پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

مبانی نظری سیر و سلوک اسلامی


مبانی نظری سیر و سلوک اسلامی
اللهم اجعل فی قلبی نورا و بصرا و فهما و علما انک علی کل شی قدیر.
در این دعا که از معصومین رسیده است (که یکی از فواید آن در روایات برای حافظه یاد شده است)
ما از خداوند می‌خواهیم که: “نور و چشم (یا بصیرت) و فهم و علم را در قلب من قرار بده” دراین دعا ما قلب خودمان را به مثابه یک مکانی برای سیر و حرکت می‌یابیم یعنی همان درونمان وهمان نفسمان که تعبیر به قلب شده مثل یک جاده است برای حرکت در این جاده باید نور وجود داشته باشد چه اینکه اگر نوری نباشد ما راه را از بی‌راهه تشخیص نمی‌دهیم و نیز هدفمان را هم نمی بینیم که در این صورت هرچه بیشتر حرکت کنیم جز بردوری خود نیفزوده‌ایم. (لایزداده الا بعدا)
اما تنها نور کافی نیست و چه بسا انسان کوری که در جاده‌ای که نورانی است به بی‌راهه افتد! تعبیر قرآن از افرادی که هم راه و هم هدف را گم کرده‌اند: ضلالا بعیدا است یعنی گمراهی دور. چرا که کسی که هم راه و هم هدف را گم کرده باشد، واقعا نمی‌داند به کدام سمت و سو برود. انگیزه‌ای برای حرکت ندارد چون هدف ندارد و اگر هم هدفش را بشناسد، نمی‌داند از کدام مسیر به آن هدف می‌رسد.
پس اولین چیزی که در این مسیر ما به آن نیازمندیم، نور است بعد از آن، چشم سالم و بعد از آن فهم و علمی که ما را به هدف برساند.
قطعا در این مسیری که (ادق من الشعر اشد من السیف) است یعنی از مو باریکتر و از شمشیر برنده‌تر یعنی در مرحله شناخت و نظر، بازشناسی مسیر از پیدا کردن مویی در مثلا بیابانی سخت‌تر و باریکتر است و در مرحله عمل نیز آن چنان سخت است که از شمشیر برنده‌تر است برای کسی که بخواهد در این مسیر، سیر کند. البته این مطلب در مورد پل صراط در قیامت در احادیث وارد شده است ولی واضح است که آن جهان تجسم یافته این جهان است بدین معنی که هرکس در این جهان از مسیر واجبات و تکالیف الهی (که همان مسیر درونی انسان است)به سرعت گذر کند در آن جهان از پل صراط هم می‌گذرد و گذرش هم با سرعت است و اینچنین است کسی که در این مسیر ابتلائات الهی زمین‌گیر بوده (انا قلتم الی الارض) در پل صراط هم افتان و خیزان می‌رود.
به هر حال در این مسیر زندگی ما ابتدا به فکر هدف می‌افتیم و بعد برای آن هدف راهی را انتخاب می‌کنیم. نه اینکه ابتدائا ما راهی را برگزینیم و بعد هدفی داشته باشیم در آن حدیث معروف که از معصومین رسیده است می‌خوانیم که: من عرف نفسه فقد عرف ربه یعنی کسی که خودش را بشناسد، خدای خودش را هم قبلا شناخته است. عرفان به پروردگار هدف است و معرفت به نفس، وسیله. ما ابتدا خدای خودمان را می‌شناسیم و بعد به شناخت خودمان روی می‌آوریم و لذا اگر کسی خودش را بشناسد فقد عرف ربه: یعنی خدایش را قبلا شناخته است. عکس نقیض جمله حدیث این می‌شود که من لم یعرف ربه، لم یعرف نفسه.
یعنی کسی که پروردگارش را نشناسد، خودش را نشناخته است. این حکمت، در آیات قرآنی هم آمده است که: و لاتکون کالذین نسوا الله فأنساهم انفسهم: خدا را فراموش کردند پس خدا نیز خودشان را از آنها فراموشاند.
و اما اینکه زاد و توشه هم، خود انسان باشد: در آیات قرآنی داریم: (تزو دوا فان خیر الزاد التقوی:) توشه برگیرید که همانا بهترین زادتوشه، تقواست.
تقوا هم یک ملکه درونی است که به عنوان ریشه و اصل است و بعد اقرار به زبان به عنوان ساقه آن و عمل به واجبات و پرهیز از محرمات هم به عنوان میوه‌های این درخت طیبهمی‌باشد. وقتی انسانی خودش، روح و ریحان شد، رشدش در درون خودش می‌‌شود مثل حبه و دانه و خودش درجه می‌شود.
در لسان روایات گاهی از حرکت و سیر و سالک وهدف و محرک بحث می‌شود و گاهی کلمات و الفاظ تغییر می‌کنند به بایع و مبیع و ثمن مثلا در آیه:
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه. این آیه سخن از خرید جان و مال انسان توسط خدا به قیمت بهشت است. خلاصه اصلی بحث این است که فروشنده و جنس مورد فروش و جزا که همان بهشت است، یکی است و اما توضیح مطلب: تنها مبیعی که قابل عرضه به خدا می‌باشد براساس این آیه، جان انسان است (و اموال که به انسان بر می‌گردد) و در روز قیامت که خدا این جان را قبول می‌کند، از انسان قبول می‌کند یعنی (خود انسان) را خداوند می‌خرد و لذا انسان تنها چیزی که برای فروش به خدای متعال عرضه می‌دارد، جان خودش است و اما در آیه مذکور آمد که پاداش این بیع، بهشت است و در ظاهر، این بهشت خارج از انسان است: ولی در قرآن آیه‌ای وجود دارد که دلالت می‌کند بر اینکه بهشت نیز، ظهور یافته حقیقت نفس انسان است؛ در آیه:
“روح و ریحان و جنته نعیم”. می‌فهمیم که خود انسان روح و ریحان است و همین روح و ریحان در قیامت، ظهور پیدا می‌کند و باغ و چشمه می‌شود. (جنات تجری من تحتها الانهار) می‌شود. در این صورت است که دیگر انسان بهشتی، تابع چشمه‌های بهشتی نیست که مثلا هرجایی چشمه‌ای بود در بهشت، او هم در آنجا سکنی می‌گزیند، بلکه او هرجا بخواهد، چشمه‌ای را فوران می‌کند که در آیه داریم:
یفجرونها تفجیرا. و نکته آیه این است که چشمه‌های بهشتی، تابع فرد بهشتی است و هرکجا او بخواهد، برایش چشمه‌ای فوران می‌کند و این چنین است بقیه نعم بهشتی. و لذا انسانی که خود در این دنیا روح و ریحان و شجره طیبه شده است در آخرت، این موارد تجسم یافته و به صورت (جنات تجری من تحتها الانهار و ... حور عین و اکلها دائم و ظلها) و دیگر نعم بهشتی در می‌آید.
و اینچنین است کافران و فاسقان که خود، هم اینک در دنیا آتش‌اند و لذا در آخرت که یوم تبلی السرائر است آن حقیقت، ظهور می‌یابد.
میثم آقاداوودی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید