پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

قتل وزیر مختار روسیه در تهران


قتل وزیر مختار روسیه در تهران
روز ۳۰ ژانویه سالگرد یک مناسبت و واقعه مهم در تاریخ کشور ما است که می توانست سرنوشت و مسیر تاریخ وحتی جغرافیای امروزین مارا متفاوت کند. این واقعه و مناسبت ۱۷۹ سال پیش رخ داده است که نه یک کشف علمی است، نه خلق یک اثر هنری، نه یک سازندگی، نه تولدصاحب کرامتی، نه سیلی و طوفانی و زلزله ای، نه قحطی و وبا و طاعون و بلیات آسمانی. ولی تا دلتان بخواهد مشحون از زیبائی و غیرت، ،همت و شهامت، غرور وتعصب وپیچیدگی های سیاسی – اجتماعی یک جامعه تو در تو است که اگر ایجاب کند تا خراشی و جراحتی به خصم وارد شود است حاضر است سر خودرا با زدن به زره پولادین دشمن متلاشی کند تا شایدجراحتی هم به طرف برسد.
درعین حال ملقمه ای است از جهل و نادانی و توطئه و عصبیت،ندانم کاری و بی سیاستی. این واقعه نشانگر آن است که این ملت اگر کارد باستخوانش برسد ، بسبک خود، چه ها که نمی کند.
در سرزمینی که گاهواره تمدن بوده است، اگر ذلت و خفت به او تحمیل شود، می تواند گوی سبقت از قبائل بدوی و بادیه نشین برباید وهمه چیز را با بی رحمی از صفر شروع کند. فریاد کند من عزت و غرور دارم پس من هستم.
در سی ام ژانویه ۱۸۲۹ ایران تا لبه پرتگاه جنگ سومی در طول یک نسل با یک اجنبی چشم آبی نیزپیش رفت، ولی جنگی رخ نداد. آلت دست شدند، بهای بسیار زیاد مادی و غیر مادی وغیرلازمی پرداخته شد ولی هیجانات سرکش مردم سیراب شد و تا حدودی احساس غرور کردند.
بهر حال امروز میخواهم در مورد قتل الکساندر گریبایدوف وزیرمختار روسیه تزاری در زمان فتحعلی شاه بعد از جنگهای ایران و روس برایتان بنویسم. اوقبل از آنکه وزیرمختار و دیپلمات باشد یک نمایشنامه نویس و موزیسین بود .عمر کوتاه او آثار طولانی بر سرنوشت ملت ایران داشت.
آلکساندر گریبایدوف درخانوادة نسبتاً مرفه ای به دنیا آمد.ولی آنطور که میگویند از اشراف طراز اول و متفرعن روسیه نبود. اجداد او از چند نسل قبل از لهستان آمده بودند ونام خود را از گریباوفسکی به گریبایدوف تغییر دادند. پدرش یک اقسر سواره نظام بود که به حسب اوضاع آن روز روسیه ضیاع و عقار و آب و ملکی هم داشت ولی سوابق مشعشعی در قشون نداشت وبا درجه سرهنگ دومی باز نشست شد.
ولی از آنجا که اهل قلم و هنر و موسیقی بود وبا پاره ای از سرشناسان این رشته نظیر پوشکین موانست و مجالستی داشت، مینوانست بخوبی ادای اشراف و شاهزادگان را دربیاورد. شاید هم بهمین دلیل زبان رک وتیزی و تندخوئی هائی داشت .
● تغییر مسیر زندگی گریبادف با حمله ناپلئون
و ی در نوجوانی وارد دانشگاه مسکو شد و تحصیل در حقوق، ادبیات و علم را پی گرفت. حملة ناپلئون به روسیه مسیر زندگی او را تغییر داد و گریبایدوف در ۲۶ ژوئیه ۱۸۱۲ به سوار نظام مسکو پیوست. او هرگز در عملیات نظامی شرکت نکرد و ۴ سال بعد از خدمت در ارتش مرخص شد.
پس از مدت کوتاهی به دانشکدة روابط خارجی وارد شد و تاریخ و بعضی از زبانهای آسیائی واز جمله فارسی، ترکی ، عربی و سانسکریت را آموخت وسپس حرفه اش را به عنوان دیپلمات آغاز کرد. درهمین سال ها به نمایشنامه نویسی نیز روی آورد و اولین نمایشنامة او به نام همسران جوان که نمایشی طنز بود ولی جالب ترین اثر او بنام مصیبت عقل حاوی نکات قابل توجهی است. وی قسمت هائی از این نمایشنامه را پس از سفر گرجستان و ایران تغییر داد و من عنوان این مقاله را از نوشته های او گرفته ام .
در اوت ۱۸۱۸ گریبایدوف در مقام منشی به هیئت نمایندگی روس در ایران ملحق شد. قبل از آمدن به تهران یک سال در تفلیس ماند. در ۱۸۲۱ به تفلیس بازگشت و منشی ژنرال یرمولوف فرمانده کل ارتش روسیه در قفقاز شد.وی درسال ۱۸۱۶ در سن پترزبورگ به لژ فراماسونری "محفل رفقا" پیوست تعدادی از افسرانی که تحت تاثیر انقلاب کبیر فرانسه بودند و می خواستند در روسیه جمهوری بپا کنند نیز در این لژ عضویت داشتند.
لذا به دلیل آشنایی با بعضی از افسران و رهبران شورشی دکابریست ها ، دستگیر و روانه زندان پترزبورگ شد. چهار ماه در زندان بود و پس ثبوت بیگناهیش آزاد شد و با ارتقاء در نظام اداری به تفلیس بازگشت.
پس از ۱۲ سال از ترک مخاصمه گلستان، در ژوئن ۱۸۲۶ جنگ دوم روسیه و ایران آغاز شد و او در کنار ژنرال پاسکیوویچ بعنوان مشاور سیاسی و نماینده روسیه مذاکرات صلح را با طرف ایرانی یعنی میرزا ابوالحسن خان و عباس میرزا به عهده گرفت. ماموریتی که او خود از آن به عنوان تبعید تعبیر کرده بود و به ایرانی ها با چشم حقارت می نگریست.
در دهم فوریة ۱۸۲۸ معاهدة صلح ترکمن چای را منعقد نمود. این معاهده بصورت ad-referendum امضاء شده بود.
وی به عنوان افسر سیاسی که در نگارش عبارات و چانه زنی های آن بنحو موثری مشارکت داشت ،معاهده پاراف شده را شخصاً در سن پترز بورگ به تزار تحویل داد وبامضای او رسانید و پس از مدت کوتاهی در پاییز همان سال به عنوان رئیس هیئتی از طرف تزار با مقام وزیر مختار برای مبادله عهدنامه و پیگیری مفاد عهدنامه ترکمنچای و دریافت غرامت از ایران، مامور خدمت در ایران شد.
به هنگام انعقاد ترک مخاصمه گلستان تحدید حدودی در بعضی از خطوط مرزی نشده بود. بویژه در تالش، بالغ لو، گوگچه و قپان طرفین موافقت کرده بودند مرز آن توسط یک کمیسیون مشترک تعیین شود.همین امر باعث اختلافاتی شد که یکی از ماموریت های گریبایدوف حل و فصل آن بود.
گریبایدوف به مقدار زیادی تحت تـاثیر رئیس سابقش در تفلیس زنرال یرمولف بود که از ایران و هرچه ایرانی بود بدش می امد وبا ایرانی ها رفتار متکبرانه ای داشت. ازجمله با تشریفات دربار ایران که سفرا در حضور شاه در روی قالی باید چکمه هایشان را از پا در میاورند و جورابهای قرمز و نعلین بپا کنند مخالفت می کرد.
در ماده ۱۳ عهد نامه ترکمن چای چنین پیش بینی شده بود که اسرائ روسی و مسیحی که در طی جنگهای ایران و روس در قفقاز از طرف ایرانیان باسارت گرفته شده بودند باید بازگردانده شوند.
از جمله قبل از معاهده گلستان در زمان جنگ ایران روس تعداد زیادی از افسران و سربازان روس فرار کرده و به قشون ایران پیوسته بودند که در ایران بخاطر آموزش نظامی خوبی که داشتند آنها را در دو هنگ سازمان داده بودند و در عملیات ویژه ازجمله آشوبهای داخلی ویا درگیری های قومی و مذهبی از انها استفاده میکردند، زیرا گرایش خاصی به هیچ طرف نداشتند و از هیچ طرف جانبداری نمیکردند. بهمین دلیل به انان مواجب بیشتری داده می شد.
این موضوع برای تزار خفت اور بود که افسران ارتش او به دشمن پیوسته باشند و در خدمت بیگانه باشند.در ان موقع برای غیبت از خدمت و فرار از سرباز خانه ها مجازات انضباطی شدیدی در روسیه متداول بود.بنحوی که کمتر سرباز و یا افسری جرات غیبت داشت.چه رسد به آنکه در جنگ به اردوگاه خصم بپیوندند.
● اولین خدمت گریبادوف به تزار
گریبایدوف در ماموریت اولش وظیفه داشت طبق معاهده گلستان ترتیب استرداد آنان را بدهد و عباس میرزا در تبریز با این کار راضی نبود و حاضر نبود محل و اسامی آنان را لو بدهد چه رسد به آنکه آنان را تحویل روسها بدهد که در این صورت اسیران نظامی روس خوش شانس بودند و بلا فاصله اعدام نمیشدند،حداقل برای باقی عمر به سیبری تبعید میشدند .
در این رابطه گریبایدوف با نایب السلطنه با تندی و از موضع قدرت حرف زده بود و عباس میرزا خوشش نیامده بود وگفته بود که دیگر حاضر بدیدن او نیست ورفتار ناپسند اورا به رئیس روسی او گوشزد خواهد کرد.
ولی بهر حال ایران طبق معاهده متعهد بود. لذا فقط بعد از مدتها مذاکره و پیغام و پسغام ، گریبایدوف قول داد که اسرا بعد از استرداد اعدام نشوند. بالاخره گروهی حدود ۷۰ نفر از افسران و سربازان روسی را تحویل دادند که با گذشت حدود دو قرن هنوز کسی از سرنوشت آن تیره بختان خبری ندارد.
بعد از پایان جنگ درگلستان در سال ۱۸۲۱ جنبش یونان ها برای کسب استقلال، تزار روس در شرائط سختی قرار گرفت . از یک طرف متعهد بود که استاتوس کو اروپا را حفظ نماید واز طرفی خود را موظف می دانست که از هم کیشان مسیحی ارتو دوکس در مبارزه با ترکان عثمانی حمایت کند. لذا به سبک انگلیسی ها ایران را تحریک کردند که به عثمانی حمله کند. به عباس میرزا گفتند که اگر چند ولایت عثمانی را تصرف کند انها مخالفتی نخواهند کرد و علاوه بر آن یک میلیون روبل نقره برای تامین مخارج جنگ کمک کردند.
عباس میرزا با چهل هزار نفر به از مرز گذشت و به ینی بایزید حمله کرد و جنگ حدود دوسال طول کشید.عباس میرزا از فتحعلی شاه در خواست پول کرد اوهم بعوض پول اللهیارخان را با پانزده هزار نفر به کمک فرستاد .عثمانی ها هم قلعه سابق خود در ایران را که قبلا به تصرف ایرانی ها در آمده بود محاصره کردند ودر ضمن تمام اموال ایرانی ها در خاک عثمانی ها را مصادره کردند..گریبایدوف که در تهییج ومشورت مداوم عباس میرزا بود نشان درجه دوم شیر و خورشید از شاه گرفت.
یرمولف همیشه معتقد بود که با ایرانی ها از موضع قدرت و با زبان زور باید سخن گفت.
درسال ۱۸۲۶ که یرمولف زیر بار توافقات بر سر مرز در بالیخ لو و دریاچه گوگچه نرفت و نیرو به دوناحیه گوگچه و بالیخ لو فرستاد.
ویرمولف حتی حاضر یه تایید جانشینی عباس میرزا پس از فتح علیشاه نیز نشد و یکی از برادرانش را بوی برای جانشینی ترجیح میداد.،عباس میرزا بشدت بخشم آمد وبا جلب نظر روحانیون شیعه مقدمات حمله به قره باغ را فراهم کرد. قره باغ سقوط کرد و لی شوشا شش هفته مقاومت کرد.یرمولف با رفتار لجوجانه خود در افروختن اتش جنگ مقصر بود ولی امپراطور روسیه جرات برکناری او را نداشت و لذا با انتصاب آجودان وفادارش ژنرال پاسکیویچ بعنوان فرمانده نیروی زمینی فرماندهی جنگ را به او سپرد و در حقیقت اورا دور زد.
باورود پاسکیویچ به تفلیس در ماه اوت ورق در جبهه های جنگ برگشت و قوای ایران در سپتامبر همان سال ضربه سختی را متحمل شدند..این قضیه با عث شده بود که یرمولف و پاسکوویچ به خون هم تشنه شوند.
گریبایدوف فرصت طلب در رقابت و دعوای بین پاسکویچ و یرمولف نمکدان رئیس سابقش را که مدیون او بود شکست و به پاسکویچ پیوست وشعری تحت عنوان راهزنان چچن سرود که سیاست متمدن کردن قفقاز را که با سرکوب کردن خشن علیه عشایر چچن و داغستان بشدت ادامه داشت به مسخره گرفت.البته نسبت فامیلی هم موثر بود زیرا دختر دائی الکساندر گریبایدوف بتازگی همسر پاسکویچ شده بود.
پیروزی های اولیه عباس میرزا موجب شده بود که پاسکویچ آماده مذاکره شود .عباس میرزا یکی از افراد خودرا که تحصیلکرده انگلستان بود بنام میرزا صالح شیرازی را بعنوان واسطه تماس و مذاکره قرارداد.
به هر حال نظر گریبایدوف در این آمد و شد ها این بود که تا ایروان سقوط نکند ایرانی ها تسلیم نخواهند شد. حصار ایروان شهری که به دفعات در مقابل روسها ایستادگی کرده بود به کمک توپخانه روسها ظرف شش روز فرو ریخت و تسلیم شد. روسها شکرگزاری کردند جشن گرفتند و در مجلس سرور نمایشنا مه مصیبت عقل با حضور خالق آن گریبایدوف در ایروان در هنگ کارابین داران بروی صحنه رفت.
پاسکویچ قبل از حرکت به سوی شمال و رفتن به اوچمیادزین و ایروان یک واحد کوچک نظامی و صرفا دفاعی را در پادگان نخچوان مستقر کرده بود و ماموریت آنان کاملا دفاعی بود .شا هزاده اریستوف فرمانده انان علیرغم دستوراتش برای ماندن در پادگان ،پس از سقوط ایروان وسوسه شد وبرای آنکه از دیگران عقب نمامد بطور سر خود در دوم اکتبر- یعنی روزی که پاسکویچ وارد ایروان شد- قلعه مرند را متصرف شد و نه روز بعد به سوی تبریز حمله کرد.
● اشغال تبریز توسط روس ها
پس از سقوط ایروان قوای عباس میرزا روحیه خود را باخته بودند دچار سر در گمی شدند وهنگام رویاروئی با این نیروی کوچک تار و مار شدندوبه خوی عقب نشستند.
در سیزدهم اکتبر وقتی وارد حومه تبریز شدند، دریافتند که نفرات اللهیار خان آصف الدوله حاکم و فرمانده پادگان تبریز، بنا به اغوای میر فتاح پسر آقا میرزا یوسف، مجتهد تبریز که به نقل از پدرش هدر رفتن غیر ضروری خون مسلمین را جایز ندانسته بود دفاع نکردند. معروف بود که از قبل میرفتاح سروسری با روسها برقرارکرده و زمینه سازی کرده بود.
روس ها با دوگردان و نیم پیاده نظام و شش قبضه توپ از دوازه استانبول وارد شهر شدند و بدون مقاومت تبریز را اشغال کردند. وفتح علی خان بیگلربیگی کلید شهر را تسلیم کرد
پاسکویچ روز بعد با چهارده هزار نفر سرباز وارد تبریز شد و در قصر عباس میرزا نایب السلطنه مستقر شد.اللهیار خان که برادر زن عباس میرزا و داماد فتح علیشاه بود دستگیرشد.
آصف الدوله بعدها به تهران آمد و در قضیه حمله به وزیر مختار روس محرک اصلی برای گرفتن فتوا از میرزا مسیح استرابادی مجتهد مسلم تهران در خصوص لزوم استرداد زنان مسلمه بود که سفیر روس آنها را به سفارت برده است. ضمن آن حمله هشتادو چند نفر ایرانی و سی هشت نفر کارمندان سفارت روسیه کشته شدند و فقط دبیر اول سفارت زنده ماند.
پاسکویچ صلحی را پیشنهاد کرد که تصرفات ارضی اخیر را تثبیت و مطالبه غرامت می کرد. پس از توافق بر سر آتش بس یک ماهه مذاکرات صلح در ششم نوامبر در دهخوارقان آغاز شد. مشاورین پاسکویچ در این مذاکره، اوبرسکوف مشاور رسمی وزارت امور خارجه (مسئول تنظیم صورتجلسات) و گریبایدوف هم مترجم بود.
● جدا شدند خانات ایراوان و نخجوان از ایران
از جانب ایران میرزا ابوالقاسم قائم مقام و فتحعلی خان بیگلر بیگی عباس میرزا را همراهی می کردند و میرزا مسعود هم مترجم آنان بود. در همان جلسه اول هیات ایرانی با تقاضای روسها برای انضمام خانات ایروان ونخجوان موافقت کردند. همچنین در جریان مذاکره قرارشد بشرط پرداخت غرامت تبریز و ولایاتی که املاک عباس میرزا در آن بود به ایران پس داده شود.روسها درخواست ده کرور تومان غرامت داشتند. فتح علیشاه در پرداخت غرامت سر سختی و دفع الوقت می کرد.
"موراتوریوم" یک ماهه آتش بست تمام شد و روسها آرایش جنگی گرفتندو سایر نقاط باقیمانده آذربایجان ازجمله اردبیل را هم متصرف شدند.
گریبایدوف و دوست مستشرق او سنکوفسکی تزار را از اهمیت مجموعه آثار گرانبهای خطی کتابخانه شیخ صفی الدین اردبیلی آگاه ساختند و اگر چه در عهد نامه ذکری در مورد اسناد و کتب خطی نشد ولی آن مجموعه را بعنوان هدیه به تزار و بهانه برای آنکه تزار به احوالات مسلمین آگاهی یابد به سن پترزبورگ منتقل کردند و اینک غرفه اصلی مجموعه شرق شناسی کتابخانه ملی روسیه را تشکیل می دهد.
بالاخره با وساطت مک نیل نماینده انگلیس با پنج کرور غرامت موافقت شد و مذاکرات صلح در دهکده ترکمانچای آغاز و معاهده امضا شد .
اولین قسط غرامات(۵ کرور) را با کاروان شامل ۶۰۰ الاغ تحویل روسها دادند. در موزه ارمیتاژ تابلوئی از نقاش روسی وجود دارد که پاسکویچ را در حال نظاره به ترازوی اندازه گیری پولهای غرامت ایران نشان می دهد .
اصول نهائی عهدنامه با متن پیشنهادی دهخوارقان تفاوت مختصری داشت. هیات ایرانی این بار در ترکمنچای عبارت بودند از اللهیار خان آصف الدوله فرمانده سابق قشون تبریز که ،میرزا ابوالحسن خان ایلچی کبیر وزیر امورخارجه ومنوچهر خان خواجه ایشیک آغاسی اعتماد الدوله.
در طرف روسها علاوه بر اوبرسکوف که ریاست هیات بود گریبایدوف مشاور سیاسی پاسکویچ همه کاره مذاکرات بود. تهیه اسناد و مدارک تا نهم فوریه طول کشید. منجمین سعد و نحس روزها را بررسی کردند و نیمه شب روز نهم واول صبح دهم فوریه ۱۸۲۸که منجمین جایز دانسته بودند امضا شد.
در مورد مبادله اسرا چه در این جنگ و چه آنهائی که در قبل از آن باسارت گرفته شده بودند ظرف چهار ماه به عباس آباد فرستاده شوند. حتی اگر خود اسرا هم درخواست ماندن نمایند مورد قبول واقع نشود. تنها امتیاز ایران به رسمیت شناخته شدن ولیعهدی عباس میرزا بود.روسها برای دریافت سه کرور دیگر غرامت پادگان خود در خوی را حفظ کردند.
گریبایدوف با معرفی پاسکویچ به کنت نسلرود وزیر امورخارجه ،مامور بردن معاهده امضا شده برای تزار شد. تزار از معاهده شادمان شد و برای تقدیر از پاسکویچ اورا ملقب به "پرنس پاسکویچ ایروانی" نمود ویک میلیون روبل به او پاداش داد.
به گریبایدوف هم چهل هزار روبل و مقام سرکنسولی داده شد که همردیف سرتیپ محسوب می شد و مفتخر به نشان درجه دوم سنت آن همراه با ستاره الماس شد.
کنت نسلرود هم گریبایدوف را بعنوان وزیر مختار با ماموریت خاص پی گیری مفاد عهدنامه ترکمن چای مامور خدمت در ایران کرد. او در این زمان ۳۴ ساله بود وی به باور اهل فن برای سمت به این مهمی پختگی لازم را نداشت.
پس از مدتی توقف در تبریز ومذاکره با عباس میرزا ، وصول هشتمین کرور غرامت که خوی در قبال وصول آن گرو نگاهداشته شده بود، با مشکل مواجه شده بود.گریبایدوف با سختگیری هیچ مدارا نمیکرد. شاه هم خست بخرج میداد و میگفت خزانه خالی است. پیش از آن سیصد هزارتومان تامین وتحویل شده بود . یکصدهزارتومان دیگر نیز از خزانه شخصی عباس میرزا شامل جواهرات، سرویس ها ی غذا خوری، شمعدانها و طلاهای زنان اشراف و دکمه های طلای لباسهای تشریفاتی گرو کذاشته شد و پانصد هزارتومان هم انگلیسی ها در قبال برات از عوائد گمرک و مالیات آینده پرداخت کردند.در مورد بازگشت حدود ۳۰- ۴۰ هزار نفر از ارامنه به آنسوی ارس هم وزیر مختار پافشاری می کرد.
● تقدیم استوارنامه به فتحعلی شاه
بالاخره گریبایدوف به سمت تهران حرکت کرد در ۱۱ ژانویه ۱۸۲۹ به تهران آمد و فردای آن روز به نزد فتحعلی شاه رفت و استوار نامه خود را تقدیم کرد.
هدایائی هم که معمولا به شاه پیش کش میشد قرار بود از آستاراخان با کشتی از طریق انزلی وارد شود که مدتی به تاخیر افتاده بود وشاه ان را حمل بر بی اعتنائی میکرد.بعد هم بر طبق پروتکل با تعدادی از مقامات و در باریان دیدار نزاکتی داشت.در زمره این مقامات اللهیار خان را از قلم انداخت و با او دیدار نکرد.
اللهیار خان آصف الدوله صدر اعظم سابق و داماد شاه که پس از سقوط تبریز توسط رستم بیگ ارمنی اینک مباشر گریبایدوف در ایران شده بود،دستگیر شده بود ، اینک برای امضا عهدنامه ترکمنچای آزاد شده بود و در تهران بود. او بشدت کینه رستم بیگ و قراردادتحقیر آمیز ترکمن چای و گریبایدوف را در دل داشت.
در شرفیابی بار دوم طبق پروتکل پیش بینی شده در ترکمنچای در حضور شاه بروی صندلی نشست وطلبکارانه مدت زیادی در حضور شاه حرف زد و شاه در لباس سنگین تشریفاتی غرق در جواهر حسته و عصبانی شد و باو گفت مرخصید .گریبایدوف این برخورد را توهین آمیز به خودش و امپراطور روسیه تلقی کرد و ونامه تندی به وزیر امورخارجه نوشت.
● ناراضایتی عمومی از روس ها
در آن روزها شکایات زیادی از بدمستی و عرقخوری علنی و بی عفتی روسها که دیگر پر رو هم شده بودند واصل میشد.
مهمترین بخش از مسائل بازگشت اسرای جنگی و مسیحیانی بودند که که بر خلاف میلشان در ایران نگاه داشته شده بودند.
گریبایدوف طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران درخواست استرداد آنان را داشت.
در تهران متوجه شد تعدادی از زنان ارمنی و گرجی در منازل رجال ایرانی به سر می برند. ولی تا آن زمان بازگشت اسرا سابق مسیحی مشکلی نیافریده بود تا اینکه میرزا یعقوب ارمنی که باسلام گرویده بود و در حرم شاه صندوقدار اندرون شاه یکشب به سفارت آمد و خواستار حمایت سفیر از خود شد.
شاه که از نتائج ترکمن چای باندازه کافی خفیف شده بود این اسائه ادب را که یکی از نوکرانش که اطلاعات دقیقی از زنان و خزائن و اشیائ قیمتی اندرون شاه داشت به سفارت روسیه پناهنده شود برایش قابل هضم نبود. گریبایدوف هم که زیادی به معاهده ترکمن چای تعصب پیدا کرده بود، خامی کرد و مبرزا یعقوب را پذیرفت.
با کمک و هدایت«آغا یعقوب ارمنی»، که با خانواده های رجال ایران آشنا بود به بازرسی خانه شخصیت های سرشناس ومطالبه زنان گرجی و ارمنی پرداخت.
به مجرد علنی و بازاری شدن خبر پناهنده شدن میرزا یعقوبب بازار متشنج شد و علمای شیعه پناه گرفتن نوکر محرم شاه در محل سفارت را محکوم کردند. مقامات در باری قول دادند که در صورت مراجعت واظهار ندامت او وی را عفو کنند.به او این فرصت داده شد که بهمراهدبیر اول سفارت نزد منوچهرخان به در بار برود تا رسما قصد خود را اعلان کند ولی اورفت و این بار مقداری از اشیائ و وسائل قیمتی اش را برداشت و به سفارت برگشت. ایبار منزل اورا بفرمان شاه مهر و موم کردند زیرا سی چهل هزارتومان از حسابهای خود را تسویه نکرده بود. قرار شد با حضور مالتزوف دبیراول سیاسی سفارت و نریمان خان جلسه ای در حضور میرزا مسیح مجتهد بزرگ تهران تشکیل شود .ولی میرزا مسیح وقتی با حضور غیر مترقبه میرزا یعقوب مرتد مواجه شد تمارض کرد و اورا نپذیرفت .
میرزا با بی پروائی در مورد زندگی خصوصی شاه افشا گری می کرد.
از بخت بد دو کنیزجوان ارمنی که به اندرون اللهیار خان تعلق داشتند را رستم بیگ که مورد بی اعتنائی دربار قرار گرفته بود شناسائی کرد و به سفارت احضار کردند. این دو زن گفتند که راضی به خروج از تهران نیستند ولی گریبایدوف دستور داد آنان را چند روزی نگاهدارند بلکه تغییر عقیده بدهند.
آخرین ضربه هنگامی وارد شد که این دو زن را به حمامی در نزدیکی سفارت بردند. این مطلب بشدت به غیرت اللهیار خان برخورد ونوکرانش در یک عملیات بی نتیجه تلاش کردند این دو زن را از دست نوکران سفارت خلاص کنند.
پس از آن جرقه به انبار باروت غیرت مردم و مساجد و بازار رسید که چه نشسته اید، روس ها زنان مسلمانی را که بزور نگاه داشته اند می خواهند وادار به ترک اسلام کنند.دکانها بسته شد و میرزا یعقوب مرتد اعلام شد وجمعیت چند هزار نفری با چوب و قمه در مقابل سفارت جمع شدند و پرتاب سنگها شروع شد. چند تیری هم شلیک شد و مردم ریختند و میرزا یعقوب و آن دو زن را بردند.
در اولین موج خشونت علاوه بر میرزا یعقوب،داداش بیگ شب پیش با هدایا برای شاه از انزلی وارد شده بود یک قزاق و دو نوکر و چند نفر از جمعیت هم کشته شده بودند.
پس از دو ساعت ارامش گریبایدوف به قزاقان دستور داد در پشت بام مستقر شوند ودر ها را قفل کنندولی جز برای دفاع شلیک نکنند.این سنگر بندی ها مردم را بیشتر تحریک کرد و جمعیت بیشتری که این بار افراد مسلح هم بین آنها دیده میشدند سفارت را محاصره کردند.ولی روحانیون ظاهرا آنها را دعوت به ارامش میکردند.
ناگهان معلوم نشد چرا گلوله ای از طپانچه یکی از قزاقان شلیک شد و جوان شانزده ساله ای از پای در آمد این تیر در حقیقت تیر خلاص بود و جمعیت منفجر شد و به حیات سفارت و اطاقها سرازیر شدند و گلوله قزاقان دیگر نمیتوانست مانع جمعیت خشمگین شود. جمعیت از دیوار رزیدانس سفیر بالا رفتند و سینه وزیر مختار را با قمه و چاقو سوراخ سوراخ کردند.فقط مالتزوف دبیر اول سفارت که داخل جمعیت شده بود جان سالم بدر برد ودر یک فرصت در اتاق بالای پشت بام مخفی شد.
● کشته شدن گریبادوف و ۳۸ عضو سفارت روسیه
مردم بدن اش و لاش میرزا یعقوب و گریبایدوف را در خیابانها ی شهر بروی زمین می کشیدند وشعار میدادند.
در این یورش ۳۸ نفر اعضا سفارت کشته شدند و ۸۳ نفر از ایرانی ها نیز به قتل رسیدند. بعدا جسد گریبایدوف را به تفلیس فرستادند ودر همانجا دفن شد. پس از چهار روز که شهر در دست عصیان کنندگان بود نیروهای دولتی وارد شدند و هرکسی را که بصورت غیر مجاز اسلحه در دستش بود هدف قرار دادند و پنج نفر از محرکین را هم بعدا دستگیر و گردن زدند.
ایران و روسیه در آستانة جنگ دیگری قرارگرفتند که با اعزام خسرومیرزا فرزند ۲۳ ساله عباس میرزا به مسکو با در دست داشتن نامه عذرخواهی فتحعلی شده برای تزار نیکلای یکم، کار به مصالحه کشید.از دو کرور باقیمانده غرامت یک کرور آن را در دیدار با خسرو میرزا بخشید. تزار که با عثمانی ها گرفتاری داشت نمیخواست جبهه جدیدی در ایران باز کند ضمن اینکه با ترکمن چای به تمام جاه طلبی های ارضی خود رسیده بود و میرزا مسیح مجتهد به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. شاه ایران، برای جلوگیری از جنگ دیگری که پیروزی آن غیر ممکن به نظر می رسید الماس بسیار بزرگی را همراه فرستاده¬اش، تقدیم به تزار روسیه کرد.
بسیاری از روایت های تاریخی این مقاله از کتاب موسسه پژوهشی نگاه معاصر نوشته لارنس کلی چاپ و بهمت غلامحسین میرزا صالح ترجمه شده است ویا پاره ای از مطالب سایت های اینتر نتی نظیر ویکی پیدیا اقتباس شده اند ، ولی گناه برداشت های نا صواب از این واقعه خونین وتحلیل پیش زمینه های آن ،که مدتها دردسر و خطر بزرگی برای کشورمان بوجود آورد ،گردن خود صاحب این قلم شکسته است.
نویسنده : محمدرضا دبیری
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید