پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


پسرش که زنده است


پسرش که زنده است
موسیقی در استان خراسان، در حوزه فارسی، کردی (شاخه کرمانج) و ترکی وجود دارد. خراسان، همواره، سرزمینی بوده است که در آنجا اساسا تفکر، گذشته دارد و مناسبات عقلی پیرامون هنر و مخصوصا شعر، موسیقی و رقص بارها به دوران طلایی و اعتلای خود رسیده است و در دوره‌های مختلف این سرزمین شاهد رسیدن به قله‌های عرفان، شعر و موسیقی و نمایش‌های آیینی بوده‌ایم. جنبه‌های دیگر هنر، مثل معماری، یا هنرهای دیداری نیز در آنجا قابل جست و جوست، اما درباره موضوع موسیقی این سرزمین و همچنین شخصیت موسیقایی "حاج قربان سلیمانی" که به تازگی درگذشته است، با دکتر «حمیدرضا اردلان»،پژوهشگرو مدرس دانشگاه،به گفت و گو نشسته‌ایم.
▪ جایگاه حاج قربان سلیمانی را در موردموسیقی خراسان چگونه می‌بینید؟
ـ حاج قربان سلیمانی در شاخه موسیقی ترکی درجه بخشی داشت. می‌دانیم که «بخشی»‌ها لقب موسیقی‌دانان ترک در شمال خراسان و برخی نقاط دیگر است. قبل از او، در حوزه زبان ترکی،اساتید بسیار سترگی مثل«محمد یگانه»، «اولیا قلی»، «مختار زنبیل باف» و... ظهور کرده بودند. "حاج قربان" در دوره‌ای ظهور کرد که این بزرگان دیگر در آن سرزمین در قید حیات نبودند، بنابراین، او قابل قیاس با دوران خویش است. شاید آخرین راوی اصیل و دانای موسیقی ترک‌های شمال خراسان همین "حاج قربان" باشد، اما به لحاظ فنی و دانش جزیی در موسیقی، اقتدار موسیقی ترک‌ها یک سطحی فراتر از آن چیزی است که ما درباره "حاج قربان" تصور می‌کنیم. من برای حاج قربان آن چنان تاسف نمی‌خورم؛ چرا که او سفرهای بی‌شماری به نقاط مختلف ایران و جهان داشت و غلب آثارش بارها ضبط شده و هر یک از مقام‌های موسیقایی او در جشنواره‌ها و دایره پژوهش بارها مورد بررسی قرار گرفته است. مجموع این عوامل باعث شده که دانش ما نسبت به موسیقی حاج قربان اندک نباشد. این در حالی است که راجع به بسیاری از موسیقی‌دانان برجسته ترک‌های شمال خراسان اطلاعات اندکی در دست داریم.
▪ و توجه به درگذشت او در رسانه‌های مکتوب و دیداری و بازتابی که این مساله داشت، به همین خاطر رخ داد؟
ـ امپریالیسم جهانی در آمریکای لاتین سلطه فراوانی داشت و یکی از تمثیل‌های سلطه‌گری آنان کشتن «چه‌گوارا» بود. بعدها ما شاهد این بودیم که همان رشته‌ای که سبب کشتن این انقلابی شد، تی‌شرت‌هایی با عکس او چاپ و او را تبدیل به یک چهره تبلیغی و سرمایه‌ای کردند.
در طول این سال‌ها کمتر کسی به ما زنگ زد که موسیقی شمال خراسان چه ویژگی‌هایی دارد، اما بعد از درگذشت "حاج قربان"، ده‌ها ژورنالیست و رسانه تلفن کردند و در همان لحظه مطلبی می‌خواستند، در حالی که کسی به این مساله توجه ندارد که پرداختن به این مسایل نمی‌تواند با عجله صورت گیرد، همان طور که در یکی از روزنامه‌های صبح عکس "حاج نور محمد درپور" را به جای "حاج قربان" چاپ کردند و این نشان می‌دهد که هنوز در رسانه‌ها هیچ شناخت عمیقی نسبت به این موسیقی‌دان بزرگ وجود ندارد. این در حالی است که به طور کلی درباره "حاج قربان" دانش کافی وجود دارد، به خصوص آنکه فرزند ایشان در قید حیات هستند و تمام اجزا و زندگی پدر و استاد خود را هنوز می‌توانند تعریف و آن را اجرا کنند.
▪ پس چرا گفته می‌شود که "حاج قربان" آخرین بخشی شمال خراسان است؟
ـ من باز ارجاعی به "چه‌گوارا" می‌دهم. دردنیای امروز، این هم جنسی از پرداختن به موضوعات است. اساسا موسیقی و دیگر هنرها وابسته به افراد نیستند. ما به طور نسبی می‌توانیم بگوییم که درگذشت "حاج قربان" لطمه بزرگی بود، اما نمی‌توانیم بگوییم تاریخ موسیقی شمال خراسان به پایان خود رسید. علاوه بر فرزند "حاج قربان"، کسان دیگری هستند که در شمال خراسان هنوز ساز می‌زنند که هم اکنون ناشناخته هستند، اما دانششان کمتر از "حاج قربان" نیست. شاید جواب درست این باشد که شرایط زیست موسیقی شمال خراسان مانند بقیه موسیقی سرزمین ایران نامناسب و شکننده است.
▪ ویژگی‌های موسیقی شمال خراسان در بخش ترکی چیست و اینکه "حاج قربان" کجای این موضوع قرار می‌گیرد؟
ـ موسیقی ترک‌ها، تاثیر پذیری عمیقی از موسیقی قدیم خرسان دارد؛ همان موسیقی‌ای که متکی بر ساز دوتار یا تنبور خراسان بوده است. این سازها به لحاظ گذشته و نقشی که در موسیقی برای آنان قایل هستیم و همچنین اندازه‌گیری کمی‌ فواصل موسیقی در نزد فارابی و اغلب موسیقی‌دانان قدیم ایران مورد توجه بوده است.
از طرفی تنبور خراسان، یا دو تار، در انطباق با تنبور قدیم ایران نزدیکی‌های فراوانی دارد. به عنوان مثال می‌شودبه حداقل چهار دستان مهم و هم‌صدا با موسیقی قدیم تنبور اشاره کرد که بقیه فواصل در نسبت به آن سنجیده می‌شوند.
موسیقی ترک‌ها بر موسیقی کردهای کرمانج تاثیر گذاشته و هم از آن تاثیر گرفته است، بنابراین ما در موسیقی خراسان می‌توانیم یک مثلث با سه راس موسیقی فارسی‌‌زبانان، کردهای کرمانج و ترکها را ترسیم کنیم که راس بالایی آن موسیقی قدیم خراسان که یکی از انواع موسیقی قدیم ایران است، قرار دارد. "حاج قربان" هم به موسیقی کردها تسلط داشت و هم موسیقی فارسی‌زبانان خراسان را درک می‌کرد.
علاوه بر این، هم‌نشین برخی از بخشی‌های بزرگ مانند "محمد یگانه" بوده ست. او در دوره موسیقی کلاسیک خراسان یک نمونه قابل استناد به شمار می‌رود. دایره اجراهای حاج قربان، این مقام‌ها و عناوین بسیاری را در بر می‌گرفت که از جمله آنان می‌توان به منظومه‌هایی چون «غریب شاه صنم»، «کوراوغلی»، «اصلی و کرم»، «یوسف و زلیخا» و نظایر آن اشاره کرد.در حوزه مقام‌های موسیقایی و با موضوع مدح انبیا و اولیا، پندیات و روایات و...، «مصطفی سندن مدد»، «تجنیس»، «ذوالفقاری»، «باش حسینی‌ها»، «جعفرقلی» و... نیز تبحر داشت و همچنین در جنس دیگری از مقام‌ها چون «جباره»، «گرایلی»، «حج قلاق»، «الله مزار» و «دوشور مه» نیز استادی بلامنازع بود.
حاج قربان البته در بحر طویل نیز زبانزد بود. یادآوری می‌کنم او در اجراهایش آمیزه‌ای از موسیقی کرمانج‌ها وترک‌ها را اجرا می‌کرد و حتی موسیقی خرسان قدیم را. علاوه بر آن، در شیوه اجرا، حاج قربان دانای به اجرای تقطیع‌های شعری و موسیقایی بود. این نوع تقطیع با ایجاد سکوت، بدون قطع صدا ارتباط پیدا می‌کند که تعبیری از سکوت درونی ساز است. ویژگی دیگر وی انطباق آواز و صدای ساز بود؛ اگر چه در موسیقی مقامی‌این انطباق به خودی خود دارای ارجمندی صرف نیست، اما هنگامی‌که صفات و ویژگی‌های دیگر در یک بخش جمع می‌شود، تبدیل به نقطه قوت می‌شود. شاید موسیقی ما در دوره معاصر و مخصوصا در یک دهه اخیر نتوانسته باشد با هجوم تکنولوژی رویارویی کرده و خود را آداپته یا هضم کند. ما می‌دانیم که موسیقی‌هایی که در نواحی مختلف ایران وجود دارد، انطباق عین به عین با موسیقی چند صد سال قبل ندارد. به عنوان مثال، از طریق واژگان، برخی از تغییرها قابل شناسایی است. واژه تفنگ برنو در موسیقی لرستان از این دست است. در نتیجه متوجه می‌شویم که زبان و جنس این نوع موسیقی تغییر کرده است و در جهت انطباق با ذهن جمعی دوران خود گام برداشته است.
▪ به نظر می‌رسد که حاج قربان توانسته بود بر این هجوم فایق آید و این رمز موفقیتش است،این طور نیست؟
ـ موسیقی مقامی‌ما موسیقی آیینی است و باید زمانی ظهور کند که یک آیین در جریان است؛ یعنی آیینی که با موسیقی نسبت دارد، نه آیینی که بی نسبت است یا در جشنواره‌ای که این نوع موسیقی در آن جنبه تزیینی دارد. حاج قربان سلیمانی به خوبی از ادراکی حقیقی که برای یک نوازنده موقعیت‌شناس می‌توانیم، قایل شویم، برخوردار بود و موفق شد صورت موسیقی خراسان را در ایران و جهان معرفی کند.
▪ منظورتان از صورت چیست؟ یعنی محتوای آن را بیان نکرد؟
ـ بنده عرض کردم که معنی موسیقی مقامی‌ما در آیین‌ها ظهور پیدا می‌کند و این موسیقی، موسیقی آیینی است. در واژه آیین، موضوعیت مویه‌گری حتی درمراسم شادی، نقطه مرکزی است.این مویه‌گری، به استناد متون با میت (myth) و میتولوژی هم‌ریشه است. هنگامی‌که ساخت تجلی این جنس موسیقی تغییر می‌کند، الزاما درون و معنی‌اش همراه او نمی‌شود و در یک مکان دیگر، حداکثر چیزی که به دست می‌آید، صورت آن مقام‌ها در موسیقی و دیگر هنرهاست.
▪ آیا حاج قربان هرگز این محتوا را بروز نمی‌داده است؟ اگر این گونه است، پس این جامعه چه چیز از او شنیده که تا این اندازه متاثر از درگذشت اوست؟
ـ زمانی استاد بزرگی فرمودند که حاج قربان یکی از آخرین بازماندگان الحان موسیقی شمال خراسان است و بعد از او ده‌ها محقق – ژورنالیست این حرف را تکرار کردند. به این موضوع منش حاج قربان اضافه می‌شودکه قدرت القای دارایی‌های موسیقی خراسان را داشت. این منش‌مندی بیش ازاینکه موضوعات درونی موسیقی خراسان باشد، به آداب بخشی‌ها در زندگی با مردم باز می‌گردد. از این طریق، بسیاری اطمینان حاصل کردند که این موسیقی‌دارای درون غنی است. بسیاری از اهالی ایران معاصر هرگز شاهنامه فردوسی را نخوانده‌اند، اما رستم را می‌شناسند. پرسش این جاست که آدها چه چیز ازرستم می‌دانند؟ نوعی ذهنیت قهرمان‌پروری در ما ایرانی‌ها هنوز زنده است که گاه با حقیقت مطابقت دارد و گاه ندارد.
▪ این معنی کم‌رنگ بوده؟ اصلا نبوده یا اینکه تنها تصوری از یک مفهوم قلمداد می‌شده است؟
ـ در هنر، سه بار در حوزه حکمت و فلسفه به واژه «فرم» (FORM) اشاره شده است. اولین فرم، فرمی‌است که قبل از ارسطو تعریف شده و در آن کل جهان یک فرم است و در این میان بقیه آن چیزی‌که خروج از جهان پیدا می‌کند، با واژه هیولا یا هولی و هیلو (HILO) شناخته می‌شده، واژه هیلومورفیسم اشاره به اهمیت موضوع دارد.
فرم دوم بعد از ارسطو، به خصوص در مشرق زمین شکل گرفته است که در آن برای موضوعات عقلی و حتی اشیا صورت و معنی قایل بودند. فرم سوم، بازگشت به مدرنیته در اجتماع و مدرنیزم در هنر دارد. این فرم هم صورت را در بر می‌گیرد هم محتوا را، بنابراین دیگر محتوایی در کار نیست، هر چه باشد مستتر و هویدا در فرم است. در حقیقت هیچ چیز در عالم نیست، مگر این فرم. واژه فرمالیسم وابسته به این نحو تلقی است. ما حاج قربان را در نوع دوم معنایی یعنی همان بحث صورت و معنی می‌توانیم مورد دقت قرار دهیم. تصور من این است، آن چیزی که از موسیقی مقامی‌ما به خصوص در سه دهه اخیر و به طور کلی موسیقی حاج قربان شناخته شده است، نوعی صورت پرستی این جنس موسیقی است.
▪ چه دلیلی برای این موضوع وجود دارد؟
ـ اگر به موسیقی‌های تلویزیون و رادیو گوش دهید، متوجه خواهید شد که شنیدار رجوع به جنس بسیار ضعیف و شاید پست از فرمالیزم شنیداری دارد. در این رسانه‌ها می‌توان سلطه سازهای الکترونیک را برای استفاده و ایجاد یک فضا بدون درک کاربرد آنها و انواع موسیقی ضعیفی که بی‌واسطه با موسیقی مقامی‌و ردیفی ظهور کرده‌اند، مشاهده کرد و علاوه بر آن اجزایی از محتوای موسیقی گذشته ما در نمایش بیرونی حذف شده است، آن هم در شرایطی که می‌توان گفت برخی سازها مانند دوتار در نزد این موسیقی‌دانان دارای قداست و احترام ویژه است.تعبیر ساده و کودکانه این بحث این است که: «ای حاج قربان، صدای ساز و آوازت را می‌شنویم، ولی ساز زدنت را نمی‌خواهیم ببینیم.» هم‌زیستی برخی جریانات روشن‌فکری با این درک از موسیقی جواب سوال شماست.
▪ حاج قربان از معدود هنرمندان موسیقی نواحی بود که شانس اجراهای متعدد در داخل و خارج از کشور و همکاری با هنرمندان موسیقی ردیفی ایران را داشت، این اتفاق چگونه رخ داد؟
ـ همچون او برای خلیفه غوثی- صاحب الحان خانقاهی – که چندی پیش فوت کردند، «شاه میرزا مرادی» – سرنانواز بزرگ لرستان، «عاشق حسن اسکندری»، «شیر محمد اسپندار» – دونلی‌نواز برجسته بلوچ – نیز این اتفاق افتاد که بتوانند گاهی صورت‌هایی از موسیقی نواحی ایران را به نمایش بگذارند. همه اینها در چند موضوع اشتراک دارند که می‌توان نتیجه گرفت این خصلت ماخوذ از درون این موسیقی مقامی‌است. جنس موسیقی به آنان تعلیم داده تا به "ذات زنده" که اصطلاحا به آن "ذات حی" می‌گویند، قانع باشند.
اتفاقا می‌خواهم عرض کنم بعد از آنکه چند نفر به این درجه رسیدند، یک عادت بسیار ناپسند اگر آن را زیرکانه و عامدانه تلقی نکنیم، به‌وجود آمد که با برجسته کردن این چند نفر روی ظهور صدها موسیقی‌دان هم‌طراز اینها در سراسر خاک ایران پا گذاشته شد. ماخودمان را در تبلیغ‌های افسارگسیخته و غلوهای بی‌شمار برای تعداد انگشت‌شماری از موسیقی‌دانان صرف کردیم تا بقیه را نبینیم. وگرنه می‌توان از ارگان‌های مسوول پرسید برای معیشت اینان، اجرا، ثبت و ضبط آثارشان چه اقدامی‌شده است؟
سما بابایی
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید