سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


انصاف بده، کدام فرسوده‌تریم


انصاف بده، کدام فرسوده‌تریم
در قالب زیر مجموعه‌های این گروه‌بندی بود که به صورت تفصیلی به <معماری مدرسه>، <معماری موزه>، <معماری برای معلولا‌ن> و نظایر آنها بارها و بارها ارائه شدند. یکی از موضوعات مهم معماری ما که متاسفانه به صورت محوری در این صفحه معرفی نشده، بحث <بافت‌های فرسوده> است. گو اینکه در برخوردهای مختلفی که در ارتباط با بافت‌های تاریخی داشتیم، خلط موضوع بافت‌های تاریخی با بافت‌های فرسوده را مطرح کرده ایم، ولی باید قبول کرد که این بحث نیاز به فضای بیشتری دارد. این باب را با کمک دوست دیرین و خوش فرهنگی شروع می‌کنیم: مهندس محمدرضا حائری، معمار فرهیخته و پرتلا‌ش، نامه‌ای فرستاده و از برنامه‌هایی که برای واکاوی و تعلیل <بافت‌های فرسوده>، به‌خصوص در قالب امکانات نشریه <اندیشه ایرانشهر> دارد، با ما سخن گفته و از جمله نوشته: <درمیان بحث‌های‌ مثبت و تأثیرگذاری که شب‌های جمعه (پنجشنبه شب‌ها) در روزنامه اعتماد ملی ارائه می‌نمایید. بحث بافت فرسوده می‌تواند در یکی از این شب‌ها در روزنامه مطرح شود. یک میزگرد از صاحبنظران و دست‌اندرکاران و طرح پرسش‌هایی درباره آینده تهران می‌تواند، موضوع را چند‌بعدی و اثرگذار نماید. بنده با کمال میل حاضر به مشارکت و هدایت بحث شهرشناسی از منظر فرسودگی هستم و به عنوان مقدمه بحث، بخشی از یادداشت مدیر مسوول فصلنامه و محتویات آن را نیز حضورتان ارسال می‌کنم و در انتظار دریافت نقطه نظرهای شما پیش از درج و انعکاس بحث در روزنامه اعتماد ملی، هستم.>
این موضوع را با چاپ مقاله ارسالی ایشان(زودتر از انتشار فصلنامه- و با کمی اختصار) و حاشیه‌ای بر آن، شروع می‌کنیم و امیدواریم بتوانیم درحد امکانات بسیار محدود این صفحه، جوانب مختلف موضوع را از دیدگاه‌های مختلف به بحث بگذاریم.
فرسوده‌شدن شهر و بنا، عارضه گریزناپذیر نظام‌های اقتصادی ناتوان و غیرعقلا‌یی است. سازوکارهای بسیاری از نظامات اقتصادی حکم می‌کنند که ترمیم کنار گذاشته شود و در مصرف همه انواع کالا‌های کم‌بادوام‌، نیمه‌بادوام و بادوام‌، تعویض اصل گرفته شود. برخی از نظام‌های اقتصادی می‌توانند <فرسودگی> را در کوتاه‌مدت جایگزین کنند اما در برخی از نظام‌ها، فرسودگی دوام می‌آورد و سازوکارهای خودبه‌خودی و بازار، توان مواجهه با <فرسودگی> را نمی‌یابند.
اکنون پس از گذشت نیم‌قرن، این چنین شهرنشین شدن، فرسودگی در درون شهرهای رو به رشد کشور ما، پدیده‌ای بادوام می‌نماید و عوارض دیگر نیز که ذکر خواهند شد در تحکیم و تشدید فرسودگی قسمت‌هایی از شهر نسبت به بخش‌های دیگر نقش دارند. ‌
فرسودگی بافت‌های شهری کشور دو گونه است: گونه اول آن که سالیانی است عارض شده و گذشت زمان توأم با بی‌توجهی و عدم رسیدگی آن را فرسوده نموده؛ گونه دوم آن که فرسوده برپا می‌شود و زمان، مهلتی برای فرسودگی این بافت نیست. بافت و بنا از همان آغاز فرسوده‌اند.
گونه اول، اتفاقی است که در <بافت‌های درون‌شهری> رخ داده. عدم رسیدگی، آن بافت‌ها را از جریان عادی، طبیعی و روزمره حیات شهر خارج ساخته و در واقع بخش‌هایی از شهر، دیگر در زمان خود حضور ندارد. این فقدان حضور و عدم معاصرسازی در طی چند دهه، موجبات فرسودگی را فراهم آورده است. ‌
گونه دوم، <فرسودگی بخش بیرونی و حاشیه‌ای شهر> است. مدیریت شهری، در اثر فقدان چشم‌انداز و برنامه‌ای هماهنگ در طرح، اجرا و نظارت‌، پیرامون شهر را با رشد شتابان خود رها کرده و عرصه را برای تاخت‌وتاز زمین‌خواران خرد و فعل و انفعالا‌ت بدون مسوولیت و رفتارهای اقتصادی یک ‌طرفه و تک‌بعدی خالی گذاشته است. فرسودگی بافت‌های شهری بدین شکل و شمایل و در این مقیاس‌های گسترده محصول نیم‌قرن شهرنشینی سریع و حجیم، مدیریت شهری چندپارچه و در برخی مواقع خلا‌ مدیریت شهری می‌باشد.
تا حوالی دهه‌های ۳۰ و ۴۰ در فرهنگ شهرنشینی کشور مفاهیم و مصادیق کهنه و کهن حضور طبیعی و روزمره داشتند، اما هرگز فرسوده و مندرس جلوه نمی‌کردند؛ عبارت حکیمانه: <کهن‌جامه خویش آراستن / به از جامه عاریت خواستن>، رفتار و مواجهه ما و مدیریت شهری را با کهن و کهنه شکل می‌داد و ترمیم دائمی شعار و عمل مردم، متخصصان و مسوولا‌ن بود. این رفتار ادامه داشت تا آنکه مدیریت شهری کشور در برابر سیل شهرنشینی نیم‌قرن اخیر غافلگیر شد و هنوز و همچنان نتوانسته است خود را برای این جریان خروشان، متلا‌طم و مقتدر مجهز کند و در بسیاری موارد آنچنان سرگرم روزمرگی است که معلوم نیست چگونه اجازه می‌دهد در پیرامون بافت‌های شهرهای موجود این چنین وسیع، فرسوده بسازند و <فرسوده‌سازی>(به جای شهرسازی)، بخش اعظم اراضی کشاورزی و منابع طبیعی نسل‌های آینده را تصرف کند.
● مدیریت شهری و شهرنشینی
نسبت مدیریت شهری و شهرنشینی در کشور حکایت از آن دارد که مدیریت شهری نیز به‌شدت نیازمند بهسازی و نوسازی و بازسازی است.
مدیریت شهری در کشور فراگیر نیست در حالی که شهرنشینی فراگیر بوده و تقریبا در سراسر کشور مشابه عمل کرده و تمامی پهنه‌های شمال، غرب، مرکز، شرق و جنوب کشور را با شدت تمام به تحرک و پویایی واداشته، کلا‌نشهرها و شهرهای بزرگ و کوچک را به وجود آورده است.
مدیریت شهری در مشهد، تبریز، غرب و شرق و شمال و جنوب با شیوه‌هایی تکروانه و تجربی (آزمون و خطا) بافت‌های کهن، ریزدانه، کم‌دوام و نفوذناپذیر شهری را می‌کوبد و می‌روبد و می‌گشاید و پهن می‌کند. ‌
عمر مدیریت شهری برای اداره شهرهای کشور کوتاه است و یکی از خسارت‌های این کوتاهی عمر، بلندی دوام فرسودگی در اثر بر هم خوردن تعادل در شهرهاست. در این فرصت‌های کوتاه، مدیریت شهری نه متعهدانه عمل می‌کند نه متخصصانه؛ سیاسی عمل می‌کند. با سیاسی عمل‌کردن نمی‌توان تعادل را به شهر بازگردانید و رشد فرسودگی را متوقف نمود.
مدیریت شهری در کشور فاقد برنامه به‌هم‌پیوسته و بلندمدت توسعه شهر است و به جای استقبال از این شهرنشینی حجیم و گسترده، به شیوه‌ای روزمره مسائل و مشکلا‌ت را حل می‌کند. مدیریت شهری نقش مغز و آگاهی را در درون جسم شهر ایفا می‌کند. وضعیت موجود، مدیریت شهری را تلویحا به سمت بی‌علا‌قگی به تهیه برنامه‌ای درازمدت سوق داده است که اگر هم با زحمت بسیار برنامه‌ای بلندمدت برای شهر تدوین و تصویب شود، آنچنان سرگرم روزمرگی است که سعی جدی و شایسته‌ای برای اجرا کردن آن برنامه نشان نمی‌دهد. ‌
ضررهای ناشی از کوتاهی عمر و رفتار روزمره مدیریت شهری تاکنون پایش و ارزیابی نشده است. اگر چنین ‌شده بود و گزارشی تهیه و منتشر می‌شد، امکان نداشت که ما به مدیریت شهری چندپاره رضایت دهیم و با مدیران شهری خود اینگونه رفتار کنیم.
● بومی شدن ابزارهای مدیریت شهری
امکان بومی‌شدن و مجهز شدن ابزارهای مدیریت شهری در ایران برای گشایش گره‌های پیچیده شهر در کوتاه‌مدت فراهم نشده است. به علا‌وه، متخصصان مسوولیت خود را نسبت به شهر در قالب تک‌پروژه‌های مهندسی و عمرانی به رسمیت می‌شناسند.
کوتاهی عمر مدیریت شهری، عدم امکان انباشت تجربه، فقدان دانش کلی‌نگر در بدنه تخصصی و انفعال مردم، بسترسازی مناسبی برای دوام فرسودگی به‌شمار می‌آید. مدیریت کشور (شامل قوه‌های مجریه، مقننه و قضاییه)، مدیریت شهری را هم‌شأن با نیازمندی‌های شهرنشینی معاصر حمایت نمی‌کند و گاه کلیت و منافع عمومی شهر را در نظر نمی‌گیرد.
قوانین متعلق به نهادهای رسمی اهمیت یکپارچه عمل کردن برای سازماندهی منسجم شهر را نپذیرفته‌اند. جان کلا‌م آنکه، در درون طبیعت واحد و ذات یکپارچه شهر ـ چه بزرگ و چه کوچک ـ می‌بایست فرسودگی را درمان کرد و چنین بیماری‌ای با چند‌پارگی مدیریت شهری، تکسو‌نگری متخصصان و عدم مشارکت مردم درمان نخواهد شد.
در مبحث بافت فرسوده، به تشریح قوت و ضعف‌های ناشی از رفتارهای مردم، متخصصان و مسوولا‌ن در حوزه مداخله و مشارکت در معاصرسازی شهر پرداخته‌ایم. بیش از ۲۰ عنوان مستقل در اقالیم متنوع شهرهای اندیشه و عمل متعلق به ادبیات فرسودگی شهری یک جا گرد آمده‌اند تا بتوان از جمیع جهات ممکن ـ تا آنجا که فرصت و امکانات رخصت می‌دهند - معضل بافت‌های فرسوده شهری را مورد شناسایی قرار داد.
محمدرضا حائری
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید