جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نشانه شناسی رقص در فرهنگ عامه


نشانه شناسی رقص در فرهنگ عامه
زمانی کریستین بوبن(ادیب فرانسوی۱۹۵۱-..) گفته بود « ما وقتی چیزی را خوب می بینیم , که آن را از دست داده باشیم ». سخن ساده ولی بسیار عمیق است. به قول مولانا « دل نیابی جز که در دل بردگی » هنگامی آدمی متوجه می شود که دلی داشته است، که دلش را برده باشند. تا زمانی که فرهنگی با ماست، غبار عادت مانع از دیدن می شود. شیشه های کبودی که به تعبیر مولانا ، هستی را تیره و تار می کند و چه بسا باعث کژ فهمی گردد. انسان معاصر که گرفتار انواع بمباردمانهای تولید و مصرف است، چیزی را در این بین گمشده می یابد. چیزی که با همه ی تنوع در خوراک و پوشاک ، غیبت خود را خیلی شفاف می نماید. اینکه آن چیز چیست ، متکثر و فردی است و به تناسب افراد و موقعیتهای اجتماعی تفاوت پیدا می کند.
باری، سخن در مورد فرهنگ است . قطعا یکی از معانی فرهنگ، آثار ادبی، فرهنگی وهنری یک جامعه است. و در کنار آثار برجسته ادبی ، فرهنگ و ادبیاتی وجود دارد که آن را ادبیات عامه می نامند. در یک تعریف کلی ، فرهنگ، ادبیات عامه به مجموعه باورها، اعتقادات، آیین ها، رسم و رسوم، ضرب المثل، ترانه های یک قوم و یک منطقه گفته می شود. ترانه ها و آوازها نیز از اضلاع ضروری این فرهنگ است. در کنار آواها و ترانه ها ، که در مراسم عروسی بر لبهای مردم مترنم است، رقص و شادی نیز حضور دارد.
در یک تقسیم بندی کلی در مورد ترانه های گیلان آنها را به سه نوع تقسیم می کنند:
▪ نوع اول: ترانه های که ساختمان آنها از چند جمله کوتاه ، هم قرینه و متوازن تشکیل شده وبیشتر ترانه های محلی گیلان را شامل می شود. شکل و ساختمان این نوع ترانه به صورت تمی، طی جملات بعدی گسترش می یابد. و بعد به صورت برگردان از نو نمودار می شود .
▪ نوع دوم: ترانه های عامیانه ای که از نظر ساختمان و جمله بندی و وزن وسیع تر از انواع دیگر است و بی شباهت به موسیقی کلاسیک . آوازی ایران نیست.....
▪ نوع سوم: آهنگها ی رقص است که فاقد کلام می باشد و معمولا طی مراسمی همراه با رقص اجرا می شود .
آهنگ ها و آواها تمام مراحل زندگی را در بر می گیرد از آن زمان که کودک چشم به جهان می گشاید و فضای خانه روستایی را رنگ شادی می دهد. مادر هنگام خوابانیدن کودک خود آواز محزونی به نام « گاره سری( گهواره سری) سر می دهد. آن نغمه های زیبا و محزونی که کودک در کنار آن بهار و خزان را تجربه می کند. خزان برگ ریز و خش خش برگهای پاییزی ، همرا با نغمه «« ولگ ریزی»» تجربه یک خزان هزار رنگ پر آهنگ را برای کودک در پی دارد. بهار که می آید، زنان شالیکار و مادر خود را در مزارع پر آب و گل می بیند که خمیده توشه ی فردای او را در زمین می نشانند. آن دورها ، بوته های کوچک و نازکی که بعدها برنج خواهد شد، در کنار نغمه «« لیلی ماری »» قد می کشد. بزرگتر که شد خود را در کنار پدر می بیند که برای جمع آوری گوسفندان به دشت رفته است.. دوباره آن نغمه سحر انگیز را می شنود. زمانی که گله به چرا رفته ، گوسفند ها را فرا می خوانند .، که به ««گوسفند دوخوان» معروف است. این چنین زندگی کودک روستایی در گیلان با موسیقی و ترنم می بالد و می بالد تا خود مایه ی زندگی دیگری شود.
برای مراسم عروسی نیز آواها و مقامهای خاصی است از جمله:
۱) عروس بوری:
« آهنگی است بسیار غمگنانه که به هنگام بردن عروس از جلوی خانه پدر عروس اجرا می گردد. در این هنگام پدر عروس با حالتی محزون در مقابل ایوان .....می ایستد و بردن عروس را نظاره می کند... نوازنده سرنا قطعه غمگینی را اجرا می کند .
۲) عروس بران:
« موسیقی با نشاطی که توسط نوازندگان ساز و نقاره به هنگام رسیدن به کوچه یا محله داماد نواخته می شود. در این هنگامک صدای هلهله و کف زدنهای حضار با ترنم موسیقی شاد ساز و نقاره ، شور و نشاط خاصی به وجود می آورد . »
۳) مرغ خواست:
« در این مراسم نوازندگان ساز و نقاره ، مردم منطقه را از عروسی مطلع و دعوت می کنند. و در مقابل این کار به عنوان هدیه عروسی مرغ دریافت می کنند . »
▪ نوع چهارم: یکی دیگر از مراسمهای عروسی که همراه با ساز و نقاره و رقص آواز است نارنج زنی است « هنگامی که عروس با ساز و نقاره به خانه داماد نزدیک می شود، داماد با دوستان خود به استقبال عروس می رود.... داماد به آهستکی نارنجی را به سوی عروس پرتاب می کند... اگر فصل نارنج نباشد ، یک مرغ پخته را طوری می اندازد که از روی سر عروس بگذرد.آهنگ نارنج زنی ویزه این زمان است که به هنگام ورود به خانه داماد ، آهنگ رقص نواخته می شود و جوانا ن به پایکوبی می پردازند. در داخل خانه داماد که کارگران مشغول آشپزی هستند، رقص قاشق ( قاشوک) را آغاز می کنند. در یک دست قاشق یا کتره ( کفگیر) و در دست دیگر ملاقه قرار می گیرد و به شکل ضربدری حرکت می دهند و به آهنگ حصیره سر، نمدسر ، ددره، دیم دره، دام می رقصند. »
همه آنچه که در این مورد به اختصار گفته شد، گوشه ای از مراسم عروسی بود که در مناطق گیلان اجرا می شود. اما نکته ای که به نظر می رسد این است که رقص در این مراسمها ، فقط یک حرکت موزون که از سر شادی انجام بشود ، نیست، بلکه دنیایی در خود نهفته دارد. قبل از اینکه این حرکتها را به کلام برگردانیم و بخواهیم نشانه آنها را بشکافیم ، لازم است در مورد نشانه شناسی توضیحی بدهیم. ساده ترین تعریفی که از نشانه شده است ، تعریفی است که«« پیرس»» کرده است « نشانه چیزی را به جای چیز دیگر بیان می کند » هر نشانه از دو قسمت تشکیل شده است:۱- دال و ۲- مدلول.. رابطه ای که میان این دو وجود دارد ، را دلالت می گویند. یکی از تقسیم بندیهایی که در مورد نشانه صورت گرفته ، تقسیمی است که پیرس انجام داده است. او نشانه ها را به سه دسته تقسیم می کند:
۱) « نشانه شمایلی: بیانگر شباهت صوری میان دال و مدلول است . » شباهتی که پرتره یک شخص نسبت به صاحب آن دارد
۲) « نشانه نمایه ای: رابطه ای که میان دال و مد لول برقرار است یک رابطه علت و معلولی است....دود نشانه آتش است » آسمان ابری نشانه باران است.
۳) « نشانه نمادین : رابطه ای که میان دال و مدلول برقرار است ، استوار به قرار داد است. به عنوان مثال چراغ قرمز، نشانه ایست ، است . » کلاه از سر برداشتن نشانه احترام می باشد. لباس سیاه پوشیده در مراسم ختم بستگان و آشنایان ، نشانه همدردی است.
این نشانه ها در یک فرایند ارتباطی قرار می گیرند که پیامی را ، از گوینده ( فرستنده) به مخاطب( گیرنده) منتقل می کنند. «یاکوبسن» از جمله کسانی است که در زمینه فرایند ارتباطی زبان مبدع بوده است .
او معتقد است در هر فرایند ارتباطی شش عامل مدخلیت دارد:
ـ گوینده پیام ( فرستنده )
ـ مخاطب( گیرنده پیام)
ـ پیام : چیزی که بین فرستنده و گیرنده در ارتباط است
ـ موضوع: زمینه دلالتی پیام که مخاطب باید با آن آشنا باشد
ـ رمز: گوینده و مخاطب باید هر دو با ان آشنا باشند تا یکی بتواند پیام را به کمک آن بیان کند و دیگری بتواند ان را کشف کند.
ـ مجرای ارتباطی: مجرای فیزیکی و روانی بین گوینده و مخاطب . »
این مجرای ارتباطی می تواند زبان باشد یا از عناصر غیر زبانی تشکیل شده است. به عنوان: مثال وقتی که شعر یا داستانی را می خوانیم ، مجرای ارتباطی کلمه ا ست . و قتیکه نمایش پانتومیم را می بینیم ، مجرای ارتباطی حرکات بازیگر است. یاکوبسن در ادامه اضافه می کند که با تاکید بر هر کدام از این عناصر کارکرد خاصی می یابند. به عنوان مثال: اگر در فرایند ارتباطی ،اگردر این تاکید پیام بر گوینده و فرستنده پیام باشد ، کارکرد عاطفی خواهد بود. گوینده یا فرستنده از خود سخن می گوید ، شادی و غم خود را نشان می دهد.
▪ مهمترین کارکردهای شش گانه زبان عبارتند از:
۱) کارکرد عاطفی :جهت گیری پیام به سوی گوینده است .
۲) کارکرد ترغیبی: جهت گیری پیام به سوی مخاطب است .گوینده یا فرستنده سعی در القای یک فکر ،ایده به مخاطب است.
۳) کار کرد ارجاعی: پیام به سوی موضوع جهت می یابد .فرستنده به بیان موضوعی می پردازد و این بیان به گونه اخباری می باشد به عنوان مثال: در فصل بهار پرستوها می آیند. گوینده خبری را به مخاطب می دهد. و توجه او را بدان موضوع معطوف می کند.
۴) کارکرد فرازبانی: در این کارکرد زبان برای صحبت در مرد زبان به کار می رود . وقتی که ما چیزی را برای کس تعریف می کنیم به عنوان مثال: کودکی که از ما می پرسد: اتومبیل چیه؟ می گوییم ماشین. این تعریف این جهت گیری به سوی خود زبان است.
۵) کارکرد همدلی: (( جهت ایجاد تماس لفظی ) به اصطلاح باب سخن گشودن است . وقتی که دو نفر به هم می رسند. و می خواهند به اصطلاح سر صحبت کردن را باز کنند، می گویند: عجب هوایی است. طرف مقابل هم می گوید : آره هوای خوبیه.
۶) کارکرد ادبی: جهت گیری پیام به سوی خود پیام است...توجه ما را به ساختار نحوی زبان ادبی و الگوهای آوایی نهفته در خود پیام جلب می کند »
در مطالعات فرهنگی متن دیگر فقط به امر مکتوب ( نوشته شده) اطلاق نمی شود. همین که ما تعبیر (( در متن جامعه)) را به کار می بریم، بیانگر این امر است، که متن تعبیر عامی است که تمام مصادیق فرهنگی یک جامعه را در بر می گیرد، به تعبیر(( استاد حسین پاینده)) تمام آداب و رسوم ، ایدها ، باورها، آیین ها، به عنوان متنی است که باید قرائت شود، تفسیر شود.این متن وارگی را حتی در آگهی های تلویزیونی می بینیم. در سالهای اخیر ، بسیاری از آگهی های تلویزیونی حالت روایی به خود گرفته اند. این آگهی ها برای خود سناریو ، شخصیت ، زمینه ، دیالوگ دارند. در یک آگهی تبلیغاتی که توسط شهرداری تهران تهیه شده بود ، شخصیت های کارتونی در ابتدای برنامه خود را معرفی می کنند واز بازی خود درآن آگهی سخن می گویند. نکته دیگری که لازم به ذکر است این است که، آدمی به تناسب مو قعیت اجتماعی ، فرهنگی ،می توانند درک های متفاوتی از یک متن فرهنگی و آیینی داشته باشند. به عبارتی رساتر از یک متن واحد ، معناهای متکثری پدید آید، که راه را بر فهم های دیگر نبندد. اگر ما رقص رایک متن بدانیم که دانستیم ، و اگر این متن دارای فرایند ارتباطی باشد، پس ناگزیر با تاکید بر هر کدام ازاین عناصر ارتباط ، عناصر غیر کلامی کارکرد خاصی می یابند.
● عوامل شش گانه در نمایش ، رقص:
▪ بازیگر ، رقصنده
▪ بیننده
▪ پیام: پیامی که فرستاده می شود . این پیام در تعزیه ، در عروسی در مراسمهایی که زیر مجموعه عروسی است ، هر کدام پیام خاصی دارد.
▪ موضوع: زمینه دلالتی پیام که عروسی یا تعزیه یا نمایش است.
▪ رمز که همان کدهای ارتباطی می باشد.
▪ مجرای ارتباطی: در تعزیه گفتار و حرکت بازیگران و در رقص حرکات موزون ، آهنگ و آوایی که شنیده می شود.
اگر از دید نشانه شناسی به رقص بپردازیم ، نشانه ها نمادین است. به عنوان مثال اگر مادر عروس یا مادر داماد ، دریک سینی گندم سز شده را بر سر می گیرند ، و در مقابل عروس و داماد می رقصند،معنایش این امر می تواند باشد که همراه با شادی ، زندگی پر خیر و برکتی را داشته باشید.
پس نشانه هایی که در رقص ، تعزیه و عموما در نمایش به کار گرفته می شود ، قراردادی « نمادین » است.
● نشانه های نمادین در پوشش:
لباس سفید عروس...نشانه سفیدبختی و سعادت است . درتعزیه : لباس سبز... نشان اهل بیت و لباس سرخ ...نشان لشکر یزید تلقی می گردد.نکته مهمی که بسیار بدیهی نیز تلقی می گردد این است که ، قرار دادهایی که از آن صحبت می شود، طبق کدام معیار و ایده ای می باشد.طبق کدام معیار نوشته یا نانوشته ای , لباس سیاه پوشیدن در مراسم ختم فردی ،نشانه سوگواری است. پاسخ بسیار بدیهی به نظر می رسد. رسمی است که باید به آن احترام گذاشت. خوب ، این رسم از کجا آمده است؟ نکته ای دیگر، چرا در استعاره همیشه سرو استعاره از قد بلند یار است. و شیر مظهر ، شجاعت. چرا هیچ وقت شاعر یا نویسنده ای قد معشوق را به چنار یا مناره تشبیه نمی کند؟ اگر هم تشبیه ای صورت گرفته باشد، کلام صبغه طنز آمیز به خود گرفته است.
ردیابی این سوال و جوابها ما را به بحث استعاره مرده و استعاره های زنده سوق می دهد ، که توسط« سادوک» و« بلک» مطرح شده است ،و مجال بحث در مورد آنها دراین جستار نیست. ولی از یک نکته نباید غافل شد که طبق نظر ««لیکاف»» « اهل زبان بر مبنای تجربیات خود از باورهای قومی ، ویژه ای بر خوردارند که مبتنی بر علم و استدلال های منطقی نیست. ولی همین الگوهای شناختی خود را بر مفاهیم زبانی تحمیل می کنند، و شرایطی را پدید می اورند که اگرچه در قالب نظام نشانه شناختی قابل بررسی است و لی تفکیک آن از نظام نشانه شناختی زبان چندان آسان نمی نماید » در همین نظام نشانه شناختی است که خرما برای مجلس ختم مناسب است و شیرینی های رنگارنگ برای مجلس عروسی.
طبق فرایند ارتباطی که ذکر شد، اگرتاکید پیام بر گوینده و بیان احوال او باشد ، بیانگر کارکرد عاطفی پیام است. طبق همین فرایند ، اگر تاکید پیام بر خود بازیگر، رقصنده باشد، نشان دهنده وجد وسروری است که او از خود نشان می دهد. بیان شادی بی پایانی است که او در خود احساس می کند.به عبارتی دیگر حرکات رقصنده به عنوان یک نشانه (دال) ، این مدلول شادی را در ذهن بیننده شکوفا می کند.در تعزیه قصه متفاوت است . در تعزیه، تاکید پیام بر روی موضوع و زمینه است. هدف غایی بازیگر ( فرستنده) نه قصد ترغیب مخاطب است نه بیان تاثر و تاسف خویشتن است بلکه بیان یک ماجرا است ، تاکیدی که هست، بر روی موضوع است...
در مراسم عروسی آواها و نواها نیز دارای کارکرد می باشند، به عنوان مثال از آهنگ اشکوری می توان نام برد. این آهنگ برموضوع و بافت دلالتی کلام تاثیر می گذارد.و گیرنده در دریافت دال ( ایجاد ارتباط دلالتی) موفق تر می گرداند. « آهنگ اشکوری ، قطعه ای است در مایه دشتی با تکیه مکرر بر پرده ای است در مقام شور » این آهنگ قبل از اجرای آهنگ معروف قاسم آبادی، اجرا می شود. اما معروفترین و مشهورترین ، آهنگی که در سرتاسر گیلان و حتی در جوامع شهری برگزار می گردد، آهنگ قاسم آبادی است.. امتزاج آهنگ و لباس قاسم آبادی ، طنین خاص آهنگ و رنگ است. زن روستایی در لباس پر چین و شکن قاسم آبادی ، با نوارهای سایه و روشن زربافت آن، اوج و فرود آهنگ، گویی جسم نیز در این اوج وفرود شریک می شود. ناز و کرشمه آهنگ قاسم آبادی ،همراه با تموج لایه لایه رنگ لباس قاسم آبادی است. این تموج رنگ و آهنگ به رقص حالتی جادویی می دهد که گویی رنگ و آهنگ و آدمی د ر خلسه ای قرار دارند که نامش عروسی ، شادی و وصال است. این آهنگ و رنگ ، فقط چگونگی بیان شادی نیست ، بلکه چگونگی شادی کردن را نیز در خود نهفته دارد.
منبع: سایت گالش
منبع : سایت سیمرغ


همچنین مشاهده کنید