چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


طعم گس بازیگری


طعم گس بازیگری
در تمام لحظه هایی که این گفت وگو انجام می شد به تداعی فکر می کردم. پگاه آهنگرانی هنوز همان دختر جست وجوگری را به یادم می آورد که به دل شهر می زند تا خودش را پیدا کند. سادگی و معصومیتی غریب در چهره و چشم هایش دارد و شیطنتی دوست داشتنی در لحن صمیمی و خودمانی اش. وقتی از بازیگری حرف می زند از ماجرایی می گوید که مدت ها است برایش عادی شده. این کارگردانی است که او را وسوسه می کند، حتی بیشتر از بازیگری؛ حرفه یی که هنوز دوستش دارد. پگاه پس از وقفه یی دو ساله در این روزها همزمان در فیلم های فرزاد موتمن و ابوالحسن داوودی بازی می کند و دو فیلم هم در جشنواره فجر دارد، «سه زن» هم راهی فستیوال فیلم برلین شده... این بار بازیگری به سراغ او آمده، باور کنیم.
▪ بعد از «مکس» دو سال در فیلمی بازی نکردی، این مدت چطور گذشت؟
ـ مدتی درگیر کارهایی بودم که فرصت بازیگری به من نمی داد. فیلم مستند ساختم، مونتاژ یاد گرفتم و تجربه هایی در این زمینه داشتم. کارگردانی برایم خیلی جذاب است و این جذابیت آنقدر هست که به پیشنهادهای بازیگری جواب منفی بدهم.
▪ نقش وسوسه کننده یی در این مدت پیشنهاد نشد؟
ـ نه واقعاً، البته بعضی نقش ها خیلی بد نبودند اما به بازیگری فکر نمی کردم. گاهی حتی فیلمنامه را نمی خواندم و با قاطعیت جواب منفی می دادم.
▪ زمان زیادی از ورودت به دنیای بازیگری نمی گذرد اما خیلی زود شهرت و جاذبه های بازیگری برایت کم رنگ شده.
ـ برای من جاذبه های کارگردانی بیشتر از بازیگری است. جذابیت بازیگری فقط به دیده شدن محدود نمی شود. این حرفه عوامل جذاب و وسوسه کننده دیگری هم دارد که یکی از مهم ترین آنها دستمزد خوب است.
در مونتاژ گاهی چند ماه روی یک فیلم وقت می گذارید، اما دستمزدی که می گیرید یک بیستم دستمزد بازیگری است. میل به بازی کردن در همه آدم ها هست، در من هم همین طور. بازی کردن در قالب یک نقش و تجربه قرار گرفتن به جای آدم های دیگر اتفاق ویژه یی است که لذت خاصی دارد. اما در کارگردانی و مونتاژ جذابیت هایی برای من هست که با همه جاذبه های بازیگری برابری می کند.
▪ خانم حکمت مخالف این نبود که بازیگری را کنار بگذاری؟
ـ مادرم هیچ وقت من را مجبور به انجام دادن کاری نمی کند. همیشه نظرش را می گوید، گاهی مخالفت هم می کند اما در نهایت تصمیم آخر را من می گیرم. درباره بازیگری او همیشه می گوید موقعیت خوبی است و نباید راحت از آن بگذرم.
▪ نتیجه دو سال دوری از بازیگری برای خودت راضی کننده بود؟
ـ عالی بود. من در این دوره خیلی چیزها درباره سینما یاد گرفتم. این دو سال موقعیت خوبی بود تا سینما را طور دیگری تجربه کنم.
▪ بعد از این مدت فاصله گرفتن از بازیگری فیلم «سه زن» یک شروع دوباره است. نقش از اول برای پگاه آهنگرانی نوشته شده بود؟
ـ من به هر حال دختر خانم حکمت هستم و او حتماً در دوره نوشتن فیلمنامه به من فکر می کرده(می خندد) اما من آن مقطع به فکر بازیگری نبودم. حتی در صحبت های اولیه وقتی مادرم می گفت این نقش را بازی کن، کاملاً جدی می گفتم امکان ندارد دیگر بازی کنم.
▪ کار کردن با مادرت باعث نمی شود موقع همکاری با کارگردان های دیگر سخت بگذرد؟
ـ کار کردن با مادرم خیلی سخت است و گاهی ترجیح می دهم با کارگردان های دیگر همکاری کنم. فکر می کنم برای خیلی از بازیگرها کار کردن با کارگردانی که این قدر به او نزدیک هستند سخت باشد.
▪ پس چطور راضی شدی در «سه زن» بازی کنی؟
ـ از مادرم خواستم اجازه دهد خودم نقش را بسازم و او کاملاً با من راه آمد و دستم را باز گذاشت. تعدادی از دیالوگ ها را خودم اضافه کردم و او مخالفتی نداشت. «سه زن» تنها فیلمی است که در آن، این قدر در خلق شخصیت سهم داشتم.
▪ مادرت شیوه خاصی دارد؟ قبل از فیلمبرداری تمرین می کنید؟
ـ سکانس های من مقابل بابک حمیدیان بود. من و بابک روی نقش و موقعیت فکر می کردیم، دیالوگ هایمان را می نوشتیم و به مادرم می گفتیم و او روتوش می کرد و می گفت کدام را استفاده کنیم و کدام را دور بریزیم.
▪ برای «دختری با کفش های کتانی» جوایز مختلفی به دست آوردی، فکر می کنی در برلین و با «سه زن» این موقعیت تکرار شود؟
ـ فکر نمی کنم. نمی دانم بخشی که «سه زن» در آن شرکت می کند جایزه بازیگری دارد یا نه. بعضی نقش ها با خود جایزه می آورند مثل تداعی در «دختری با کفش های کتانی». اما بعضی نقش ها کمتر دیده می شوند و بیننده احساس می کند بازی این نقش ها که واکنش بیرونی کمتری دارند برای بازیگر ساده است، در حالی که بازی درونی و درآوردن حس ها در این بازی های شبیه به زندگی خیلی سخت است. در این نقش ها بازیگر بازی نمی کند و توانایی بازیگری اش را به رخ نمی کشد، باید طوری بازی کند که دیده نشود و حفظ این ظرافت دشوار است. در «سه زن» بازی من از این جنس است و می دانم کمتر دیده می شود.
▪ قبل از همکاری با محمدرضا اصلانی سینمای او را می شناختی؟ به نظر می رسد این بار هم جذابیت نقش وسوسه ات کرده.
ـ من «شطرنج باد» و تعدادی از مستندهای ایشان را دیده بودم، به نظرم این فیلم یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است. زمانی که از دفتر آقای اصلانی با من تماس گرفتند، در «سه زن» بازی کرده بودم و دیگر فکر نمی کردم که نمی خواهم بازیگری را ادامه بدهم. دوباره طعم بازیگری را چشیده بودم و مایل بودم اگر نقش ویژه یی پیشنهاد شود بازی کنم. با همه اینها، اگر در آن دوره پرهیز از بازیگری هم بودم باز در «آتش سبز» بازی می کردم. همکاری با تعدادی از کارگردان ها مثل کلاس درس است و بازیگر چیزهای زیادی از آنها یاد می گیرد. من می دانستم که بازی در «آتش سبز» پر از این تجربه ها است.
▪ علاقه به سینمای مستند هم تو را به این پروژه نزدیک می کرد.
ـ دقیقاً، این برایم خیلی مهم بود، می دانستم که از این نظر هم از آقای اصلانی یاد خواهم گرفت. سینمای مستند یکی از دغدغه های من است و کار در این زمینه را دوست دارم.
▪ از همان ابتدا با فیلمنامه کامل روبه رو بودی؟
ـ بله، فیلمنامه کامل را خواندم، بی نظیر بود. بهترین فیلمنامه یی بود که در سال های اخیر خوانده ام و با علاقه در این فیلم حضور پیدا کردم.
▪ فیلم فضای رئال ندارد و قصه، فرم روایت و ساختار تصویری اش کاملاً ویژه است. فیلمنامه چقدر کمک کرد در این فضا قرار بگیری؟
ـ فیلمنامه پر از ارجاع های تاریخی است و خواندنش کشفی لذت بخش بود. من بارها فیلمنامه را خواندم و سعی کردم ارجاع های تاریخی اش را پیدا کنم. خواندن فیلمنامه امکان داد خیلی زود متوجه شوم در این فیلم قرار است چه نوع تجربه یی را پشت سر بگذارم.
▪ معمولاً در فیلم های اجتماعی بازی می کنی. حضور در این فضای تاریخی و غریب سخت نبود؟
ـ «آتش سبز» فیلم تاریخی به معنای رایج نیست و نمی شود آن را با تجربه هایی که در این حوزه شده مقایسه کرد. «آتش سبز» را با هیچ فیلم دیگری نمی شود مقایسه کرد. قرار گرفتن بازیگر در چنین فضای غریبی اتفاق جالبی است. «آتش سبز» ادامه نگاه آقای اصلانی در «شطرنج باد» است و نمونه یی در سینمای ایران برای آن نیست. فکر می کنم برای هر بازیگری جالب است که خود را در این فضا و موقعیت محک بزند و از دل اسطوره ها و تاریخ بگذرد تا به نقش برسد.
▪ نگاه اصلانی به بازیگری خیلی خاص است و بازی های «آتش سبز» قطعاً ویژه است.
ـ برای آقای اصلانی فرم در بازیگری مهم بود. حتی اگر فقط در راهرویی راه می رفتیم، بدون حرکت خاص یا دیالوگ، شکل راه رفتن مهم بود و راه رفتن معمولی نبود. هیچ حرکتی بدون رعایت یک فرم خاص اتفاق نمی افتاد.
▪ با حفظ کردن دیالوگ ها که مشکلی نداشتی؟
ـ حفظ کردن دیالوگ هیچ وقت برایم مشکل نبوده. در این فیلم درک دیالوگ مهم تر از حفظ کردنش بود. بازیگر اگر درک درستی از دیالوگ ها نداشته باشد، اجرای درستی از آنها ندارد. می دانستم که در این فیلم باید کاملاً دیالوگ ها با من عجین شود وگرنه در اجرا تصنعی از کار درمی آید.
▪ برای رسیدن به فضای ذهنی اصلانی تمرین زیادی داشتید؟
ـ قبل از فیلمبرداری صحبت هایی داشتیم و همه چیز برایم روشن شده بود. زمان فیلمبرداری مشکلی نداشتم، با قصه و فضای فیلم همراه بودم و ذهنیت آقای اصلانی را می شناختم و می دانستم قرار است چه جنس بازی داشته باشم. می دانستم «کنیزک» کجای قصه است، چطور حرکت می کند، چطور حرف می زند، نگاه می کند و ارتباطش با آدم های دیگر قصه چطور است. بازیگر در «آتش سبز» جزیی از میزانسن بود و باید خود را در آن فضا پیدا می کرد.
▪ حادثه یی که سر صحنه برایت اتفاق افتاد تاثیری روی حس ات نسبت به فیلم نگذاشته؟
ـ دوست ندارم درباره آن اتفاق صحبت کنم، در آن مقطع هم حرفی نزدم. آن ماجرا ربطی به «آتش سبز» ندارد. فیلم همچنان برایم عزیز است و آن را به شدت دوست دارم.
▪ انتخاب «خواب زمستانی» بعد از «آتش سبز» یک ریسک بود.
ـ در «خواب زمستانی» همه چیز با «آتش سبز» فرق داشت. فضا به شدت واقعی است و اتفاق زیادی در قصه نمی افتد. جریان داشتن روح زندگی در فیلم جذاب بود. اینجا باید به شکلی بازی می کردم که زندگی می کنم، بی هیچ تصنع و اغراقی.
▪ در این فیلم نقش دختری جوان را بازی می کنی که شاید به نقش های دیگرت خیلی شبیه باشد چرا این نقش را انتخاب کردی؟
ـ در سینمای ایران فیلمنامه خوب کمتر پیشنهاد می شود. «خواب زمستانی» از آن فیلمنامه هایی بود که مطمئن بودم فیلم خوبی از آن ساخته می شود. موقع فیلمبرداری حتی احساس کردم کار بهتر و پخته تر می شود. نقش، ظرافت ها و جزئیاتی داشت که اجرایش را به تجربه یی دلنشین تبدیل کرد.
خوشبختانه آقای شایقی بازیگری را می شناسد و تجربه همکاری با او بعد از «آتش سبز» از اتفاق های خوب امسال بود.
▪ چقدر موقع بازی به فیلمنامه و ذهنیت کارگردان وفاداری و چقدر سعی می کنی پیشنهاد بدهی و نقش را به تصور خودت نزدیک کنی؟
ـ به عنوان بازیگر باید به نقشی که روی کاغذ است عینیت بدهم، پس نقش به نوعی از فیلتر من هم می گذرد. باید آن را درک کنم تا بتوانم موقعیت او را بشناسم، دیالوگ ها را طوری بگویم که بیننده باور کند و واکنش هایی نشان بدهم که ملموس باشد. همیشه پیشنهادهایی برای نقش هایم دارم و نقش را به خودم نزدیک می کنم. فکر می کنم این جمله که بازیگر باید از نظر تکنیک خودش را به نقش نزدیک کند اشتباه است. اگر من یک نقش را بازی کنم قطعاً با اینکه همان نقش را بازیگر دیگری بازی کند، تفاوت دارد. هر بازیگری نقش را به قالب خود درمی آورد.
▪ این نزدیک کردن نقش به درک بازیگر برمی گردد. او باید بتواند شخصیت را بفهمد. در فیلم های رئال و معمولی این اتفاق راحت می افتد. در «آتش سبز» چطور خودت را به شخصیتی نزدیک کردی که هزار سال با تو فاصله دارد؟
ـ مرحله اول این است که نقش را درک و بعد باید تلاش کنم نقش را به خودم نزدیک کنم. من به نقش اضافه می شوم و آن را تصاحب می کنم. به این دلیل گاهی بعضی دیالوگ ها را نمی گویم چون احساس می کنم آن دیالوگ متعلق به من نیست. مهم نیست که حتماً نمونه عینی نقشی که بازی می کنم را دیده باشم، مهم این است که بتوانم خودم را در موقعیت او بگذارم.
▪ در«آتش سبز» هم پیش آمد که بگویی نمی خواهم دیالوگی را بگویم؟
ـ «آتش سبز» با همه فیلم هایی که بازی کرده ام فرق داشت. نوشتن فیلمنامه ۹ سال طول کشیده بود و من خودم را در حدی نمی دیدم که بخواهم یک کلمه از آن را عوض کنم. دیالوگ ها براساس یک منطق حساب شده طراحی شده بود. به خودم جرات نمی دادم بخواهم تغییرشان بدهم. بیشتر ترجیح می دادم هماهنگ با فیلمنامه و کارگردان باشم. بازیگران این فیلم مانند ابزاری در دست آقای اصلانی بودند و او هر طور که می خواست از ما استفاده می کرد.
▪ کنیزک را دوست داشتی، می توانستی با او همدلی کنی؟
ـ می توانستم کنیزک را درک کنم و دوست داشته باشم حتی گاهی بیشتر از بعضی نقش هایم.
▪ اغلب فیلم هایت درام های زنانه اند. در انتخاب هایت این موضوع را در نظر می گیری که زن ها نقشی کلیدی در قصه داشته باشند؟
ـ خیلی برایم مهم نیست که حضور زن ها در فیلم پررنگ تر از مردها باشد، مهم این است که نقش خوب نوشته شده باشد و بتوانم اجرای متفاوتی داشته باشم. اگر فیلمنامه یی پر از شخصیت های زن باشد اما انسجام و یکدستی نداشته باشد، دلیلی نمی بینم در آن بازی کنم.
▪ اتفاقی وارد این حرفه شده یی و شاید بتوان گفت بازیگر غریزی هستی، در این مدت سعی کرده یی تکنیک را هم یاد بگیری و با تکنیک بازی کنی نه با حست؟
ـ مدل بازیگری بعضی از بازیگرها تکنیکی است. مثل آنهایی که تئاتر بازی می کنند، روی صدا و لحن شان تمرکز و احاطه دارند و می دانند چطور به وسیله تکنیک از این ابزارها استفاده کنند. اما بعضی بازیگرها به طور غریزی این کار را انجام می دهند و از قابلیت هایشان استفاده می کنند. من از آن نوع بازیگرانی هستم که بیشتر از غریزه ام در بازی استفاده می کنم، تکنیک را می دانم، اما بیشتر از احساس و غریزه ام در بازی کمک می گیرم.
▪ هیچ وقت به تئاتر فکر نکرده یی؟
ـ پیشنهاد داشته ام، دوست هم دارم در این زمینه کار کنم. اما تئاتر عرصه پرخطری است و شوخی بردار نیست. (می خندد) بازی در تئاتر دل و جرات می خواهد که من فعلاً ندارم.
▪ در سال های قبل از بازیگر شدن زیاد سینما می رفتی؟ فیلم ها را در جشنواره می دیدی؟
ـ من قبل از «دختری با کفش های کتانی» کمتر سینما می رفتم. فیلم می دیدم، اما در خانه. اولین باری که در جشنواره فیلم دیدم یک سال بعد از بازی در «دختری با کفش های کتانی» بود، پیش از آن سینما این قدر برایم جدی نبود. جشنواره را دوست دارم. فضای گرم و خوبی دارد.
▪ امسال تو، گلشیفته فراهانی و ترانه علیدوستی در جشنواره فیلم دارید. احتمال اینکه یکی از شما سیمرغ بگیرد زیاد است. به این ماجرا فکر کرده یی؟
ـ خیلی به این موضوع فکر نکرده ام. فیلم ها را مونتاژشده ندیده ام و نمی دانم حاصل کارم چطور شده. جایزه گرفتن بد نیست، اما روی این جوایز نباید خیلی حساب باز کرد. من برای «دختری با کفش های کتانی» جوایز مختلفی گرفتم، آن موقع اصلاً تصور روشنی درباره بازیگری نداشتم و نمی دانستم مقابل دوربین چه می کنم. شاید برای همین جایزه خیلی برایم جدی نیست.
▪ گویا دوره پرهیز از بازیگری تمام شده و دیگر اصراری بر این نداری که نخواهی بازیگر بمانی.
ـ سه سال فیلم بازی نکردم اما در یک سال اخیر پنج فیلم بازی کرده ام. برای خودم هم عجیب است که دوباره گرفتار بازیگری شده ام. الان با خودم فکر می کنم چرا بازی نکنم؟ وقتی نقش خوب پیشنهاد می شود و شرایط کار کردن هم هست دلیلی برای پرهیز از بازیگری ندارم.
▪ امکان دارد یک روز پگاه آهنگرانی را پشت دوربین و موقع کارگردانی اولین فیلم بلندش ببینیم.
ـ واقعاً خیلی امیدوارم که روزی این اتفاق بیفتد... امیدوارم.
محدثه واعظی پور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید