جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

انگیزه های اطلاق «مِطلاق» به امام حسن مجتبی (ع)


انگیزه های اطلاق «مِطلاق» به امام حسن مجتبی (ع)
یکی از آفت های بزرگ و ویرانگری که در تاریخ اسلام بروز کرد و در دوره‏هایی شیوع و رواج بسیار داشته، جَعْل و وضع حدیث است. ساختن حدیث و انتساب آن به پیشوایان دینی به انگیزه‏های سیاسی، مذهبی و ... از دوران حکومت بنیامیه، نضج گرفت و در دوران بنی عباس دوام یافت.
جعل و وضع، گاه برای پیراستن شخصیت های منفور و آلوده حاکم اموی و عباسی صورت می پذیرفت و گاه برای تخریب و ضربه زدن به شخصیتهای برجسته.
امام حسن مجتبی(ع)، سبط اکبر پیامبر(ص) و دومین امام معصوم، از شخصیت هایی است که تیر مسموم وضع و جعل آن بزرگوار را نشانه رفته و نسبت های ناروایی در قالب حدیث و روایت به وی داده شده است. روایت هایی از امامان شیعه نقل شده که ایشان، بسیار زن می گرفت و بسیار طلاق میداد تا آنجا که پدرش حضرت علی(ع) بر منبر رفت و مردم کوفه را از این امر بر حذر داشت. این روایت ها که مبنای تحلیل های نادرستی پیرامون شخصیت آن بزرگوار قرار گرفته، زمینه برداشت های فقهی قابل تأملی نیز شده است. برخی فقها و محدثان بر پایه همین احادیث، فتوا به جواز تعدد طلاق داده‏اند.(۱)
در این مقال، تلاش می شود روایت هایی که امام مجتبی(ع) را «مِطْلاق» (بسیار طلاق دهنده) معرفی کرده مورد نقد قرار گرفته و بی مایگی و سستی آنها بر ملا گردد.
مع‏الاسف، این روایت ها هم در منابع حدیثی و تاریخی شیعی آمده و هم در کتب تاریخ اهل سنت. نخست به نقل های مختلف این مطلب اشاره می شود و سپس به پاسخگویی و نقادی آن می پردازیم. در نقل روایتها ترتیب تاریخی و زمانی کتب را منظور می داریم تا نقد به سهولت انجام شود.
۱) اولین کتاب حدیثی شیعه که این مطلب در آن نقل شده کتاب محاسن برقی، نوشته احمد بن‏ابی عبداللّه‏ برقی(م۲۷۴ یا ۲۸۲ق) است:
عن ابن محبوب عن أبی عبداللّه‏(ع) قال: اتی رجل امیرالمؤمنین(ع) فقال له: جئتک مستشیرا. ان الحسن و الحسین و عبداللّه‏ بن‏جعفر خطبوا الیّ، فقال امیرالمؤمنین(ع): المستشار مؤتمن؛ اما الحسن فانه مطلاق و لکن زوّجها الحسین(ع) فانه خیر لابنتک.
مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: می خواهم مشورت کنم. حسن و حسین و عبداللّه‏ بن‏جعفر از دخترم خواستگاری کرده‏اند [به کدام دختر دهم؟ [حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار گیرد؛ امین است. بدان حسن، بسیار طلاق می دهد. دخترت را به حسین تزویج کن زیرا برای دخترت بهتر است.
۲) پس از محاسن، روایت هایی در این زمینه در کتاب کافی نوشته محمد بن‏یعقوب کلینی(م۳۲۹ق) نقل شده است.
الف) عدة من اصحابنا عن احمد بن‏محمد عن محمد بن‏اسماعیل بن‏بزیع عن جعفر بن‏بشیر عن یحیی بن‏ابیالعلاء عن ابیعبداللّه‏(ع) قال: ان الحسن بن‏علی(ع) طلّق خمسین امرأة فقام علی(ع) بالکوفة فقال: یا معشر اهل الکوفة لا تنکحوا الحسن فانه رجل مطلاق، فقام الیه رجل فقال: بلی و اللّه‏ لننکحنّه فانه ابن رسول اللّه‏(ص) و ابن‏فاطمة فان اعجبه امسک و ان کره طلّق.(۲)
امام صادق(ع) فرمود: حسن بن‏علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه به پا خاست و فرمود: ای کوفیان، به حسن دختر ندهید زیرا بسیار طلاق می دهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه است، اگر خواست همسرش را نگه می دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.
ب) حمید بن‏زیاد عن الحسن عن محمد بن‏سماعة عن محمد بن‏زیاد بن‏عیسی عن عبداللّه‏ بن‏سنان عن ابیعبداللّه‏(ع) قال: ان علیا(ع) قال و هو علی المنبر لا تزوّجوا الحسن فانه رجل مطلاق. فقام رجل من همدان فقال: بلی واللّه‏ لنزوّجنه و هو ابن رسول اللّه‏ و ابن امیرالمؤمنین(ع) فان شاء امسک و ان شاء طلّق.(۳)
امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) بر منبر فرمود: به حسن دختر ندهید زیرا او مردی پرطلاق است. مردی هَمْدانی بلند شد و گفت: به خدا سوگند چنین خواهیم کرد زیرا او فرزند رسول خدا و امیرالمؤمنین است. اگر خواست همسر را نگه دارد و اگر نخواست طلاق می دهد.
۳) پس از کافی، این مضمون در کتاب دعائم الاسلام، نوشته نعمان بن‏محمد تمیمی قمی(م۳۶۳ق) آمده است:
عن ابیجعفر محمد بن‏علی(ع) انه قال: قال علی(ع) لاهل الکوفة: یا اهل الکوفة لا تزوّجوا حسنا فانه رجل مطلاق.(۴)
امام باقر(ع) فرمود: علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن ندهید زیرا که بسیار طلاق می دهد. پس از این سه کتاب، کتب روایی دیگر با همین اسناد به نقل امام حسن مجتبی(ع)، سبط اکبر پیامبر(ص) و دومین امام معصوم، از شخصیت هایی است که تیر مسموم وضع و جعل آن بزرگوار را نشانه رفته و نسبت های ناروایی در قالب حدیث و روایت به وی داده شده است. این احادیث پرداخته‏اند.
شیخ حرّ عاملی(م۱۱۰۴ق) در کتاب وسائل‏الشیعة، دو روایت کافی(۵) و روایت کتاب محاسن(۶) را نقل کرده است. پس از وی، علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار به نقل این احادیث پرداخته است. وی روایت محاسن(۷) و کافی(۸) را نقل کرده و به جز آن از مناقب ابن‏شهر آشوب(۹) نیز همین مضامین را روایت کرده است.
همچنین محدث نوری، در کتاب مستدرک الوسایل، روایت کتاب دعائم الاسلام(۱۰) و مطلب نقل شده در مناقب ابن‏شهر آشوب(۱۱) را روایت کرده است.
به جز کتب حدیث، در پاره‏ای از کتب تاریخی که شیعیان تحریر کرده‏اند نیز این مطلب بازگو شده است. ابن‏شهر آشوب(م۵۸۸ق) در کتاب مناقب از قوت القلوب ابوطالب مکی، آن را روایت کرده است.
این مضامین در کتب حدیثی اهل سنت دیده نشد اما در تعدادی از کتب تاریخی آنان روایت شده؛ که فهرست‏وار بدان اشاره میشود:
۱) بلاذری(م۲۷۹ق) در انسـاب الاشراف(۱۲)
بلاذری از ابی صالح نقل کرده که امیرمؤمنان‏علیه السلام فرمود:" آن قدر حسن‏علیه السلام زن گرفت و طلاق داد که ترسیدم دشمنی دیگران را در پی‏داشته باشد"
۲) ابوطالب مکی(م۳۸۶ق) در قوت‏القلوب(۱۳)
۳) ابوحامد غزالی(م۵۰۵ق) در احیاء العلوم(۱۴)
۴) ابن‏ابیالحدید معتزلی(م۵۸۶ ـ ۶۵۵ق) در شرح نهج‏البلاغه(۱۵)
۵) الامام المزدی(م۷۴۲ق) در تهذیب الکمال(۱۶)
۶) ذهبی(م۷۴۸ق) در سیر اعلام النبلاء(۱۷)
۷) ابن‏کثیر(م۷۷۴ق) در البدایة و النهایة(۱۸)
اگر اولین ازدواج حضرت در ۲۰ سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال ۴۰ هجری، یعنی در فاصله ۱۸ یا ۱۷ سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است.
۸) میر خواندشاه(م۸۳۸ ـ ۹۰۳ق) در روضة الصفا(۱۹)
۹) سیوطی(م۹۱۱ق) در تاریخ الخلفاء(۲۰)
در این مجموعه نقلها و اسناد، یک مطلب دست به دست گشته و آن اینکه امام مجتبی(ع) مطلاق (پرطلاق) بود و پدر بزرگوارش مردم را از همسر دادن به فرزندش باز می داشت. چرا که وی، زنان را نگه نمی داشت و به سرعت طلاق می داد. و در پاره‏ای نقل ها چنین آمده که حضرت علی(ع) از این عمل فرزندش هراس داشت که شاید سبب دشمنی و کینه قبایل را هم فراهم آورد.(۲۱)
دسته ای به تعداد زن ها اشاره نموده اند ابن حجر، ابوطالب مکی، ابوالحسن مدائنی، کلینی، کفعمی، بلخی و ابن شهرآشوب به نقل آن پرداخته‏اند و تعداد زنان امام حسن‏علیه السلام را چنین گفته‏اند:
۱) کفعمی: شصت و چهار.
۲) ابوالحسن مدائنی: هفتاد.
۳) ابن حجر: نود.
۴) کلینی: پنجاه.
۵) بلخی: دویست.
۶) ابوطالب مکی: دویست و پنجاه.
۷) برخی نیز آورده‏اند که وی سیصد و چهار صد زن داشته است.
حال، سخن این است که آیا این نقل ها از صحت و سلامت تاریخی برخوردار است و آیا چنین بوده که امام مجتبی(ع) این حد، ازدواج می کرد و طلاق میداد که یک بحران خانوادگی را برای آل علی(ع) سبب شود؟
به نظر میرسد شواهد تاریخی، عقیدتی فراوان در دست است که نادرستی این نقل را روشن می سازد و بهترین راه برای نقد نیز همین است. اینکه برخی پژوهشگران به جای نقد این مطلب به نقد نویسندگان و کتب پرداخته‏اند و محاسن برقی، قوت القلوب و ... را زیر سؤال برده‏اند(۲۲)، شاید قرین صحت نباشد، چرا در همین کتب و از همین نویسندگان، مطالب فراوان و درستی نقل شده و مورد اعتماد و استناد است. به سخن دیگر، به جای آنکه نادرستی یک یا چند نقل به اثبات رسد روا نیست، یک کتاب یا یک مجموعه از رده خارج گردد.
▪ شواهدی که به گمان ما بر نادرستی این نقلها دلالت دارد عبارت است از:
۱) امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری به دنیا آمد و در ۲۸ صفر سال ۴۹ هجری از دنیا رفت. عمر ایشان ۴۶ یا ۴۷ بیشتر نبود. اگر اولین ازدواج حضرت در ۲۰ سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال ۴۰ هجری، یعنی در فاصله ۱۸ یا ۱۷ سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است.
توضیح مطلب، آن است که طبق نقل ابوطالب مکی امام مجتبی ۲۵۰ یا ۳۰۰ زن گرفت که پدر را به ستوه آورد و علی(ع) در یک سخنرانی اعلام داشت به حسن زن ندهید زیرا پرطلاق است.(۲۳) این بدان معنا است که هر ماه، بیش از یک زن گرفته باشد و بسیاری از آن ازدواج هابه طلاق منجر شده باشد، زیرا نمی توان بیش ازچهار زن دائم داشت.
آیا چنین امری معقول و پذیرفته است. با توجه به اینکه آن حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشت.
۲) بیشتر روایت هایی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است، یعنی این مطلب یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می شود چرا که وفات امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال ۴۸ هجری رخ داد. قابل تأمل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانی ها چنین نقل کرده است:
ان ولد آل ابیطالب ترکناهم و الذی لا اله الا هو و الخلافة فلم نعرض لهم لا بقلیل و لا بکثیر فقام فیها علی بن‏ابیطالب(ع) فما افلح و حکم الحکمین، فاختلف علیه الامة و افترقت الکلمة ثم وثب علیه شیعته و انصاره و ثقاته، فقتلوه، ثم قام بعده الحسن بن‏علی فواللّه‏ ما کان برجل عرضت علیه الاموال فقبلها، و دسّ الیه معاویة انی اجعلک ولی عهدی، فخلعه، و انسلخ له مما کان فیه و سلّمه الیه، و اقبل علی النساء یتزوج الیوم واحدة، و یطلّق غدا اخری، فلم یزل کذلک حتی مات علی فراشه.(۲۴)
«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده‏ایم، تا آنکه علی بن‏ابیطالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن‏علی به پا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه میشد، بستاند. معاویه با حیله او را ولیعهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آنکه در بستر از دنیا رفت».
۳) اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان حضرت در زمان حیاتش، این امر را بر ایشان خُرده می گرفتند و در مناظرات و اعتراض هایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه‏ضعف بزرگی به شمار می رفت ـ انگشت می گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.
۴) تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت در کتب تاریخ آمده، با این رقم ها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را ۲۲ و کمترین را ۱۲ گفته‏اند و تنها ۱۳ نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.(۲۵)
اینها شواهدی تاریخی بود که بر سستی این نقل ها گواهی می داد ، به جز آن شواهد غیر تاریخی که به معارف دینی برمی گردد، نیز در دست است که بدان اشاره می شود.
۵) روایت های بسیاری بر مبغوضیت‏طلاق دلالت دارد. این روایتها در کتب حدیث شیعه و اهل سنت به نحو مکرر، نقل شده است:
رسول خدا(ص) فرمود: ابغض الحلال الی اللّه‏ الطلاق.(۲۶)
منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است.
اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان حضرت در زمان حیاتش، این امر را بر ایشان خُرده میگرفتند و در مناظرات و اعتراضهایی که بر حضرت داشتند بر این نکته انگشت میگذاشتند.
امام صادق(ع) فرمود: تزوّجوا و لا تطلقوا فان الطلاق یهتزّ منه العرش.(۲۷)
ازدواج کنید و طلاق ندهید زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه میآورد.
و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل میکند: ان اللّه‏ عز و جل یبغض کل مطلاق و ذوّاق.(۲۸)
خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن میدارد.
و بر پایه همین روایات، گروهی از فقهای شیعه و اهل سنت فتوا به کراهت طلاق در صورت سازگاری اخلاقی زن و شوهر داده‏اند.(۲۹) و فقهای حنفیه در چنین فرضی طلاق را حرام میدانند.(۳۰)
حال آیا میتوان گفت امامی معصوم به طور مکرر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.
و بر اینها بیفزاییم چگونه ممکن است چنین اعمالی از شخصیتی که ۲۰ بار پیاده حج گذارد سر زند. کسی که چنین با خداوند نیایش میکرد:
«انی لأستحیی من ربی ان القاه و لم امش الی بیته» فمشی عشرین مرة من المدینة علی رجلیه.(۳۱)
من از پروردگارم حیا میکنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم. این بود که ۲۰ بار پیاده از مدینه به حج رفت.
و کسی که عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود.(۳۲)
۶) صفت «مطلاق» (پرطلاق)، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه(س) به عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آنگاه خدیجه(س) گفت: نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا میدانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است ....
چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بود و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی زن دهند، آن وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟!
لذا با توجه به این نقدهای ششگانه نمیتوان این مضامین را پذیرفت.
خلاصه سخن در این نوشتار این شد که:
▪ روایتهایی در منابع حدیثی و تاریخی دلالت دارد که امام حسن مجتبی(ع) بسیار ازدواج میکرد و بسیار زنانش را طلاق میداد تا آنجا که سبب اعتراض پدر شد.
▪ بر پایه این روایتها تحلیلهای تاریخی و استنباطهای فقهی، صورت گرفته است.
▪ شواهد تاریخی و عقیدتی بر نادرست بودن این روایتها دلالت دارد که به شش مورد اشاره شد.
▪ از این روایتها به جهت سستی و نادرستی، نمیتوان هیچ حکم فقهی را استنباط کرد، چنان که تحلیل شخصیت بر مبنای اینها نادرست است.
▪ طلاق، مبغوض‏ترین حلال خداوند است و تکرار آن بر مبغوضیت و منفوریت آن میافزاید.
چنانچه گفته شد این کار با شأن و مقام امام حسن مجتبی‏علیه السلام هرگز سازگار نیست؛ زیرا چهره‏ای که قرآن و سنت و سایر معصومین‏علیهم السلام از امام حسن‏علیه السلام ترسیم کرده‏اند، با روایاتی که نقل شده، قابل جمع نیست. قرآن در شأن و منزلت امام حسن‏علیه السلام و سایر اهل‏بیت‏علیهم السلام آیه «تطهیر»(۳۳) و آیه «مودّت»(۳۴) را نازل فرموده است. چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بود و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی زن دهند، آن وقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟!
پیامبر درباره امام حسن‏علیه السلام می‏فرماید: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.»(۳۵) همچنین رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم در مورد امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام فرمود: «هرکس این دو را دوست داشته باشد، من دوستش دارم و کسی را که من دوست دارم، خدا نیز او را دوست خواهد داشت و کسی که خدا او را دوست داشته باشد، در بهشت‏های پر نعمت وارد خواهد کرد.»(۳۶)
ابن کثیر دمشقی می‏نویسد: امیرمؤمنان‏علیه السلام فرزند خود امام حسن‏علیه السلام را بسیار احترام و تعظیم می‏کرد.(۳۷)
امام حسین‏علیه السلام به خاطر احترام و عظمتی که برای برادرش، امام حسن‏علیه السلام قائل بود، هرگز در حضورش سخن نمی‏گفت.(۳۸) در حین طواف، مردم برای اظهار ارادت به امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام آن چنان به یکدیگر فشار می‏آوردند که گاه ممکن بود به زیر دست و پا بروند. (۳۹)
گاهی امام حسن‏علیه السلام بر در خانه می‏نشست، در چنین لحظاتی رفت و آمد مردم به جهت هیبتی که او داشت، قطع می‏شد.(۴۰)
در حالات معنوی امام حسن‏علیه السلام آورده‏اند: به هنگام وضو، رخسارش دگرگون می‏شد و در پاسخ پرسش کنندگان می‏فرمود: «حقّ علی کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش ان یصفر لونه و یرتعد فرائصه(۴۱)
؛ شایسته است کسی که در برابر پروردگار می‏ایستد، رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش بیفتد.»
دلائل و شواهد موجود به خوبی نشان می‏دهد که تا پیش از منصور عباسی چنین افترایی در کتاب ها نبوده است و این منصور بود که برای خنثی سازی شورش های علوی و حرکتهای ضدّ حکومتی نوادگان امام حسن مجتبی‏علیه السلام این تهمت و شبهه را علیه امام پایه‏گذاری کرد.
وی که از این شورش ها سخت به وحشت افتاده بود، برای رفع نگرانی خود، هیچ حربه‏ای را بهتر از لکه‏دار کردن چهره پاک و معصوم امام حسن‏علیه السلام ندید. وی پس از دستگیری عبداللّه بن حسن که علیه ظلم و جور قیام کرده بود، در برابر بسیاری از مردم به سخنرانی پرداخت و علی‏بن ابی‏طالب و امام حسن‏علیهما السلام و همه فرزندان ابی‏طالب را مورد دشنام و افترا و ناسزاگویی قرار داد و از جمله گفت: به خدایی که جز او نیست، فرزندان ابی‏طالب را در خلافت تنها گذاردیم و هیچ کاری به کارشان نداشتیم؛ در آغاز علی بن ابی‏طالب بدان پرداخت… و پس از وی، حسن بن علی برخاست… معاویه با نیرنگ به او وعده داد تا ولیعهدش کند، بدین ترتیب او را برکنار ساخت و همه چیزِ وی را گرفت. حسن بن علی نیز همه کارها را به معاویه واگذارد و به زنان روی آورد؛ او امروز با یکی ازدواج می‏کرد و فردا دیگری را طلاق می‏داد و همچنان بدین کار مشغول بود تا اینکه در بسترش مرد…(۴۲)
استاد، هاشم معروف در ردّ این تهمت ناجوانمردانه می‏نویسد: و اما روایت هفتاد و نود و از این قبیل روایاتی که او را زن باره توصیف می‏کنند و اینکه پدرش می‏گفت: به فرزندم حسن زن ندهید که او زن باره است؛ این روایات آن چنان که از اسنادشان بر می‏آید، منبعی جز مدائنی و امثال دروغگوی او ندارد. مدائنی و واقدی و دیگر مورّخان پیشین، تاریخ را در سایه حکومتهایی نوشته‏اند که با اهل‏بیت‏علیهم السلام سر دشمنی داشتند، و از هر وسیله‏ای برای خدشه‏دار کردن واقعیت‏های آنها و ضربه زدن به ایشان فروگذار نمی‏کردند. حکام دولت عباسی نیز در تعصّب و پلیدی نیّت، دست کمی از اسلاف اموی خود نداشتند. عباسی‏ها در جعل احادیث علیه «علویها» با امویها هم دست بودند، به ویژه نسبت به حسنیها کینه خاصّی می‏ورزیدند، چون بیشتر آنهایی که علیه ستم سر به شورش برمی‏داشتند؛ از فرزندان و نوادگان امام حسن‏علیه السلام بودند.(۴۳)
آنچه که تاکنون گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواج ها و طلاق های متعدد امام حسن‏علیه السلام طرح ریزی شده بود.
واقعیت این است که امام در طول عمر، بیشتر از هشت یا ده‏(۴۴) همسر نداشته که تعدادی از این همسران کنیز بوده‏اند. داشتن این تعداد همسر در آن زمان برای قاطبه مردم، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این مردم، فقط امام حسن‏علیه السلام مورد حملات بیشرمانه دشمنان قرار گرفت؟ آیا نمی‏شود حدس زد این رقم بسیار بزرگ، نشانه ساختگی بودن این احادیث است؟
چرا ابوطالب مکّی که تعداد زنهای امام حسن‏علیه السلام را به ۲۵۰ می‏رساند، جز چند نفر از آنها نام نمی‏برد؟ چرا مورخّان که به تبعیت از ابوالحسن مدائنی و واقدی و مکّی تعداد زنان امام را بیش از هشت تن ذکر کرده‏اند، بیشترین آماری که برای فرزندان امام داده‏اند، بیش از سی و یک فرزند نیست؟(۴۵)
اینک از ابوطالب مکّی باید پرسید: اگر امام ۲۵۰ همسر داشته پس چرا بیش از سی و یک فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان عقیم و نازا بودند؟ آیا امام رغبتی به فرزند نداشت و یا از پرداخت نفقه و هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بوده است؟ "
پاورقی ها:
۱ـ وسائل‏الشیعة، ج۱۵، ص۲۷۱؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸۲.
۲ـ الکافی، ج۶، ص۵۶، ح۵.
۳ـ همان، ص۵۶، ح۴.
۴ـ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۵۷، ح۹۸۰.
۵ـ وسائل‏الشیعة، ج۱۵، ص۲۶۸، ب۲، ح۲ و ص۲۷۱، ب۴، ح۱ و ۲.
۶ـ همان، ج۸، ص۴۲۷، ب۲۳، ح۱؛ ج۱۵، ص۲۶۸، ب۲، ح۱.
۷ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۷، ب۱۶، ح۹؛ ج۷۵، ص۱۰۱، ب۴۸، ح۲۲.
۸ـ همان، ج۴۴، ص۱۷۲، ح۶ و ۷.
۹ـ همان، ص۱۵۸، ح۲۷ و ص۱۶۹، ح۴، و ص۱۷۱، ح۵.
۱۰-مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۸۰، ب۲، ح۱۸۲۳۸. (چاپ آل البیت)
۱۱ـ همان، ح۱۸۲۳۹.
۱۲ـ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵.
۱۳ـ قوت‏القلوب، ج۲، ص۲۴۶.
۱۴ـ محجة‏البیضا، ج۳، ص۶۹.
۱۵ـ شرح نهج‏البلاغه، ج۴، ص۸. (چهار جلدی)
۱۶ـ تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۳۶.
۱۷ـ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۳، ۲۶۲ و ۲۶۷.
۱۸ـ البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۲.
۱۹ـ روضة الصفا، ج۳، ص۲۰.
۲۰ـ تاریخ الخلفاء، ص۱۹۱.
۲۱ـ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵؛ شرح نهج‏البلاغه، ج۴، ص۸.
۲۲ـ حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۵۴ ـ ۴۵۶؛ حقایق پنهان، ص۳۵۲ ـ ۳۵۴.
۲۳ـ مناقب ابن‏شهر آشوب، ج۴، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۶۹.
۲۴ـ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.
۲۵ـ حیاة الامام الحسن(ع)، ج۲، ص۴۶۳ ـ ۴۶۹ و ص۴۵۷.
۲۶ـ سنن ابیداود، ج۲، ص۶۳۲، ح۲۱۷۸.
۲۷ـ وسائل‏الشیعة، ج۱۵، ص۲۶۸؛ مکارم‏الاخلاق، ص۲۲۵؛ مجمع‏البیان، ج۱۰، ص۳۰۴.
۲۸ـ همان، ص۲۶۷، ح۳.
۲۹ـ المبسوط، ج۵، ص۳؛ مفاتیح الشرایع، ج۲، ص۳۱۲؛ جواهرالکلام، ج۳۲، ص۱۱۶؛ الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۴، ص۲۹۶.
۳۰ـ الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۴، ص۲۹۶.
۳۱ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۹۹.
۳۲ـ فراید السمطین، ج۲، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۶۰.
۳۳ـ صواعق المحرقه، ص ۱۴۳؛ سنن بیهقی، ج ۲، ص ۱۴۹.
۳۴ ـ الدرالمنثور، ج ۷،ص ۷.
۳۵ ـ الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة، (مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۶۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۲.)
۳۶ ـ من احبهما احببته و من احببته احبه اللّه و من احبه اللّه أدخله جنات النعیم…(اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۵۶.)
۳۷ ـ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۷.
۳۸ ـ مناقب آل ابی‏طالب، ج ۳، ص ۴۰۱.
۳۹ ـ البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۷.
۴۰ ـ الامام المجتبی(ع)، ص ۱۰.
۴۱ ـ همان، ص ۸۶.
۴۲ ـ سیرةالائمة الاثنی عشر، ج ۱، ص ۶۱۸.
۴۳ ـ زندگی دوازده امام، ج ۱، ص ۶۰۲.
۴۴ ـ صلح الحسن(ع)، ص ۲۵.
۴۵ـ بین مورّخین اختلاف است، از هفت فرزند گفته شده تا سی و یک فرزند. رجوع شود به البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۴؛ الفصول المهمه، ص ۱۶۶؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۶۸؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۲؛ اعلام الوری، ص ۲۱۳؛ ناسخ التواریخ، جلد امام حسن(ع)، ص ۲۷۰؛ تذکرة الخواص، ص ۲۱۲؛ نورالابصار، ص ۱۳۶؛ ذخائرالعقبی، ص ۱۴۳؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸.
● مقالات و کتبی در رابطه با این مطلب:
۱)حیاة الامام الحسن(ع)، باقر شریف القرشی، ج۲، ص۴۵۷ ـ ۴۷۲. (دار الکتب العلمیة)
۲)نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری، ص۳۰۶ ـ ۳۰۹. (انتشارات صدرا)
۳)زندگی امام حسن(ع)، مهدی پیشوایی، ص۳۱ ـ ۳۹. (انتشارات نسل جوان)
۴)الامام المجتبی(ع)، حسن المصطفوی، ص۲۲۸ ـ ۲۳۴. (مکتب المصطفوی)
۵)از گوشه و کنار تاریخ، سیدعلی شفیعی، ص۸۸. (کتابخانه صدر)
۶)زندگانی امام مجتبی(ع)، سیدهاشم رسولی محلاتی، ص۴۶۹ ـ ۴۸۴. (دفتر نشر فرهنگ اسلامی)
۷) حقایق پنهان، احمد زمانی، ص۳۳۱ ـ ۳۵۴. (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی)
منبع : روزنامه انتخاب


همچنین مشاهده کنید