شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


همه عمر دیر رسیدیم


همه عمر دیر رسیدیم
در میان فیلمسازان برجسته سینمای ایران، «علی حاتمی» بدون شک لایق و شایسته لقب «مؤلف» است.
سینمای او با همه فراز و فرودها و نقاط قوت و ضعفش، تحت تأثیر هیچ کارگردان ایرانی و خارجی قبل و بعد از او نیست و فیلمهایش کاملاً باز تاباننده دنیای درونی و حسی خود اوست. هیچ یک از فیلمسازان برجسته ما اینگونه مستقل نبوده اند. «بهرام بیضایی» با تمام مهارت و تسلط بی چون و چرایش در نوشتن متون نمایشی و استانداردهای ساختاری سینما و تئاتر، آشکارا در بعضی مواقع تحت تاثیر «آلفردهیچکاک» (شاید وقتی دیگر) و «اکیرا کورو ساوا» (غریبه ومه) است.
و یا داریوش مهرجویی با همه شناخت خوبش از فرهنگ جامعه و خانواده ایرانی، در فضا سازی کابوس وار و مالیخولیائی بعضی فیلمهایش («هامون»،«بانو»و«پری») تحت تأثیر ایده های فلسفی تصویری «فدریکوفلینی» و یا «لوئیس بونوئل» است و همه ما می دانیم که چقدر سینمای کلاسیک هالیوود، در بسیاری از سکانسها و کاراکترهای فیلمهای «مسعود کیمیایی» نفوذ کرده و او از آنها استفاده می کند. فیلمسازانی مثل «فردزینه مان» (رد پای گرگ) و یا «سموئل فولر» (جیب بر خیابان جنوبی).
اما علی حاتمی زبان خاص خود را در سینمای ایران دارد که این هم در فرم فیلمهایش به لحاظ ساختاری وجود دارد و هم در آدمها و روابط و فضای داستانهایش به خوبی حس می شود.
وی سینماگری بود که توانست فیلم هنری بسازد و به ارزشها و معیارهای هنری و فرهنگی خود هم پایبند بماند. او برای مردم فیلم می ساخت و با فیلمهایش توانست ذوق هنری تماشاگرانش را با زیبا شناسی خاص خود پرورش دهد. فیلمهایش، بر فرهیخته و عامی تأثیر گذار بود و تسلط کامل و بی چون و چرایی بر فرهنگ و آداب و رسوم و سنتهای گذشته ایرانی داشت و آن را به بهترین صورت در فیلمهایش منعکس می کرد و به خاطر همین فضای فیلمهایش بود که برای نسل قدیم خاطره انگیز، قابل لمس و نوستالژیک است.
بی شک نقطه قوت اصلی کارهایش، دیالوگهای زیبا و آهنگین اوست و به خاطر همین، بعضی ها معتقدند که فیلمهای او بیشتر «شنیداری» هستند و زبان سینمایی و درک تصویر شناسی اش به قوت دیالوگ هایش نیست، اما اگر این طور است می توان پیشنهاد کرد کتاب مجموعه دیالوگ ها و فیلمنامه های او را خرید، خواند و بعد مدعی شد که بدون دیدن پلانها و قابهای تصویری او، تمام حس فیلمهایش به ما منتقل شده است! ولی آیا این حقیقت امر است؟ اگر دیالوگ های حاتمی و قلمش این قدر زیبا و جاودان است و به دل می نشیند، عوامل مهم دیگری چون صحنه آرایی بی نقص و تسلط وی بر چیدمان قابهای تصویری، شخصیت پردازی چند لایه و فوق العاده اش و صد البته طنین صداهای دوبلورهای طراز اول هم در آن دخیل است که همه اینها از امکانات فنی و ابزار ساختاری و بیانی سینماست.
ذکر این نکته ثابت می کند که او شناخت قابل تحسین هم از مدیوم سینما و تصویر البته به روایت خودش دارد. قابهای تصویری او، زیبا و با شکوه و مثل یک تابلوی نقاشی هستند، و همچنین ترانه ها و تصنیفهای لطیف و خاطره انگیزی در فیلمهایش ماندگار شده است که نشان دهنده درک و شناخت عالی وی از مدیوم های نقاشی و موسیقی است.
وی علاوه بر دیالوگ نویسی زیبا، در طراحی صحنه و انتخاب لباس و رنگ آن هم مهارتی ستودنی داشت. ذهن او منبعی غنی از فرهنگ عامه (فولکلور) و افسانه ها، مثل ها و اصطلاحات عامیانه بود. منطق درونی داستانها و شخصیت پردازی آدمهای فیلمهایش بر پایه «واقعیت» استوار است و به همین دلیل شخصیتهایی که آفرید بیادماندی هستند. شخصیتهایی مثل «حسن کچل»، «بابا شمل» ، «مفتش شش انگشتی» ، «لوطی حیدر» ، «طاهرخان بحرنور» ، «رضا خوشنویس» ، « خان مظفر» و «خاوری» که همه جاندار، خصلت نما و سرشار از تخیل سینمایی و نمایشی هستند. با وجود دانش بالا و اشراف کاملش به تاریخ، در فیلمهایش این مقوله را آگاهانه تعریف می کرد و شخصیتهای تاریخی مثل «امیرکبیر» و یا «کمال الملک» هم از دریچه ذهن او تصویر می شدند زیرا معتقد بود که تاریخ به روایت او زبان سینمایی و بار دراماتیک، پیدا کرده و بر مخاطب تأثیر گذار است.
مگر اول مطلب نگفتیم که او یک کارگردان «مؤلف» است؟ ! «کمال الملک» از دیر باز نزد ما شهرت داشت، اما اکنون هر زمان که اسمش را می بینیم و یا نامش را می شنویم، تصویری که حاتمی از او ساخت را به یاد می آوریم، و اگر بحث وفاداری به «اصل تاریخ» مطرح است، وی ممکن بوده که در جزییات تاریخی تحریف کند، اما کلیت تصویری که حاتمی از تاریخ و از آدمها ترسیم می کند دور از واقعیت نیست و نکته مهم اینکه ما در اینگونه آثار با یک فیلم سینمایی روبرو هستیم، نه یک اثر مستند!
تاریخی و معاصرتری مثل «مادر»،«سوته دلان»، «طوقی» و «خواستگار» هم می توان دید، اما حقیقت آن است که وی بیشتر علاقه مند به آداب و رسوم و سنتهای زندگی ایرانیها در آن دوره بوده و نه خط و مشی سیاسی و حکومتی آن دوران. همچنان ظلم و فساد رایج دربار آن دوران، به وضوح در فیلمهای «کمال الملک» و یا سریال «سلطان صاحبقران» به تصویر کشیده شده است. گرایش حاتمی به ساختن فیلمهای تاریخی بخشی از همان دلبستگی کلی او به ثبت و ضبط و آرشیو شدن تصویری میراثهای فرهنگی گذشته است و نجات دادن آنها از فراموشی مطلق و دستبرد زمان. یکی از درونمایه های اصلی فیلمهای او، پرداختن به مقوله «عشق سوخته» و نرسیدن و یا دیر رسیدن معشوق به عاشق است که این باعث شده بنمایه فیلمهای او تلخ باشد. اما این تلخی همراه با یک فضای بسیار لطیف ایرانیزه و شرقی است که از لحاظ حسی فیلمهایش را بسیار تأثیر گذار می نمایاند و ناخودآگاه ذهن ما را تهییج و برانگیخته می کند.
فیلمهایی مثل «سوته دلان»، «مادر» و یا سریالهای «سلطان صاحبقران» و «هزار دستان» سراسر ملهم از این حسهای لطیف و بسیار تأثیر گذار هستند که با تماشای آن به صورت غیر ارادی و غیر مستقیم، متأثر می شویم. از نکات جالب توجه شخصیت پردازی آدمهای فیلمهایش این است که در فیلمهایش به هیچ وجه شخصیت منفی مطلق یا سیاه نیست و این باعث می شود که حتی تنفر بر انگیزترین کاراکترهای وی، آدمهایی خاکستری به نظر برسند و برای مخاطب معمولی برانگیز شوند-«مفتش شش انگشتی» در «هزاردستان»- اما بی شک وی در دیالوگ نویسی بی همتا بود و تسلط عجیب و شگفت آوری بر قلم داشت و پس از مرگ وی، هیچ کس نتوانسته به استانداردهای دیالوگ نویسی او حتی نزدیک شود.
«داوودمیرباقری» و «حسن فتحی» از نسل بعد از وی، بسیار سعی کردند که به این فضا نزدیک شوند، اما با وجود قابل احترام و ارزشمند بودن متونشان، هنوز با زندهیاد «علی حاتمی» فاصله دارند. حال به اتفاق بعضی از فرمولهای ساختاری دیالوگ نویسی وی را مرور می کنیم:
۱) استفاده از دیالوگهایی که هم قافیه هستند و از لحاظ ساختاری به شعر نزدیک می شوند، همچون فیلم کمال الملک:
کمال الملک به ناصر الدین شاه: «قول می دم نپذیرم، نه برای خشنودی شما، که خود بی میلم به وزارت عظمی»
۲) استفاده پشت سرهم از کلمات متضاد که نثری آهنگین به جمله می دهد: رضا تفنگچی در هزار دستان: «آقا و خانمی که آقایش نوکر خانه دیگری بود، اما مرد، زن را آقا صدا می کرد»
۳) بهره از جناس کلماتی: فیلم «مادر» : «حمید جبلی: دیگه دستم به اره نمی ره» محبوبه بیات: شاید از اسید اوریک باشه!
۴) استفاده از عبارتها و مثل ها و تکیه کلام های قدیم مثل کلماتی چون: حکماً/ هل پوک/ خونه شاگرد و یا عبارتهایی مثل: «آسمون زر نباریده به سرش، یا خودش دزد بوده یا پدرش»!
اما بعضی از دیالوگهایش ماندگارند و حس و حال عرفانی و فلسفی شگفت آوری دارند: «همه عمر دیر رسیدیم» (سوته دلان) / دریاست که دلشوره داره از این تن پاک نهاد (مادر) / بخشکد قلمی که قومی را به حرکت در نیاورد (سلطان صاحبقران) / دنیای ما که شده آخرت یزید (سوته دلان) / من خلاقم، در دیار کلام غریبم. آرزو طلب نمی کنم، آرزومی سازم! (کمال الملک) و ...
اما برخی دیگر از دیالوگ هایش در عین زیبایی و دارا بودن خصوصیات ذکر شده، بسیار طنازند و شوخ، از جمله بیشتر دیالوگهای محمدابراهیم (کشاورز) در فیلم «مادر»: آبلیموی حال برت رفت پیشواز بهار نارنج کیجا، آبجی خانم مربات! / خر رو با خور اردور می کنیم، مرده رو با گور املت. / توی این خونه یا جای من حوری بلوریه، یا این گوریل انگوری!
و البته موارد بی شمار دیگر که از حوصله مطلب خارج است. البته بعضی ها به او خرده می گرفتند که چرا تمامی آدمهای فیلمهایش به یک زبان حرف می زنند و این را نقطه ضعف آثار حاتمی می دانستند. در جواب باید گفت که شاید از لحاظ ادبیات گفتاری، شاید دیالوگ ها شبیه به هم باشند، اما از لحاظ منطق و جایگاه اجتماعی، جنس گفتارها با هم خیلی متفاوت است.
به عنوان مثال، آیا می توانیم شباهت منطقی بین دیالوگهای عرفانی و فلسفی جلال الدین (امین تارخ) در «مادر» با دیالوگهایی لمپنی و شوخ «محمد ابراهیم» (کشاورز) بیابیم و آیا مضمون دیالوگهای «استاد دلنواز» (فرامرز صدیقی) با حرفهای «فرج بوسلیک» (اکبر عبدی) در فیلم «دلشدگان» یکی است؟ فیلمهای او یک مینیاتور شکیل است و اگر با این منطق به آثارش نگاه کنیم شاید مشکل یکسان بودن دستور زبان آدمهای فیلمهایش از بین برود.
یکی از خصوصیات منحصر به فرد وی که شاید خیلی از کارگردانها خلاف نظر وی را داشتند علاقه و اعتقاد و شناخت او نسبت به مقوله دوبله بوده. علی حاتمی جزو فیلمسازانی بود که شیفته دوبلورها بود و رابطه خوبی هم با آنها داشت و اصلاً خیلی از دیالوگها و شخصیت ها را با صدای دوبلورها می نوشت که این باز هم نشاندهنده درک بالای او از این هنر ایرانیها بود و جالب اینجاست که حتی وی در اتاق دوبله دیالوگ خلق می کرد و در دهان هنرپیشه ها می گذاشت که البته واقعاً آن دیالوگهای زیبا و آهنگین، و با آن کلام فاخر که بیشتر شبیه شعر بود باید توسط گویندگان استثنائی ما با آن صداهای ماندگار گفته می شد تا آن تأثیر گذاری لازم و در خور را داشته باشد و حق مطلب حس و ادا شود.
علی حاتمی بسیار بلند پرواز و با همت بود و پروژه های بزرگ و سنگینی مثل «هزاردستان» را عملی کرد و عملاً استاندارد سریال سازی را در ایران به اوجی دست نیافتنی رساند، همچنین اولین فیلم موزیکال ایران با نام «حسن کچل»، نخستین فیلم بلند او بود. افسوس که خیلی زود رفت و بسیاری از پروژه ها و ایده های ناب دیگرش را با خود به آن دنیا برد. روحش شاد.
علی باقرلی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید