پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


تأملی تازه در مفهوم چند واژه


تأملی تازه در مفهوم چند واژه
چندسالی است که با <رونق> حرفی و <گسترش> زبانی و تبلیغاتی صنعت مسافرت در کشور عزیز ما ایران، مسوولا‌ن محترم امور و دست‌اندرکاران سیاست، اقتصاد و فرهنگ از مسافرت و جابه‌جایی مردم، گاه به نام <صنعت جهانگردی> زمانی به‌عنوان <صنعت توریسم> و به‌ویژه در دو- سه سال اخیر پس از ایجاد <سازمان میراث فرهنگی و گردشگری> به نام صنعت <گردشگری> یاد می‌کنند و در مصاحبه‌ها، گفت‌وگوها و نوشته‌ها و بخشنامه‌ها در به‌کار بردن واژه <گردشگری> کوشش دارند. در صورتی که بسیاری از واژه‌های کهن و مردم فهم فارسی مورد بی‌مهری قرار گرفته و به ورطه فراموشی سپرده شده‌اند، به ساختن واژه‌هایی پرداخته می‌شود که نه از نظر آوا و آهنگ و نه از جنبه معنا و مفهوم مقبولیت و پذیرش مردمی نداشته و در زبان و گفت‌وگوی روزانه و نوشته‌های نویسندگان و ادبای آزاد نیز جایی ندارند!
واقعیت این است که زبان وسیله ارتباط هر موجود زنده‌ای با جهان پیرامون اوست و هر جنبنده‌ای با استفاده از کوتاه‌ترین و پذیرفته‌شده‌ترین واژه‌ها و نواها، مقصود و خواست و نیاز خویش را به شنونده خود می‌فهماند. در زبان که وسیله ابزار اندیشه‌ها، خواست یا تفهیم و تفاهم میان افراد است واژه‌هایی مورد پذیرش مردم قرار می‌گیرد که: ‌
- بتوان آنها را با سلا‌ست و روانی به کار برد
- در عین کوتاهی از بار معنایی ژرف و فراوان برخوردار باشد
- آهنگ و آوایی خوش داشته باشد
- از کمترین حرف تشکیل شده باشد
- کارها و موضوعاتی که با این واژه‌ها بیان شود، مسائل روز جامعه و دغدغه نسل‌ها در ازای تاریخ باشد ‌
هم‌اکنون برآنم با بهره‌مندی از آرای واژه‌شناسان و فرهنگنامه‌ها، معانی لغوی و متعارف واژه‌های سفر، مسافرت، مسافر، جهانگردی و جهانگرد، گردشگری و گردشگر، توریسم و توریست را ارائه نمایم. ‌
● مفاهیم سفر، مسافر
۱) سفر از ماده <سفر> است. مفهوم نخستین و اصلی آن <کشف> و آشکار شدن است. پرده برداشتن به منظور آشکار کردن نیتی پنهان را نیز سفر گویند. اگر موضوع، یا شی‌‌ء و یا فردی در پس پرده قرار گرفته باشد و یا رویت آن برای دیگران ممکن نباشد اما پرده‌برداری و رفع حجاب از روی آن شیء را با ماده سفر نمایان می‌سازند.
۲) سفر به معنی بقیه سپیدی روز پس از فرو شدن آفتاب و سپیدی صبح است. ‌
۳)سفر به معنی صلح دادن میان دو قوم و میانجیگری کردن است.
۴) سفر به معنی بیرون شدن از شهر خود و به محلی دیگر رفتن و قطع مسافت نمودن است. ‌
۵) سفر به معنی راهی که بپیمایند و از محلی به محل دور دیگری رفتن نیز آمده است. (ع.صفی‌پور، ۱۳۷۷، هـ .ق .ج ۲. ص ۵۶۲)
شاید دلیل اینکه سفر به معنی سپیدی آمده است این باشد که سپیدی به معنی روشنی و آگاهی است و طی سفر است که بسیاری از ناشناخته‌های ذهن آدمی (تاریکی‌ها، نادانسته‌ها)‌درباره نواحی و سرزمین‌ها، طبیعت، مردم و... شناخته می‌شود. (روشنی‌ها و دانسته‌ها) وانگهی، سفر نیکی و بدی درون آدمی را آشکار می‌کند. (محلا‌تی، ص ۱۳۸۰ ص ۲)‌
مسافرت باعث سلا‌مت اندیشه می‌شود و به تندرستی کمک می‌کند و مایه پیدایی و بروز شخصیت مسافر می‌شود. (لا‌نکوار، ۱۳۸۱، ص ۶۸
به راستی در حضر که واژه مخالف <سفر>‌است و به معنای ایستایی در میهن و سکون در محل زندگی است، آدمی به سبب نبود امکان دیدن مردم، سرزمین‌ها، اشیا، شهرها و روستاها و خلا‌صه، جهان هستی بیرون از جایگاه کار و زندگی همیشگی خود، نمی‌تواند به کشف و در نتیجه به درک واقعیت‌های موجود نائل آید و کمال پیدا کند و ذهنش روشن شود چه بسا بینشی محدود و بسته و ضمیری تیره و تار دارد. ‌
سفیر (فرستاده شده) از مشتقات سفر است و به مسافر، سفیر هم می‌گویند و آن شخصی است که از سوی قبیله و قوم و یا کشوری به کشور و به میان ملت دیگری می‌رود و یا فرستاده می‌شود، تا میان آن دو قوم و یا ملت ایجاد پیوند و دوستی بنماید، به حل و فصل مسائل یاری رساند و بالا‌خره، به گسترش صلح و صفا میان مردم دو سرزمین همت گمارد. ‌
سفر به معنی <توجه دل به سوی حق تعالی است.>(م. معین ۱۳۷۵ ص ۱۸۸۸ ج۲) ‌
● مفاهیم جهانگردی و جهانگرد
جهانگردی واژه‌ای است فارسی و به معنای گردیدن به دور جهان است و جهانگرد به مفهوم جهان گردنده و آنکه در اقطار عالم بسیار سفر کند آمده است. (ع.ا.دهخدا. ۱۳۲۵- ص ۱۱ ج۱۹)
واژه‌های جهانگردی و جهانگرد در واقع فارسی شده سیاحت و سیاح است و جهانگرد کسی است که زیاد سفر می‌کند. ‌
در زبان فارسی و در میان مردم تفاوتی میان جهانگردی، جهانگرد و مسافرت، مسافر وجود دارد، در واقع امر، کمیت دفعات جابه‌جایی و حرکت مردم و مدت زمان آن موجب اختلا‌ف میان مفهوم جهانگرد و مسافر است. ‌
مردم فارسی‌زبان به کسی جهانگرد می‌گویند که بسیار سفر می‌کند. با اینکه کاربرد این واژه از سال‌های پیش در ایران (شاید ۱۳۱۴) متداول شده است لیکن هنوز میان مردم و در گفت‌وگوی روزمره چندان رایج نیست. آنچه رواج بسیار دارد، کاربری واژه‌های سفر، مسافرت و مسافر است که انصافا علا‌وه بر اینکه در برگیرنده همه گونه‌های جابه‌جایی‌ها: دور، نزدیک، کوتاه و بلندمدت است، مفاهیم ژرف و گسترده‌ای را نیز در بر دارد که پیش از این به آن اشاره شد. ‌
● گردشگری و گردشگر
واژه‌های مزبور که شاید ترجمه واژه عربی <سیر> و یا واژه فرانسوی <پرومناد> باشد، به‌رغم تلا‌ش مسوولا‌ن امور فرهنگی در انتشار آن در میان مردم، تاکنون نه در گفت‌وگوهای روزانه و نه در نوشته‌های نویسندگان و یا سروده‌های شاعران و... به هیچ‌وجهی جا و مکانی نداشته و به کار نمی‌رود. ‌
گردش کردن و یا رفتن در زبان فارسی و میان فارسی‌زبانان مفاهیم محدود زمانی و مکانی خود را دارد: قدم زدن، بیرون رفتن از خانه و یا محل کار برای مدتی اندک، به بوستان و خیابان رفتن و خلا‌صه، گردیدن در پیرامون محیط همیشگی زندگی و کار برای زمانی کوتاه، مثلا‌ چند ساعت است و نه به معانی مسافرت کردن. در فرهنگ معین، گردش به معنای زیر است: گردیدن، حرکت دورانی، دور زدن حرکت، تحول، صرف و ... گردش کردن به معنای گشت رفتن، تفریح کردن و...(معین. محمد ۱۳۷۵، چاپ نهم، ص۳۲۴۰. ج۳) ‌
● توریسم و توریست
از نظر تولد و پیدایش واژه، تقریبا همه بر این گفته‌اند که <توریسم> مدتی طولا‌نی پیش از واژه <توریست> پیدا شد. واژه فرانسوی <توریسم> استنتاج و رونویسی واژه انگلیسی توریست است که معمولا‌ از واژه‌ای بسیار فرانسوی برآمده است.(بوایه، م ۱۹۷۴. پ۷) ‌
هر چند در انگلیس سده هجدهم فقط واژه تور (چرخش، چرخیدن، گردش، گشتن)‌به کار می‌رفت. ‌
تور و یا گراندتور (گردش بزرگ) به مفهوم مسافرت‌هایی بود که جوانان ثروتمند انگلیسی در زمان تحصیلا‌تشان انجام می‌دادند با اینکه این جوانان کمتر به پژوهش و کاوش و بیشتر به سرگرمی و تفریح می‌پرداختند، اما این مسافرت به‌عنوان مکمل ضروری برای آموزش و پرورش آنان تلقی می‌شد. ‌
تور به اشراف‌زادگان و ثروتمندان اختصاص داشت. در پایان سده هجدهم نوشته‌های تخصصی در مورد <تور بزرگ> نگارش یافت. این نوشته‌ها به جوان مسافر آنچه را که باید به هنگام بازگشت از سفر به عنوان گزارش به پدرش ارائه دهد، نشان می‌داد. (همان، پ ۵) ‌
توریسم به معنای مسافرت کردن برای خشنودی و لذت بردن و همچنین کار و شغلی آمده است که کار تدوین گشت‌ها و مسافرت‌ها برای جهانگردان را برعهده دارد. (لغتنامه آمریکن هریتیج ۲۰۰۰. پ ۱۸۲۶
از پایان سده نوزدهم واژه‌های <توریسم> و <توریست> در بیشتر زبان‌های اروپایی با اندک تفاوتی در لفظ و تلفظ کاربرد پیدا کرده است. ‌
توریسم که واژه‌ای فرانسوی است از ریشه <تور> گرفته شده است. تور در زبان فرانسه به معنای زیر آمده است: حرکت دورانی (چرخش)، پیمودن، طی کردن راه، گردش کردن. به نظر پیرلا‌روس، توریسم مسافرت کردن به منظور تفنن و لذت بردن است و توریست کسی است که برای خشنودی خود و لذت بردن مسافرت می‌کند. ‌
توریسم به معنای مسافرت و طی مسافرت نمودن و به جایی دور از محل دائم زندگی رفتن و برای خشنودی و لذت بردن آمده است. مجموعه فعالیت‌های مربوط به جابه‌جایی جهانگردان را نیز توریسم می‌گویند. ( روبر، ۱۹۹۳. پ ۲۲۷۷) ‌
واژه توریسم که نزدیک به یک سده معنایی مترادف با خستگی‌زدایی داشت مورد بررسی و پژوهش جامعه‌شناسی و علمی قرار گرفت. تا همین اواخر فرهنگ‌نویسان به معنی کردن این واژه به‌عنوان <اقدام به مسافرت برای خشنودی و لذت> بسنده می‌کردند، لیکن امروز این واژه قلمروی معنایی گسترده‌تر و پیچیده‌تر و جاه‌طلبانه‌تری دارد. (هولو.آ، ۱۹۷۴پ، ص ۲۰)
لیتره (۱۹۶۸) به معنای متعارف این واژه اکتفا می‌کرد: جهانگرد به مسافری گفته می‌شود که برای کنجکاوی و از روی بیکاری به کشورهای بیگانه‌ای که مورد دیدن هم‌میهنانش قرار گرفته است می‌رود.(پیشین)
چنین پیدا است که واژه توریسم در گذشته، بنا به چگونگی اندیشه زمان، بیشتر بار معنایی لذت بردن و تفنن داشته است، چنان که رائول بلا‌نشارد می‌گوید: توریسم یعنی مسافرت به منظور بهره‌برداری از مناظر زیبای کشور یا ناحیه‌ای که مورد بازدید قرار می‌گیرد. ‌
لیکن با گذشت زمان و تحولا‌تی که در زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه اروپای سده بیستم روی داد، در مفهوم واژه‌های توریسم و توریست دگرگونی به‌وجود آمد و تعریف‌نگاران و فرهنگ‌نویسان، نیز به کسی توریست می‌گفتند که برای تجدید نیرو، رفع خستگی و خودسازی از راه آشنایی با اقوام و ملل گوناگون و شناخت پدیده‌های هستی به مسافرت می‌رود. (محلا‌تی.۱۳۸۰. ص۳)
● مفاهیم فنی
لزوم ارزیابی دقیق درآمدها و هزینه‌های جهانگردی در یک کشور ضرورت تعریف روشن از جهانگردی و جهانگرد را نشان می‌دهد. ‌
در سال ۱۹۳۷ هیات کارشناسان آمار جامعه ملل در جهت تعریف <جهانگرد> گام برداشت. به نظر این هیات به همه افرادی که به منظور تفنن و لذت بردن به مدت ۲۴ ساعت و بیشتر و کمتر از یک سال محل اقامت دائم خود را ترک می‌کنند، جهانگرد می‌گویند. اما هیات مزبور افرادی را که به منظور اشتغال به کار یا حرفه‌ای به کشور دیگری وارد می‌شوند، مسافران عبوری و دانشجویان مقیم یک کشور را جهانگرد نمی‌شناخت. ‌
اتحاد بین‌المللی سازمان‌های رسمی مسافرتی تعریف فوق را پذیرفت ولی پس از برگزاری نشست‌های دوبلین در سال ۱۹۵۰ و لندن در سال ۱۹۵۷ سفارش کرد که دانشجویان نیز در شمار جهانگردان قرار گیرند و میان مسافران عبوری و جهانگردان تفاوت قائل شوند. این سفارش در نشست سازمان ملل متحد در مورد جهانگردی و مسافرت‌های بین‌المللی که در سال ۱۹۶۲ در رم تشکیل شد نیز پذیرفته شد. این تعریف تازه که همه دولت‌ها آن را پذیرفتند به ایجاد ضابطه‌ای برای آمارگیری جهانگردی و بنابراین بررسی وضع بازارهای جهانگردی کمک بزرگی کرد. (محلا‌تی. ۱۳۸۰ ص۴) ‌
به هنگام برگزاری همایش اوتاوا در سال ۱۹۹۱ از سوی سازمان جهانی در زمینه تعریف واژگان، اصطلا‌حات و طبقه‌بندی آنها تصمیم‌هایی گرفته شد و سفارش‌هایی کردند. روی هم رفته همه تعریف‌ها دربرگیرنده دو نوع بازدیدکننده یعنی مسافر جهانگرد و تفرجگر است که در دو موضوع جهانگردی و تفرجگری می‌گنجند. ‌
جهانگردان یا مسافران عبارتند از بازدیدکنندگان موقتی که دست‌کم مدت بیست‌وچهار ساعت و دست بالا‌، تا یک سال در کشور و یا سرزمینی غیر از محل سکونت دائمی خود به سر برند. آنان را برحسب دلا‌یل مسافرت می‌توان به شرح زیر تقسیم‌بندی کرد: ‌
۱) سرگرمی و تفریح و آسودگی (تفنن، لذت‌بردن، گذراندن تعطیلا‌ت، تندرستی، سلا‌متی، پژوهش و تحصیل، انجام نیایش و آیین‌های مذهبی، ورزش، ماجراجویی)
۲) بازرگانی، دیدار خانوادگی، دوستان و آشنایان، ماموریت، شرکت در گردهمایی‌ها و...
تفرجگران یا گردشگران که عبارتند از بازدیدکنندگان موقتی که مدت اقامتشان در سرزمین یا کشور مورد بازدید از ۲۴ ساعت بیشتر نیست (گردش‌کنندگان با کشتی‌های تفریحی، نیز در این گروه جای می‌گیرند.)
هم‌اکنون بر پایه تعریف سازمان جهانی جهانگردی، جهانگرد کسی است که به سرزمین یا کشوری بیرون از جایگاه همیشگی زندگی و کار خود سفر می‌کند و دست‌کم یک شب و به هرحال، کمتر از یک سال در آنجا می‌ماند و دلیل عمده سفرش اشتغال به کاری برای دریافت دستمزد نیست بنابراین جهانگردی ویژگی‌های زیر را دارد؛
- فعالیتی بسیار پیچیده و چندجانبه است که روابط بی‌شماری را در میان شاخه‌ها و رشته‌های گوناگون فعالیت‌های انسانی ایجاد می‌کند.
- پدیده جهانگردی و پیامدهای آن از حرکت مردم برخاسته است، پس در واقع حرکت و جابه‌جایی مبنای جهانگردی است. ‌
- از آنجا که ترک بوم و کاشانه و رفتن به جای دیگر منشاء جهانگردی است، این نوع فعالیت اصولا‌ با فعالیت‌های محل کار و اقامت همیشگی جهانگرد تفاوت دارد. ‌
- توقف فرد در مقصد موقتی است و پس از مدتی به جایگاه همیشگی زندگی خود برمی‌گردد. ‌
- مسافر قصدی برای اشتغال به کار در مقصد مسافرت ندارد. ‌
این ویژگی‌ها را می‌توان در تعریف دو استاد سوئیسی، کورت کرات و ویلیام هونزیکر از جهانگردی ملا‌حظه کرد: <جهانگردی عبارت است از مجموع فعالیت‌ها، پدیده‌ها و روابطی که از مسافرت و اقامت مردم در جایگاهی غیر از جایگاه همیشگی زندگی و کار به‌وجود می‌آید و این امر تا زمانی صادق است که اقامت موقت باشد و دربرگیرنده اشتغال موقت نیز نشود.>(مدلیک. اس و بوکارت.۱. ۱۹۷۴ پ ۴۰)
صلا‌ح‌الدین محلا‌تی
فهرست منابع
۱- ترکمانی، علی، جنبه‌های گسترده سیر و سفر از نگاه قرآن کریم، مجموعه مقالا‌ت نخستین همایش جهانگردی، کیش اسفند ۱۳۷۶
۲- صفی‌پور، علی، منتهی‌الا‌رب، ج۲، ص ۵۶۲، رمضانی ۱۳۷۷ هـ .ق ‌
۳- معین، محمد، فرهنگ لغات، ج ۲ ،ص ۱۸۸۸ - ۱۳۷۵- امیرکبیر
۴- بوایه، مارک، پ ۷- ۱۹۷۴، پاریس
۵- آمریکن هریتیج، دیکشنری، پ ۱۸۲۶، ۲۰۰۰ میلا‌دی
۶- روبر، پل. دیکشنری پ ۲۲۷۷، ۱۹۹۳ میلا‌دی
۷- هولو جهانگردی و محیط زیست) پ ۲۰، ۱۹۷۴ میلا‌دی ‌
۸- دهخدا، علی‌اکبر، ص ۱۱، ج ۱۹، ۱۳۲۵ لغتنامه دهخدا
۹- محلا‌تی، صلا‌ح‌الدین، درآمدی بر جهانگردی ۱۳۸۰،ص ۲ - دانشگاه ملی ایران (بهشتی) ‌
۱۰- لا‌نکوار، روبر، جهانگردی شهری، ترجمه صلا‌ح‌الدین محلا‌تی، دانشگاه ملی ایران ۱۳۸۱ ص ۶۸
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید