جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


درحصار برج ها تاثیرات ساخت و سازهای مدرن بر معماری ایرانی


درحصار برج ها تاثیرات ساخت و سازهای مدرن بر معماری ایرانی
از پشت پنجره طبقه دهم آپارتمان لوکس و مجهز به تمام وسایل مدرن، غوغای ماشین و عبور مردم را تماشا می کند. حسی آمیخته از دلتنگی و بیقراری می آزاردش.
از پشت پنجره به سرسرای مجلل و گرانقیمت برمی گردد. بی حوصله روی مبلی می نشیند و...
در پارکینگ اتومبیلش را روشن می کند و به خیابان می رود. سراز کوچه باغ های باقی مانده شمالی شهر در می آورد؛ کوچه ها برخی هنوز خانه های بزرگ و پردارو درخت دارند. اما در بعضی کوچه ها آپارتمان های بلند طبقه بر بناهای کوتاه اطراف سایه زده اند. برخی خانه ها درحال تخریب هستند... سکوت غریبی وجودش را تسخیر می کند. پنداری دنبال همزبانی می گردد... از محله های قدیمی شمال شهر بیرون می آید... راهش را به سمت جنوب شهر تغییر می دهد. حوالی سرچشمه ماشینش را پارک می کند. کوچه بغل شیرینی فروشی را می گیرد و آرام پیش می رود. با هر گام بخشی از خاطرات دوران کودکی خود را به یاد می آورد. خانه ها بیشتر با همان حیاط و حوض درخت هستند. کوچه به کوچه معماری های بومی را می کاود...
هنوز و همچنان هر یک از ما با هر نوع تفکر، سلیقه و دانش کلاسیک در گذرگاه های شهری وقتی نگاهمان به ساختمان های با معماری سنتی- بومی می افتد لحظاتی مات و مبهوت شیوه، معماری گذشته در رعایت کاربردها و ملاحظات انسانی در بافت، ساخت و دوراندیشی های متناسب شرایط اقلیمی محیطی می شود. همه حس و حواسمان به کاربری های مهندسی بومی- فرهنگی این بناها گره می خورد؛ خانه ها، عمارات اداری، بازار و بازارچه و تیمچه ها بعضا با سقف های قوسی آجری و گچبری های دست ساخت و... هنوز هریک از شهروندان در تهران و بسیاری از دیگر شهرها در گستره کشورمان از تماشای معماری های سنتی غرق در غرور هنر، ظرافت اندیشه و باورهای آداب و سنن تنیده در اخلاق و اصالت های ملی- دینی می شود. برخی از این معماری ها را به بچه های خردسال و نوجوان خود نشان می دهند و می گویند این بناهای قدیمی سرمایه های پرشکوه معماری ما هستند، نسل ها در این خانه پر دارودرخت و حوض دار و فضاهای روح پرور و مستقل زندگی کرده اند... و حالا ما... ما گرفتار اتاقک های آپارتمانی بدون روح و فضای مناسب شده ایم... در حسرت یک باغچه سه در دومتری در مساحت آپارتمان شصت، هفتاد متری و حتی بالای صدمتری هستیم...
ساخت وساز بناها به ویژه اماکن مسکونی به هر نوع سبک درکل نوعی هنر و دانش و پدیده فکری که درعین حال «فن مادی» است، محسوب می شوند اما مهم دیگر این است که الزامات مناسبات حیاتی در آن بناهای مسکونی چه اندازه آسایش و نیازهای روحی و فکری انسان را تامین می کرده و می کنند. احساس به این نیاز بعد «معنوی» کار را نشان می دهد این احساس از بدو یک جانشینی انسان در گستره کره خاکی همواره مشهود بوده است. انسان ها در قدمت تاریخی خود در جهت تامین سرپناه، نوعی اندیشه معماری به کار می گرفته اند: از غارها به درآمده به بیابان و دشت روی آورده، نوعی سرپناه با خاک و آب و سنگ ساخته و به مرور با چوپ و گل خانه ای فراهم کرده و همینطور از رهگذر تجارب و نیازها و در گذرگاه تاریخ به آلونک سازی و خانه های خشت گلی محیط زیستی خود را متحول کرده اند. در سیر این تغییرات سعی کرده اند امنیت و آسایش کافی- نسبی- و مناسبتر برای اطراق و ادامه زندگی داشته باشند. آنان هم سلامت روح و جسم خود را به عنوان یک اصل حیاتی مدنظر داشته اند.
تحول و نوآوری همانند تاریخ، یک نیاز در ذات زندگانی است. انسان پوینده و تنوع طلب است. بنابراین، نوکردن محیط زیست، همسو با شرایط تاریخی است اما در این دگرگونی ها، توجه ماندگاری هویت ها و آداب انسانی را باید جدی تر گرفت. همچنان که انسان ها حتی در عصر ارتباطات و تکنولوژی به هویت های بومی- ملی اصیل خود همواره پایبندند مسلماً یکی از راه های پایداری اصالت هر جامعه در حفظ نشانه های فرهنگی چه در پوشش ها، گفتار و رفتار آن ها و چه در سبک و سیاق معماری اماکن مسکونی و اداری است.
در مقابل، کم اعتنایی به هر بخش از آثار شناسنامه ای ملی در هر جامعه و تداوم آن در معماری خانه ها سبب می شود تا نگاه وارداتی بر نشانه های فرهنگی سایه افکند.
می توان به اطمینان گفت الگوبرداری غیربومی و اجرا در ساخت و سازهای مسکونی حس همگرایی، جمع آرایی و اتفاق، فرهنگ سنتی نیکو و حتی مکالمات را خدشه دار می کند چه رسد برای آسایش زندگانی در معماری های تقلیدی که نیازهای رشد روحی- فکری در تجلیات مدرن، رسوب می شوند.
لطافت زندگی فدای مدرنیزه می شود!
«بی مهری و کم توجهی به فرهنگ ملی- اسلامی در بیشتر امور زندگی مان» نتیجه اش نفوذ رفتار و گفتار نامأنوس در جامعه شده است. رد این نفوذ را از نوع غذا و رفتار آدم ها بگیرید تا محل مسکونی که انسان در آن همچون پرنده ای است در یک محیط بسته و ناخواسته.»
این نگاه و تعبیر یک خیاط که به قول خودش روزگاری در خیابان لاله زار جزو بهترین خیاط ها بوده است. «سعدی» خیاط حالا در حاشیه ای از شهر کم و بیش مشغول کار است. گاهی هم شعر می نویسد. وی می گوید: «سالها در خانه پدری حوالی امیریه زندگی می کردیم، خانه با حیاط، حوض و باغچه و درخت مثل خانه های دیگر همان محله، اتاقها پنج دری، سقف ها برخی تیرچوب و گچبری دست ساز بودند. شهر مثل الان شلوغ نبود. تابستان ها حتی با یک پنکه رومیزی فضای اتاق معتدل می شد. زمستان برخی کرسی می گذاشتند و بعضی بخاری نفت سوز. زندگی طعم و جریان خوبی داشت. اما الان کجا هستیم؟!... یک آپارتمان با دو سه تا اتاق ده پانزده متری سقف ها کوتاه، نورگیرها کم، فضاهای دلگیرکننده... دهها پله را هر روز و شب باید پایین و بالا رفت. از بالای آپارتمان چهار سمت محیط خود را نگاه می کنیم همه آپارتمان و دیوارهای بلند حصارکشی کرده اند. چشم انداز نداریم. نفسی تازه می کند و می گوید: «بوی گل و سبزه به مشام نمی رسد اما سروصدا و دود و آلودگی ماشین، در اطراف ساختمانها زوزه می کشند آسایش، روابط مردمی و راحتی فکر همه فدای ساختمانهای بلندمرتبه، شلوغی جمعیت و سروصدای ماشین ها شده است.» به باور وی در این تراکم ساخت و سازها، خانه های سنتی الان هم دلپذیرند. با روح و نورند. از بی توجهی ها انتقاد می کند و می گوید: «عده ای با فرهنگ غیرایرانی وعده ای با پولهای کلان به دست آورده، شکل و نمای زندگی را عوض کرده اند. ادعا می کنند زندگی مدرن، بنای مدرن و این که دنیا عوض شده است. این تحفه ها روح زندگیمان را گرفته اند.» سعدی بر این باور است که فرهنگ های اصیل در هر جامعه ای که لطمه دیده، از همین فرهنگ های وارداتی بوده است. دلتنگی ها برای همان کوچه و بازارچه های تو درتو و خانه های مستقل و همزبانیهای محله ای ها است، می گوید: «امتحان کنید ده ها نفر در یک آپارتمان هستند، کمتر کسی همسایه خود را می شناسد و رفت و آمد می کند. این نتیجه دیگر بیگانه زدگی ها است.»
● وقتی چشمها از نگاه کردن خسته می شوند
سیری در تاریخ بناهای قدیمی و داده های پژوهشی درباره خانه سازی در کشور نشان می دهد که معماری ایرانی در دنیا بسیار با ارج و گرامی به شمار می آید و همواره هنر و اندیشه خلاق معماران ایرانی ستایش شده است. اما متأسفانه اگر چه نزد همگان از جمله نخبگان شهرسازی و معماری ایرانی و خارجی جایگاه حمایتی دارد، اما عوامل جانبی از جمله شرایط اقتصادی، رشد جمعیت، توسعه شهری و... انباشت سرمایه های سرگردان از یک سو و نیاز مفرط به تأمین مسکن از دیگر سو طی دهه های گذشته تاکنون سبب شده که فرهنگ بساز و بفروشی بر تاریخ چند صدساله معماری ایرانی حاکمیت گسترده ای یابد! در این راستا، بدون هیچ توجه به فرهنگ اصیل ملی در نقاط مختلف شهرهای کشور به ویژه در کلان شهر تهران تیشه های بدون تأمل و اندیشه معنوی بر بناهایی با ساختار های بومی- سنتی فرود آمدند و یکی پس از دیگری خانه هایی با سبک و ساخت پیشین که نمونه هایی از شرایط کاملا مناسب زندگی بر وفق نیازهای انسانی و مأنوس و فراگیر روانی، فرهنگی، فکری، آسایش و امنیت زیستی بودند، تخریب شده و می شوند و جای آنها معماری مقلدانه مدرن به ترکیب آپارتمانهای چند واحدی طبقاتی، مجتمع ها و بلند مرتبه سازیها رشد و نما کرده اند آنهم بدون هیچ قاعده و ضابطه در ارتفاع سازیها که چشم را خسته می کنند.
● گذری به شیوه معماریهای بومی
شرایط اقلیمی و شناخت موقعیت آب و هوایی مناطق مختلف سرزمینمان- که برخوردار از وضعیت معتدل مدیترانه ای و همچنین متاثر از فرایندهای جوی و طبیعی دریای خزر است- همواره مورد توجه و دقت نظر معماران سنتی و سازندگان بناهای شهری به ویژه خانه های مسکونی بوده که در بطن دست ساخته های خود نیازهای متناسب با موقعیت جغرافیایی موجود را رعایت می کرده اند و نما، پوشش و مصالح و... به کار رفته با میزان بارندگی، رطوبت و نیز آب و هوای خشک و گرمای هر منطقه سازگاری داشته و در عین حال اصالت معماری غنی کشورمان را به چشم و دل هر بیننده ای می نشانده است.
«محمدحسن ابریشمی» پژوهشگر و متخصص در مقولات تاریخ کشاورزی ایران و مولف کتاب پسته ایران که در سال ۷۳ به عنوان کتاب سال شناخته شده است، نقبی به موقعیت معماری سنتی- ایرانی می زند. وی با بیان این که در بناهای مسکونی بخشی از نیازها و تجهیزات متناسب با وضعیت اقلیمی رعایت می شد می افزاید: «حتی ظروف غذاخوری مردمان از سفالی خاص متناسب با شرایط اقلیمی تهیه می شد. در خصوص مسکن به عنوان نمونه در کرانه های کویر کاشان، نطنز، کاشمر و شاهرود ساخت و ساز خانه ها همچنان به تناسب وضعیت اقلیمی این مناطق صورت می گرفت. یا در خواف و بیرجند ساختمانها به شکل معماری گنبدی و به وسیله کاهگل پوشش می شده است، به دلیل آن که خنکی فضای درون اتاق ها در تابستان تامین و نگهداری شود. وی با اشاره به رعایت اصول فنی در بناهای قدیمی می گوید:«توجه معماران و ساکنان به چرخش خورشید هم بوده بدین صورت آفتاب صبح و ظهر که روی بام های گنبدی شکل می تابیده متناسب با حرکت خورشید و مقدار تابش آن بوده است. لذا در طول تابستان و زمستان اعتدال نسبی گرماو سرما حاصل می شده است. از سوی دیگر، روی بامها منفذی تعبیه شده بود که در زمستان نیز از آن برای بهداشت و تهویه هوای ناشی از سوخت گرمازایی درون اتاقها استفاده می شده است چرا که ساکنان خانه ها در فصل زمستان با استفاده از گودال مخصوص برافروختن آتش- گرمازایی در اتاق محیط شان را گرم می کردند. اما برای آن که از دود و گاز و بخار آتش که به حالت اخگر در می آورده اند، مصون بمانند، آن روزنه بالای بام (اتاق) به عنوان هواکش، کار تخلیه آلایندگی آتش درون چال داخل اتاق را انجام می داده است. روز که می شد، سرپوش آن روزنه را می بستند. به مرور چاله آتش به کنار دیوار اتاق منتقل و برای خروج دود و دم آتش نیز دودکش در دیوار همجوار محل آتش نصب می کردند. از دیگر تدابیر و ویژگی های موردنظر در ساخت اماکن مسکونی و در خصوص فصل تابستان در نواحی کویر به ویژه سیستان، در محل درگاه اتاق (فضای باز مشرف به اتاق) ساکنان بوته خار می انباشتند و در بالای درگاه، مشک آب می آویختند آب به صورت قطره ای از مشک روی بوته خار می ریخت. در نتیجه وزش باد و نمدار شدن خارها فضای درون اتاق خنک می شد. این شیوه خنک کردن درون اتاقها در دو هزار سال پیش، بعدها- با ماشینی شدن بسیاری از وسایل- در قالب و شکل کولر به تقلید از «خارخانه» نمایان شد. در واقع ایرانیها ابداع کننده کولر بوده اند.
ابریشمی به تسهیلات و وسایل خنک کننده فضای خانه ها به شیوه ای دیگر، در دوران گذشته اشاره می کند و می گوید: «اما در نواحی دیگر مثل یزد و کاشان بادگیرهایی روی بامها مرتبط با اتاقها ساخته می شد. این بادگیرها ازچهار سمت باز بودند به طوری که از هر چهار سو باد وارد اتاقها می شد. همچنین در داخل خانه ها حوض سنگی کوچک وجود داشته که هوای خشک را مرطوب و تلطیف می کرد و گلدانهایی بیشتر از نوع شمعدانی اطراف لبه حوض گذاشته می شد. اصولا حوض و گلدان و سبزه در اکثر خانه ها وجود داشت. بعضا هنوز در خانه های قدیمی نسل معماری بومی- ایرانی وجود دارند.»رنگ و بوی خانه هایی با معماری قدیمی و البته چشم نواز به تدریج به خاطره ها می پیوندد. هر چند شاید بتوان تعدادی از آنها را در کلان شهرها از جمله تهران دید اما متأسفانه رویکرد شتاب آلود به برج سازی و بلند مرتبه سازی مجالی برای بازگفتن خاطرات خوش جست و خیز در حیاط های مشجر و... به جوانان و کودکانمان نمی دهد.
اگر چه نقش و نگارهای مینیاتوری بر سینه و پیشانی آثار معماری سنتی ایرانی چشمها را مسحور خود کرده است اما ما غافل از داشته های فنی و مهندسی آینده نگر معماری سنتی، به تقلید از نماسازی و دکوراسیون وارداتی می پردازیم.
جامعه شناختی، توجه به معنویت و ظرافت های هنر و اخلاق ایرانی در معماری بومی آئینه ای تمام نما از یک زندگی ایده آل است فقط لختی باید در برابر آن به تماشا ایستاد.
● خانه هایی که از عناصر اصلی معماری بی بهره اند
از «محمدحسن ابریشمی» محقق و پژوهشگر تاریخ کشاورزی ایران درباره تفاوت های معماری و سبک خانه سازی بومی-ایرانی با شیوه ها و روش های معماری و ساختمان سازی مدرن امروزی می پرسم. معتقد است: «خانواده های ایرانی در خانه هایی با معماری سنتی و با توجه به ترکیب بندی فضای داخلی، از آسایش بسیار بیشتری بهره مند بودند. صوت و صدا، گرما و سرما کمتر به درون اتاق ها نفوذ می کرد و فضای طراحی شده دارای چشم اندازهای بسیار مناسب بود. برخی مردم حتی در زمین محوطه خانه خود سبزیجات متنوعی پرورش می دادند. اما در بناهای مدرن امروزی شیوه های معماری کهن ایرانی کمتر رعایت می شود و بیشتر تقلید از معماری اروپایی است و از نظر اقلیمی تناسبی با موقعیت جغرافیایی ایران ندارند. «وی با اشاره به شرایط آب و هوایی اروپا و ایران می گوید: «در اروپا ۳۰۰روز هوا ابری است و تنها ۶۰روز آفتاب دارند اما در ایران ۳۰۰روز هوا آفتابی است. این شرایط مناسب اقلیمی ایران است. بنابراین ساختمان های اروپایی برای ما مناسب نیست. نباید از اروپائیان تقلید کرد. «وی پیشنهاد می دهد که مهندسان شهرسازی و معماران ایرانی نقشه های ساختمانی متناسب با شرایط علمی- اقلیمی کشور طراحی و ارائه دهند.»
یک کارشناس دیگر مرمت بناهای تاریخی، می گوید که مردم دوست دارند خانه ای داشته باشند دارای حیاط که یکی از عناصر معماری ایرانی است. حیاط نماینده باغ ایرانی و باغ ایرانی نمونه ای -به تشبیه- از بهشت موعود است.
«ارجمند» می افزاید: «خانه های ایرانی تا چند دهه پیش حیاط داشتند. آب، خاک، سبزه و نور از عناصر معماری اند که در هر خانه لازم است. این نگاه حتی در برخی آپارتمان هایی که گیاهان سبز دارند، نیز رعایت می شود تا در روحیه افراد ساکن در آنها تاثیرگذار باشد.»
او می گوید: «معماری ایرانی همیشه زنده است، همانند تاریخ. خیلی ها می گویند که فلانی پول و زمین داشته است که خانه با حوض و باغ ساخته است. الان شرایط این گونه نیست زیرا همه خواهان آنند که با کمترین قیمت، خانه بسازند.»
این کارشناس با بیان اینکه بنا و مکان هرجا باشد اما باید دارای نکات و نشانه های سنتی باشد، می افزاید: «در دارآباد ساختمانی با یک نمای خاص غربی دیدم. طرف فکر کرده با پولش بنایی بسازد که فقط به اصطلاح توی چشم بزند بدون آن که در نظر داشته باشد آیا ستونهای بزرگ و سفید با روحیه انسان ایرانی متناسب است یا نه؟ در حالی که در همانجاها می توان آپارتمان با ساختار معماری با حوض و سبزه احداث کرد تا روحیه هر بیننده ای را عوض کند. ارجمند نیز از بی توجهی ها به فرهنگ غنی معماری ایرانی گلایه مند است و می گوید که جامعه از سنت و فرهنگ اصیل دور شده است. آن چه به عنوان بنای معماری مورد توجه قرار می گیرد نه سنتی است ونه مدرنیزه!»
● آژیر خطر درباره هویت ملی معماری
یک دانشجو رویکرد فراگیر ساخت وسازهای بنایی به سوی به اصطلاح مدرنیزه را به نوعی آژیر خطر از بین بردن هویت ملی می خواند و علل این اتفاق را شرایط زمانی، افزایش جمعیت و سوق دادن جامعه به سمت این نیاز غیرفرهنگی قلمداد می کند.
«هرمز گیلیا» که خود را دانشجوی رشته مترجم زبان معرفی می کند، می گوید: «مسلما زندگی در خانه های بافت سنتی صفا و صمیمیت بین مردمان را نهادینه می کرد و زیستن در چنان فضایی نیز موجب پیوستگی دل انسان ایرانی می شد. ارتباط مهرورزانه در میان اهالی محل، ساکنان و خانواده ها بیشتر بود اما آپارتمان نشینی به سبک معماری مدرن آن صمیمیت را بر نمی تابانند.» وی با بیان این که گرایش جامعه به سمت مدرنیزگی سبب گسترش معماری بدون روح وعاری از نشانه های ایرانی شده است، علل آن را گرایش فرهنگ مردم در پروسه نیاز مسکن به نوجویی و معماری مدرن می داند.
وی در جمعبندی این عوامل، خطر از بین رفتن هویت ملی را مطرح می کند و می افزاید: «با گسترش چنین شرایطی، آن رفتارهای نیک فرهنگی اصیل بومی- ایرانی رو به فراموشی می رود. باور این دانشجو، رویه نوسازی یا بازسازی به شیوه معماری مدرن، در واقع مانند حصاری است در محیط و شهر که حالت آشفتگی ساختاری این روش در روان و دید انسان منعکس می شود. وی همچنین می گوید که اگر نوجویی و مدرنیزه به نوعی رنگ، حالت و نشان از فرهنگ ملی داشته باشد و لااقل به نوعی اصالت ارث بومی را در نما ارائه کند به لحاظ بصری مناسب تر است. او می گوید: «بسیاری از شهرهای کشورهای دنیا را به لحاظ نوع ساختمان سازیها به آسانی می توان شناخت که مثلا آن شهر، رم، توکیو، پاریس، لندن و... است، ولی در شهر تهران به دلیل این که انسجام یک نوع معماری و یک رویه استاندارد معماری صورت نگرفته است، نشانه های مشخص و بارز در گستره ساخت و سازها وجود ندارد.»
مدیر یک آژانس املاک خود را «زند» معرفی می کند و می گوید در ساختمان سازیهای مدرن و امروزی هرکس سلیقه ای دارد. مالک و مهندس معمار این بناها را به اشکال مختلف طراحی و اجرا می کنند و این شیوه هم بستگی به سلیقه، نیاز و پول افراد دارد.
از «زند» درباره علاقه اش به زندگی در خانه ای دارای حوض و باغچه و سبزینه یا در آپارتمان های امروزی می پرسم، پاسخش این است: «من بچه روستا هستم. آنجا در خانه مان پنج خانوار با هم زندگی می کردیم. خانه پنج اتاق داشت. بیست نفر در آن خانه بودیم. اگر شرایط مهیا باشد به روستا می روم.»
وی «احساس استقلال و امنیت کامل» را در خانه ها بیش از آپارتمان ها می داند و می گوید: «دوست دارم در یک خانه ویلایی زندگی کنم در صورتی که همان استقلال و ایمنی احساس شود. در غیر این صورت مجبورم آپارتمان نشین شوم و مشکلاتش را تحمل کنم. الان -امروزه- نود و نه درصد مراجعه کنندگان طالب آپارتمان نشینی هستند چون قدرت خرید مسکن (خانه) شخصی را ندارند. یک درصد سراغ خانه حیاط دار می آیند. در شرایط فعلی کسی برای خرید خانه با معماری سنتی نمی آید چون بودجه آن را ندارد. ارباب رجوع داریم که حاضر است در یک اتاق یا زیرزمینی ساکن شود.
● ارتباط معماری سنتی و مدرن کجاست؟
یک دانشجوی رشته معماری با اشاره به این که در صنعت ساختمان سازی تحولاتی ایجاد شده است از بی هویتی ساختمان ها و بناهای کنونی می گوید: وی تأکید می کند که باید کارهای معماری تاثیرپذیری از ساختارهای قبلی را ارائه دهد و ما در این معماری مدرن فعلی چقدر از شیوه ها و سبک های منحصر به فرد ایرانی استفاده می شود؟ دارا امیری معتقد است که سازندگان و طراحان برج ها و ساختمان های کنونی باید درباره ارتباط میان شیوه ای سنتی و مدرن بیشتر توضیح دهند. و معماری کنونی باید غلبه تفکر ایرانی را بر روش ها و شیوه های وارداتی نمایان سازد.
«نرگس آلمال» از کارشناسان بهداشت عمومی با اشاره به این که دغدغه مسکن اولین دغدغه انسان در مسیر تکامل تاریخی وی بوده است مزایا و ویژگی های مثبت و اثرگذار معماری سنتی را مورد تاکید قرار می دهد و به محدودیت ها، کاستی ها و عوامل محرومیت برآمده از بلند مرتبه سازی ها -که بر سر زندگی ما سایه افکنده اند- اشاره می کند.
وی می گوید: «مهمترین نیازهای بشر از بدو خلقت که در روانشناسی طبقه بندی شده است. شامل: هوا، آب، غذا، مسکن، امنیت، احترام به خود و دیگران، محبت و آموزش هستند. به گفته او در صورت تحقق مراتب این نیازهای اولیه انسان می تواند به تعالی خود فکر کند که به کمال برسد. اما به نظر می رسد که نیاز مسکن حتی قبل از نیاز غذا است چون آدم روی کره زمین قرار گرفت، گرسنه نبوده است. نخست برای تامین مسکن خود حرکت کرده بعد به فکر غذا بوده است. این استنباط من است.»
در طول تاریخ بشر، تأمین مسکن یکی از مهمترین دغدغه های بشر بوده است و دائما درصدد تکمیل مسکن بوده است ابتدا غارنشینی را تجربه می کند به تدریج همراه با تکامل مسکن و دستیابی به سرپناه مناسب درصدد رسیدن به آرامش است. در مسیر تاریخی و در تحولات زندگی اجتماعی مسکن هم متحول می شود و ما نمی بینیم که بخشی از تاریخ بشر وجود داشته باشد که در آن برهه، تحولات مسکن متوقف شده باشد. بشر روی توسعه تکمیل و زیبایی سازی محل اقامت خود وقت گذاشته است. به نظر می آید که در یک تعقل، تفکر، پندار و کردار برای ساخت مسکن شکل می گرفته است. مسکن تأثیرات وسیعی بر شخصیت، زندگی، تفکر و سلامت انسان دارد. اما سؤال این است که در گذر انسان از زندگی سنتی به صنعتی و... او در چنین شرایط آیا توانسته است مسکن مناسب خود را که تمام نیازهایش را پاسخ دهد برای خود فراهم کند؟ آیا مسکن فعلی انسان، مناسب با نیازهای آرامش، امنیت، زیبایی شناسی، آسایش، راحتی، سلامت، تفریح و خلوت او هست؟...
● آثار معماری سنتی و مدرن بر آرامش افراد
نمی توان از کنار آثار منفی مصالح معماری مدرن بر روح و جسم افراد به سادگی گذشت.
آلمال در این باره می گوید: «باید به متریال مساکن و خانه های مدرن امروزی و قدیمی توجه کرد. بررسی های کارشناسی نشان می دهد که مصالح به کار رفته در معماری سنتی کاهگل، چوب و گل بوده اند این شیوه هم با طبیعت و هم با طبع انسان همسازی دارند. این همسازی و همدلی تامین کننده آرامش بشر بوده است. اما برای ساخت مسکن فعلی آهن، سیمان، گچ و... استفاده می شود که هر سه این مصالح دارای طبیعت سرد هستند و خاصیت سرما، کسالت، رخوت و بی حالی و بی حوصلگی در آنها نهفته است که گرما، شور، نشاط، امید و امنیت خاطر خاصیت مصالح معماری سنتی است.
از این کارشناس بهداشت عمومی درباره طراحی معماری سنتی می پرسم، می گوید: «طراحی ساختار بناهای سنتی طوری بوده است که فرد غریبه وقتی واردخانه می شد، اول باید از یک دالان می گذشت، بعد وارد «هشتی» (به اصطلاح حیاط خلوت و یا پاگرد) می شد، سپس منظره حیاط را از ته هشتی می دید که درخت و سبزه داشته است. در قسمت هشتی، خانه اجازه ورود به او داده می شد، بعد وارد حیاط و سپس بنا به نوع کاری که داشته یا به اندرونی یا به بیرونی راهنمایی می شد مهمان به اتاق پنجدری هدایت می شد. اتاق پدر و مادر از بچه ها جدا همچنین آشپزخانه با فاصله از مکان مسکونی قرار داشت. یک طرف حیاط، تالار بوده که در مواقع هوای مناسب بهار و تابستان محل نشست و گفت وگوی افراد خانه بوده است.
تالار به عنوان یک اتاق به اصطلاح اوپن مورد استفاده قرار می گرفت نشست های خانوادگی در زمستان در اتاق پنجدری بوده و جلوی محل تالار حوض با ماهیهای قشنگ و اطراف آن باغچه بوده و در فصل تابستان از این محل استفاده می شد.
زیرزمینهایی خنک در این خانه ها بود، که در تابستان های گرم مورد استفاده افراد خانه قرار می گرفت و در حوضخانه آن میوه ها نگهداری می شد. در چنین خانه هایی فضاهای متفاوت وجود داشته که افراد خانه هر کدام به فراخور حال و کار خود از آن فضاها استفاده می کردند. هیچ کدام مزاحم همدیگر نمی شدند. این فضاهای متفاوت نیز مانع از دلزدگی و یکنواختی زندگی می شد و از بروز پرخاشگری، اضطراب، یاس و ناامیدی جلوگیری می کرد.در غوغای ساخت وسازهای سریع و البته به ظاهر مدرن با ارتفاع چندین طبقه و نماسازهای خوش رنگ و لعاب، شیشه های «سکوریت» و رنگی که سراسر نمای ساختمان ها را پوشانده است، سبک معماری سنتی و با شخصیت ایرانی را چگونه باید پاس بداریم؟
هر چند ترکش های مقطعی فرهنگ وارداتی تنها در حد وزش باد است و تنها برگ های درخت کهن، تناور و دارای ریشه عمیق فرهنگ ایرانی را تکان می دهد اما باید، شیوه معماری ایرانی را به نسل جوان و مهندسان معماری ایران آموخت.
ساختمان هایی که چون قارچ در هر گوشه شهر می رویند و علاوه بر مسدود کردن ریه های تنفسی شهر همواره باید نگران فرو ریختن آن ها به لرزش و زلزله ای بود. به باور کارشناسان کاربرد شیشه در نمای ظاهری ساختمان خود می تواند رویدادهای خطرساز و غیرقابل جبران برای سلامت مردم، ساکنان و رهگذران دربرداشته باشد. آیا به حوادث آینده اندیشیده ایم؟
● آموزش الگوهای غربی برای ساختمان سازی
مهندس «غلامرضا میثاقیان» مدیرکل دفتر معماری و طراحی شهری وزارت مسکن و شهرسازی با اشاره به نمود ساخت وسازهای کنونی می گوید: «برخی افراد راه حل مشکل کنونی را در شیوه مهندسی معماری می دانند. بر این باورم که بخشی از رویکرد کنونی به نماها و سبک های وارداتی در ساخت وساز شهری بازتاب فرهنگ تحمیلی بر جامعه است.» وی با اشاره به این که در هر یک از شهرهای ایران می توان آثاری تاریخی از دوره های قاجار، صفوی و... مشاهده کرد می گوید: «در هر دوره تاریخ، معماری خصوصیات ساختاری خود را دارد.»
میثاقیان مشکل کنونی را از منظر دیگر نیز مورد توجه قرار می دهد. وی معتقد است که درحال حاضر برخی از مهندسان معماری بدون بهره گیری از دیدگاه های جامعه شناختی و نیز بی توجه به نگاه عمومی، مدل هایی را طراحی می کنند درحالی که باید ابتدا از نوع نگاه و نیاز جامعه آگاه شوند.» وی می گوید: «متأسفانه طراحی های جدید برگرفته از الگوهای غربی در دانشگاه ها تدریس می شود. درحالی که در گذشته معماران براساس فرهنگ و نوع نیاز شهر با توجه به موقعیت آب وهوایی آموزش می دیدند. بنابراین نتیجه آن تربیت، هماهنگی معماری با مردم شهر و متجانس با هویت ملی بوده است.» وی با تأکید بر این نکته که منظور از هویت، همان فرهنگ است می گوید: «اما اتفاقی که الآن افتاده این که شهرهای ما از نظر اجتماعی، بافت ناهمگونی دارند. مثلا در تهران قدیم کوی، برزن، محله، کلان محله و شهر معنای دیگری داشت در آن محله ها اهالی همدیگر را می شناختند. این شناخت، مزایای اجتماعی بسیاری به همراه داشت. و مهمترین آنها، وجود امنیت بود. یک غریبه که وارد محله ای می شد به راحتی شناسایی می شد... اما ساختار اجتماعی محله ها در شهرها به هم خورده است. از علت بروز این اتفاق ناخوشایند می پرسم، می گوید: «علت را باید در عوامل مختلفی جست و جو کرد که مهمترین آن گستردگی موج مهاجرت بوده است. این موج همچنان ادامه دارد. جهش غیرطبیعی اقتصادی برخی افراد نیز علت دیگر بوده است.
● محدودیت ارتباط حاصل معماری مدرن
«ارجمند» کارشناس مرمت بناهای تاریخی، با تأکید روی شرایط مناسب تر انسانی در معماری های سنتی، درخصوص موقعیت ساختمان های مدرن، می گوید: ساختارهای معماری مدرن بیشتر تک بعدی و با متراژ کوچک تر هستند. به همین دلیل ارتباطات افراد با یکدیگر در چنین فضاهایی محدود و کم می شود. اما در یک خانه ویلایی مثلا در کاشان با بافت سنتی، روابط و هویت انسانی بیشتر مشهود و ملموس است.
به گفته این کارشناس، حاکمیت اقتصاد و نفوذ خرده فرهنگ های بیگانه سبب رویکرد به ساختمان سازی های مدرن شده است. وی معتقد است: «اصولا مدرنیزه، ماهیتا تک بعدی کردن ساختاری است و بنا و زمین به عنوان کالا محسوب می شود.»
برخی از کارشناسان، معماری و شهرسازی را از جمله مشاغل با قدر و جایگاه ویژه می دانند و از آن نیز به عنوان هنر و حرفه ای یاد می کنند که از نازک بینی و ظرافت خاص برخوردار است. این گروه اما تمامی بناها و ساخت وسازها را دارای چنین موقعیت نمی خوانند یعنی بین معماری اصیل دارای شرایط و فاکتورهای متناسب با مجموعه نیازهای زیستی، فرهنگی، فضاسازی و موقعیت پدیده های جوی و آسایش و امنیت و معماری به اصطلاح بازاری با بساز و بفروش تفاوت قائلند. از این رو تأکید دارند مدیریت کلان و دستگاه های ناظر بر ساخت و سازهای شهر باید با درایت و اقتدار بیشتر نسبت به رعایت فاکتورهای حیاتی و ضروری اهتمام ورزند. آنها نیز بر این باورند که شیوه های رایج ساخت و سازها در سه دهه اخیر، اکثراً مغایر با مؤلفه های ایرانی- اسلامی بوده و همچنان این تضاد استمرار دارد. ضابطه و نظام مندی ها از جمله رعایت ارتفاع بنا در پیکره معماری کنونی هیچ رعایت نشده و نمی شود. این ناهمگونی ها کاستی ها و غفلت ها سبب آشفتگی روان جامعه و ایجاد احساس بی حوصلگی هم برای ساکنان و هم برای چشم اندازهای اجتماعی شده اند.
● رعایت شخصیت معماری
«کرامتی» که خود را مهندس ناظر ساخت و سازهای بنایی معرفی می کند، معتقد است: «معماری و ساختمان سازی هم مثل یک فرد باید نمادی از یک شخصیت مناسب و قابل تحمل داشته باشد.»
وی با انتقاد از بی تو جهی به الگودهی مسکن و بنا می گوید: «طی سال های اخیر با رواج سرمایه گذاری در بخش ساخت و ساز عده ای که بعضاً حتی جنس و نوع مصالحی را نمی شناسند، وارد کار ساختمان سازی شده اند آنها خانه های کهنه و قدیمی را می خرند و با مشورت یک معمار آپارتمان سازی می کنند. آنچه که در این روش و نوع ساخت و سازها رعایت نمی شود جایگاه شخصیت حقوقی و حقیقی انسان در این گونه معماری ها و ساخت و سازهاست. کاری ندارند که این فضاهای شش در چهار و به قول خودمان کارتپستالی از کجا نور طبیعی بگیرند، چشم اندازشان کدام است، امنیت و راحتی ساکنان به لحاظ مشرف بودن یک ساختمان بلند مرتبه، چگونه تأمین می شود؟ واقعاً بسیاری از این واحدهای آپارتمانی جای زندگی و رشد و آرامش افراد نیست. فقط و تنها به عنوان یک سرپناه و در امان بودن از گرما و سرمای هوا هستند. مردم هم اکثراً ناچارند در این شرایط زندگی را ادامه دهند.»
بخشی از رویکرد نگاه این ناظر ساختمانی، مرتبط با سبک ساختمان سازیها است. وی می گوید: «معماری قدیمی و سنتی، از صدها سال پیش، شخصیت خود را نشان داده است و هنوز آثار ماندگار آن را نه تنها در بناها و مکان های ویژه که در کوچه و برزن و محله های شهرهای مختلف می بینیم، همه دارای ساختاری همگون و تقریباً همسان بوده و هستند طوری که نشان می دهند کار فرهنگی ما است.» وی می افزاید: اختلال در فرهنگ مابه لحاظ تأثیرپذیری از فرهنگ وارداتی سبب شده که هم شکل و مهندسی بیرونی و درونی و هم مکان و فضاهای مختص کاربریهای مختلف در مجموعه ساختمان بهم ریخته شود. این سلایق وارداتی است که توسط عده ای نوکیسه و یا فرهنگ زده آن سوی آبها به ما تحمیل شده است.» وی تأکید می کند: «تنوع و نوسازی یک امر پذیرفته شده در هر جامعه است اما ملت ها و کشورها هریک مرام و اخلاق خود را دارند معتقدم یک ایرانی در هر کشوری به دنبال نشانه های ایران می گردد و در همین خانه های غیرسنتی تهران هم باز دست ساخت های ایرانی جایگاه ثابت خود را دارد.»
● نقش مهاجرت ها در تغییر و تحول سبک معماری
رشد بی رویه مهاجرت در دهه های گذشته و اخیر به شهرهای بزرگ و به ویژه کلان شهر تهران نیاز به تأمین مسکن را بیشتر کرد. این فعل و انفعالات که خود دلایل متعددی دارد، موج تازه ای را در آپارتمان سازی گسترده تر کرده و فرهنگ بساز و بفروشی به شدت تمام رونق گرفته است. در این روند رو به گسترش خانه های قدیمی با همه نشانه های مأنوس، مفید و لازم، در هر کوچه و خیابان یکی پس از دیگری تخریب می شوند. عده ای که نقدینگی های سرگردان در اختیار داشته و دارند، حاکمیت ساخت و ساز مسکن را به دست گرفته اند درحالی که در بسیاری از همین نوع معماریها مصالح مرغوب به کار برده نمی شود و کم نبوده ساختمان های چند طبقه درحال تکمیل که فرو ریخته اند. حتی بعضی خسارت انسانی هم ببار آورده اند. این رویه ساخت و ساز ضمن آنکه باعث افزایش نرخ مسکن شده اند، زمینه افزایش مهاجرت ها را عمق و گسترده تر کرده طوری که معماری غیربومی و نامأنوس با روحیه عمومی، زیر سایه خاکستری برج ها غنوده است و روند متعارف زندگی ایرانی در این حال و هوا، حالت کلان طبیعی، سنتی اش آن تکاپوی دلپذیری حال و هوای خانه های قدیمی ساز را کمتر برمی تاباند.تاریخ در حافظه ماندگار خود، شناسنامه ملت ها و کشورها را نیز محفوظ نگاهداشته است. از این بابت هم تاریخ بزرگترین مدرس جوامع است. نگاهی به تاریخ چند هزار ساله میهن خودمان بیندازیم که چه حوادث هولناک و تهاجمات ضدانسانی را بخود دیده است، لیکن در متن و پی همه رویدادها اصالت فرهنگ در حافظه تاریخی مردمان این کشور از هزاران سال پیش و تاکنون ثبت و جاری است.
تغییرات و الگوهای وارداتی و حتی تحولات مدرنیته جهانی گذرا است. مثل همین موج معماری مدرن که هیچ حرف و نقشی در ذات فرهنگی و ملی مان نخواهد داشت و نخواهد گذاشت.
● علائم بیماری شهرها
مهندس غلامرضا میثاقیان مدیرکل دفتر معماری و طراحی شهری وزارت مسکن و شهرسازی از جمله علل مهاجرت به شهرهای بزرگ و به ویژه تهران را مسایل اجتماعی و فرهنگی در شهرها و بخش ها می داند و می گوید: «فردی که در یک شهر سنتی یا کوچک یک سری آداب و رفتار را مراعات می کند اما بعد همین شخص در صحنه تلویزیون تصاویری از کلان شهرها و امکانات و... مشاهده می کند که در شهر کوچک آن طور نمی بیند چون اصلا وجود ندارد. لذا در دوره هایی که مردم شناختشان از محیط زندگی خود ارزش بود اکنون آن شناخت تبدیل به ضدارزش شده است! وقتی انسان خودنمایی می کند، تابع مد می شود. بنابراین ساختمان ها هم به مد فرهنگی ساخته می شوند و به همین نحو ساختار اجتماعی، فرهنگی به هم می ریزد. این ها علائم بیماری شهری است.»
● تکیه به حافظه تاریخی
این مقام وزارت مسکن و شهرسازی، به رغم انتقاد از فضای حاکم بر ساخت و سازها دریچه های امید و امنیت بخش پایدار را به اعتبار ریشه های مستحکم و غنای فرهنگ کهن سرزمینمان به رویمان می گشاید و می گوید: «به هرحال در یک کشور کهن زندگی می کنیم که هزاران سال تمدن اصیل دارد. این واقعیت را تشبیه کنیم به یک درخت که هر چه از عمر این درخت بگذرد، تنومندتر می شود. به راحتی تکان نمی خورد. اگر نیرویی هم آن را تکان دهد فقط شاخ و برگ درخت تکان می خورد. الان تهاجم فرهنگی شروع شده، معماری هم برگرفته از فرهنگ است. سالها است که معماری ما را می کوبند اما ما همان فرهنگ خودمان را داریم. تمدن ایرانی با بقیه تمدنهای دیگر کاملا متفاوت است چرا که این تمدن بارها- در طول تاریخ خود- مورد تهاجم واقع بوده و از نظر نظامی- گاه- شکست خورده بود اما از نظر فرهنگی، ما همه جا پیروز شده ایم و حتی مهاجمان را تربیت فرهنگی کرده ایم. حافظه تاریخی نمی گذارد هر کاری انجام گیرد.»
● خانه های قدیمی؛ مأمن آرامش
از مدیرکل دفتر معماری و طراحی شهرسازی وزارت مسکن و شهرسازی درباره مزیت های سکونت در خانه با بافت سنتی، سؤال می کنم. پاسخ می دهد: «خانه های قدیمی ما محل آرامش ما بوده است اما خانه های امروزی حتی محل آسایش مان هم نیستند. اگر آرامش باشد، حتما آسایش هم مهیا است. آرامش برای روح است و آسایش برای جسم است.»
● مشکلات معماری مدرن از جنس دیگر
«آلمال» کارشناس بهداشت عمومی درباره فضاهای خانه ها (آپارتمانهای) مدرن و ساختارهای معماری و تأثیرات زیستی توضیح می دهد: «واحدهای مسکونی آپارتمانی مدرن در نهایت -بعضاً- به زیبایی طراحی شده اند اما از نظر حفظ حریم درونی این گونه است که فرد بیگانه با نواختن زنگ و بازشدن در ورودی ساختمان در یک نگاه تمام فضای خانه را می بیند حال اگر توالت در کنار آشپزخانه باشد فاجعه اختلال روابط خانوادگی شکل دیگری می گیرد. افراد چنین خانه ای به علت نبود فضاهای متفاوت، دائما در معرض مزاحمت هستند و از جمله با صدای تلویزیون، موسیقی و یا هر فعالیتی می توانند مزاحم همدیگر شوند به قدری که بعضا از هم ناراحت می شوند. ساکنان این نوع خانه ها احساس آرامش و آسایش ندارند. لذا برای کسب آرامش و مطالعه ناچار باید به پارک بروند، با افراد بیگانه آشنا شوند و از خود ببرند. در چنین وضع روز به روز افراد خانواده نسبت به هم فاصله می گیرند.» وی همچنین درباره موقعیت ساختاری واحدهای مسکونی مدرن، به محدودیت فضا برای تخلیه انرژی بچه ها و کم تحرکی آنان در محیط خانه اشاره می کند و می گوید: «در معماری سنتی، بچه ها ساعتها در حیاط خانه سرگرم بازی می شدند و از امر و نهی مکرر -فعلی- بزرگترها در محیط خانه های مدرن در امان بوده اند. همین امر تأمین کننده نیازهای روانی آنها بوده است. اما اکنون برجهای بلند نه تنها خود تأمین کننده این گونه نیازهای افراد نیستند بلکه با حضور زورمدارانه خود در محل، خانه های کوچک اطراف را که احتمالا هنوز حیاطی و حوض آبی دارند غیرقابل استفاده کرده اند و همینطور تراس (بالکان)هایی که حداقل امکان تمدد اعصاب را فراهم می کرد، غیرقابل استفاده شده است. به نظر می رسد محروم کردن انسان از حیاط خانه، به محرومیت او از از حیات زندگی نزدیک تر شده است.
این خانم کارشناس بهداشت عمومی، با اشاره به خواص واکنش های پرتو ستارگان در بدن انسان که در نهایت منجر به نگاهداری تعادل بدن و طول عمر سلولها می شود از تأثیر کاهگل در درمان پدیده غش و نیز نقش کاهگل در تبادل گرما و سرما، می گوید و از دیگر سو اشاره ای دارد به اینکه در معماری های مدرن، پوشاندن کف ساختمانها با سنگ و سرامیک مانع از تخلیه الکتریسیته بدن انسان شده و تجمع الکتریسیته روی سیستم عصبی فشار ایجاد می کند و باعث افسردگی یا پرخاشگری انسان می شود.»
● ردپای معماری مدرن در روستاها
یک پژوهشگر علوم ارتباطات، با بیان این که بهر حال مسکن محلی برای تامین امنیت آسایش، استراحت و ساماندهی مجموعه زندگی هر فرد و خانواده است، از آن به عنوان تجلیگاه فرهنگ، تمدن و هویت مذهبی- اعتقادی و ملی- تاریخی و حتی اقتصادی و سیاسی یک جامعه یاد می کند و می گوید که چنانچه این ساختار و نمودارهای مزبور دچار جابه جایی و تداخل سلایق بنیادی شوند، نشانه های فرهنگی جامعه به خطر می افتند.
«امامی» مدرس دانشگاه با این نگاه، بر ضرورت شناخت بیشتر ابعاد اجتماعی الگوهای سنتی و مدرن- بعضا- مناطق روستایی تاکید دارد وی بر این باور است که از رهگذر شرایط اقتصادی، مساکنی در برخی روستاها از نظر تامین مصالح، نیروی انسانی و حتی در طراحی و ساختاری وابسته به معماری و ساخت و سازهای شهری شده است. به زعم او این پدیده در مواردی رویکردی به خارج از جغرافیای کشوری دارد که در مجموع هیچ تجانس و مطابقتی با مصالح ساختمانی محیط طبیعی خود ندارد. یعنی نه شکل روستا و نه ترکیب معماری سنتی خودمان نیستند.
وی با اشاره به نامنظم بودن ارتفاع در ساخت و سازهای سال های اخیر به ویژه برج ها و آپارتمانهای طبقاتی با ساختمانهای کم ارتفاع می گوید: «سالها پیش در سفری به یکی از شهرهای اروپایی دو نوع ساختمان سازی مشاهده کردم و در حومه شهر، ساختار معماری قدیمی آن کاملا باقی مانده است که خود جاذبه توریستی دارد. هر کس به این شهر می رود به تماشای ساختار نظام مند بناهای قدیمی روی می برد. در گشت و بررسی موقعیت معماری این شهر اروپایی دریافتم که شهرداری یا به اصطلاح مدیریت شهری ساختمان سازی را به لحاظ بلندمرتبه و کم ارتفاع، در دو منطقه شهر منفک کرده اند یک منطقه شهر مخصوص ویلاسازی و منطقه ای دیگر برای برج سازی اختصاص داده شده است. آن طور نیست که کنار یک ویلا، برج ساخته شده باشد و طبعا مزاحمت برای ساکنان ویلا داشته باشد. در برخی کشورهای دیگر هم به همین نحو ساختمانها دارای قواعد و ضابطه هستند.
● آسایش زیر سایه خاکستری برجها!؟...
«بهمن امامی» از ناهمگونی و تناقض ساختمانهای بلندمرتبه و کوتاه مرتبه در پراکندگی فراوانی جای جای شهر تهران و دیگر شهرهای مشابه، انتقاد دارد. او می گوید: یک برج که کنار خانه ای سنتی و یا آپارتمانی دو سه طبقه، ساخته می شود. مزاحمت ها و مشکلاتی برای ساکنان حواشی خود به بار می آورد. محرومیت از نور طبیعی، مسدود شدن دید، افسردگی، خشونت و عصبانیت و از نظر اجتماعی به خطر افتادن امنیت از جمله این مشکلات هستند. از طرف دیگر به دلیل وجود ده ها برج و صدها خانه که عموما ارتباطات متعارف بین ساکنان چندان برقرار نیست، از نظر جرم شناسی ممکن است در یکی از این ساختمانها اتفاقی ناگوار بیفتد. در آن وضعیت هیچ کس متوجه نمی شود باید مدتی بگذرد تا مورد شناسایی شود. لذا نظارت و شناسایی افراد ساکت- به لحاظ همسایگی-و... در چنین موقعیت، امری لازم است. همه چیز کنترل می شود. ساختار معماری به سبک و سیاق غیرایرانی، پازل روابط، آسایش و ایمنی ساکنان و جامعه را بی نظم می کند.
وی پیشنهاد می دهد که در طراحی شهری- ساختاری با هدف افزایش هرچه بیشتر ضریب امنیت اجتماعی، دستگاه های ذیربط و مدیریت کلان شهری مثل تهران الزاما باید به تناسب شرایط، تمهیدات امنیتی را از هر جهت بیشتر به طراحان معماری و دست اندرکاران ذیربط یادآوری کنند. همچنین مشکلات محیطی هر منطقه توسط رسانه ها کالبد شکافی و اطلاع رسانی شود.
● نسخه های سلامت در معماری سنتی
«نرگس آلمال» با اشاره به سیر دغدغه خاطر بشر در سراسر تاریخ برای دستیابی به مکان مسکونی مناسب- که به زعم وی مهمتر از غذا بوده است- می پرسد آیا پدیده انقلاب صنعتی قادر به تامین تمام نیازهای انسان خواهد بود؛ وی می گوید که در معماری به شیوه سنتی، طبیب و مهندس در طراحی ساختمانی با هم حضور و مشارکت داشته اند و پازل سلامت خانواده های ساکن خانه را چینش و تامین می کردند.
وی ادامه صحبت خود را معطوف به چگونگی مهندسی سلامت ساخت حمامهای سنتی می کند: -«آن حمامها قبل از جهش معماریهای سنتی، نخست به صورت محل رختکن بوده، بعد گرمخانه داشته اند. این سلسله مراتب بدان جهت بوده که شخص پله پله حرارت بدنش بالا می رفته است. موقع بازگشت از همین مراحل، کم کم حرارت بدنش کم می شده تا از حمام خارج شود. می دانیم تغییر ناگهانی حرارت بدن انسان، پایه گذار بیماریهای مزمن مثل سینوزیت، درد مفاصل و... است. آن حمامها براساس توجه ابن سینا، رازی و ... و بر پایه علم طب احداث شده بود. اما حالا شخص در حمامهای مدرن زیر دوش خود را می شوید تا حرارت بدن به طرف گرما حرکت می کند. شستشو که تمام می شود از حمام بیرون می آید وارد سالن خانه می شود که بلافاصله بدن سرد می شود. این کردار و حالت زمینه مناسبی برای ورود بیماریها فراهم می کند که به طور مکرر مشکل سینوزیت اتفاق می افتد: یک سیکل معیوب ادامه می یابد. بر طبق نظر طب سنتی و اسلامی، یکی از عوامل شکننده سیستم ایمنی بدن، گرم و سرد شدن به طور ناگهانی است.»
حسن آقایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید