پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

آموزش و پرورش قرن ۲۱‌


آموزش و پرورش قرن ۲۱‌
متخصصان حوزه تعلیم و تربیت در قرن بیستم عقیده داشتند که معلومات بشر هر ۵ سال ۲ برابر می‌شود و اکنون در قرن بیست و یکم، معلومات انسان هر ۲ ماه، دوبرابر می‌شود.‌
حال با این وصف باید ببینیم که در کشور ما به عنوان کشوری در حال توسعه که آموزش و پرورش آن نیز در حال تحول است، دانش و معلومات با چه سرعتی افزایش می‌یابد.
البته این تحول و دگرگونی در بسیاری از کشور خیلی پایین‌تر بوده، به طوری که نسبت کودکانی که به مدرسه می‌روند، در کشورهای فقیر خیلی پایین‌تر از کشورهای ایالات شمالی و غربی آمریکا و اروپای غربی است. اکنون مسلم شده است که آموزش عمومی باید سرفصل برنامه‌‌های آموزش و پرورش جهانی باشد و این باور وجود دارد که درهای مدارس باید به روی تمامی افراد لازم‌التعلیم باز شود. براین اساس می‌توان اهداف زیر را برای آموزش و پرورش در نظر گرفت.
▪ آموزش توده‌ها به خاطر میهن‌دوستی
▪ دست‌یابی به توسعه اجتماعی
▪ آموزش افراد با سواد برای کارهای مورد نیاز جامعه
برای دست‌یابی به اهداف یاد شده، باید آموزش‌های نوینی را جایگزین نظام‌های آموزشی دوره‌های گذشته کرد. توجه کلی، به سیستم‌های آموزش و پرورش کودکان در مقطع ابتدایی است. در یکصد سال گذشته، سیستم‌های آموزشی نتوانسته‌اند میان هدف‌ها و محتوای آموزشی با متن زندگی ارتباط برقرار کنند. از این نظر <کلاپارد> می‌گوید: مدارس از زندگی بسیار دور است. محیطی است که به قدر کافی، شرایط اجتماعی را که عضو جامعه باید در آن بسر برد، نمایان نمی‌سازد.
<پستالوژی> آموزش مدرسه را به منزله مکمل تعلیم و تربیت خانوادگی می‌داند و <هربارت> نیز مرحله پنجم آموزش را چگونگی کاربردهای تجربی آن می‌داند. در این راستا کشورهای ثروتمند می‌توانند در آموزش و پرورش مبالغ هنگفتی را سرمایه‌گذاری کنند و از دیگر سو ثروت آنها ناشی از این واقعیت است که نیروی انسانی کاردان و باسواد در اختیار دارند و تحقیقات و پیشرفت‌هایی که در مراکز علمی و دانشگاه‌های آنان صورت می‌پذیرد، پایه اساسی رشد اقتصادی کشور را شکل می‌دهد. در مقابل این واقعیت در کشورهای پرجمعیت با ثروت اندک، بیشتر کلاس‌ها کلبه‌هایی بیش نیستند. کودکان امکانات تحصیلی لازم را در اختیار ندارند و نمی‌توانند بطور منظم در کلاس درس حاضر شوند و معلم نیز از جهات مختلف محرومیت دارد و از آموزش و پرورش به حد کافی بهره‌مند نشده است. بنابراین اگر بگوییم که اختلاف سطح آموزش و پرورش در دنیا بسیار است، اغراق نگفته‌ایم. پیشرفت‌ها در کشورهای توسعه یافته ناشی از توجه و علاقه‌ای است که این کشورها به آموزش و پرورش دارند و آموزش و پرورش جزو مباحث و مسائل عمده وجدی است.
امروزه دیگر آموزش و پرورش مساله داخلی یک کشور نیست. پایین بودن کیفیت تحصیلی کودکان نگرانی همه والدین است و ملت‌‌ها نگران نسل آینده هستند. زیرا آموزش و پرورش نتوانسته است در اصلاح و بازسازی اجتماعی موفق شود. <هارلن> و <لوین> نسبت به نقش اجتماعی نظام‌های آموزشی جهان تردید دارند. اما تاکید آنان بر این است که نظام‌های آموزشی نمی‌توانند بی‌عدالتی اجتماعی را تایید کنند و نسبت به آن مسئولیت نداشته باشند. با توجه به نظرات هارلن و لوین، جایگاه آموزش و پرورش در توسعه به عنوان شالوده سایر منابع منحصر و از اهمیت خاصی برخوردار است. به طوری که کارشناسان توسعه در حال حاضر اولویت بهسازی و سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش ‌را روش مطمئن و برطرف کننده بحران‌های اقتصادی و اجتماعی برنامه‌ریزی‌های کلان و حتی میان مدت می‌دانند. مشروط بر اینکه براساس اولویت‌های توسعه و امکانات و واقعیت‌های هر جامعه و هدف‌های واقع‌بینانه و قابل حصول مبتنی است. ‌پابه پای تحولات اخیر در سطح بین‌المللی، فراهم کردن وسایل آموزش و پرورش کودکانی که هر سال شمارشان افزوده می‌شود، مشکلاتی را برای کشورها به وجود آورده است. گرچه در دو دههِ گذشته بعضی از کشورها توانسته‌اند کنترل جمعیت را در دست بگیرند ولی بر اثر پیشرفت‌های بهداشتی و رفاهی، میزان مرگ و میر خیلی پایین آمده است. بطور کلی رشد جمعیت چه مطلق باشد و چه نسبی، موجب افزایش کل جمعیت را سبب شده است. علیهذا افزایش ثبت‌نام کودکان لازم‌التعلیم چشمگیر نبوده و نسبت جذب آنان به مدارس ابتدایی خیلی پایین‌تر از پیش‌بینی‌های انجام شده است. ‌
در کشورهایی که رشد جمعیت خیلی سریع است، توسعهِ اقتصادی عامل قحطی توده‌هاست. در سایر کشورها پیشرفت‌های اجتماعی و فرهنگی نیز تابع پیشرفت‌های اقتصادی است. در تمام کشورها، توسعه و گسترش صنایع و رشد کشاورزی نسبت مستقیم با توانایی‌های اقتصادی دارد. اکنون که مسلم شد توسعه اقتصادی لازمه‌اش این است که افراد ماهرتر و کاردان‌تر باشند و مدارس در جریان سریع‌ عقاید و تازه‌هایی که در تکنیک‌های جدید حاصل می‌شود قرار گیرند، پس آموزش و پرورش نقش جدید و بسیار مهمی در زندگی اجتماعی امروز برعهده دارد. علم و تکنولوژی با گام‌های سریع در حال پیشرفت است. از این رو، دانش، بینش، مهارت و عملکردهای مناسب در نیروی انسانی، بطور مداوم ضروری است. چنین پویایی گسترده در امر یادگیری هنگامی تحقق می‌پذیرد که تمامی نهادهای ذیربط در امر آموزش، کارآموزی و توسعه نیروی انسانی فعالیت‌های خود را هماهنگ سازند و به صورت مکمل یکدیگر عمل کنند.
برای صنعتی کردن کشور و بکار انداختن صنایع جدید یا گسترش روش‌های نوین کشاورزی، آموزش رسمی زمانی می‌تواند مؤثر واقع شود که افراد مورد تعلیم دست کم از آموزش ابتدایی بهره‌مند شده باشند. آنها باید خواندن و نوشتن و حساب کردن را بدانند.
به احتمال قوی تغییر یافتن از یک اصول سنتی و قدیمی به یک روش جدید، تحول از یک مرحلهِ عادی زندگی به سوی دنیایی تازه و افکاری نو است. این تحول گرچه یک جریان پردردسر است، اما باید دنبال شود و به سرعت گسترش یابد و این نقشی است که سازمان‌های فرهنگی باید آن را به مرحلهِ اجرا در آورند. ‌
به همین دلیل است که آموزش عمومی سرفصل برنامه‌های آموزش و پرورش جهانی است. آموزش توده‌ها به خاطر میهن‌پرستی و مسائل اجتماعی و اقتصادی نیز مورد توجه بوده است.
تنها در آن کشوری که هر کس می‌تواند بخواند و بنویسد شما می‌توانید کادری از افراد با مهارت‌های عالی و تعلیمات عالی فراهم آورید. بنابراین حق هم همین است که کشورها یکی پس از دیگری، همانطور که انتظار می‌رود، خود را با هدف با سوادی همگانی همگام کرده‌اند. ‌
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به سبب تأثیرات عمیق اخلاقی، ‌اجتماعی، بهداشتی و روانی، آموزش عمومی گام‌های مؤثری برداشته‌اند و آموزش عمومی مورد توجه آموزشکاران، برنامه‌ریزان آموزشی و اقتصادی،‌ دولتمردان و سازمان‌های تحقیقات آموزشی کشوری و بین‌المللی قرار گرفته است. با وجود این کوشش‌ها که کشورهای مختلف در خصوص ارتقای کمی و کیفی آموزش عمومی به خرج داده‌اند، دگرگونی‌های سریع جهانی، نگرانی جدی نسبت به آینده پدید آورده است. الگوهای گذشته تعلیم و تربیت و شیوه‌های مدیریت سنتی، کارایی و جاذبه خود را از دست داده است. علیرغم تلاش فراوان مربیان آموزش و پرورش و تجربه کردن و پذیرفتن ایده‌ها و برنامه‌های جدید بازهم می‌بینیم که آموزش نمی‌تواند تعهداتش را انجام دهد. نظام‌های آموزشی نتوانسته است به طور کامل با تغییرات عمدهِ اخیر خود را هماهنگ کنند.
یکی از دلایل ناهماهنگی نظام‌های آموزشی با دگرگونی‌های اخیر، این است که نیازمندی‌های جدیدی بوجود آمده که آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد متعلق به دو قرن گذشته نمی‌تواند پاسخگوی آن باشد.
بعضی از این شرایط و نیازمندی‌های جدید از این قرارند: حرکت از دوره کمبود نیروی انسانی تحصیل کرده به فراوانی نیرو (تحصیل کردگان بیکار) و سرخوردگی خانواده‌ها از این بابت، رکود شدید اقتصادی در جهان و ناتوانی بسیاری از کشورها در سرمایه‌گذاری بیشتر در آموزش، همراه با گرانی روزافزون هزینه‌های آموزشی، رشد فزاینده جمعیت در جهان سوم و تاثیرات آن بر آموزش گروه‌های محروم این جوامع، رشد سریع نیازهای فراگیران به دلیل تغییرات شدید در شرایط اجتماعی و اقتصادی جوامع، پاسخگویی به نیازهای ناشی از انفجار دانش و تاثیرات آن بر تعلیم و تربیت و مواردی از این نوع.
به علاوه از شواهد چنین برمی‌آید که انسان امروزی در حال ورود به دورانی است که در آن علم به صورت نهادی مسلط درآمده است و شرایط جدیدی پیش خواهد آمد که کاملاً غیرقابل پیش‌بینی است و تنها راه مقابله با آن پرورش و آماده‌سازی انسان‌ها برای درک و پذیرش تغییراتی است که پیش خواهد آمد. به عبارت دیگر، انسان امروزی در حال ورود به عصر فراصنعتی است، عصری که سمبل آن کامپیوتر است و در آن سه عنصر، زور، پول و دانایی در حیات اقتصادی و سیاسی بشر نقش مهمی ایفا خواهند کرد. اگر برای کشورهای جهان سوم راهی باقی است، این راه، تنها در تقویت بنیان‌های دانایی و برپایی ساختارهایی است که در جهت تربیت هرچه بیشتر و بهتر فرزندان این جوامع بکوشد و آنها را آماده دنیای پر از تغییر و تحول امروز و آینده نماید. بدون شک، تغییراتی بسیار و همه‌جانبه در آموزش و پرورش کشورهای جهان سوم لازم است تا شرایط مورد نظر فراهم آید.
برای فراهم ساختن <آموزش برای همه> نظام‌های آموزشی به تنهایی به عرضه آموزش و کارآموزی‌های متناسب با دگرگونی‌های اخیر در قرن حاضر قادر نخواهند بود مگر اینکه نظام‌های آموزشی خود را با تغییرات درون سازمانی و برون‌سازمانی، تغییر شکل وظایف، عملیات، ساختار و اجرای ترکیبشان وفق دهند و انعطاف‌پذیری خود را بطور مستمر حفظ کنند. از این‌رو آموزش و پرورش وظیفه دارد، دائماً تحولات محیطی را بررسی کرده و هرگونه تغییرات و تحولات قابل پیش بینی را در تصمیم‌گیری‌های خود برای وصول به نقطه تعادل دخالت دهد.‌
مطالعه منابع مربوط به سمینارها و نشست‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که ایجاد تغییرات بنیادی در نهاد آموزش و پرورش ضروری می‌باشد. تغییرات جدید و انطباق آن با شرایط کنونی می‌تواند در رفع نیازهای متنوع نسل‌های آینده موثر افتد. از طرف دیگر آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی، در اجرای نقش خود منابع مالی و انسانی قابل توجهی را بکار می‌گیرد و در نتیجه بسیاری از کشورهای در حال توسعه متحمل یک اقتصاد سنگین می‌شوند.
به کارگیری معلمان مجرب و گسترش آموزش و پرورش در مقاطع مختلف تحصیلی مشکلات جدی را بدنبال دارد. زیرا اگر شایستگی معلمان و تجارب و معلومات آنان، بخصوص در مقطع ابتدایی کافی نباشد، کار به ظاهرسازی می‌انجامد و بی‌خاصیتی محتوا و اساس آموزش و پرورش ابتدایی را موجب می‌شود.‌
اگرچه در بعضی از کشورهای در حال توسعه، هزینه‌های آموزشی، چه بطور مطلق و چه نسبت به سایر مخارج دولت افزایش یافته، ولی در مجموع هزینه‌ها و منابع مالی آموزش و پرورش کاهش یافته است که این نشان دهنده دست کم گرفتن آموزش و پرورش نسبت به سایر خدمات اجتماعی است که برای آنها سهم بیشتری از بودجه اختصاص یافته، با وجود اینکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، آموزش و پرورش موضوع اساسی در هزینه‌های عمومی است، افزایش چشمگیری در بودجه مربوط به آن به چشم نمی‌خورد. برای حل مشکل فوق نیاز به سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در آموزش و پرورش است. سرمایه‌گذاری بخش خصوصی نباید صرفاً در صنایع غیر ضروری باشد. در ضمن ارزش سرمایه‌گذاری در بخش آموزش و تربیت نیروهای متخصص و تحصیل کرده کمتر از سرمایه‌گذاری در بخش های دیگر نیست.
همانطور که اشاره شد، این عقیده که آموزش نوعی سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی است، یکی از مهمترین پیشرفت‌های اقتصادی در دهه‌های اخیر بوده است که اثرات زیادی ‌بر برنامه‌ریزی‌های آموزشی در کشورهای در حال توسعه گذاشته است.
باید خاطرنشان کرد که سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش با افزایش تولید ملی ارتباط دارد و به همین دلیل بانک جهانی نیز طرح کمک به توسعه کشورهای عقب‌مانده را از طریق بهسازی آموزش و پرورش تایید و در این زمینه به اعطای وام‌های اختصاصی اقدام کرد.
مطالعه تطبیقی برنامه‌ریزی و ساختار آموزش و پرورش در کشورهای مختلف نشان می‌دهد که افزایش بودجه و امکانات کمی آموزش و پرورش به توسعه همه‌جانبه منجر شده است. علل این عدم توفیق را باید در نقص برنامه‌ریزی و ضعف استانداردهای کمی و کیفی و رعایت نکردن واقعیت‌ها و اولویت‌های جامعه جستجو کرد. به عبارت دیگر، عدم واقع‌بینی در تعیین هدفها، انتظارات و اولویت‌ها از یک طرف و ضعف معیارها و استانداردهای کیفی درون داد سیستم آموزش و پرورش (اعم از امکانات مادی و فیزیکی و نیروی انسانی در بخش مدیریت و آموزش و خدمات جنبی) از طرف دیگر، موجب شکست برنامه‌ها و تحقق نیافتن هدف‌ها شده است.‌
به طوری که مطالعه تحولات آموزش و پرورش در نیمه دوم قرن بیستم نشان می‌دهد که هرچند براثر انطباق اراده سیاسی دولت‌ها با تقاضای اجتماعی برای استیفای حق تعلیم و تربیت، در پیشتر کشورهای در حال توسعه، تحولات اندیشمندانه و کارآمدی در امر آموزش و پرورش صورت گرفته و بسیاری از تنگناهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را مرتفع یا کنترل کرده است.
با توجه به تقاضای روزافزون برای ورود به مدرسه در بسیاری از کشورها و حتی برخورداری از آموزش عالی، برای اکثریت افراد، نیاز به مطالعه و تجزیه و تحلیل نظام‌های آموزشی است. در کشورهایی که با مشکلات افزایش هزینه‌ها در امر آموزش مواجهند و این امر موجب کاهش کیفیت آموزش است، خود موجد بحران در زمینه‌های مختلف شده است. از سوی دیگر بی‌توجهی به دروس فنی و حرفه‌ای و هدایت شغلی کارآمد، شتابزدگی در برنامه‌ریزی‌های آموزشی و تغییرات ساختاری یا محتوایی آموزش و پرورش در مقیاس جامعه و نبود فرصت و اعتقاد لازم برای تحقیق و آزمایش‌های تجربی برنامه‌ها، وجود برنامه‌های ناتمام آموزش بزرگسالان که رابطه منطقی کمی با نیازهای شغلی و موضع اجتماعی آنان دارد و بالاخره فزونی بیکاری در فارغ‌التحصیلان، که خود دلیل آشکاری بر عدم انطباق برنامه‌های توسعه آموزش و پرورش از نظر کمی و کیفی با نیازها و اولویت‌های جامعه است، ضرورت دارد که با توجه به این نشانه‌ها، مطالعه و تجزیه و تحلیل آموزش و پرورش از جهت تفکرات، هدف‌ها و آرمان‌های تربیتی و از نظر ساختار درونی و هم انطباق آموزش و پرورش با نیازها و اولویت‌ها و امکانات قابل دسترسی و واقعی در سطح بین‌المللی صورت گیرد.‌
اما امروز دنیای بیدار پرتحرک روز به روز چیزهای تازه‌ای به چنگ می‌آورد و با سرعت زیاد به سوی کمال پیش می‌رود. همه کشورها ناچارند روی توسعه اقتصادی و فهم اجتماعی و بالاخره موقعیت جهانی خود برنامه‌های آموزش و پرورش را متناسب با زمان خود تدوین و نسل جوان را در راهی پرثمر و اصولی، برای فردای درخشانتر و آزادتر هدایت کنند.
بنابراین برای دستیابی به آموزش و پرورش مطلوب در قرن بیست و یکم، کشورها باید تغییرات پیشنهادی زیر را بکار بندند.
▪ آموزش اجباری رایگان تا سنی معین (۵ تا ۱۰ سال) با استفاده از تاسیس مدارس جدید در شهر و روستا و مناطق دورافتاده از طریق کلاس‌های تک آموزگاری، مدارس اقماری و معلمان سیار.
▪ تغییر در تشریفات و مقررات پذیرش افراد به درون نظام آموزشی.
▪ اصلاح کلاس‌های پرجمعیت و به حداقل رساندن شمار دانش‌آموزان در کلاس‌های درس.
▪ مشارکت دادن مردم در آموزش عمومی.
▪ توجه به آموزش بزرگسالان، آموزش‌های غیررسمی و آموزش تصادفی (تجربی).
▪ گسترش مداوم آموزش تا محو بیسوادی.
▪ توجه به آموزش دختران و زنان.
▪ از بین بردن تفاوت‌های آموزش شهر با روستا.
▪ اختصاص بعضی از خدمات آموزشی به دانش‌آموزان محروم.
▪ توجه به رفاه حال معلمان از نظر مادی و معنوی.
▪ استفاده وسیع از برنامه‌های اصلاح و تغییر رفتار در مدارس.‌
▪ استفاده از تکنولوژی آموزشی برای بهبود توسعه کیفیت کلی آموزش.
کریم رنجه‌بازو
کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی‌
منابع:
۱- آموزش برای توسعه - ترجمه پریدخت وحیدی، حمید سهرابی.
۲- خلاصه مقالات - اداره کل آموزش و پرورش تهران .۱۳۷۴ -
۳- فصلنامه تعلیم و تربیت - تابستان و پاییز - ۱۳۶۲ سال اول - شماره ۲ و ۳
۴- ماهنامه آموزش و پرورش - شماره پنجم - دوره چهل و سوم - بهمن ماه ۱۳۵۱
۵- نشریه علوم تربیتی (دانشگاه تهران) سال نهم - شماره ۴ - ۱ سال ۱۳۶۵‌
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید