شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

دانشگاه و حجاب


دانشگاه و حجاب
حجاب امروزه یکی از چالش های مباحث اعتقادی و همچنین عرفی در ممالک اسلامی است . پیشرفتهای علمی و تکنولوژ‍ی های جدید از یک طرف و ورود افکار التقاطی و غربی در دنیای اسلام و ترویج روز افزون آنان موجب شده است که این مسله ( حجاب ) به یکی از مباحث چالش برانگیزترین ممالک اسلامی درآید به گونه ای که تا به امروزه که بیش از ۱۴ قرن از ابلاغ دین مبین اسلام می گذرد ولی هنوز در میان جوامع اسلامی درگیری های اندیشه ای و اعتقادی در خصوص آن وجود دارد . در کشور ما گرچه تک نوازی هایی در مخالفت با حجاب از عهد ناصری به گوش می رسد اما انتقاد از حجاب را به طور عمده پس از مشروطیت و در میان روشنفکرانی که از فرنگ بازگشته و یا شیفته تحولات فرهنگی آن دیارند، مشاهده می کنیم. اجباری شدن بی حجابی براساس دستور العملهای غربی در زمان رضا خان معلون، زمینه سازی های رژیم پهلوی برای ممنوعیت حجاب در مراکز آموزشی در دهه پنجاه ،معرفی زنان محجبه به عنوان زنان هوسران ، تبدیل شدن حجاب اسلامی به نماد زن انقلابی مسلمان در جریان انقلاب اسلامی، حساسیت رهبران انقلاب به موضوع حجاب از ماه های آغازین شکل گیری نظام اسلامی، تعیین ضوابطی برای پوشش در قوانین و مقررات کشوری در چند دهه اخیر، تدوین منشور عفاف و نگرانی های ابراز شده و نشده مدیران و مسئولان کشور، علما و مراجع و مردم متدین و فعالیت های برخی سازمان های غیردولتی، همگی نشانگر آن است که «حجاب» در تاریخ معاصر ما برای هیچ یک از دو طرف درگیری، موضوعی کم اهمیت قلمداد نشده است . در این میان دانشگاه ها به عنوان مرکز فرهنگ سازی و محل تبادل اندیشه ها و نخبگان اندیشمند در ایجاد و گسترش فرهنگ حجاب نقش بسیار مهمی را دارند به گونه ای که حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران آینده کشور را به فرهنگ سازی سالم و صحیح اسلامی دردانشگاه ها وابسته کرده است ، بنابراین برنامه ریزی مسئولان فرهنگی کشور و بوی‍ژه مسئولان دانشگاه جهت گسترش حجاب در دانشگاه علاوه بر انتقال فرهنگ صحیح حجاب به جامعه موجب ارتقای علمی و عقلی حجاب در جامعه خواهد شد .
۱) مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
۲) کارشناس روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز
● مقدمه :
حجاب امروزه یکی از چالش های مهم مباحث اعتقادی و همچنین عرفی در ممالک اسلامی است . پیشرفتهای علمی و تکنولوژ‍ی های جدید از یک طرف و ورود افکار التقاطی و غربی در دنیای اسلام و ترویج روز افزون آنان موجب شده است که این مسله ( حجاب ) به یکی از مباحث چالش برانگیزتر ممالک اسلامی درآید به گونه ای که تا به امروزه که بیش از ۱۴ قرن از ابلاغ دین مبین اسلام می گذرد ولی هنوز در میان جوامع اسلامی درگیری های اندیشه ای و اعتقادی در خصوص حجاب وجود دارد . در کشور ما گرچه تک نوازی هایی در مخالفت با حجاب از عهد ناصری به گوش می رسد اما انتقاد از حجاب را به طور عمده پس از مشروطیت و در میان روشنفکرانی که از فرنگ بازگشته و یا شیفته تحولات فرهنگی آن دیارند، مشاهده می کنیم. تبلیغاتی که حجاب زنان را ملازم پرده نشینی و دوری از دستاوردهای فرهنگی- اجتماعی می دانست آنقدر قوی بود که انجمن های زنان و نویسندگان و شعرای روشنفکر را به این باور رساند که پیش شرط سعادت زنان کشف حجاب است . اجباری شدن بی حجابی براساس دستور العملهای غربی در زمان رضا خان منحوس و حضور زنان برهنه و تاسیس مراکز فساد و فحشا زمینه سازی های رژیم پهلوی برای ممنوعیت حجاب در مراکز آموزشی در دهه پنجاه ، تبدیل شدن حجاب اسلامی به نماد زن انقلابی مسلمان در جریان انقلاب اسلامی، حساسیت رهبران انقلاب به موضوع حجاب از ماه های آغازین شکل گیری نظام اسلامی، تعیین ضوابطی برای پوشش در قوانین و مقررات کشوری در چند دهه اخیر، تدوین منشور عفاف و نگرانی های ابراز شده و نشده مدیران و مسئولان کشور، علما و مراجع و مردم متدین و فعالیت های برخی سازمان های غیردولتی، همگی نشانگر آن است که «حجاب» در تاریخ معاصر ما برای هیچ یک از دو طرف درگیری، موضوعی کم اهمیت قلمداد نشده است و حتی مباحثی که از سوی برخی منتقدان در مورد عدم اهمیت حکم حجاب، به فرض پذیرش وجوب آن، مطرح می شود گاه اقدامی هوشمندانه، به منظور تضعیف اراده ملی و دولتی در مقابله با بی حجابی و خود نشانی از اهمیت بحث به شمار می آید.اطلاعاتی که از خارج از مرزها، چه از کشورهای اسلامی چون تونس و ترکیه و چه از کشورهای اروپایی که ممنوعیت حجاب در آنها اعمال شده، به دست آمده، حاکی از اهمیت حجاب به مثابه موضوعی اجتماعی است.بنابراین چه معتقد به وجوب حجاب و اهمیت آن در ادبیات دینی باشیم و چه آن را، به رغم پذیرش اصل وجوب، واجد اهمیت ندانیم با موضوعی دارای حساسیت اجتماعی مواجه ایم و همین حساسیت هاست که از یک سو مدیران و متدینان را بر آن داشته است تا در مقاطع مختلف اقداماتی، هرچند ناپخته، برای اصلاح و یا کنترل وضعیت موجود انجام دهند . در این مقاله سعی شده است با استفاده از منابع تاریخی علاوه بر آشنایی با تاریخ حجاب در میان زنان ، به نقش و اهمیت دانشگاه ها به دلیل جوانی آن، وجود نخبگان و شادابی دانشگاه ها در ایجاد و زمینه سازی حجاب اسلامی پرداخته شود .
● تعریف حجاب :
حجاب در لغت به معنای منع و بازداشتن و نگه داشتن است . برخی از منابع کلمه حجاب را به معنای پوشش زن به عنوان یک اصطلاح جدید می دانند زیرا براین اساس که که معنی شایع حجاب پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده شود به معنای پشت پرده واقع شدن زن است و این موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.
● تاریخچه حجاب و عفاف :
بنابر گواهی متون تاریخی ، دراکثر قریب به اتفاق ملت ها وآیین های جهان، حجاب دربین زنان معمول بوده است ؛ هرچند درطول تاریخ ،فراز ونشیب های زیادی راطی کرده وگاهی با اعمال سلیقه حاکمان ،تشدید یا تخفیف یافته است ، ولی هیچگاه بطور کامل ازبین نرفته است . مورخان به ندرت ازاقوام بدوی که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده ویا به صورت برهنه دراجتماع ظاهر می شدند ،یاد می کنند. دانشمندان ، تاریخ حجاب وپوشش زن رابه دوران ما قبل ازتاریخ وعصر حجر نسبت می دهند ، کتاب « زن درآینه تاریخ » پس از طرح مفصل علل وعوامل تاریخی حجاب ، می نویسد : باتوجه به علل ذکر شده وبررسی آثارونقوش به دست آمده ،پیدایش حجاب به دوران پیش ازمذاهب مربوط می شود، وبه این دلایل ، عقیده عده ای که می گویند « مذهب » موجد حجاب می باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که دردگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است .
در ادبیات آغازین مسیحیت می بینیم که زنان باید خود را بپوشانند . احتمالاً یکی از مشهورترین آنها این متن است : اما می خواهم تو بدانی که سرور هر مردی مسیح است و سرور هر زنی مردش است و سرور مسیح خداست . هر مردی که با سر پوشیده نماز بخواند یا عبادت کند به سرور خود بی احترامی کرده است . اما زنان اگر با سر بی حجاب به دعا و عبادت بپردازند ، به سرور خود بی احترامی کرده اند . از هزاره اول بعد از میلاد مسیح نیز از حجاب زنان عرب نوشته هایی بر جای مانده ، که نشان می دهد زنان عرب در اماکن عمومی و بین مردم خود را کاملاً می پوشانده اند به طرزی که تنها یک چشم آنان نمایان بوده است . زنان عرب تبار که نه تنها سر ، بلکه صورتشان را نیز می پوشانند ، مخموری برق یک چشم را بر نمایان کردن صورت ترجیح می دهند . برای آنها دیدن ، برتر از دیده شدن است . در سال های پس از ظهور اسلام زنان عرب که عمدتا درشبه جزیره عربستان مستقر بوده اند ‌ سرو صورت خود را به شکل های گوناگون در انظار عموم می پوشاندند . یکی از رایج ترین انواع البسه در آن زمان ، ردایی بود که جیل باب نامیده می شد که بر اساس توصیفات کنونی این ردا تمام بدن به استثناء یک چشم را می پوشاند . بنابراین مستندات حجاب زنان در قدیم و قبل از هر مذهبی رایج بوده است .در ذیل مستندات بیشتری در خصوص تاریخ حجاب در برخی از ادیان و ملل بوی‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه در کشور ما ایران اسلامی به صورت مختصر اشاره می شود :
الف) پوشش زن دریونان باستان:
دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان می گوید: زنان یونانی در دوره های گذشته ، صورت واندامشان را تا روی پا می پوشاندند. این پوشش که شفاف وبسیار زیبا بود، درجزایر کورس وامرجوس ودیگر جزایر ساخته می شد. در لابلای کتب قدیمی یونانی استفاده از حجاب در زنان این منطقه به وضوح مشاهده می شود به گونه ای که نمی توان منکر آن شد ، حتی « بنیلوب » ( همسر پادشاه « عولیس » فرمانروای ایتاک ) نیز با حجاب بوده است .
ب) پوشش زن درایران باستان:
درمورد پوشش زنان ایران باستان ،مطالب زیادی درتاریخ وجود دارد . ایرانیان کهن آنگونه که از نقشهای تخت جمشید بر می‏آید از دیر باز از `لباس بلند` و `روسری` استفاده می‏کردند و زنان اشراف `روبند`هم می‏زدند. در تاریخ حکایت‌ها‌ی بسیار از تقید زن ایرانی بر این امر آمده است . ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان واین که حجاب بسیار سختی دربین آنان رایج بوده است، می گوید : « زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دارازخانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش ( اختلاط) کنند. زنان شوهردارحق نداشتند هیچ مردی را ،ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند . در نقش هایی که درایران باستان برجای مانده ، هیچ صورت زن دیده نمی شود ونامی از ایشان به نظر نمی رسد. ازدایراه المعارف لاروس نیزبه دست می آید که حجاب دربین مادها وپارس ها وجود داشته است. مستندات تاریخی که از زمانهای ایران باستانی به جای مانده است بیانگروجود حجاب و حتی وجوب و اجباری بودن ان در میان زنان ایران باستان بوده است به گونه ای که این مستندات نشان می دهد که زنان دردوره های مختلفی چون دوره مادها، پارسی ها ( هخامنشیان ) ، اشکانیان و سامانیان دارای حجاب وپوشش بوده اند، که در زیر به چند نمونه از آنها اشاره می شود :
▪ دوره مادها:
درکتاب « پوشاک باستانی ایرانیان » آمده است : « اصلی که باید درنظر داشت ، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ماقبل میلاد، پوشاک زنان دوره مادها ازلحاظ شکل ( باکمی تفاوت ) با پوشاک مردان یکسان است. وی درادامه برای توضیح نقوش برجای مانده می نویسد : « مرد وزن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، ازهم تمیز داده می شوند . به نظر می رسد که زنان پوششی نیز روی سرخود گذارده اند واز زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»
▪ دوره پارسی ها ( هخامنشیان ):
پارسی ها ازنظر لباس همانند مادها بودند . درمورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است : « ازروی برخی نقوش مانده ازآن زمان ، به زنان بومی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده وبلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است . به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که ازپهلو به اسب سوارند . اینان چادری مستطیل برروی همه لباس خود افکنده ودرزیر آن ، یک پیراهن بادامن بلند ودرزیر آن نیز ،پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. »
▪ دوره ساسانیان:
دراین دوره اردشیر پسر با استفاده از ضعف اشکانیان ، سلسله ساسانیان را بنیان نهاد ودین زرتشت را دین رسمی کشور قرار داد. اوستا را ترجمه و آتشکده های ویران را بازسازی نمود . زنان دراین دوره که احکام دینی زرتشتیان درکشور اعمال می شده است ، همچنان دارای حجاب کامل بودند . درمورد پوشاک زنان چنین آمده است : « چادر که از دوره های پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است ، دراین دوره نیز به صورت مختلف مورد استعمال داشته است . » حجاب زنان در این دوره چنان اهمیت داشت که « حتی لباس هنرپیشگان زن، مانند لباس های بلند سایر بانوان ، تا پشت پاکشیده شده است .» برای اثبات توجه زنان دراین دوره به حجاب ، کافی است این نقل تاریخی را ازمنابع اسلامی مرور کنیم : هنگامی که سه تن از دختران کسری ، پادشاه ساسانی ، را با ثروت فراوانی ازاموال ، برای عمر آوردند ، شاهزادگان ایرانی رادربرابر عمر درحالی که با پوشش ونقاب ، خود را پوشانده بودند ، ایستاندند، خلیفه دستورداد، با آوازی بلند برآنان فریاد کشند که : پوشش ازچهره برگیرید تا مسلمانان آنها را ببینند خریداران پول بیشتری به پای آنها بریزند . دوشیزگان ایرانی ازبرهنه کردن صورت خودداری کردند و مشت برسینه نماینده عمرزدند وآنان راازخود دور ساختند . خلیفه خشمناک شد و خواست با تازیانه آنان رابیازارد، درحالیکه شاهزادگان ایرانی می گریستند . حضرت علی ( علیه السلام ) به عمر فرمودند : دررفتارت مدارا کن ؛ ازپیغمیر خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود : « بزرگ و شریف هرقومی را که خوار وفقیر شده ، گرامی بدارید » عمر پس ازشنیدن فرمایش حضرت علی ( علیه السلام ) آتش خشمش فرو نشست . سپس حضرت اضافه کرد : « با دختران ملوک نباید معامله دختران بازاری ( کنیزان ) کرد . »
● پوشش زنان در ادیان بزرگ الهی
▪ حجاب در شریعت حضرت ابراهیم ( علیه السلام ):
درآئین مقدس حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) مساله پوشش زنان ، حائز اهمیت بوده است . درکتاب تورات چنین می خوانیم : « رفقه »چشمان خود را بلند کرده واسحاق را دید واز شتر خود فرود آمد ، زیرا ازخادم پرسید : این مرد کیست که درصحرا به استقبال ما می آید ؟ خادم گفت : آقای من است . پس برقع خود را گرفته ، خود را پوشانید .» ازاین بیان روشن می شود که پوشش زن در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم ( علیه السلام وجود داشته است
▪ حجاب درآیین یهود:
دراصول اخلاقی « تلمود » که یکی از کتاب های مهم دینی و درحقیقت فقه مدون و آیین نامه زندگی یهودیان است ، آمده است : « اگرزنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانچه مثلا بی آنکه چیزی برسر داشت به میان مردم می رفت ویا در شارع عام نخ می رشت یا با هرسنخی ازمردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون درخانه اش تکلم می نمود ، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند ، درآن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه اوراطلاق دهد . »
▪ حجاب درآیین مسحیت:
در کتاب انجیل آمده است : پولس به تیمو تاوس می گوید : « وهمچنین زنان خود را بیارایند به لباس حیا وپرهیز، نه به زلف ها وطلا و مروارید ورخت گران بها ، بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کنند به اعمال صالحه . »
● ضرورت طرح حجاب از جانب مکتب اسلام :
طرح مؤکدانه حجاب از طرف مکتب مترقی اسلام، بیانگر آن است که اسلام حضو زن را پذیرفته و برای سلامت حضور ، حجاب را مطرح می نماید پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر این حضور شایسته نزد خدای متعال پسندیده است که فریضه بی بدلیل نماز را برای زنان ، با لباس حضور اجتماعی قرین و همراه خواسته است . می توان گفت: (( حجاب ))حقّ زنان است و حدّ مردان. زنان با حجاب به حق خود می رسند و مردان با حجاب حّد خود را می یابند . حجاب برای ناشناختگی و مغفول ماندن نیست ، بلکه زن در مکتب حجاب می آموزدکه با جنبه انسانی اش با جامعه در یک تعامل همه جانبه و سازنده و خردمندانه باشد . او می آموزد که جنبه زنانگی زن، برای محیط گرم و صمیمی خانه و تربیت و تولید نسل سازنده بماند و حاصل این شناخت وعمل اذیت ندیدن و به رنج نیفتادن و احساس امنیت کردن . حجاب از مسائل مهمی است که خداوند در قرآن کریم بر وجوب آن صریحاً دستور داده و حدود آن را مشخص کرده که آگاهی از فلسفه آن می‌تواندیکی از پایه‌های تحقق فرهنگ پوشش اسلامی گردد و به آن عمق و معنا بخشد. زن، این موجود ظریف، مظهر جمال خلقت است و اسلام می‌خواهد این گوهر گرانبها در گنجینه‌ی حجاب، مستور باشد تا از آفات هوس‌ها مصون بماند. از طرفی حجاب، نوعی ارزش و احترام برای زنان به دنبال می‌آورد تا نامحرمان هوسران، آنها را با دیده‌ی حیوانی ننگرند. در مخزن شرف، گوهری جز حجاب نیست شمشیر دیده را سپری جز حجاب نیست زن تا زمانی که در غنچه‌ی حجاب است، هیچ‌کس هوس چیدن آن را نمی‌کند. اما همین‌که این حجاب کنار رفت و این غنچه باز شد، آن را خواهند چید و پس از چند روز که پژمرده و پرپر شد به کناری خواهند افکند. اسلام زن را در سایه‌ی حجاب و سایر فضایل به صحنه می‌آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا و مانند آن شود و دنیای کنونی، حجاب را از زن گرفته تا زن به عنوان لعبه به بازار بیاید و غریزه را تأمین کند. زن وقتی با سرمایه‌ی غریزه به جامعه آمد دیگر معلم عاطفه نیست؛ فرمان شهوت می‌دهد نه دستور گذشت. مدافعان فرهنگ بی حجابی خواهان آن هستند که زن با جنبه زنانه اش در اجتماع حضور یابد و جنبه انسانی زن در حضور اجتماعی مغفول و مهجور و بلکه منفور بماند . لذا اسلام اصرار دارد زن باحجاب در جامعه بیاید؛ یعنی بیاید، که درس عفت و عاطفه بدهد، نه اینکه بیاید درس شهوت و غریزه بیاموزاند. بنابراین حجاب از فطری ترین قوانینی است که کاملاً بر تکوین و طبیعت زن و با تکامل و تعالی او توافق داردبرخی اعلام می کنند اسلام سعی در ایجاد محدودیت و ایجاد سختی برای زنان دارد و این درحالی است که حجاب یک نوع مصونیت است و نه محدودیت . اسلام بدان جهت که دین جهانی و جاودانی است، در همه ی احکامش رعایت سهولت را نموده و در قرآن کریمش فرموده است : که خدای تعالی نمی خواهد شما را در تنگنا قرار دهد، بلکه می خواهد از تنگناها نجات بخشد. «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» اسلام بدین جهت، زن را از پوشاندن صورت و دست ها معاف کرده و پوشاندن صورت و دست را بر آنان واجب نکرده است و بسیاری از فقها نیز همینطور فتوی داده اند . اگراسلام مدنظرش مساله ی عسر و حرج زنانن بود، پوشاندن دست و صورت، واجب تر از پوشاندن سایر اعضا بود، زیرا آنچه مردان نامحرم را بیشتر به هوس می اندازد صورت است. برای اینکه آنچه یک مرد بیگانه در زن نامحرم می بیند و در زن خود آن را نمی بیند، همان جمال صورت است و گرنه در داخل خانه ی خود گیسوان، گردن و سایر زیباییهای زن را دارد.به همین جهت اگر زنی بخواهد به هیچ مقدار در آلودگی مردان جامعه سهیم نباشد، باید روی خود را از نامحرمان بپوشاند. مخصوصا اگر در صورت خود حسن و جمالی سراغ داشته باشد و این است زینت زن و هنر او و عملی که هم در دنیا مستحق مدح و ثنا است و هم در آخرت مستحق پاداشهای اخروی می باشد. و اما زیبایی او هنر نیست و به همین جهت زیبایی را خوشگلی نامیده اند، یعنی آب و گل او در قالبی زیبا ریخته شده که کار خداوند متعال است، نه کار خود انسان. حجاب، یک فریضه عبادی-عرفانی وحماسی است ، حجاب نماز نبود که در روز چند نوبت اقامه شود و تمام گردد . روزه نبود که در سال یکماه فریضه گردد . خمس نبود که چون تسویه شود دیگر وظیفه ایی به بار نیاورد . حجاب، یک فریضه ی"عبادی- عرفانی – حماسی"بوده و هست . "عبادتی" است در تمام لحظات . زن محجبه در حال عبادت و فرمانبرداری خداوند است و همین مسئله می تواند برای او کافی باشد. داشتن حجاب برای زن محجبه حالت"عرفانی" دارد که با عشق در آمیخته است و همین امر، اجرای آن را آسان و آثار آن را ماندنی می کند . از طرف دیگر جنبه" حماسی" دارد ، یعنی پرچم حق سالاری و عدالت خواهی است . زن با حجاب خود فرصت مرد سالاری و حاکم شدن تمنیات را نمی دهد . حجاب، لباس مشارکت و حضور اجتماعی است چرا که اگر زن در فضای خانه خود ، بدون هیچ ارتباطی با محیط اطراف خود زندگی میکرد و تنها با محارم خود در ارتباط بود ، خود به خود حجاب معنی و ضرورت نمی یافت . استاد مطهری در مورد مسئله حجاب می نویسد: " نشانه بودن حجاب برای عفاف گریز ناپذیر است و پوشش نشانه عفاف است .همچنین ایشان با اشاره به آیه ای از قرآن اینگونه بیان می کنند که" قرآن، عفت دختران شعیب را در حال چوپانی و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان ، بازگو می کند. عفت مریم را در معبدی که همگان ، چه زن و چه مرد به پرستش می آیند ، می ستاید و در اینجا به طرح این سئوال می پردازند که " آیا عفت مریم (س) همان رعایت خویشتنداری و دارا بودن نشانه های آن در کردار و گفتار نیست ؟ بنابراین متانت در سلوک ظاهری و در انتخاب پوشش از عفاف درونی خبر می دهد . به عبارتی می توان گفت : که عفاف ، هوشمندانه ترین حالت کنترل نفس و اعمال قدرت نفوذ در حوزه شخصیت خویش است که تلاش در برجسته و شفاف کردن انسانیت انسان دارد و از جلوه گری و خود نمایی جنسیت مدار جلوگیری می نماید . که اگر خویشتنداری را جنبه ای از خصلت انسانی فرض کنیم می توان نتیجه گرفت که اساسی ترین فلسفه معنوی پوشش و حجاب در میان اقوام ، ادیان و ملل مختلف ، همین خصلت حیا و عفت است . دین اسلام مدافع این خصلت مقدس انسانی است و به عناوین مختلف به دفاع از آن پرداخته است و زنان و مردان را برای رسیدن به راه سعادت و کمال و انجام این امور فرا می خواند . حجاب متأسفانه ، در چرخه « بد دفاع کردن ِدوستان » و « خوب کوبیدن دشمنان » قرار گرفته است .این بی اعتنایی در محیطهای علمی که بیشترین مسئولیت را در تبیین و تحکیم حجاب دارند ، نشانگر آن است که برای تفهیم علمی و برای تمرین عملی، بخصوص برای دختران دانش آموز در محیط های تحصیل،نه تنها اقدامات پایداری انجام نشده است برعکس کارهای صادره از کج فهمی و بد سلیقگی برخی از مسئولین،مثل نشان دادن عبور و مرورزنان مجرم و متهم با چادر، و ابلاغ بخشنامه هایی جهت ظاهر شدن زنان با چادر آن هم از روی اجبار نه تربیت آنان ، بویژه در محیطهای علمی ، همچنان جاری و ساری است . زنان فهیم و والای ما می دانندکه به دور از معایب و نواقص در عملکردها ، حجاب برای حفظ و رشد زن، «حق» است و برای حفظ و رشد دیگران« تکلیف » ، پس نباید بگذارد به هیچ ترفندی این حق از او گرفته و یا با هیچ توطئه ای این تکلیف در اوسست گردد .
● اهمیت و نقش دانشگاه ها در فرهنگ سازی جامعه :
رشد و توسعه هر کشوری وابسته به تحولات مثبت و مناسب در زمینه های مختلف بویژه در آموزش عالی است . دانشگا ه ها به عنوان مولفه اساسی و اصلی و سرمنشاء بسیاری از نگرشها ، تخصص ها ، رویکرد ها و دگرگونی ها جامعه برای ایجاد فضای مناسب برای رشد و توسعه هستند در واقع می توان گفت که دانشگاه ها به عنوان مراکز علمی و تخصصی خاستگاه بسیاری از فرهنگها ، افکار و همچنین راهبرد اصلی حفظ سرمایه های مادی و معنوی در جامعه امروز هستند . دانشگاه ها به دلیل امکانات آموزشی و پژوهشی پیشرفته و نیروهای متخصص ، کاردان می توانند در بخش های مختلف توسعه کشور و بویژه فرهنگ یک جامعه نقش مهمی را ایفا نمایند . این مجموعه (دانشگاه ) توانسته است در طول حیات پیدایی و پیشرفت خود همواره بیشترین سهم را در تمدن بشری داشته باشد و دستاوردهای عظیمی را در ابعاد مختلف برای بشر به ارمغان آورد. دانشگاه به عنوان یک نهاد اجتماعی در مبادلات ، ارتباطات و تحولات بین المللی حضوری فعال داشته و بر مرزهای مشترک آن در ابعاد مختلف فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و علمی افزوده شده است. این امر بدلیل روح اصیل علمی دانشگاه و جهان شمول ، بی مرز و بین المللی بودن دانش است.دانشگاه در واقع از گردهمایی دانشمندان و پژوهشگران برای مدیریت جمعی دانش جهانی تشکیل شده و از طریق انجام رسالت های خود از یک سو به اهداف و آرمان های اساسی بشر می نگریسته و از دیگر سو ، در جستجوی راهکارهایی جهت تحقق و دستیابی به آنها بوده است. اگر نیم نگاهی به نقش دانشگاه ها در فرهنگ سازی جوامع داشته باشیم به این نکته برخورد می کنیم وقتی که دانشگاه نوین از دهه اول قرن نوزدهم در آلمان شکل‌‏گرفت.‏ آن زمان دانشگاه نهادی برای انتقال مقدار معینی حکمت و فلسفه به رسمیت شناخته شده و در خدمت تداوم وضع موجود بود.اما از دانشگاه نوین انتظار می‌‏رفت جهت آینده (یعنی انقلاب صنعتی) را تشخیص دهد و مقدمات ورود آن را فراهم کند. از این رو صفت "جدید" چنان با سرشت دانشگاه عجین است که تکرار آن زاید به نظر می‌‏رسد.مهمترین خصیصه دانشگاه جدید ایجاد افکار تازه ‏بود که دانشگاه را از مخزن معلومات یا محفوظات به کارخانه تولید فکر تبدیل کرد و سعی در زدودن هراس سنتی از کنار گذاشتن افکار کهنه بود.فکر جدید به معنای فرهنگ جدید است. فرهنگی جدید بر پایه اصول و اهداف متعالی و مدنظر آن جامعه . اگر فرهنگ را به هنر و ادبیات محدود نکنیم و در اطلاقی گسترده به معنی جهان‌بینی، روابط بین افراد و ارتباطات اجتماعی بگیریم، فرهنگ جدید یعنی انتظارات جدید، و دانشجویان هر جامعه‌‏ای حاملان فرهنگ جدید هستند.جامعه از دانشگاه انتظار دارد از برآیند عوامل جدید، فرهنگی جدید ایجاد کند. دشواری از آنجا آغاز می‌‏شود که فرهنگ جدید ممکن است با جنبه‌‏هایی از وضع موجود سازگار نباشد. چنانچه فرهنگ جدید کمر به نفی وضع موجود ببندد، رابطه نظام مستقر با دانشگاه چگونه خواهد بود؟ آیا جامعه دانشجویی حامل فرهنگ خویش است؟ یا جمعیتی است گذرا با خرده فرهنگ‌‏هایی ناهمگن؟در حالی که دانشجویان از اقشار و طبقات گوناگون جامعه می‌‏آیند، آیا می‌‏توان قائل به وجود خرده‌‏فرهنگ‌‏هایی در دانشگاه بود؟ آیا خرده‌‏فرهنگ‌‏های مفروض را لزوماً دانشجویانی از قشرهای حافظ آن خرده‌‏فرهنگها نمایندگی می‌‏کنند؟"خرده‌‏فرهنگ" را جریانی در کل فرهنگ رایج تعریف می‌‏کنند. خرده‌‏فرهنگ‌‏ها همانند دوایری مختلف‌‏المرکزند که در جنبه‌‏هایی با هم اشتراک دارند و در جنبه‌‏هایی از یکدیگر دورند. مرکز هر دایره ممکن است کاملاً پر رنگ باشد، اما سطح آن رفته‌‏رفته در دایره‌‏های دیگر ادغام شود. میان خرده‌‏فرهنگها خطوط عمودی وافقی جداکننده‌‏ای وجود ندارد. طبقاتی از نظر مکنت و جغرافیا دور از هم، ممکن است از نظر برخی عادات بسیار به هم نزدیکتر باشند نسبت به بخشهایی که در میان آن دو حایل هستند زیرا نزدیک شدن به هر پدیده‌‏ای ممکن است بر کیفیت‌‏ آن اثر بگذارد. افزون بر این شاید بتوان خرده‌‏فرهنگها را به تقریب تعریف کرد؛ اما جز در مورد تیپ‌‏های سینمایی و تئاتری، تعریف اینکه این فرهنگ در یک فرد دقیقاً در کدام رده قرار می‌‏گیرد، دشوار است. جای تردید نیست که دانشگاه با نظرها، عقاید و خرده‌‏فرهنگها آشنایی دارد. مجموعه آگاهی مدرسان و دانشجویان دانشگاه به معنی آگاهی‌‏های موجود در جامعه است؛ در محیطی از نظر مساحت و ابعاد فیزیکی کوچک، کهکشانی وجود دارد از تمام فرهنگها و افکار موجود در جامعه. آگاهی از افکار و عقاید لزوماً به معنای از حفظ بودن نیست.دانشگاه حاوی روش معرفت‌‏شناختی، یعنی رجوع به متن مکتوب با محک تجربه به عنوان ابراز شناخت و نظام فراوری اطلاعات و آگاهی است. انباشت اطلاعات و آگاهی لزوماً به معنای خواندن سطر به سطر مکتوبات پیشینیان نیست.در عصر چاپ و ارتباطات، اهل دانشگاه دهها هزار کتاب را در چند صد کتاب می‌‏آموزند. اما در جهان معاصر که انتقال آگاهی در مقیاسی بسیار بزرگتر از گذشته جریان دارد، دانشجو با مؤلفان آن کتابها و فرهنگ جوامع آنها بسیار آشناست.در آلمان و فرانسه دهه‌‏های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ جنبش دانشجویان سعی در تغییر پایه‌‏های فرهنگ جامعه داشت. به گونه‌ای که فرهنگ بدیل (فرهنگ‌‏اصیل و مردمی) جایگزین فرهنگ و اصطلاح بورژوازی حاکم شود. یکی از تلاشهای جنبش دانشجویان آلمان "تکیه بر بعد شخصی و ذهنی تجربه برای غلبه بر جداسازی عرصه‌‏های خصوصی و عمومی در فرهنگ بورژوازی بود. مشتاقان این‌‏گونه چشم‌‏انداز دنیای جدید برای زندگی بدیل با استفاده از مفهوم ضدآمرانگی جنبش دانشجویی سعی در گرد هم آوردن حیطه‌‏های جداگانه زندگی خصوصی و عمومی در کار و در سیاست داشتند. دانشجویان آلمان معتقد بودند بخش خصوصی زندگی افراد باید با حوزه عمومی زندگی او یکی شود. یکی از علل این موضوع، برخورد جنبش زنان و جنبش‌‏های دانشجویی بود. جنبش‌‏های دانشجویی به جنبش‌‏های زنان می‌‏گفتند باید برای گرفتن حقوق خودشان صبرکنند تا زمانی که جامعه به طور اساسی متحول شود. زنان هم می‌‏پرسیدند چنین تحولی چه زمانی پیش خواهد آمد و ما باید تا کی صبر کنیم؟ زنان این بحث را مطرح کردند که رفتاری که شما با همسران، همکلاسان و زنان جامعه می‌‏کنید، یک رفتار سیاسی است.دانشجویان آلمانی می‌‏گفتند حیطه خصوصی باید سیاسی شود، شما نمی‌‏توانید بگویید من در خانه‌‏ام فئودالم، ولی در سخنرانی‌‏هایم آزادیخواه هستم!دانشجویان برای چنین چیزی در آلمان و فرانسه می‌‏جنگیدند و می‌‏گفتند بورژوازی با تفکیک اندرونی و بیرونی به ما حقه می‌‏زند. همه ‏چیزهای خصوصی هم سیاسی است. حالا من این سؤال را مطرح می‌‏کنم که امروز و در اینجا ما مطمئن نیستیم میل داریم حیطه‌‏های خصوصی و عمومی به یکدیگر وصل باشند یا جدا شوند؟ چرا که خرده‌‏فرهنگ‌‏ها نبرد در عرصه عمومی را به حیطه زندگی خصوصی افراد می‌‏کشانند.در جامعه ایران رشد ناموزون اجتماعی، تا پرشدن شکاف میان خرده‌‏فرهنگ‌‏ها راهی بسیار دراز در پیش است. رشد همزمان پدیده‌‏های متضاد نیز تصویر فرهنگی ایران را پیچیده‌‏تر می‌‏کند.
برای بهبود این شرایط دشوار و گذر از گره‌‏های تاریخی گشوده نشده، جنبش دانشجویی چه کمکی می‌‏تواند انجام دهد؟ پرهیز از مطلق‌‏بینی در فرهنگ، توجه به نسبیت خرده‌‏فرهنگ‌‏ها و درک آگاهانه مشترکات فرهنگ‌‏ها در سطح جهانی و تضاد خرده‌‏فرهنگ‌‏ها در سطح‌ ‏ملی.پنهان‌‏کاری و شکاف روانی و شخصیتی در فرهنگ ایران تازگی ندارد و در طول قرنها یکی از ابتلائات جامعه ایران بوده است. جنبش دانشجویی با تلاش در جهت انجام روانی و شخصیتی و تبلیغی حدی از وحدت فکر، احساس و عمل، می‌‏تواند به کاهش عدم انسجام میان خرده‌‏فرهنگ‌‏های ایران، هم در عرصه اجتماعی و هم در سطح ذهنی، کمک کند.این به گفتن آسان‌‏تر می‌‏نمایاند تا به عمل؛ اما به هر حال راهی است که باید پیموده شود. در همین حال فرهنگ را می‌توان با قیدهای اضافی شناسایی کرد: فرهنگ ملی،‌ فرهنگ دینی،‌ فرهنگ علمی، سیاسی،‌ اقتصادی و غیره؛ و این امر به خاطر غلبة‌ مفهوم آن قیدها در محیط یا شرایط خاص است؛ که به فرهنگ صبغه خاص آن را بخشیده است؛ از این رو،‌ در این پروژه آنچه مورد توجه قرار گرفته فرهنگ دین – اسلامی است؛ یعنی نوع خاصی از فرهنگ که در آن صبغة اسلامی، برجسته شده است؛ هرچند سایر خصوصیات مربوط به اصل مفهوم فرهنگ را نیز دارا می‌باشد و نیز هرچند که غلبة این صیغه، در زمان حاضر به اندازه‌ای است که وقتی از دور به درون مجموعه کشورهای اسلامی نگریسته شود و فرهنگ آنها مورد توجه قرار گیرد،‌ چیزی جز اسلامیت به نظر نیاید. استکبار جهانی در اجرای طرح جهانی‌سازی،‌ در کشورهای اسلامی با مشکل این نوع فرهنگ روبه‌روست و برای تضمین موفقیت خود ناچار به از میان برداشتن این مانع است. اما‌،‌ در بیان اول،‌ به دلیل برخورداری آن از قدسیت، نمی‌تواند به آن هدف دست یابد؛ لذا به طریق‌های گوناگون سعی در تضعیف آن می‌نماید. گرچه از سایر طرق هم غفلت نمی‌ورزد و لبه‌های خونین آنرا به صورت تهاجم نظامی به عراق و تهدید عربستان و ایران و … می‌بینیم. پروفسور نصیر عاروری (استاد دانشگاه ماساچوستر در شهر “دارتموت” آمریکا) معتقد است که آنچه به صورت جهانی‌شدن در جهان اسلام مشاهده می‌کنیم در واقع،‌ یک هجوم فرهنگی است تا یک هجوم اقتصادی، وی در مصاحبه با خبرنگار روزنامة‌ رسالت می‌گوید: “جهانی‌سازی را کشورهای بسیار صنعتی شمال و در رأس آنها آمریکا و متحدان آن انجام می‌دهند. به نظر من اکنون جهانی‌سازی در واقع،‌ به صورت ابزار قدرتمند ایدئولوژیک برای تسهیل نفوذ این کشورها درآمده است. ولی برعکس قرون ۱۹ و ۲۰ ، آنها نمی‌خواهند بر این کشورها حکومت کنند و فقط می‌خواهند منابع را در اختیار داشته باشند بدون اینکه هزینة حکومت کردن را بپردازند.” و همچنین معتقد است که آنان هم‌اکنون این تهاجم – علیه جهان اسلام را – آغاز کرده‌اند. هم‌اکنون در پیش طلایة این طرح، آثار آن را کم‌کم مشاهده می‌کنیم. همان چیزی که سال‌هاست نسبت بدان هشدار می‌دهیم. یعنی صورت مسخ شده‌ای از فرهنگ پیشین (فرهنگ عوامی) که دارد به جای فرهنگ والا می‌نشیند! اگر اندکی بر روی برخی سریال‌های تلویزیونی دقت کنید می‌بینید اغلب به داعی سرگرمی تهیه شده‌اند. پاره‌ای از موسیقی‌های رایج در میان جوانان را اگر بنگرید می‌بینید آهنگ‌های پرشور درهم‌برهمی است که گویی بی‌هیچ نت‌نامه‌ای، با تأثر از التهابات نوازندگانی مست و شیدا،‌ نواخته شده‌اند؛ چنانکه فقط فضای ذهن جوان بریده از ریشه‌های خود را،‌ می‌تواند تسخیر نموده انرژی‌های متراکم مغز او را برای مدتی به سمت “ناکجاآباد”ی سوق دهد! گرایش‌های ادبی فرزندانمان را به سمت رمان‌های جنجالی بی‌امید و شعرهای پرابهام و گیج‌کننده،‌ و نقاشی‌های خیال برانگیز وسوسه‌‌گر، و عکس‌های قهرمانان نهیلیسم و عرفان‌زدگان منفی‌نگر آمریکایی لاتین و هند و چین و … شاهد هستیم؛ و اجناس مورد تقاضای عموم را کالاهای بنجل مصرفی تزئینی بدبخت کننده می‌بینیم! همه می‌خواهند سرخود را گرم کنند و هیچ کس به دنبال ازدیاد فهم نیست. یکی از نمودهای آشکار جهانی‌سازی، به مصاف واداشتن فرهنگ مسلط و مجهز خود، با فرهنگ‌های دیگر ملتهاست. آنچه در وضعیت‌های عادی و حرکت‌های طبیعی تاریخ، از حاصل برخورد دو فرهنگ پدید می‌آید معمولاً تعارض و گاهی تقابل است. ولی، آنچه در وضعیت‌های انتخاب شده و استثنایی به عنوان یک فرآیند از کنش‌ و واکنش‌ دو فرهنگ در برابر هم و به هنگام تصادم با یکدیگر حاصل می‌شود، آذرخش خیره‌کننده‌ای است که نام آن را تقابل می‌نهیم. این مسأله معمولاً از راه‌های وسائل ارتباط‌جمعی، روابط بازرگانی‌، سیاحتی، زیارتی، انتشار فرهنگی و اشاعة تمدن‌ها حاصل می‌گردد و نتیجه چنین تماس‌هایی پذیرش متقابل، ادغام یا استحاله یکی در دیگری به صورت طبیعی است که پیامد چنین واکنش‌هایی، تولید نتیجه‌ای به عنوان تمدن‌ یا فرهنگ جدید است.در دوگانگی فرهنگی؛ یعنی قرارگرفتن مردم در میان دو نوع فرهنگ که هر کدام، به داعی وجودی خود، می‌خواهد بماند، یک نوع همزیستی به وجود می‌آید که امر انتخاب را در آغاز، اندکی مشکل می‌نماید؛ زیرا یکی از آنها الگوی آرمانی منطبق با سنت‌های پذیرش شدة جامعه است و دیگری به داعی فشار و تواتر ناشی از سلطة قدرت پشتیبان خارجی، یا حکومت عنصرهای بالندة عقلانی،‌ یا حکمت جناح متعلق به آن، و یا هم، ضرورت آنی جامعه (مانند فرهنگ‌های سوار بر بال تکنولوژی) و … نقش‌الگویی برای خود به بار می‌آورد. و وضعیت موجود کنونی در کشورهای در حال توسعه نمونه‌ای از چنین وضعیتی است؛ زیرا مردم در میان چالشی از دو نوع فرهنگ به سر می‌برند: یکی، الگوی فرهنگ سنتی که سرچشمه ارزشهاست و مردم سخت‌بدان دل بسته‌اند. دیگری الگوی غربی که اساس قسمت عمدة تکنولوژی رشد است و جوامع روبه رشد، ناگزیر از آن هستند؛ زیرا که هر نوع تکنولوژی، همراه با بار فرهنگ خاص خود می‌باشد. الگوی غربی رشد، علاوه بر مدل تولید، رفتار و خواست‌های فرهنگی خاصی را در زمینه‌های مناسبات اجتماعی، معاشرت‌ها، اخلاق در خانواده، سبک‌های زندگی، شیوه‌های جنگ و صلح، حتی ادبیات و هنر و ذوقیات ایجاب می‌نماید که مناسب با ارزش‌های فرهنگ بومی نیست، و انتخاب نهایی هر کدام از این دو فرهنگ، بستگی به سنگین شدن کفة‌ احساس نیاز شدید مردم دارد. (البته احتمال دیگری نیز، می‌رود که هر دو با یکدیگر تلفیق شوند و فرهنگی ترکیبی ثانوی‌ای را – همچون فرهنگ ایرانی اسلامی موجود – بسازند، اما این در صورتی است که دو فرهنگ در وضعیت تعامل آزاد، قرار داشته باشند اما اگر میان دو فرهنگ، به جای تفاهم و همخوانی، تضاد باشد آیا می‌تواند به سازگاری فرهنگی بینجامد؟) دکتر محسن رضایی معتقد است:
“فرهنگ، محصول یک مبارزة عقلانی است… ابتدا انسان باید فرهنگش را تغییر دهد تا بتواند خود را با محیط تطبیق دهد. پس چالش‌ و مبارزه‌، در متن فرهنگ وجود دارد. ملت‌ها نیز معمولاً در اثر تعامالات، فرهنگ مشترک ملی و دینی پیدا می‌کنند که این فرهنگ‌ها با هم تعریف جهانی را شکل می‌دهند. من معتقدم که جهانی‌‌شدن پدیده‌ای است که کسی نمی‌تواند از آن جلوگیری نماید، این در طبیعت انسان است اما ما می‌توانیم با جهانی‌سازی مقابله کنیم چون جهانی‌سازی، یعنی شکل دادن به یک پدیدة طبیعی که در طبیعت عالم در جهت خاصی وجود دارد. می‌دانیم بنای فرهنگ حاکم غرب بر اومانیسم مبتنی بر اصالت لذت مادی استوار است. از این رو، در تهاجم فرهنگی غرب،‌ ترویج الگوها و مدل‌های مطلوبیت یافته آنان در جهان سوم یکی از حربه‌هاست. این الگو در تمامی زمینه‌های مادی و غیرمادی وجود دارد. از جلمه آنها می‌توان به دو نمونه مغایر یکدیگر اشاره کرد:
نوع اول: مصرف‌گرایی، تجمل‌پرستی، ارتباط نامشروع، بی‌بند و باریهای جنسی، منحط دانستن و ارتجاع شمردن مذهب‌، رد کردن اخلاق سنتی و مبتنی بر فضایل و مکارم روحی و … نوع دوم، عکس اینها: تعصب، تنگ‌نظری و خشکی، سنن جاهلی و ایلی کهن، امساک و خشک‌دستی، تنگ‌گیری در تربیت و مدیریت خانه و … و راز آن، در این است که سرنوشت‌های فراوانی در تاریخ فرهنگ ما رقم خورده است و چون فرهنگ ملی ما به دلیل رسوخ دیرینه دین مبین اسلام از چهارده قرن پیش در سرزمین ایران، اسلامی است ممکن است اشتباهاً وجود هر عنصر گفتمانی یا ارتباطی یا پندارشی را در وادی نظر به عنوان عنصر فرهنگ اصیل خود بپذیریم در حالی که واقعیت این طور نیست. یکی از نمونه‌های این گونه باورهای نامناسب با روح فرهنگ اسلامی مسأله برکناری زن از مسؤولیت اجتماعی است که در اصل خود یک “شبه‌فرهنگ” است که با سوءاستفاده از حساسیت اسلام نسبت به فساد اخلاقی (رابطه نامشروع زن و مرد) آموزه‌ خانه‌نشینی و آفتابی نشدن زن را در میان این جوامع اسلامی شایع ساخته و در نیتجه نیمی از افراد جامعه از تلاش و فعالیت برکنار کرده است در حالی که با رعایت شرایط عفاف، بانوان بزرگ اسلام،‌ کار تعلیم، قافله‌سالاری، مدیریت، طبابت، بازرگانی و رهبری گروه‌های سیاسی و معارض را بر عهده داشته‌اند. اما عمق فاجعه و آنچه حقیقتاً برای ما مسئله‌ می‌شود این است که فرهنگ‌سازان استعماری صرفاً به ترویج و تبلیغ این مرام‌ها اکتفا نمی‌کنند، بلکه با تمام نیرو می‌کوشند اینها را در مردم زیر سلطه تزریق روحی نمایند. و می‌کوشند خود را خیرخواه مخلص و راه‌آشنا و دلسوز و حامی نوع بشر وا نمایند تا مردم باورشان بشود که اصلاً اینها امام و اسوه سایر مردمان‌اند و اگر به آنها اقتدا نکنند عقب‌‌مانده و واپس‌گرا خواهند بود. بنابراین، خودبه‌خود مسأله وابستگی فرهنگی پا به میدان می‌نهد؛ زیرا بدون فرهنگ و یا با فرهنگ خلاصه و کوتاه یا با فرهنگ ناقص و نارسا اصلاً امکان زیست برای نوع انسان میسر نیست که نمونه استدلال بر این مطلب را در شوک فرهنگی می‌توان جستجو کرد. امام خمینی (ره) هم، به این نکته توجه داشت و هرگز سخن از فقر فرهنگی به میان نیاورد و همواره از وجود فرهنگ غلط، کاذب، نامتناسب و مناسب برای تأمین منافع استعمارگران، سخن می‌گفت: “اما الآن در همه چیز،‌ به گمان همه، یک نوع وابستگی داریم که بالاتر از همه، یک وابستگی افکار است. افکار جوان‌های ما، پیرمردهای ما، تحصیل‌کرده‌های ما، روشنفکرهای ما، بسیاری از افکار وابسته به غرب است،‌ وابسته به آمریکا است و لهذا حتی آنهایی که سوءنیت ندارند و خیال می‌کنند می‌خواهند به مملکت خودشان خدمت بکنند ، از باب این که راه را درست نمی‌دانند و باورشان آمده است که ما باید همه چیز را از غرب بگیریم، این وابستگی را دارندو سرمنشأ همه وابستگی‌هاست. اگر ما وابستگی فرهنگی داشته باشیم دنبالش وابستگی اقتصادی هم هست، وابستگی اجتماعی همه هست، سیاسی هم هست.” با این حال کشور ما امروزه با هجوم پنهانی توطئه های دشمنانی هوشمند که سیاستگذاری ، برنامه ریزی های بلند مدت – میان مدت و کوتاه مدتی را در دستور کار خویش قرار داده اند مواجه است . ازجمله این برنامه ریزیهای پنهان می توان به بحث فرار مغزها ، خروج از کشور ، کاهش ارزش اخلاقی و کم توجهی به دین و همچنین اصطلاحی که مقام عظمای ولایت به عنوان تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی نام بردند ، را می توان نام برد . در این میان مهمترین جایگاهی که می تواند اثر این هجمه را به نحو مؤثر و شایان توجهی خنثی کند دانشگاهها هستند .طرح این پرسش که دانشگاه می تواند نقش مؤثری در خصوص خنثی کردن این هجوم ایفاکند خودجای واشکافی دارد چرا که توجه به دانشگاه و دانشجو می تواند مانع از خروج مغزهای نخبه ، خروج از کشور و مانع بروز مسایلی که درخصوص اخلاق و دین در جریان است را سبب شود . اگر نیم نگاهی به واقعیات جامعه داشته باشیم بیشتر دانشجویانی که به خارج از کشور جهت ادامه تحصیل رفته اند در میان افکار غربی مضمحل شده و دین خود را از دست داده اند و این افراد به عنوان ژادوی غربیان به کشور بازگشته و به ترویج افکار التقاطی غربیان در کشور می پردازند . در اهمیت دانشگاه ها هیمن بس که معمار انقلاب اسلامی در جمله ای شیوا آینده کشور را وابسته به دانشجویان کشور دانسته است . امام خمینی (ره) در سخنرانی های متعدد با تمجید از دانشجویان مومن و مبارز ایرانی آنان را به عنوان حافظان انقلاب اسلامی نام برده است به گونه ای که با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ ابان سال ۱۳۵۸ که به عنوان مرکز ترویج و اشاعه فرهنگ التقاطی غربی و همچنین بی حجابی در کشور بوده است ، امام اقدام این دانشجویان مبارز را به عنوان انقلاب دوم نام برده بود و این امر نیز از سوی برخی از فعالان سایسی و مذهبی کشور به انقلابی بزرگتر از انقلاب اسلامی نام بردند . پیش از انقلاب اسلامی نیز حضرت امام(ره) ضمن توجه به این قشرجوان وبویژه ، بر نیرو و توان آنان برای ایجاد تحول عمیق تأکید می کردند و اولین گام را در این مسیر تجهیز آنان به سلاح آگاهی و بصیرت می دانستند. ایشان در سال ۴۳ در یکی از اعلامیه های خود تأکید کردند: «بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه پشت پرده است مطلع کنند.»پس از انقلاب نیز حضرت امام«ره»، دانشجویان را به عنوان حافظان انقلاب معرفی کردند و علاوه بر نقش سیاسی، بر کارکردهای مهم فرهنگی و اجتماعی آنان نیز تأکید فرمودند.رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در بسیاری از دیدارهای خود با دانشجویان بر مسئله هویت دانشجو و دانشگاه تأکید می کنند. ایشان در دیدار با دانشگاهیان استان زنجان در سال ۱۳۸۲ در این زمینه می فرمایند: «به تشکل های دانشجویی سفارش می کنم که عزیزان من! اسمتان هر چه هست، باشد. برای من اسم ها اهمیتی ندارد، جناح و گرایش سیاسی تان هرچه هست، باشد. برای من چپ و راست اهمیتی ندارد. آنچه برای من اهمیت دارد، این است که جوان و عنصر فعال سیاسی ما توجه کند که امروز کشور و ملتش کجا ایستاده و باید چه کند و به چه چیزی همت بگمارد و نیرویش را صرف آن کند.»ایشان در تعریفی موجز دانشجو را «روشنفکر تمام عیار مسلمان» معرفی کرده و تأکید می کنند برخی می خواهند دانشجو نه روشنفکر باشد و نه مسلمان. با توجه به این توضیحات اهمیت و نقش دانشگاه ها و بوی‍ژه جنبش های دانشجویی جهت گسترش و ایجاد فرهنگ صحیح اسلامی بر کسی پوشیده نیست . زیرا که جنبش دانشجویی به عنوان بخشی از یک نیروی بزرگ اجتماعی است که در محیط دانشگاه رشد و نمو می کند و آنچه آن را از سایر جنبش های اجتماعی متمایز می سازد هویت خاص آن است. البته این هویت در هر کشوری با توجه به ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی آن کشور متفاوت خواهد بود. یک موضوع مهم در رابطه با جنبش دانشجویی بحث فراگیر بودن است. این فراگیر بودن به معنای غلبه یک تفکر و تشکل واحد در سراسر دانشگاه ها نیست بلکه منظور میزان مشارکت دانشجویان در این حرکت اجتماعی است. بدون شک بدون حضور فعال دانشجویان به عنوان اصلی ترین رکن جنبش دانشجویی اساسا موضوعی به نام جنبش دانشجویی وجود نخواهد داشت .
● لزوم فرهنگ سازی حجاب در دانشگاه ها:
" باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و غربند ، تصفیه گردند و دانشگاه ، محیط سالمی برای تدریس علوم عالی اسلامی شود ... اگر ما تربیتی اصولی در دانشگاه ها داشتیم ، هرگز طبقه روشنفکر دانشگاهی ای نداشتیم که در بحرانی ترین اوضاع ایران در نزاع و چند دستگی با خودشان باشند و از مردم بریده باشند و از آنچه که بر مردم می گذرد چنان آسان گذرند که گویی درایران نیستند. تمام عقب ماندگی های ما به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران دانشگاهی از جامعه اسلامی ایران بود... روشنفکران متعهد و مسؤول ! بیایید تفرقه و تشتت را کنار گذارید و به مردم فکر کنید و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شر " ایسم" و " ایست" شرق و غرب نجات دهید. روی پای خود بایستید و از تکیه به اجانب بپرهیزید. (امام خمینی (ره)) تنها رمز تداوم و موفقیت یک انقلاب جایگزینی فرهنگ آن می باشد، و گرنه بنای نهادهای انقلاب بر فرهنگ پوسیده و ارتجاعی و ظالمانه پیشین، متزلزل وبی ثبات خواهد بود و تا انقلابی در روحها و اندیشه ها رخ ندهد، درابعاد دیگر زندگی انسان ، انقلابی رخ نخواهد داد. پس از پیروزی و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، جامعه ایران نیاز به یک تحول بنیادین داشت، تحولی که انسان ساز، هدایتگر و دگرگون کننده باشد، و خلاصه جهت دهنده و راهبر باشد. امام (ره ) خیلی زود بر ضرورت انقلاب در افکار و اندیشه های مردم به ویژه نسل جوان را در مراکز علمی و فکری همچون دانشگاهها و مؤسسات عالی و مدارس تاکید و تصریح نمودند.« ما می خواهیم یک دانشگاهی داشته باشیم ویک کشوری داشته باشیم که این وابستگی مغزی را که مقدم بر همه وابستگی وخطرناکتر از همه وابستگی هاست، نجات بدهد.» گرچه انقلاب فرهنگی منحصر به قشر دانش آموزان و دانشجویان نیست و اصولاً فرهنگ یک کشور تنها در نظام آموزشی آن خلاصه نمی شود و شامل آداب ورسوم، دین و اخلاقیات، سنن اجتماعی، دانستنیها ، علوم و ... می باشد، اما ضرورت انقلاب فرهنگی در مدارس و دانشگاهها از مهمترین موارد است.
● علل کم رنگ بودن حجاب در دانشگاه ها :
از نخستین روزهای انقلاب اسلامی ایران بحث قانون الزام حجاب به بحثی داغ تبدیل شده بود تا سرانجام در سومین بهار انقلاب به نتیجه رسید. از بهار ۱۳۶۰ که قانون، زنان را به رعایت پوشش اسلامی فرا خواند، اجرای این قانون فراز و نشیب‏های زیادی داشته است. در سال‏های جنگ تحمیلی، شور و اشتیاق دینی و انقلابی و حس نیاز به وحدت در مقابل دشمن، حتی قبل از تصمیم قانونگذاران، زنان مسلمان را یکپارچه و مشتاقانه به انتخاب پوشش اسلامی، نه فقط به عنوان انجام یک تکلیف الهی، بلکه همچنین به عنوان پرچم دفاع از ارزش‏های اسلامی و فرزندان و شوهران‏شان که در جبهه‏ها با خون خود از آن پاسداری می‏کردند، واداشت. پس از پایان جنگ تحمیلی، و با توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی سال‏های پایانی دهه شصت شمسی و آغاز حرکت نرم دشمنان انقلاب که از فشارهای سیاسی،نظامی و اقتصادی نتیجه ای حاصل ننموده بودند به تدریج آثار تحوّل و تغییر علی الخصوص در حجاب ظاهر شد که برخورد‌ها‌ی تند و خشن برخی که سالهای بعد داعیه اصلاح طلبی داشتند بر این آتش دمید و سرعت تغییرات را افزود. در این میان صدا و سیمای جمهوری اسلامی که امام راحل آنرا دانشگاه می‏خواست و در بسیاری از فیلمها و سریالهای خود که به صورت غیر مستقیم القای مفاهیم می‏کند؛ نقشهای بدتر را به حجاب برتر و نقشهای برتر را به حجاب بدتر داد. زنان چادری را قشری ضعیف که همسرانی بزهکار دارند نشان داد و زنان بدحجاب را انسانهای دارای کمال؛ داستان سینمای ایران در دو دهه اخیر اسفناکتر است. کار به جایی رسیده است که صحنه‌ها‌یی همچون آرایش کردن زنان (که در فرهنگ ما در برابر محرمان نیز انجام نمی‏گرفت)، رقص زنان و... نیز به نمایش در می‏آید و بهترین نقشها را بدحجاب ترین زنان بازی می‏کنند. از این دست دامن زدن به فرهنگ برهنگی در جامعه ما بسیار رخ داده است و در مقابل به جای برخورد فرهنگی یا به سکوت اکتفا نموده ایم و یا به برخوردهای فیزیکی. گسترش بدحجابی به عنوان یکی از مسایل و چالش‌های جدی در حوزه اخلاق اجتماعی محسوب می‌شود. برهنگی دینی اساس فرهنگ برهنگی است .بدحجابی و جلوه‌گری زنان در برابر مردان بیگانه از عوامل فراوانی برخوردار است که از علل موثر آن در دانشگاه می توان به کسب موقعیت ، ضعف ایمان ، دگرآزاری ، غربزدگی ، زیبایی‌طلبی ، خودنمایی به عنوان پلی برای ازدواج ، ضعف حیا ، اظهار غنای مالی ، ملامت دیگران ، مدگرایی ، عملکرد دستگاه‌های ذیربط ، خانواده ، تقلید نام برد . اگر در این خصوص واکاری بیشتری در این خصوص داشته باشیم می توانیم علل کم رنگ شدن پوشش در جامعه دانشگاهی را موارد ذیل عنوان کرد :
۱) فرمایشی شدن حجاب در دانشگاه از طریق بخشنامه به جای روی آوردن به فرهنگ سازی از طریق آموزش
۲) عدم اموزش صحیح در شناساندن حجاب
۳) تعضیف پایگاه اعتقادی
۴) ارائه الگوهای نامناسب از طریق جامعه مانند رسانه های گروهی
۵) عدم توجه به نیازهای جوانان
۶) تقدس زادیی
۷) جریان سازی
۸) تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی
۹) عدم گزینش صحیح اساتید و کارکنان
۱۰) برخوردهای نامناسب و بعضا متضاد از سوی مسئولان
۱۱) ضعف تبلیغاتی
▪ راهکار دفاعی
بر اساس قانون آفرینش،‌ که برای مبارزه با هر پدید‌ه‌ای، از ضد آن بهره‌گیری می‌شود،‌ در اینجا نیز ما ناگزیر از رویکرد به ضد آن هستیم؛ لیکن شناخت ضدی که توان مقابله با این پدیده را داشته باشد کمی دشوار است؛ زیرا در اولین نگاه، توجه‌ها به سمت ضد ماهیتی آن، یعنی بلوک‌گرایی جلب می‌شود. در حالی که آنچه می‌تواند آن را ناکارا و در هدفش عقیم سازد نه ضد ماهیتی؛ بلکه ضد غایی آن است ضدغایی جهانی‌سازی به سبک آمریکایی،‌ رویکرد به هدف غایی اسلام است و این اصل است در مبارزه که اگر شما میدان را ترک کردید و به وضعیت انفعال دچار شدید دشمن به جای مصاف دادن با شما در آن سوی مرز، در این سوی آن، با شما گلاویز خواهد شد و دائماً مرزهای شما را کوچک‌تر خواهد کرد. بنابراین، ما یک استراتژی در پیش داریم و چندین تاکتیک.
الف:‌) استراتژی
جهانی‌شدن آئین اسلام، چیزی است که در استراتژی این دین است (و یکون الدین کله لله). علاوه بر این، ما به عنوان یک مسلمان وظیفه داریم از هر مسلمانی که مورد هجمه واقع شده باشد دفاع کنیم و این وظیفه به مرزهای سیاسی مشروط نشده است. به قول شهید بهشتی: “ما نه سلطه‌جو هستیم و نه سلطه‌پذیر، اما به فکر دیگر مسلمانان دنیا هستیم. بنابراین نمی‌توان تنها به فکر مسلمانان ایران بود و مسلمانان کشورهای اسلامی از قبیل عراق، افغانستان، مصر، اندونزی ، کشورهای اروپایی مانند فرانسه و … را فراموش کرد
ب) تاکتیک‌ها
۱) مسلمان تدابیری بیندیشند که در آن از توسعة اقتصادی خود دفاع کنند (البته چنان که گفته شد توسعه هرچند که لازم است لیکن هدف اقتصادی اسلام عدالت است، ولی چون در این رویارویی، اقتصاد از زاویة توسعه مورد هجمه واقع شده است. باید از آن دفاع کرد) تا به استقلال سیاسی و اقتصادی برسند.جهان اسلام باید به این مرحله از درک نائل شود که جهانی‌سازی مانع توسعة بزرگی در راه استقلال آن است، چون در این طرح بازارهایی ساخته می‌شود که به نفع ما نیست و نتیجه‌ای جز وابستگی بیشتر به دنبال ندارد. (نمونه: موبایل) نیل به این مقصد ممکن نیست مگر آنکه جهان اسلام بتواند به یکپارچگی در چهار مورد: کار، منابع، بازار و سرمایه (همان‌چیزی که در طرح جهانی‌سازی مورد توجه تئوریسین‌های‌شان قرار دارد) دست یابد. لازم نیست از صفر شروع کنیم، ما می‌توانیم پیشرفت‌هایی که در زمینة صنعت و تکنولوژی به دست‌ آمده در این راه استفاده کنیم، به‌ویژه از اینترنت و ماهواره و سایر امکانات ارتباطات.
۲) دین‌باوری مسأله‌ای است که امروزه سخت مورد توجه تئوریسین‌های دین غرب (اعم از الهی و سکولار) واقع شده است و این بدان معناست که آنان به این نتیجه رسیده‌اند که حقیقتاً اگر بخواهد جهانی‌سازی انجام شود باید از پل مذهب واحد جهانی‌ عبور کند. (همان چیزی که رمز کار در جهان‌بینی اسلامی است.)
۳) باور کنیم که رویکرد جهانی‌سازی به فرهنگ و مؤلفه‌های آن چون توسعه، به مثابة یک هجوم فرهنگی بشناسیم، و تدارکات مقابلة فرهنگی را در این مبارزه ببینم. (البته ممکن است این امر در پوشش اقتصادی باشد چنان که آمریکا نیز از همین روزن به درون ما رخنه کرده است. نگاه کنید به کوکاکولا، پیتزا، مک‌دونالد و …)
۴) در بعد سیاسی از اهرم موجود کنفرانس اسلامی به نحو استقلالی و کارآمد و آگاهانه استفاده شود و جبهة واحدی در برابر تهاجمات غرب ایجاد شود تا از حیثیت همگان دفاع نماید. مسلمانان جهان باید هویت واحد جهانی خود را درک کنند و از مرزهای سیاسی تحمیلی بگذرند و “جهان اسلام” را به معنای واقعی آن تحقق بخشند؛ و این بدان معناست که یک سازمان اقتصادی، یک کانون سیاست‌گذاری،‌ یک ارتش قدرتمندفرامای در کنار آن به وجود آید.
● نتیجه گیری :
با توجه به اینکه حجاب یکی از ضروریات و واجبات دین مبین اسلام است ولی زنان ایرانی به عنوان متمدن ترین زنان جهان تاکنون این مسئله را منکر نشده اند گرچه در نحوه آن مباحثی وجود دارد ولی همه بر وجوب آن اذعان دارند ، همچنین تاکیدات مکرر اسلام بر حفظ حجاب نه برای سخت گیری بر زنان بلکه جهت مصون ماندن آنان از هوسرانی ها ، ارتقای شانیت و شخصیت آنان و همچنین افزایش موقعیت زنان نسبت به مردان است . در این میان با توجه به اینکه دانشگاه ها به عنوان مراکز تجمع آگاه ترین افراد جامعه در آن هستند و به عنوان نماد جامعه محوسب می شوند در گسترش و تعمیق حجاب در کشور نقش مهمی را دارند . هرچند حجاب امروزه در دانشگاه ها با سهل انگاری مسئولان و برخوردهای نامناسب متدینان همراه بوده است ولی در این خصوص کمتر زن و مرد دانشجویی را می توان پیدا کرد که حجاب را به عنوان یک پوشش جهت مصونیت قبول نداشته باشد . بنا بر این می توان با تقویت بعد علمی و اعتقادی دانشجویان ، ارائه الگوهای مناسب براساس آموزه های قرآنی و اسلامی وهمچنین با توجه به نوآوریها و ابتکارات جدید ، جلوگیری از برخوردهای احساسی و سطحی با مقوله بد حجابی و همچنین بی حجابی ، جلوگیری از اشاعه مظاهر فساد از قبیل تدریس مباحث فساد انگیز ، ارتباط نامشروع ، راه اندازی میزهای فکری حجاب در دانشگاه ها با حضور اکثریت قاطع دانشجویان جهت ارائه جدیدترین متدهای حجاب ، تهیه فیلم و تاترهای اسلامی و... در دانشگاه از راهکارهای موثر جهت گسترش حجاب در دانشگاه است .
نویسندگان :
۱ ـ علیرضا سعادت
۲ ـ مسعود شریفی
منابع :
۱ ـ محی الدین عربی / فتوحات مکیه / ج ۳/ ص ۸۸
۲ ـ آیت الله جوادی آملی / زن در آیینه جلال و جمال / ص۱۶۵ / مرکز فرهنگی رجاء / سال ۱۳۷۱
۳ ـ نقش زن / مرداد مهرین/ ص۵۱ / چاپ مهین/ ۱۳۳۷
۴ ـ شهید مطهری – مساله حجاب
۵ ـ علی اکبر علویقی ، زن در آیینه تاریخ
۶ ـ ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ص ۵۲۰
۷ ـ جلیل ضیاء پور، پوشاک زنان ایرانی ، ص ۱۹۴
۸- علی سامی ، تمدن ساسانی ، ج ۱ ، ص ۱۸۶
۹ ـ صحیفه ی نور، جلد ۲۱،ص ۲۰۶-۱۶۹. یاد ایام، جلد ۱، شورای سیاست گذاری ائمه ی جمعه، ص ۳۴۹.
۱۰ ـ حدیث ولایت، جلد ۶، ص ۸۴- ۷۲، ۲۸/۹/۱۳۶۹.
۱۱- مروارید عفاف- محمود اکبری
۱۲ ـ زن در آیینه جلال و جمال- عبدالله جوادی آملی
۱۳- حجاب در اسلام- حاج شیخ قوام قمی
۱۴ ـ روزنامه کیهان
۱۵ ـ زن در آیینه تاریخ
فرستنده: مسعود شریفی


همچنین مشاهده کنید