سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


«من افسانه‌ام»؛ اینک آخر زمان نیست


«من افسانه‌ام»؛ اینک آخر زمان نیست
رابرت نویل تنها انسان بازمانده از شیوع ویروسی مرگبار است. او در نیویورک به همراه سگش سامانتا زندگی تنها و یکنواختی را می‌گذراند.
نویل ایمان دارد که خودش تنها بازمانده این واقعه وحشتناک نیست و انسان‌هایی هستند که شاید نجات یافته باشند. از این‌رو هر روز پیامی ثابت مبنی بر حضور خود و اینکه به‌دنبال مصاحبی از میان بازماندگان است، مخابره می‌کند.
نویل که قبلاً دانشمند بوده، زیر زمین خانه قلعه مانند خود را تبدیل به آزمایشگاهی مجهز و زندگیش را در وقف یافتن واکسنی برای مبارزه با این ویروس مرگبار کرده است. یک روز پس از حادثه‌ای هنگام جست و جوی غذا، انسانی آلوده را به دام می‌اندازد. نویل که پس از آزمایش روی حیوانات آزمایشگاهی فرصت کار روی یک بدن انسانی را یافته، امیدوار است تا بتواند از تحقیقات خود نتیجه مطلوب بگیرد.
این کار به معنی مداوای میلیون‌ها موجودی است که فقط شب‌ها از پناهگاه‌های خود بیرون می‌آیند و سابقاً انسان بوده‌اند. این موجودات که یکی از همنوعان خود را در دست نویل اسیر می‌بینند، برای وی دامی پهن می‌کنند.
اما در آخرین لحظه زنی به نام آنا به همراه پسرش از راه رسیده و او را نجات می‌دهد. سپس معلوم می‌شود که آنا پیام او را دریافت کرده و می‌داند که یک کولونی کوچک از بازماندگان نیز در مکانی دور دست در ورمونت وجود دارد. آنا از نویل می‌خواهد تا همراه وی به آن کولونی برود. اما پیش از این کار، موجودات جهش یافته به خانه نویل حمله می‌کنند.
نویل که سرانجام موفق شده واکسن مورد نظرش را تهیه کند، قبل از مرگ آن را به دست آنا می‌سپارد.
من افسانه‌ام بر اساس داستان ریچارد ماتیسون و فیلمنامه ١٩٧١ جان ویلیام و جویس هارپر کورینگتون نوشته شده و سومین و آخرین برگردان سینمایی داستان کوتاه ماتیسون است که نام فیلم نیز از نام اصلی قصه منبع اقتباس برداشت شده است، اما سازندگانش با استفاده از بودجه‌ای هنگفت و جلوه‌های ویژه کامپیوتری محصولی به روزتر آفریده‌اند.
فیلمی که بیش از علمی- تخیلی بودن، مبتنی بر اکشن و وامدار ژانر فیلم‌های ترسناک است. داستان فیلم به آینده‌ای نزدیک منتقل و بر بار عاطفی آن افزوده شده‌است. بدیهی است در زمانه‌ای که جنگ میکروبی و شیوع انواع ویروس‌های مرگبار[سارس، آنفلوانزای مرغی و...] را به تازگی تجربه کرده‌ایم، چنین فیلمی می‌تواند هراس بسیاری خلق کند.
طرح «من افسانه‌ام» ابتدا قرار بود در دهه ۹۰ به کارگردانی ریدلی اسکات و با بازی آرنولد شوارتزنگر ساخته شود اما به‌دلیل بودجه زیادی که فیلم می‌طلبید طرح تعطیل شد و بعد از ۱۲سال و این بار با بازی ویل اسمیت ساخته شد.
فرانسیس لارنس کارگردان آن، که پیشتر به‌عنوان سازنده کلیپ‌های موسیقی خوانندگانی چون بریتنی اسپیرز، ویل اسمیت، سارا مک لاکلن، جنیفر لوپز و ارواسمیت شهرت داشته، دو سال قبل با ساختن «کنستانتین» به کارگردانی فیلم‌های بلند روی آورد. «من افسانه‌ام» دومین فیلم بلند اوست که در مقایسه با اثر پیشین به‌دلیل تعلقش به گونه فیلم‌های پسا آخر زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
سرنوشت تولید این فیلم نیز بی‌شباهت به برگردان قبلی نیست. هر دو بازیگر در تولید فیلم‌ها نقش اساسی داشتند.
شاید در نگاه اول سوژه فیلم بسیار جالب و جان‌دار‌ برای یک فیلم اکشن باشد. فیلم در ۷۵دقیقه اول بسیار محکم و قدرتمند عمل می‌کند اما در فصل پایانی با مشکلات زیادی مواجه می‌شود. در واقع تا زمانی که فیلم خلوت است بسیار خوب وآرام به کار خود ادامه می‌دهد اما هنگامی که با موجودات مریض و خرابکار مواجه می‌شود تمرکز خود را از دست می‌دهد و تبدیل به یک اکشن دهه ۹۰ می‌شود.
ویل اسمیت که حضورش در فیلم امتیاز بزرگی است در بعضی از دقایق فیلم به تنهایی فیلم را جلو می‌برد و اجازه نمی‌دهد که فیلم در حفره‌ای به نام بی‌محتوایی بیفتد.
کلا ویل اسمیت همیشه در این‌گونه فیلم‌ها خوب بازی می‌کند؛چه در فیلمی چون مردان سیاه پوش که علاوه بر اکشن ،کمدی نیز در خود داشت و چه در فیلم من و روبات که در آن نیز برای بیننده قابل درک بود. در این فیلم نیز ویل اسمیت تمام تلاش خود را کرده است تا فیلم ‌دچار سردرگمی نشود.
ایمان شاه‌سمندی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید