پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


محیط مصنوع و نمادگرایی فرهنگی: شهر مدراس در دوره پس از استعمار


محیط مصنوع و نمادگرایی فرهنگی: شهر مدراس در دوره پس از استعمار
آموس راپاپورت (۱۹۶۹) ، معمار و انسان شناس ، در نوشته های خود بیان می کند که ساماندهی و نامیدن مکان بایدازمشخصه ذهن انسان برای نظم دادن به جهان با شد . در نوشته های یکی از پیروان او، ا.دی کینگ می خوانیم :
"محیط های مصنوع رمز گذاری می شوند و مجموعه ویژه ای از قوانین فرهنگی را نشان می دهند که بر محیط های شناختی و اجتماعی نیز تأثیر گذارند. چگونگی ساخت نه تنها از آنها ناشی می شوند بلکه بر چگونگی تفکر مردم نیزمؤثرند" (۱۹۸۷، ص ۲۷ ) .
راپاپورت و دیگران معتقدند که ساختمان ها (اندازه ، مکان و شکل شان) نه تنها نتیجه عواملی چون آب و هوا و توپوگرافی اند بلکه از ایده های اجتماعی ، اشکال آن از اقتصاد و سازمان اجتماعی ، توزیع آن ازمنابع و اقتدار ، کارکردهای آن و ارزش ها و باورهایی شکل می گیرند که در هر دوره ای از زمان رایج است . در واقع معیارهای فرهنگی -اجتماعی نسبت به عوامل دیگری چون آب و هوا و فناوری در اثر گذاری بر ساخت شکل مهمتر است . بنابراین ضروری است که در نظر داشته باشیم حتی ساده ترین ساختمان ها ، پدیده های فرهنگی مهمی اند (راپاپورت، ۱۹۸۰ ، ص ۲۸۵). محیط مصنوع به مثابه نظامی از ارتباط غیر کلامی ، باید به وسیله افرادی که از آن استفاده می کنند یا آن را مشاهده می کنند رمز گشایی شود . در طول زمان با تغییر اجتماع ، محیط مصنوع نیز تغییر می کند و صورت های جدیدی از ساختمان ها ظاهر می شوند که برای اهداف جدیدی به کار می روند . اما تغییرات یک الگوی بزرگ تری را نیز بازتاب می کند که در جامعه به صورت یک کل پدیدار می شوند . در این فصل بحث خواهد شد که وجه مشترک میان مذهب و فرهنگ (که مشخصه تاریخی در شبه قاره هند است) کماکان در محیط مصنوع هند در دوره پس از استعمار بازتاب شده است . در شهری نظیر دهلی نو(پایتخت هند) بیشترین تأکید بر معماری شهری است که درون ماهیت پیچیده ای از فرهنگ هند قرار گرفته، در صورتیکه در سطح منطقه ای و به ویژه در بخش هایی از هند شرقی و جنوبی نمادها و تصاویر مذهب هندو به طور فزاینده در محیط مصنوع ظاهر می شوند . برای اینکه بدانیم چرا من این را می گویم، اجازه دهید نگاهی به شهر مدراس یکی از چهار شهر بزرگ هند بیندازیم .
● مدراس : مثالی مناسب
مجموعه ای از عکس های شهر مدراس (که به وسیله دولت بریتانیا در سال ۱۶۳۹ پیدا شد) سه دوره متفاوت را در تاریخ ساخت شهر در هند جنوبی نشان می دهد : دوره پیش از استعمار ، دوره استعمار و دوره پس از استعمار. از این عکس ها مشخص است که در هند ساختمان های عمومی دوره سوم (از ۱۹۴۷) از دوره دوم متمایزتر است اما نسبت به اشکالی که در دوره پیش از استعمار ساخته شده اند، دارای تمایز کمتری هستند. مدت ها پیش از ایجاد این شهر، در امتداد ساحل جنوب شرقی هند، نزدیک به محل شهر فعلی، شهر میلاپور که در مرکز آن معبد کاپالیسوار قرار داشت ، گسترش یافته بود. در همین جا بود که نویسنده مشهور تامیلی، تیرووالیوار، که در قرن اول بعد ار میلاد در آن زندگی می کرد، مجموعه رهنمودهای اخلاقی اش به نام تیراکورال را نوشت. اگرچه معبد اصلی دیگر موجود نیست اما ساختار حاضر تقریبا در ۳۰۰ سال پیش ساخته شده که بازتابی است از بسیاری از مشخصه های معماری دراویدی. خارج و داخل زیارتگاه (جائی که محل اقامت الهه اصلی است) با کنده کاری الهه ها و خدایان هندو مزین شده که به لحاظ تزئین شبیه پادشاهان هستند که برخی از آنها تعداد ویژه ای پرندگان و حیوانات را با خوددارند . مؤفقیت آنها در جنگ علیه نیروهای شیطانی با نگاهی به سنگها مشخص می شود . برای صنعتگرانی که معابد و مجسمه ها را ایجاد می کردند ، خدایانشان به همان میزان که در زندگی واقعی آنها آشکاربودند ، نمادهای قابل مشاهده ای از قدرت را به تصویر می کشیدند. (معابد هند ۱۹۶۸، ص ۸) شهر میلاپور هنگامی که دولت بریتانیا در اوایل قرن هفده به امتداد ساحل جنوب شرقی هند رسید ، پررونق بود و زمانی که به مثابه حومه شهر به مدراس ملحق شد ، سکونت گاه طبقه بالای هند باقی ماند که نه تنها معابد را به مثابه مهمترین کانون برای مذهب و فعالیت های فرهنگی روزمره شان در نظر می گرفتند، بلکه در بازارها که اطراف معبد رشد کرده بودند ، فعالانه حضور داشتند . هسته اصلی استعمار در شهر مدراس در یک مجتمع مرکزی و غیر نظامی سکولار در قلعه سنت گئورک بود که درچند مایلی شمال میلاپور قرار داشت و شامل یک خانه کارگاهی بود که هم به مثابه محل کار وهم اقامتگاه حاکم کارکرد داشت. در جلوی ساختمان که اکنون دفاتر دبیرخانه با ۲۰ ستون گرانیتی وجود دارند و بخش اصلی ستون بندی ها بودند (بوسیله حاکم پیت در سال ۱۷۳۲ ساخته شده بودند) از دروازه تا دفتر قلعه امتداد داشتند. ساختمان های همجوار در طراحی زیباشناختی شان، به طور متمایزی اروپایی بودند ، همانگونه که خانه ها و کلیساهای انگلیسی این گونه بودند و نزدیک قلعه قرار داشتند. اگرچه درمورد این ساختارها خانه های هندی کمتری وجود داشتند، انگلستان در طول قرن نوزدهم برج ها و گنبدهایی را ضمیمه کرد که که از معماری اسلامی در بازسازی ساختمان های عمومی نظیر دانشگاه و دادگاه بزرگ شهر مدراس اقتباس شده بود. اما دادگاه نظیر قلعه سازمان جدیدی بود که نیازهای فضایی و معماری آن از غرب واردشده بود. در مقایسه با ساختمان های عمومی که به وسیله معماران اروپایی در طی دوره استعماری طراحی شده بودند و امروزه به مثابه بخشی از شهر مدراس باقی مانده اند، بخشی از یک مرکز فرهنگی جدید به نام والووارکوتام دیده می شود که بعد از نویسنده میلاپور که قبلاً ذکر شد، نامیده شده بود. والووار کوتام در یک سنت معماری کلاسیک در هند جنوبی ایجاد شد. این مجتمع شامل دو ساختار اصلی است. سالن جدیدی که بیش از ۴۰۰۰ نفر را جای می دهد و واگن معبد که بیش از سی متر طول دارد و جایگاه آن در سنگ حکاکی شده که صحنه هایی از تیراکورال را نشان می دهد. واگن سنگی مدلی از گاری چوبی سنتی است که به مثابه ابزاری برای خدایان در طی جشن های معبد استفاده می شد. از لحاظ زیباشناسی این ساختار جدید نمی تواند با معابدی مقایسه شود که در دوره قرون میانه ساخته شده اند . کسانی که ساختمان ها را طراحی و منظم کرده اند ، هیچیک مهارت های فنی و هنری نسبت به همتاهای اولیه شان نداشته اند . اما این نحوه ساخت به دوره قبل از استعمار و موضوع معماری آن می رسد . از این رو چگونه ما می توانیم معنای این ساختمان های عمومی و و بقیه را که در شهر مدراس در طی دوره پسا استعمار ساخته شده ، بفهمیم؟ آیا هدف ما برای یک تحلیل زیباشناسی از معماری و فضاست یا رهیافت دیگری وجود دارد که ممکن است به ما در کشف معنای این ساختمان ها و تغییرات دیگر در محیط مصنوع کمک کند ؟ آنچه که در دوره پسا استعمار روشن است ، تلاش هوشمندانه حکومت های ملی و دولتی برای ترکیب اشکال ساختمانی با گذشته پیش از استعمار به لحاظ فرهنگی است . با نگاه اول در شهر مدراس مشخص می شود که حکومت دولتی تامیل نادو با نمادگرایی فرهنگی سنت هند و و برای تقویت یک هویت تامیلی تحت الشعاع قرار گرفت و با چنین عملی نه تنها یک چشم انداز شهری ایجاد شد که با نیازهای شهروندان فعلی مواجه می شد بلکه بر حاکمیت سیاسی خود آن نیز مؤثر بود . بخشی از فرایند تغییر، تغییر نام خیابان ها بود که به طور نمادین هم قهرمانان مردمی را در گذشته و حال در هند وهم ایجاد مجسمه های نویسندگان بزرگ را در زبان تامیلی باستان و شعر معاصر آن که به زبان مردم سخن می گفتند ، نشان می دهد. اگر شخصی در خیابان بیچ که اکنون کاماراجی سالی نام دارد ، قدم بزند ودر امتداد خلیج بنگال راه برود ( مکانی که به وسیله اروپایی ها بعدها در دوره استعمار اشغال شده بود ) نه تنها تغییراتی در نام های خیابان از انگلیسی به تامیلی مشاهده میکند بلکه با مجموعه ای از تندیس ها نیز در امتداد پیاده رو برخورد می کند که احترامی را به نویسندگان تامیلی مشهور در دوره باستان نشان می دهد . در مورد تندیس ها می توان به تندیس کاناکی اشاره کرد که قهرمان زن مشهور در حماسه تامیل در قرن اول پس از میلاد است که سینه اش را از بدنش به دلیل مرگ زودهنگام شوهرش جدا کرد .
آنتونی کینگ ( ۱۹۷۶) در تحلیلش در مورد توسعه شهر استعماری دهلی گوشزد می کند که شخص می تواند مسیر خیابان های استعماری را تعیین کند که دراین شهر با معیارهای تاریخی – فرهنگی نامگذاری شده بودند و شبکه های خیابانی با کاربرد آن در نظر گرفته می شدند. خیابان های اصلی دارای اهمیت بیشتری در دهلی بودند که نام هایی نظیر کینزوی و کوئینزی داشتند. در شهر مدراس یک خیابان اصلی نظیر خیابان بازار چین، حاکی از عملکرد بازار در قلب مرکز تجاری بود که با استقلال آن ، به نام خیابان ناتاجی چاندرابوس بعد از یک انقلاب ملی گرا در بنگال واقع در هند شمالی نام گذاری شد . خیابان مانت مرکز شهر مدراس را به مکان تاریخی سنت توماس مانت ربط میداد (که اعتقاد بر این است که او رهبری بود که در هند جنوبی مرد) که بعد از رهبر سیاسی تامیل ، خیابان آنا نام گرفت . در وهله اول این عمل ظاهراً به مثابه تلاش ذاتی عامه مردم برای ارتباط با گذشته است که احیا و بازسازی ساختارهای تاریخی را در بر می گیرد و فرهنگ را به ریشه های مقدس آن پیوند می دهد . اما شاید مهم باشد که بپرسیم چه کسی ساختمان های ساخته شده را تزئین کرده و برای چه هدفی و در واقع در فرایند دگرگونی چگونه رمزگذاری می شوند. ریشه های تاریخی تلاش ها دربازشکل گیری چشم انداز شهری مدراس را می توان به ایجاد حزب کاژاگام مانترا دراویدا که در سال ۱۹۴۹ شکل گرفته بود ، بازگرداند که در دوره ملی گرایی فرهنگی تامیل به وجود آمده بودند. در مورد بسیاری از کشورهای جهان سوم که سابقاً تحت قانون استعماری اند ایجاد این حزب و ملی گرایی مکمل آن نه تنها ریشه اش مبارزه با استعمار بود بلکه بر یک اصل مخالفت با نخبگان بومی ایجاد شده بودند که از یک پایگاه اجتماعی بوسیله انگلستان حمایت میشدند که در این مورد می توان به اجتماع برهمن ها اشاره کرد . حزب عدالت که قبل از حزب کاژاگام مانترا دراویدادر سال ۱۹۱۶ شکل گرفته بود محور اصلی جنبش غیر برهمن بود که در طول قرن نوزده به مثابه واکنشی به فقر در حال رشد طبقه های پایین تر و هم رهبر با نفوذ برهمن (که جنبش ملی گرا را در هند جنوبی هدایت میکردند) بود. به نظر می رسید که آن شکلی از یک شورش فرهنگی در مقابل استثمار اجتماعی، اقتصادی و مذهبی آریایی و هند شمالی فهمیده شده بود . در زمان استقلال هندوستان در سال ۱۹۴۷ یکی از بزرکترین ترس های رهبران غیر برهمن در هند جنوبی به دست گرفتن قدرت سیاسی برهمن ها از استعمار گران بود . در سال ۱۹۳۹ یک گردهمایی شکل گرفت که ایجاد دولت دراویدستان (دولت مجزا) را اعلام کرد که از نیازهای مردم دراویدی در هند جنوبی حمایت می کرد واز رهبر غیر برهمن در شهر مدراس پشتیبانی می کرد . چند سال بعد حزب عدالت از فدراسیون دراویدی تشکیل شد، یک حزب سیاسی که از میراث فرهنگی تامیل در ناحیه جنوب حمایت می کرد . این حزب نقش مهمی در احیای زبان و ادبیات تامیل بازی می کرد و سنت فرهنگی مردم تامیل را از طریق ساختار سازمان حزب مرکزی و محلی معرفی می کرد. در طی سال ۱۹۵۰ با به دست آوردن طرفداران بیشتر حزب کاژاگام مانترا دراویدا از موضع ضد برهمنی برگشت و به جای آن بر عناصر مشترک فرهنگ تامیل در هند جنوبی متمرکز شد که به یک نحو برهمن و غیر برهمن را وحدت بخشید . مخالفت میان این دو حزب با مخالفت میان تامیل ها و دیگران جایگزین شد. در ساال ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ حزب کاژاگام مانترا دراویدا تلاش کرد تا اجتماع برهمن به خوبی برای مردم عامی جالب باشد که بوسیله طبقه میانه پایین شهری و تحصیل نکرده بیکار تعریف شده بود . برای تامیلی ها موضوعاتی نظیر رشد قیمت غذا و شغل معانی خط مشی حزب را شکل داد. تغییرات به دور از مقایسه، دگرگونی در جهت گیری حزب را نشان می داد که به اندازه حزب قانون گذار تامیل نادو بسیار سازمان دهی شده بود. در این فرایند من بحث می کنم که فرهنگ تامیل بوسیله حزب کاژاگام مانترا دراویدا در تلاش برای قانونی کردن خود به لحظ سیاسی بسیار مؤفق عمل کرد. یکی از اولین اقدام های نمادین که بوسیله این حزب، زمانی که در سال ۱۹۶۷قدرت را به دست گرفته بود، تغییر نام دولت مدراس با عنوان بریتانیایی آن به تامیل نادو یعنی سرزمین تامیل ها بود . این ایده در ابتدای دهه هدایت شد یعنی زمانیکه پیشنهاد شد دولت به منظور ارتباط بین ایالتی مجدداً نام گذاری شود و سرمایه به شهر مادوری که نقش مهمی در تطور سیاست ، فرهنگ و ادبیات تامیلی بازی کرد ، منتقل شد . به دنبال این نام گذاری یک چراغ نئون با نماد دولت ، یک برج معبد هندوبه بالای دبیرخانه در قلعه سنت کئورک یعنی رسماً به مرکز ریاست جمهوری مدراس که مرکزاجرایی استعماری بریتانیا بود ، منتقل شد. اکنون شعار ملی هند در تامیل نوشته شده است که قطعاتی از حماسه تامیل (کورال) است که به تنهایی با توصیف نویسنده آن در اتوبوسها ی دولتی ، دیده می شود. حکومت دولتی نیزتابلوهای نام تامیل را سفارش داد تا قدرت خارجی خود را نشان دهد . وزیر از مغازه داران خواست تا تابلوهای نام تامیل را بالای مغازه هایشان نصب کنند. با تغییر چشم انداز شهر، حکومت مجموعه ویژه ای از اصول فرهنگی را بیان کرد و در این فرایند، شهر با معنای نمادین جدید روبرو شد. (کینگ ۱۹۸۰ ص ۲۷ ) اگرچه ساختمان های دبیرخانه محصول دوره استعماری بودند و به مثابه بخشی از چشم انداز شهر باقی ماندند حکومت کاژاگام مانترا دراویداتلاشی آگاهانه برای سلب چشم انداز تداعی استعماری آن ایجاد کرد وسنت منطقه ای تامیل را تحقق بخشید . این الگو در شهرهای غربی برای مثال در کوئیبک ظاهر شد ، جائیکه تأ ثیرات فرهنگ فرانسوی - کانادایی نقش زیادی را در توضیح مشخصه نمادین شهر بازی می کرد . در اولین اقدام های نمادین بوسیله دولت کاژاگام مانترا دراویدا تأکید بر زبان تامیلی بازتاب شد ،بعد از اینکه قدرت را به دست گرفت و در طی همان سال به چشم انداز شهری مدراس تبدیل شد . در پی گردهمایی که به مناسبت زبان و ادبیات تامیلی در کوالالامپور در سال ۱۹۶۶ برگزار شد دعوت نامه هایی برای محققان د رسراسر دنیا فرستاده شد تا به این گردهمایی بین المللی جهانی که در شهر مدراس در نیمه اول سال ۱۹۶۸ برگزار میشد توجه کنند . همچنین مقاله های دانشگاهی، شایستگی سنت فرهنگی تامیل را نشان میدادند و حکومت یک نمایشگاه در دانشگاه مدراس ایجاد کرد که تطور تمدن تامیل را نشان میداد و به آغاز گردهمایی توجه کرد و صحنه های تصویری در ادبیات و تاریخ تامیل را که به خیابان های شهر منتقل شده بود ، مطرح کرد .
در این لحظه مجسمه ها در امتداد خیابان مارینا بیچ ، قهرمان مشهور تامیل که نویسنده کلاسیک بود ، به وجود آمد . اما همزمان با ایجاد این مجسمه ها پرده برداری از مجسمه وزیر کاژاگام مانترا دراویدا( آنادوری) که در سال ۱۹۶۲ مطرح شد در یک تقاطع خیابانی نزدیک به مجسمه رقیبش کاماج رئیس حزب پیشرفت قرار گرفت. مانند استعمارگران سابق ، حزب کاژاگام مانترا دراویدا تندیس های شهری را به منظور تحکیم حاکمیت سیاسی خود استفاده کرد و در واقع در طی دوره پسا استعمار تندیسهای رؤسای نظامی و غیرنظامی با همتاهای تامیلی آنها جایگزین شدند که یک الگوی مشترک در تمام کشورهای جهان سوم است . در عین حال این عملکرد کشمکش هایی را میان حزب های سیاسی متفاوت در دوره پس از استعمار بازتاب کرد به طوریکه آنها برای شهرت خود شان درایجاد چشم انداز رقابت می کردند . ایجاد مجسمه ها و تغییر نام خیابان ها و حومه های جدید بعد از رهبری سیاسی تامیل و هند ونیز مشخصه های تاریخی در گذشته آن با بازسازی جدید ساختمان های عمومی که بوسیله حکومت دولتی حمایت می شد، پی در پی به وجود آمدند . اکنون تورهای مدراس و کتابچه های راهنمای توریستی آن بازدیدکنندگان را نه تنها به دیدن ساختمان های استعماری قبلی نظیر قلعه سنت گئورک و دادگاه بزرگ مدراس ترغیب می کنند بلکه به خیابان انا که تقریباً در یک مایلی قلعه در همان مسیر قرارگرفته و آرامگاه رئیس حزب کاژاگام مانترا دراویدا قبلی نیز تشویق میکنند . این ساختمانها تمامی توریست ها را به هند جنوبی می کشاند و در نوشته های یکی از نویسندگان آمده که بسیاری از این رویکردها در وضعیت زائر مذهبی قرار می گیرند ( ویب ۱۹۷۵،ص ۱۰۸). نمادگرایی فرهنگی مذهبی، احترام به زیارتگاه بیرونی ، یعنی مهاتما گاندی رهبر جنبش ملی گرا در هند و و دو رهبر محلی دولتی ، کاماراج و راجی را به وجود می آورد. نوع و معماری ساختمان مبتنی بر الگوی طراحی معبد هندو در هند جنوبی بود و توصیف ساختمان در کتاب راهنما به مثابه مکانی برای دعا و تفکربود که هم از انگاره های سکولار و هم مقدس حمایت می کرد و در نتیجه مشخصه های سیاسی در هند را تحت الشعاع قرار می داد. گاندی به مثابه یک رهبر ملی گرا و انسانی پارسا از ارزش های مذهبی جامعه هند حمایت می کرد وبه تبع او، رهبران سیاسی دولت با همان مشخصه منصوب می شدند . این ساختمان ها اولین پروژه های کارآموزان مرکز آموزش مجسمه سازی بودند که در سال ۱۹۵۷ به وسیله دولت تامیل نادو تأسیس شد. اگرچه حکومتهای دولتی در هند جنوبی به طور سنتی پاسخگوی حمایت از معماری و مجسمه سازی باستان تحت نظر انگلستان بودند اما زمانی که کشور به استقلال رسید ، کیفیت هنرهای باستانی تعریفی نداشت وبه مرز نابودی رسیده بود. در واقع آنچه که حکومت های دولتی در این فرایند انجام میدادند نقش حمایت از هنرها بود، نقشی که بوسیله پادشاهان هندو در سراسر تاریخ هند جنوبی قبل ازاستعمار بریتانیا وجود داشت. از لحاظ تاریخی هدیه دادن به مثابه یک عمل پادشاهانه نقش سنتی پادشاه را به مثابه حامی قربانی های مذهبی بسیار افزایش میداد . همان گونه که قبلاً عنوان شد ، مطابق با جهان بینی هندو، جامعه به چهار ورنه یا سلسله مراتب تقسیم می شود که عبارتند از:
۱) روحانیان که دارای بالاترین موقعیت در این طبقات هستند و عهده دار اجرای مناسک مذهبی و اهدای قربانی به خدایان هستند .
۲) طبقه پایین تر از آنها پادشاه قرار دارد که نگهدارنده زمین ها ست و دارای قدرت زمینی است . او کسی است که قربانی را می بخشد.
۳) طبقه بعدی، بازرگانان و کشاورزان که دارای مسولیت منابع مادی و حیوانات هستند و طبقه آخر کارگران که وظیفه شان خدمت به طبقات دیگر است . در قرن هفده ، قبل از رسیدن انگلیسی ها به سواحل هند جنوبی، نظامی پیچیده در مورد موقوفات باشکوه به مثابه شکل پادشاهانه هدیه دادن پدیدار شده بود. در واقع در پی شکل گیری دولت قرون وسطی ، کولاس خاندان سلطنتی را هدایت می کرد، در آمدهای گسترده اش را به مثابه نمایش عمومی اقتدار به کار برد و معابد بزرگ را در نواحی روستایی و حتی شهری به وجود آورد. من جای دیگر بحث کردم که حتی در شهر مدراس که زیر سیطره انگلستان توسعه یافته بود، بازرگانان هندی ثروت را از طریق رابطه شان با کمپانی هند شرقی انگلستان در قرون هفده و هجده افزایش دادند و معابدی را در شهر به مثابه روشی برای بالا بردن منزلت اجتماعی شان در محیط شهر ساختند و کنترل خود را با سازمان ها و ارزش های اجتماعی ایجاد کردند. اجتماع کوچک اروپایی ها در صد سال اولی که شهر مدراس به وجود آمد ،در شهر سنت گئورگ قرار داشت و و به لحاظ فضایی در یک منطقه بسیار کوچک از شهر سکونت داشتند . اکثر بازرگانان و صنعتگران در شهر سیاه ( که بعدها شهر گئورک نام گذاری شد) زندگی می کردند که تا شمال قلعه توسعه یافت. اینجا بود که نخبه های بازرگانی هندو نقش مهمی را به مثابه سازندگان شهر بازی کردند و در این فرایند،موقعیت سیاسی آنها در یک مکان سنتی دوباره تثبیت شد . قبل از رسیدن انگلستان تقریباً چندین شهر – معبد پررونق وجود داشت که اطراف محل مدراس و اکنون درون محدوده شهر قرار دارند. از همه اینها مهمتر معابد پارتاساراتنی (parthasarathi) و سری کاپالیسواوار (sir kapalisvarar) در شهر میلاپور و تریبلیکان بودند که به قرن هفتم و دهم تعلق دارند. این معابد کانون اصلی برای اسکان بودند. آنها بوسیله چهار خیابان احاطه شده بودند و به مثابه راه تشریفاتی اصلی در زمان جشنها و مراسم استفاده میشدند.
صورت فضایی این پیچیدگی ها، با وجود معبد در مرکز، جهان بینی هندو را منعکس میکند که مبتنی بر مفهوم عالم صغیر است که موازی جهان یا گیتی است . این اصل در زمان مناسک و جشن ها اجرا میشود . هنگامیکه به شکل راهپیمایی مقدس خارج از معبد و جلوی خیابان های ماشینی انجام میگرفت که نماد سفر به اطراف جهان است . با ایجاد فضای مسکونی به این طریق به مثابه بازتاب نظم جهانی ، هندو ها معتقدند که می توانستند نیروهای بی نظم جهان را کنترل کنند. بنابراین بازسازی معابد جدید در مدراس مکانی استوار برای زندگی ایجاد کرد و از اسکان شهری حمایت کرد. نقشه اولیه شهر مادراسپاتام شبیه به نقشه میلاپور و تریبلیکان بود، از این نظر که معابد نقاطی اصلی برای فعالیت ایجاد می کردند . خیابان ها در یک الگوی شطرنجی طراحی شدند و مستطیلی را که کمتر از ۱۵ مایل در اطراف با معبد کایاوای چین که نزدیک مرکز قرار گرفته بود ،شکل دادند. نزدیک به معبد در یک خیابان همجوار ، بازار سبزیجات شهر قرار داشت . یک مکان شهری که در کنار معبد تثبیت شده بود و آن چندین کارکرد تلفیق برای همسایگان اجرا میکرد . در محوطه معبد مباحث صورت می گرفتند و فعالیت های فرهنگی در حیاط انجام می شدند . ازعلاقه ویژه می توان به مباحث ادبی و فلسفی متون هندو و انجام رقص ها و موسیقی هند جنوبی اشاره کرد که امروزه هم در شهر مدراس صورت می گیرد. تا اواخر قرن هفده ، با افزایش جمعیت مدراس سکونت در حومه های شمال و غرب شهر سیاه و معابد جدید صورت گرفت که کانونی را برای فعالیت های مسکونی فراهم کردند . برای مثال در سال ۱۶۸۰ رئیس کمپانی هند شرقی معبد کویلی را ساخت که معبد اصلی در حومه پدانیکپت بود که در غرب شهر سیاه قرار گرفته بود . با این کار او موقعیتش را به مثابه حامی مکان بالا برد . طبقه بازرگان در هند ، عمدتاً مالک زمین نبودند اما ثروت قابل توجهی داشتند که اغلب تلاش می کردند تا قدرت اقتصادی شان را با یکپارچگی مناسکی برای بالا بردن موقعیتشان ترکیب کنند. بازرگانان با اعطای مراکز مذهبی و سازماندهی جشن ها ، شایستگی مذهبی به دست می آوردند و از این رو نزدیک به ایدئال هندو میشدند که بر کنترل برهمنی بیش از نیروهای جهانی تأکید می کرد. بازرگانان هند عهده دار ساختن معابد در مدراس بودند که نه تنها شایستگی مذهبی را به مثابه اهداکننده در فعالیتشان کسب می کردند، بلکه اقتدار سیاسی شان را بیشتر از همسایه گان جدید که آنها به وجود آورده بودند، قانونی می کردند. الگوی تقلیدی این بازرگانان سلطنتی در مدراس به کار گرفته شد که یک الگوی رقابتی نیز بود و حاصل آن ایجاد تعدادی از معابد اصلی د رشهر بود. مدلی که بوسیله نخبگان بازرگانی برای توجیه پایگاه شان انتخاب شد احتمالاً بوسیله ثروت اولیه مدراس به یک شیوه سنتی ایجاد شد. در هند هندو، دو شیوه اصلی کسب موقعیت، قدرت زمینی یا سیاسی و یکپارچگی مناسکی بود. ثروت به تنهایی برای ارزش سلطه کافی نبود مگر اینکه با عامل دیگری ار معیارهای موقعیت اجتماعی مرتبط میشد (بک ۱۹۷۲ ، ص ۲۶۷). درحالی که بازرگانان ثروتشان را از راه ارتباط با کمپانی به دست آورده بودند ، آنها نه تنها از الگوی قدیمی یعنی حمایت رسمی بوسیله معابد موقوفه پیروی می کردند بلکه کنترلشان را بر منابع مادی با کنترلشان بر انسان ها و زمین شهری منطبق می کردند که مشخصه اصلی یک الگوی سنتی سلطنت در دوره قبل از استعمار بود . به همین دلیل یکی از بیشترین تلاش ها برای توسعه معماری کلاسیک در شبه قاره بازسازی معبد بود و به همین دلیل معتقد بودند سنت ساختن معبد بی وقفه در منطقه تامیل نادو باقی ماند و حکومت دولتی در دوره پسا استعماری بر این هنر بی همتا با ایجاد مرکز آموزش مجسمه سازی متمرکز شد . هزینه یکی از پر خرج ترین پروژه ها بوسیله دولت تامیل نادو پرداخت شد که تلاشی بود برای ارائه تصویری جدید از شهر والوور کوتام که بازسازی شود . بیش از ۵۰۰ صنعتگر با دانشجویانی از این مرکز برای این پروژه استخدام شدند . به طور چشمگیری در راه ورودی به واگن معبد تندیس آنادوری رئیس سابق حزب کاژاگام مانترا دراویدا نشان داده شد و درست در داخل راه ورودی یک پلاک است که به زبان انگلیسی بیان شده این مرکز بوسیله رئیس جمهور هند و حاکم تامیل نادو افتتاح شده ،که با این کار حکومت های ملی و دولتی را برای حمایت از این پروژه به هم پیوند می داد .این تنها یکی از چندین پروژه درسراسر هند است که بوسیله این مرکز هدایت شد. چند دهه بعد، معابد سبک هند جنوبی در دهلی نو بمبئی و هیلای ساخته شدند . حکومت یک خط مشی در مورد بازسازی معبد انجام داد و با این عمل خود به مثابه محافظ فضای مقدس به حساب آمد، همان طور که دولت تامیل نیز در گذشته انجام میداد . اگر چه در طول قرون وسطی کانون اصلی فعالیت مرکزی معبد در نواحی روستایی بود در طول قرن بیست چنین فعالیت هایی به حوزه شهری منتقل شدند. این امر هم با شهرسازی هند جنوبی از سال ۱۹۲۰ و هم با جنبش های سیاسی نظیر جنبش غیر برهمن در سال ۱۹۲۰و ۱۹۳۰ مرتبط بود که به دنبال مدیریت معبد غیر برهمنان بودند. چنین جنبش هایی برهمن ها را که به طور سنتی روحانی و مجری مجتمع های معابد بزرگ زمین های زراعی درهند جنوبی بودند، با جستجوی شغل هایی در شهرهای صنعتی سالم، کویباتور و مدراس مواجه کرد. نویسنده ای بحث می کند که به همین دلیل بزرگ ترین معابد هند جنوبی که به دوره قرون وسطی می رسند حمایت معتبر خود را با سرمایه گذاری که با الگوهای مهاجرت تغییر کرده بود، از دست دادند . ( کندی ، ۱۹۷۴ ، صص ۲۷۵-۷ )
به علاوه با افزایش صنعتی شدن هند جنوبی که بعد از جنگ جهانی اول رخ داد ، صنعت شکل متفاوتی از سرمایه گذاری را ایجاد کرد . اما نتوانست جایگزین اهمیت مناسک شود که از اهدای معبد به دست می آمد . امروزه معبد به مثابه یک مرکز مناسکی مهم برای مشروعیت بخشیدن به تازه واردان باقی مانده که می توان به صنعتگران قرن بیستم و رهبران سیاسی حزب کاژاگام مانترا دراویدا اشاره کرد. در گذشته معبد قوانین دوره استعمار و طبقه بازرگان اولیه مدراس را مشروعیت میداد اما امروزه مقیاس ثروت مازاد نمی تواند با دوره استعمار و قبل آن مقایسه شود . با وجود ارتباط با هندوئیسم و سنت فرهنگی تامیل در مورد ساخت و توجه به معابد در سال ۱۹۷۱ رهبر حزب کاژاگام مانترا دراویدا تأکید کرد که حزب ازمذهب هندوئیسم با سازمان معبد حمایت می کند ( کندی ، ۱۹۷۴ ، ص ۲۸۵ ). حزب کاژاگام مانترا دراویدا در سال ۱۹۷۰ تلاش هایی را برای معابد تامیلیزی با این دستور انجام داد که مناسک معبد در تامیل به جای سانسکریت انجام شود ( اگرچه بعدها هیچ درخواستی منع نشد ) و تعداد روحانیان غیر برهمن در معابد سراسر جنوب افزایش یافتند . این اقدام ها نقش رو به رشد حکومت را در کنترل فعالیت های معبد نشان می داد و با مداخله روبه رشد حکومت در به کارگیری متولیان معبد مواجه میشد . حکومت نیز نقش مهمی در مشخص کردن این نکته که معابد باید احیا شوند بازی کرد . همان گونه که ریچارد کندی خاطر نشان کرد ، یک الگو با توجه به معابدی به وجود می آید که برای احیا و نوسازی انتخاب شده اند و از حکومت دولتی کمک می گیرند . اکثر معابد در اوایل سال ۱۹۷۰ نوسازی شدند که به خدایان تامیل به جای سانسکریت تعلق داشتند . حزب کاژاگام مانترا دراویدا نه تنها تأکیدی بر ارزش های فرهنگ تامیل نداشت بلکه مسیر پرستش مذهبی را در آینده شکل داد . نقش نمادین حکومت به مثابه حامی معبد بیشتر با شیوه ای بیان شد که در آن اعضای مذهب هندو و کمیسیون اوقاف خیریه ( که در سال ۱۹۵۹ برای نظارت بر فعالیت معبد در سراسر جنوب به وجود آمد ) در فعالیت های معبد شرکت کردند . نمایندگان کمیسیون اغلب در جشن های معبد شرکت دارند ودر تشریفات و تقدیسات معبد محترم اند . اگر فردی بپرسد که امروزه چه معابد بیشترین حمایت رادر شهر مدراس دارند ، آنچه که فوراً مشخص می شود مشهورترین معابد در حومه ها قرار دارند به جای اینکه در مرکز شهر باشند ، همان طور که در قرن نوزدهم این گونه بود . تغییر در مکان مذهبی و فضایی معبد در رابطه با همسایگان با تحول جدیدی نشان داد شد که به طور محرمانه معبد اهداشده به اله ثروت ماهالاکشمی اهدا میشد . در سال ۱۹۷۱ منطقه ای که معبد ماهالاکشمی قرار گرفته بود ( جنوب شهر مدراس ) ساحل دریایی بود که با روستاهای ماهیگیری در یک خط قرار داشت . یک کلیسای کاتولیک کوچک وجود داشت وجدیداً هم کمی زمین باتلاقی برای خدمت کاران دولت بازسازی شده بود . ایستگاه اتوبوس شهری چندین مایل دورتر در حومه آدیار قرار گرفته بود . در سال ۱۹۷۷ یک دگرگونی در این منطقه رخ داد . یک ایستگاه اتوبوس اکنون در ۲۵/۰ مایلی معبد قرار گرفته بود که زائران و مومنان را به راحتی به معبد میرساند و در روزهای جمعه وشنبه که تعداد مراجعین زیاد بودند ، اتوبوس ها جمع میشدند . مسیر سنگ فرش که در گذشته راجاودی نامیده میشد ( مسیر پادشاه ) تا راه ورودی معبد ادامه داشت ودرکنار آن مغازه هایی قرار گرفته بود که همه نوع جنس برای پوژای معبد نظیر مز ها، آناناس ها ،بخور و یادگاری های متنوع که تصاویر مقدس را در برمیگرفت ، می فروختند . تغییر دیگر جماعت صومعه بود یعنی ماهالیشمینگر که نزدیک معبد گسترش یافته بود و در اینجا کشیش ارشد سکونت داشت. بنابراین معبد نقش مهمی در کمک به تعریف همسایگی ، یک کارکرد سنتی در ارتباط با معابد هند ، بازی می کرد . تحول صنعتی مدراس و افزایش حومه نشینی آن پدیده ای بعد از جنگ جهانی دوم هستند . بعد از جنگ توسعه مدراس با رشد جمعی مجتمع های مسکونی در مناطق دور افتاده مواجه شد که برخی از آنها در زمین های صنعتی قرار گرفتند . این الگویی مشترک در شهر های سراسر هند جنوبی بود که به این طریق شمال و غرب منطقه ماهالیشمینگر در سال ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ توسعه یافت و امروزه ساکنان آن کارکنان طبقه متوسط بالا و میانه حکومت یا کارکنان ماهر بازنشسته هستند . بازسازی مشترک ، ساختمان معابد همسایه را مشخص می کرد که نیازهای معنوی آنهایی را که در این منطقه زندگی می کنند ، مشخص میکند و خانواده هایی که مقداری از درآمدشان را صرف آن می کنند و از طراحی معبد و معماری سنتی برای این هدف الهام می گرفتند. اما بعد از جنگ شهر با رشد زیاد جمعیت مواجه شد به طوریکه کارگران بدون زمین به دنبال شغل کارخانه ای از نواحی روستایی حرکت کردند . بین سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۱ جمعیت مدراس از ۸۰۰۰۰۰ نفر به دو نیم میلیون نفر رسید و در طی سال های ۱۹۵۱تا ۱۹۶۱ ،۳۷ درصد رشد جمعیت با مهاجرت بالا رفت . همان طور که مهاجران جدید به شهر وارد می شدند آنها باورهای مذهبی شان را از هم اقتباس می کردند . اگر فرد در اطراف شهر مدراس پیاده روی کند ، تعدادی از زیارتگاه های خیابانی کوچک میبیند که در ده های اخیر بسیار رشد کرده اند . آنها شامل یک اتاق کوچک واحد هستند که محل اقامت معبود است و معمولاً دارای یک دروازه که برای محافظت از بت ایجاد شده و هنگامی که پوژا انجام نمی شود ، بسته می شود .رواج زیارتگاه های خیابانی که با آنها معبودهای مشهور پرستش میشوند ، شیوه ای است که در آن طبقات بسیار فقیر می توانند ایمانشان به یک خدا یا اله روستایی را نشان دهند که شکل کلی جدیدی از هندوئیسم را بازتاب می کند . از این روتصاویر نمادینی که امروزه بوسیله حکومت تامیل نادو برنامه ریزی شده ، تلاش هایی را برای ارتباط ساختمان های عمومی با سنت های بومی معماری به ویژه از طریق طراحی های معبد هندو نشان میدهد. این ارتباط یک تجلی مهم در مورد ماهیت فرهنگ شهری در این بخش از هند جنوبی و ریشه های مقدس سنت است .در صورتیکه محیط مصنوع شهرها در طی قرون ۱۹و ۲۰ در اروپا و آمریکا سکولار میشدند ، مذهب در خانه وجود اشت و نقشی خصوصی در زندگی مردم بازی می کرد ، اما این الگو در هند جنوبی و شهرهای دیگر در قسمت های جهان ( نظیر خاورمیانه ) عملی نیست . در دوره بعد از استعمار با ساخت یک تصویر شهری ، حکومت تامیل نادو به کپی کردن اشکال معماری تامیل در ساختمان های عمومی آن محدود نشد وفرایند جدیدی از اندیشه با توجه به معماری شهری جدید ایجاد کرد .
(سوزان لواندوسکی، ترجمه: سمیه جیریایی)
این متن ترجمه بخشی از کتاب
JOHN A. AGNEW, JOHN MERCER and DAVID.SOPHER, ۱۹۸۴, THE CITY IN CULTURAL CONTEX, ROUTLEDGE PRESS, PP۲۳۷-۲۴۹
• آموس راپاپورت استاد برجسته معماری در دانشگاه ویسکانسی شهر میلواکی است . او نویسنده کتاب های شکل خانه و فرهنگ ، جنبه های انسانی شکل شهر و معنای محیط مصنوع است . او چهار کتاب را ویراستاری کرده و حدود صد مقاله نوشته . علایق اصلی اودر زمینه نظریه محیط انسانی ، نقش متغیر های فرهنگی و مطالعات بین فرهنگی است
منبع : انسان شناسی و فرهنگ


همچنین مشاهده کنید