سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


تماشاگر ایرانی غیرقابل پیش‌بینی است


تماشاگر ایرانی غیرقابل پیش‌بینی است
محمدعلی آهنگر سال ۱۳۴۱ در دزفول متولد شد. فارغ‌التحصیل کارگردانی سینما از دانشکده سینما تئاتر است. فعالیت هنری‌اش را با نویسندگی، کارگردانی و بازیگری در تئاتر آغاز کرد و چندین فیلم کوتاه ۱۶ م.م و تعدادی فیلم مستند ساخت.
آهنگر نخستین بار در سال ۱۳۷۷ به عنوان دستیار کارگردان با حمیدرضا آشتیانی پور در فیلم «شعله‌های خشم» همکاری کرد و سپس با نگارش فیلمنامه مشترکی با محمدرضا گوهری به نام «پرواز بر فراز بام‌ها» گامی دیگر نهاد.
آهنگر در بیست وششمین جشنواره فیلم فجر فیلم سینمایی فرزند خاک را دارد که در ابتدا نامش «تلخ عین عسل» بود گویا این کارگردان مشقت‌های زیادی برای ساخت این فیلم کشیده و مدت ۷ سال دنبال یک تهیه کننده برای ساخت فیلمش بوده که سرانجام حوزه هنری سرمایه‌گذاری این فیلم را عهده‌دار شده است.
▪ مضمون «فرزند خاک» که در بیست و ششمین جشنواره فجر شرکت دارد چیست؟
ـ همانطور که می‌دانید اول اسم فیلم «تلخ عین عسل» بود که بعدا به (فرزند خاک) تغییر نام یافت. مضمون فیلم درباره تفحص شهدا است. البته با یک رویکرد متفاوتی که قبل از «فرزند خاک» و حتی می‌توانم بگویم بعد از آن هم نخواهید دید. این فیلمنامه در سال ۸۰-۷۹ نوشته شده است که می‌توانم بگویم آن زمان کسی حتی به یک چنین مضمونی فکر نکرده بود.
تمام لوکیشین در کردستان، ایران و عراق اتفاق می‌افتد که در آن وقت فقط یک نفر فیلم کردی ساخته بود (بهمن قبادی) هنوز سمیرا مخملباف و فرهاد مهران‌فر و حتی چنگیز رستمی اقدام به ساخت فیلم کردی نکرده بودند. اینها را گفتم برای اینکه اگر به نظر رسید فیلم تاثیر گرفته از فیلم‌های دیگر است مشخص شود که زمان نگارش فیلمنامه هیچکدام از این فیلم‌ها ساخته نشده بود. مضمون فیلم هم به جنگی که در مناطق کردستان افتاده است برمی‌گردد. کردستان یکی از پرالتهاب‌ترین منطقه خاورمیانه است. خصوصا مرز ایران و عراق هم پرالتهاب است.
یک زمان عراق هم جزو کشور ما بود اما تبانی عثمانی‌ها و روس‌ها امپراطوری ایران را تحت تاثیر قرار دادند و کشور ما را چند تکه کردند. یک تکه افغانستان و عراق شد. اتفاق فیلم در منطقه‌ای می‌افتد که از قرن‌ها پیش دچار التهاب بوده و کشته‌های زیادی هم در این منطقه بر جای مانده است. حکومت فعلی و بچه‌های امروز می‌روند سراغ کسانی که برای استقرار این کشور و حکومت جنگیده‌اند و آنها را پیدا می‌کنند و به کشور برمی‌گردانند. فرق این تفحص با تفحص‌هایی که مدنظر ماست این است که این تفحص توسط زنان و دختران در فیلم دیده می‌شود.
▪ فیلمنامه ایجاب می‌کرده که «فرزند خاک» در کردستان فیلمبرداری شود و صحنه‌های بصری لوکیشن کردستان مدنظر شما نبوده است؟
ـ نه، ما می‌توانستیم دو لوکیشن را استفاده کنیم یا لوکیشن نمکزارها را با زمین‌های رملی جنوب (در مرز آن سوی شلمچه و سمت جنوب عراق و جنوب کشور خودمان) و یکی هم سمت کردستان. ما در این دو منطقه شاخصه‌های جنگ ایران و عراق را داشتیم. در جنوب از نظر امکانات نفرات بیشتر بود و در منطقه کردستان سختی عملیات و درگیری‌ها و هوای سرد را داشتیم.
آنچه مهم بود این بود که ما یک دوره نمی‌توانستیم وارد آنجا شویم زیرا مرز بالای ۵۰ درجه عرض جغرافیایی در اختیار اروپایی‌ها بود. پرواز هوایی صورت نمی‌گرفت. ارتباط ما با حکومت سابق بعث هم که ارتباط خوشایندی نبود. حتی بعد از پذیرفتن قطعنامه می‌توانم بگویم یک آتش‌بسی رخ داد اما صلح رخ نداد و تنها یک بند از قطعنامه به نتیجه رسید (آتش بس) و مبادله اسرا که لاجرم صورت گرفت. خسارت ما که داده نشد و تفحص این جنازه‌ها هم در یک شرایط بحرانی به نتیجه رسید. این تفحص توسط زنان و دختران صورت می‌گرفت. به خاطر همین فشارهاکسانی بودند که در همان سوی مرزها از شیعه‌ها بودند به ما کمک می‌‌کردند و در مرز کردستان و عراق به سمت سلیمانیه به دلیل ارتباط خوبی که ما با کردها داشتیم این اتفاق رقم خورد که ما بتوانیم برای انتقال اجسادمان از زنان استفاده کنیم. آنها می‌آمدند و در یک مرحله صفر مرزی و جسدها را تحویل می‌دادند.
▪ یعنی زنان و دختران وجه‌المصالحه قرار می‌گرفتند؟
ـ نه اصلا. خیلی از آنها که اینکار را کردند به نوعی با حکومت بعث هم مبارزه می‌کردند به دلیل اینکه حکومت بعث نمی‌خواست این اتفاق بیفتد. حکومت بعث اصلا نمی‌خواست جنازه‌های خودش را هم تحویل بگیرد. آنها در یک شرایطی ملی، میهنی خود سرمرز تبادل می‌کردند.
اگر حکومت بعث متوجه می‌شد حتما با این حرکت مبارزه می‌کرد. شرایط آن موقعیت که خیلی طولانی است قبل از عملیات آمریکایی بر علیه عراقی‌ها بود از نظر وضعیت معیشتی هم وضعیت بدی داشتند. البته این طرف هم تاثیر گرفته از همان وضع بود. آنها هم به خاطر همین مشکلات به ما کمک می‌کردند چون می‌دانستند این جنازه‌ها برای ما مهم هستند و ما از آنها سپاسگذاریم.
▪ «فرزند خاک» سفارش حوزه هنری بوده است؟ با توجه به اینکه حوزه هنری تهیه‌کننده این فیم نیز هست؟
ـ نه این فیلمنامه سال ۸۰-۷۹ نوشته و این فیلمنامه در سیما فیلم تصویب شد ولی به موقع قرارداد که رسید پا پس کشیدند. در بنیاد شهید تصویب شده بود آنها هم پا پس کشیدند ولی بنیاد فارابی تا آخرین لحظات حاضر بود درصد خود را بدهد چه در گروه فعلی و چه در گروه قبلی. حوزه هنری در یک سالی اصلا نخواست این فیلم را کار کند این فیلم اصلا سفارشی نبود به دلیل اینکه ۶ سال نگذاشتند و نشد که کار بشود، حتی کسانی که نظر مساعدی داشتند حاضر به ساخت نمی‌شدند. اوایل هم که ما به کمیته تفحص رجوع کردیم تمایلی به ساخت این فیلم نداشتند.
▪ دلیلش چه بود؟
ـ من دلیلش را به خودشان ارجاع می‌دهم. شما هم می‌توانید دلیلش را پیدا کنید. وقتی در مورد شهدا صحبت می‌کنیم باید بدانیم همه مردم، قشرهای مختلف، نهادها و ارگان‌هاآن را متعلق به خود می‌دانند. وقتی بخواهی یک کار در مورد شهیدان بسازی خیلی‌ها از نظر سازمانی، دولتی و دلی با این شهیدان ارتباط دارند. و هر کسی معتقد است که نباید مثلا این و آن موضع گرفته شود و شاید دلیل اینکه کارهای خوب در زمینه شهدا زیاد به نتیجه نمی‌رسد همین باشد که همه ما خودمان را مالک شهیدان می‌دانیم. کمیته تفحص هم معتقد بود این جزو اطلاعات ما هست که شما نباید وارد شوید. بنیاد شهید هم می‌گفت: شما نباید به این صورت به این مقوله بپردازید. شما باید فیلم را ببینید و متوجه شوید که اگر ۶ و ۷ سال پیش این فیلم را می‌ساختیم چه اتفاقی می‌افتاد و چقدر فرق می‌کرد.
▪ یعنی بازخوردش نسبت به ۶ سال پیش متفاوت است؟
ـ بله، نسبت به گذر زمان این بازخوردها فرق می‌کنند. الان «ساعت شنی» در تلویزیون پخش می‌شود یک زمانی اصلا نمی‌شد در تلویزیون راجع به یک چنین مقوله‌ای حرفی زده شود. به هر حال جامعه رو به حرکت است نمی‌توانیم اطلاعات را از مخاطب پنهان کنیم. شما امروز با SMS می‌توانید خیلی چیزها را برای همه بفرستید ۶ سال پیش این اتفاق نمی‌افتاد. حالا در آینده اتفاقات دیگری رقم می‌خورد. همینطور درباره کنکاش پیرامون شهدا اتفاقات دیگری هم خواهد افتاد.
ممکن است طرز تلقی فرق کند اما ریشه تغییر نمی‌کند، ما کشوری هستیم اولین بار نبوده که به ما حمله شده شاید آخرین بار هم نباشد پروژه ایران‌زدایی از بیش از ده هزار سال پیش در کل این جهان وجود داشته. به دلیل اینکه ایرانی‌ها تنها قومی بودند که یکتاپرست بودند و الان هم وقتی به اسلام در ایران نگاه می‌کنیم درمی یابیم اسلامی که در ایران وجود دارد اسلام ایرانی است. اسلام عربستان، امارات و قطر نیست زن‌های آنها حق رانندگی ندارند.
زن‌هایشان حق ورود به مجلس را ندارند درست است که ما هم دارای یک چارچوب‌هایی هستیم. این چارچوب‌ها به هر حال سلیقه است. ولی به هر حال هرگز نمی‌شود زن در ایران را با عربستان و ... مقایسه کرد. درحال حاضر آمار دختران، در دانشگاه نسبت به پسرها بیشتر است. برای من این اهمیت دارد که زن در ایران از قرون گذشته تاکنون همیشه حائز اهمیت بوده است. حق‌هایی که زن‌ها در کشور ما دارند در منطقه خاورمیانه بی‌سابقه است.
▪ اهمیتی که برای زن‌ها قائل هستید دستمایه (فرزند خاک) شده است؟
ـ بله، شخصیت اصلی فیلم دو زن است در دو فیلم دیگر هم شخصیت‌های اصلی زن بوده‌اند یعنی در سه فیلمی که ارائه دادم زن‌ها همیشه جایگاه مهمی داشتند. شاید در ضمیر ناخودآگاه من بوده است. شاید برجسته سازی این نقش در ضمیر ناخودآگاه همه ایرانی‌ها باشد. من یک مادر دارم که دوستش دارم و اگر نباشد خلاش را حس می‌کنم. زنم را دوست دارم و اگر نباشد دچار مشکل می‌شوم. دوست داشتنی‌ترین افرادی که پیرامون یک مرد قرار می‌گیرد.
(مادر، خواهر و زنش) است. من وقتی پیرامونم را نگاه می‌کنم می‌بینم بدون وجود این سه نفر نمی‌توانم زندگی کنم و دچار مشکل می‌شوم. حالا در این داستان در این منطقه پرالتهاب دو زن هستند که همسرانشان را از دست داده‌اند ولی به دو شکل متفاوت. اهمیتی هم ندارد که چگونه از دست دادند واقعیتش این است که از دست داده‌اند. حالا این دو زن که در اصل متعلق به دو سرزمین هستند در یک شرایطی قرار شده است که به هم کمک کنند در این منطقه که آبستن حوادث بسیاری هست و در آینده نیز خواهد بود.
▪ فکر نمی‌کنید با توجه به مضمون (فرزند خاک) و شرایط جشنواره ما این فیلم موفقیت‌هایی را کسب کند که قابل تصور نبوده است؟
ـ نه، من اصلا به این قضیه فکر نمی‌کنم. هر دولتی یک بودجه‌ای برای یک بخشی در نظر می‌گیرد. اتفاقا دولت ما کمترین بودجه را برای فرهنگ در نظر می‌گیرد. شاید شعارش را بدهد و دلش بخواهد ولی کمترین هزینه را در نظر می‌گیرد و ما اصلا از دولت طلبکار هستیم.
اینکه اصرار کنیم که دولت صرفا بودجه‌ای برای این نوع کارها می‌دهد و خودش هم حمایت می‌کند درست نیست. نمی‌گویم قبلا هیچ‌وقت این اتفاق نیفتاده است. اما اینکه شما برای یک کار ۲۲ سفر به جاهای مختلف بکنی قبل از اینکه دولت به تو سفارش دهد علاقه‌ای است که تو داری تازه ۶ سال هم نتوانی فیلم را بسازی. فیلمساز سفارش کاری نیستم اگر بودم بیشتر از اینها بایدکارمی کردم. شخصا معتقد هستم تا به یک کار دل نبندم نمی‌توانم کار را خوب از آب دربیاورم.
خیلی فیلم‌های غیرسفارشی در مورد مسائل اجتماعی ساخته می‌شود و موفق نیست. اگر اثر هنری سفارشی باشد به نظر من موفق نیست. مگر شما یک فوتو رمان، شخصیت دکتر غریب را بسازی. این نوع طرز تلقی همیشگی نیست و همیشه هم درست نیست. بسیاری از آثار بودند که به‌رغم سفارشی که پشت آنها بوده است هرگز موفق نشده‌اند. به طورکلی باید بگویم اینکار سفارشی نبوده به شهادت اینکه سال‌ها دنبال تهیه کننده دولتی و غیردولتی گشتم. سال ۸۲ ما بازیگرهایمان را انتخاب کردیم، لوکیشن‌هایمان را فیکس کردیم، بخشی از دکورهایمان را ساخته بودیم که درنهایت نشد.
▪ استفاده از این لوکیشن‌ها برای مضامین خاص تجربه‌ای قدیمی را می‌طلبد شما تجربه حضور در جبهه را داشتید؟
ـ بله، من ۵ سال جنگ بودم. خانه‌ام در آبادان بود و بابد از آن دفاع می‌کردیم و برایم اهمیت داشت که پای بیگانه به سرزمینم باز نشود.
▪ اکثر فیلم‌هایی که با مضمون جنگ ساخته می‌شوند پر از بزرگ‌نمایی است این به دلیل لمس نکردن آن فضاها توسط کارگردان است؟
ـ بله، درست می‌گوئید. ولی ۵۰ سال آینده آهنگر و امثال آهنگر وجود ندارند که درمورد سینمای جنگ فیلم بسازند پس این سینما باید از بین برود؟ سینمای جنگ یک‌گونه در ایران شده است به دلیل مبارزه با بیگانه. همین الان که پیرامون ما کشورهای عرب یک خطه از کشور ما را اشغال کرده‌اند ما آرامش نداریم. ۵۹ میلیارد تومان فرانسه به کشورهای عربی می‌دهد چرا این هزینه‌ها را می‌دهند؟
برای مبارزه با اسرائیل؟! یا برای ایران زدایی که از قبل‌ها پیش شاهد آن هستیم. تحقیق کنید ببینید چگونه زبان ایرانی را در هند از بین بردند؟ چطور می‌شود که زبان فارسی در افغانستان فارسی دری است در تاجیکستان به زبان تاجیکی معروف می‌شود؟ زمینه و ریشه‌اش کجاست مگر غیر از زبان فارسی است. این پروژه ایران زدایی است ما باید حواسمان را جمع بکنیم. نه اینکه ما بخواهیم جنگ بکنیم آنقدر در این کشور مردان با درایت بوده‌اند و آنقدر فرهنگش متفاوت است که دیگران نمی‌خواهند باشند.
نباید فکر کنیم فقط ۸ سال جنگ بوده است اینها همه بازی است. این منطقه یا منطقه‌ای است که اگر آرامش در آن حاکم شود می‌تواند تمام دنیا را تسخیر کند نه با سلاح با فکر. شما اگر تاریخ را مرور کنید هیچ‌وقت ایرانی‌ها برای ارتقای اسلام سلاح نکشیدند تا چین هم که ایرانی‌ها پیش‌روی کردند به واسطه تجارت بود. شمشیر در دستشان نبود. شما به عنوان فیلمساز بعد از دوران جنگ فقط از طریق پژوهش میدانی و خواندن کتاب می‌توانی به فضای جنگ نزدیک شوی. چیزی که در این سال‌ها دچار غفلت شده است نشناختن مبارزه است.
▪ با توجه به اینکه قهرمان قصه شما زن است فکر می‌کنید فیلم در گیشه موفق خواهد بود؟
ـ من تخصص و تجربه‌ام شناخت تماشاگر ایرانی است. تماشاگر ایرانی همیشه غیرقابل پیش‌بینی است. برخی از فیلم‌ها در سینما فروش می‌کند که ما اصلا انتظارش را نداریم و برعکس ذائقه تماشاگرها متغیر است.
▪ فکر نمی‌کنید بستگی به شرایط دارد؟
ـ شرایط، تلفیق، حمایت است.
▪ حمایت در چه زمینه‌ای؟
ـ اگر تلویزیون از فیلم حمایت و تبلیغ کند. اگر شهرداری برای بیلبوردها همکاری کند; اگر روزنامه‌ها هزینه‌کمتری برای تبلیغ فیلم من بگیرند ذائقه تماشاگر ایرانی به سمت فیلم‌هایی می‌رود که برای آن زحمت کشیده شده است. چرا تماشاگران فیلم‌های طنز دم دستی را دیگر نمی‌پذیرند زیرا احساس می‌کنند سرشان را کلاه می‌گذارند هیچ چیز ندارد نه چالش، دیالوگ و ... اینها را تماشاگر می‌فهمد و دیگر طنزش را هم دوست ندارد.
و اگر تماشاچی حس کند برای فیلمی زحمت کشید شده است و قصد ندارد سرش را کلاه بگذارد واتفاقا حاوی وقایعی هم هست که تا الان نبوده حتما می‌رود و می‌بیند.
فیلم من احتمالا فیلمی است که اگر تماشاگر برود سینما ناراضی برنمی‌گردد. من ۲۲ سفر کردم از کوهستان و دره گذر کردم تا در نهایت بتوانم یک اکیپ ۶۰ نفری برای فیلمبرداری فیلمم به آنجا ببرم و این واقعا کار ساده‌ای نیست و یقین بدانید برای این کار زحمت کشیده شده است. امیدوارم که تماشاگر ناراضی از سینما نرود.
مهتاب نصیرپور متخصص بازی در تئاتر است. سینمایی‌ها معتقد هستند بازیگران تئاتر غلوآمیز بازی می‌کنند. ▪ با این شرایط چگونه از ایشان به جای کاراکتری استفاده کردید که باید به مردم بدون هیچ بازی که حس شود نزدیک شود؟
ـ قبول دارم که شیوه بازیگری در نمایش و سینما دوگونه است. دلیلش هم بسیار روشن است. در صحنه تئاتر فاصله‌‌ای که با تماشاگر دارید شما را مجبور می‌کند که خنده‌تان را به قهقهه تبدیل کنید و بلند گریه کنید تا تماشاگر متوجه شود. معمولا تماشاگر نمایش بازیگر را کلا در لانگ‌شات می‌بیند.
اما بازیگرهایی که در کشور ما حضور دارند مثل خانم نصیرپور حتما شیوه‌های بازی در سینما، تلویزیون و تئاتر را تجربه کرده‌اند و متوجه این مرزبندی ظریف هستند. به هر حال من هم حضور جدی روی صحنه‌ها داشتم و هرگز غافل نشدم. خانم نصیرپور از مهر سال ۸۵ فیلمنامه را در اختیار داشتند. ما اردیبهشت ۸۶ فیلمبرداری را آغاز کردیم. یعنی ۸ و ۷ ماه قبل از اینکه فیلم کلید بخورد ما با بازیگر نقش «گونا» ارتباط داشتیم.
▪ «گونا» به معنی گونه؟
ـ بله در کردی یعنی‌گونه. دو ماه قبل از شروع فیلمبرداری یک مترجم که به زبان کردی سورانی مسلط بوده است تمام اصطلاحات کردی را در دیالوگ‌ها اعمال کرده است و از کردی به فارسی ترجمه شده است. برخی اوقات انگلیسی، تاجیکی و ... که ترجمه می‌شود انگلیسی- ایرانی و ... می‌شود ما برای اینکه این خطر را رفع کنیم آمدیم دیالوگ‌ها را اول کردی کردیم و سپس کردی را تغییر دادیم و این کار برای خانم نصیرپور سخت بود. آواها، سیلاب‌ها و پرتاب دیالوگ برایش سخت بود.
دو ماه در دفتر این دیالوگ‌ها با شکل‌های مختلف گفته می‌شد و توسط خانم نصیرپور ضبط می‌شد و تمام اینها دوباره‌گویی می‌شد. سر صحنه هم بدون اینکه دوربین را زیاد دخیل کنیم میزانسن‌هایمان را مرور می‌کردیم و یک مترجم تمام‌وقت سر صحنه بود. حتی دیالوگ‌های پیش پا افتاده‌ای مثل (برو، بیا، آهای، صبرکن و ...) را بر اساس آن لحن با مترجم بارها چک می‌کردیم.
روزهایی بود که مترجم می‌گفت لحن‌ها درنیامده ما کار فیلمبرداری را به کل تعطیل می‌کردیم. به هر حال خانم نصیرپور قبلا این وجه بازیگری در سینما را تجربه کرده بود و کاملا آموخته بود. من اصلا نگران نبودم و می‌دانستم خانم نصیرپور از پس آن برمی‌آید البته من به خاطر متفاوت‌بودن نقش اضطراب داشتم ولی هر وقت ایشان راضی نبودند و فکر می‌کردیم لحن‌ها خوب نشده است با تامل ایشان و گروه دوباره از اول می‌گرفتیم. حتی روزهایی بود که ایشان سر فیلمبرداری بیمار شده بودند و صدایشان، صدای همیشگی نبود حاضر نشدند بازی کنند و گفتند لطمه به بازی می‌زند.
▪ «فرزند خاک» زیرنویس دارد؟
ـ آنجایی که کاملا کردی است بله.
▪ چرا برخی از کارگردان‌ها برایشان مهم است که فیلمشان در جشنواره دیده شود و بعضا اگر این اتفاق نیفتد حتی دچار سرخوردگی می‌شوند؟
ـ ما باید بپذیریم بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی- هنری ما در دهه فجر جشنواره سینما است. همه رسانه‌ها، تلویزیون و فرهنگی‌ها به جشنواره می‌پردازند که در عرصه‌های دیگر بی‌سابقه است. برای یک کارگردان هم مهم است که کارش ابتدا توسط همکارانش دیده شود.
▪ البته اکثر کارگردان‌ها شعارشان این است که فیلم را برای مردم می‌سازند؟
ـ ما با تعارفات کار نداریم. بزرگانی که این حرف‌ها را می‌زنند حاضر نیستند فیلمشان را از بخش مسابقه بیرون بیاورند و در بخش مهمان بگذارند و پشت پرده رایزنی‌هایی را هم برای شرکت فیلمشان در بخش مسابقه می‌کنند، ولی می‌خواهند اینگونه جلوه دهند که جشنواره و پیروزی در آن مهم نیست. شخص من (آهنگر) قلبا علاقه‌ای ندارم که فیلمم در جشنواره باشد به دلیل اینکه قبلا این مرحله را پشت سر گذاشته‌ام و استرس‌هایی که در حین جشنواره به فیلمساز وارد می‌شود مناسب نیست و گاهی بی‌رحمانه است.
من این بی‌رحمانه بودن را به تمام معنی با گوشت، پوست و استخوانم لمس کرده‌ام. به همین دلیل اگر فیلمم در جشنواره نباشد از این جهت راحت‌تر هستم. در یک سینما صدا بد است تقصیر توست، برخی اوقات منتقدین با بی‌رحمی مسائلی را مطرح می‌کنند که تو (فیلمساز) نمی‌خواهی به آنها پاسخ دهی تازه به این حس هم می‌رسی که این همه هیاهو برای چیست؟
برای اینکه فیلم تو مطرح شود. گاهی اوقات تو فکر می‌کنی باید مورد توجه قرار می‌گرفته و داوران اینگونه فکر نمی‌کنند هیچ پاسخی هم وجود ندارد که حق با کدام یک از آنهاست. کلا این هیاهوها در جشنواره وجود دارد که هرکس از پشت عینک خودش به آن نگاه می‌کند که جز فشار روحی هیچ چیزی ندارد، اما می‌توان به گونه‌ای دیگر به جشنواره نگاه کنیم بگوییم یک موقعیت فرهنگی به وجود آمده که فیلمت نمایش داده شود و همه همکارانت و مردمی که علاقه‌مند جدی سینما هستند فیلمت را ببینند. حداقل اگر بعد به هر دلیلی اکران نشد فیلمت دیده شده باشد. این تنها نکته مثبت جشنواره برای من و امثال من است. اگر کسی که اولین فیلمش را ساخته باشد و در جشنواره به نمایش درنیاید حتما دچار افسردگی می‌شود.
▪ در فیلم گویا از ماموستا هم کاراکتری دارید. طبق اعتقادات کردها ماموستا (شخصیت دینی) هرگز پیر نمی‌شود و علائم پیری بر چهره‌اش نمی‌نشیند. درتحقیقاتتان به یک چنین چیزی برنخورید؟
ـ نه اینگونه نیست. سنتی است که اکثر ماموستاها موهایشان را رنگ می‌کنند. شیوه درس‌خواندن ماموستاها با درس‌خواندن ما فرق دارد وارد حوزه‌های محلی در روستاهای مختلف می‌شوند و در آنجا ماموستایی که یک سال قبل وارد شده است می‌تواند به ماموستای جدید درس یک سال پیش خودش را بدهد و آنکه دو سال آمده به یک ساله درس می‌دهد.
▪ هزینه آن حوزه‌ها چگونه تامین می‌شود؟
ـ بخشی از آن را مردم روستا متقبل می‌شوند و بخشی از آن هم، در شرایط فعلی دولت تقبل می‌کند و در شهرهای بزرگ‌تر ما موسسه های بزرگ‌تر وجود دارد آنها صاحب منبر هستند.
▪ پس مورد لطف خاص الهی و نظر کرده نیستند؟
ـ در این دنیا هر اتفاقی ممکن است بیفتد چگونه یک نفر روی آب راه می‌رود؟ چگونه کسی از آینده خبر می‌دهد و ... عالم دارای انرژی‌های فوق‌العاده‌ای است که برخی به این انرژی‌ها دست پیدا می‌کنند و برخی‌ها هم نمی‌توانند صاحب این انرژی‌ها شوند.
▪ حرف آخر؟
ـ امیدوارم «فرزند خاک» به چشم مردم عزیز دیده شود و اتفاقات فیلم لحظه‌ای مردم را به فکر فرو برد. هیچ‌کس کوچک‌ترین علاقه‌ای به جنگ نشان نخواهد داد. امیدوارم دنیا به سمتی رود که همه یکدیگر را دوست داشته باشند.
سعیده خدابخش
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید