جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


Bjork


Bjork
بی‌جورک همیشه هنرمند پیشگامی بوده است، اما موسیقی او نتوانسته و نباید به‌صورت خطی بازنمائی شود. او پس از آلبومی در سال ۲۰۰۴ بدون هیچ شباهتی به یک کار انفرادی انتخابی حاصلی به‌جزء عقب‌گرد نداشت. به‌همین دلیل است که آلبوم جدید او به نام Volta یک خوش‌آمدگوئی بازگشت دوباره‌ای در جهت شروع و هم‌چنین مایه ناامیدی است. به‌نظر می‌رسد بی‌جورک، تیمبرلند را که کارهایش چندان هم بهتر از خود او نیستند، بی‌جهت استخدام کرده بود، همانند ماریا کری برای آلبوم Volte، کلی کلارکسون را برای حمایت ترانه‌ها استخدام کرده بود. بی‌جورک با همسرش مارک‌بل، در حدود ده‌سال پیش در گرو تکنو انگلیسی به نام LFO آشنا شد. مارک بل در تهیه بیشتر قسمت‌های سومین آلبوم انفرادی این هنرمند ایسلندی ـ ۱۹۹۷ Homogenic ـ همکاری کرده بود، آلبومی که نشان داد ارزیابی کارهای موسیقی بی‌جورک باید به‌صورت سلسله مراتبی صورت گیرد.
ترانه Post محصول سال ۱۹۹۵ از کارهای دوران دبیرستان بی‌جورک محسوب می‌شود که می‌توانست هر هنرمند دیگری را زیر فشار صعود خرد کرده یا حتی با امتیازات آن کنار بیاید. در مجموع می‌توان چنین نتیجه گرفت که فشار بی‌اعتمادی به‌خود، به قدری سنگین است که حتی رسیدن به یک کار سوزناک با ترانه ضعیف کار دشواری خواهد بود. اما با اینکه هنوز کسی نمی‌داند بی‌جورک چگونه به این ماجرا نگاه می‌کرده است برای مقابله با این وضعیت به پا خواسته و با ترانه Homogenic یعنی ”عمودی“ترین آلبوم وی تاکنون، به اوج خلاقیت و ابتکارش دست یافت.
این آلبوم به بالاترین نقطه اوج رسید: شخصیت همیشه بی‌روح او تداعی‌کننده کوه‌های پوشیده از برف و بیگانه است و از نظر صدا، ترانه‌هایش به‌تدریج به اوج شعف و شادمانی و قله‌های احساس و سرور رسیده‌اند، اما پس از Homogenic راهی به‌جزء نزول برای بی‌جورک وجود نداشت.
او به همراه این آلبوم با شیرجه‌زدن در دنیای متافیزیک ناهماهنگی خود را با دنیای اطرافش نشان داده و تحلیل کرد. هم‌چنین از کارهای استادان موسیقی الکترونیک، پیش از خود یعنی Kraftwerk ، ۸۰۸ State ، برایان انو و استاکهازن پیروی کرد که می‌توان تأثیر آن را روی ترانه ”هدفون‌ها“ از آلبوم Post دید و به این ترتیب به این کار یک بعد انسانی و زندگی بخشید. شنونده هم‌چون یک سلول شناور در تمام بدن آلبوم به حرکت در می‌آید. (حتی عنوان آن و تصیر رگ روی جلد آن به سلول‌های بیولوژی شباهت داشت) ترانه ”Joga“ مانند آدرنالینی است که با عشق دلسوخته است و او بدن خود را به یک چشمه خون تشبیه می‌کند که معشوق در یک ”Bachelorette“ دراماتیک از آن می‌نوشد.
آلبوم Homogenic به خاطر تقابل سازه‌های طبیعی (سازهای زهی، آکاردئون، چنگ و فلوت) و مؤلفه‌های مصنوعی دیگر بسیار چشمگیر است. این نبرد میان کلاسیک و الکترونیک، دستی و دیجیتال به اندازه آهنگ ”پنج‌سال“ واضح و آشکار نیست: در میانه ترانه، ترکیب ”اکتت“ زهی ایسلندی به‌صورتی موجز از سطح زیرین و رسوب نوای طبل هم‌چون لایه زمین نفوذ کرده و تنها در ازدحام صدای عمیقی که با تضاد رومانتیک بی‌جورک موازی است، مشغول می‌شود. در واقع اگر او ملودی‌ها، هارمونی‌ها و توالی آکوردها را در این اثر خلق نمی‌کرد، کار او همان‌گونه که خوانده بود به‌نظر می‌رسید، در حالی‌که با ضربات الکترونیک و به خاطر حمایت از ترانه‌های خیالی بی‌جورک بدن انسان می‌لرزد این احساس همیشه وجود دارد که زیر وزن این گروه و بانگ بی‌امان خواننده آن آواری فرو خواهد ریخت.
این حقیقت است که زبان انگلیسی زبان دهم بی‌جورک است همیشه امکان به‌کارگیری روش‌های بی‌مانندی را برای واژه‌ها و عبارت‌ها به او داده است و به احتمال قوی ترانه‌هایش در آلبوم تا این زمان بسیار برنده و زیرکانه هستند. این یک حقیقت جهانی است و ساده و البته حیرت‌آور است (”چگونه می‌توانم تا این حد بی‌تجربه باشم؟ تصور کنم که کسی می‌تواند جایگزین او شود/یک جزء گمشده وجود من!/چقدر می‌توانم تنبل باشم؟“) برای دریافت صدای نفوذپذیر او کافی است و این را می‌توان به سادگی در مورد نخستین اجراء او و هم‌چنین آلبوم‌های دیگر دریافت. برای یافتن سرگرمی می‌توان بی‌جورک و در طبع آرام وی (که در تراک آغازین با نام شکارچی می‌خواند ”فکر می‌کنم می‌توانم آزادی را به‌دست آورم/ من چه جور اسکاندیناویائی هستم؟“) راه ارائه کاربردی متن‌های جدید به نسل جدید دریافت: ”من به دین بودا اعتراضی ندارم، اما این روشن‌بینی است/هر چه فضای کمتری به من بدهید جای بیشتری به‌دست خواهم آورد.“
وقتی بحران بی‌جورک با Pluto، یک تکنوی تهاجمی که فریادهای آغازین‌اش مرگ بی‌روح و نمادینی را رقم می‌زد، به اوج رسید همه چیز به‌تدریج سقوط کرده و بهتر است بگوئیم که از اعتبار افتاد. هیچ‌گاه خودکشی این‌چنین متفکرانه و زیبا، دست‌کم در ترانه، عجولانه و نسنجیده نبوده است. به‌دنبال آن اثر حیرت‌آور ”همه چیز سرشار از عشق است“ را اجرا کرد. این ترانه که آخرین تراک آلبوم بود با یک ریتم آرام و صدائی شبیه به‌صدای قلب جنین هم‌چون فواصلی ساده برای ساخت ضربات نفس‌گیر، هماهنگ‌سازی صنعتی الکترونیک شروع می‌شد که مانند تکان خوردن برگ‌های درخت اقاقیا بود. ممکن است این تفسیر یک تفسیر تخیلی به‌نظر برسد، اما این آلبوم شامل ترانه‌ای است که در آن نی برای مرگ عشق سوگواری می‌کند که همواره در فراخنای داستان به حرکت درآمده و سپس شیطان آن را می‌رباید.
Homogenic عالی و خاطره‌انگیز است. این‌کار شاه‌کاری است که دارای حالت‌های عقلی و احساسی، تجربه‌ای غریزی و جسمانی است و ترانه‌ها و موسیقی همانند نوع اجراء آن با فکری نوین همراه بوده است حتی اگر آن را بهترین آلبوم الکترونیک زمان ندانیم، به‌طور حتم جزء یکی از بهترین‌های موجود خواهد بود.
منبع : نشریه تخصصی هنر و رایانه


همچنین مشاهده کنید