سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

چنین گفت نیچه به ایرانیان


چنین گفت نیچه به ایرانیان
فریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف شوریده‌سر آلمانی در میان ایرانیان بسیار خوش‌اقبال بوده است. نیچه فیلسوفی به راستی یکه و نابه‌هنگام است و در هیچ کدام از دسته‌بندی‌های رایج فلسفی نمی‌گنجد. جستار پیش‌رو تلخیصی از مقاله «نیچه در آیینه اندیشه ایرانیان» است که در همایش اسماء ارائه شده بود. نگارنده در این مقاله دلایل اقبال ایرانیان و نحوه آشنایی ایشان با این فیلسوف گزیده‌نویس را بررسی می‌کند.
نخستین اشاره به نیچه در زبان فارسی را بی‌شک علامه اقبال لاهوری داشته است. اقبال در دیوان خود دو جا به نیچه اشاره می‌کند. نخست در «جاویدنامه» به شرح مقام این حکیم آلمانی می‌پردازد و بعد در «نقش فرنگ» چند بیتی در خصوص او می‌سراید.
اما دریافت و ادراک «اقبال» از اندیشه‌های نیچه چیست؟ چرا رودلف پانویتس فیلسوف و شاگرد نیچه اقبال را بهترین مفسر اندیشه‌های نیچه و برتر از دانشمندان اروپایی می‌داند؟
در هر حال، «اقبال» به چند ویژگی اندیشه نیچه اشاره می‌کند که مهم‌ترین آنها «بی‌باکی و عظمت افکار»، دستیابی به «مقام کبریا»، «نیشتری» بر زخم مغرب‌زمین و این نکته است که او از «لا» فراتر نرفته است. بی‌شک بسیاری از همین ویژگی‌ها بر مفسران و مترجمان آثار نیچه تاثیر می‌گذارد.
پس از اقبال لاهوری نوبت به محمدعلی فروغی می‌رسد تا در «سیر حکمت در اروپا» نیچه را معرفی کند. فروغی که در این دوره از رجال نامی و نخست‌وزیر ایران است و بی‌تردید اظهارات و نظریات او خالی از اندیشه‌ها و اغراض سیاسی نیست، بهانه نگارش کتاب یادشده را «ترجمه رساله کوچکی از دکارت» می‌خواند و در دیباچه جلد دوم این اثر با صراحت می‌نویسد: «این کتاب نخستین تصنیفی است که افکار فیلسوفان اروپایی را به زبان فارسی درمی‌آورد و بنابراین خالی از نقص و عیب نیست...» و بعد به مشکلات ترجمه متون و معادل‌یابی اصطلاحات اشاره می‌کند.
اما جلد سوم این اثر در سال ۱۳۲۰ نگاشته می‌شود. این سال که مصادف با اشغال ایران به دست متفقین است، در عین حال برابر با سال ۱۹۴۲ میلادی و درست همزمان با حکومت ناسیونال سوسیالیست‌ها در آلمان است و هیتلر و گوبلز به عنوان نظریه‌پردازان نازیسم خویشتن را پیرو اندیشه‌های نیچه می‌دانند و با برداشتی سطحی می‌کوشند تا توجیهی برای اعمال خود بیابند.
فروغی که در همین سال به نخست‌وزیری مجدد می‌رسد و بعدها وزیر دربار می‌شود به احتمال زیاد با پیش‌داوری خاصی نیچه را معرفی می‌کند. او با اشاره به «چنین گفت زردشت» به علت انتخاب این پیامبر از سوی نیچه اشاره می‌کند و در پانوشتی می‌نویسد: «به هیچ‌وجه نباید تصور کرد که مندرجات این کتاب شباهتی به تعلیمات حقیقی زردشت داشته باشد، مقصود از زردشت در اینجا در واقع خود نیچه است...»فروغی که سهم بسزایی در معرفی فلسفه غرب در ایران داشته است، برپایه ملاحظات سیاسی خود و همچنین جو غالب آن زمان، نیچه را فیلسوف یا حکیمی کامل نمی‌داند و در باب گفته‌های او شک می‌کند.
پس از فروغی و معرفی مختصر نیچه در کتاب «سیر حکمت در اروپا»، علی‌اکبر کسمایی است که اثری را از زبان فرانسه درباره نیچه و برخی از گزین‌گویی‌های او با عنوان «خدایان اشک می‌ریزند» در سال ۱۳۲۵ ترجمه می‌کند که چندان با موفقیت همراه نیست و در مقدمه مختصر آن نیز مطلب حائز اهمیتی وجود ندارد.اما دو سال بعد حمید نیرنوری بزرگ‌ترین اثر نیچه را با عنوان «چنین گفت زردشت » به فارسی ترجمه می‌کند. باز هم این اثر از زبان آلمانی به فارسی ترجمه نمی‌شود و بدین‌گونه اثری پدید می‌آید که هر چند اشتباهات و لغزش‌های اندکی در ترجمه دارد، با زبان نیچه و شکل کاملا شاعرانه آن بسیار متفاوت است.
گام بعدی در معرفی نیچه را محمدباقر هوشیار در سال ۱۳۳۴ با برگردان گزیده‌ای از «اراده معطوف به قدرت» برداشت.
مترجم، این کتاب را که از آلمانی ترجمه شده است پس از ترجمه‌ نمایشنامه‌های «اگمنت» اثر گوته و «سال‌های تصمیم» اثر شیلر به فارسی ترجمه می‌کند. هوشیار در این اثر اذعان می‌کند که این نخستین اثر ترجمه‌شده نیچه به فارسی است (نیچه، ۶:۱۳۳۴) و در آن به واقع به مهم‌ترین بخش اندیشه نیچه یعنی همان «خواست قدرت» اشاره می‌شود. در عین حال چون این پیشگفتار با گفته‌های مترجمان و شارحان ایرانی و پیشین نیچه تا حدودی تفاوت دارد، باید آن را سنگ بنایی برای تصویر آتی نیچه دانست. به رغم وجود کاستی‌هایی که مترجم به آنها اشاره می‌کند زبان اثر تا حدودی به زبان اصلی نزدیک می‌شود و چنین حسی از آثار نیچه در این منتخب مشاهده می‌شود، اما به دلیل گزیده بودن اثر در نهایت مفهومی کامل از «خواست قدرت» که از مهم‌ترین اندیشه‌های فیلسوف است، ارائه نمی‌شود. شاید موفق‌ترین بخش در پیشگفتار را باید همان اشاره به بت‌شکنی یا به زبان خود نیچه، دگرگونی تمامی ارزش‌ها دانست که از مفاهیم کلیدی در درک اندیشه و آرای این فیلسوف است. «خواست قدرت» نیز در پیشگفتار هوشیار باز هم تعبیری نادرست از اندیشه اصلی نیچه است.
در این پیشگفتار، هوشیار، این خواست را اراده‌ای تعبیر می‌کند که اساس تمامی جهان است. این استنباط سطحی درست همان تفسیری است که در دوره حکومت رایش سوم در آلمان مطرح بود و هنوز هم پیروانی دارد.موفق‌ترین ترجمه از مجموعه آثار نیچه بی‌شک چنین گفت زردشت با ترجمه داریوش آشوری است. آشوری همان‌گونه که در مقدمه سال ۱۳۵۵ خود بر این اثر عنوان می‌دارد، ترجمه را از زبان انگلیسی انجام می‌دهد، اما به دلیل دقت‌نظر و همچنین دستیابی به زبانی در خور متن، حاصل کار او بسیار بزرگ است. در عین حال ارائه توضیحات در پایان متن و شیوه معادل‌یابی بی‌شک خود راهگشای مترجمان بعدی آثار نیچه است.
آشوری از ارائه هرگونه تفسیر و توضیحات تکراری خودداری می‌کند، هر چند گاهی در معادل‌یابی‌ها راه افراط می‌پیماید. بهره‌گیری از واژگانی همچون پرسش‌نما (علامت پرسش)، تخمه (نژاد)، پختارخانه (آشپزخانه) و امثال آن نیز چندان تاثیری در متن جز پیچیدگی بیشتر آن ندارد.
این سبک و شیوه در واژه‌سازی و پرداختن به جنبه ظاهری کلام نیچه راهی بود که آشوری آن را آغاز کرد و در ترجمه‌های بعدی خود همچون فراسوی نیک و بد به آن تداوم بخشید. فراسوی نیک و بد از این جهت با ترجمه قبلی آشوری تفاوت دارد که مترجم بخشی با عنوان «درباره نیچه» را بر آن می‌افزاید. در ابتدای این نوشته، شعری از اقبال آمده است که پیش‌تر از آن یاد کردیم. آشوری در مقدمه می‌نویسد:
عنوان کتاب، یعنی فراسوی نیک و بد که مانند تمامی کتاب‌های نیچه، دقیق، زیبا و پرمعنا برگزیده شده است، به خوبی راهبر به معنای درونی کتاب است. نیچه با این عنوان، زمینه اصلی کار را آشکار می‌کند و آن سنجشگری بی‌رحمانه و دلیرانه او از تمامی فلسفه مغرب و تمامی روندهای اندیشه آن، به عنوان اندیشه‌ای در زیر افسون ارزش‌های اخلاقی و ریاکاری اخلاقی و بسته و محدود در تمناها و امکانات بشری و بسی بسیار بشری است.
(نیچه، ۱۳۶۲: ۱۳)در این ترجمه، آشوری تمامی توضیحات را در پانوشت و در همان صفحه ارائه می‌دهد و زبان او در مقایسه با چنین گفت زردشت ساده‌تر و قابل فهم‌تر است.
در سال ۱۳۷۷ همین مترجم، تبارشناسی اخلاق نیچه را به فارسی ترجمه می‌کند. تفاوت این ترجمه با ترجمه‌های پیشین در آن است که زبان ترجمه دوچندان پیچیده‌تر می‌شود و سیر واژه‌سازی و نوآوری‌های مترجم تا سر حد دشواری در فهم مقصود نویسنده اصلی اثر می‌رسد. البته بدیهی است که بخشی از این پیچیدگی به دلیل گزیده‌گویی‌های نیچه در این اثر است که به اوج خود می‌رسد.
در هر حال بسیاری از پانوشت‌ها صرفا یادآوری هنر مترجم در معادل‌یابی است که برای ناآشنایان با زبان آلمانی نمی‌تواند چندان مثمرثمر باشد. واژه‌نامه انتهایی نیز بی‌شک برای پرهیز از سوءتعبیرهای احتمالی مترجم مفید است.
نکته مهم در این اثر باز هم دیباچه مترجم است. آشوری در این دیباچه، نیچه را «پیشتاز روانشناسی مدرن» می‌داند و با بررسی مفهوم اخلاق سروران و اخلاق بردگان و اندیشه‌های او در باب مسیحیت به این نتیجه می‌رسد که این اثر «بازسنجی‌ نهایی همه ارزش‌هایی» است که جهان مسیحی سده‌های میانه و نیز جهان مدرن بر آن تکیه دارد.آشوری در ادامه راه ترجمه آثار نیچه غروب بت‌ها یا فلسفیدن با پتک را در سال ۱۳۸۱ به فارسی برمی‌گرداند.
دیباچه این اثر دربرگیرنده توضیحاتی است که مترجم در آن به ترجمه قبلی همین اثر با عنوان شامگاه بتان به قلم عبدالعلی دستغیب اشاره می‌کند و استدلال خویش را در تغییر این نام ارائه می‌دهد. ذکر این نکته که ترجمه از زبان غیر از آلمانی و با توجه به سایر ترجمه‌ها انجام پذیرفته است، در آغاز اثر مطرح می‌شود و بعد هم سخن از شیوه‌های نگارش و معادل‌یابی‌ها به میان می‌آید که نشان از اوج پختگی مترجم دارد.
سید سعید فیروزآبادی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید