جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


تلطیف زبان اسطوره


تلطیف زبان اسطوره
▪ جمشید و جمک
▪ محمد محمدعلی
▪ انتشارات کاروان
▪ چاپ دوم؛ ۱۳۸۶
«جمشید و جمک» دومین کتاب از سه گانه روز اول عشق، نوشته محمد محمدعلی به سرگذشت جمشید از زبان همسر او، جمک می پردازد.
رمان محمدعلی تقریباً به همه منابع فوق نگاهی داشته است. اما رویه کلی کتاب مبنی بر اساطیر ایرانی است و از این رو نویسنده بیشتر به منابع اوستایی و پهلوی نظر داشته است.
جمک در روایات و متون کهن- چه هندی و چه ایرانی- همسر و خواهر جمشید است. نکته مهم آنکه در میان منابع، انگشت شمار از جمک صحبت یا حتی نامی به میان آمده است. مثلاً در جایی از جاماسپ نامه تنها اشاره شده که از وینگهان مردی و زنی، جم و جمیگ، زاده شدند. همین طور در روایات پهلوی، در بخش مربوط به خویدوس (ازدواج با خویشان نزدیک) نامی از او برده شده است. یا ما تنها یک مکالمه میان جمشید و جمک (با نام یمه و یمی) داریم، آن هم در ریگ وداها- دهم که منبعی هندی به شمار می رود...
به هرحال منظور آن است که این توضیحات کم هرگز نمی توانسته پشتوانه محکمی برای ساختن شخصیت داستانی جمک باشد. پس نویسنده مسلماً به منبعی برای بازآفرینی این شخصیت اسطوره یی نیاز داشته است.
به نظر می رسد محمدعلی برای انجام این کار دست به دامان دیگر اسطوره های ایرانی شده است، به این شکل که با سیری در زنان افسانه ها و اسطوره های ایرانی
- دوره های موخرتر- به الگوی ثابتی دست پیدا کرده و همین الگو سرمشق نویسنده برای ساختن شخصیت جمک شده است. مثلاً زن شرقی در «هزار و یک شب»، با درایت، گستاخ و زیباست. و اگر هم این صفات عمومیت نداشته باشد، آنقدر هست که در طول کتاب به چشم آید. همین طور زن های شاهنامه فردوسی که به غیر از درایت و زیبایی، روابط شان با مردان نیز تشریح شده است. مثلاً اکثر زنان شاهنامه در روابط شان گستاخ و بی پروا هستند (نگاه کنید به رودابه، تهمینه، یا منیژه و...) اما شگفت آنکه با همه گستاخی و جسارت، پاک و معصوم می نمایند، به طوری که در هیچ افسانه یی جسارت و پاکی تا این حد به هم نزدیک نشده اند.
و اما ما در رمان شاهد هستیم که همین زیبایی و جسارت و پاکی در جمک محمدعلی نیز دیده می شود، جمکی که در طول رمان برای جمشید اسطوره ها همسری معقول به چشم می آید. این به نظر من یکی از نقاط قوت کتاب است.
حال این جمک نوظهور یافته در مقام راوی داستان روی شخصیت می یابد. پس در واقع زاویه دید رمان زاویه دیدی درونی است. در زاویه دید درونی، گوینده داستان یکی از شخصیت های اصلی یا فرعی داستان است.
آنکه جمک راوی داستان است دو مزیت دارد؛ اول آنکه در میزان واقعیت پذیری داستان انعطاف رخ می دهد. وقتی کسی بگوید فلان واقعه برای خودش اتفاق افتاده، یا او خود با چشم فلان واقعه را نظاره گر بوده، میزان باورپذیری بیشتر می شود. مثلاً یکی از شگردهای «هزار و یک شب» همین انتخاب زاویه دید درونی است و همین باعث شده که داستان ها صمیمی تر و موثرتر شود. جمک در جمشید و جمک نقش شهرزاد قصه گو را ایفا نمی کند، بلکه مانند تک تک اشخاص «هزار و یک شب» در داستان حضور دارد.
دوم آنکه جمک زن است و همان طور که گفته شد نگاه ریزبینانه و جزیی نگر زنانه او، غیر آنکه کلی گویی زبان اسطوره را می شکند، آن را تلطیف نیز می کند. همین جا جمشید نیز فرصت می یابد زیر سایه جمک- و به خصوص در گفت وگوهای جذابش با او- مایه داستانی بیشتری بگیرد و از قالب خشک اسطوره اش بیرون بیاید و از پس تاریخ زمینی تر شود. ادوارد مورگان فورستر در کتاب «وجوه رمان» اعتراف می کند که داستان بدون پیرنگ صرفاً ارضاکننده کنجکاوی بی فکرانه و وقت کشانه است.
«پیرنگ وابستگی موجود میان حوادث داستان را به طور عقلانی (رابطه علت و معلولی) تنظیم می کند.»
با اینکه این روزها انکار ضرورت پیرنگ رایج شده، هنوز نمی توان منکر تاثیر آن بر حافظه خواننده شد. خواننده در داستان نه تنها می خواهد بداند چه اتفاقی افتاده، بلکه مشتاق است به چرایی و چگونگی آن نیز پی ببرد. «جمشید و جمک» محمدعلی دارای دو وجهه پژوهشی و داستانی است. ذکر مقدمه فوق از آن رو بود که حالا به تشریح داستان یا داستان نبودن کتاب بپردازیم. (قبلاً به جنبه پژوهشی رمان اشاره شد.)
اگر وقایع کتاب را پس از آغاز شهریاری جمشید روی خط داستانی بچینیم با طرح زیر روبه رو خواهیم شد؛
برگزیده شدن جمشید توسط اهورامزدا، گسترش وسعت و قلمرو پادشاهی جمشید، مغرور شدن او و ادعای خدایی کردن، مقارن با آن، روی کار آمدن ضحاک، جنگ میان جمشید و ضحاک، سرگردانی جمشید، مرگ جمشید.
حال اگر این طرح را روی منحنی سنتی «وضعیت، گره، خیز رویداد، اوج، افت رویداد، گره گشایی» منطبق کنیم، خواهیم دید با وجود آنکه وقایع کتاب همه از پیش تعیین شده هستند، کنار هم طوری چیدمان یافته اند که تقریباً با منحنی هماهنگ می شوند. تنها ایراد کار آنجاست که چون رمان جنبه پژوهشی - داستانی دارد و نویسنده اصرار داشته تا کلیه وقایع را به طور جامع ذکر کند، ناچار شده روی هر پلی توقف کند و سپس قدم به پله های دیگر بگذارد.
مهراد برزگر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید