ ایجاد نهضت‌ بیداری‌ اسلامی، سازماندهی‌ و سامان‌دهی‌ متفکران‌ بزرگ‌ معاصر در جهت‌ نهضت‌ اسلامی‌ و کنترل‌ و نظارت‌ و تصمیم‌سازی‌ و تصمیم‌گیری‌ با استفاده‌ از همه‌ مغزهای‌ متفکر مسلمان‌ جهان‌ ضروری‌ است. باید دقیقاً‌ شناسایی‌ و ترسیم‌ کنیم‌ که‌ کجا هستیم‌ و کجا باید باشیم‌ و سپس‌ راه‌کارهای‌ اجرایی‌ و عملیاتی‌ بیداری‌ اسلامی‌ را درست‌ طر‌احی‌ کنیم.
عبدالباقی‌ راشد (رئیس‌ آکادمی‌ علوم‌ افغانستان): ایران، یگانه‌ کشور آزاد و مستحکم‌ با ایدة‌ انقلابی‌ و اسلامی‌ و مردم‌سالاری‌ است‌ که‌ به‌ هیچ‌ قدرتی‌ وابستگی‌ ندارد و برنامه‌های‌ نظری‌ و اصلاحی‌ و برنامه‌ تبلیغی‌ دارد. کشورهای‌ دیگر اسلامی‌ در جو‌ اختناق‌ زندگی‌ می‌کنند و شما باید ببینید که‌ برای‌ اینها چه‌ نوع‌ برنامه‌هایی‌ می‌توانید پیشنهاد کنید. در اغلب‌ کشورها امکاناتی‌ در اختیار مردمشان‌ که‌ به‌ نفع‌ اسلام‌ و به‌ نفع‌ آزادی‌ حرف‌ بزنند، وجود ندارد. امروز بیش‌ از هزار و سیصد میلیون‌ مسلمان‌ در روی‌ زمین‌ وجود دارد که‌ اگر رفتار مسلمان‌های‌ صدر اسلام‌ را الگو بگیرند، اوضاع‌ تغییرات‌ اساسی‌ می‌کند. رمز موفقیت‌ و پیروزی‌ آنها در چه‌ بود؟ ما باید به‌ ارزشهای‌ صدر اسلام‌ بازگشت‌ بکنیم.
رشاد: تجربه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در همان‌ شرایطی‌ اتفاق‌ افتاد که‌ توصیف‌ می‌فرمایید و بعضی‌ از کشورها گرفتار آنند یعنی‌ آزادی‌ نیست، امکان‌ اظهار نظر نیست، توده‌ مردم‌ در غفلت‌ هستند ولی‌ در همان‌ شرایط‌ بود که‌ تجربه‌ انقلاب‌ ما به‌ وقوع‌ پیوست. باید از روال‌ و شیوه‌ای‌ که‌ امام‌ عزیز از آن‌ استفاده‌ کردند برای‌ تعمیق‌ و توسعه‌ بیداری‌ توده‌ها استفاده‌ کرد. درحالی‌که‌ پیش‌ از ایشان‌ و هم‌زمان‌ با ایشان‌ گروه‌هایی‌ با تکیه‌ بر سلاح، سازمان‌ و شیوه‌های‌ حزبی‌ می‌خواستند کار را پیش‌ ببرند که‌ موفق‌ نشده‌ بودند. به‌ نظر می‌آید این‌ شیوه‌ امام‌ را باید دیگر کشورها هم‌ تجربه‌ کنند. رمز توفیق‌ مسلمانان‌ صدر اسلام‌ هم‌ در میزان‌ التزام‌ آن‌ به‌ متن‌ اسلام‌ بود و مسلمانان‌ باید سعی‌ کنند به‌ متن‌ اسلام‌ بازگردند. سر‌ کشش‌های‌ شهوی‌ و مادی‌ در کسانی‌ که‌ در عرصه‌ مبارزه‌ وارد می‌شوند و احیانا گاه‌ دچار آفت‌ می‌شوند، غلبه‌ طبیعت‌ بر فطرت‌ است. این‌ دنیا، نشئه‌ مادی‌ است‌ و انسان‌ انتخاب‌ می‌کند و گاه‌ چرخش‌ می‌کند و دچار آفت‌ می‌شود. نفر بعدی، خانم‌ ربیعه‌ ام‌ابراهیم، مسوول‌ مجمع‌ دینی‌ زنان‌ بحرین‌ هستند.
خواهر ربیعه‌ ام‌ابراهیم: اینک‌ پرچم‌ دشمنی‌ با امت‌ اسلام‌ از سوی‌ استکبار جهانی‌ برافراشته‌ شده‌ و پاسخی‌ که‌ ما به‌ این‌ دشمنی‌ها می‌دهیم، لبیک‌ به‌ رسول‌ خدا و همان‌ «بیداری‌ اسلامی» است. همة‌ ما باید امیدوار باشیم. تاکید می‌کنم‌ که‌ قرآن‌ وعده‌ داده‌ است‌ که‌ نیروهای‌ خدا پیروز خواهند شد. با دیدن‌ این‌ قدرت‌ بزرگ‌ اسلامی‌ و این‌ بیداری‌ که‌ خانه‌های‌ اندیشه‌ همة‌ ما را تسخیر کرده‌ است‌ در عین‌ حال‌ باید احساس‌ خطری‌ هم‌ در وجود ما پدیدار شود و ما را نیازمند به‌ درک‌ مفاهیم‌ نوینی‌ کند که‌ در قالب‌ تمدن‌ جدید، با آن‌ مواجهیم. البته‌ این‌ مواجهه‌ به‌ شکلی‌ باید صورت‌ گیرد که‌ از هویت‌ اسلامی‌ خویش‌ خارج‌ نشویم‌ و خود را در دایره‌ اسلامی‌ حفظ‌ کنیم‌ نه‌ آنکه‌ عدول‌ کنیم‌ تا مثلاً‌ غربی‌ها ما را متمدن‌ فرض‌ کنند. باید بدانیم‌ که‌ اسلام، درمان‌ همه‌ دردهای‌ بزرگ‌ است. کافی‌ است‌ که‌ دردهای‌ خویش‌ را به‌ این‌ دین‌ مبین‌ بدرستی‌ عرضه‌ کنیم‌ و از رهگذر این‌ همایش‌ها و گردهمایی‌ اندیشمندان‌ جهان‌ اسلام‌ در پیرامون‌ مسائل‌ مختلف‌ اسلامی‌ و جهانی، با این‌ هم‌اندیشی‌ها به‌ کشف‌ توانایی‌های‌ اسلامی‌ بپردازیم‌ با وجود آنکه‌ گاه‌ نگاه‌های‌ مختلفی‌ داریم‌ اما بیاییم‌ و حول‌ پرچمی‌ واحد، پرچم‌ محمدی، گرد بیاییم‌ و اگر خدا را یاری‌ برسانید بدون‌ شک، خدا شما را یاری‌ خواهد کرد.
حمید مولانا: بنده‌ به‌ دنبال‌ فرمایشات‌ آقای‌ تسخیری‌ و صحبت‌های‌ دیگر دوستان‌ می‌خواستم‌ عرض‌ کنم‌ که‌ «بیداری»، شرط‌ اولیه‌ برای‌ موفقیت‌ است‌ ولی‌ تنها و آخرین‌ شرط‌ نیست. موقعی‌ که‌ بیدار می‌شویم‌ اگر «دستور روز» نداشته‌ باشیم‌ دوباره‌ به‌ خواب‌ می‌رویم. بنابراین‌ دو چیز لازم‌ داریم: اول‌ اینکه‌ دستور روز چه‌ باشد؟ آن‌ را باید تعیین‌ کنیم. کدام‌ کار، اولویت‌ دارد و ابتدا باید انجام‌ بدهیم؟ آیا مسئلة‌ فلسطین؟ آیا تغییر الگوهای‌ احزاب‌ در کشورهای‌ اسلامی؟ یا...؟! دوم‌ اینکه‌ ما باید از «قدرتِ» خود استفاده‌ کنیم‌ و قدر این‌ قدرت‌ را بدانیم‌ و لازمه‌اش‌ این‌ است‌ که‌ ما باید مدلولات‌ و تفکرات‌ علمی‌ برای‌ کارهایی‌ که‌ می‌خواهیم‌ انجام‌ بدهیم‌ داشته‌ باشیم. داشتن‌ قدرت، کافی‌ نیست‌ و ما اگر آن‌ مدلولات‌ را نداشته‌ باشیم‌ و کار و برنامه‌ریزی‌ نکنیم‌ و قدرت‌ خود را مدیریت‌ نکنیم‌ و اگر ندانیم‌ که‌ از این‌ قدرت‌ چگونه‌ استفاده‌ کنیم، دوباره‌ به‌ خواب‌ خواهیم‌ رفت. اگر ما «جهانی‌سازی»، یعنی‌ روند جهانی‌کردن‌ دنیای‌ غرب‌ و غربی‌ کردن‌ دنیا را یک‌ خطر بالفعل‌ می‌دانیم‌ متقابلا برای‌ «جهانی‌سازی‌ آرمانها» و اسلام‌ خودمان‌ چه‌ کرده‌ و چه‌ خواهیم‌ کرد؟ جهان‌شمولی‌ خود ما از چه‌ نوع‌ است؟ الگوی‌ مطبوعات‌ و رسانه‌های‌ اسلامی‌ما چیست؟ تشکل‌ سیاسی‌ ما چقدر فرق‌ دارد با غرب؟ اینها وظائف‌ اساسی‌ است. حضرت‌ امام‌ خمینی(ره) این‌ کار بزرگ‌ یعنی‌ شکستن‌ الگوهای‌ غرب‌ و شرق‌ و ارائه‌ الگوی‌ جهانی‌ جدید را کردند. ایشان‌ وقتی‌ گفتند انقلاب‌ باید بشود و طاغوت‌ باید پایین‌ بیاید و دولت‌ و نظام‌ باید عوض‌ بشود، به‌ ما چه‌ ارائه‌ دادند؟ «ولایت‌ فقیه». «ولایت‌ فقیه»، اصیل‌ترین‌ نظریه‌ و تئوری‌ است‌ که‌ در چند قرن‌ گذشته‌ در تمام‌ جهان‌ در علوم‌ سیاسی‌ به‌ بشریت‌ ارائه‌ شده، چون‌ محکم‌ و اصیل‌ است. این‌ کارها را ما باید در سازمان‌ها و نهادهای‌ پایین‌تر هم‌ انجام‌ بدهیم‌ و اگر این‌ کار را نکنیم‌ فکر می‌کنم‌ که‌ با مشکلات‌ بیشتری‌ مواجه‌ خواهیم‌ شد.
رحیم‌پور: چنانچه‌ برادر مصری‌ و برادر افغانی‌ ما هم‌ اشاره‌ کردند می‌خواهم‌ تاکید کنم‌ که‌ یک‌ مشکل‌ ما این‌ است‌ که‌ بعضی‌ کسانی‌ که‌ در تاریخ‌ گذشته‌ به‌عنوان‌ عناصر بیداری‌ اسلامی‌ در جهان‌ شناخته‌ می‌شدند متاسفانه‌ خودشان‌ به‌ بعضی‌ از ارزش‌ها و شعارهای‌ اسلامی‌ بعد از مدتی‌ لاقید و سست‌ می‌شدند یا تجدیدنظر و به‌ آن‌ مفاهیم‌ پشت‌ کرده، یا در آن‌ مفاهیم، شک‌ می‌کردند و یا عملاً‌ منحرف‌ می‌شدند. قرآن‌ کریم‌ در آیه‌ای‌ اشاره‌ به‌ بلعم‌ با عورا می‌کند و در روایتی‌ در ذیل‌ آیه‌ آمده‌ است‌ که‌ ایشان‌ به‌ مقامات‌ معنوی‌ بالایی‌ هم‌ رسیده‌ بود ولی‌ «اخلد الی‌ الارض»، یعنی‌ همة‌ آن‌ ارزش‌ها را به‌راحتی‌ با منافع‌ کوتاه‌ مدت‌ دنیوی‌ معامله‌ کرد. معنایش‌ این‌ است‌ که‌ حتی‌ به‌ عالی‌ترین‌ مقامات‌ انسانی‌ هم‌ که‌ برسیم، ما و شما در خطر هستیم. البته‌ از آیه‌ نباید نتیجه‌ منفی‌ گرفت‌ که‌ اگر به‌ مقام‌ عالی‌ معنوی‌ هم‌ برسیم‌ باز فایده‌ای‌ نخواهد داشت‌ و سرنوشت‌ همه، بازهم‌ سقوط‌ و انحطاط‌ است!! بلکه‌ نتیجه‌ مثبت‌ باید گرفت‌ که‌ همة‌ ما همیشه‌ به‌ هوش‌ باشیم‌ و همواره‌ مراقبت‌ از خود کنیم‌ وشرایط‌ را همیشه‌ در آماده‌باش‌ جدی‌ نگاه‌داریم.
نکتة‌ دیگر آنکه‌ یکی‌ از آسیب‌ها و خطراتی‌ که‌ در پیش‌ است‌ و در مورد آن‌ در اردوی‌ دشمن، طراحی‌ و برنامه‌ریزی‌ شده‌ است، دامن‌ زدن‌ به‌ جنگ‌های‌ مذهبی‌ و فرقه‌ای‌ در درون‌ جهان‌ اسلام‌ است‌ که‌ بخصوص‌ از طریق‌ تهمت‌زدن‌ به‌ مذاهب، تعقیب‌ می‌شود. مثلاً‌ کتابهائی‌ در گوشه‌ و کنار، راجع‌ به‌ شیعه، پخش‌ می‌شود که‌ جزءِ‌ عقاید شیعه‌ نیست‌ نسبت‌های‌ عجیب‌ و غریبی‌ به‌ شیعه‌ داده‌ می‌شود که‌ هیچیک‌ از منابع‌ روایی‌ شیعه، اینها را نگفته‌ و متکلمین‌ شیعه‌ و فقهای‌ شیعه‌ به‌ اینها معتقد نیستند. شبیه‌ همین‌ شیوه‌ نسبت‌ به‌ بعضی‌ فرق‌ اهل‌ سنت، صورت‌ می‌گیرد و این‌ نسبت‌ها ترویج‌ می‌شود تا مفهوم‌ «وحدت‌ فرق‌ اسلامی» تضعیف‌ شود و نقاط‌ اختلاف‌نظر را که‌ طبیعی‌ است‌ برجسته‌ می‌کنند تا نقاط‌ اشتراک‌نظر که‌ اصل‌ است‌ کمرنگ‌ شود حال‌ آنکه‌ ما در متن، متحدیم‌ اما آنها اختلافات‌ را می‌خواهند تبدیل‌ به‌ متن‌ و اشتراکات‌ را تبدیل‌ به‌ حاشیه‌ بکنند در حالی‌ که‌ اگر با نگاه‌ علمی، این‌ اختلاف‌نظرها بررسی‌ شود همین‌ اختلاف‌ فقهی‌ یا کلامی‌ که‌ بین‌ شیعه‌ با برادران‌ اهل‌ سنت‌ است‌ بین‌ خود فرقه‌های‌ اهل‌ سنت‌ با یکدیگر هم‌ همین‌ اختلافات‌ (و گاهی‌ در بعضی‌ موارد، شدیدتر) وجود دارد. روش‌ برخورد سالم‌ با این‌ اختلافات‌ بسیار مهم‌ است‌ تا آن‌ تضادها برجسته‌ نشود. ما تجربه‌ کردیم‌ انگلیس‌ را در سده‌ گذشته‌ و امروز هم‌ صهیونیست‌ها و آمریکا را که‌ دو کار در جهان‌ اسلام‌ می‌کنند: او‌لاً‌ فرقه‌سازی‌ به‌ نام‌ اسلام‌ می‌کنند و ثانیاً‌ جنگ‌های‌ فرقه‌ای‌ بین‌ مسلمین‌ راه‌ می‌اندازند.
خطر بعدی، تقویت‌ جنگ‌های‌ نژادی‌ و ناسیونالیستی‌ و قومی‌ است. شما می‌بینید که‌ چقدر جنگ‌های‌ داخلی‌ بین‌ مسلمانان‌ در سده‌ گذشته‌ بنام‌ نژاد و قومیت‌ و ملیت، به‌ راه‌ انداختند به‌ خصوص‌ در نیم‌ قرن‌ گذشته‌ که‌ جهان‌ اسلام‌ تکه‌تکه‌ شد.
آسیب‌ بعدی، این‌ است‌ که‌ دو جریان‌ در جهان‌ اسلام، سد‌ راه‌ بیداری‌ و رشد اسلام‌ می‌شوند: یکی‌ کسانی‌ که‌ برخورد انجمادی‌ با متن‌ دین‌ می‌کنند و راه‌ اجتهاد را می‌بندند و اسلام‌ را طوری‌ تعریف‌ می‌کنند که‌ فقط‌ در زمان‌ و مکان‌ خاصی، اجرا شده‌ و امروز دیگر جزء تاریخ‌ است. طرف‌ مقابل‌ هم‌ کسانی‌اند که‌ اسلام‌ را در ذیل‌ مکاتب‌ غیراسلامی‌ می‌خواهند تعریف‌ کنند یعنی‌ اسلام‌ را با لیبرالیسم‌ یا مارکسیسم‌ یا... تطبیق‌ می‌دهند و تحریف‌ می‌کنند و اگر در مواردی‌ متفاوت‌ باشد اسلام‌ را تغییر می‌دهند تا با لیبرالیسم‌ و یا مکاتب‌ دیگر غربی، هماهنگ‌ شود و یک‌ اسلام‌ سیال، اسلام‌ مشکوک، نسبی‌ و شخصی، اسلامی‌ که‌ از جهاد و سیاست‌ در آن‌ خبری‌ نیست، بازسازی‌ کنند. با متن‌ دین، برخورد گزینشی‌ می‌کنند. ما در مقابل‌ هر دو جریان‌ باید بیدار باشیم‌ چون‌ این‌ دو جناح‌ ظاهراً‌ در تقابل‌ با هم‌ هستند اما درواقع، هر دو، جهان‌ اسلام‌ را به‌ سمت‌ سکولاریزم‌ پیش‌ می‌برند یعنی‌ دو جریان‌ ظاهراً‌ مقابل‌ که‌ نهایتا یک‌ کار را می‌خواهند با امت‌ اسلام‌ بکنند. جهان‌ اسلام، برجسته‌ترین‌ وظایفش‌ در بعضی‌ از جبهه‌ها، مثل‌ لبنان‌ و فلسطین‌ و کشورهای‌ اشغال‌ شده‌ اسلامی، مفاهیم‌ «جهاد و شهادت‌ اسلامی» است‌ و هر کس‌ در آن‌ سرزمین‌ها که‌ جای‌ جهاد و شهادت‌ است، بحث‌ از اولویت‌ تکنولوژی‌ و علم‌ و... بکند مساله‌ اصلی‌ را فرعی‌ کرده‌ اما در جایی‌ مثل‌ ایران‌ که‌ نظام‌سازی‌ کرده‌ و وارد دهه‌ سوم‌ حکومت‌ شده، در کنار مفاهیمی‌ مثل‌ «جهاد و شهادت»، حتما مفاهیم‌ «عقلانیت»، «علم» و برخورد با «مفاهیم‌ انسانی»، مسالة‌ «حقوق‌ بشر در چارچوب‌ اسلام» بایستی‌ به‌ دقت‌ شکافته‌ شود. ما با اومانیسم‌ غربی‌ و با راسیونالیسم‌ غربی‌ مخالفیم‌ اما حتماً‌ باید یک‌ تعریف‌ اسلامی‌ از «عقلانیت»، از «انسانیت» و از «حقوق‌ بشر»، ارائه‌ بدهیم‌ و این‌ مضامین‌ را در منابع‌ اسلامی‌ داریم. سکولاریزم‌ می‌گوید عقلانیت‌ و عدالت‌ و حقوق‌ بشر، ربطی‌ به‌ دین‌ ندارد و در خارج‌ از دین‌ باید معنا شود. متحجرین‌ و قشریون‌ هم‌ عملاً‌ اسلام‌ را بنحوی‌ تعریف‌ می‌کنند که‌ عقلانیت‌ و حقوق‌ بشر در داخل‌ اسلام، تعریف‌ نشود. وظیفة‌ بزرگ‌ ما و متفکران‌ امت‌ اسلام‌ در این‌ شرایط‌ این‌ است‌ که‌ به‌ همة‌ این‌ وظیفه، توأماً‌ عمل‌ بکنند. فعال‌ کردن‌ عقل‌ جمعی‌ مسلمین‌ در سراسر امت‌ اسلام‌ برای‌ ساختن‌ تمدن‌ جدید، یک‌ ضرورت‌ فوری‌ است‌ و در ایران، ما از آن‌ تعبیر به‌ «جنبش‌ نرم‌افزاری» و «نهضت‌ تولید علم» می‌کنیم‌ که‌ اگر جدی‌ گرفته‌ شود گام‌ بلند دوم‌ در نهضت‌ بیداری‌ اسلام‌ است. و ما بعد از فضیلت‌ «جهاد و مقاومت»، فضیلت‌ سبقت‌ در «علم‌ و تمدن» را هم‌ خواهیم‌ دید.
علی‌اکبر رشاد: من‌ می‌خواهم‌ از اساتیدی‌ که‌ وقت‌ گرفتند بدلیل‌ کمبود وقت، پوزش‌ بخواهم. از آقای‌ دکتر ارفع‌ و دکتر سالم‌ حسن‌ سیف‌الدین‌ و جناب‌ دکتر حسین‌ محمود از دانشگاه‌ پنجاب‌ پاکستان، و سایر اساتید محترم. امیدواریم‌ این‌ بحث‌ را در فرصت‌ دیگری‌ بتوانیم‌ ادامه‌ دهیم.
http://glo۱۱۰.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید