جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


از زندگی طلبکارم و به کسی بدهی ندارم


از زندگی طلبکارم و به کسی بدهی ندارم
مهدی آذریزدی را خیلی از ما به‌خوبی می‌شناسیم.او در زمانی که عرصه‌های ادبی خالی از مردان نویسنده کودک و نوجوان بود به تنهایی بار این مسوولیت را به دوش کشید تا ما در این روزگار ادعایی برای ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم.
پیرمرد ‌٨٥ ساله متولد محله خرمشاه یزد، زمانی در یک عکاسی کار می‌کرده و یک پسربچه ۷، ۸ ‌ساله بی‌سواد برای کار آنجا می‌رود.
وقتی به‌خاطر سواد نداشتن، ناامید از گرفتن کار روی پله‌ها گریه می‌کرده، آذریزدی با پیشنهاد همکارش، او را پسر خود می‌داند. «بهش گفتم پسر من و حالا بچه‌هایش به من می‌گویند پدربزرگ». او این روزها که تازه از بیمارستان خلاص شده از کوچه پس‌کوچه‌های محله خرمشاه یزد و دیوارهای کاهگلی تا گوهردشت کرج در دل این پاییز سرد، همسفر تنهایی شده تا از تنهایی فرار کند. او که عمرش را برای کتاب گذاشته و کتاب‌هایش را بچه‌ها، حالا با گله می‌گوید: این اجتماع جواب مرا نداده است. قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب، مشهورترین و محبوب‌ترین اثر اوست.
● گلایه از روزگار نامراد
راوی «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»‌ در دیداری که چند روز پیش با ایسنا داشته بعد از طی دوران نقاهت این روزها را در منزل پسرخوانده خود در کرج می‌گذراند، آذریزدی در این روزگار هم از تنهایی و روزگار گله می‌کند و هم می‌گوید که از اوضاع کنونی رضایت دارد و آن را نمی توان کاری کرد. او به این اشاره می‌کند که دوستان غایب زیادی در سراسر ایران دارد، اما می‌گوید: الان زندگی من نباید این‌طور باشد که پول دوا و درمان نداشته باشم.
در این سن و سال و با این وضع باید پرستار داشته باشم. آذریزدی که چند سال پیش هم برای زندگی از یزد به کرج آمده و دوباره به شهرش بازگشته، درباره آمدن این‌بارش می‌گوید: تنها بودم و نمی‌توانستم خودم را اداره کنم. این شد که از یزد فرار کردم و به اینجا (‌منزل پسرخوانده) پناه آوردم، که به من محبت زیادی دارند اما وقتی رسیدم، حالم بد شد و یک هفته‌ای در بیمارستان بودم.
او می‌گوید که از زندگی طلب‌کار است و به هیچ‌کس بدهی ندارد. «‌همش خدمت کردم، همیشه صرفه‌جویی کردم و سوختم. هرگز جز مهمانی و اینجا، غذای خوب نخوردم. لباس خوب نپوشیدم. بعضی‌ها به‌خاطر صرفه‌جویی می‌گویند خسیس‌ام اما وقتی درآمد ندارم، صرفه‌جویی می‌کنم. ولی بدنام نشدم، بدی نکردم و الهی شکر!»
● آیا می‌دانید؟
مهدی آذریزدی که باعنوان پیشکسوت کودکان و نوجوان یاد می‌شود چندی پیش کتاب‌هایش را به کتابخانه اهدا کرده بود. او بعد از این کار توانست ‌٥٠٠ هزار تومان بن کتاب بگیرد اما نکته جالب اینکه او با ‌٥٠٦ هزار تومان کتاب مورد نیازش را خرید تا به کارهای تحقیقاتی اش برسد؛ از جمله این کتاب‌ها او به فرهنگ‌های مختلف لغات اشاره می‌کند.
تنها لذت زندگی آذریزدی کتاب خواندن است او می‌گوید: «سرم را که توی کتاب می‌کنم، مثل یک آدم مست، دنیا روی سرم خراب می‌شود. این تنها لذتی است که می‌شناسم.»
او در کتاب قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب می‌خواسته برای بچه‌هایی که مثل خودش کتاب نداشته‌اند، کاری بکند و وقتی دست به خلق می‌زند این قصه‌ها را می‌نویسد. بد نیست بدانید هنوز بعد از گذشت سال‌ها خیلی از ما نام این نویسنده را با کتاب «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» می‌شناسیم.
اولین جلد مجموعه قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب را سال ‌١٣٣٥ منتشر کرده که با گذشت سال‌ها همچنان مورد توجه است. آذریزدی می‌گوید، در نوشتن با اخلاص عمل کرده تا کارهایش ماندگار شوند.
۲۳عنوان کتاب برای بچه‌ها نوشته و تصحیحی هم از «مثنوی» مولوی در لیست کتاب‌هایش دارد که خودش را در این زمینه مدعی مولوی پژوهی می‌داند اما چه کسی به این اثر او توجه کرده؟
مهدی آذریزدی ازدواج نکرده است. حالا که فهمیدید بگذارید خاطره‌ای از زبان خودش اینجا بخوانیم: «یک بار به مدرسه‌ای دخترانه دعوت شدم تا برایشان سخنرانی کنم. آنجا پرسشی درباره ازدواج نکردنم مطرح شد که دو پاسخ دادم؛ یکی شوخی و دیگری جدی. شوخی اینکه: من با زن دیوانه نمی‌توانم زندگی کنم؛ چراکه زن اگر عاقل باشد، زن من نمی‌شود! و جواب جدی اینکه: پیش نیامده؛ با استناد به این گفته آناتول فرانس که پیشامدهای حساب‌نشده زندگی، خدایان روی زمین‌اند.»
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید