پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


سال جدید مسیحی مبارک باد


سال جدید مسیحی مبارک باد
سانتاکلاس- آورنده افسانه‌ی هدایا در کریسمس- همان مرد چاق و خندان با ریش سفید، لباس قرمز تزئین شده با خز سفید، کمربند وچکمه‌های چرمی که یک سورتمه پر از اسباب‌بازی را به وسیله هشت گوزن شمالی در هوا می‌راند. سانتاکلاس، نیکولاس قدیس و نیک‌ قدیس نیز خوانده می‌شود. او در عید کریسمس هر سال از دودکش وارد خانه‌ها می‌شود تا هدایایی را که به همراه دارد زیر درخت کریسمس یا داخل جوراب همه بچه‌های خوب بگذارد. هر چند این تصویر آشنای سانتاکلاس، ابتکار مردم آمریکای شمالی در قرن نوزدهم است، اما دارای ریشه‌های اروپایی باستانی نیز هست.
● آغاز حکایت
از لحاظ تاریخی، نیکولای قدیس در حکایت‌های قدیمی مسیح به دلیل نجات ملوانان گرفتار در طوفان، دفاع از کودکان و کمک به فقرا تکریم می‌شد. هرچند درستی بسیاری از داستان‌ها در مورد نیکلاس قدیس مورد شک است، اما حکایت او در سراسر اروپا گسترش یافت و نقش او را به عنوان آورنده هدایا تقویت کرد.
● چهره واقعی بابانوئل
بابانوئل، افسانه‌ای است که به یک قدیس در سده‌های اول میلادی برمی‌گردد قدیسی که در زمان زندگیش با کارهای خیرش زبانزد همشهری‌هایش بوده و بعدها به افسانه بابانوئل تبدیل می‌شود.
بابانوئل امروزی ما، تغییر شکل یک اسقف متعصب از جنوب ترکیه (در شهر میرا که حدود ۳۰۰ سال پس از میلاد مسیح در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد) بوده، با دماغی شکسته و اعصابی ضعیف و دلی چون دریا. اسم این اسقف، نیکولاس یا نیکولا بوده.
در یک قسمت از این شهر خانه‌هایی غار مانند وجود داشته که از صخره‌های تراشیده به وجود آمده بودند و قسمت دیگرش خانه‌های سنگی.
فرانکو یک پژوهشگر ایتالیایی که ردپای بابانوئل را دنبال کرده درباره این شهر می‌گوید: این شهر باستانی سرشار از احساسات مذهبی مسیحی است، جایی که کارهای خیر نیکولا سر زبان‌ها افتاد و بعدها به صورت مراسم کریسمس مثل کادو گذاشتن زیر درخت کاج رواج پیدا کرد. اینجا بود که ۱۷۰۰ سال پیش در دور‌افتاده‌ترین گوشه امپراتوری روم افسانه بابانوئل زاده شد.
نیکولا در همان خردسالی پدر ومادرش را از دست می‌دهد و ثروت زیادی برایش می‌ماند. نیکولا در سنین بالاتر به یک روحانی خیرخواه شهرت پیدا می‌کند.
کارهای خیر نیکولا زبانزد مردم می‌شود. کارهای خیری که بعدا جزو رسم و رسوم کریسمس امروزی می‌شود.
تاریخدانان معتقدند که رسم کادوهای کریسمس به یکی از کارهای خیر نیکولا مربوط می‌شود. نیکولای قدیس باخبر می‌‌شود پدر فقیری در شهرش می‌خواهد از فرط تنگدستی دخترانش را بفروشد. شبانه و مخفیانه از پنجره خانه آن مرد کیسه سکه‌های طلا را به داخل خانه می‌اندازد و فرار می‌کند. شب سوم پدر فقیر کمین می‌نشیند و نیکولا را شناسایی می‌کند و دستش رو می‌شود.
با گذشت زمان، نیکولا از یک روحانی به یک اسقف و بعد در زمان خودش به یک قدیس نیکوکار مشهور می‌شود.
از استخوان‌هایی که از نیکولا باقی مانده و امروز در زیارتگاهی در شهر باری در جنوب‌شرقی ایتالیا نگهداری می‌شود، آثار شکستگی روی صورتش دیده می‌شود که نشان می‌دهد، نیکولا در طول زندگی‌اش دعوا و زد‌ و خورد‌های زیادی داشته است.
استخـوان‌های نیکـولا قدیس که در طول تاریخ به شخصیت بابانوئل تبدیل شده، بعد از مرگش در کلیسایی در شهر خودش؛ پتارا نگهداری می‌شده و گفته می‌شد که از استخوان‌های او چیزی شبیه به گلاب خارج می‌‌شده، گلابی که کشیشان کلیسا در بطری‌های کوچک می‌ریختند و به زائران می‌فروختند.
این استخوان‌ها در قرن یازدهم میلادی به وسیله ملوانان ایتالیایی دزدیده می‌شود و به کلیسا و زیارتگاه امروزی‌اش در شهر باری آورده می‌شود. این استخوان‌ها هنوز آنجاست و تصور می‌شود که از آن مایعی معطر پخش می‌شود.
فرانکو محقق ایتالیایی که داستان زندگی بابانوئل و در نتیجه نیکولاس قدیس را دنبال می‌کند در این‌باره می‌گوید: «من خوشحالم که استخوان‌های نیکولاس قدیس تا امروز در ایتالیا هست و حداقل به کل مفقود نشده،‌ ولی در عین حال از این‌که این استخوان‌ها از کلیسای اصلی‌اش به وسیله ملوانان ایتالیایی دزدیده شده، شرمنده هستم. شاید اگر استخوا‌نها به ایتالیا آورده نمی‌شد هیچ‌وقت افسانه بابانوئل متولد نمی‌شد و خیلی از رسم و رسوم کریسمس به وجود نمی‌آمد.»
یکی از رسوم امروزی کریسمس که به خاطر نقل و انتقال استخوان‌های نیکولا به ایتالیا باب شده، گذاشتن شیرینی یا کادو در جوراب‌های رنگی که معمولا به شومینه میخ می‌کنن یا به درخت کریسمس می‌بندند، می‌باشد.
در قرن ۱۲ میلادی راهبه‌های فرانسوی بعد از رفتن به زیارتگاه باری تحت تاثیر این قدیس قرار می‌گیرند و به تقلید از او میوه و خشکبار و آجیل در جوراب پر می‌کنند و شبانه در خانه فقیران می‌گذارند.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید