چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

پای لنگ پژوهش


پای لنگ پژوهش
چندی است که مسئله تولید علم در کشور مورد توجه جدی متفکران واقع شده است. در همین زمینه دکتر سید یحیی یثربی استاد حکمت و فلسفه اسلامی که سابقه ریاست دانشگاه تبریز و دانشگاه سنندج را در کارنامه دارد، در نوشته زیر تلاش نموده تا به آسیب شناسی پژوهش در علوم انسانی بپردازد.
● واقعیت نامطلوب
ارقام زیر را با دقت مورد توجه قرار دهیم:
۱) کمتر از دو درصد مراکز، شرکت ها و کارخانه های صنعتی کشورمان، دارای واحد تحقیق و توسعه (R&D) اند. درحالی که در بیشتر کارخانه ها و تقریباً در تمام شرکت های اروپایی و آمریکایی بخش ویژه ای با نام تحقیق و توسعه وجود دارد.
۲) شرکت ها و مؤسسات بزرگ صنعتی دنیا، حدود یک سوم درآمد خود را صرف تحقیق و توسعه می کنند، اما این رقم در ایران کمتر از یک درصد است.
۳) بودجه پژوهش ما حدود نیم درصد از دویست میلیارددلار تولید ناخالص ملی ماست و بودجه یک کشور غربی مثلاً آلمان، دو و نیم درصد از دوهزار میلیارددلار تولید ناخالص ملی آن کشور است.
۴) از این میزان کم و ناچیز بودجه تحقیقات در کشور ما تنها ۱۰ درصد به صورت هدفمند وسیاستگذاری شده هزینه می شود.
خبرها و ارقام یاد شده براساس گزارش روزنامه خراسان (۸۶‎/۸‎/۱۴) می باشد و به نقل از آقای مهندس توکلی دبیر انجمن مراکز تحقیق و توسعه صنایع و معادن و آقای هاشمی میانه رئیس کمیسیون صنایع مجلس شورای اسلامی مطرح شده است.
این گزارش بیشتر ناظر به حوزه علوم تجربی و صنایع کشور است. در حالی که در حوزه علوم انسانی که اساس یک نظام اجتماعی است، وضع تحقیق و توسعه بارها و بارها، خراب تر و نابسامان تر است. برای این که:
۱) در علوم تجربی پایه پزشکی و همانند آنها ما از غرب تبعیت می کنیم. از طرفی از دستاورد آنان بهره می گیریم و از طرف دیگر مسائل و مشکلات رشته های علمی را از غرب می گیریم و در حد امکانات و توان، ما نیز برای حل آنها تلاش می کنیم. مثلاً شیمی، زیست شناسی، پزشکی جدید و سایر رشته های علوم را از غرب می گیریم و در توسعه این علوم نیز در حد توان می کوشیم. مثلاً مسئله «ایدز» یا «سرطان» یا فلان مشکل عمل قلب یا چشم را که مشکل شناخته شده غرب است، ما نیز می شناسیم و در جهت حل آنها نیز در حد توان دانشمندان و امکانات جامعه مان می کوشیم.
اما در علوم انسانی، غرب را قبول نداریم و لازم هم نیست که قبول داشته باشیم. بنابراین از دستاورد آنان بهره نمی گیریم و مسائل و مشکلات آنان را هم ، مسئله و مشکل خود نمی دانیم و طبعاً درحل آن مشکلات و توسعه آن علوم هم، شرکت نداریم. تا اینجا با هیچ اشکال و ایراد منطقی روبه رو نخواهیم بود. زیرا هر کس و هر ملتی حق دارند که خودشان باشند و از دیگران تبعیت نکنند، اما مشکل ما از اینجاست که خودمان هم کار و کوششی نمی کنیم. در نتیجه سال های سال است که به گرد خود می گردیم و درجا می زنیم و با این همه احساس رکود و عدم پیشرفت و با تمام تأکیدها بر نظریه پردازی و تولید علم، هنوز هم نتوانسته ایم گامی برداریم.
۲) در علوم تجربی و پزشکی و صنایع، نتایج عینی کار نشان می دهد که در چه جایگاهی قرار داریم. محصولات صنعتی، نظریه ها و مقالات علمی، کاملاً می توانند ارزیابی جدی از وضعیت ما را فراهم آورند. مثلاً وقتی اعلام می شود که ما از لحاظ مقاله در مجلات علمی در فلان درجه قرار داریم، تا حدودی، اگر باز هم عده ای ناتوان، اما فرصت طلب مغلطه نکنند، وضع خود را درک می کنیم.
اما در علوم انسانی، از چنین آثار و نتایج ملموسی بی بهر ه ایم و آثار و نتایج غیرملموس را هم که در سراسر جامعه مان ساری و جاری است درک نمی کنیم و یا به روی خود نمی آوریم! اگرچه با عناوین مختلف این بیکاری و ناتوانی را مطرح می کنیم از قبیل: تأکید بر اصلاح فرهنگ عمومی و اسلامی کردن آن، هویت ملی، آموزش و پژوهش کارآمد، تولید علم و نظریه پردازی که همه نشان آن است که به صورت کلی و مجمل می دانیم که در زمینه علوم انسانی کار نکرده ایم. اما این گونه آگاهی بیش از آن که دلیل هوشیاری ما باشد، دلیل وسعت و عمق درد و گرفتاری است.
۳) مسئولان و گردانندگان مراکز علوم تجربی و صنایع کشور افرادی هستند که می شود آنان را نقد کرد. اما گردانندگان علوم انسانی غالباً به گونه ای دربرابر نقد حساس اند و عکس العمل نشان می دهند. برخی از مراکز حساس علوم انسانی اعم از دانشگاه یا پژوهشگاه در دست کسانی است که این مراکز در خدمت آنان است، نه این که آنان در این مراکز کاری انجام می دهند!
به دلایل یادشده و نیز ده ها دلیل جزیی و کلی دیگر، در علوم انسانی با مشکل حرکت پژوهشی روبه رو هستیم. بنابراین بحث از تحقیق و توسعه در این قلمرو با اشکال روبه رو است و بودجه و امکانات مادی و انسانی، یکسره به هدر می رود.این همه مراکز آموزش عالی و پژوهش، با صدها و بلکه هزاران طرح و رساله و مجله و مقاله، چه کار می کنند آیا تولید علم می کنند و یا دست کم معنای تولید علم را می دانند مطمئناً نه! پس این همه اشتغال به بازی و بیهوده سخن بدین درازی چگونه امکان دارد اما به هر حال بهترین دلیل بر امکان یک جریان آن است که عملاً آن جریان اتفاق بیفتد! اما متخصصان معترفند کاری که جنبه جدی نظریه پردازی داشته باشد، انجام نگرفته است. همچنان در خبرنامه نهضت نرم افزاری در مهرماه سال گذشته آمده است، «اکنون بعد از گذشت نزدیک به سه دهه، هنوز آثار معلم شهید مرحوم مطهری مهمترین آثاری است که ما خود از آن استفاده کرده و به دیگران معرفی می کنیم. اینها شواهدی است که ما را به این جمع بندی می رساند که حتی در معرفی و ارائه نظریه ولایت فقیه که محتوای ساختاری جامعه سیاسی کنونی ما را تشکیل می دهد، یک اثر قابل قبول در سطح جهانی تولید نشده است.»
«آیا کتاب قابل عرضه ای برای دنیا وجود دارد که براساس استدلال های منطقی و برهانی آن، کشورهای دیگر را دعوت کنیم و بگوییم: ما این نمونه را ایجاد کرده ایم و این دستاوردها را برای ما داشته است، حالا شما آن را به کار گیرید.»
● چرا
به نظر من، چنان که بارها گفته و نوشته ام، مشکل اصلی ما کمبود بودجه نیست، بلکه توان کار است. وقتی نتوانیم کار بکنیم هر چه بودجه بیشتر باشد، از دو جهت بیشتر زیان می بینیم: یکی از جهت اتلاف سرمایه و هدر دادن اموال عمومی و دیگری از جهت آشفته تر کردن محیط پژوهشی با ایجاد موارد بیشتری از اشتغال کاذب.
حال باید دید که علل و عوامل این ناتوانی و آشفتگی چیست درک این علل و عوامل چندان هم دشوار نیست اما دریغا که ما هنوز متوجه معلول ها بوده و از توجه به این علل غفلت داریم. در این گونه موارد، علل و عوامل مختلفی را می توان مطرح کرد، از سابقه دوهزار وپانصد ساله گذشته مان، تا دخالت کشورهای استعمارگر خارجی، اما در حقیقت علل و عوامل این بیکاری و آشفتگی، اینها نیستند. این علل و عوامل بسیار نزدیک و ملموس و خودی و خودمانی اند. و اصل مشکل ما هم از اینجاست زیرا به قول سعدی ما با دشمن هم خانه ایم و نباید در فکر پیکار با بیگانگان باشیم. اگر بتوانیم باید به جای آن که با گرزگران، به سراغ دیگران برویم، چوبی بر «خود» و «خودی ها» بزنیم!
حال یکی از این مشکلات خودی، نزدیک و ملموس و در عین حال خطرناک و دیریاب و پایدار را مطرح می کنیم که اساس همه مشکلات دیگر ما در زمینه تحقیقات و توسعه علمی و فرهنگی کشورمان است. آن یک مشکل عبارت است از:
▪ مشکل نیروی انسانی
یکی از معجزه های جاویدان قرآن که متأسفانه از آن غفلت داریم، توجه دقیق به تکامل ابعاد وجودی انسان است. تنها به یک نمونه از تعالیم مذهب تشیع در این باره اشاره می کنم و این بحث مهم و عمیق ر ا به فرصت دیگر وامی گذارم و آن این که عالی ترین و نهایی ترین و فراگیرترین تحول زندگی مادی و معنوی جامعه جهانی که با ظهور مهدی موعود (عج) تحقق خواهد یافت، در گرو تحول و تکامل انسان است و بس. حضرت مهدی (عج) در انتظار هیچ چیز نیست، جز سیصد وسیزده نفر انسان. این برای ما درس بزرگی است که کمتر به آن توجه جدی کرده و مبنای سیاست همه جانبه کشورمان قرار می دهیم. بنابراین در تحقیق و توسعه و نیز مهندسی فرهنگی که یکی از عوامل مؤثر در تحقیق و توسعه است، مشکل اصلی ما، مشکل نیروی انسانی است.
سال هاست که درصدد انجام کارها و تحولات عظیمی هستیم. اما به نظرم تنها مشکل ما، مشکل نیروی انسانی بوده و هست. نیروی انسانی ما در سطح بالا و اثرگذار در تصمیم ها و شیوه اجرایی امور فرهنگی از جهات مختلف دچار مشکل است که تنها به دو مورد از آنها اشاره می کنم:
۱) منطق و معرفت شناسی بازدارنده و در مواردی تقلیدی و غیراسلامی.
۲) روحیه غیرعلمی و کاسبکارانه.
از جلوه های مورد اول، مواد زیر را می توان نام برد:
الف) جمود و قناعت و خرسندی به شرایط موجود.
ب) گریز از نقد، به گونه ای که در میان شخصیت های مؤثر در امور فرهنگی نقد یکدیگر و تحمل نقد دیگران اصلاً وجود ندارد.
ج) تأیید همدیگر؛ نه تنها افراد همدیگر را نقد نمی کنند، بلکه هوای همدیگر را هم دارند و غالباً در مراکز مختلف باهم اند.
و از نشانه ها و مظاهر مورد دوم نیز به چند مورد اشاره می کنم:
الف) پذیرش شغل های متعدد
ب) حضور فعال در همایش های بی حاصل بدون مقاله جدی و صرفاً کلی گویی
ج) تدریس در مراکز مختلف و قبول راهنمایی رساله های متعدد و عضویت در هیأت تحریریه مجله های متعدد
د) بی علاقگی به نقد و پژوهشی که حاصل مادی چندانی ندارند
هـ) بلدبودن آئین تعارف و برخورد مناسب با همکاران مشابه خودشان.
نتیجه ضعف در نیروی انسانی به طور کلی، در حوزه فکر و فرهنگ مان را در پایان این مقاله چنین خلاصه می کنم که:
در تحول فکری و فرهنگی نخست باید تکلیف دو چیز ضروری را تعیین کنیم که اصلاً به آنها اهمیت نمی دهیم. آن دو عبارتند از:
۱) تعریف و تحدید کاری که می کنیم
۲) توضیح روش کار و چگونگی انجام آن.
در عوض به دو کار آسان، اما بی حاصل می پردازیم که اشتغال کاذب و بی اثرند و این دو عبارتند از:
۱) کلی گویی و بحث های انتزاعی و مکرر
۲) برگزار کردن همایش، کنگره، نشست، خبرنامه و مجله.
دکتر سیدیحیی یثربی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید