پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

فوتبال خوش استقبال و بد بدرقه


فوتبال خوش استقبال و بد بدرقه
یک باور عمومی در جمع فوتبالی ها وجود دارد که می گویند برخلاف تمام دنیا فوتبال ایران خوش استقبال است و بد بدرقه. تا امروز مربیان و بازیکنان بسیاری از اقصی نقاط جهان به فوتبال ما گام گذاشته یا به تعبیری با سلام و صلوات آمده اند و در سکوت مطلق رفته اند. البته برخی از مربیان و بازیکنان وطنی نیز اعتقاد دارند که در فوتبال با آنها نیز چنین برخوردی صورت گرفته است اما هرچه که هست، این برخوردها زیبنده فوتبالی نیست که دارد در آسیا آقایی می کند. شاید عدم آشنایی با قوانین و مقررات بین المللی باعث شده است تا چنین مشکلاتی در فوتبال ما پدیدار شود و شاید هم دلایل و محدودیت های دیگری هم وجود دارد که باعث می شود تا چنین برخوردهایی را در قبال میهمانان فوتبالی خود داشته باشیم. یک روز در دفتر باشگاه سایپا در خیابان میرعماد، «جیووانی می» سرمربی ایتالیایی آن تیم خطاب به جمعی که در آنجا حضور داشت گفت: وقتی می خواستم برای کار به ایران بیایم تحقیقات بسیاری را در این خصوص انجام دادم. «می» می گفت: تمام تلاشم در آن مدت این بود که اطلاعات جامع و کاملی درباره فوتبال ایران کسب کنم به همین منظور با یکی از مربیان که پیش از من سابقه کار در ایران را داشت تماس گرفتم تا نکات لازم را از زبان او بشنوم.
سرمربی ایتالیایی آن روزهای سایپا گفت: دوستی که با او تماس گرفته بودم حرف هایی را به من زد که مصداق آن این بود که فوتبال ایران خوش استقبال است و بد بدرقه. «می» می گفت: در راه حضور در ایران این حرف خیلی بر روی من تأثیر گذاشت. من که با اطلاعات کامل به ایران می آمدم، تمام تلاشم را کردم که در ایران با واقعیات موجود زندگی کنم، نه با آمال و آرزوهایم. به همین دلیل هم سعی کردم که در فوتبال ایران سطح توقعات خودم را پایین آورده با وضعیت موجود به گونه ای کار کنم که سایپایی ها می توانستند بر آن اساس مرا همراهی کنند. «می» در لابه لای حرف هایش به یک واقعیت مهم اعتراف کرد و گفت: فوتبال ایران پر از استعدادهای بکر و دست نخورده با مربیان خارجی برای پرورش آنها کار چندان دشورای را مقابل خود نداریم. فقط کافی است اعتماد آنها را به خود جلب کنیم چرا که با این کار قطعاً به موفقیت هم خواهیم رسید چرا که من اعتقاد دارم ایرانی ها ذاتاً دوست دارند که آدم برنده و پیروزی باشند. «جیووانی می» که آن روزها هنوز بدرقه را تجربه نکرده بود در این باره می گفت: نمی دانم که چه سرنوشتی در سایپا در انتظار من خواهد بود اما سعی می کنم که همان طور که با احترام آمدم با احترام هم بروم. «ویه را» مربی برزیلی تیم ملی ایران که در برهه ای از زمان سکان هدایت تیم ملی ایران را برعهده داشت و به تعبیری با تیم ملی ایران جهانی شده بود در جریان رقابت های جام ملت های آسیا در تایلند و در حالی که سرمربیگری تیم ملی عمان را بر عهده داشت در این باره می گفت: ورودم به فوتبال ایران با خاطرات خوش بسیاری همراه بود. مسئولان فوتبال ایران برای اینکه من هر چه سریع ِتر خودم را به ایران برسانم تماس های متعددی را با من داشتند اما همین که تیم ملی ایران به جام جهانی صعود کرد و خیال مدیران فوتبال از حضور در جام جهانی راحت شد دیگر با من برخورد مناسبی را نداشتند به طوری که وقتی می خواستم برای همیشه از فوتبال ایران بروم کسی نبود که مرا تا فرودگاه همراهی کند. وضعیت «برانکو ایوانکوویچ» سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان هم چندان بهتر از این نبود. او اگر چه مدت ها در فوتبال ایران صاحب قدرت بود اما به خاطر عملکرد نسبتاً ضعیف تیم ملی و اتفاقاتی که آن روزها در فوتبال ایران رخ داد دیگر از آلمان به ایران نیامد تا کارش در همان فردریش هافن پایان یافته تلقی شود. او در آلمان به خبرنگاران هم گفت که به دنبال تیم جدید می گردد چرا که دیگر جایگاهی را برای خود در فوتبال ایران متصور نبود. «بلاژویچ»، «آری هان»، «استانکو پاپلوکوویچ»، «براگا» و غیره مربیان دیگری بودند که به ایران آمدند و رفتند اما هیچ کدام آمدن و رفتنشان به یک شکل صورت نگرفت تا مصداق فوتبال خوش استقبال و بد بدرقه ما بشوند. البته بازیکنان فوتبال نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. سرنوشت رافائل به کجا انجامید. فابریتزیو و گومز برزیلی چه بر سرشان آمد. ساشا ایلیچ چه روزگاری در فوتبال ما پیدا کرد و ده ها بازیکن دیگر که به نوعی وارد فوتبال ایران شده و از آن رفته اند. بازیکنانی که حضورشان با استقبال عالی تحقق یافت اما بدرقه شان چندان مناسب صورت نگرفت. در این ارتباط بهتر دیدم پای حرف های چند تن از کارشناسان و دست اندرکاران فوتبال نشسته و نظر آنها را در خصوص فوتبال خوش استقبال و بد بدرقه داشته باشیم. افرادی که در برهه ای از زمان با آنها نیز چنین برخوردهایی صورت گرفته است تا مشخص شود این ضرب المثل تنها به مربیان و بازیکنان خارجی فوتبال ارتباط پیدا نمی کند.
● پرویز ابوطالب نابودی فوتبال
سوژه خوبی را برای گزارش انتخاب کرده اید. سوژه ای که خیلی کم، افراد بنا به دلایلی به سراغ آن می روند. معنای سوژه شما این است که ما همه در ایران نابغه ضایع کردن همدیگر هستیم و هیچ چیز هم از یکدیگر کم نداریم. من اعتقاد دارم که باید در این خصوص تفکر دوباره ای بشود. اگر این کار خوب است، به آن ادامه دهیم و اگر هم خوب نیست همین حالا به آن پایان دهیم.
قصاص اینها گناهی ندارند. در این ۲۷ ، ۲۸ سال هم روسای فدراسیون ها و تربیت بدنی ها نسبت به هم قصاص شده اند. البته همه انسانها و پیشکسوتان خوب می دانند که قصاص کار بدی است اما ما امیدواریم که هیچ کس کار بدی نکند که بخواهد قصاص شود. ما باید در فوتبال کاری کنیم که رضایت مردم را فراهم آوریم، مردمی که فوتبال را خوب می شناسند و آن را دوست دارند.متأسفانه در این ۱۰ سال اخیر کسانی در فوتبال به کار گرفته شدند که اطلاعات به روز از این رشته پرطرفدار ورزشی نداشتند. البته گناهی هم متوجه آنها نمی شد چرا که آنها دستوری مسئولیت پذیرفته بودند. همه دولتی ها در این ایام عهده دار مسئولیت بودند در صورتی که هیچ گاه نخواستیم فوتبال را به بخش خصوصی بدهیم. در این ۱۰ سال اخیر متأسفانه همه مربیان باشگاه های سازنده را فراری دادند. در این ایام متخصصین و باتجربه ها در خانه نشستند و بی تجربه ها و غیر فوتبالی ها در این رشته عهده دار مسئولیت شدند.
● مقصر اصلی شکست ها
به اعتقاد من تیمی که می بازد تنها به بازیکن ارتباطی ندارد. به سرمربی هم ارتباط خاصی ندارد چرا که یک سرمربی تنها ۱۵ درصد در این شکست نقش دارد. برای مثال باید گفت که در شکست ها و پیروزی های تیم ملی هر کشوری عوامل زیر چنین نقش دارند.
▪ ۳۵ درصد به مصوبات مجلس و دولت
▪ ۱۵ درصد به مدیریت فدراسیون
▪ ۱۵ درصد به تخصص مربیان ماهر
▪ ۲۰ درصد به بازیکنان ماهر
▪ ۱۰ درصد به رسانه های همگانی
▪ ۵ درصد به حوادث بازی
همین تقسیم بندی در خصوص شکست و یا پیروزی باشگاه ها چنین صورت می گیرد.
▪ ۳۵ درصد به هیأت مدیره باشگاه
▪ ۱۵ درصد به مدیر عامل
▪ ۱۵ درصد به مربیان ماهر
▪ ۲۰ درصد به بازیکنان ماهر
▪ ۱۰ درصد به تماشاگران که از طریق رسانه های گروهی تهییج می شوند
▪ ۵ درصد به حوادث بازی
● نابودی فوتبال
بزرگترین اشتباه در فوتبال این است که تماشاگر را از آن بگیریم یعنی یک بازی را بدون حضور تماشاچی برگزار کنیم. این نوع بازی برگزار کردن ها به معنای نابود کردن فوتبال است در حالی که چنین به نظر می آید که سایر فدراسیون ها نیز به نوعی با فوتبال عناد دارند.
● امیر عابدینی جفای فوتبال
ما اگر با فوتبال عجین شده باشیم و روحیات ما در این رشته از دوران نونهالی و کودکی شکل گرفته باشد، در حقیقت به نوعی عاشق این رشته شده ایم. گاهی اوقات جفای این ورزش، بی وفایی اش و برخوردهایش آدمی را آزرده و غمگین و دردمند می سازد اما یک عاشق باید همه اینها را تحمل کند.
باید یک موضوع را همواره مدنظر داشته باشیم و آن اینکه در دوره ای که در فوتبال بوده ایم، چقدر موفق به خدمت رسانی شده ایم. باور کنید اگر یک انسان کارنامه موفقی داشته باشد، وجدان عمومی جامعه نیز درباره او درست قضاوت خواهد کرد اما بدون «رودبایستی» باید بگویم که آمدن و رفتن آدمها در فوتبال چند دلیل دارد، که بعضی هایش مشترک است و بعضی هایشان هم خاص است.
● اجازه دخالت
بعضی افراد در مدیریت خود اجازه دخل و تصرف را به هیچ کس نمی دهند و در شرایطی هم باورهایشان با هم در تقابل است. آنها شرایط را نمی توانند تحمل کنند. یا خودشان می گذارند و می روند و یا اینکه وادارشان می کنند که بروند. من فکر می کنم چیزی که مشکل ایجاد کرد این است که می خواهیم در مدیریت دیگران دخل و تصرف کنیم اما در دوره مدیریت خودمان این اجازه را به هیچ کس نمی دهیم، که آنچه در این میان ذبح می شود مدیریت با ثبات است که متأسفانه بستر را برای رشد و شکوفایی افراد مهیا نمی کند که از این مسأله در وهله اول جامعه ورزش متضرر می شود و در مرحله بعدی همه مردم. ما باید اختیارات را تعریف کنیم. ما هرگز نمی توانیم اختیاراتی را به مدیر خود ندهیم و بعد از او مسئولیت بخواهیم. ما باید پیش از این مسأله، تعریف اختیارات مدیر را کرده باشیم که متأسفانه همیشه مقابل شکست ها مدیری پاسخگوست که اختیارات کافی را در آن زمینه نداشته است.
● ساختار
هر سیستمی یک ساختار دارد. در ورزش اگر شما ساختار تعریف شده داشته باشید ،بخش ستادی و بخش مدیریتی را در کنار هم ببینید قطعاً زودتر به موفقیت خواهید رسید. بخش ستادی یا مدیریتی، بخش سیاست گذاری کلان در درازمدت است. راهکارها و سیاست گذاری ها، حل و فصل مسائل اقتصادی و بودجه و ساماندهی بخش فنی در این بخش تعریف می شود.بخش دوم هم بخش فنی است. در این بخش باید گروه فنی علاوه بر اینکه تدارک می شود و همه امکانات در اختیارش قرار می گیرد اختیار تصمیم گیری هم داشته باشد. انتخاب بازیکن، به کار گیری بازیکن، تنبیه و تشویق بازیکن، مسائل تاکتیکی و پزشکی تیم و همه آنچه که لازم است یک تیم را آماده کند، شامل این بخش می شود. اگر این دو بخش درست تعریف شود و در ساختار یک باشکاه صحیح به آن توجه گردد ، آن گاه همه سیستم در پیروزی ها شریک و در شکست ها مقصر خواهند شد اما متأسفانه در شرایط فعلی عرف غلطی در فوتبال وجود دارد که به محض اینکه یک تیم نتیجه نمی گیرد، ابتدا سرمربی و کادرفنی و بازیکنان و مدیر و تشکیلات مدیریتی را نشانه می روند.
● حمایت از استانکو
یکی از دلایلی که بعد از بازی های هیروشیما من پای استانکو ایستادم و گفتم که اگر قرار است استانکو برود من هم می روم همین مسأله بود. من گفتم که شما می توانید مرا از کار عزل کنید اما عزل سرمربی تیم ملی در اختیار شما نیست و وقتی هم که رفتم، استانکو را هم با خود به پرسپولیس بردم.
مهدی مناجاتی متأسفانه قدر همدیگر را نمی دانیم
فوتبال خوش استقبال و بد بدرقه برای ما مربیان وطنی است. چرا که اگر خارجی باشی، اگر چشم های آبی و موهای بور داشته باشی آنگاه خوب به استقبالت می آیند و خوبتر نیز بدرقه ات می کنند. متأسفانه ما در فوتبال قدر همدیگر را نمی دانیم و این را می شود در تمام سطوح فوتبال به خوبی متوجه شد. باور کنید سازمان قبلی که ما مسئولیت آنرا داشتیم، زحمات بسیاری را در آن مدت اندک کشید. در آن مدت ما با تمام تلاش کار کردیم اما آقایان در پاسخ تلاش های صادقانه یک تشکر و یک خداحافظی خشک و خالی هم با ما نکرد چرا که آقایان موافق حضور ما در فوتبال نبودند. آنها دوست داشتند باند خودشان را بیاورند و ما نیز برای این آقایان در راه رسیدن به اهدافشان آروزی موفقیت می کنیم اما این قول را به شما می دهم که نفراتی که بعد از ما در تیم ملی قبول مسئولیت کرده و خواهند کرد، بدرقه شان بسیار بدتر از ما خواهد بود و من از این موضوع اطمینان دارم. هیچ کس نیست که صادقانه بیاید و ببیند در چه شرایطی عهده دار مسئولیت شدیم. ما در بدترین شرایط قبول مسئولیت کردیم. در آن روزها تیم ملی تازه از جام جهانی برگشته بود. بچه ها روحیه مناسبی نداشتند. فوتبال باشگاه ها تعطیل شده بود. در آن شرایط ما با یک تلفن وبه قصد خدمت دور هم جمع شدیم تا به این واسطه به فوتبال کشورمان خدمت کنیم و خوشحالیم که در این مدت هم موفقیت های بسیاری را کسب کردیم. ما قهرمان مسابقات LG شدیم. مقام اول رقابت های غرب آسیا را بدست آوردیم. در گروهی که قرار داشتیم بدون شکست به جام ملتها رفتیم که همه این موفقیت ها در سایه صمیمیت و یکرنگی به دست آمد.
● منفعت مالی
بعد از شکست مقابل کره ما می دانستیم که آقایان چه برخوردی با ما خواهند داشت، آقایانی که به خاطر خیلی از مسائل خواهان حضور سرمربی خارجی در تیم ملی بودند، چون از کنار آنها به منفعت مالی می رسیدند اما از کنار ما چیزی نصیب آنها نمی شد و طبیعی هم بود که این چنین عذر ما را بخواهند. باور کنید از سال ۱۳۴۵ تا امروز به عناوین مختلف دراین فوتبال بوده و همیشه نیز ناملایمات بسیاری را دیده ام. من اعتقاد دارم که در این فوتبال هر چه بیشتر زحمت بکشید، هر چه بیشتر دلسوزی کنید، کمتر به چشم خواهید آمد. افتخار ما در دوران خدمتگزاری این است که توانستیم تحولی را در فوتبال به وجود بیاوریم. ما در آن مدت توانستیم از اقصی نقاط کشور ۴۷ تا ۴۸ بازیکن را به تیم ملی دعوت کرده و پیراهن تیم ملی را بر تن آنها بپوشانیم. برای ما در آن زمان نام باشگاه مطرح نبود، بلکه عملکرد بازیکن اهمیت داشت. کاری که در ۵ سال گذشته اش یعنی در زمان برانکو اصلاً اتفاق نیفتاده بود. برانکو با یک خداحافظی خشک و خالی به کشورش برگشت، توضیحی هم از بابت ناکامی هایش در جام جهانی نداد یا اینکه از او نخواستند که بدهد. در تیم برانکو تنها ۱۳ بازیکن بودند که به طور گردشی بازی می کردند اما باز ما گلایه ای نداریم، چرا که از قدیم ا لایام به ما آموخته اند که مرغ همسایه غاز است!
● ناصر ابراهیمی
سوژه مورد نظر شما واقعاً سوژه بکر و خوبی است که یادآوری دوباره آن می تواند تا حدودی تسکین درد دلهایی باشد که با چنین برخوردهایی تا امروز در فوتبال روبرو بوده اند. فوتبال واقعاً ورزشی است که هم روشنی دارد و هم تاریکی. هم خوبی دارد وهم بدی. هم زشتی دارد و هم زیبایی ودر یک کلمه فوتبال ورزش بی رحمی است که در آن همیشه استقبال خوبی وجود داشته و بدرقه بدی در آن صورت گرفته است. فوتبال همیشه برای ما مربیان با یک خوش آمدید شروع و با یک خوش آمدید هم پایان می پذیرد اما تفاوت این ۲ کلمه در لحنی است که مسئولان به کار می برند. لحنی که فوتبال را به ورزش خوش استقبال و بد بدرقه تبدیل ساخته است. ناصر ابراهیمی می گوید: شاید عملکرد و ادعای مربیان چنین اوضاعی را برای ما رقم می زند. مربیانی که هنوز کارشان را شروع نکرده قول قهرمانی و انجام کارهای بزرگ می دهند و وقتی هم که آن اتفاق نیفتاد با یک کلمه نشد و یا متأسفم ماجرا را به پایان می رسانند. باور کنید تا امروز من هیچ گاه قولی به کسی نداده ام، از راه آهن تا شاهین از کرمان تا کرمانشاه از شموشک تا... من تا امروز در هر تیمی که کار کرده ام، قولی به کسی نداده ام که بعدش بخواهم شرمنده کسی بشوم چرا که اعتقاد دارم یک مربی هیچ گاه نباید قولی را بدهد که نتواند آن را به انجام برساند. درست مثل قطبی که درباره پرسپولیس گفت که من این تیم را به یک تیم بین المللی مبدل خواهم ساخت و در ابتدای کار هم ۱۶ بازی خود را برد اما حالا کفگیر پرسپولیس به ته دیگ رسیده واین تیم ۳ بازی است که می بازد که بیانگر این واقعیت است که چنین عملکردی می تواند، بدرقه بدی برای او به همراه داشته باشد.
● حسین فرکی هنر شما
سوژه مورد نظر شما ضرب المثلی است که متأسفانه در فرهنگ ما وجود دارد. برای ما که ارتباط مستقیم با فوتبال داشته و داریم، چه به عنوان بازیکن و چه به عنوان مربی عیناً این مسأله را به چشم دیده ایم. البته این موضوع به مربیان خارجی و یا مربیان داخلی تنها بر نمی گردد، چرا که در مواجهه با هر ۲ گروه این مربیان به دفعات این موضوع را شاهد بوده ایم و نمونه های مختلفی هم در این خصوص وجود دارد. بارزترین مصداق سوژه مورد نظر شما به بحث مربیان فوتبال بر می گردد، مربیانی که خوب می آیند و بد جدا می شوند. مربیانی که ما آنها را با هدف به انجام رساندن کاری به مجموعه خود با سلام و صلوات می آوریم و در پایان کار هم از یک تشکر خشک وخالی هم درباره آنها دریغ می کنیم. البته در برخی مواقع هم این اتفاق نیفتاده است که درصد آن بسیار پایین بوده است که این برای فرهنگ غنی ما بسیار بد است. فرکی گفت: آخرین نمونه این ضرب المثل که به عنوان یک خاطره تلخ همیشه در ذهن من باقی خواهد ماند، بحث خداحافظی برانکو و فخرالدین بگوویچ و تنی چند از بازیکنان آن روز تیم ملی در آلمان و در جریان رقابت های جام جهانی بود. آن روز و هنگام خداحافظی این نفرات صحنه های غم انگیزی به وجود آمد، که از فرهنگ ما بعید بود. آن روز برخورد بازیکنانی که فوتبال خود را مدیون برانکو بوده و هستند، با او در نوع خود جالب توجه بود، برخوردهایی که هر وجدان آزادی را رنج می داد. البته در مورد جدال طالبی نیز چنین وضعیتی پیش آمد و اعتقاد من این است که در این فوتبال به جلال طالبی نیز به نوعی جفا شد. فرکی در پایان گفت: از اینکه این سوژه را برای گزارش خود انتخاب کرده اید از شما تشکر می کنم و فکر می کنم که این هنر شماست که با انتخاب چنین سوژه هایی درد دل ما را تا حدودی سبک می کنید.
منصور پور حیدری در فوتبال افراط و تفریط بیداد می کند
سوژه گزارش شما، واقعیت جامعه ماست اما شما بخشی از این جامعه یعنی جامعه فوتبال را دارید مطرح می کنید. متأسفانه در فوتبال ما بیش از اندازه از یک مربی استقبال می شود که نباید بشود و بسیار بد هم با آن مربی برخورد کرده و عذر او را می خواهند که این نشان از افراط و تفریطی می دهد که در فوتبال ما بیداد می کند.
اینکه فوتبال خوش استقبال و بد بدرقه است تا امروز واقعیتی بوده که مشکلات عدیده ای را برای ما به وجود آورده است و من امیدوارم که این مورد دیگر بعداز این در فوتبال ما به چشم نیاید. البته احساس می کنم که سوژه شما بی ارتباط به همزمانی حضور «خاویرکلمنته» در فوتبال ما نباشد.
● شرایط متفاوت
شما کدام مربی داخلی وخارجی را در این کشور سراغ دارید که با شرایط عادی و یا معمولی از این فوتبال رفته باشد، باور کنید ما اصلاً برای اثبات ادعایمان یک نمونه را نیز نمی توانیم مثال بزنیم. در فوتبال ما متأسفانه با سلام و صلوات و شرایط بسیار عالی یک نفر را می آورند ووقتی نتوانستند با او ادامه همکاری دهند، در شرایط بسیار بدی عذر او را می خواهند اما شرایط من با بقیه فرق می کرد. برای من در آن زمان شرایطی به وجود آمد که اصلاً در جریان آن نبودم. من در ۲ سالی که سرمربیگری تیم ملی را برعهده داشتم، هیچ مشکلی نبود، چرا که همه چیز در آن مدت با برنامه پیش می رفت. هم فدراسیون و هم من و همکارانم با برنامه حرکت می کردیم تا جایی که جدایی من هیچ ارتباطی به فدراسیون پیدا نمی کرد و من به خاطر استقلال از تیم ملی جدا شدم.
● نمونه زنده
وقتی من رفتم، آقای محسن صفایی فراهانی رئیس فدراسیون فوتبال نیز به نوعی کنار گذاشته شده بود و همین مسأله باعث شد تا هیچ اتفاقی درباره جدایی من از تیم ملی نیفتد. اصلاً به جز من تا امروز با هیچ یک از مربیان دیگر نیز برنامه ای جهت خداحافظی نداشته اند که ا ین برای فوتبال ما بسیار نگران کننده است. اصلاً نمونه زنده این مسأله، جدایی برانکو از تیم ملی است. او چه بخواهیم بپذیریم چه نخواهیم بپذیریم، برای فوتبال ما زحمت کشید اما دیدید و دیدند که چگونه با او برخورد کردند و چگونه او را کنار گذاشتند، در صورتی که او در سقوط تیم ملی در جام جهانی کمترین نقش را داشت.
● بیژن ذوالفقارنسب فوتبال سلیقه ای
متأسفانه فوتبال ما تابع نظم و سیستم خاصی نیست و همیشه تحت تأثیر سلیقه ها بوده است اما اعتقاد دارم به مرور زمان و حاکم شدن فوتبال حرفه ای و تنظیم قراردادهای مشخص این مسائل اندک اندک جای خودش را به ثبات و واقعیت ها بدهد. من با سوژه مورد نظر شما البته در خصوص مربیان داخلی و یا به اصطلاح وطنی موافقم، چرا که آنها تا امروز هیچ گاه قراردادهای محکم و مشخصی نداشته و به دنبال یک نتیجه متوسط و یا ضعیف جای خودشان را به دیگران داده اند اما در مورد مربیان خارجی کمتر این اتفاق افتاده و یا اینکه می افتد. برای مثال باید بگویم که برانکو با یک پیشینه ضعیف و به عنوان یک مربی تمرین دهنده وارد فوتبال ما شد اما به بالاترین مدارج آن رسید و از کنار این فوتبال بسیار منتفع شد. او از نشستن روی نیمکت ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان سود بسیاری برد و در آینده نیز سود بسیاری خواهد برد.
● همه چیز به نفع برانکو
من اعتقاد داردم که فوتبال ما در مورد آقای برانکو هم خوش استقبال بود و هم خوش بدرقه چرا که در این مدت که او هدایت تیم ملی ایران را برعهده داشت، همه چیز به نفع او رقم خورد و این بزرگترین خدمتی بود که فوتبال ما در حق برانکو انجام داد. کاری که هیچ گاه نمونه اش با مربیان وطنی اتفاق نیفتاد. مربیان ایرانی به خاطر وفاداری شان به کشور با حداقل امکانات در فوتبال مسئولیت می پذیرند و خیلی راحت هم جای خودشان را با یک نتیجه به فرد دیگری می سپارند.
● امیر قلعه نویی به تیم ملی کمک کنید
من کشورم را دوست دارم و در شرایط کنونی بهتر می بینم حرفی نزنم اما از شما می خواهم به من که کمک نکردید اما به تیم ملی کمک کنید.
من در بدترین شرایط ممکن تیم را تحویل گرفتم. با تیم ملی در کوالالامپور بهترین بازی ها را انجام دادیم و بر سر ضربات پنالتی مغلوب کره جنوبی شدیم که این نمی تواند آمار بدی برای عملکرد ما باشد. هر کس که می خواهد سرمربی تیم ملی باشد، باید به او کمک کرد. این قدر ننویسید که گروه تیم ملی ایران آسان است، همان طور که در دوره ما می گفتند بهترین تیم تاریخ فوتبال در اختیار امیر قلعه نویی است که همین مسائل باعث می شود تا بچه ها حریفان را دست کم بگیرند و اتفاقی که بر سر ما آمد، بر سر آنها نیز بیاید. آخر در کجای دنیا با مربی که در ۱۸ بازی رسمی تنها یک شکست آن هم با ضربات پنالتی داشته این طور برخورد و او را عوض می کنند. مگر با «متسو» در تیم ملی امارات چنین برخوردی صورت گرفت. مگر «تاجیفا» ازبک را به خاطر یک شکست عوض کردند اما با ما چنین کردند و با ما رفتاری را داشتند که اصلاً درست نبود. مطبوعات نقش ویژه ای در ترسیم این اتفاقات داشتند اما هرچه که بود دیگر گذشته است و شما حالا باید از تیمی حمایت کنید که می خواهد به جام جهانی برود اما مطمئن باشید که برخوردی که با من داشتید به هیچ وجه صحیح نبود.
● محمد مایلی کهن قربانی کردن مربیان داخلی
سوژه گزارش شما خاصیت فوتبال است. چرا که در همه جای دنیا فوتبال را با نتایج آن می سنجند و طبعاً مربی ای که تیمش نتیجه نمی گیرد باید برود اما این وضعیت در کشور ما به مراتب بیشتر از کشورهای دیگر دنیاست و به تعبیری آتش این مسأله در کشور ما تندتر از بقیه دنیاست. خصوصاً در مورد مربی یا مربیان ایرانی این امر بیشتر صادق است. یعنی ما در ایران مربی ایرانی را سریع تر قربانی می کنیم، چرا که احساس می کنیم، زورمان نسبت به آنها بیشتر است و بیشتر می توانیم در مورد آنها اعمال قدرت نماییم والا به نظر شما ما باید در این مقطع به سراغ سرمربی خارجی می رفتیم.
شما به تاریخ فوتبال ما در بعد از انقلاب نگاه کنید. آقایان یاوری، ابراهیمی، پروین، مرحوم دهداری، ایویچ، بلاژویچ، پورحیدری، استانکو، مایلی کهن، برانکو، قلعه نویی و غیره برای مدتی عهده دار هدایت تیم ملی بوده اند اما در ارتباط با مربیان ایرانی در این فهرست بی رحمانه تر عمل شده است. شما به آمار فیفا اگر رجوعی دوباره داشته باشید، می بینید که نام محمد مایلی کهن به عنوان پرافتخارترین مربی ادوار مختلف تیم ملی به ثبت رسیده است و این مسأله به نتایجی بر می گردد که تیم های ملی فوتبال و فوتسال در زمان من در مواجهه با حریفان خود گرفته اند اما نحوه بدرقه من در این فوتبال چگونه بوده است و آن را با همتایان خارجی ام در تیم ملی مقایسه کنید قطعاً در این مقایسه به نتایجی خواهید رسید که می تواند برای فوتبال کشور نگران کننده باشد.
● نادر فریادشیران فوتبال بی رحم
واقعیت این است که فوتبال ما مقداری بی رحم شده است و این بی رحمی را ما خودمان به فوتبال تزریق کرده ایم. ما از وقتی که معیار انتخاب هایمان احساساتمان شد، راه را بیراهه رفتیم. فوتبال بی رحم است و در این فوتبال بی رحم هر کس که میزان تحمل و صبرش بیشتر باشد به موفقیت خواهد رسید اما این رسیدن به موفقیت نیاز به زمان دارد و یک شبه به دست نمی آید. محمد مایلی کهن در دورانی که با تعدادی جوان تیم ملی را ساخت، کمتر توجهی را به او نشان دادند و برخورد مناسبی با او نداشتند. با امیر قلعه نویی که بهترین تیم تاریخ فوتبال را در اختیار داشت و نتایج خوبی هم با آن تیم گرفت هرگز برخورد خوبی نشد چرا که متأسفانه مدیران ما تحمل شکست را ندارند. وقتی یک مدیر یک سرمربی را برای تیمش انتخاب می کند، باید پای او هم بایستد. مگر در انگلستان مدیران منچستر یونایتد پشت فرگوسن نایستادند و نمونه های بسیار دیگری در این خصوص. فوتبال در مورد برانکو نیز خوش استقبال و بد بدرقه بوده است، پس ما نباید در برخوردهایمان با «کلمنته» جانب احتیاط را از دست بدهیم. او باید بداند که به فوتبالی گام گذاشته است که هیچ چیزش مشخص نیست. ما باید بخود بقبولانیم که اگر امروز در قالب یک هیأت ۱۰۰۰ نفره برای خوشامد گویی به استقبال سرمربی جدید تیم ملی می رویم، فردا به فکر بدرقه او با گوجه فرنگی و تخم مرغ نباشیم.آخر در فوتبالی که عایدی اش آش دهان سوزی نیست، نباید با مربیان برخوردهای اینچنینی داشت.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید