چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

پژوهشی درباره نام، سن و کیفیّت شهادت طفل شیرخوار امام حسین«ع»


پژوهشی درباره نام، سن و کیفیّت شهادت طفل شیرخوار امام حسین«ع»
نوشتار حاضر، ابتدا به پژوهش درباره نام طفل شیرخوار امام حسین(ع) پرداخته و سپس به بررسی سن وی و نقد دیدگاه برخی منابع معاصر در این باره می پردازد. در ادامه به کیفیت شهادت این طفل و در پایان، به معرفی و نقد دیدگاه یکی از محققان معاصر درباره دو نفر بودن علی اصغر و عبدالله پرداخته است.
● مقدمه
از مصائب بزرگ روز عاشورا و حوادث مسلم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) است که توسط سپاه عمر سعد با کمال بی رحمی و در آغوش امام(علیه السلام) به شهادت رسید. در برخی منابع کهن، از نام این طفل، سخنی به میان نیامده، اما در برخی دیگر با نام عبدالله بن الحسین یا عبدالله رضیع از او یاد شده است. هم چنین بسیاری از منابع، در باره سن او سکوت کرده اند. از طرف دیگر، برخی مورخان و مقتل نگاران، اصل تیر خوردن و شهادت او را به اختصار بیان کرده و بعضی دیگر گفته اند که در کنار خیمه در آغوش امام(علیه السلام) هدف تیر قرار گرفت. گروه سوم، گزارش کرده اند که امام(علیه السلام) او را در برابر سپاه کوفه گرفت و تشنگی او را مطرح کرد و در این هنگام روی دست امام(علیه السلام) با تیر دشمنان به شهادت رسید.
اینک ابتدا نام و سن این طفل و سپس کیّفیت شهادت او را با استناد به منابع قدیمی (که برخی، از برخی دیگر گرفته اند یا یک گزارش را یکی به اختصار و دیگری به تفصیل آورده است) بررسی می کنیم و در پایان به نقد تحلیل یکی از محققان معاصر در این باره می پردازیم.
● نـام کودک
منابع تاریخی، نام این طفل را گوناگون نوشته اند؛ در برخی منابع از او (بدون ذکر نام) تعبیر به «صبی» شده،۲ چنان که در روایتی، امام باقر(علیه السلام) نیز از این طفل، تعبیر به «صبی» کرده است.۳ دسته ای از منابع نیز با عنوان «صغیر»۴ از او یاد کرده اند. فضیل بن زبیر (از اصحاب امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام)) هم به صراحت نام او را عبدالله ضبط کرده است.۵ ابومخنف در خبری که از حُمَید بن مسلم نقل کرده، به نقل از برخی، نام او را عبدالله دانسته است،۶ اما در جای دیگر، به صراحت نام او را می آورد.۷ مورخان و رجال شناسان بعدی، همانند محمد بن حبیب بغدادی۸ (م ۲۴۵ ق)، بلاذری۹ (م ۲۷۹ ق)، ابونصر بخاری۱۰(زنده تا ۳۴۱ ق)، ابوالفرج اصفهانی۱۱ (م ۳۵۶ ق) طبرانی۱۲ (م ۳۶۰ ق)، قاضی نعمان مصری۱۳ (م ۳۶۳ ق)، بلعمی۱۴ (م ۳۶۳ ق)، شیخ مفید۱۵ (که بیشترین گزارش عاشورا را از ابومخنف نقل کرده است) و به پیروی او، طبرسی۱۶ و شیخ طوسی۱۷ به صراحت نام او را عبدالله نوشته اند. بسیاری از منابع متأخر نیز با همین نام از او یاد کرده اند.۱۸
ابن اعثم (م ۳۱۴ق) نخستین مورخی است که از طفل شیرخوار با نام «علی» یاد کرده و از او با نام «علیٌ فی الرضاع» تعبیر کرده است.۱۹ خوارزمی (م ۵۶۸ ق) نیز (که بسیاری از مطالب مقتل خود را از ابن اعثم گرفته) از او به «علیٌ الطفل» (بدون ذکر اصغر) تعبیر کرده است.۲۰
اما تا جایی که بررسی ها نشان می دهد، اولین کسی که نام یکی از فرزندان امام(علیه السلام) را (افزون بر علی اکبر و امام چهارم(علیه السلام) و عبدالله) «علی اصغر» دانسته است، طبری شیعی۲۱ (از علمای قرن چهارم) است. پس از او ابن خشاب بغدادی۲۲(م۲ ۵۶۷ ق) و ابن شهرآشوب۲۳ (م ۵۸۸ ق) نام این طفل را «علی اصغر» نگاشته اند. و از آن پس، این اسم به برخی از منابع متأخرتر، راه یافته است.۲۴
● سن کودک
درباره سن او باید گفت که بسیاری از منابع تاریخی چنان که در گزارش های آن ها ملاحظه خواهد شد سخنی از سن وی به میان نیاورده و تنها به عناوینی، همانند صبی، صغیر، طفل و رضیع (شیرخوار) اکتفا کرده اند. البته برخی مورخان و مقتل نویسان، همانند فضیل بن زبیر رسان (زنده تا عصر امام صادق(علیه السلام)) و یعقوبی (م ۲۸۴ ق) بر این باورند که این طفل در روز عاشورا به دنیا آمده است.۲۵
اما گزارش های قابل اعتنا که در آن ها به سن این طفل اشاره شده، گزارش های ذیل است که البته سن وی را متفاوت نوشته اند، از این رو باید اذعان کرد که هیچ وجه جمعی برای این گزارش ها وجود ندارد.
نخستین گزارش به ترتیب قدمت آن ها گزارش محمد بن سعد (م ۲۳۰ ق) است که از پسری سه ساله برای امام حسین(علیه السلام) سخن به میان آورده که عقبة بن بشر اسدی، او را با تیری شهید کرد.۲۶
بلعمی، از مورخان قرن چهارم، ذیل گزارش چگونگی شهادت طفل شیرخوار، او را یک ساله دانسته است.۲۷ و بالأخره در بیتی به جای مانده از کسائی مروزی، شاعر قرن چهارم از طفلی پنج ماهه، یاد شده است:
آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد ویحک *** کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجا؟۲۸چنان که ملاحظه می شود، هیچ وجه جمعی بین سه قول یاد شده وجود ندارد، اگرچه شاید بتوان گفته بلعمی را به دلایلی ترجیح داد، زیرا برخی منابع به شیرخواره بودن این طفل اشاره کرده اند که طبیعتاً با قول ابن سعد سازگاری ندارد و برخی دیگر چنان که خواهد آمد گفته اند که امام(علیه السلام) او را در دامانش نشاند که این امر با پنج ماهه بودن کودک (گفته کسائی مروزی) ناسازگار است، زیرا این کودک طبیعتاً بایستی به سنی از رشد رسیده باشد که نشستن او در دامان پدر ممکن باشد، از این رو این دو ویژگی یاد شده با هم، با یک ساله بودن کودک سازگار است. اگرچه به این نکته نیز باید اذعان کرد که گفته بلعمی مرسل و بدون استناد به گفته راویانی است که او از آن ها نقل کرده است.
● نقد و بررسی دیدگاهی مشهور
اما در برابر گزارش منابع کهن در باره سن طفل شیرخوار، دیدگاهی است که سن اینطفل را شش ماهه دانسته و چنان روی این دیدگاه در یکی دو قرن اخیر، تبلیغ شده است که امروزه در منابر و محافل روضه خوانی، شهرت خاصی دارد و حتی در سال های اخیر، برخی برای او جشن تولد گرفته و تولّد وی را با محاسبه برگشت به شش ماه پیش از عاشورای سال ۶۱ق در ده رجب سال ۶۰ق می دانند! بلکه این امر تا آن جا پیش رفته است که این تاریخ، در برخی از تقویم های مذهبی به عنوان سالروز ولادت وی ثبت شده است، در حالی که این گفته هیچ مدرک معتبری ندارد و تنها مأخذ آن، گزارشی است که در کتاب محرّف و منسوب به ابومخنف آمده۲۹ و به تدریج به مآخذ معاصران راه یافته است.
● چگونگی شهادت طفل شیرخوار
امّا درباره چگونگی شهادت طفل شیرخوار نیز، منابع کهن، نوعاً شهادت او را در آغوش یا در دامان امام(علیه السلام) در کنار خیمه ها نوشته اند. فضیل بن زبیر در این باره نوشته است: عبدالله بن حسین(علیه السلام) مادرش رباب، دختر امرؤالقیس۳۰ است که حرملة بن کاهل اسدی والبی او را کشت. عبدالله در (روز عاشورا) زمان جنگ به دنیا آمد و در حالی که حسین(علیه السلام)نشسته بود، نزد وی آورده شد. حسین(علیه السلام) او را در دامان خود قرار داد و با آب دهان خود، کام او را برداشت و او را عبدالله نامید. ناگاه حرملة بن کاهل تیری۳۱ به او زد و او راکشت، پس حسین(علیه السلام) خون او را گرفت و جمع کرد و به آسمان پرتاب کرد و قطره ای از آن بر زمین نریخت. امام باقر(علیه السلام) فرمود: اگر قطره ای از آن خون بر زمین می ریخت، عذاب نازل می شد.۳۲
یعقوبی نیز نگاشته است: حسین(علیه السلام) بر اسبش سوار بود که نوزادی که در همان لحظه به دنیا آمده بود، نزد وی آورده شد، پس در گوش وی اذان گفت و کام او را برداشت، ناگاه تیری در حلق کودک نشست و او را کشت، حسین(علیه السلام)تیر را از گلویش خارج کرد و او را به خونش آغشته کرده، فرمود: به خدا سوگند، تو گرامی تر از ناقه ]صالح(علیه السلام)[ نزد خدا هستی. و محمد ( نزد خدا از صالح( گرامی تر و عزیزتر است. سپس حسین(علیه السلام) آمد و او را کنار ]جنازه[ فرزندان و برادرزادگانش گذاشت.۳۳
طبری نیز می نویسد: چون حسین(علیه السلام) (جلوی خیمه گاه) نشست، کودکی را که عبدالله بن حسین(علیه السلام) دانسته اند، نزدش آوردند، پس او را در دامانش نشاند. ابومخنف از قول عقبة بن بشیر (بشر) اسدی گوید : ابوجعفر محمد بن علی (امام باقر(علیه السلام)) به من گفت: ای بنی اسد، خونی از ما پیش شما هست. گفتم: ای ابوجعفر، خدا رحمتت کند، گناه من در آن چیست و چگونه است؟ فرمود: کودکی نزد حسین(علیه السلام) آورده شد و او در دامان حسین(علیه السلام) بود که یکی از شما بنی اسد، تیری به سوی او انداخت و او را کشت. پس حسین(علیه السلام) خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری رسانی از آسمان را از ما بازداشته ای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این ستم گران بگیر.۳۴
در خبر دیگری که عمّار دُهْنی از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده، آمده است که چون پسر حسین(علیه السلام) در دامانش هدف تیر قرار گرفت، گفت: خدایا خود بین ما و قومی که ما را دعوت کردند، تا یاری مان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن.۳۵
بلعمی هم می نگارد:
و حسین(علیه السلام) را پسری بود یک ساله شیرخواره، نامش عبدالله، آواز از او بشنید، دلش بسوخت و او را بخواست و در کنار نهاد و همی گریست، و مردی ازبنی اسد، تیری بینداخت و به گوش آن کودک فرو شد و همان گاه بمرد. حسین آن کودک از کنار بنهاد و گفت: انّا لله و انّا الیه راجعون. یا ربّ، مرا بدین مصیبت ها شکیبایی ده.۳۶
شیخ مفید و به پیروی او طبرسی، می نویسند: سپس حسین(علیه السلام) جلوی خیمه نشست و پسرش عبدالله بن حسین که طفلی بیش نبود نزدش آورده شد، پس او را در دامانش نشانید. آن گاه مردی از بنی اسد تیری به سوی عبدالله انداخت و او را کشت، پس حسین(علیه السلام) خون این طفل را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری رسانی از آسمان را از ما بازداشته ای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این قوم ستم گر بگیر، سپس او را برداشت و کنار شهدای دیگر اهل بیت(علیهم السلام) قرار داد.۳۷
ابوالفرج اصفهانی (م ۳۵۶ ق) و ابن شهرآشوب نوشته اند که حسین(علیه السلام)خون های گلوی این کودک را گرفته و به سوی آسمان (نه به زمین) پرتاب می کرد و چیزی از آن بازنگشت و گفت: خدایا (کشتن) این طفل نزد تو آسان تر از (کشتن) ناقه صالح (پیامبر(صلی الله علیه وآله)) نیست.۳۸
اما ابن اعثم، خوارزمی و طبرسی در این باره می نویسند: چون تمام یاران و خویشان حسین(علیه السلام) شهید شدند، امام حسین(علیه السلام) تنها ماند و با او جز دو نفر باقی نماند، یکی فرزندش علی زین العابدین(علیه السلام) و دیگری پسری شیرخوار که نامش عبدالله۳۹ (یا علی)۴۰ بود. پس حسین(علیه السلام)(برای وداع با اهل بیت خود) به درِ خیمه آمد و فرمود: آن طفل را بیاورید تا با او وداع کنم، پس کودک را به وی دادند. امام(علیه السلام)او را می بوسید و می فرمود : ای پسرکم، وای بر این مردم اگر دشمن آنان جدّت محمد(صلی الله علیه وآله) باشد. پس در همان حال که کودک در دامان حضرت بود، حرملة بن کاهل اسدی۴۱ تیری به آن کودک زد و او را در دامن پدر به شهادت رساند. حسین(علیه السلام)با دست خود خون ها را گرفت تا دستش پر شد و سپس به طرف آسمان پاشید و گفت: بارالها! اگر امروز فتح و نصرت خویش را از ما بازداشته ای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده.۴۲ آن گاه حسین(علیه السلام)از اسب فرود آمد و با غلاف شمشیر خود، قبری برای او حفر کرده و پیکر خون آلود او را در پارچه ای پیچیده و بر او نماز خواند۴۳ و او را دفن کرد.۴۴ البته چنان که گذشت برخی نوشته اند که حسین(علیه السلام) بدن این طفل را آورد و کنار بدن دیگر شهدا قرار داد.۴۵
سید ابن طاووس در این باره می نویسد: چون حسین(علیه السلام) مرگ جوانان و یاران و عزیزان خود را دید، تصمیم گرفت تا قوم (سپاه دشمن) را با خون خویش ملاقات کند از این رو فریاد زد: آیا حمایت کننده ای هست که از حرم رسول خدا حمایت کند؟ آیا یگانه پرستی هست که در باره ما از خدا بترسد؟ آیا فریاد رسی هست که امید به فریاد رسی ما داشته باشد؟ آیا یاری کننده ای هست که در یاری ما به آن چه نزد خداست، امیدوار باشد؟ در این هنگام صدای زنان به فریاد بلند شد، حسین(علیه السلام)به درِ خیمه آمد و به زینب(علیها السلام) فرمود: فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم. پس او را گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل تیری به سوی این کودک زد. تیر در گلوی کودک نشست و او را کشت. حسین(علیه السلام) به زینب(علیها السلام) فرمود: این کودک را بگیر. سپس خون این کودک را با دو دستش گرفت تا پر شد و به سوی آسمان پاشید و فرمود: آن چه برای من پیش آمده است، آسان است، چون خدا آن را می بیند. امام باقر(علیه السلام) فرمود: حتی یک قطره از آن بر زمین نیفتاد.۴۶
سبط ابن جوزی به نقل از هشام بن محمد کلبی (شاگرد ابومخنف و راوی مقتل وی) در این باره، گزارش دیگری نقل کرده که قابل توجّه است: حسین(علیه السلام) متوجّه کودکی شد که از تشنگی می گریست، حضرت او را ]در برابر سپاه [روی دست، بلند کرد و فرمود: ای قوم، اگر بر من رحم نمی کنید، بر این طفل رحم کنید،۴۷ پس مردی از لشکر عمر سعد تیری به سوی این کودک انداخت و او را کشت. پس حسین(علیه السلام) گریه کرد و گفت: خدایا، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاری مان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن. آن گاه ندایی از آسمان بلند شد که ای حسین، او را رها کن، چرا که برای او شیر دهنده ای در بهشت است.۴۸
در برخی منابع آمده است که امام(علیه السلام) پس از شهادت طفل شیرخوار، ایستاد و فرمود:
۱) این قوم کافر شدند و از دیر باز از (ایمان به) پاداش خدا، پروردگار جن و انس، رو برتافتند.
۲) در گذشته، علی و فرزندش، حسنِ نیک سیرت را که از سوی پدر و مادر نسبتی با کرامت دارد کشتند،
۳) به سبب کینه ای که از خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) به دل داشتند، گفتند: اینک گرد هم آیید تا همگی حسین را بکشیم.
۴) آه از دست مردم فرومایه که جماعت را برای ]کشتن ساکنان [دو حرم (مکه و مدینه) گرد آوردند.
۵) سپس رفتند و یکدیگر را سفارش کردند که به سبب خشنودی ملحدان، مرا نابود کنند.
۶) در ریختن خون من برای عبیدالله، زاده کافران، از خدا نترسیدند.
۷) و پسر سعد و سپاهیانش با زور، باران تیر را بر سر من ریختند.
۸) از من هیچ گناهی پیش از آن سرنزده بود، جز این که به نور دو ستاره افتخار می کردم.
۹) (یعنی) به علی نیکوخصال پس از پیامبر و پیامبری که پدر و مادرش از قریش بودند.
۱۰) پدر و مادرم هر دو از برگزیدگان خدا بودند، بنابراین من فرزند دو برگزیده هستم.
۱۱) نقره ای که از طلا برآمده، پس من آن نقره و زاده دو طلا هستم.
۱۲) در مردم کیست که جدّی مانند جدّ من یا پدری چون پدرم داشته باشد؟ پس من فرزند دو ماه هستم.
۱۳) فاطمه زهرا(علیها السلام) مادر من است و پدرم درهم کوبنده کفر در بدر و حنین است.
۱۴) دست گیره دین ، علی مرتضی، نابودکننده سپاه ]کفر [و کسی که به دو قبله نماز گزارده است؛
۱۵) جنگ او در روز احد، سینه ها را با پراکنده ساختن دو سپاه ]کفر و شرک [ از کینه شفا بخشید.
۱۶) سپس در روز احزاب و فتح مکه، اعضای دو سپاه انبوه ]کفر و شرک[ نابود شدند.
۱۷) امّت بد ، در راه خدا با هر دو عترت چه کردند.
۱۸) عترتِ مصطفای نیک و پرهیزکار و علی، آقا و سرور، در روز دو سپاه بزرگ،
۱۹) او در جوانی خداوند را می پرستید، در حالی که قریش دو بت (لات و عزّی)را می پرستید؛
۲۰) او از ]پرستش [دو بت بی زاری جسته و هرگز حتی یک چشم به هم زدن، همراه قریش بر آن ها سجده نکرد.
۲۱) هنگامی که قهرمانان در جنگ های بدر، تبوک و حنین ]در برابرش [نمایان شدند، او آنان را نابود کرد.۴۹● آیا علی اصغر غیر از عبدالله شیرخوار است؟
محقق شهید قاضی طباطبایی با ملاحظه گزارش های مختلف تاریخی در باره چگونگی شهادت طفل شیرخوار، به این نتیجه رسیده است که امام حسین(علیه السلام) سه طفل خردسال داشته است: یکی، نوزادی که در روز عاشورا به دنیا آمده و یعقوبی از آن خبر داده است، دیگری عبدالله که شش ماهه و شیرخوار بوده و سومی علی اصغر که شش سال داشته است. اما مورخان در ضبط و ثبت گزارش شهادت این سه نفر، دقت لازم را نکرده و جریان شهادت هر یک را با دیگری خلط کرده و هر یک را به جای دیگری نوشته و به مرور زمان، این سه کودک، یک نفر به حساب آمده اند که منابع کهن او را عبدالله رضیع و منابع متأخر، او را علی خوانده اند. وی در ادامه نوشتار خود قراین و شواهدی برای مدعای خود می آورد که به اختصار و اضافاتی چنین است:
۱) شهادت عبدالله رضیع این گونه است که امام برای وداع این طفل، جلوی خیمه آمده و بر زمین نشسته و طفل شیرخوار را در آغوش می گیرد و آن طفل در دامان امام(علیه السلام) هدف تیر قرار گرفته، شهید می شود. این امر، حاکی از آن است که عبدالله غیر از علی اصغر بوده است، زیرا شهادت علی در حالی رخ داد که امام(علیه السلام)سوار بر اسب بود و در میدان جنگ مقابل لشکر دشمن ایستاده بود و بنابر گزارش سبط بن جوزی، از آنان برای این کودک تشنه، آب طلب کرد، اما چون آن طفل، هدف تیر قرار گرفته و شهید شد، حضرت از اسب پیاده شده و ... .
۲) در جریان شهادت علی اصغر، حضرت بر او نماز می گذارد که طبق نظر فقها، خواندن نماز میت بر کم تر از شش سال واجب نیست و استحباب آن نیز معلوم نیست و بنابر تحقیق، مورد اشکال است، در حالی که در جریان شهادت عبدالله، چنین اتفاقی رخ نداده است. از این رو نماز خواندن امام(علیه السلام) بر طفلی که دست کم شش سال دارد با شیرخواره بودن طفل، سازگاری ندارد و نمی شود این دو نفر، یک نفر باشند.
۳) پس از شهادت طفل شیرخوار، امام(علیه السلام) او را کنار شهدای دیگر قرار می دهد، در حالی که در باره علی اصغر نقل شده است که حضرت پس از خواندن نماز بر او، او را دفن کرد. پس معلوم می شود که عبداللّه رضیع غیر از علی اصغر بوده که دست کم شش سال داشته است.
۴ سبط بن جوزی در باره همین طفل شش ساله نوشته است که چون از تشنگی گریه می کرد، امام(علیه السلام) او را در برابر لشکر عمر سعد قرار داد و از آنان برای او آب طلب کرد، اما در باره طفل شیرخوار چنین گزارشی نشده و تنها جریان وداع آن حضرت با آن طفل، آن هم جلوی خیمه گاه (نه در میدان نبرد) گزارش شده است.۵۰
● نقد و بررسی
اگرچه قراین و شواهدی که محقق قاضی طباطبایی برای اثبات مدعای خود آورده در ابتدا و ظاهر امر، درخور توجه است و حتی چنان که گذشت گزارش طبری امامی و ابن خشاب در باره تعداد فرزندان امام(علیه السلام) حاکی از این بود که عبدالله غیر از علی اصغر است، اما با اندکی تأمّل و دقّت، این پرسش مطرح می شود که اگر علی اصغر غیر از عبدالله رضیع بوده است، چرا منابع متقدم سخنی از او به میان نیاورده اند و افرادی همانند ابومخنف که معتبرترین گزارش های تاریخ عاشورا را با یک یا دو واسطه بیان کرده و شیخ مفید نیز این گزارش ها را پذیرفته است، نامی از علی اصغر نبرده اند و تنها از قرن چهارم به بعد چنین مطلبی آن هم به اجمال، مطرح شده است؟ چرا وجود کودکی شش ساله که امام(علیه السلام)بر او نماز خوانده است، تنها در گزارش ابن اعثم که کتاب خود را بیش از دو قرن و نیم بعد از حادثه عاشورا نگاشته است و این خبر را بدون ذکر سند نقل کرده، منعکس شده و در منابع متقدم، از او با نام «علی» و چگونگی شهادتش، یادی نشده است؟
اما درباره اختلاف روایات کیفیت شهادت طفل شیرخوار که این محقق به آن استدلال کرده، باید گفت که برخی منابع، کیفیت شهادت او را به گونه ای نوشته اند که هم با گزارش ابومخنف و شیخ مفید و هم با نقل ابن اعثم و خوارزمی، هم سو و موافق است، چنان که طبرسی (م ۵۶۰ ق)، هم آمدن امام حسین(علیه السلام) را به درِ خیمه گاه نوشته و هم این که حضرت بر اسب سوار بوده و پس از شهادت طفل شیرخوار از اسب پیاده شده و پس از حفر قبر، او را دفن کرده است. البته او چون بر این باور بوده که این طفل، شیرخوار بوده، در گزارش خود سخنی از نماز خواندن امام(علیه السلام)بر این طفل به میان نیاورده است.۵۱ همین طور اگر آغاز گزارش سبط بن جوزی به ادعای این محقق، حاکی از شش ساله بودن این کودک باشد، اما پایان گزارش وی، یعنی بلند شدن ندای آسمانی که حسین این طفل را رها کن که برای او شیردهنده ای در بهشت است، شیرخواره بودن طفل را اثبات می کند. به تعبیر دیگر، در گزارش یاد شده، هم از به میدان آوردن و در برابر لشکر قرار دادن این طفل توسط امام(علیه السلام) سخن به میان آمده است و هم از شیرخواره بودن این طفل، بنابراین، از اختلاف برخی گزارش ها در باره چگونگی شهادت طفل شیرخوار، به سهولت نمی توان ادعا کرد که عبدالله و علی اصغر دو نفر بودند که اولی شیرخوار و دومی، کودکی دست کم شش ساله بوده است.۵۲
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت آن است که بسیاری از مورخان متقدّم و متأخّر، از امام سجّاد(علیه السلام) با نام «علی اصغر» یاد کرده اند۵۳ که این نکته، حاکی از آن است که از دیدگاه آنان، «اصغر» صفت برای امام زین العابدین(علیه السلام) (نه برای طفل شیرخوار) بوده است، چنان که برخی دیگر، بر علی اکبر (جوان شهید شده) علی اصغر اطلاق کرده اند،۵۴ حتی به تصریح مُحَلّی، عقیقی۵۵ و بسیاری از طالبی ها، به امام سجاد(علیه السلام)، علی اکبر و به علی اکبر شهید، علی اصغر گویند و بسیاری از اهل نسب، از جمله کلبی و مصعب زبیری، امام سجّاد(علیه السلام) را علی اصغر، و علی اکبر شهید را علی اکبر خوانند.۵۶ بنابراین، هیچ یک از این دو گروه یاد شده، طفل شیرخوار را علی اصغر ندانسته اند.افزون براین، مورخان، تعبیر «اصغر» را به عنوان لقب، در مقابل علی اکبر، برای توصیف سن امام علی بن الحسین(علیه السلام)به کار برده اند، چنان که ابوحنیفه دینوری می نویسد: یکی از نجات یافتگان علی اصغر بود که بالغ شده بود.۵۷
● نتیجه
آن چه می توان در این باره با اطمینان گفت، آن است که در کربلا، کودک و طفلی از حضرت شهید شده است که منابع دسته اول او را «عبدالله» خوانند. در این میان، فضیل بن زبیر و یعقوبی بر این باورند که او در همان روز عاشورا به دنیا آمده و به گفته ابن زبیر، نامش عبدالله بوده است، اما در گزارش ابومخنف که طبری، ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید و برخی دیگر، آن را آورده اند، سخنی از تولّد او در روز عاشورا به میان نیامده است. با آن که سخن امام حسین(علیه السلام) درباره شهادت این طفل، در گزارش ابوالفرج اصفهانی و ابن شهرآشوب با گزارش یعقوبی مشابهت دارد، اما چنان که گذشت هیچ کدام از دو منبع یاد شده نگفته اند که تولد طفل شیرخوار، روز عاشورا بوده است. بنابراین، تنها از قرن چهارم به بعد، برخی منابع، از او با نام علی یاد کرده اند و با توجه به نماز خواندن امام(علیه السلام)بر او (که در برخی منابع این دسته آمده)، چنین برداشت شده که وی دست کم شش سال داشته است.
نویسنده: محسن رنجبر
کتاب نامه
۱. ابن ابی الغنائم عمری، علی بن محمدبن علی، المجدی فی انساب الطالبیین، تحقیق احمد مهدوی دامغانی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق.
۲. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
۳. ابن ادریس حلی، محمدبن منصور، السرائر، تحقیق لجنة التحقیق، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
۴. ابن اعثم کوفی، ابومحمداحمد، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.
۵. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
۶. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی، صفة الصفوه، حلب، دارالوعی، ۱۳۸۹ق.
۷. ابن حبیب بغدادی، محمد، کتاب المحبر، تصحیح ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ]بی تا[.
۸. ابن خشاب بغدادی، عبدالله بن نصر، تاریخ موالید الأئمة و وفیاتهم، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۶ق.
۹. ابن خیاط، ابوعمرو خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق سهیل بن زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۱۰. ابن داود حلی، تقی الدین، رجال ابن داود، نجف المطبعة الحیدریه، ۱۳۹۲ق.
۱۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ]بی تا[.
۱۲. ابن سعد، محمد، «ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، سال سوم، ش ۱۰، ۱۴۰۸ق.
۱۳. ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی، قم، انتشارات ذوی القربی (افست دارالاضواء)، ۱۳۷۹.
۱۴. ابن صباغ مالکی، علی بن محمد بن احمد، الفصول المهمه، تهران، مؤسسة الاعلمی، ]بی تا[.
۱۵. ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، قم، الأنوار الهدی، ۱۴۱۷ق.
۱۶. ابن طقطقی، محمدبن علی بن طباطبا، الاصیلی فی أنساب الطالبیین، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۱۸ق.
۱۷. ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمد، مطالب السؤول فی مناقب الرسول، تحقیق ماجد بن احمد عطیه، چاپ اول: بیروت، مؤسسة ام القری، ۱۴۲۰ق.
۱۸. ابن فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، قم، منشورات الشریف الرضی، ]بی تا[.
۱۹. ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۲۰. ابن مُحَلّی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیّه، تحقیق مرتضی بن زید محطوری حسنی، چاپ اول: صنعاء، مکتبة بدر، ۱۴۲۳ق.
۲۱. ابن مطهر حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الاقوال، قم، مؤسسة نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق.
۲۲. ابن نما حلی، نجم الدین جعفر بن محمد، مثیرالأحزان، نجف، منشورات المطبعة الحیدریه، ۱۳۶۹ ق.
۲۳. اربلی، علی بن حسین، کشف الغمة فی معرفة الأئمه(علیهم السلام)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
۲۴. اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، با مقدمه کاظم مظفر، قم، مؤسسة دارالکتاب، ۱۳۸۵ق.
۲۵. باعونی، محمدبن احمد، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، ۱۴۱۵ق.
۲۶. بخاری، ابونصر سهل بن عبدالله، سر السلسلة العلویه، تعلیق سید محمدصادق بحرالعلوم، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۳۷۱.
۲۷. بلاذری، احمدبن یحیی بن جابر، انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ق.
۲۸. بلخی، ابوزید احمد بن سهل، البدء و التاریخ، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۲۹. بلعمی، ابوعلی محمد، تاریخنامه طبری، تصحیح محمد روشن، چاپ اول: تهران، سروش، ۱۳۷۷.
۳۰. تمیمی مغربی، ابوحنیفه نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، تحقیق سیدمحمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ]بی تا[.
۳۱. خراسانی قائنی بیرجندی، محمدباقر، کبریت احمر فی شرائط المنبر، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۶.
۳۲. خوارزمی، ابوالمؤید موفق بن احمد، مقتل الحسین(علیه السلام)، تحقیق محمد سماوی، قم، دارانوار الهدی، ۱۴۱۸ق.
۳۳. دینوری، ابوحنیفه احمدبن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر ]بی جا[، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م.
۳۴. ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد، تاریخ الإسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمُری، چاپ دوم: بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۸ق.
۳۵. ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد، سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۱۳ق.
۳۶. سبط بن جوزی، یوسف بن عبدالرحمن قز أوغلی، تذکرة الخواص، با مقدمه سید صادق بحرالعلوم، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ]بی تا[.
۳۷. سپهر، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ، (حضرت سید الشهداء(علیه السلام)) قم، انتشارات کتابفروشی محمدی، ]بی تا[.
۳۸. سید ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ ق.
۳۹. شیخ صدوق، الأمالی، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ ق.
۴۰. شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، تحقیق مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۷ق.
۴۱. شیخ طوسی، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
۴۲. شیخ مفید، الاختصاص، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، منشورات الجماعة المدرسین، ]بی تا[.
۴۳. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، تحقیق مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۳ ق.
۴۴. صاحبکاری، ذبیح الله، سیری در مرثیه عاشورایی، چاپ اول: مشهد، عاشورا، ۱۳۷۹.
۴۵. صفدی، صلاح الدین خلیل بن ابیک، الوافی بالوفیات، بیروت، المعهد الألمانی.
۴۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ دوم: قاهره، مکتبة ابن تیمیه، ۱۴۰۵ق.
۴۷. طبرسی، ابومنصور احمدبن علی، الاحتجاج، تعلیق سید محمدباقر خرسان، نجف، دارالنعمان، ۱۳۸۶ق.
۴۸. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، قاهره، مکتبة القدسی، ۱۳۵۶ق.
۴۹. طبری، محمدبن جریر، المنتخب من ذیل المذیل من تاریخ الصحابة و التابعین، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۸ق.
۵۰. طبری، محمدبن جریربن رستم، دلائل الامامه، چاپ اول: قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۳ق.
۵۱. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.
۵۲. فاضل دربندی، آغا بن عابد شیروانی حائری، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه الجمری، چاپ اول: بحرین، شرکة المصطفی للخدمات الثقافیه، ۱۴۱۵ق.
۵۳. قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، چاپ سوم: قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبایی، ۱۳۶۸.
۵۴. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، ]بی جا[، دارالاسوه، ۱۴۱۶ق.
۵۵. کوفی اسدی، فضیل بن زبیر بن عمر بن درهم، «تسمیة من قتل مع الحسین (علیه السلام)»، تحقیق سید محمدرضا حسینی جلالی، فصلنامه تراثنا، شماره ۲، ۱۴۰۶ق.
۵۶. مازندرانی، محمدمهدی، معالی السبطَیْن، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۳۶۳.
۵۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۵۸. محدث قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ترجمه و حاشیه از ابوالحسن شعرانی، چاپ اول: قم، هجرت، ۱۳۸۱.
۵۹. مزی، جمال الدین حجاج یوسف، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۱۳ق.
۶۰. مستوفی، محمد بن احمد، ترجمه الفتوح ابن اعثم، تصحیح غلام رضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
۶۱. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بورسعید، مکتبة الثقافه، ]بی تا[.
۶۲. موصلی شافعی، عمر بن شجاع الدین، النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، تحقیق سامی غریری، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۲۳ ق.
۶۳. میرخواند، میرمحمد بن سید برهان الدین، روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفاء، تصحیح جمشید کیان فر، چاپ اول: تهران، اساطیر، ۱۳۸۰.
۶۴. نویری، احمدن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الأدب، تحقیق عبدالمجید ترحینی و عماد علی حمزه، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
۶۵. واعظ کاشفی، ملاحسین، روضة الشهداء، تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، انتشارات نوید اسلام، ۱۳۸۱.
۶۶. وقعة الطف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
۶۷. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب بن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، ]بی تا[.
--------------------------------------------------------------------------------
۱ دانشجوی دکتری تاریخ اسلام.
۲. ابن سعد، «ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش ۱۰، سال سوم، ۱۴۰۸ ق، ص ۱۸۲. البته وی در بحث بیان فرزندان امام(علیه السلام) از پسری به نام عبداللّه که کشته شد، یاد می کند (همان، ص ۱۲۸).
۳. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۳۴۲.
۴. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۵۹؛ کمال الدین محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب الرسول، ج۲، ص ۶۶ و ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۶۹.
۵. فضیل بن زبیر بن عمر بن درهم کوفی اسدی، «تسمیة من قتل مع الحسین(علیه السلام)»، فصلنامه تراثنا، ش ۲، ۱۴۰۶ق، تحقیق سید محمد رضا حسینی جلالی، ص ۱۵۰.
۶. طبری، همان، ج ۴، ص ۳۴۲.
۷. همان، ص ۳۵۹.
۸. محمدبن حبیب بغدادی، المحبر، ص ۴۹۱.
۹. احمد بن یحیی بن جابر بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص ۴۰۷.
۱۰. ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، سر السلسلة العلویه، ص ۳۰.
۱۱. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۵۹.
۱۲. سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص ۱۰۳.
۱۳. قاضی نعمان مصری، شرح الاخبار، ج۳، ص ۱۷۸.
۱۴. ابوعلی بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۴، ص ۷۱۰.
۱۵. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۱۰۸ و ۱۳۵ و همو، الاختصاص، ص ۸۳.
۱۶. طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص ۴۶۶.
۱۷. رجال الطوسی، ص ۱۰۲.
۱۸. محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۱۸۸. البته در نسخه موجود این کتاب، به اشتباه، عبدالله، فرزند امام حسن(علیه السلام) ذکر شده است (ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص ۳۰۰ـ۳۰۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۰؛ سیّد بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ج۳، ص ۷۴؛ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص ۲۵۴؛ حمیدبن احمد بن مُحَلَّی، الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیّه، ج۱، ص ۲۰۱ و ۲۰۸؛ ابن نما حلی، مثیرالأحزان، ص ۵۲؛ احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، ص ۲۸۶ و ۲۸۹؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۵، ص ۲۱؛ ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایه، ج ۸ ، ص ۲۰۳ و ۲۰۶؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص ۱۹۷؛ محمد بن احمد باعونی، جواهرالمطالب فی مناقب الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ج۲، ۲۸۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۶. اما در تاریخ خلیفة بن خیاط به اشتباه، نام او عبیدالله بیان شده است (تاریخ خلیفة بن خیاط، ص ۱۷۹).
۱۹. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۱۱۵.
۲۰. خوارزمی، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج۲، ص ۳۷.
۲۱. طبری، دلائل الامامه، ص ۱۸۱.
۲۲. عبدالله بن نصر بن خشاب بغدادی، تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، ص ۲۱. وی شش پسر و سه دختر برای امام(علیه السلام) نام می برد که با علی اصغر نام شش پسر کامل می شود.
۲۳. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص ۱۱۸. البته وی در جای دیگر می نویسد که عبدالله در دامان امام(علیه السلام) شهید شد (همان، ج۴، ص ۱۲۲).
۲۴. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص ۹۰۸؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج۲، ص ۶۹؛ سید ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ج۳، ص ۷۱؛ علی بن حسین اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص ۲۴۸ ۲۴۹؛ محب الدین طبری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص ۱۵۱؛ ابن طقطقی، الاصیلی فی أنساب الطالبیین، ص ۱۴۳؛ ملاحسین واعظ کاشفی، روضة الشهداء، ص ۴۲۶ و مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص ۳۳۱ و ج ۹۸، ص ۳۱۴. اربلی، ابتدا گزارش عبدالعزیز جنابذی را که تنها اشاره به نام های علی اصغر و علی اکبر کرده و علی اصغر را امام سجاد(علیه السلام) دانسته، آورده است و سپس این گفته را نادرست دانسته و می گوید: صحیح آن است که امام(علیه السلام)، سه فرزند به نام علی داشته است و امام زین العابدین(علیه السلام) علی اوسط بوده است، چنان که کمال الدین محمد بن طلحه شافعی نیز چنین گفته است.
۲۵. کوفی اسدی، تسمیة من قتل مع الحسین(علیه السلام)، ص ۱۵۰ و تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۲۴۵.
۲۶. محمدبن سعد، «ترجمة الحسین و مقتله»، ص ۱۸۲؛ ذهبی نیز از شهادت طفلی سه ساله یاد کرده است (شمس الدین ذهبی، سیرأعلام النبلاء، ج۳، ص۳۰۲).
۲۷. ابوعلی محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج ۴، ص ۷۱۰. نکته حائز اهمیت در گزارش بلعمی آن است که اگرچه وی سندی برای گفته خود ارائه نکرده، اما به نظر می رسد این گفته در قرن چهارم، دست کم در میان ایرانیان، شهرتی خاص داشته است. میرخواند (م ۹۰۳ ق) نیز به یک ساله بودن طفل شیرخوار، اشاره کرده است (روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفاء، ج ۵، ص ۲۲۵۶).
۲۸. ذبیح الله صاحبکاری، سیری در مرثیه عاشورایی، ص ۱۶۹. کسائی مروزی (م ۳۹۴ ق) از شعرای عهد سامانی و غزنوی و نخستین شاعر پارسی گوی اشعار مذهبی است. او این بیت را ضمن سوگ نامه ای که برای شهدای کربلا سروده، آورده است.
۲۹. گزارش چنین است: «ثم أقبل امّ کلثوم و قال لها : یا اختاه، اوصیک بولدی الأصغر خیرا، فانّه طفلٌ صغیر و له من العمر سته أشهر» (ص ۸۳). چنان که اشاره شد، این گزارش به برخی از مقاتل غیرمعتبر معاصر راه یافته و به تدریج با طرح در محافل و مجالس روضه خوانی، چنان شهرتی پیدا کرده که در روزگار کنونی مخالفت با آن، مشکل است (برای نمونه ر.ک: فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، ج ۲، ص ۷۶۳؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموده لذوی القربی، ج ۳، ص ۷۹؛ میرزا محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۳۶۳؛ محمدمهدی مازندرانی، معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۲۴
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید