پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


شبی به بلندای آرزوهای انسان ایرانی


شبی به بلندای آرزوهای انسان ایرانی
شاید اگر قرار بود که صبح شنبه ساعت ۶:۳۰ صبح از خواب بیدار نشویم تا به موقع به سر کار برسیم، شب یلدا را کمی دیرتر از شبهای قبل می خوابیدیم.
شاید اگر قیمت انار و هندوانه و آجیل و شیرینی در این روزها یک دفعه چند درصدی گرانتر نمی شد، می توانستیم شب یلدا، همه آنها را با هم داشته باشیم و همه را با هم بخوریم، نه مثل حالا که مجبور هستیم فقط یکی از این تنقلات را انتخاب کنیم و صد البته که برای بعضیها یلدا و غیر یلدا ندارد، آنها خیلی کم پیش می آید که بتوانند تنقلات بخورند!
شاید اگر فاصله بین آدمها این همه زیاد نبود، می شد شب یلدا یک سری هم به مادر بزنیم و ساعتی را در کنار او باشیم، اما گاهی دست تقدیر تو را مجبور می کند صدها کیلومتر از عزیزانت فاصله داشته باشی، بنابراین فرقی نمی کند که شب یلدا باشد یا نباشد، تو به هرحال دور هستی و نمی توانی به بزرگترهایت سر بزنی. شاید اگر زندگی این همه گرفتارت نکرده بود، آن وقت کاغذهای A۴ که با خط درشت بر در و دیوار مغازه های قنادی و آجیل فروشی نوشته بود، «شب یلدا یادت نره» بیشتر تو را به هیجان می آورد. شاید اگر رادیاتور کنار پنجره داخل سالن و یا بخاریهای جور واجور کنار اتاقها نبود، بیشتر می توانستی یک بار دیگر کرسی خانه مادربزرگ با لحاف کرسی بزرگ و گرم و منقل ذغالی که روزی دو بار صبح و غروب پر از ذغال می شد و تو می توانستی گرمای ذغال را تا اعماق وجودت حس کنی، در ذهنت بسازی و خاطرات خوش آن سالها لبخند به لبت بنشاند.
شاید اگر شب یلدا مجبور نبودی مثل بقیه شبهای دیگر ساعت هشت شب به منزل برسی، می توانستی برای آن شب یک غذای گرم ایرانی درست کنی نه اینکه...
بگذریم. فکرش را که می کنم نه امسال، نه پارسال و نه چند سال اخیر شب یلدا هیچ هیجانی در من به وجود نمی آورد. فکر می کنم این شب مثل همه شبهای دیگر است و فکر می کنم انگار آدمهای زیادی هستند که مثل من فکر می کنند. دلم این شبهای یلدای فانتزی را نمی خواهد، برای همین برایم جذابیتی ندارد. دلم شبهای یلدای دوران کودکی ام را می خواهد با کرسی خانه مادربزرگ و کاسه های سفالی نخود و کشمش و توت خشک و برف سنگینی که بیرون می بارید و تو می توانستی از پنجره به تماشای آن بنشینی.
دلم برای بوی کاه گل و تشکچه های خانه مادربزرگ لک زده است که نرمتر و گرمتر از هر مبل ترکی بود.
اما حالا هر سال که می گذرد تجملات شب یلدا بیشتر می شود. به خصوص در شهرستانها خانواده های مرفه که تازه عروس دارند، دغدغه هایی به مراتب بیشتر از بقیه دارند، چون در این شب رسم است که هدیه های فراوانی از سوی خانواده داماد به خانواده عروس داده شود و تو اگر کمی دقت کنی در گوشه گوشه شهر میوه فروشیهای زیادی را می بینی که میوه های درشت و واکس زده را داخل سبدهایی تزیینی چیده اند و چنان زیبا تزئین کرده اند که تو حتی دلت نمی آید تزئین آن را به هم بزنی. انار و هندوانه جزو لاینفک این سبدهاست و موز و آناناس و سیب و پرتقال و کیوی و خیار و خرمالو هم با آن رنگهای قشنگ، زیبایی سبدهای هدیه را بیشتر می کند.
البته بازار سکه و طلا هم این روزها خیلی داغ است، چراکه هدیه های شب یلدا به میوه و شیرینی و گل ختم نمی شود و باید در کنارش هدیه ای ارزشمند هم وجود داشته باشد.
که البته اینها هم برای همانهاست که هیچ دغدغه ای در ذهنشان نیست، مگر هرچه بزرگتر بودن سبد گل که می خواهند چشم خانواده عروس را در بیاورند! هدیه دادن قشنگ است. خوب است، اما ای کاش این همه با تجملات و چشم و همچشمی عجین نمی شد تا حداقل شب یلدا به عده ای خوش بگذرد...
● خیابانهای شهر
باورم نمی شود. فکر می کنم همه مثل من به شب یلدا به عنوان شبی مثل شبهای دیگر نگاه می کنند، اما این طور نیست و وقتی صف مقابل آجیل فروشیها را می بینم، می فهمم که این طور نیست و شب یلدا هنوز هم زنده است. با احتیاط به یکی از این آجیل فروشیها نزدیک می شوم. می گویند آجیل شب یلدا شیرین است دقیق تر که نگاه می کنم، معجونی از انواع تنقلات را می بینم که اسمش آجیل شب یلداست، پسته مغز کرده، باسلق، مغز گردو، مغز بادام، بادام هندی، کشمش، قیسی، توت خشک، نخودچی و... همه اینها با یکدیگر مخلوط شده و کیلویی هفت هزار تومان به فروش می رسد.
نگاه می کنم و به سراغ سایر تنقلات می روم. میوه های خشک شده، قشنگ تر و جالب تر است و هر میوه ای بخواهید خشک شده اش وجود دارد، موز خشک، کیوی خشک، آناناس خشک، انبه خشک و ... و قیمت هر کدام هم به شکل بسته های کوچک و بالای دو هزار تومان است .اما مگر می شود شب یلدا را بدون هندوانه و انار به صبح رساند.
جالب این جاست که در این میدان تره بار هم برای هندوانه صف کشیده اند و هنوز چند شب مانده به این شب (زمان تهیه گزارش) هندوانه در میدان کیلویی ۱۲۰تومان و انار کیلویی ۵۰۰ تومان! البته کیفیت هیچ کدام خوب نیست و اگر بخواهی انار با کیفیت بخری، کمتر از کیلویی هزار تومان نیست.
● روز تولد خورشید
نقل است که ایرانیان چند هزار سال قبل شب یلدا را که آخرین شب پاییز است، تا سپیده دم بیدار می ماندند. آنها در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کردند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنها را تضعیف نکند. با به روشنی گرائیدن آسمان از اینکه خورشید درپی یک شب طولانی و سیاه، دوباره متولد می شد تازه به خواب می رفتند.
ایرانیان در این شب باقیمانده میوه هایی را که انبار کرده بودند و خشکبار و تنقلات می خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می نشستند تا سپیده دم بشارت شکست تاریکی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی را بدهد. خود روز یکم دی در ایران باستان در عین حال روز برابری انسانها بود و در این روز همه مثل هم لباس می پوشیدند، حتی شاه و کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود.
● بهانه ای برای در کنار هم بودن
دکتر حسین آقاجانی استاد مردم شناسی به خبرنگار ما می گوید: برای اینکه جامعه به یک تعادل و نظم برسد، نیاز به اعیاد ملی و مذهبی دارد و هر دو این اعیاد کارکردهای پنهان و آشکار دارند.
وی می افزاید: شب یلدا کارکرد پنهانی دارد و می تواند همبستگی را در بین مردم به وجود آورد. مردم از چند شب قبل از یلدا افکارشان مشغول به تدارک این شب است که اگر فرزند و نوه ای داشته باشند، حتماً در آن شب مهمانشان خواهند بود.
وی می افزاید: دو شب در سال وجود دارد که یک شب کوتاه ترین شب سال است و آن آخر خرداد است و یک شب بلندترین شب سال و آن آخر آذر است و شب یلدا بلندترین شب سال است که مردم در کنار یکدیگر جمع می شوند و هندوانه و تنقلات می خورند.
دکتر آقاجانی می گوید: از قدیم کاشت، داشت و برداشت هندوانه جنبه تقدس داشت و حتی نگهداری هندوانه برای شب یلدا مقدس بوده است و گاهی در برخی از جاهای ایران جنبه نذر هم داشت.
این استاد دانشگاه می افزاید: این شب به ما آموزش می دهد که زندگی دارای حرکت و پویایی است، مثلاً در چهار هزار سال قبل ایرانیان در این شب تا صبح جشن و پایکوبی داشتند.
هانری کوربن، شرق شناس معروف در کتاب آداب و سنن ایرانیان از شب یلدا به عنوان یک شب باشکوه ایرانی نام می برد و همه کسانی که درباره ایران نوشته اند نیز درباره این شب همین نظر را داشته اند و شاعران زیادی در این باره شعر گفته اند.وی می گوید: شب در فرهنگ ما سمبل تاریکی است، اما این شب، شبی است که اگر خورشید نیست گرمای خورشید در خانواده ها جریان داشته است.
دکتر آقاجانی یادآور می شود: در جامعه امروز مردم کمتر فرصت دارند کنار هم باشند و شاید این شب بهانه ای برای کنار هم بودن باشد، البته اگر تلویزیون بگذارد که مردم بتوانند در کنار یکدیگر یک شام دسته جمعی بخورند. حتی در گذشته در این شب پدربزرگها و مادربزرگها به نوه خود هدیه می دادند.
● بهانه ای برای با هم بودن
کاش مردم این همه سختگیر نبودند و به دنبال انواع و اقسام میوه و آجیل برای این شب در صفهای طولانی نمی ایستادند.
کاش می توانستند مثل خیلی از مردم روستا با چند انار خشک شده و یک هندوانه و پیاله ای تخمه هندوانه که خودشان تفت داده بودند، دمی و شبی را کنار هم باشند.
مریم زنگنه
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید