پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

افول اعتبار آمریکا


افول اعتبار آمریکا
سردرگمی آمریکا در سیاست خارجی بویژه در پرتو تحولات عراق به یکی از اصلی ترین محورهای چالشی در تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا مبدل شده است . رای دهندگان آمریکائی در طول سالهای پس از جنگ ویتنام بارها با این پرسش جدی مواجه شده اند که برای سامان دادن به سیاست خارجی آمریکا به کدام نامزد ریاست جمهوری و از چه حزبی رای بدهند تا اوضاع در هم ریخته و غیرقابل دفاع دیپلماسی آمریکا را بهبود بخشد و اعتبار از دست رفته را احیا کند.
شکست جمهوریخواهان پس از جنگ ویتنام و شکست دمکراتها پس از سقوط شاه ایران بارزترین نمونه ها در این مقوله محسوب می شود. اکنون رای دهندگان آمریکایی می پرسند برای خروج از بحران عراق و نجات از باتلاقی که بوش کوچک و دستیارانش در عراق به وجود آورده اند چه باید کرد
روزنامه « فیگارو » چاپ پاریس دراین باره می نویسد : « بحران عراق در مبارزات انتخاباتی دو حزب رقیب در آمریکا به « محور اصلی تبلیغات انتخاباتی » مبدل شده است و رئیس جمهور آینده بایستی درصدد اصلاح چهره نامحبوب وبلکه منفور آمریکا در جهان برآید » .
« لئو میشل » استاد دانشگاه دفاع ملی آمریکا در خصوص علت اصلی بی اعتباری جهانی آمریکا معتقد است که شکست مفتضحانه سرویس های امنیتی آمریکا در عراق و سیاستهای یکجانبه گرایانه آمریکا حتی در قبال متحدینش باعث انزوای روزافزون واشنگتن شده است .
بعلاوه موسسه « گلوبال اتیتوپروژکت » با برپائی یک نظرسنجی در ۴۷ کشور جهان به بررسی ابعاد احساسات ضد آمریکائی پرداخته و بویژه در کشورهائی که جزو متحدین اصلی آمریکا به شمار می آیند به این جمع بندی رسیده است که « تصویر آمریکا در حال تخریب روزافزون است و احساسات ضدآمریکائی بطور غیر قابل باوری رو به افزایش است . »
فراموش نکنیم که در اوج تظاهرات ضد جنگ در سراسر جهان وبویژه در آمریکا کاندولیزا رایس رئیس وقت شورای امنیت ملی آمریکا صراحتا اعلام داشت که آمریکا همچنان نسبت به افکار عمومی جهان بی اعتنا خواهد ماند و بر اثر تظاهرات خیابانی در هیچ یک از تصمیمات خود تجدید نظر نخواهد کرد و این منطقی نیست که استراتژی تنها ابرقدرت جهان در خیابانها تعیین شود. ا
لبته واشنگتن بر اساس همین دیدگاه کمترین اعتنائی به تظاهرات جهانی ضدجنگ نکرد و با حمله نظامی و اشغال عراق سعی کرد دومین ذخایر بزرگ نفت جهان را تصاحب کند لکن پس از مدتی خانم رایس در یک سخنرانی عمومی مطرح ساخت که علت تنفر عمومی از سیاست های آمریکا را درک نمی کند و نمی داند که چرا آمریکا این اندازه دشمن دارد وی حتی از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی آمریکا خواست که رمزگشائی کنند و به علت دشمنی و اعتراض جهانی علیه آمریکا پی ببرند.
اگر چه افشاگریها پیرامون فجایع زندانهای « ابوغریب » و « گوانتانامو » برای آمریکا اعتباری باقی نگذاشته است لکن بررسیهای آکادمیک نشان می دهد که در پرتو رفتارهای قیم مآبانه آمریکا در سایر کشورها مدل رشد و توسعه و الگوی حقوق بشر و دمکراسی آمریکائی کمترین محبوبیتی ندارد و کمتر هواخواهی در جهان پیدا می کند و سیاستمداران آمریکائی نگرانند که گویا آمریکا در مسیر قهقرائی و عدم محبوبیت قرار گرفته است .
شکست سیاستهای بوش و دستیارانش بویژه در صحنه داخلی که مشخصا با کسری موازنه تجاری کسری بودجه و ناکامی در اداره کشور بنمایش گذاشته شده باعث واگرائی بیشتر شده و دیگر سالهاست که آمریکا حتی برای متحدینش هم الگوی مناسبی محسوب نمی شود. « فیگارو » در این زمینه هشدار می دهد که آمریکا سعی دارد خود را عامل ثبات و تضمین کننده صلح جهانی معرفی کند ولی دنیا شاهد آنست که آمریکا بعنوان تهدید کننده و تخریب گر صلح عمل می نماید. سناتور « شوک هاگل » در آکادمی دیپلماتیک واشنگتن صریحا از یک نگرانی بزرگ پرده برداشت و خاطرنشان ساخت که افول شهرت و اعتبار آمریکا به مرزهای وحشتناک رسیده و اگر علل و ریشه های آن به درستی درک نشود نسل آینده مجبور است با بحرانهای خطرناکتری دست و پنجه نرم کند. روند افول اقبال جهانی آمریکا از میان ارقام نظرسنجی ها بخوبی قابل ارزیابی است . ترکیه تنها ۹ درصد مغرب ۱۵ درصد مصر ۲۱ درصد فلسطین اشغالی ۱۳ درصد و پاکستان ۱۵ درصد .
اکنون سئوال اصلی در مراکز تصمیم گیری آمریکا اینست که برای برطرف کردن نگرانیها چه باید کرد خانم « کارن هیوز » مشاور سابق و بسیار نزدیک بوش در مصاحبه با « فایننشال تایمز » می گوید : « دهها سال طول می کشد که آمریکا بتواند بر نفرت و کینه مردم جهان غلبه کند. » ناگفته پیداست که این خشم و نفرت عمومی نسبت به آمریکا ناشی از عملکرد ضدانسانی اشغالگران در عراق و افغانستان و بویژه رفتار غیرانسانی آمریکا در دفاع و حمایت از صهیونیست ها است و تا زمانیکه مولفه های رفتار آمریکا علیه دنیای اسلام تغییر نکند احتمال هیچ گونه تغییر محسوس وقابل ذکری درابعاد عظیم خشم ملتها علیه آمریکا وجود ندارد.
طبعا سئوالی که در این مقوله به ذهن می رسد اینست که آیا فقط مسلمانان از آمریکا متنفرند و در عین حال آیا مبدا شروع نفرت مسلمانان علیه آمریکا به ۱۱ سپتامبر باز می گردد خانم هیوز که سالهای طولانی بعنوان یکی از رازداران بسیار نزدیک بوش عمل کرده پاسخهای صریحی به این سئوالات می دهد و می گوید : « نفرت از آمریکا فقط منحصر به مسلمانان نیست ولی نباید از نظر دور داشت که بیشترین خشم و نفرت علیه آمریکا توسط مسلمانان منعکس می شود. بعلاوه کینه مردم جهان بویژه مسلمانان علیه آمریکا حتی قبل از ۱۱ سپتامبر هم وجود داشته ولی پس از این واقعه رفتارهای آمریکا به کلی تغییر کرد و باعث شد که خشم و نفرت آنها علیه آمریکا تشدید شود.
« مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی » که یک مرکز مطالعاتی معتبر آمریکائی محسوب می شود به بررسیها و نظرسنجی های مستمر خود وضعیت آمریکا در این زمینه رصد می کند . این مرکز درچارچوب ۶ فقره نظرسنجی های متمرکز هدفدار و شدیدا نظارت شده به این جمع بندی رسیده است که اجرای غلط و « تعمدا مسئله ساز » سیاستهای آمریکا در چارچوب « مبارزه با تروریسم » باعث بی اعتباری و افول اعتماد عمومی به آمریکا در سطح جهان شده و اعتبار آمریکا را خدشه دار ساخته است و شهرت جایگاه و نفوذ آمریکا باز هم سقوط خواهد کرد.
این مرکز مطالعات استراتژیک عمل و عوامل موثر در افول اعتبار جهانی آمریکا را در چارچوب محورهای زیر فهرست می کند.
۱) آمریکا برای مبارزه با تروریسم از روشها و ابزارهای موثری بهره نبرد وفقط سعی کرد با توسل به نظامی گری راه خود را هموار کند و عقاید خاصی را هدف قرار دهد حال آنکه تمرکز بیش از حد بر توان نظامی آمریکا در این زمینه بسیار پرهزینه بود و لطمه های جبران ناپذیری را بر حیثیت جهانی آمریکا وارد ساخت .
۲) شکست بوش و دستیارانش در اداره امور داخلی آمریکا با آثار و تبعات سنگینی مواجه شد . افول اعتبار جهانی آمریکا یکی از پیامدهای طبیعی و پایدار « طوفان کاترینا » بودکه دنیا توانست بی کفایتی بوش و دستیارانش در مواجهه با چالش های واقعی و تاثیرگذار بر زندگی مردم را با حیرت فراوان ببیند وشاهد باشد که کاخ سفید حتی از تامین نیازهای اولیه در این بحران ومدیریت آن هم عاجز است .
۳) بی اعتمادی نسبت به عملکرد موثر آمریکا در جهان امروز مهمترین نکته ای است که بحران ناکارآمدی دولت بوش را در داخل و خارج آمریکا بنمایش می گذارد و در این زمینه شهروندان آمریکائی متحدین امریکا وسایر کشورهای جهان اگر چه به نسبتهای متفاوت ولی همگی احساس مشترکی دارند و « کفایت سیاسی » آمریکا در ذهن آنها و در میدان عمل مورد سئوال قرار گرفته است .
اگر چه این مرکز استراتژیک بر مبنای نظرسنجی های خود فقط ۳ مورد را در جمع بندیهای خود فهرست کرده است ولی آیا رمز و راز شکست و ناکامی آمریکا در صحنه بین المللی فقط به ۳ عامل فوق محدود می شود پاسخ این سئوال منفی است و مسائل مهمتری وجود دارد که اهمیت و دامنه تاثیرات آن بیشتر و عمیق تر از ۳ مورد فوق است .
الف) « بحران اخلاقی و فقدان صداقت » در رفتار سیاسی آمریکا بعنوان یک عنصر اصلی و دائمی شناخته می شود. این پدیده در دوران بوش کوچک ابعاد فاجعه آمیزی به خود گرفته و اعتبار جهانی آمریکا را نه تنها در مقیاس بین المللی که حتی در میان دوستان نزدیک و متحدین آمریکا نیز به زیر سئوال برده است .
مسئله اینست که آمریکا در صحنه سیاسی ـ تبلیغاتی نکته ای رامطرح می کند و بالفاظی و توسل به شگردهای تبلیغاتی عوام فریبانه سعی می کند مقبولیتی برای سیاستهای ضدانسانی خود کسب نماید لکن در میدان عمل در زیر پوشش همان تبلیغات عوام فریبانه به جنایات شرم آوری می پردازد که هیچکس قادر به دفاع از آن نیست و باعث رسوائی جهانی برای سیاستهای واشنگتن می شود.
قرار بود آمریکا برای نجات مردم عراق از چنگال صدام و برای تبدیل عراق به بهشت دمکراسی در خاورمیانه بعنوان یک ارتش آزادی بخش وارد این کشور شود ولی در میدان عمل مشخص شد که آمریکا برای تصاحب نفت عراق به اشغال این کشور پرداخته و بجز ویرانه ای از این کشور باقی نگذاشته است . بعلاوه آمریکا در هیچ یک از ادعاهایش درخصوص سایر کشورها بویژه در مقولات مربوط به « تروریسم » صداقت نداشته و ندارد.
بوش مرتبا ادعا می کرد که « کشورها بایستی میان آمریکا و تروریستها یکی را انتخاب کنند. یا با ما هستید و یا با تروریستها » ! لکن بعدا مشخص شد که آمریکا خودش با تروریستها همدست و همراهست و اساسا تقریبا تمامی شبکه های تروریستی در گوشه و کنار جهان را بواسطه یا بیواسطه خودش به وجود آورده و در فجایع تروریستی بطور مستقیم و غیرمستقیم دست دارد. بدین ترتیب صداقت آمریکا حتی در مقولات مبارزه با تروریسم نیز یاوه گوئی و فریبکارانه است .
ب) آمریکا عموما در مناسبات بین المللی خود از هر فرصتی برای تامین اهداف غیرمشروع خود بهره می گیرد و در این زمینه کمترین پروائی ندارد که از مناسبات با دوستان و متحدنیش نیز در جهت اجرای برنامه های سلطه جویانه استفاده کند و حتی از انجام اقداماتی که موجب نگرانی متحدینش می شود و به زیان آنها تمام خواهد شد پروائی ندارد.
جدی ترین نمونه از این نوع سرمایه گذاری آمریکا برروی « پ .ک .ک » علیه ترکیه و عراق است که در آن واحد باعث لطمه دیدن مناسبات آمریکا با ترکیه دولت خودمختار کردستان عراق و دولت نوری المالکی شده است . حال آنکه واشنگتن با تمامی طرفهای این معادله . اظهار دوستی می کند و در آن واحد از پشت به آنها خنجر می زند.
مورد مهم دیگر تغییر اهداف و شعارهای آمریکا برای توجیه استمرار حضور نظامی در عراق است که مرتبا در طول زمان دچار تناقض و تغییر شده است . فراموش نکنیم که آمریکا به بهانه نابودی سلاحهای کشتارجمعی عراق به این کشور حمله کرد لکن در میدان عمل ثابت شد که این ادعا دروغی پیش نبوده و تیم های بازرسی آژانس و گروههای حقیقت یاب تحت نظارت « هانس بلیکس » نتوانستند حتی یک مورد از تجهیزات ادعائی آمریکا و انگلیس را در عراق بیابند. آمریکا سپس ادعای برقراری دمکراسی در عراق را مطرح ساخت لکن بجای دمکراسی ادعائی هرج و مرج ناآرامی و ناامنی را در این کشور « نهادینه » ساخت .
اشغالگران سپس به بهانه سرکوب و نابودی تروریسم در عراق به حضور نظامی خود ادامه دادند لکن به اعتراف منابع رسمی غرب القاعده هیچگاه در طول حاکمیت صدام در عراق حضور نداشته و پس از جنگ عراق به این کشور آمده و آنرا به پایگاه اصلی خود مبدل ساخته است . بعلاوه براساس اطلاعات موثق و مدارکی که دولت نوری المالکی در اختیار دارد تمامی شبکه های تروریستی فعال در عراق توسط اشغالگران یا از طریق شرکتهای زیرنظر اشغالگران سازماندهی و تجهیز و هدایت شده اند و می شوند. این بدان معنی است که اعتبار جهانی آمریکا بر اثر جنایات مستمر در عراق بکلی از میان رفته و این کشور دچار بی آبروئی روزافزون در پرتو سیاستهای یکجانبه گرایانه و سواستفاده از مناسبات بین المللی برای تامین اهداف غیرمشروع خود شده است .
ج) موضوع مهم دیگر به نقش آشکار اشغالگران در قتل عام عراق و ایجاد ناامنی های تصنعی در عراق باز می گردد. براساس گزارش روزنامه « البینه الجدیده » چاپ عراق وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون ) با همکاری سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) سرگرم سازماندهی تجهیز و هدایت گروههای تروریستی در عراق هستند و بطور همزمان توسط گروههای ترور به شکار دانشمندان هسته ای عراق و چهره های برجسته در این کشور پرداخته اند.
براساس گزارشی که وزارت خارجه آمریکا برای بوش کوچک تهیه کرده واحدهائی از ماموران موساد و کوماندوهای اسرائیلی از سال گذشته در عراق حضور دارند که ماموریت اصلی آنها ترور و قتل دانشمندان هسته ای و اساتید دانشگاههای عراق است .
در واقع عوامل موساد از بدو اشغال عراق سرگرم ترور دانشمندان هسته ای عراق بوده اند ولی در طول یکسال اخیر این ماموریت را بصورت مشترک با پنتاگون پیگیری می کنند. رژیم تل آویو معتقد است که زنده ماندن دانشمندان هسته ای عراق ممکن است امنیت اسرائیل را به مخاطره اندازد و بهترین راه حل و مطمئن ترین گزینه ترور آنهاست . بدین ترتیب تامین اطلاعات و ایجاد پوشش امنیتی لازم توسط پنتاگون صورت می گیرد و ماموران موساد در فرصت مناسب در جهت ترور دانشمندان هسته ای وارد عمل می شوند و در این زمینه تلاش می کنند تا ظاهر قضیه بصورت قتل تصادفی یا حوادث تروریستی روزمره انعکاس یابد.
تاکنون موساد و پنتاگون در عملیات مشترک خود ۳۵۰ دانشمند هسته ای و ۲۰۰ استاد عراقی را به قتل رسانده اند و حال آنکه مطابق ارزیابی منابع اطلاعاتی دولت عراق احتمال می رود که به همین تعداد نیز در فهرست ترور تیم های تروریستی آمریکا و اسرائیل قرار داشته باشند. در چنین شرایطی آمریکا برای حضور درازمدت نظامی ـ اطلاعاتی در عراق آماده می شود تا بتواند اهداف آینده اش در منطقه را تامین کند. بموجب این برنامه واشنگتن سعی دارد با تاسیس پایگاههای نظامی دائم در شمال عراق مواضع مطمئن و دائمی در عمق خاک عراق را احداث و برای حضور همیشگی در عراق تدارکات لازم را ایجاد کند.
« محمود عثمان » از رهبران ائتلاف کردستان عراق در این زمینه علت سفرهای متعدد کاندولیزا رایس به بغداد را تلاش واشنگتن برای ایجاد فشار سیاسی بر دولت نوری المالکی می داند که سعی دارد موافقت بغداد با احداث پایگاههای نظامی دائمی در شمال عراق را دریافت کند. مقامات دولت خودمختار شمال عراق با این امر موافقت کرده اند ولی بغداد بطور جدی مخالف آنست .
این درحالیست که عملیات احداث سفارت آمریکا در بغداد در زمینی به وسعت ۵۵ هکتار مراحل پایانی خود را می گذراند . عملیات اجرائی ساختمان سفارت آمریکا حدودا ۵ سال به طول انجامیده و بنظر می رسد که بخش های مختلف آن آماده بهره برداری شود . این ساختمان قرار است یکهزار نفر کادر ثابت و حدود ۳ هزار نفر نیروهای چرخشی را تحت پوشش قرار دهد .
این بزرگترین سفارتخانه خارجی آمریکا در جهان محسوب می شود که ماموریت سرفرماندهی عملیات آمریکا در خاورمیانه را برعهده خواهد داشت و از هم اکنون تیم های عملیاتی آن در عراق و منطقه سرگرم انجام آزمایشات مقدماتی برای اجرای ماموریتهای درازمدت هستند.
در چنین شرایطی مجلس اعلای اسلامی عراق (بزرگترین گروه سیاسی فعال در عراق ) مراتب نگرانی خود و دولت بغداد را از حمایت مالی ـ تسلیحاتی و اطلاعاتی هدفمند آمریکا از گروههای تروریستی و سازماندهی گروههای اهل سنت عراق اعلام کرد و خاطرنشان ساخت که این گروهها تحت عنوان « شوراهای بیداری » در واقع گروههای تروریستی مورد حمایت اشغالگران هستند که دولت عراق هیچگونه شناخت و اطلاعاتی در این زمینه ندارد ولی سرشاخه های اطلاعاتی آمریکا با سازماندهی آنها به هر کدام بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ دلار در ماه می پردازند تا به اجرای اهداف اشغالگران بپردازند . با درنظر گرفتن اهداف و برنامه های آمریکا انعکاس جهانی اینگونه اخبار دیگر جائی برای خوشبینی نسبت به انگیزه های واشنگتن در عراق و منطقه باقی نگذاشته و حتی متحدین اروپائی واشنگتن را بخاطر موضوع « امنیت انرژی » نگران کرده است .
آمریکا امیدوار بود پس از اشغال عراق بتواند طرح « خاورمیانه بزرگ » را عملی سازد لکن پس از شکست طرح اشغال عراق و بویژه پس از شکست خفت بار اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه این طرح را از گردونه عملیات خارج ساخت ولی کاملا بعید بنظر می رسد که این طرح را برای همیشه کنار گذاشته باشد.
اصرار آمریکا به استقرار پایگاههای نظامی دائمی در گوشه و کنار عراق و بویژه در شمال این کشور بهمراه احداث بزرگترین سفارتخانه آمریکا در جهان که هم اکنون در بغداد به بهره برداری نزدیک می شود از وجود اهداف بزرگتری خبر می دهد که شاید هنوز اعلام نشده باشد در چنین شرایطی نگرانی اصلی واشنگتن اینست که با وجود نفرت روزافزون ملتها و گاهی هم دولتها نسبت به آمریکا آیا می توان اهداف استراتژیک واشنگتن در قلب خاورمیانه را محقق ساخت این سئوالی است که امروزه حتی تندروترین طیف نومحافظه کاران آمریکا نگران عواقب سیاست هایی هستند که افول قدرت آمریکا را بدنبال دارد. سیاستهائی که حتی متحدین دیروز و امروز آمریکا را هم به واکنش و مخالفت وادار کرده است .
رای دهندگان آمریکائی می پرسند برای خروج از بحران عراق و نجات از باتلاقی که بوش و دستیارانش در عراق بوجود آورده اند چه باید کرد
فراموش نکنیم که در اوج تظاهرات ضدجنگ در سراسر جهان نومحافظه کاران به این تظاهرات بی اعتنا بودند. « رایس » در آن زمان تصریح می کرد که بر اثر تظاهرات خیابانی در هیچ تصمیمی تجدیدنظر نخواهد کرد لکن او اکنون خواستار شناسائی علت تنفر عمومی از سیاستهای آمریکا است و نمی داند چرا آمریکا این اندازه دشمن دارد
افشاگریها پیرامون فجایع زندانهای « ابوغریب » و « گوانتانامو » هیچ اعتباری برای آمریکا باقی نگذاشته است . بررسیهای آکادمیک نشان می دهد که در پرتو رفتارهای قیم مآبانه آمریکا حتی الگوی دمکراسی آمریکا هم کمترین محبوبیتی ندارد.
روند افول اعتبار جهانی آمریکا از میان ارقام نظرسنجی ها بخوبی قابل ارزیابی است . مراکز تصمیم گیرنده در آمریکا می پرسند برای برطرف کردن تنفر جهانی علیه آمریکا چه باید کرد
« کارن هیوز » مشاور سابق بوش : دهها سال طول می کشد که آمریکا بتواند بر نفرت و کینه مردم جهان غلبه کند.
بخش اعظم خشم و نفرت جهانی علیه آمریکا ناشی از عملکرد ضدانسانی اشغالگران در عراق و افغانستان و دفاع از صهیونیستها است و تا زمانیکه مولفه های رفتاری آمریکا علیه دنیای اسلام تغییر نکند احتمال هیچگونه تغییر محسوس و قابل ذکری در ابعاد عظیم خشم ملتها علیه آمریکا وجود ندارد
نفرت از آمریکا فقط منحصر به مسلمانان نیست ولی بیشترین خشم و نفرت علیه آمریکا توسط مسلمانان منعکس می شود.
خشم و نفرت از آمریکا حتی قبل از انفجارهای ۱۱ سپتامبر هم وجود داشت ولی تغییر رفتارهای آمریکا پس از این حادثه باعث تشدید خشم و نفرت علیه آمریکا شد
سواستفاده از قدرت بی کفایتی بوش و دستیارانش دروغ گوئی و فریبکاری ظلم و جنایت و کشتار یکجانبه گرائی همدستی با تروریستها و پرورش گروههای تروریستی از عمده ترین علل افزایش تنفر جهانی علیه آمریکا هستند
پنتاگون و موساد در طول یکسال اخیر ۳۵۰ دانشمند اتمی و ۲۰۰ استاد دانشگاههای عراق را ترور کرده اند . اسرائیل در سالهای گذشته نیز سرگرم این جنایت بود ولی در یکسال اخیر به کمک پنتاگون سرگرم حذف فیزیکی دانشمندان اتمی عراق است
انعکاس اهداف و انگیزه های آمریکا برای نقش آفرینی در آینده منطقه جای خوشبینی نسبت به رفتار واشنگتن باقی نگذاشته است . حتی متحدین آمریکا نگران « امنیت انرژی » هستند و کاملا بعید بنظر می رسد که آمریکا طرح « خاورمیانه بزرگ » را برای همیشه کنار گذاشته باشد
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید