سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

شهرت، وسیله قدرت


شهرت، وسیله قدرت
از همین حالا منتظر باشید که در لیست انتخاباتی دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب نام تعدادی ورزشکار و هنرمند را ببینید. در ادامه انتظار کشیدن ها باید منتظر بود و دید که در میانه رقابت سخت فعالان سیاسی هر دو جناح، ورزشکاران و هنرمندان غیرسیاسی به چه راحتی گام به پارلمان می گذارند و البته هیچ هزینه یی هم پرداخت نمی کنند. هم اکنون یک پنجم شورای شهر تهران در اختیار ورزشکارانی است که روزگاری با استفاده از محبوبیت ورزشی خود گام به میدان انتخابات گذاشتند و بدون آنکه سابقه مدیریتی، اجرایی مشخصی داشته باشند موفق به حضور در شورای شهر شدند.
در مجلس شورای اسلامی هم چهار سال پیش یک ورزشکار بازنشسته که از میادین ورزشی فاصله گرفته بود کاندیدا شد و البته امسال پیش بینی می شود ورزشکاران بیشتری سودای حضور در مجلس داشته باشند. آن طور که از شنیده ها برمی آید اصولگرایان در حال مذاکره با یک قهرمان برجسته رشته وزنه برداری و یک قهرمان رشته جودو هستند تا این دو را در لیست انتخاباتی خود جای دهند.
همین اتفاق در جبهه اصلاحات هم در حال روی دادن است و شنیده ها از این حکایت دارد که رایزنی با تعدادی از هنرمندان و ورزشکاران برای حضور در ائتلاف اصلاحات در حال انجام است. این اتفاق در حالی می افتد که ورزشکاران و هنرمندان از حضور در میدان سیاست نه اندیشه های اصلاحی را دنبال می کنند و نه به مبانی اصولگرایی تعلق خاطری دارند. تجربه ورزشکاران پیشین هم نشان داده که اصولگرایان و اصلاح طلبان در ائتلاف های فراکسیونی نمی توانند روی این قبیل نمایندگان حساب کنند و در نهایت این چهره های سیاسی هستند که در انتخابات و در طول دوره نمایندگی هزینه پرداخت می کنند و این چهره های مشهور تلویزیونی هستند که بی دردسر، موفقیت درو می کنند.
● تلویزیون خطری برای دموکراسی
صدا و سیما در طول سال های گذشته سیاست ثابتی داشته مبنی بر اینکه از مشهور کردن افراد و چهره های مختلف پرهیز کند. به همین خاطر است که کارشناسان و سخنوران سیما تا مرز مشخصی اجازه مطرح شدن در سیما پیدا می کنند و در نهایت جایی می رسد که دیگر تریبونی در اختیار آنها قرار داده نمی شود. این قاعده البته استثنایی دارد و آن در مورد هنرمندان و به ویژه ورزشکاران است. ورزشکاران به واسطه کسب مقام قهرمانی همیشه این امکان را دارند که در تلویزیون حضور پیدا کرده و با مردم حرف بزنند. کسب مدال و خوشحال کردن مردم از آنها چهره های محبوبی می سازد و حضور در برنامه های تلویزیونی به مشهور کردن آنها بیشتر کمک می کند.
ورزشکاران در سیما حرف های عامه پسند می زنند. به خاطر آنکه محدودیت های دست و پاگیر سیاستمداران را ندارند از هر دری سخن می گویند و گاه پیش می آید که در یک نوبت حضور در جام جم از این شبکه به آن شبکه می روند و در طول یک روز چندین بار خود را به مردم عرضه می کنند. حضور این دسته از ورزشکاران که به واسطه کسب مقام قهرمانی در تلویزیون حضور یافته اند توام با تعریف و تمجید اغراق آمیز است. مجریان در ستایش آنها آسمان را به زمین می بافند و در تحسین آنها هرآنچه بلدند به کار می گیرند و سقفی برای آن قائل نیستند. طبیعی است این قبیل برنامه ها عاری از نقد و انتقاد بوده و به جای ارزیابی کارشناسی، تبدیل به نان به هم قرض دادن مجری و میهمان برنامه می شود. در انواع زردتر این قبیل برنامه کار به خویشاوندان میهمان ارجمند می رسد و خانه مسکونی و محله زندگی قهرمان هم در برابر نظر بینندگان جان قرار داده می شود. بعد از چند سال که دوران قهرمانی به پایان می رسد و آن همه برو بیا و تعریف و تمجید به یکباره قطع می شود، قهرمان سابق ما که تا پیش از این فکرش کم کردن کیلوهای اضافه و بدنسازی مناسب بود به ناگاه یادش می افتد که باید به مردم خدمت کند و هیچ تکلیفی برای او بالاتر از این نیست که در انتخابات حضور یافته و در کرسی نمایندگی قرار گیرد.
از طرف دیگر احزاب و گروه های سیاسی هم که تمایل دارند لیستشان مورد توجه مردم قرار گرفته و با اقبال شهروندان روبه رو شود سراغ چهره های مشهور می روند و بی آنکه نسبت به اندیشه های سیاسی آنها اطلاعی کسب کنند به اعلام حمایت از آنها اقدام می کنند. به این ترتیب صدا و سیما که همواره می کوشد چهره های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را بزرگ نکند بی آنکه خود بخواهد زمینه ورود جمعی دیگر را به قدرت فراهم می کند. البته صدا و سیما خیلی هم مقصر نیست چون واقعاً چه کسی فکر می کند فلان ورزشکار محجوب که با یک شکست اشک در چشمانش حلقه می زند روزی سودای کاندیداتوری به سرش خطور کند. از سویی مخاطبان هم از صدا و سیما انتظار دارند که پای قهرمانان ملی را به تلویزیون باز کرده و با آنها مصاحبه کند. با این حال همه این اتفاقات یک نتیجه دربر دارد و اینکه سوت و کف های مردم برای ورزشکاران آنها را به چنان خودشیفتگی می رساند که هرگاه از ورزش فارغ شدند سراغ کسب مسوولیت بروند.
● اشکالش چیست؟
طرفداران حضور ورزشکاران و هنرمندان در سیاست اعتقاد دارند مگر چه اشکالی دارد؟ در امریکا هم ریگان و در روسیه هم کاسپاروف از دنیای هنر و ورزش به سیاست آمده اند و موفق هم بوده اند. چرا در ایران این اتفاق نیفتد؟
اشکالی بر این اتفاق وارد نیست. مشکل اصلی اینجا است که در ایران، چهره های مشهور از لطف و محبت مردم سوءاستفاده می کنند و وقتی عمر ورزشی شان به پایان می رسد برای آنکه بیکار نباشند پا به عرصه سیاست می گذارند بی آنکه اندیشه سیاسی روشنی داشته و تاثیرگذاری مشخصی بر اوضاع داشته باشند. پس از پیروزی در انتخابات هم بی آنکه اقدام قابل توجهی انجام دهند یا به مرام و اندیشه خاصی پایبند بمانند به مانند دوران قهرمانی، در مصاحبه ها حاضر می شوند و خود را خاک پای مردم و نوکر ملت ایران معرفی می کنند.
در این اوضاع و احوال آیا منطقی است ورزشکاران سیاسی شده ایرانی را با چهره تاثیرگذاری چون کاسپاروف مقایسه کنیم؟ بدیهی است اگر در ایران هم ورزشکاران پس از پایان عمر ورزشی خود به احزاب پیوسته یا لااقل اندیشه و فعل سیاسی روشنی از خود بروز دهند ایرادی بر سیاسی شدن آنها نیست اما مشکل اینجا است که چهره های محبوب ایرانی در هنگامه انتخابات پوپولیستی تبلیغ می کنند و پس از پیروزی هم همه کار می کنند بی آنکه در جایگاهی که رای آورده اند چندان مثمر ثمر عمل کنند. مدافعان حضور ورزشکاران در انتخابات ممکن است این استدلال را بیاورند که حضور یک چهره شناخته شده به اعتبار یک لیست کمک می کند و حضور یک ورزشکار شناخته شده کمک می کند تا دیگر چهره های سیاسی اما ناشناس رای بیاورند.
● انتخابات چهره ها
اگر همین طور پیش برویم بعید نیست روزی فرا برسد که بخش اعظم لیست های انتخاباتی را ورزشکاران و هنرمندان به خود اختصاص دهند. اخبار تایید نشده یی که این روزها شنیده می شود حکایت از این دارد که امسال شاهد بیشترین حضور چهره های تلویزیونی در انتخابات هستیم. ظاهراً کار از ورزشکاران و هنرمندان عبور کرده و امسال نوبت به مجری های تلویزیونی هم رسیده است؛ گویی هرکس پایش به نحوی به صدا و سیما باز می شود و دوربین و میکروفن در برابرش می بیند، این فکر و خیال در سرش می افتد که کاندیدا شود. البته اشکالی بر این نوع کاندیداتوری مترتب نیست.
مشکل اینجا است که این چهره های مشهور تلویزیونی اندیشه سیاسی و اقتصادی روشنی ندارند و فقط به خاطر شهرت کاندیدا می شوند و در طول دوره نمایندگی هم نمی شود از آنها انتظار داشت که برای اعاده حقوق مردم اقدام قابل توجهی انجام دهند؛ کمااینکه نداشتن پایه های سیاسی قوی باعث می شود در برابر کوچک ترین فشار کوتاه آمده و مصالح جانبی را بر وظیفه نمایندگی ترجیح دهد. در اینجا شاید اشکالی نتوان بر این جمع مشهور گرفت، هرچه باشد شهرت و محبوبیت این وسوسه را در هرکسی ایجاد می کند که گام در عرصه قدرت بگذارد. پس در اینجا اشکال را باید بر ستاد های انتخاباتی فعالان سیاسی گرفت که بی توجه به پایه های اندیشه سیاسی افراد، آنها را در لیست می گذارند و تعهدی از آنها نمی گیرند که به حداقل هایی پایبند بوده و در ائتلاف های فراکسیونی به نحو شایسته یی وارد عمل شوند. این ایراد البته بر جامعه یی که به توسعه سیاسی دست پیدا نکرده نیز وارد است، چون ورزشکاران شناخته شده حتی اگر در لیست ائتلاف هم قرار نگیرند باز قابلیت رای آوردن دارند. با این وجود مردم سیاست زده یی که خود را در همه امور سیاسی صاحب نظر می دانند بی توجه به قابلیت های مدیریتی و اجرایی حاضرند هر آنکه را دوستش دارند و بر صفحه تلویزیون به آنها ابراز ارادت می کند، راهی نهادهای تصمیم گیر کنند و این البته چیزی نیست مگر ضعف توسعه سیاسی در کشور. در واقع رای آوردن چهره های مشهور ورزشی و هنری تبدیل به ملاکی شده برای اندازه گیری توسعه نیافتگی سیاسی ایران. در این اوضاع و احوال باید منتظر ماند و دید امسال کدام یک از چهره های تلویزیونی در انتخابات کاندیدا می شوند و از این جمع کدام یک راه به بهارستان می یابند.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید