شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


سفری تمثیلی به هفت کشور


سفری تمثیلی به هفت کشور
«هفت کشور و سفرهای ابن تراب» داستانی است تمثیلی که به شیوه «هزار و یک شب» و «طوطی نامه» و «کلیله و دمنه»، داستان در داستان است و از دل هر حکایتش حکایتی دیگر سر بر می کند. پیش از معرفی خود کتاب بد نیست یادآور شویم که داستان های منثور قدیمی در دانشگاه های ادبیات همواره سرنوشتی نه چندان خوشایند داشته و دارند.
تنها داستان منثوری که قلعه کم و بیش مستحکم و نفوذناپذیر واحدهای درسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه فتح کرده کتاب کلیله و دمنه است، آن هم نه به خاطر داستانی بودنش که بیشتر به دلیل نثرش که نمونه بی بدیل نثر فنی است. همچنین حکایت های گلستان سعدی که آنها هم بیشتر به دلیل نثرشان مورد توجه هستند. البته هستند استادانی که می کوشند از لغت و معنی و حفظ اشعار (یادم هست یکی از استادان خیلی علاقه داشت بچه ها را وادار کند که اشعار عربی «کلیله و دمنه» را حفظ کنند) فراتر بروند و به وجوه دیگر متون کهن بپردازند، اما این استادان هم اغلب به دلیل مجهز نبودن به تئوری های مدرن ادبی از هر چمن گلی می چینند و می روند. کسی کاری به ساختار متون کهن و ساخت های فکری فرهنگی و داستانی که داستان های منثور را شکل می دهند ندارد. برخی هم البته از آن ور بام می افتند و مثلاً سعدی را نخستین مینی مالیست جهان ادبیات به شمار می آورند و مولوی را نخستین سوررئالیست. خلاصه داستان و داستان گویی را آن طور که باید در دانشگاه جایی نیست و این وسط دیگر تکلیف متن های داستانی که به تعبیر استادان فن، نثر آنچنان پاکیزه یی هم ندارند و زبانشان با زبان شفاهی و اصطلاحات عامیانه درآمیخته معلوم است. متن هایی مثل قصه «حسین کرد شبستری»، «امیرارسلان نامدار»، «سمک عیار»، «اسکندرنامه» و... .
جالب اینجاست که تمام متونی که از آنها نام برده شد توسط استادان آگاه به ادبیات کهن تصحیح و منتشر شده اند، اما یک بار هم در دانشگاه های ادبیات نامی از این متون برده نمی شود. گویا گفتمان دانشگاهی به هر دلیل چشم بر آثاری از این دست بسته است و آنها را فاقد ارزش می داند. همانطور که رمان و داستان کوتاه هم در این گفتمان جایی کوچک دارد و محدوده یی تنگ و تقلیل یافته به دو واحد درسی.
از طرف دیگر وقتی مقالات و اظهارنظرها و قصه های برخی قصه نویسان را می خوانیم می بینیم از متون کهن داستانی تاثیرات و ایده های فراوانی گرفته اند که این حاصل با دانش مدرن به سراغ متون کهن رفتن است و نشانه قرابت بیشتر این متون با ادبیات خلاقه یی که خود را به چارچوب ها و معیارهای محافظه کارانه دانشگاهی محدود نمی کند. اما جالب اینجاست که در عین تصحیح و انتشار بسیاری از نمونه های مشهور این قبیل متون، گویا هنوز داستان های منثور فراوانی منتشر نشده و برخی هم هنوز کشف نشده مانده اند. یکی از این متونی که تا همین چند وقت پیش شاید به جز آنها که به نسخه های خطی دسترسی دارند کمتر کسی از وجودش باخبر بود همین کتاب «هفت کشور و سفرهای ابن تراب» است که با تصحیح «ایرج افشار» و «مهران افشاری» منتشر شده است. «هفت کشور و سفرهای ابن تراب» چنان که از توضیح روی جلدش برمی آید «متنی پیشینه در اخلاق و سیاست بر گرده داستان» است.
این کتاب هم ظاهراً مثل «قصه حسین کرد شبستری» متنی است به جا مانده از دوره صفوی با ویژگی های نثر و زبان و فرهنگ و آداب و رسوم آن دوره. «هفت کشور و سفرهای ابن تراب» همانطور که در آغاز اشاره شد، داستان در داستان است و البته با محوریت یک داستان اصلی که داستان سفر تمثیلی مردی است به نام «ابن تراب» به هفت کشور. در این سفر مردی حکیم به نام «خواجه عقیل الدین» نیز «ابن تراب» را همراهی می کند.
مردی که همانطور که از نامش پیداست عقل و دین را توامان دارد و راه و چاه را نشان «ابن تراب» می دهد و حکایت های فراوانی در چنته دارد که هر بار آنها را به مناسبتی تعریف می کند. در هر سفر بحثی در باب اخلاق و سیاست و حکومت طرح می شود. الگوی فکری که داستان براساس آن شکل گرفته الگوی دیرین بسیاری از متون ادبی کهن و به ویژه متون عرفانی است. حضور «عقیل الدین» در کنار «ابن تراب» یادآور همان حضور پیر فرزانه در کنار سالک است که در متون عرفانی فراوان از لزوم آن سخن به میان آمده و عدد هفت نیز یادآور هفت شهر عشق و کلاً هفت تکرارشونده در متون کهن است. می توان حتی به راه های دورتری رفت و از زوج ابن تراب - عقیل الدین در این کتاب به یاد زوج عیسی بن هشام - ابوالفتح اسکندری در مقامات همدانی افتاد. هرچند فکر پشت این کتاب با فکر شکل دهنده آن مقامات از بنیان متفاوت است و مقامات همدانی و شخصیت اصلی آن یعنی ابوالفتح اسکندری هرگز سمت و سوی اخلاق گرایانه نداشتند.
بر این کتاب «ایرج افشار» مقدمه یی نوشته است که در آن به ویژگی های نثر آن و تاریخ احتمالی تالیفش و منابعی که نویسنده در تالیف این کتاب از آنها استفاده کرده اشاره شده است. از جمله منابعی که در این مقدمه نامشان آمده می توان به «تاریخ طبری»، «سراج القلوب»، «جوامع الحکایات» و... اشاره کرد. «ایرج افشار» یکی از خصوصیات این متن را «استفاده از درونمایه های قصه های عیاری و اصطلاحات و نام های عیاران» عنوان کرده و در مورد نام گذاری اشخاص در این کتاب نوشته است؛ «یکی از ظرایف ادبی و ذوقی مولف، تناسب در نام گذاری اشخاص با مقام و صفتی است که داشته اند. به طور مثال نام کسی را که خردمند می داند دوراندیش گذاشته و کسی را که کارش کمان داری است قوس.
آن را که خوانندگی می کند خوش الحان می نامد و پدرش را هزاردستان و مادرش را عندلیب. برای نام کسی که غمازی می کند زاغ وش را مناسب دانسته و به همین ترتیب به هر یک از نام های آتشپاره، آشوب و... که بنگرید ملاحظه خواهید کرد که مناسبت لفظی یا معنوی رعایت شده است.» (صفحه ۱۲)
هرچند «هفت کشور و سفرهای ابن تراب» متنی است که از نظر شیوه داستان گویی و داستان در داستان بودنش تقلیدی می نماید اما از فرهنگ و زبان عصر خود هم بسیار تاثیر گرفته و به همین دلیل در عین شباهت به متون داستانی قدیمی تر از خود ویژگی های خاص عصر خودش را هم داراست.
ایرج افشار در مقدمه این کتاب در مورد ساختار زبانی این کتاب و زمان تالیفش می نویسد؛«اسلوب بیان و ساختار زبانی نگارش هفت کشور به تالیفات دوران صفوی نزدیک است و می توان مقایسه کرد با داستان محبوب القلوب که از همان عهد است و اینکه در صفحه۲۹۷ ابیاتی آمده است ؛به حق امامان والاگوهر/که نازش بدیشان کند بحر و برشاید بتواند قرینه یی باشد از اینکه مولف در آن عصر می زیسته است...مولف دو جا از عادل شاه نام می برد...نام عادل شاه می تواند قرینه یی باشد از آشنایی مولف با نام پادشاهی از هندوستان که چنان نامی داشت و از سلاطین سوری دهلی بود که در سنه ۹۶۰ مدت کوتاهی سلطنت کرد.»(صفحه۱۱)
علی شروقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید