پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ایران یا اسلام؟


ایران یا اسلام؟
● ایران یا اسلام؟
مدت هاست که در بین اهالی افراط و تفریط بحثی پیرامون اینکه که باید ایران را برای اسلام خواست یا اسلام را برای ایران مطرح است . هرچند حتی طرح این سوال، به دلائل عدیده که در این مقال نمی گنجد آنچنان وجه منطقی و درستی ندارد، اما به هر روی و خارج از تمام افراط و تفریط ها از زاویه ای دیگر نیز می توان به این موضوع نگریست و آن اینکه; «کودکی را در یک خانواده نمادین در نظر بگیرید که در حضور مادر و پدر به دنیا می آید. زایمان را مادر انجام می دهد، او را تغذیه می کند، به او هرچه که برای ادامه زندگی لازم دارد بی هیچ چشم داشتی می دهد، او را رشد می دهد، به او زبان می آموزد. خلاصه آنچه را که باید صادقانه و بی توقع در پای او ایثار کند، می کند. در این خانواده نمادین، پدر به کودک اصول را می آموزد، از او می خواهد که از قوانینی که در خانه وضع شده است پیروی کند، به او هدف را نشان می دهد و از او می خواهد که هدفمند حرکت کند. سعی می کند به او بدی ها و خوبی ها را بشناساند و راه های دوری از بدی ها و خوی گرفتن به خوبی ها را به او آموزش دهد.
به او یاد می دهد در سختی ها چگونه باید ایستاد و رشد کرد. حال و با تمام اوصاف ذکر شده، اگر جای آن کودک باشید کدام را برای کدام می خواهید و کدام را برای کدام حاضرید به نابودی بکشانید؟ پدر را برای مادر یا مادر را برای پدر؟
اگر از پدر یا مادر بپرسید بی شک پاسخ آن ها این خواهد بود که ما هر آنچه انجام می دهیم و تمام خوبی هایی که در دنیا و معنی است را برای کودکمان می خواهیم. حال بر همین اساس; برای ما که در ایران متولد شده ایم و یا رشد یافته ایم و یا پدران و مادران مان چنین کرده اند. ایران زمین، بزرگوارانه منابع خود را به پای این فرزند خود ریخته و تاریخ ثابت کرده است که این فرزند برومند در مواقع بحرانی از فدا کردن خود به پای مادر دریغ نمی ورزد.
اسلام از لحظه اول تولد در گوش ما نجوا شده است، ملاک خوبی ها و بدی های ماست، همانند پدری استوار، پشتوانه و دلگرمی بی نظیر زندگی در لحظات تنهایی و بحرانی ماست. اسلام آب روانی است که ما با کمک آن گرد حسد، بخل، جاه طلبی، سبوعیت و رذالت را از روح خود می شوییم. اسلام به ما مفهوم زندگی و همزیستی، و جهت برای حرکت را بخشیده است. همه ما فرزندان مام میهنیم که در سایه پدر بزرگواری به نام اسلام رشد یافته ایم. بنابراین چنانچه از این زاویه بنگریم; نه ایران برای اسلام است و نه اسلام برای ایران، بلکه این هر دو برای ملت بزرگی هستند که تعلق خاطر خود را با فدا کردن فرزندانش به مام میهن و اسلام عزیز به اثبات رسانده است.
ایران کشوری با گستردگی فرهنگی فراتر از مرزهای جغرافیایی شناخته شده، مجموعه و محدوده ای است از مردم با زبان های مختلف، ادیان گوناگون، نژادهای متنوع و تاریخی پرفراز و نشیب و البته پرافتخار که مردمان این سرزمین آن را در نسل های مختلف با هم تجربه کرده اند. تاریخی که مردمان با هم از آن لذت برده اند، با هم در آن گریسته اند، با هم در آن تصمیم به ساختن گرفتند و گاها با هم تصمیم به کنار گذاشتن بخشی از آن گرفته اند. و نکته دیگر اینکه ایران زمین از معدود کشورهایی است که به اندازه تاریخ خود خداپرستی را در قالب ادیان مختلف تجربه کرده است شکی نیست و از این لحاظ شاید بتوان ملت ایران را از مومن ترین ملت های تاریخ به حساب آورد.»
● پایه های شهراخلاق:
«شهراخلاق» بر دو پایه اساسی بنا شده است; یکی تفکر و دیگری محبت. «تفکر»، ساختار و چهارچوب تعلیم و تربیت اجتماعی را تشکیل می دهد. تفکر و خردورزی اساس و پایه علم آموزی و تعلیم است. کسب علم، آگاهی یافتن بر معلومات در مرحله های مختلف دانش، پژوهشگری، حل مساله و مشارکت فعال در جریان آموزش زندگی و یادگیری اجتماعی بر مبنای تفکر استوار است. تفکر زیرساخت حکمت نظری را تشکیل می دهد. پایه و مبنای دوم ساخت شهراخلاق که زیرساخت حکمت عملی است و فرآیند عمومی تربیت اجتماعی را شکل می دهد، محبت و مهرورزی است.
به طور خاص تربیت بر مبنای محبت جریان پیدا می کند و شکل می گیرد. همان طور که امام صادق(ع) می فرماید: «تربیت و ادب الهی پیامبر بر مبنای محبت خدا به پیامبر اکرم(ص) استوار بوده است.» امام صادق(ع) می فرماید: «خدای بزرگ با محبتش پیامبر را تربیت کرد» این امر نشان می دهد که تربیت ادب بر پایه محبت شکل می گیرد و ثمره این اثرگذاری حکمت عمل «اخلاق» است. انسان ها بیش از منطق، استحکام و استدلال به محبت و مهرورزی واکنش نشان می دهند و چنانکه جذب و مجذوب کسی شدند، به سخنان او گوش می دهند و استدلال و منطق او را نیز می پذیرند. از این رو مهرورزی، محبت و نرم دل بودن، اساس و پایه عملی مربیان و مدیران فرهنگی برای توسعه و ترویج فرهنگ اخلاق محور خواهد بود. نظام فرهنگی انسجام و وحدت خود را از اهداف خود به دست می آورد. اهداف از نظام ارزشی و اخلاقی جامعه برمی خیزد.
ساختار نهادهای اجتماعی از جمله آموزش و پرورش و نهادهای پرورشی و فرهنگی در سطح جامعه به نوبه خود زمینه رشد بعضی ارزش ها را فراهم می کند و بازداری خاصی را در ارتباط با برخی ارزش ها به وجود می آورند. از این رو باید اهمیت این نهادها را در یک جامعه اخلاق گرا در انتقال ارزش ها مدنظر قرار داد. سازمان های فرهنگی در مجموعه مدیریت خود، مقررات خود، روابط انسانی، نسبت فرد و گروه ها با عناصر فیزیکی، فضاهای کالبدی، می توانند به مردم نگرش هایی درباره ارزش های اخلاقی، ارتباطات اخلاق گرا، اخلاق تفکر و مجموعه اخلاق عملی، منتقل کنند. این بخش در مدیریت فرهنگی، را باید برنامه های فرهنگی پنهان نامید. مهم ترین کارکرد برنامه های فرهنگی پنهان برای تحقق جامعه اخلاقی، انتقال ارزش ها است. در این بین مهرورزی و محبت مدیران، مجریان، دست اندرکاران و...، عامل اساسی در برنامه های پنهان در راه انتقال ارزش ها محسوب می شود.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید