جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


از واقعیت شانه خالی نکنیم


از واقعیت شانه خالی نکنیم
فرزادموتمن به یک باره بعد از اکران (باج خور) در جشنواره محبوب شد. در یک فضای سخت در لوکیشن فیلم (صداها )موتمن با حوصله مطلق در حالی که تمام مدت سر پا ایستاده بود به سئوالاتمان پاسخ گفت. او معتقد است در کارهایش کاملا به ژانر وفادار است و دلیل رعایت نکردن ژانر توسط سینماگران ایران را سخت بودن آن می‌خواند. موتمن در بیست وششمین جشنواره فجر فیلم سینمایی (جعبه موسیقی) را دارد که به گفته خودش یک درام ماورایی است ودر عین حال به قواعد ژانری هم وفادار است او فضای جشنواره را به دلیل دور هم بودن سینماگران مانند عید نوروز می‌داند و به همین خاطر از حضور فیلم‌هایش در جشنواره لذت می‌برد.موتمن سینمای ایران را یک سینمای نیمه حرفه‌ای می‌داند و معتقد است ممیزی‌ها باعث می‌شود که ما نتوانیم صاحب صنعت سینما شویم.
▪ در مورد مضمون «جعبه موسیقی» که در بیست و ششمین جشنواره فجر شرکت دارد توضیح دهید؟
ـ جعبه موسیقی یک فیلم مذهبی ودینی است. مضمونش مرگ است. ولی نویسنده فیلم‌نامه آقای احمدیان مرگ را از نقطه نظر شیعه مذهب اسلامی بیان نگاه کرده است. در نتیجه می‌توانم بگویم بیشتر درباره کنار آمدن با مرگ است. در واقع (جعبه موسیقی) پذیرفتن و انس گرفتن با مرگ را بیان می‌کند.
همانطورکه در جریان هستید مسعود احمدیان مدت کوتاهی است که مدیر دفتر جشنواره نشده است فکر نمی‌کنید پذیرفته شدن این فیلم با توجه به اینکه مسعود احمدیان نویسنده آن است شبهه‌های بسیاری را به دنبال خواهد داشت.
فکر نمی‌کنم به مسعود ربط داشته باشد. به دلیل اینکه یک هیئت انتخاب وجود دارد و فکر می‌کنم چیزی که از جعبه موسیقی دفاع می‌کند کیفیت فیلم است.
▪ گویا امسال اداره کل نظارت و ارزشیابی برای پذیرفتن فیلم‌ها در بخش مسابقه نقش کلیدی را ایفا کرده است اما از ابتدا اعلام کرده بودند به جز هیئت انتخاب هیچ‌کس تصمیم‌گیری نخواهد کرد این دو دسته‌گی‌ها را چگونه می‌بینید؟
ـ به دلیل اینکه من این روزها مشغول فیلمبرداری هستم خیلی در جریان این قضایا نیستم و نتوانستم مطبوعات را این روزها دنبال کنم. حتی خبر حضور فیلمم در بخش مسابقه جشنواره را تهیه کننده (جعبه موسیقی) به من داد. دقیقا نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است.
اما می‌دانم تعدادی فیلم دچار جرح و تعدیلاتی شده است. ولی احتمال می‌دهم این جرح و تعدیلات ربطی به هیئت انتخاب ندارد و احتمالا به همان اداره وزارت و نمایش برمی‌گردد که احتمالا کمیسیونی دارند که به فیلم‌ها پروانه نمایش می‌دهند و آن کمیسیون است که تصمیمات اینچنینی را می‌گیرد. البته در این زمینه نمی‌توانم نظری دهم به دلیل اینکه ممیزی چیزی است که متاسفانه در کشور ما وجود دارد که هرازگاهی فیلم یا فیلم‌هایی درگیر این قضیه می‌شوند. مثل اینکه این بار دم جشنواره این اتفاق افتاده است و به همین خاطر واکنش‌هایی را به وجود آورده و بحث‌هایی را دامن زده است. من چه می‌توانم بگویم؟
▪ به هر حال از اول یک گروه را به عنوان هیئت انتخاب به مطبوعات و مردم معرفی کردند بهتر نبود از ابتدا بدون تشکیل یک چنین هیئتی وزارت کل نظارت و ارزشیابی فیلم‌های بخش مسابقه را مشخص می‌کرد؟
ـ در واقع اگر قرار است فیلم‌هایی که درجشنواره نمایش داده می‌شود در همان نسخه‌هایی نمایش داده شوند که ما در اکران عمومی می‌بینیم. بهتر است که فیلم‌ها اول به اداره نظارت و نمایش سپرده شوند، پروانه نمایش دریافت کنند و بعد در جشنواره نمایش داده شوند.
در عمل این اتفاق خیلی سخت می‌تواند بیفتد. برای اینکه همه اتفاق‌های ما در دقیقه نود می‌افتد. یعنی الان همه فیلم‌ها درگیر لابراتوار، قطع نگاتیو و ... هستند حتی (جعبه موسیقی) هم که پارسال همین موقع فیلمبرداری می‌شده همین الان کپی صفرش را می‌کشند.
یعنی همه چیز عقب می‌افتد. سیستم نداریم سازمان نداریم و منضبط نیستیم. همه چیز در لحظه آخر اتفاق می‌افتد. شاید بهتر بود که مثل هر سال فیلم‌ها بدون دخالت ارشاد و فارابی دست هیئت انتخاب سپرده می‌شدند و هیئت انتخاب سلیقه واقعی خود را اعمال می‌کرد. البته این مسئله را نیز بگویم که مصاحبه‌ای از آقای فرهنگ در روزنامه خواندم که ایشان گفته بودند انتخاب اعضای هیئت انتخاب; همین فیلم‌ها بوده است و به نظرشان می‌آمده که امسال سال خوبی برای سینمای ایران نبوده است و فیلم‌ها خیلی خوب نبودند البته ایشان نظر خودشان را گفتند. من فیلم‌ها را ندیدم ودر نتیجه نمی‌توانم قضاوت درستی داشته باشم.
من واقعا در مورد این مسائل نمی‌توانم نظری بدهم. به دلیل اینکه نه فیلم‌ها را دیده‌ام ونه می‌دانم در دفتر جشنواره چه می‌گذرد؟ ولی یک چیز کلی این است که اگر قرار است فیلم‌هایی که در جشنواره نمایش داده می‌شوند همان نسخه‌های اکران عمومی باشد ابتدا پروانه نمایش بگیرند و بعد در جشنواره نمایش داده شوند.
▪ همان‌طور که گفتید جعبه موسیقی یک فیلم مذهبی است دلیل ارائه این فیلم به جشنواره; دولتی بودن جشنواره فجر است یا ...؟
ـ نه، من فیلم‌هایی قبلی‌ام هم به جشنواره داده‌ام و خوشبختانه همه فیلم‌هایم پذیرفته شده‌اند. ربطی به مضمون فیلم‌ها ندارد مگر (باج‌خور) یک فیلم دینی بود؟ یا شب‌های روشن، هیچ ربطی به مضمون ندارد. من فیلم می‌سازم و به جشنواره می‌دهم.
▪ دلیلتان برای ارائه فیلم‌هایتان به جشنواره چیست؟
ـ برای اینکه حسن جشنواره به این است که علاقه‌مندان جدی سینما فیلم را می‌بینند و کارگردان می‌تواند یک بازتاب بگیرد. حالا بخشی از این بازتاب آرایی است که مردم می‌دهند وبخشی دیگر واکنشی که منتقدین و روزنامه‌نگارها نشان می‌دهند که بیننده‌های حرفه‌ای‌تری برای سینما هستند و این بازتاب‌ها خیلی به درد من می‌خورد.
به این واسطه می‌فهمم که کجا هستم چقدر پیشرفت و یا حتی پسرفت کرده‌ام. ضمن اینکه جشنواره جای بسیار خوبی است مثل عید می‌ماند همه ما بعد از یک سال کاری سخت دوباره یکدیگر را می‌بینیم. کنار یکدیگر می‌نشینیم و بحث می‌کنیم. خیلی از چیزها و اتفاقاتی که منجر به تداوم کار ما می‌شود در همین بحث‌ها شکل می‌گیرد.
در نتیجه من همیشه علاقه‌مند بودم که فیلمم را به جشنواره بدهم. گذشته از این جشنواره یک جنبه‌های تبلیغاتی دارد و می‌تواند امکانات اکران را برای فیلم‌ها بهتر کند. پس من هم طبیعتا علاقه‌مند هستم فیلمم بهتر دیده شود و موقعیت اکران بهتری پیدا کند.
▪ البته این بازتاب‌هایی که شما گفتید برخی اوقات به ضرر فیلم تمام می‌شود. یعنی اگر بازتاب منفی باشد فیلم به لحاظ اکران هم دچار مشکل خواهد شد؟
ـ گاهی وقت‌ها این اتفاق می‌افتد که بازی‌های منفی به ضرر فیلم می‌شود.
▪ یعنی شما ریسک این را می‌پذیرید که گاهی اوقات بازتاب‌های جشنواره به ضرر فیلمتان تمام شود.
سینما همش ریسک است.
ـ البته سینمای ما ریسک است.
▪ در همه جای دنیا سینما ریسک است ولی وقتی شما یک صنعت داشته باشید درصد ریسکتان پائین می‌آید. پس در سینمای ما درصد این ریسک خیلی بالاست؟
ـ بله به دلیل اینکه ما اصلا صنعتی نداریم.
▪ پس حداقل ادعایش را داریم. اکثر سینماگران ما معتقد هستند ما صاحب صنعت سینما هستیم.
ـ نه ما صنعت سینما نداریم. ما سینمای نیمه‌حرفه‌ای داریم.
▪ در مورد فیلم سینمایی «صداها» که درحال فیلمبرداری هستید توضیح دهید؟
ـ فیلم سینمایی «صداها» یک فیلم جنایی است که فیلم‌نامه‌ای را سعید حقیقی نوشته است و خودم از ساختنش بسیار هیجان‌زده هستم و شاید تا سال‌های سال دیگر امکان ساخت یک چنین فیلمی برای من مهیا نشود.
▪ فیلم‌هایی در ژانر وحشت ساخته می‌شوند که تماشاچی‌ما به آنها می‌خندد آیا به دلیل اینکه تماشاچی جدی نیست ...؟
ـ من نمی‌خواهم روی ژانر وحشت صحبت کنم به دلیل اینکه تاکنون اثر جدی در این ژانر در سینمای ما ساخته نشده است. ولی سینمای جنایی، سینمایی است که در ایران مهجور مانده است و تلاش‌هایی که برای ساخت فیلم جنایی در ایران شده است بسیارمحدود بوده است.
متاسفانه سینمای ایران سینمای درام‌های اجتماعی است. می‌گویم متاسفانه به دلیل اینکه سینمای درام اجتماعی راه دررویی است. یعنی فیلمسازها با ادعای ساختن فیلم اجتماعی از زیر بار کیفیت فیلم‌هایشان شانه خالی می‌کنند. واقعا فیلم‌های اجتماعی ما چه می‌گویند؟
مگر فیلم‌های ما واقعا چقدر اجتماعی است؟ مگر «خون بازی» چقدر اجتماعی بود؟ آن فیلم به ما می‌گفت اعتیاد بد است. خوب این چقدر اجتماعی است؟
این به عقیده من یک سینمای جدی نیست. من سینمای اجتماعی ایران را جدی نمی‌گیرم. برخلاف نظر منتقدین، کارگردان‌ها، تهیه‌کننده‌ها و ... که همه نظرشان به این سمت است. من فکر می‌کنم ما همیشه ▪ از ساختن فیلم در ژانر فرار کرده‌ایم. برای اینکه می‌ترسیم به دلیل اینکه سخت است.
به دلیل اینکه اکثر کارگردان‌های ما ژانر را نمی‌شناسند حتی تعریف مشخصی از ژانر نمی‌دهند بعضی اوقات می‌گویند فیلممان در ژانر اجتماعی ساخته شده در حالی که بعضی اوقات به ژانر وحشت، خانوادگی و ... گریزی می‌زند؟
ـ بله. فیلم جنایی می‌سازند به ملودرام می‌غلتد. فیلم جنایی می‌سازند به کمدی می‌غلتد. متاسفانه از همان ابتدا به جای اینکه سینمای ایران به ژانرها علاقه نشان دهد به ملغمه علاقه نشان داد و کماکان ما داریم همان مسیر را ادامه می‌دهیم. البته من سعی کردم در ژانر‌ها و ضدژانرهای شناخته شده سینما فیلم بسازم. «هفت پرده» دقیقا یک درام خیابانی، جنایی است... «شب‌های روشن» دقیقا یک فیلم عشقی است «باج خور» دقیقا یک فیلم جنایی کلیشه‌ای است «جعبه موسیقی» دقیقا یک درام ماورایی است و صداها یک درام جنایی کاملا غیرکلیشه‌ای نو و غیرمتعارف است.
▪ استقبال از ژانر اجتماعی به دلیل علاقه‌ای است که مردم نشان می‌دهند. فکر نمی‌کنید این علاقه مردم به فیلمسازها برمی‌گردد که چگونه سلیقه مخاطب را با خود هم سو کرده‌اند؟
ـ مردم ما به این نوع از فیلم‌ها عادت کردند. به همین دلایل در سال‌های اخیر تماشای فیلم برای مردم ما دشوار شده است. مادر من وقتی جوان بود اینگرید برگمن و آنتونی کوئین می‌دید ولی حالا فقط طنزهای نود دقیقه‌ای می‌تواند ببیند. وقتی مادرم را می‌بینم کاملا احساس می‌کنم سطح سلیقه جامعه چقدر افت کرده است.
▪ دلیلش چیست؟
ـ سینما دیگر مسئله مردم نیست و تا حد زیادی ممیزی باعث شده است مردم به چیزهایی که می‌سازیم بی‌اعتماد باشند ودیگر علاقه‌ای به تماشای فیلم نداشته باشند. سینما رفتن به عنوان یک تفریح درجامعه ما از بین رفته است و جای خود را به انواع و اقسام بازی‌های رایانه‌ای و موبایل و ... داده است.
مردم دیگر تفریح نمی‌کنند در خانه‌ها جمع می‌شوند و صحبت می‌کنند و تلویزیون به این حرف زدن‌ها بسیار زیاد جواب می‌دهد. مردم به ندرت به تماشای فیلم توجه نشان می‌دهند فکر می‌کنم کماکان این جوان‌ها هستند که به سینما علاقه‌مندند.
شاید به همین خاطر است که من بیشتر دوست دارم برای جوان‌ها فیلم بسازم.
▪ آیا این به دلیل مشکلات بی‌شمار امروز است که مردم دیگر حوصله ندارند فیلمی را ببینند که تازه بخواهد آنها را به فکر وادارد؟
ـ دلایل مختلف دارد. اکثر مردم ما چند شغله هستند صبح تا شب کار می‌کنند و کمتر به فراغت می‌رسند. سطح درآمدها با سطح هزینه‌های جامعه نمی‌خواند و اگر پولی هم برایشان می‌ماند ترجیح می‌دهند صرف انواع و اقسام کلاس‌ها برای بچه‌هایشان بکنند. سفر کمتر می‌روند تئاتر اصلا نمی‌روند. سینما کمتر می‌روند، موسیقی خوب گوش نمی‌دهند. موسیقی برای آنها در پخش‌های رادیویی خلاصه می‌شود که تقریبا هیچی هم از آن شنیده نمی‌شود. ما در یک چنین جامعه‌ای زندگی می‌کنیم. من فکر می‌کنم مخاطبین با حدود ۱۰۰ هزار نفر هستند که هر سال به جشنوراه علاقه نشان می‌دهند.
▪ به ممیزی در کشور ما اشاره کردید. به هر حال در هر کشوری ممیزی وجود دارد. ولی شما فکر می‌کنید ممیزی‌ها که در کشور ما کاملا سلیقه‌ای اعمال می‌شود چقدر می‌تواند به ساختمان یک فیلم لطمه وارد کند؟
ـ من موافق نیستم که درهمه جا ممیزی وجود دارد. در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی اصلا ممیزی وجود ندارد. قوانین وجود دارد. یعنی فیلم‌ها رده‌بندی سنی می‌شوند. شما می‌توانید راجع به همه چیز فیلم بسازید می‌توانید هر میزان از بی پردگی تصویری را در فیلمتان به نمایش بگذارید.
فیلم‌هایی که ما می‌بینیم کدام‌یک با ممیزی ساخته شده است؟! درکشور ما هم ممیزی به مفهوم واقعی‌اش وجود ندارد. در کشور ما ایدئولوژی وجود دارد. ایدئولوژی دینی است و شرایط شرعی برای نمایش فیلم‌ها وجود دارد. این شرایط چندان قانون‌پذیر نیست. قابل تدوین نیست تعبیر و تفسیر می‌شوند. توسط آدم‌ها و جناح‌های مختلف تفسیر می‌شوند و راه گریزی هم نیست. یعنی من عادت کردم به همین چیزی که هست. مگر اینکه به کلی سیستم اجتماعی کشور ما تغییر کند. تا وقتی سیستم اجتماعی کشور ما همین است ممیزی هم به این شکل (یعنی رعایت یکسری ضوابط سلیقهای) وجود دارد، و تبدیل شده به بافت سینمای ما یعنی ما دیگر عادت کرده‌ایم که زن‌هایمان را داخل خانه با روسری ببینیم. و دیگر عادت کردیم که زن‌های ما دو چشم و کمی از صورتشان را برای بازی ندارند در واقع یک هشتم بدنشان را برای بازی دارند. فقط اینجا بحث من به عنوان یک فیلمساز است که چه باید بکنم؟ من ایرانی هستم. اینجا مملکتم است. مملکتم را دوست دارم و دوست دارم برای مردم خودم فیلم بسازم. پس مجبور هستم با این شرایط کنار بیایم و تابعش باشم وکار دیگری هم نمی‌توانم بکنم.
▪ شما دو تله‌فیلم ساخته‌اید؟
ـ بله.
▪ شخصا مقوله تله فیلم را نمی‌فهمم چرا باید با ابزار سینمایی فیلمی ساخته شود و از جایی (تلویزیون) پخش شود که قدرت دارد یک فیلم سینمایی که قبلا اکران شده است را بخرد و هر چند بار که دوست دارد از تلویزیون نمایش بدهد؟ تله فیلم به عقیده من به سینما لطمه می‌زند؟
ـ نه من اینگونه فکر نمی‌کنم. تله فیلم نوعی فیلمسازی تلویزیونی است که در همه کشورها وجود دارد. در نتیجه فیلم‌های تلویزیونی بین ۷۵ تا ۱۰۵ دقیقه ساخته می‌شود و اصطلاحا هم به آنها فیلم‌تلویزیونی می‌گوییم. این فیلم‌ها فیلمهایی هستند که با بازیگران تلویزیونی یا بازیگران درجه ۲ و با فیلمنامه‌هایی که پیچیدگی‌های کمتری دارد، رمز و راز کمتری دارد و جذابیت کمتری دارد برای مخاطب عادی‌تری که تلویزیون نگاه می‌کند ساخته می‌شود و کارکرد خوبی دارد و معمولا فیلم‌هایی هستند که سطح کیفی‌شان از سریال‌های تلویزیونی بالاتر است ولی پیچیدگی‌های مضمونی و فرمی یک فیلم سینمایی را ندارد. برای تماشاچی که حوصله دیدن فیلم سینمایی را ندارد و فقط دوست دارد از تلویزیون فیلم ببیند (تله فیلم) یک محصول مناسبی است. در کشور ما هم باید به این مقوله توجه می‌شد که خوشبختانه در این دو، سه سال اخیر بر تله فیلم توجه شد و باید مجموعه‌ای از این تله فیلم‌ها ساخته می‌شد گاهی اوقات این تله فیلم‌ها کیفیتی هم پیدا می‌کند که بعضا از فیلم‌سینمایی هم بهتر است.
▪ ولی در غالب اوقات برعکس است؟
ـ بله. گاهی اوقات بدتر می‌شود. برخی از فیلم‌هایی هم که اکران می‌شوند غیرقابل تحمل‌است ولی این بحث که باید تله فیلم ساخته شود نقیض این نیست که تلویزیون فیلم‌های سینمایی را نخرد. خوب است جمعه‌ها که ساعت ۴ بعدازظهر از کانال یک فیلم پخش می‌شود فیلم سینمایی باشد. دیدن فیلم سینمایی از تلویزیون به هر حال جذاب است. مردم هم دوست دارند این فیلم‌ها را ببینند و کمک اقتصادی اساسی نیز به سینما هم صورت خواهد گرفت.
ولی در عین حال باید به تولید تله فیلم هم ادامه دهند. تله فیلم گذشته از اینکه نوعی برنامه‌سازی است و وقت بیننده را پر می‌کند امکان جذب استعدادهای جوان و تازه وارد را نیز بیشتر می‌کند و این جوان‌ها می‌توانند از طریق تله فیلم خود را بسنجند و وارد سینما شوند. من نه مخالف ساخت تله فیلم هستم و نه فکر می‌کنم ساخت تله فیلم به ضرر سینما خواهد بود هیچ ربطی به هم ندارد و هیچ جایی از سینما به واسطه ساخت تله فیلم لطمه نمی‌خورد اتفاقا ساخت تله فیلم به سینما کمک می‌کند به دلیل اینکه می‌‌تواند انبوهی از استعداد معرفی کند.
تله فیلم‌ها به هر حال با بودجه‌هایی بسیار محدود ساخته می‌شود پس طبعا هزینه بسیاری از چیزها را نمی‌تواند تقبل کند پس از جوان‌هایی استفاده می‌شود که در نهایت می‌توانند در سینما هم موثر باشند.
فقط باید تله فیلم را جدی بگیریم. مشکلی که در حال حاضر وجود دارد تولید انبوه است. به یکباره تصمیم گرفتند صدها تله فیلم بسازند و این خوب نیست. برای اینکه وقتی تولید انبوه باشد فیلم‌ها کار شده نیست. باید تولید را محدد کنند تا کیفیت فیلمنامه‌ها بهتر شود.
▪ چرا اکران در کشور ما یک معضل به حساب می‌آید؟
ـ اکران سینمای ایران درگیر بروکراسی است. بروکراسی تعریف ساده‌ای دارد. اگر نان کم شود صف نان به وجود می‌آید. وقتی صف نان به وجود آید یک پاسبان می‌گذارند در نانوایی تا مردم صف را رعایت کنند. آن پاسبان از قپه‌ای که روی دوشش است استفاده می‌کند و ۲ تا نان از نانوا برای خودش می‌گیرد.
این اتفاق در سطح ملی در اکران فیلم‌های ما رخ می‌دهد. متاسفانه بعد از انقلاب به ساخت سالن‌های سینمایی آنگونه که شایسته است توجه نشده است و مسئله هیچکس نبوده است و حتی سینما آزادی را که الان می‌سازند قبلا داشتیم.
آمار نشان می‌دهد که قبل از انقلاب ۷۰۰-۶۰۰ سینما داشتیم که الان ۲۵۰-۲۰۰ تای آن باقی مانده است. قبلا ۳۰ میلیون جمعیت داشتیم و حالا ۶۰ میلیون پس نتیجه می‌گیریم سالن‌هایمان اندک است. این سالن‌های اندک برای میزان تولید در کشورهای ما کافی نیست. ما در سال بین ۸۰ تا ۶۰ فیلم تولید می‌کنیم و نمی‌شود این تولید را محدود کرد برای اینکه یک نوع جنبش سینمایی در کشور وجود دارد. یعنی روز به روز به تعداد فیلمسازهای ما اضافه می‌شود به دلیل اینکه کشور ما یک کشور جوان است و جوان‌ها چه ما بخواهیم چه نخواهیم می‌آیند.
تعداد زیادی از جوان‌ها جذب سینما می‌شوند و فیلم می‌سازند در نتیجه آمار تولیدمان نمی‌تواند محدود شود میزان فیلم‌هایی که تولید می‌شود با تعداد سینماهایی که داریم همخوانی ندارد. در نتیجه به طور طبیعی یک سری از فیلم‌ها امکان اکران پیدا نمی‌کنند.
حالا اتفاقی که می‌افتد این است که تعدادی از تهیه‌کنندگان با لابی‌هایی که دارند و با زد و بندهایی که با صاحبان سینما می‌کنند فیلم‌های خودشان را به صاحبان سینما می‌دهند و آنهایی را که فکر می‌کنند پرفروش است (که در اکثر اوقات اشتباه فکر می‌کنند) را اکران می‌کنند. زیرا سینمادارهای ما از دهه ۴۰ صاحب سینما باقی مانده‌اند و اصولا فکرشان کهنه است. در نتیجه تهیه‌کننده‌های قدرتمند فیلم‌های خود را در ۲۵-۲۰ سینما اکران می‌کنند و عملا امکان برای اکران فیلم‌های دیگر باقی نمی‌ماند. تمام این اختلاف‌ها بین اتحادیه تهیه‌کنندگان و خانه سینما بین تهیه‌کننده‌ها و شورای صنعتی و همه دعواهایی که چند سال است در مطبوعات بازتابش را دنبال می‌کنیم.
در واقع دلیلش به این سادگی است که هرکس برای فیلمش تعداد سینماهای بیشتری را طلب می‌کند اما تعداد سینما در کشور ما محدود است و به طور طبیعی یک سری از فیلم‌های ما امکان اکران پیدا نمی‌کنند. من فکر می‌کنم باید برای ساخت سینماهای بیشتر تفکر جدی اندیشیده شود. من با وجود مافیا در اکران فیلم‌ها موافق نیستم به دلیل اینکه گردش پول در مافیا میلیاردها دلار است اما کل بودجه سینمای ایران چقدر است؟ اما اجازه دهید بگویم باند وجود دارد.
و باندهایی فیلم‌های خود را به اکران می‌دهند و جلوی اکران بسیاری از فیلم‌ها را می‌گیرند. اتفاق بدی که در حال وقوع است این است که بسیاری از فیلم‌ها که مخاطب خاص دارند امکان برقراری با این مخاطبان برایشان مهیا نیست پیشنهاد من این است که بنیاد فارابی که بیش از هر نهادی مسئول کیفیت سینمای ایران است یکی، دو تا از سینماها را به عنوان سینماهایی که آثار فرهنگی را نمایش می‌دهند انتخاب کنند و این سینماها پاتوق دوستداران واقعی سینما شود.
اینجوری هم فیلم‌هایی که برای مخاطب عادی پیچیده است امکان اکران پیدا می‌کند و اتفاقا همان سینما بسیار سودده خواهد شد برای اینکه وقتی تبدیل به پاتوق شود عده‌ای خواه ناخواه آنجا را محل زندگی دوم خود می‌کنند اگر با کسی قرار دارند هم آنجا قرار می‌گذارند همانجا چای می‌خورند. فیلم‌هایشان را هم همانجا می‌بینند و حتی نقدهایشان را هم همانجا می‌نویسند و به این ترتیب خواهید دید که آن سینما بازتاب خواهد داشت و یک عده مشتری ثابت خواهد داشت.
▪ سینمای معناگرا یعنی چه؟
ـ این واژه‌ای است که توسط بنیاد فارابی به وجود آمد من هم معنی‌اش را خیلی نمی‌فهمم تا آنجا که من می‌دانم همه فیلم‌ها معنی دارند حتی مستهجن‌ترین و مبتذل‌ترین فیلم‌ها هم حاوی معنی هستند «حالا معنایشان خوب نیست» ولی به نظرم منظور دوستان نوعی فیلم است که با معانی دینی، مذهبی، عرفانی همراه است ما سر کلمه که مشکلی نداریم. این بیشتر یک جدل کلامی است. من فکر می‌کنم بی‌خیال این چیزها شویم و ببینیم فیلم‌هایی که می‌گویند معناگرا خوب است یا خیر.
▪ بسیاری از این دست مشکلات وجود دارد که اگر قرار باشد بی‌خیال همه اینها شویم در نهایت باید بی‌خیال سینما شویم؟
ـ ما در کشوری زندگی می‌کنیم که تمایلی از طرف نهادهای دولتی وجود دارد که تعابیر دور از ذهن ارائه دهد. ما عادت کردیم و معناگرا هم یکی دیگر از این تعابیر است.
مدتی است مد شده که کارگردان‌ها لوکیشن‌های خود را خارج از ایران انتخاب می‌کنند با توجه به اینکه فرهنگ‌ها، آداب و رسوم و... ما هیچ ربطی به کشورهای اروپایی و... ندارد؟ نظرتان را در این باره بگویید؟
این اتفاق، اتفاق خوبی نیست. این اتفاق به خاطر این می‌افتد که با شرایطی که برای فیلمساز پیش آمده فیلمسازها فکر می‌کنند جذابیت کشورهای دیگر بیشتر است.
بخشی از این مسائل هم به دلیل قانونگذاری غلط است مثلا وقتی می‌گویند زن ایرانی باید حجاب داشته باشد ولی وقتی زن فرنگی بیاوری می‌توانی بی‌حجاب نمایش دهی. یک چنین اتفاقاتی می‌افتد. شخصا فکر می‌کنم یک چنین رویکردی، برای فیلمساز رویکردی است که از زیر بار واقعیت شانه خالی می‌کند و به جای اینکه راه برای فیلمسازی در این مملکت پیدا کند. راه‌ها را خارج از کشور پیدا می‌کند با ساخت فیلم‌هایی که هیچکس نسبت به دیدنشان تمایلی نشان نمی‌دهد.
▪ چرا سینمای ما به قبل از انقلاب نزدیک شده است و حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد؟
ـ من فکر می‌کنم دلیلش محدود شدن است. یک مقدار مسئولین مملکت باید در این رابطه فکری جدی کنند. خیلی از محدودیت‌هایی که الان وجود دارد می‌توانست وجود نداشته باشد و هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد. اما سینما می‌تواند خیلی پویا شود. ما به بخش خصوصی قوی احتیاج داریم. ما باید بتوانیم بازار سینما را حداقل در منطقه گسترش دهیم.
▪ به نظر من جشنواره فیلم فجر خودش یک ممیزی بزرگ است به دلیل اینکه فیلم‌هایی حق پخش دارند که اولین بار در جشنواره اکران می‌شوند و بدون هیچ دخالتی از طرف تماشاگران اما اسکار حاصل یک سال اکران را به قضاوت می‌نشیند؟
ـ اسکار و جشنواره فجر با هم قابل مقایسه نیستند ولی اسکار یک مراسم است که آکادمی فیلم آمریکا همه مسئولیت‌ها را دارد و فیلم‌هایی که یک سال اکران شده است را مورد قضاوت قرار می‌دهد. جشنواره فجر یک جشنواره رقابتی است مراسم نیست و فیلم‌های دیده نشده را اکران می‌کند از این نظر جشنواره ما ایرادی ندارد.
▪ یعنی اینکه نظر تماشاگر در این تصمیم‌گیری هیچ اهمیتی ندارد، مهم نیست؟
ـ قرار نیست مردم تصمیم‌گیری کنند. جشنواره‌ها کارشان پل زدن بین فیلم‌هایی است که امکان عرضه عمومی‌شان کمتر است اما در جشنواره ما این اتفاق نمی‌افتد برای اینکه جشنواره ما یک جشنواره دولتی است و در آن مدیران دولتی کارنامه یک ساله‌شان را عرضه می‌کنند.
در واقع نوعی دوگانگی وجود دارد. یعنی بیشتر یک جشنواره دولتی است که مدیران کارنامه یک ساله‌شان را ارائه می‌کنند اما فیلمسازها هم کار خودشان را می‌کنند که بد هم نیست.
▪ هیئت انتخاب به کرات اعلام کردند روزی مثلا ۱۰ فیلم دیدن و قضاوت کردن کار مشکلی است شما فکر نمی‌کنید درصد خطا هم با این شتاب بالا می‌رود؟
ـ معمولا جشنواره‌ها سه ماه پیش از برگزاری بازبینی فیلم‌ها را آغاز کنند. ما هم می‌توانستیم به این مرحله برسیم اما گویا شرایط تولید در کشور ما این اجازه را نمی‌دهد. یعنی اینکه ما به هزار و یک دلیل که بیشتر اقتصادی است فیلم‌هایمان در آخرین لحظات حاضر می‌شود.
▪ به عنوان آخرین سئوال می‌خواهم بپرسم چرا فیلم دینی ساختید به دلیل اعتقادات شخصی ...؟
ـ در همه جای دنیا فیلمسازان علاقه دارند با فرهنگ مذهبی جامعه‌شان فیلم بسازد دلیلش هم این است که فرهنگ مذهبی که ریشه در اعتقادات اکثر مردم دارد کاملا وجوه اسطوره‌ای دارد و معمولا تو وقتی با این وجوه فیلم می‌سازی با مضامینی و عقایدی کار می‌کنی که ابدی است. اتفاقا فیلمساز باهوش در اسطوره دست نمی‌برد، اسطوره را نفی نمی‌کند بلکه سعی می‌کند اسطوره را در یک کانتکس امروزی نگاه کند.
بیشتر از آنچه به خاطر مسائل شخصی‌ام به سراغ چنین سوژه‌ای رفته باشم برایم مهم است که بتوانم با مضامین مذهبی که مردم کشورم به آن اعتقاد دارند فیلم بسازم و یکی از دلایلی که جعبه موسیقی را قبول کردم همین بود. در کشور ما دو مانع بر سر فیلمسازی اینگونه است.
یکی باور مدیران است که فکر می‌کنند اشخاص خاصی باید این فیلم‌ها را بسازند. یکی دیگر باورهای خود ماست که فکر می‌کنیم اگر یک چنین فیلمی بسازیم عقب مانده به نظر می‌رسیم. به همین خاطر فیلمسازهای ما در فیلم‌هایشان حاضرند به مسیح اشاره کنند و به نظرشان خرافه نمی‌آید .
به نظر من بین این اسطوره‌های هیچ فرقی وجود ندارد.
حسن جبعه موسیقی در این است که معجزه را به شهرها می‌آورد و اتفاقا برای آدم‌های باشعور و تحصیلکرده اتفاق می‌افتد این آن چلنج اصلی است که مرا به (جعبه موسیقی) نزدیک کرد. نویسنده فیلم با ظرافت اعتقاداتش را منتقل کرده است برای تعابیر مذهبی ما المان‌های تصویری در نظر گرفته است یعنی اگر شفا و دوا در باورهای ما از اسامی خداست دو تا از لوکیشن اصلی (جعبه موسیقی) داروخانه و دوا است.
تعابیر سینمایی برای احادیث مذهبی پیدا کرده است. این مرا جذب کرد و فکر کردم این کار را بکنیم چه بسا بتوانیم بسیاری از این سدها را بشکنیم. از همه مهمتر اینکه بتوانیم یک فیلم دینی را در یک ژانر درام ماورایی به تصویر بکشیم.
سعیده خدابخش
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید